ویژگی های همسر شایسته (1)

یکی از مهم ترین دغدغه های جوانان در آستانه ازدواج این است که همسر آینده ای که قرار است یک عمر را در کنار و همراه او سپری کنند، باید چه ویژگی هایی داشته باشد. پیش از بررسی ویژگی ها، مناسب است به این پرسش پاسخ
يکشنبه، 29 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ویژگی های همسر شایسته (1)
ویژگی های همسر شایسته (1)

 

نویسنده: علی نصیری



 

اهتمام و دقت در انتخاب همسر

یکی از مهم ترین دغدغه های جوانان در آستانه ازدواج این است که همسر آینده ای که قرار است یک عمر را در کنار و همراه او سپری کنند، باید چه ویژگی هایی داشته باشد. پیش از بررسی ویژگی ها، مناسب است به این پرسش پاسخ دهیم که اساساً چرا جوانان باید نسبت به شرایط همسر آینده شان حساسیت به خرج دهند و از کنار این مسئله به سادگی نگذرند؟
به نظر می رسد اهتمام به شرایط همسر از سه جهت اهمیت دارد:
1. تسریع و تسهیل در رسیدن به کمال انسانی و معنوی؛
2. لزوم تداوم زندگی مشترک و دشواری جدایی؛
3. ضرورت شایسته بودن همسر برای برخورداری از فرزندان شایسته.
اینک به اختصار به بررسی این سه جهت می پردازیم.

1. تسریع و تسهیل در دستیابی به کمال انسانی و معنوی

پیش از این گفتیم که همسرگزینی از قبیل همراه داشتن رفیقی همدم و همراز برای سلوک انسانی و معنوی است که می تواند به این سلوک سرعت بخشد و آن را روان و آسان سازد. بر این اساس، اگر انسان در گزینش رفیقِ راه مسافرت چند روزه، دقت لازم به خرج ندهد، نه تنها دوران مسافرت برای او آسان نخواهد شد و به اهداف سفر دست نخواهد یافت، بلکه ممکن است در دوره مسافرت به خاطر رفتارهای نامناسب رفیق ناشایست، دچار دردهای روحی شود یا حتی آن رفیق موانعی برای رسیدن او به اهداف سفر - به عمد یا خطا - پیش آورد.
زندگی مشترک در بعدی بس متفاوت و سلوک مشترک است که از زمان ازدواج آغاز می شود و تا پایان عمر استمرار می یابد. پیداست که زیان همسر ناشایست در چنین سلوک و مسافرتی مقایسه پذیر با زیان مسافرت های چند روزه با رفیق ناصالح نیست.
برای مثال فرض کنید همسر شخصی که متدین و پایبند به سنت ها و شعائر دینی است، اباحی گری باشد که به آداب و سنت های شرعی اعتنا و اهتمامی ندارد؛ مثلاً زن به خواندن نماز های واجب و گاه مستحب در اوقات فضلیت آنها، شرکت در مجالس و محافل مذهبی و رفتن به زیارت مراقد مشرفه اهتمام دارد، اما همسر او نه تنها اهل اقامه نماز یا سایر شعائر دینی نیست؛ بلکه گرفتار انواع گناهان نظیر شراب خواری، قماربازی، گوش دادن به موسیقی های مطرب، چشم دوختن به تصاویر و فیلم های مخرب، مهمانی های غیر شرعی و سایر رفتارهای آلوده است.
آیا می توان از زندگی چنین خانواده ای همراهی، همدلی، انس و الفت و آرامش روحی، که بنیاد زندگی مشترک را تشکیل می دهد، انتظار داشت؟!
آیا مرد که خود را براساس قوانین شرع، قیم و سرور خانواده می داند، با چنان نگرشی مانع دین داری همسرش نخواهد شد؟
آیا زن می تواند از کنار رفتارهای غیر شرعی و غیر اخلاقی همسرش که از نزدیک شاهد آنها است، به سادگی بگذرد و برخلاف احساس وظیفه شرعی امر به معروف و نهی از منکر، خاموش بماند؟
عکس این امر نیز صادق است. فرض کنید به رغم دین داری زوج، همسرش به پوشش اسلامی اعتنایی ندارد و بر ظاهر شدن در کوی و برزن با دست ها و موهای آشکار، لباس های کوتاه و تنگ و آرایش های آن چنانی اصرار دارد و اگر ساعتی آوای آوازه خوانان کذایی در خانه اش بلند نباشد به زعم خود، رشته افکار و آرامشش دچار اختلال می شود.
آیا مردی که به ادب دینی پایبند است، می تواند به راحتی از کنار این پدیده بس شکننده بگذرد؟
آیا چنین زندگی به سلوک معنوی همسر کمک می کند یا آفتی جانکاه است که پیوسته بر سر راه سلوک معنوی او مانع ایجاد می کند؟
آیا زندگی با این حال و هوا جهنمی برای زوجین و فرزندان آنان به همراه نخواهد آورد؟
چالش های فکری و رفتاری دو طرف تنها بر سر مسائل دینی و معنوی خلاصه نمی شود، بلکه در بسیاری از عرصه ها و شئونات زندگی همراهی، هم گرایی و نزدیک بودن افق فکری و رفتاری زن و شوهر لازم است. وجود چالش در این عرصه ها به منزله ابرهای گران بار و سرد و گرم است که با کمترین جنبش هوا به گردش درمی آیند و وقتی به هم بخورند، رعد و برق، غرش و خشونت و در پی آن سیل مرگبار و ویران کننده همراه می آورد.
بسیاری از پرونده هایی که سال ها در کش و قوس دادگاه های خانواده در جریان بوده و عموماً به طلاق و جدایی منجر شده اند، برخاسته از چالش های فکری و رفتاری دو طرف در عرصه های مختلف زندگی است.
از سویی دیگر، عموم این چالش ها در افکار، شخصیت و اخلاق زوجین ریشه دارد که سال ها در جان آنان ریشه دوانیده و اینک، پس از ازدواج و تشکیل خانواده خودنمایی می کند.
نباید انکار کنیم که گاه ممکن است تحولات فکری و رفتاری در مسیر زندگی برای هر یک از همسران پیش آید؛ به این معنا که زن یا مرد واقعاً صالح و یا متخلف، به شخصی ناصالح و یا غیر متخلف یا عکس آن تبدیل شوند؛ اما عموماً هویت فکری و شخصیتی و رفتاری انسان ها ثابت می ماند.
آیا برای گریز از چالش ها و ستیزها در زندگی مشترک که راه سلوک معنوی را سد می کند، راهی بهتر از راه پیشگیرانه یعنی دقت و اهتمام در انتخاب همسر شایسته و همفکر وجود دارد؟

2. لزوم تداوم زندگی مشترک و دشواری جدایی

ممکن است جوانان با خود فکر کنند مگر خداوند طلاق و جدایی را برای موارد ناسازگاری و چالش های فکری و رفتاری همسران، مقرر نکرده است؛ پس چه ضرورتی دارد در انتخاب همسر شایسته این همه حساسیت و دقت به خرج دهیم؟! توجه به دو نکته برای رفع این شبهه لازم است:
1. اگر طلاق در بدترین شرایط راهی گریزناپذیر باشد، این راه به عنوان آخرین راه حل در نظر گرفته شده است. بدین جهت از آن به عنوان حلالی مورد بُغض و خشم یاد شده است (1) و در برابر آن، ازدواج میثاق غلیظ و پیمانی معرفی شده است که باید پاس داشته شود. (2)
2. طلاق در عین تلخ بودن، در متن شریعت - از نظر آماده کردن مقدمات و پیامدها - تا حد امروز دشوار نبوده، زیرا زنان و مردانی که در صدر اسلام اقدام به طلاق می کردند، بدون آنکه در جامعه گناهکار یا شکست خورده پنداشته شوند، امکان ازدواج مجدد می یافتند. در حالی که با توجه به وضعیت فرهنگی، اجتماعی و قوانین موجود در کشور و مصلحت اندیشی های حاکم بر رفتارها، بسیار ساده اندیشی است که کسی طلاق را امری ساده بپندارد. وقتی به آثار فرهنگی، اجتماعی و حقوقی ازدواج در وضعیت کنونی نگاه کنیم، در خواهیم یافت که طلاق چه پیامدهای منفی - به ویژه برای زنان - دارد.
ازدواج و طلاق در وضعیت کنونی به مراتب دشوارتر از چیزی است که در قوانین اولیه شرعی پیش بینی شده است؛ زیرا:
یک. عموم خانواده ها به دلایل مختلف از جمله دشوارسازی راه طلاق، مهریه های سنگین را بر جوانان تحمیل می کنند که گاهی همین رویکرد منشاء سوء استفاده هایی می شود و برای برخی از دختران و خانواده های ناصالح وسیله تجارت را فراهم می آورد. آیا طلاق همسر به پذیرفتن پرداخت مهریه کار ساده ای است؟!
این نکته را نیز باید افزود که براساس آنچه در اسناد رسمی ازدواج آمده است، مردها شریک شدن همسر نسبت به نیمی از «مایملک» زندگی را که در طول زندگی مشترک به دست آمده را می پذیرند. در این صورت با طلاق افزون بر مهر، پرداخت نیمی از مجموع دارایی بر عهده مردان خواهد بود.
دو. از بُعد اخلاقی و روانی، طلاق میان خانواده ها، اطرافیان و از نگاه اجتماعی امری ناپسند شمرده می شود. حتی اگر زن یا مرد دلایل کافی برای طلاق داشته باشند، کم نیستند کسانی که می خواهند ناتوانی آنان در استمرار زندگی مشترک و اداره خانواده را به عنوان نقص و شکست به رخ آنان و دیگران بکشند. در چنین شرایطی اگر دلایل آنان کافی نباشد، فشار اجتماعی به مراتب دشوارتر خواهد بود. با این نگاه مرد یا زنی که کارش به طلاق می کشد، شکست خورده زندگی معرفی می شود و شاید در معرض تهمت ها و بدگمانی های خاصی قرار بگیرد، مانند اینکه دلایل شان ساختگی است و فلان هدف سوء مورد نظرشان است. مرد در سودای همسری دیگر است یا زن دل در گرو مردی دیگر سپرده است؟!
اینها بخشی از فشارهای روانی - اجتماعی است که طلاق را هدف قرار می دهد، اما فشارها در این حد متوقف نمی ماند و زنان مطلقه بیشتر در معرض نگاه های مشکوک و مغرضانه قرار می گیرند. آنان غالباً شکایت دارند که هرگونه رفت و آمد معمولی شان از سوی برخی از اطرافیان یا همسایه ها به منظور اهدافی خاص تفسیر می شود.
اگر اصل وجود فشار اجتماعی را برای جلوگیری از گسترش طلاق، مناسب و لازم بدانیم، قطعاً بخشی از فشارهای روانی و اجتماعی پیش گفته نامطلوب و غیر اخلاقی است، اما به هر روی این دست از فشارهای روانی و اجتماعی همچون سایه شومی بر سر طلاق سایه افکنده است.
آیا این فشارها اجازه خواهند داد جوانان برای حل مشکلات زناشویی که از اقدام شتاب آمیز آنان و بی دقتی در انتخاب همسر شایسته و مناسب ایجاد شده است، به دامن طلاق پناهنده شوند؟

3. همسر شایسته، شرط برخورداری از فرزندان شایسته

عموم جوانان براساس آنچه خوانده یا شنیده اند و براساس برداشت ابتدایی، به داشتن همسری شایسته و مطلوب از آن جهت می اندیشند که در کنار او زندگی راحت، دل نشین و آرامی داشته باشند، اما اندک هستند کسانی که به این مسئله نیز اهتمام می ورزند که خواهان فرزندان سالم و صالح هستند و شرط برخورداری از چنین فرزندانی در گام نخست، داشتن همسری لایق و شایسته است.
جالب اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در گفتاری نغز فرمود: «برای نطفه هایتان بستری مناسب انتخاب کنید. » (3) یعنی باید مراقب باشید تا نطفه انسانی به عنوان بذر اولیه و مقدمه آفرینش فرزندان با موردی مناسب آمیخته شود. خداوند در این باره می فرماید:
نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتوْا حَرْثَکُمْ أَنَّى‏ شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ؛ (4) زنان شما کشتزار شما هستند، پس از هر جا [و هرگونه] که خواهید به کشتزار خود [در]آیید و آنها را برای خودتان مقدم دارید و از خدا پروا کنید و بدانید که او را دیدار خواهید کرد و مؤمنان را [به این دیدار] مژده ده.
از این آیه به روشنی استفاده می شود که نطفه زن و مرد نوعی بذر است. رحم زنان کشتزار و فرزند، محصول آن می باشد. از این نکته نباید غافل شد که چون خطاب آیه به مردان است، از زنان به عنوان کشتزار یاد می کند و می توان از آن، اهتمام به انتخاب زنان شایسته برای مادری فرزندان را استفاده کرد. براساس همین اصل، زنان نیز حق خواهند داشت در انتخاب همسر خود، که شکل گرفتن نیمی از شخصیت فرزند به دست او سپرده شده است، دقت و احتیاط لازم را بنمایند.
این امر از آیاتی نظیر: «وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لاَیَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً؛ (5) و زمین پاک، گیاهش به اذن پروردگارش برمی آید، و آن [زمینی] که ناپاک است [گیاهش] جز اندک و بی فایده برنمی آید. » نیز قابل برداشت است.
از مجموعه این آیات و روایات به دست می آید که تربیت فرزندان از زمان انتخاب همسر، با برداشتن گام اساسی برای تکوین شخصیت انسانی آغاز می شود. این امر به اصل انتقال ویژگی های جسمی و روحی والدین به فرزندان باز می گردد و براساس آن همان گونه که عموم ویژگی های جسمی پدر و مادر به فرزندان انتقال می یابد، ویژگی های اخلاقی مانند: سخاوت، شجاعت، عفت و پاک دامنی یا عکس آنها نیز به فرزندان منتقل می شود؛ مگر آنکه موانعی ایجاد گردد. (6)
از جمله شواهد تاریخی این ادعا داستان محمد حنفیه است. وی در جنگ صفین پرچم سپاه حضرت امیر علیه السلام را به دوش داشت؛ اما هنگام هجوم به دشمن و با شروع تیرباران، ناخواسته متوقف می شد. حضرت امیر علیه السلام خود را به او رساند و با دسته شمشیر به شانه اش زد پرچم سپاه را از او گرفت و فرمود: «أدرکک عرق من امک؛ (7) رگی از مادرت در تو چنین تأثیر گذاشته است. »
منظور امام این بود که بیم و ترس - به عنوان صفت روحی مادر - از طریق شیر به تو منتقل شده است.
امروزه دستاوردهای گسترده علم ژنتیک به ارث رسیدن ویژگی های پدر و مادر به فرزندان را از هر جهت ثابت کرده است؛ بنابراین بر پسران یا دختران لازم است در کنار سایر نگرانی ها و حساسیت ها، برای اینکه در آینده فرزندان شایسته و برخوردار از صفات انسانی و الاهی داشته باشند، در انتخاب همسر دقت زیادی به خرج دهند.

معیارهای همسر شایسته

می دانیم که برخی از معیارها و ویژگی های دینی، روحی یا جسمی دختران و پسران جزو شرایط صحت عقد است؛ به این معنا که بدون آنها یا عقد منعقد نمی گردد یا در صورت صحت عقد، مرد یا زن بلافاصله پس از اطلاع از این عیب ها حق فسخ ازدواج را دارند. جنون همسر، نداشتن قدرت جنسی، بیماری خاص دستگاه تناسلی که مانع هم بستری باشد، مسلمان بودن مرد و... جزو این دسته از شرایط لازم ازدواج هستند. (8)
گذشته از این شرایط برخی از ویژگی ها و معیارها به کمال زندگی زناشویی می افزایند؛ نه آنکه صحت ازدواج منوط به آنها باشد. برای مثال پایبندی به سنت ها و شعائر دینی، پرهیزکاری و تحصیلات عالی مشمول این دست از شرایط می باشد و نبود آنها به صحت شرعی عقد ازدواج صدمه ای نمی زند، اما با این حال تحقق هر یک از آنها در دوام، ماندگاری و رضایت بخشی زندگی مشترک و تربیت فرزندان شایسته تأثیر مستقیمی دارد. این معیارها را - براساس اهمیت و اولویت - می توان به پنج دسته تقسیم کرد:
1. معیارهای دینی و اخلاقی؛ 2. معیارهای روان شناختی؛ 3. معیارهای علمی و فرهنگی؛ 4. معیارهای زیباشناختی؛ 5. معیارهای شغلی و اقتصادی.
دو معیار نخست، درونی و سه معیار دیگر بیرونی اند؛ زیرا شناخت و دستیابی به تحقق معیارهای دسته نخست نسبت به سه معیار دیگر دشوارتر است.

1. معیارهای دینی و اخلاقی

معیارهای دینی و اخلاقی را می توان به چهار دسته تقسیم کرد که هر یک از آنها را در ادامه بررسی می کنیم.

یک. ایمان و خداباوری

مقصود ما از ایمان و خداباوری - به عنوان نخستین و مهم ترین ویژگی همسر شایسته و کامل - مسلمان بودن در برابر کفر و الحاد نیست؛ زیرا اسلام به معنای مصطلح آن با صرف گفتن شهادتین تحقق می پذیرد و این حد، شرط لازم ازدواج است؛ نه شرط کامل آن؛ به این معنا که در ازدواج دائم - در همه حال - برای مردانْ مسلمان بودن شرط صحت ازدواج است و برای زنان نیز اسلام در ازدواج دائم شرط صحت است و به عبارت روشن تر، ازدواج دائم مرد یا زن مسلمان با زن یا غیر مسلمان - ملحد و زندیق، مشرک و بت پرست، یهودی، نصرانی، زرتشتی و... - حرام و باطل است. در این بین، تنها ازدواج موقت مردان مسلمان با زنان اهل کتاب (زنان پیرو یکی از ادیان آسمانی، همچون یهود و نصاری) مجاز اعلام شده است؛ (9) بنابراین مقصود از ایمان، صفت و شرطی فراتر از این مرز و مرحله است، از این رو خداباوری را نیز بر آن افزودیم. مقصود ما از ایمان به عنوان شرط کمال در ازدواج، ایمان و اعتقادی است که از مرحله زبان و شهادتین بگذرد و در قلب و جان شخص نفوذ کند. چنین ایمانی را می توان شرط کمال همسر دانست و آن را باعث بقا و ماندگاری بنیاد خانواده شمرد.

ایمان و خداباوری از منظر آموزه های دینی

در فرهنگ و آموزه های قرآن هماره ایمان بر تمام ارزش های مادی ترجیح داده شده است. بدین جهت در قرآن - به عکس نگاه تحقیرآمیز مترفان و متکبران که ثروت و پست های اجتماعی را مایه فخر و مباهات و ارزش انسانی می دانند - بر این نکته تأکید شده است که پیامبران علیهم السلام عموماً از انسان های متوسط و گاه توده فقیر مردم انتخاب شده اند. (10) انبیا نیز ملزم بوده اند از پیروان پابرهنه خود - به رغم محرومیت های مادی و ظاهری - در برابر طعنه کافران حمایت کنند؛ (11) چنان که سوره عبس برای هشدار به کسانی فرستاده شده که مستمندان را به خاطر فقر تحقیر می کردند. (12) بر این اساس، خداوند ایمان را مهم تر از هر ارزش مادی دیگر از جمله زیبایی دانسته است. برای مثال خداوند شرط ازدواج با مشرکان را ایمان آنان می داند و می فرماید:
و با زنان مشرک ازدواج نکنید، تا ایمان بیاورند. قطعاً کنیز با ایمان بهتر از زن مشرک است؛ هر چند [زیبایی] او شما را به شگفت آورد و به مردان مشرک زن ندهید تا ایمان بیاورند. قطعاً برده ی با ایمان بهتر از مرد آزاد مشرک است؛ هر چند شما را به شگفت آورد. آنان [شما را] به سوی آتش می خوانند و خدا به فرمان خود، [شما را] به سوی بهشت و آمرزش می خواند. (13)
نهی در این آیه شامل ازدواج پسران و دختران آزاد مسلمان با دختران و پسران آزاد مشرک است. خداوند تذکر می دهد که ازدواج مرد مسلمان و آزاد - که بالطبع باید با زنی آزاد (هم کفو و هم سطح خود) ازدواج کند - با کنیزی مؤمن، بهتر از ازدواج او با دختر آزاد و زیبای بی ایمان است. به عکس ازدواج دختر مسلمان آزاد با بنده مسلمان بهتر از ازدواج با جوان مشرک بی ایمان است؛ هر چند آزاد و زیبا باشد، یعنی ایمان و خداباوری و یکتاپرستی از آزاد بودن و زیبا بودن بهتر است.
استدلال قرآن در این برتری چنین است: مشرکان به خاطر آزاد و زیبا بودن برتری ظاهری دارند؛ اما به آتش دعوت می کنند و زناشویی با آنان باعث لغزش های عقیدتی و اخلاقی مسلمان می شود، یعنی کنیزان و بردگان مسلمان که سعادت نهایی انسان را تضمین می کنند، بر آنان ترجیح دارند. این امر برای جوانان که گاه سخت شیفته و شیدای جمال و زیبایی ظاهری یا موقعیت مادی و اجتماعی دختران و پسران می شوند و ارزش های دینی و معنوی را فدا می سازند، هشدار و رهنمون مناسبی است و چه بسیار ازدواج هایی که براساس شیفتگی به زیبایی های ظاهری شکل گرفته و به زودی از هم پاشیده اند.
توجه به جایگاه ویژه ارزش های معنوی، به زن و شوهرها نیز توصیه شده است. خداوند در سوره مبارکه نساء، پس از توصیه مردان به معاشرت نیک با زنان، بیان می دارد که اگر ظاهر زنانتان یا هر جهت دیگر از آنان، چندان خوشایند شما نباشد، نباید از یاد ببرید که شاید خداوند به خاطر ارزش های پنهان معنوی و روحی، خیری فراوان در آنان به ودیعت گذاشته باشد.
با آنها به شایستگی رفتار کنید و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزی را خوش نمی دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار می دهد. (14)
در روایات، مردان و زنان مؤمن همتای هم دانسته شده اند و بیان شده که در صورت برخورداری شخص از دین و امانت داری، با ازدواج او مخالفت نکنید وگرنه باعث فتنه و فساد خواهید شد. (15) همچنین توصیه شده است که همواره دین بر زیبایی و مال، نَسب و موقعیت اجتماعی ترجیح داده شود. (16)

دو. تقوا و پرهیزکاری

تقوا به معنای حفظ، نگهداری و مراقبت است. (17) چنان که قرآن لباس را وسیله حفظ انسان از سرما و گرما و جنگ معرفی کرده است:
وَجَعَلَ لَکُمْ سَرَابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَسَرَابیلَ تَقِیکُم بَأْسَکُمْ؛ (18) و برای شما تن پوش هایی مقرر کرده که شما را از گرما [و سرما] حفظ می کند، و تن پوش ها [زره ها] یی که شما را در جنگتان حمایت می نماید.
تقوا در اصطلاح نیز به معنای پرهیزکاری و پرواپیشگی در برابر فرامین خداوند است. گرچه عموماً تقوا را به معنای ترس و برحذر داشتن از خداوند دانسته اند و به جنبه سلبی آن توجه کرده اند، اما تقوا می تواند هم زمان به رفتارهای سلبی و ایجابی ناظر باشد؛ به این معنا که شخص به انجام فرمان های الاهی و ترک نهی های او پایبند باشد. روایت زیر از امام صادق علیه السلام این معنا را تأیید می کند.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد: مفهوم تقوا چیست؟ آن حضرت فرمود:
اینکه خداوند تو را در آنجا که فرمان داده است ببیند و آنجا که نهی کرده است، نبیند. (19)
نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و الیاس با خطاب به قوم خود، آنان را مورد عتاب قرار دادند که چرا تقوا پیشه نمی کنند. جمله «ألا تَتَقُّونَ. » بنا به نقل قرآن از زبان همه آنان تکرار شده است. (20) بر این اساس قرآن تأکید می کند که خداوند افزون بر امت اسلامی، همه امت های پیشین را به تقوا وصیت کرده است:
وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللّهَ؛ (21) و ما به کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شد، و [نیز] به شما، سفارش کردیم که از خدا پروا کنید.
به استناد آیات قرآن، تقوا آثار فراوانی دارد نظیر فزونی برکات مادی و معنوی، (22) خروج از بن بست ها، برخورداری از روزی های غیر منتظره (23) و قدرت تمیز حق و باطل. (24)
قرآن افزون بر تقوای رفتاری (انجام واجبات و ترک محرمات) از مرتبه ای عمیق تر و دقیق تر از تقوا (تقوای دل ها) ‌سخن می گوید، نظیر:
وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ؛ (25) و هر کس شعائر خدا را بزرگ دارد در حقیقت، آن [حاکی] از پاکی دل هاست.
درباره مؤمنانی نیز که حرمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نگاه می دارند، می فرماید:
أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى‏ لَهُم مَغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ؛ (26) همان کسانند که خدا دل هایشان را برای پرهیزگاری امتحان کرده است؛ آنان را آمرزش و پاداشی بزرگ است.
قرآن در جایی دیگر نیز می فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلاَئِکَهٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛ (27) ای کسانی که ایمان آورده اید، خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگ هاست حفظ کنید: بر آن [آتش] فرشتگانی خشن [و] سخت گیر [گمارده شده]اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچی نمی کنند و آنچه را که مأمورند انجام می دهند.
تأکید بر حفظ خانواده از آتش و عقوبت الاهی در کنار حفظ خود نشانگر آن است که از مؤمن انتظار می رود در مرحله نخست و پس از اهتمام به امور شخصی، به نجات خانواده اش و سعادتمندی آنان بیاندیشد. بر همین اساس است قرآن دعای مؤمنان برای همسران و فرزندان خود را این چنین بیان می کند: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ.» (28) فرشتگان نیز به فرمان الاهی در کنار درخواست سعادت مؤمنان، برای سعادت خانواده آنان نیز چنین دعا می کنند:
الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَهً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ * رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُمْ وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیِّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛ (29) کسانی که عرش [خدا] را حمل می کنند، و آنها که پیرامون آن هستند، به سپاس پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که گرویده اند، آمرزش می خواهند: «پروردگارا! رحمت و دانش [تو بر] هر چیز احاطه دارد؛ کسانی را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده اند، ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار. پروردگارا! آنان را در باغ های جاوید که به آنها وعده داده ای، با هر که از پدران و همسران و فرزندانشان که به صلاح آمده اند، داخل کن، زیرا تو خود ارجمند و حکیمی. »
در این راستا قرآن برای نمونه از خانواده ابراهیم (30) و خانواده پیامبر اسلام (31) به عنوان اهل بیت و خانواده پاک و شایسته ی تکریم، یاد می کند. چنان که در داستان قوم لوط، تنها از یک خانواده نام می برد که توانستند دین داری و تسلیم در برابر خداوند را در زندگی جمعی خود حاکم سازند و می فرماید:
فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ؛ (32) و[لی] در آنجا جز یک خانه از فرمان بران [خدا بیشتر] نیافتیم.
پرسش این است که جوانی که در آرزوی داشتن خانواده ای شایسته، مقدس و پایبند به شعائر دینی است، چگونه می تواند به چنین آرمانی دست یابد؟ او چگونه می تواند در کنار تقوای فردی، به تقوای حاکم بر خانواده که تضمین کننده سعادت دنیا و آخرت است، بیاندیشد؟
بدون تردید بهترین و تأثیرگذارترین زمان برای تأمین این خواست، زمان ازدواج و انتخاب همسر است؛ زیرا اگر پسر و دختر پرهیزکار، همسری باتقوا را جستجو کند، افزون بر همسر، مقدمات لازم برای برخورداری از فرزندان صالح و پرهیزکار را فراهم ساخته است؛ زیرا برخورداری فرزندان از والدین شایسته و پرهیزکار از مهم ترین عوامل تربیت شایسته و مطلوب فرزندان است؛ بنابراین اگر قرار باشد جوانی خواهان حاکمیت اصل پرهیزکاری در زندگی اش باشد و هر کسی وارد خانه اش شد، دین داری و پرهیزکاری اعضای خانواده را ببیند، باید برای انتخاب همسری با چنین ویژگی تلاش کند.
پیداست که تأکید بر ویژگی پرهیزکاری در همسر، بیشتر برای کسانی است که خود به این اصل تا سطحی پذیرفتنی پایبند باشند. در این صورت داشتن همسر پرهیزکار، ضمن کمک به هم گرایی و هم سنخی در زندگی مشترک، زمینه لازم برای برخورداری از فرزندان صالح و پرهیزکار را فراهم می سازد، اما اگر شخص خود چندان اهل تقوا و پرهیزکاری نباشد، چگونه می توان او را به داشتن همسری صالح و پرهیزکار توصیه نمود؟! این نکته درباره دیگر شرایط همسر شایسته نیز جاری است.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 328.
2. «وَ أَخَذْنَ مِنْکمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا. » (نساء (4) : 21. )
3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 332.
4. بقره (2) : 223.
5. اعراف (7) : 58.
6. در روایات فراوانی بر سرایت ویژگی های اخلاقی از طریق شیر مادر تأکید شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لا تسترضعوا الحمقاء فإن اللبن یعدی...؛ از دایه های کودن برای شیر دادن فرزندانتان استفاده نکنید، چون شیر به فرزند سرایت می کند...» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 6، ص 43. ) امام باقر علیه السلام به محمد بن مروان فرمود: «برای شیر دادن فرزندت از دایه زیباروی بهره گیر و از دایه های زشت رو بپرهیز، که شیر قطعاً سرایت می کند. » (همان) حضرت امیر علیه السلام در بخشی از وصیت خود به یارانش فرمود: «توقوا علی أولادکم من لبن البغی من النساء و المجنونه فإن اللبن یعدی؛ فرزندانتان را از شیر زنان بدکاره و دیوانه دور نگه دارید که شیر سرایت می کند. » (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 15. )
7. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 42، ص 98؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 243.
8. در کتب فقه استدلالی و رساله های عملیه به تفصیل در این باره گفتگو شده است. برای نمونه بنگرید به: روح الله موسوی خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 292- 285؛ سیدابوالقاسم خویی، توضیح المسائل، ص 432- 423.
9. از این مسائل در رساله های عملیه، بیشتر در فصل احکام ازدواج و زناشویی یاد شده است.
10. مشرکان اعتراض می کردند که چرا قرآن بر افراد متمول و نام آوری همچون ولید بن مغیره فرود نیامد: «وَقَالُوا لَوْلاَ نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلَى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ؛ و گفتند: چرا این قرآن بر مردی بزرگ از [آن] دو شهر فرود نیامده است. » (زخرف (43) : 31. ) (بنگرید به: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج 9، ص 195 و 196.)
11. به عنوان نمونه آیه های «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلاَ تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا؛ و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می خوانند [و] خشنودی او را می خواهند، شکیبایی پیشه کن، و دو دیده ات را از آنان برمگیر که زیور زندگی دنیا را بخواهی. » (کهف (18) : 28) ؛ و «وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ؛ و کسانی را که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان می خوانند - در حالی که خشنودی او را می خواهند - مران. » (انعام (6) : 52) ؛ ناظر به این نکته می باشند.
12. برای آگاهی بیشتر از سبب نزول آیات نخستین این سوره بنگرید به: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 20، ص 199 و 200؛ امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 663 و 664.
13. «وَلاَ تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى‏ یُؤْمِنَّ وَلَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِن مُشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى‏ یُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِن مُشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّهِ وَالْمَغْفِرَهِ بِإِذْنِهِ.» (بقره (2) : 221. )
14. «عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى‏ أَن تَکْرَهُوا شَیْئاً وَیَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً. » (نساء (4) : 19. )
15. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إذا جاءکم من ترضون دینه و أمانته یخطب [إلیکم] فزوجوه إن لا تفعلوه تکن فتنه فی الأرض و فساد کبیر. » (محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 3، ص 1181. )
16. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «تنکح المرأه علی أربع خصال: علی مالها، و علی دینها، و علی جمالها، و علی حسبها و نسبها، فعلیک بذات الدین. » (همان.)
17. محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 377 و 378.
18. نحل (16) : 81.
19. علی نمازی شاهرودی، مستدرک سفینه البحار، ج 10، ص 407.
20. بنگرید به: شعراء (26) : 106، 124، 142، 161 و 177؛ صافات (37) : 124.
21. نساء (4): 131.
22. «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى‏ آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ. » (اعراف (7) : 96. )
23. «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ. » (طلاق (65) : 2 و 3. )
24. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً. » (انفال (8) : 29. )
25. حج (22) : 32.
26. حجرات (49) : 3.
27. تحریم (66) : 6.
28. فرقان (25) : 74.
29. غافر (40) : 7 و 8.
30. خداوند خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام و خانواده اش می فرماید: «رَحْمَتُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکمْ أَهْلَ البَیتِ؛ رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان [رسالت] باد. » (هود (11) : 73. ).
31. در قرآن به خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین خطاب شده است: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند. » (احزاب (33) : 33) .
32. ذاریات (51) : 36.

منبع:نصیری، علی، (1389)، آیین همسر گزینی، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط