بحران یونانیت و ظهور مسیح

ظهور حضرت مسیح در مکانی که یکی از ایالات امپراتوری روم شمرده می شد؛(1) آغاز تحول بزرگی در فرهنگ بشری در جهان و غربی است؛ تحولی که به تدریج نیمی از کره ی ارض را فراگرفت. محیط و فضایی که دیانت مسیح (ع) در
جمعه، 4 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بحران یونانیت و ظهور مسیح
بحران یونانیت و ظهور مسیح

نویسنده: محمد مددپور




 

 


ظهور حضرت مسیح در مکانی که یکی از ایالات امپراتوری روم شمرده می شد؛(1) آغاز تحول بزرگی در فرهنگ بشری در جهان و غربی است؛ تحولی که به تدریج نیمی از کره ی ارض را فراگرفت. محیط و فضایی که دیانت مسیح (ع) در آن گسترش یافت، صور مختلفی از تفکر اساطیری، دینی، فلسفی را در خود جمع کرده بود و از این رو سرزمین برخورد فرهنگ های مختلف جهان در آن عصر تلقی می شد در چنین محیطی است که برخورد تند و سختی میان تعلیمات آسمانی عیسی و جهان بینی دنیوی یونانی- رومی و اندیشه ی ظاهربینانه ی یهودی جلالی بزرگ صورت می گیرد. و آنچنان که از مطاوی انجیل (2) دریافت می شود، حضرت عیسی مستقیماً با هر دو گروه مواجه بوده است.
دسته ی اول از این دو «صدوقیان» بودند که تحت تأثیر افکار یونانی رومی، معاد را انکار می کردند و دسته ی دوم «فریسیان» بودند که نماینده ی اندیشه ی ظاهربینانه و دنیوی یهودیان عصر به شمار می آمدند. اما این آغاز درگیری است، که در جریان آن آیین و دین مسیح با فرهنگ یونانی رومی و یهودیت ظاهر پرست حاکم، به جدالی جهانی برخاسته بود.
حال ببینیم فرهنگی که مسیحیت با آن به جدال برخاسته بود چه ممیزاتی داشت: « فرهنگ یونانی، مقارن ظهور مسیح»، عالم را به صورتی تصور می کرد که از هر جهت مطابق با حکم عقل بود و یکسره با رموز و اسرار بیگانه می نمود. طرح این عالم پیوسته در آثار فلسفی هویدا بود و پیاپی به صورتی که معقول و مقبول اهل عالم باشد آن را می نگاشتند. در بحث از چنین جهانی مسأله تقدیر انسان در حیات اخروی به میان نمی آمد. زیرا اصحاب این تفکر یا مانند «اپیکوروس» به مرگ جاویدان که هیچ کاری به زندگانی ندارد قائل بودند، یا مثل «رواقیون» مرگ را یکی از حوادثی که مجموعه ی آنها سرنوشت سراسر جهان را پدید می آورد، می شمردند. در بحث از چنین جهانی محلی برای ذکر قصص خدایان و اساطیر نمی ماند و این داستانها را یا به بعضی از مقولات تاریخی تأویل می کردند و یا مانند رواقیان تعبیر قوای طبیعی و حوادث واقعه در طبیعت با استفاده از رموز و استعارات می دانستند. فیلسوفان در طریق عمل یکسره تابع حکم عقل و قائل به اصالت آنها بودند و در همه ی آثار خود، خواه آنچه به قصد تسلیت می نگاشتند، خواه اندرز نامه هایی که می پرداختند، خواه مطالبی که به نیت هدایت و وجدان فراهم می آوردند؛ پیوسته این سخن را سر می دادند که: در جهانی که هر واقعه در محل خویش و به موقع خود واقع می شود چه کسی حق آن دارد که شکوه کند یا بترسد یا پریشان شود. (3) این تلقی همان کاسموسانتریسم دنیوی یونانی بود. از چنین فرهنگی طبعاً نوعی زندگی پیدا می شود که سعی در تخدیر رنج ها و گرایش به انواع فسق و فجور دارد و چنین وضعی را می طلبد. از این روست که ملاحظه می شود رومیان، نظر یونانی را به عمل مبدل ساختند و فلسفه ی نظری آتنی را با فلسفه ی عملی خویش آمیختند. ایشان در دوران بحران عمومی و نزول قدرت و نیروی فرهنگ این جهانی که با ظهور دین مسیح همراه شده بود، می کوشیدند تا هر چه بیشتر و بی آنکه فکر آینده باشند از همه ی لذتهای ممکن الوصول زندگی بهره مند شوند. در آثار نویسندگان رومی این عصر، شرح فسق و فجور و خوشگذرانی و حیف و میل های نامعقول و صرف مبالغ هنگفت در راه تفریحات عجیب و غریب و کوشش در کشف شیوه های تازه برای برانگیختن شهوتهای مرده و هوسهای فرو نشسته دیده می شود.(4)
طبیعی است که در این اوضاع نگاه روحانی، حضوری و ملکوتی دیانت مسیح در باب جهان و خدا و توجه به آخرت و دعوت به آن، با جهان بینی دنیوی یونانی که با میتولوژی منحط رومی و عقایدی چون قول به الوهیّت امپراتوران مرده ی روم و زندگانی لذت پرستانه و شهوانی رومی آمیخته شده بود، به جدال برمی خاست. این جدال نه به صورت کلامی و فلسفی، بلکه به صورت مجموعه ای از تعالیم شفاهی از زبان پیروان مسیح آغاز گردید. نحوه ی مبارزه نیز با تمام مبارزات تفاوت عمده ای پیدا کرده بود. مسیحیان این عصر تحت تأثیر کلمات انجیل با شمشیر و اسلحه نمی جنگیدند، بلکه با تشکیل مجامع و اجرای مراسم دینی و خواندن ادعیه ای که در آن فرهنگ متداول جامعه، مورد تنفر و انزجار قرار می گرفت، به مبارزه با فرهنگ موجود می پرداختند. گاه نیز علناً از پرستش و قربانی برای امپراتوران روم که مورد تقدیس مشرکین بودند، اجتناب ورزیدند، که نتیجتاً به اشکال مختلف به زجر و آزار آنان توسط امپراتوران و حاکمان جبار امپراتوری می انجامید که در کتابهای تاریخی بحث های مفصل در باب آن شده است. مراتب فوق نقطه ی آغاز حرکت جدید فرهنگی بود که تحولاتی دیگر را به دنبال داشت. اساسی ترین ویژگی ها و تحولات و آثار مترتب بر این ویژگی ها و تحولات در صدر مسیحیت در دوره ی غلبه ی پاگانیسم که تا عصر رسمیت مسیحیت توسط تئودوسیوس ادامه پیدا می کند، در چهار مورد اساسی می توان بررسی کرد که اجمالاً به شرح آنها خواهیم پرداخت.

کلیسای فقر و فقیران - 2. «محبت و مساوات»

اعضای مجامع مسیحی (اِکلسیا Ekklesia) (5) عصر حواریون، پیشه وران و کسانی که از خانواده های فرودست بودند؛ آنچه را که این مردم در این مجامع مهم می شمردند؛ این بود که برادر و یار و یاور یکدیگر باشند. اینان در انتظار روزی که دنیا به آخر خواهد رسید به سر می بردند و موعد آن را نزدیک می شمردند. آنچه نوشته می شد تنها به اقتضای اوضاع و احوال و به صورت مکاتیب و مطالبی در شرح احوال مسیح (ع) و اعمال حواریین به قصد تعلیم و تبلیغ ایمان به حکم ملکوت آسمان بود. بدین ترتیب اولین کلیسا که در حقیقت کلیسای فقر و فقیران است تکوین یافت. همین کلیساست که در قرون وسطی به صورت دِیرنشینی و رهبانیت و زندگی در فقر به نحوی ادامه پیدا می کند و امروز نیز دوباره پس از اجلاس شورای واتیکان 2 مطرح شده است.
انجمن ها و مجامع اولیه ی مسیح بر اساس کمک متقابل تشکیل شده بودند. در رأس این انجمن ها پیران (پرسبیترها Presbytotes) یا رُهبانان Pretres) قرار داشتند و شماسها (دیاکرها Diacres) عضو آن بودند. مسیحیان این مجامع نسبت به اغنیا بدگمان بودند و می گفتند که «برای یک شتر، گذشتن از سوراخ سوزن آسانتر است از اینکه یک شخص ثروتمند به ملکوت خدا داخل شود.» (6) به عکس با فقیران و زحمتکشان، گشاده رو و دوست بودند زیرا که از عیسی (ع) درباره ی فقیران در انجیل چنین نقل شده است که: « بیائید نزد من ای زحمتکشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید.» (7)
بنابراین ثروتمندان حق ورود به مجامع مسیحیان را نداشتند، مگر آنکه داوطلبانه اموال خود را در میان تهیدستان قسمت کنند. عهد جدید اولین مجامع و نحوه ی مشارکت ایمانداران در بیت المقدس را چنین توصیف می کند:
«همه مؤمنان از دل و جان متحد شده و هیچکس دارایی خود را از آن خود نمی دانست، بلکه همه در اموال یکدیگر شریک بودند. رسولان به رستاخیز عیسی (ع) با قدرتی عظیم شهادت می دادند و خدا برکت فراوانی به آنها عطا می فرمود. هیچ کس در میان ایشان محتاج نبود، زیرا هر کس زمینی یا خانه ای داشت آن را می فروخت و پولش را می آورد و در اختیار رسولان (حواریون) می گذاشت، و به این ترتیب بین محتاجان به نسبت احتیاجشان تقسیم می شد.(8)
این اجتماعات و مجامع که بر اساس محبت و دوستی و عشق و احساس تشکیل می شد. در جهان خشن و بیداد رومی و تشنه ی معنویت بی نظیر بود. بویژه بحران عمومی فرهنگ رومی اقتضا می کرد؛ این اجتماعات وجود داشته باشند. رساله ی انجیلی اعمال رسولان در باب دوم روش زندگی اولیه ی مسیحی را در فقراتی دیگر چنین وصف می کند:
«و همه ی ایمانداران با هم می زیستند و در همه چیز شریک می بودند و املاک و اموال خود را فروخته و آنها را به هر کس به قدر احتیاجش تقسیم می کردند و هر روز در هیکل (معبد) به یک دل پیوسته بودند و در خانه ها نان را پاره می کردند و خوراک را به خوشی و ساده دلی می خوردند.» (9)
مسیحیان در آغاز جلسات مخفی خود را معمولاً در گورستانهای روم در قبرستانهای زیر زمینی که سرداب می نامیدند، و نیز در زیرزمین کلیساها که برادران متوفای خود را در آن دفن می کردند؛ تشکیل می دادند. آنها در این کار به اتحادیه های صنعتکاران و اصناف تأسی می جستند که از دیرباز به همراه مردم خرده پا چنین می کردند. این اجتماعات به خواندن رسالات رسولان و حواریون و اناجیل اختصاص داشت، اعضای تازه وارد پس از آنکه آب تعمید، تمام گناهان گذشته شان را (بنابر اعتقاد اعضا) می شست به عضویت محفل پذیرفته می شدند. تعالیم انجیل به اینان آموخته بود که چگونه می توان به سعادت رسید. راهی که آنها در پیش رو داشتند برخلاف فرهنگ دنیوی مسلط این نبود که با نیروی اراده بتوان همه ی حوادث را یکسان انگاشت و نسبت به آنها بی تفاوت بود، بلکه فقر و محنت و ناسزا و ناروا و بیداد و آزار و کشتار را حقیقی می دانستند ولیکن بر آن بودند که از طریق این رنج ها بر اثر فضل خداوند که شامل حال ضعفا و فقراست درهای ملکوت آسمان به رویشان گشاده شود.
مکاشفات یوحنا که محتملاً از نزدیک ترین و اصیل ترین بخش های انجیل به تعلیمات عیسی (ع) بنا به نظر بسیاری از محققان است، مسیحیت را به منزله ی قسمت مهم عقاید یهودیت پذیرفته و در آن از تقدیس نان و شراب و از تثلیث پدر، پسر و روح القدس به عنوان اصول اساسی مسیحیت پولسی خبری نیست. این بخش از اناجیل گویاترین موضع گیریها را در مقابل ثروتمندان و قدرتمندان دارد. سراسر مکاشفات پر از خشم و قهر نسبت به قدرتمندان و فاسقین و ثروتمندان و از ظهور ثانی حضرت مسیح (ع) که همراه با نابودی گروه های فوق است سخن می گوید؛ و به فقر و قحطی و گرسنگی و بلا و جنگ در آخرالزمان اشاره می کند که با ظهور حضرت مسیح (ع) رفع خواهد شد، و صلح آسمانی بر کره ی ارض سایه خواهد افکند.(10) فقراتی از مکاشفات که شدیدترین حملات را به اهل دنیا دارد و کاملاً خصلت ضد تکاثری خود را نشان می دهد؛ ذیلاً می آوریم:
نگون بخت باد .... بزرگی که از کرک و پشم ظریف و جامه های ارغوانی با زینت های زرین و سنگ های گرانبها و مروارید پوشیده شده است، در یکدم آن همه ثروت نابود خواهد شد.(11)

3. کلیسای ثروت و ثروتمندان - « الهیات مسیحی»

کلیساهای اولیه به تدریج از حالت فقر خارج شده و درکنار زحمتکشان و مظلومان و بی چیزان و بردگان، ثروتمندان نیز وارد محفل ها می شدند و طبیعتاً به جهات مختلف، فقیران را به عقب می راندند، اینان از یک سو آیین مسیح (ع) را با فرهنگ یونانی - رومی آشتی می دادند و دین را از طریق استدلال و با زبان فلسفی تبیین عقلی می کردند و از سوی دیگر با هدایای خویش کلیسای فقر را به کلیسای ثروت مبدل می ساختند و بدین ترتیب بسیاری از خصوصیات کلیسای اولیه ی مسیحی در طی قرن دوم از بیخ و بن دگرگون شد. اما هنوز نه چنان بود که سُنن مسیحی یکسره رخت بربندد و اعضای جدید کلیسا که به جهت سوابق علمی و یا قدرت مالی به مقامات بالا می رسیدند و بعضاً به القاب آباء کلیسا و قدیس ملقب می شدند، کلیسا را بالکل از روحانیت عیسوی تهی کنند و چه بسا که بسیاری از این تارکان دنیا مورد زجر و آزار و حبس امپراتوران مشرک روم قرار می گرفتند. اما به هر تقدیر کلیسای جدید دیگر کلیسای ساده ی اولیه نبود و به تدریج به اشرافیت گرایش پیدا می کرد. آئینی که جز تکلیف عشق و احسان و رستگاری از طریق ایمان به مسیح (ع) حاوی امر دیگر نبود، به صور مختلف آراسته می شد، آئینی که در آن سخن از کلمه (Logos) یا تجسم و تجسد رفته بود اما در حوزه ی تئولوژی یونانی زده، قرار نمی گرفت، به صورت بنیاد تئولوژی و علم کلام مسیحی در می آمد.
تئولوژی و الهیاتی که طی پنج قرن در عالم مسیحی تکوین یافت، با آرایی که درباره ی ماهیت کلمه و کیفیت تثلیث به میان آورده، بیشتر از افکار یونانی به ویژه نوافلاطونی تأثیر گرفته بود، این آراء به سنن اولیه ی مسیحیت ملحق و اضافه شد و به صورت شروح و حاشیه های بسیار بر اناجیل درآمد و بخشی از تحریف کلمات انجیل ها محتملاً در این دوره صورت گرفته و اصل این کتاب به حجم انبوهی از تفاسیر کشیده شد و از آنجا تا قرن چهارم به علت فقدان مرجعیت رسمی، تعداد اناجیل به صدها رسید. اما به هر حال در این مدت مسیحیت توانسته بود جهان بینی شرک (پاگانیسم) یونانی - رومی را فرو بریزد و طرح جدیدی از عالم و آدم و مبدأ عالم و آدم دراندازد و طی آن متفکران مسیحی موفق شده بودند یک رشته مبادی کلامی و معارف مسیحی یونانزده (تئولوژی را برای دفاع از عقاید کلیسا در مقابل فرق مسیحی خارج از کلیسا و یا درمقام رفع شبهات و تشکیکات (12) کفار ضد مسیحیت، تدوین کنند، که این به معنی جایگزینی منطق یونانی و اثبات خداوند با دلائل عقلی به جای لقاء خداوند از سر حضور بود.

4. کلیسای کاتولیک رومی

لقب کاتولیک در آغاز به معنای مطلق و عام استعمال می شد و این حکایت از وحدت مسیحیت و کلیساهای آن می کرد. همین که دین مسیح (ع) در سراسر قلمرو امپراتوری روم و در نزد تمام طبقات خاص و عام انتشار یافت تحولی جدید حاصل، و معنی جدیدی پیدا کرد و آن تخصیص این لقب به کلیسای رم بود.
تا اواسط قرن دوم میلادی (154- 150) کلیسای کاتولیک مؤسسه ای یگانه و متشکل بود و برای اینکه همچنان واحد و عام بماند، لازم بود که نه تنها در برابر دشمنان خارجی بلکه در برابر فرقی که به عقیده ی کلیسا مبتدعه محسوب می شدند و در داخل دین مسیح (ع) به وجود آمده بودند؛ مقاومت نماید. از این رو در آن کلیسا دو امر به وقوع پیوست: اول؛ یک مجموعه از مبادی دینی که به زعم ایشان پاک و مطهر بود که آن را ارتدکس یعنی کامل و صحیح خواندند. دوم؛ یک سلسله سازمانهای رهبران دینی که عقاید ایشان بر قاعده ی رسالت، جامعیت، وحدت و قدوسیت کلیسا بود. (13) تشکیل اولین شوراهای اُسقفی آغاز تحولات جدیدی در کلیسا گردید که به تأسیس کلیساهایی خارج از کلیسای جامعه کاتولیک منتهی شد.
کلیسای روم که در آغاز از بزرگترین مجامع عیسویان امپراتوری روم بود، در آن عصر قدرتمندترین کلیسای مسیحی به شمار می رفت و این قدرت از اعتقاد بسیاری از مسیحیان سرچشمه می گرفت. بنابراین اعتقاد، قدیس پطرس یکی از حواریون آنرا تأسیس کرد و قدیس پولس(14) نخستین معلم آن بود. و از آنجا که در سراسر غرب کلیسایی نبود که یکی از رسولان و حواریون صدر اول آن را بنیان گذاشته باشد؛ اهمیت خاصی پیدا کرد. گهگاه اگر ما بین مجامع عیسوی اختلافاتی در اصول و فروع دین پیش می آمد، فتوای کلیسای رم قاطع بود. سرّ موفقیت کلیسای رم که به عظمت آن می افزود، این بود که در کشمکشها و اختلافات اصولی که از قرن دوم تا چهارم در عالم مسیحیت روی داد ؛ مانند بحران ظهور فرق گنوسیست ها (Gnosists) و مارکیونیست ها (Marisionssts) و غیره، این کلیسا توانست احکام قاطعی بر علیه آنها صادر کند و مقاومتشان را در هم بکوبد، و این خود اعتباری فوق العاده برای این کلیسا فراهم کرد.
اعتقادات فرقی که کلیسای کاتولیک با آنها به مبارزه برخاست، بیانگر اهمیت این مبارزه و جهات عقیدتی بود. گنوسیست ها (به عربی غنوسیه) و مارکیونیست ها (به عربی مرصونیه) خدای تورات، یهود را خدای قهر و غضب و بی رحم و متعدّی می دانستند. بنابر اعتقاد این فرق یهوه موجود ازلی است که در مرتبه همشأن خدای عیسی (ع) است، آنها می گفتند ابناء بنی اسرائیل با خدای لطف و محبت عیسی (ع) آشنایی نداشتند.(15)
مارکیونیست ها به این اکتفا نکرده و کتاب مقدس جدیدی برای اصحاب خود تحریر کردند.
نظریات آریوس بانی فرقه ی آریانیسم (Arianism) در باب رد الوهیت عیسی (ع) و مبارزه ی او با دیگر اعتقادات رسمی کلیسای کاتولیک (16) نه تنها موجب ضعف این کلیسا نشد، بلکه مبارزات متقابل کلیسای رم با عقاید آریوسی ها در کنار عقاید فرقه ی گنوسیست ها و مارکیونیست ها موفقیت روزافزون را برایش فراهم ساخت. بدین ترتیب دوران اول تاریخ فرهنگ و تحولات کلیسا به پایان رسید.
قبل از پرداختن به کلیسای قرون وسطی و غلبه ی مسیحیت در جهان غرب به جهت اهمیتی که امروز مسأله جنگ و مبارزه با طبقات پیدا کرده است، اجمالاً به تعلیمات عیسی (ع) در باب این دو مسأله می پردازیم.

5. ملاحظاتی در باب «جنگ و جهاد» و «ثروت» در تعلیمات عهد جدید

حضرت عیسی (ع) پیامبر محبت و لطف بود، تعالیم آن حضرت با وجود تحریفات بسیار که از سوی اولیای کلیسا و مسیحیت در طی قرون صورت گرفت، به نحوی از انحاء در میان اناجیل خود را نشان می دهد.
تأکید اناجیل اربعه و توافق آن در اصالت محبت و دوستی و زهد و دوری از دنیا به صور مختلف، درحقیقت نشان از محبت و زهد مسیحایی دارد. گرچه گاه اناجیل در این مسأله راه افراط را می پیمایند.
انجیل متی، این گونه از زبان مسیح (ع) بر محبت و دوستی به عنوان اصل الاصول تأکید می کند:
«یکی محض امتحان از وی پرسید: استاد بزرگترین احکام تورات کدام است؟ عیسی (ع) در پاسخ گفت، بزرگترین احکام این است: خدای خود را از صمیم قلب و تمام روح و فکر دوست بدار. کلمه دوم که با اول چندان فرقی ندارد این است: بنی نوع خود را مانند خویشتن دوست خواهی داشت.» (17)
با این گرایش ذاتی مسیحیت به اصالت محبت و زهد دو مسأله «جنگ» و «ثروت» (18) تعالیم اناجیل وجهه ای منفی پیدا می کند.
گفتیم که کلیسای اولیه، کلیسای فقرا بود و ثروتمندان تنها با انفاق و بخشیدن ثروتشان بین تهیدستان می توانستند وارد این مجامع بشوند و طبیعتاً مال و ثروت مانع پیوستن اغنیا به کلیسای فقرا می شده است. اناجیل اساساً برخورد تند و شدیدی با ثروت و ثروت اندوزی به عنوان مانع و رادع ورود به ملکوت آسمان دارد، و در مقابل، به تهیدستان و فقر آنها روی خوش نشان می دهد و ملکوت آسمان را جای ایشان می داند و مصائب و بدبختی را به مردم مرفه و سیر وعده داده است. متی در باب خدا و مال چنین می گوید:
«هیچکس نمی تواند بنده ی دو ارباب باشد؛ چون یا از اولی بدش می آید و دومی را دوست می دارد و یا به اولی ارادت پیدا می کند دومی را حقیر می شمارد؛ شما نمی توانید هم بنده ی خدا باشید و هم در بند ثروت.»(19)
به هر حال شواهد و قراین بسیاری در اناجیل در مذمّت ثروت و ثروتمندان و ستایش از فقر و فقیران است که مهمترین شان این فقره است:
« ناگاه شخصی آمد وی را گفت ای استاد نیکو چه عمل نیکو کنم تا حیات جاودانی پیدا کنم... عیسی (ع) بدو گفت: اگر بخواهی کامل شوی مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت و آمده، مرا تعاقب کن. وقتی آن جوان این را شنید با دلی افسرده از آنجا رفت، زیرا ثروت بسیار داشت.
عیسی (ع) به شاگردان خود فرمود:
بدانید که ورود دولتمندان به ملکوت آسمان بسیار دشوار است. باز هم می گویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است تا ورود یک شخص دولتمند به ملکوت خدا» (20)
روایت هایی از این قبیل چون: توانگر نادان (لوقا باب 12 سطرهای 20- 6)، توانگر و ایلعازار (لوقا باب 16 سطرهای 25- 19) و فقر و ثروت (نامه ی یعقوب سطرهای 11-9) همه حکایت از دفاع حضرت عیسی (ع) از مظلومان و فقرا دارد. این دفاع تا آنجا پیشرفته که به عقیده ی برخی از مورخان مسیحی جدید، این مطالب را حاکی از نفی مالکیت خصوصی و اتخاذ روش زندگانی سوسیالیستی یا اشتراکی ابتدایی دانسته اند. انی دسته از مورخان بر آنند که عیسی (ع) اولین سوسیالیست بود! و معتقدند نخستین مجامع مسیحی که در کتاب اعمال رسولان وصف شده، مؤید نظر ایشان درباره ی جامعه ی سوسیالیستی مسیحیان اولیه است.
علی رغم ستیز با اغنیا و ثروت، تعلیمات عیسی (ع) همان طوری که در حالات و زندگی آن حضرت و در سخنانش آمده، داعی به جهاد و قتال نیست. حضرت عیسی (ع) برخلاف حضرت موسی (ع) که موفق به تأسیس نحوی حکومت (دولت بنی اسرائیل) با جهاد و قتال بود، حکومتی را ایجاد نکرد و با کفار با شمشیر نجنگید. اما این بدان معنی نیست که او در برابر ظلم و جور تسلیم باشد. در سرتاسر اناجیل مبارزه ی او با یهودیان ظاهر پرست و مال پرستان و دنیاداران به قوه ی کلام و بعضاًَ با عمل همچون بر هم زدن بساط بازرگانان در معبد اورشلیم مشاهده می شود. لکن مسیح (ع) نه برای جهاد و جنگ که برای تألیف قلوب و توجه به باطن و ملکوت و محبت و دوستی رسالت یافته بود. بر اساس عبارات انجیلی:
« من برای تکمیل احکام آمدم نه برای نسخ آن» یا « فکر نکنید که من آمده ام که تورات و نوشته های پیامبران را منسوخ نمایم؛ بلکه آمده ام تا به کمال برسانم.» (21)
احکام جهاد و قتال تورات نسخ شده بود بلکه روح و باطن روحانی آنها احیاء و انسان بیگانه از ملک و ظاهر به ملکوت و باطن متذکر شده بود.
درحقیقت زمانی که ظاهر پرستی یهود و توجه به ظاهر شریعت از سوی علمای یهود به نهایت رسید و از باطن دین غفلت شد، حضرت عیسی (ع) مبعوث می شود و از آنجا که جهان بینی خشن حاکم بر ایالت یهودیه و امپراتوری روم که بیشتر مناطق تمدنی آسیا و اروپا و آفریقا را در سیطره ی خود گرفته بود، احتیاج عصر یعنی دعوت به محبت و صلح و دوستی را لازم می نمود. از اینجا مسیح جهانی را دعوت به محبت می کرد که جز جنگ و جنگ طلبی و سیطره و استیلا برای ارضای شهوات چیزی نمی دانست و در این بین بیش از همه، مردم تهیدست و بردگان بودند که پایمال زورمندان می شدند. بنابراین جهان بینی خشن حاکم بر جهان آن روز و ظاهرپرستی اهل دیانت اقتضای تأکید بر لطف و محبتی می کرد که مکمل هیبت و جلال موسی بود نه دافع آن، به عبارتی نسبت باطن به ظاهر داشت و همین است که در روایات اسلامی به آن اشاره رفته است.
موارد فوق همه اشاره به غلبه ی ساحت لطفی حق در وجود حضرت مسیح است(22) و از این روست که آن حضرت به پیامبر لطف و محبت تعبیر شده است.
با ظهور حضرت موسی (ع) و اوصیای آن حضرت در میان بنی اسرائیل که به قتال پرداختند، مدینه دینی بر اساس شریعت و دین آسمانی تأسیس شد. تأسیس چنین مدینه ای مستلزم ظهور حق به اسم جلال و قهر بود و احتمالاً به همین جهت بود که گنوسیستها همانطوری که قبلاً اشاره رفت خدای تورات، یعنی یهوه را خدای قهر می دانستند. آنچه که بعداً به تدریج سراغ این مدینه و شریعت آن آمد عبارت بود از ظاهربینی که به صراحت در وجود فریسیان که حافظان شریعت یهود بودند مشاهده شد. پس باطن و ملکوت و تأویلی پس از تنزیل (23)، لازم ذات این مدینه و شریعت و احکام آن بود که مورد غفلت قرار گرفته بود. ظهور عیسی (ع) دراین مقام بوده و از همین جاست که بسیاری از کلمات تورات تأویل می شود.
شاید بعضی از عبارات انجیل نشانه هایی از تأویلات احتمالی حضرت مسیح (ع) باشد. فی المثل در جایی از تورات می آید: « چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان و دست به عوض دست و پا به عوض پا و داغ به عوض داغ و زخم به عوض زخم، لطمه به عوض لطمه» (24) و در تأویل آن انجیل از زبان عیسی (ع) می گوید: «اما من به شما می گویم به کسی که به تو بدی می کند؛ بدی نکن و اگر کسی بر گونه ی راست تو سیلی می زند گونه ی دیگر خود را به طرف او بگردان. (25) در جایی دیگر آمده است: « شنیده اید که همسایه ی خود را دوست بدار و با دشمن خویش دشمنی کن. اما من به شما می گویم دشمنان خود را دوست بدارید و برای کسانی که به شما جفا می رسانند دعا کنید.»
البته این کلمات گه گاه از تأویل گذشته و احکام تورات را نسخ می کند. اما از آنجا که بارها آمده انجیل ناسخ تورات نیست، می توان احتمال داد در این تأویلات تحریفاتی صورت گرفته باشد، به طوری که تناقضاتی آشکار را در اناجیل موجب گشته است. مثلاً جایی از قول عیسی (ع) چنین نقل می شود: « هر که شمشیر گیرد با شمشیر هلاک شود.» (26) در این سخن صراحتاً توسل به اسلحه حتی برای دفاع از مسیح (ع) و مسیحیت محکوم شده است. درحالی که همان انجیل با نقل قول دیگری از عیسی (ع): «گمان نکنید که آمده ام تا صلح به زمین بیاورم، نیامده ام که صلح بیاورم بلکه شمشیر، دعوت به جنگ می کند.
به هر تقدیر با توجه به جهت کلی نبوت آن حضرت که در روایات اسلامی به آن اشاره رفته است؛ تأکید بر محبت و لطف است. از اینجا تا حدودی می توان به اصل کلمات انجیل پی برد و خلاصه جان کلام اینکه منع جهاد به معنی منع از ستم ستیزی کلی از سوی حضرت عیسی (ع) نیست. همان طوری که اشاره رفت، دعوت عیسی (ع) نه به معنی نسخ شریعت موسی (ع)، بلکه توجه به باطن و ملکوت و محبت است و این امر سبب شده که آن حضرت قیام به شمشیر نکند. لکن گهگاه نیز از شمشیر سخن گفته، تا آنجا که در جنگهای صلیبی به آن استشهاد شد، با این عبارت انجیل که: « از خویشتن بگذر، صلیب خود برگیر و از دنبال من بیا» (27) اما آنچه در کلیسای رسمی مورد تأیید بوده عدم مقاومت و منع از قیام به شمشیر و اسلحه است. همین مسأله امروز از مسائل اساسی مورد بحث میان مسیحیان انقلابی و کلیسای کاتولیک است.

پی نوشت ها :

1- ایالت یهودیه
2. منظور از انجیل، اناجیل اربعه و کتاب اعمال رسولان، رسائل بیست و یک گانه و مکاشفات یوحناست؛ که در قرن سوم از سوی شورایی از اساقفه به رسمیت شناخته شده است و به عنوان عهد جدید مکمل عهد قدیم (تورات) موسوم گردید.
3- امیل بریه، تاریخ فلسفه در دوره ی انتشار فرهنگ یونانی، ج 2، ترجمه داودی، ص. 291.
4- دیاکونوف، تاریخ جهان باستان، ج 2، ترجمه ی همدانی - مؤمنی، ص. 307 به بعد، و نیز ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 8.
5- در زبان فرانسه کلمه ی Eglise از کلمه ی یونانی Ekklesia اقتباس شده که به معنی مجمع است.
6- انجیل مرقس، باب 1، سطر 25.
7- انجیل متی، باب 11، سطر 28.
8- کتاب اعمال رسولان
9- همان، بندهای 44- 46.
10- عجیب در آخر الزمان این است که ریگان رئیس جمهور اسبق آمریکا جنگ ستارگان خود را با صلح آسمانی مکاشفات تفسیر می کرد.
11- مکاشفات یوحنا، باب 18 و 16، فصل 9و 15.
12- تشکیکات نوافلاطونیان و فرقی که از التقاط مسیحیت با فرهنگ یونانی و اساطیری به وجود آمده بودند؛ گروهی را بر آن داشت، برای رفع اشکالات و شبهات مذهبی و دینی، جوامع و قوانین فقه مسیحی را تدوین کنند. نویسندگان آنها را آپولوگیستوس (Apologistos) می خواندند. این جماعت رومی الاصل و در بهترین مدارس یونان و روم تربیت یافته بودند؛ با فلسفه ی یونانی به اثبات اصول مسیحیت پرداختند. اهمیت تحریرات آپولوگیست ها در آن است که ایشان به خوبی توانستند ثابت کنند چگونه می توان معانی و مفاهیم فلسفه را در قالب مسیحیت ریخت و آن را به جامه و کسوتی از فرهنگ یونانی درآورد و از آن پس نویسندگان مسیحی به سهولت توانستند که به میدان وسیع فلسفه ی عمومی حمله کنند و دین خود را عالمگیر و جهانی اعلام نمایند و از اینجا بود که مسیحیت لقب کاتولیک (مشتق از کاتولیکوس (Katholikos) لاتین و یونانی به معنی عام و جامع) گرفت. آپولوژیست ها خود در حقیقت التقاطی جدید، ایجاد کردند و صورتی یونانی به ماده ی مسیحیت زدند.
13- جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه ی علی اصغر حکمت، ص 420.
14- پولس یهودی که از آزار دهندگان حضرت عیسی (ع) و به تصریح انجیل از قاتلین مسیحیان بود. پس از عروج عیسی (ع) بنابر قول کتاب اعمال رسولان هنگامی که به سوی دمشق می رفته از طرف حضرت عیسی (ع) به او الهام شده و رسالت یافته تا نام او را به ملتها و پادشاهان آنان و قوم اسرائیل اعلام نماید. پولس که در مدارس فلسفی اسکندرانی درس خوانده بود و با فرهنگ فلسفی یونان آشنا بود، تعلیمات عیسی (ع) را را با آراء یونانی درآمیخت و درحقیقت بانی مسیحیت جدیدی شد که در آن تثلیث یا اقانیم ثلاثه، فدا شدن خدا برای بشر و گناه اولیه و...سخن رفته است. پولس با انکار بعضی از احکام تورات، مسیحیت را جهانی نمود. کلمات وی نه مانند عیسی (ع) که به تأویل تورات پرداخته، بلکه تحریف تورات و انجیل است و به یک معنی به نسخ آن پرداخته است. وی برخلاف سنت تورات و حضرت عیسی (ع) و پیروان او در کلیسای اورشلیم که اولین کلیسا در عالم مسیحیت است؛ سنن جدیدی را عَلَم کرد. وی «ختنه» را که از علائم دینداری بود. منسوخ کرد و بدعتهای دیگر گذاشت و حقیقت امر اینکه دینی که مسیحیان از آن پیروی می کنند و عقایدی که شورای نیقیه بر آن مهر تأیید گذاشت، دین و عقاید پولس است نه دین و عقاید مسیح (ع).
15- این نکته خود نکته ی ظریف و باریکی است که در روایات اسلامی نیز، به نحوی به آن اشاره شده است.
16- آریوس و پیروان او عیسی را پسر خدا می دانستند اما نه همذات با پدر یا چون او ازلی. پس خداوند قبل از خلقت کاینات فرزند خود عیسی را به وجود آورد و او نمی تواند ازلی باشد. بسیاری از قبایل ژرمن از جمله گوتها این نظر را پذیرفتند و برخی از متألهان مسیحی آن را تأیید کردند از جمله قائل به شباهت مسیح به پدر شدند. حتی پاپ به شرایط جدید تن داد و فقط آتاناسیوس اسقف اسکندریه بر عقیده ی تثلیث پای فشرد.
17- باب 22، بند 38.
18- توین بی فیلسوف و مورخ انگلیسی، دو مسأله جنگ و طبقات را آفت تمدن غرب که در جهان معاصر نشو و توسعه یافته؛ می داند و معتقد است تمدن غربی در اثر ترقیات عظیم صنعتی این دو طاعون جامعه بشری را به صورت خطرناک از ازمنه سابق در خود دارد. سایر تمدنها چون از توجه به این مسأله و کوشش در انحلال جنگ و اختلافات طبقاتی غفلت ورزیدند نابود شدند. و اگر نابودی در گذشته شامل حال تمدنی در منطقه ای بود، در عصر حاضر کل بشر را تهدید به هلاکت می کند.
19- متی، باب 6، سطر 24.
20- متی، باب 19، سطرهای 24- 16 و لوقا باب 18، سطرهای 25- 18 و مرقس، باب 10 سطر 15
21- متی، باب 5 بند 17.
22- حضرت امام (ره) در کتاب شریف شرح دعای سحر در روایتی، از پُرسش و پاسخ میان حضرت یحیی (ع)- که خداوند برایش به عظمت و کبریا و سلطنت جلوه کرد - و حضرت عیسی (ع) - که خدا به لطف و رحمت به او تجلی کرده - حکایت می کند. که همان غلبه ی جهت لطف و قهر در آن دو پیامبر و آنچه در وجود خاتم انبیاء (ص) جمع شده است، وجود هر دو جهت لطف و قهر است.
23- شهرستانی در کتاب ملل و نحل در باب نسبت انبیاء با تنزیل و تأویل چنین می نویسد:
به تحقیق گفته شده است آدم (ع) اختصاصی یافت به اسماء و نوح (ع) به معانی این اسماء و ابراهیم (ع) به جمع بین آن دو، پس خاص شد موسی (ع) به تنزیل و عیسی (ع) به تأویل و مصطفی(ص) به جمع هر دو که تنزیل و تأویل است. ج 1 ص 61 ترجمه ی ملل و نحل شهرستانی.
24- سفر خروج، باب 21 بند 34
25- متی، باب 5 بند 39.
26- انجیل متی، باب 26، بند 52.
27- متی باب 10 سطرهای 39- 38.

منبع مقاله: مددپور، محمد ؛ (1384) کلیسای مسیح در ادوار تاریخی، آبادان: پُرسش

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط