نویسنده: رضا حیدری
ثبات هر نظام سیاسی به میزان مقبولیت عمومی و مشارکت حداکثری مردم در عرصههای مختلف اجتماعی بستگی دارد. اساساً طرح سیستم سیاسی، که امروزه به عنوان دمکراسی در جهان مطرح میشود، فرآیندی است که به منظور جذب آرا و مقبولیت عمومی طراحی شده و سعی بر آن دارد تا بتواند نوعی حکومت را ترسیم کند که تمام مردم در آن سهیم باشند.
یکی از سنجههای میزان مقبولیت یک نظام سیاسی، حضور آحاد مردم در صحنههای سیاسیـاجتماعی است و قطعاً یکی از مهمترین و حساسترین زمینهها برای سنجش میزان حضور مردمی انتخابات است.
بنابراین در برگزاری و زمینهسازی در انتخابات، سعی بر دستیابی به یک مشارکت حداکثری است و از این طریق یک نظام سیاسی میتواند پایههای حکومتی خود را محکمتر کند و به بازتولید گفتمان مدیریتی خود امیدوار باشد.
سؤال اساسی که در این ارتباط مطرح میشود آن است که حضور مردم وابسته به چه مؤلفههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است؟
برای پاسخ به پرسش فوق، باید به این نکته دقت کرد که حضور مردمی در یک میدان مهم سیاسی همچون انتخابات ریاست جمهوری، امری چند ماهه و هفتهای نیست که بتوان به راحتی به آن پرداخت. اساس حضور مردم در پای صندوقهای رأی به عوامل گوناگونی بستگی دارد؛ اما در نگاه کلان، حضور مردم در چنین عرصهای به دو محرک اصلی وابسته است:
الف) محرکهای موسمی (گذرا) :
با توجه به فضای خاص سیاسی پیرامون انتخابات، عموماً برخی مؤلفهها از اهمیت خاصی برخوردار میشوند. در واقع این مؤلفهها مختص این فضا هستند و میتوانند در زمان کوتاهی تولید، مدیریت، بهرهبرداری و فراموش شوند.
برای مثال، پرداختن به شعارهای آزادی فرهنگی در دورهی دوم خرداد یا رهایی از وضعیت اقتصادی در حال حاضر، بسیار محرک، ملموس، تأثیرگذار و جذاب، اما بسیار شکننده است؛ چرا که بر اساس یک معضل اجتماعی مطرح میشود و اساساً به دلیل زودگذر بودن موضوع، به راحتی از رنگ و لعاب خواهد افتاد.
محرک موسمی دارای زیر مجموعههایی به شرح زیر است:
الفـ1. عملیات روانی :
به مجموعهی اقداماتی گفته میشود که در آن عقاید، عقل، بینشها و باورهای یک فرد، گروه یا جامعه مورد هجوم قرار میگیرد و در نهایت منجر به تغییر رفتار میگردد.[1] به هر صورت و به دلیل رویهی گفتمانی انقلاب اسلامی، که سعی در ایجاد حکومتی بر اساس معیارهای دینی دارد، طبیعی است که این گفتمان دارای معارضاتی نیز باشد و متخاصمین آن نیز به هر امر سعی کنند منابع استراتژیک آن را از بین ببرند.
یکی از این منابع، حضور و حمایت مردم از جمهوری اسلامی ایران است. از این رو، میکوشند تا با طرح مباحثی چون فضای بستهی سیاسی و نبود انتخابات آزاد در ایران، افکار عمومی را برای تحریم اغنا کنند و سبب عدم حضور بخشی از بدنهی اجتماعی نظام در انتخابات شوند. برای این امر، به شیوههای مختلف عملیات روانی به صورتهای بلندمدت (تاکتیک اغنای روانی هاولند) یا بمباران اطلاعاتی (برای مثال، ایجاد تشکیک در انتخابات سال 88) متوسل میشوند.
به هر ترتیب، در این بین بخشی از بدنهی اجتماعی ایران، خواسته یا ناخواسته، فریفتهی این عملیات میشوند و حضورشان کمرنگ میشود و بخشی دیگر (طیفهای ارزشی) نسبت به حضور، مصممتر میگردند.
هرچند عملیات روانی صورتگرفته علیه جمهوری اسلامی ایران پردامنه و با ابعاد گسترده است و در بازههای زمانی میانمدت و بلندمدت (10 تا 25 سال، در واقع به معنی تغییر یک نسل) صورت میگیرد، اما این محرک در جریان انتخابات به صورت فشرده و با رعایت تکنیک تکرار یا بمباران اطلاعاتی سعی در مسموم کردن فضای جامعه را دارد که این حالت گذراست.
الفـ2. ایجاد تشنج در اقتصاد و ترسیم یک ثبات اقتصادی آرمانی :
از دیگر عوامل بسیار مهمی که میتواند در میزان حضور یا عدم حضور مردم در انتخابات تأثیر بگذارد مسئلهی اقتصاد و ثبات آن است. در این بین، غرب با اعمال تحریمهای همهجانبه سعی دارد ثبات و آرامش روانی و اقتصادی مردم را به هم بزند تا از این طریق بتواند پالسهایی از ناامیدی و نارضایتی در مردم ایجاد کند.
در واقع با کمی تسامح میتوان مدعی شد جناحی که بتواند روی فعالیتهای اقتصادی دست بگذارد، در حقیقت برگ برنده را در دست دارد، چرا که با این امر به راحتی میتواند افکار تودههای مردمی را مدیریت و به سمت و سوی مورد نظر خود هدایت نماید.
به این دلیل از مقولهی اقتصاد به عنوان یک محرک زودگذر یاد شده است که در چرخش مدیریتهای سیاسی کشور عامل تعیینکنندهای نیست، چرا که جریان دوم خرداد با شعارهای آزادی سیاسی و جامعهی مدنی بر کارگزاران سازندگی غلبه پیدا کرد، در حالی که دولت هاشمی رفسنجانی با تورم 49 درصدی مواجه بود و مردم دغدغهی اقتصادی داشتند.
الفـ3. تعدد گفتمانهای مدیریتی :
یکی دیگر از محرکهای زودگذر، ایجاد فضای یأس و ناامیدی و بعد از آن، قهرمانسازی است. بدین منظور جریانهای سیاسی، که از اریکهی قدرت به دورند و در صدد به دست آوردن قدرت هستند، میکوشند تا تمامی مشکلات بهوجودآمده را متوجه یک فرد، دولت یا جناح خاص کنند و از این طریق، با ایجاد فضایی خاص خود، تنها راه برونرفت را حرکت در راستای تعدد سلایق و نظریات عنوان کنند. هرچند که در جریان رقابتهای سیاسی، حضور جریانهای مختلف هیچ گونه ممانعتی ندارد، اما تعیین پیششرط از هیچ جریانی قابل پذیرش نیست.
اساساً زمانی حضور حداکثری در جامعه به وجود خواهد آمد که تمام جریانهای سیاسی به یک آرمان و میثاق باور و اعتقاد داشته باشند و تمام اندیشهها و خطمشیهای خود را با آن هماهنگ سازند و از آن تخطی نکنند. در تمامی کشورها میثاق ملی یا «قانون اساسی» به عنوان سمبل وحدت شناخته میشود و جناحهایی که به آن پایبند نباشند عملاً از دایرهی فعالیتهای سیاسی کنار میروند و بایکوت میشوند.
در این بین، تنها ملاکی که میتوان به عنوان یک سمبل وحدت از آن یاد کرد همانا قانون اساسی کشور است؛ سمبلی که در جریان سال 88 و در انتخابات ریاست جمهوری، از سوی جناح دوم خرداد کنار گذاشته شد. از این رو، انتظار نمیرود که جریانهای سیاسی، که بالاترین قانون یک کشور را مورد اعتنا قرار نمیدهند، وارد کارزار سیاسی برای به دست گرفتن قدرت شوند!
ب) محرکهای پایدار (زمانبر) :
این دسته از عوامل مهمترین و تأثیرگذارترین بخشی است که میتوان بر اساس آن، میزان مقبولیت یک نظام سیاسی را سنجید و به تحلیل آن پرداخت، چرا که میتوان از آن به عنوان «عوامل عملکننده» یاد کرد.
این محرکها انتزاعی، غیرملموس، زمانبر و نیازمند زمینهسازی، اما جریانساز و پایدار هستند. انقلاب اسلامی، به دلیل رویکرد خاص خود، عملاً در حوزهی فعالیتهای سیاسی بر این محرکها تأکید دارد و اساس مانورهای آن بر این محور است. شعارهایی مانند عدالتگرایی، سادهزیستی، احیای گفتمان انقلاب اسلامی و... دقیقاً بر همین نکته تأکید میکند:
بـ1. تکلیفگرایی و تأکید بر گفتمان انقلاب اسلامی :
یکی از اصلیترین و مهمترین عاملهای اجتماعی که منجر به حضور حداکثری در انتخابات جمهوری اسلامی ایران میشود پیروی بدنهی اجتماعی متعهد از آرمانهای انقلاب و تأکید بر آنهاست.
در واقع بدنهی اصلی انقلاب اسلامی حضور در میدانهای سیاسی را نه یک حق، بلکه یک تکلیف شرعی برای خود میدانند و از این روست که شاهد حضور بیش از پیش مردم در دورههای مختلف انتخابات هستیم. نکتهای که در این باره باید به آن اشاره کرد این است که تکلیفگرایی در عرصهی انتخابات سیاسی در ایران امری است که از ابتدای انقلاب از سوی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) بارها مورد تأکید قرار گرفته و برای آن به صور مختلف فرهنگسازی شده و به تعبیری تئوریزه گردیده است. لذا از عواملی نیست که در فرآیند چندماههی انتخابات به وجود آمده باشد و بعد از آن نیز فروکش کند.
از این روست که این قشر اجتماعی، با تأکید بر کلیدواژههای اصلی انقلاب، یعنی عدالتگرایی، مطالبهگری، استکبارستیزی و... در فضاهای سیاسی حضور مییابند و جزء عواملی محسوب میگردند که همیشه در محاسبات سیاسی برای خود جایگاهی تعریف کردهاند. لذا درک صحیح از این محرک میتواند در تحلیل درست شرایط کمک شایانی داشته باشد.
بـ2. آرامش و امنیت روانی :
اشاره شد که یکی از موانع بزرگی که میتواند حضور حداکثری انتخابات را تحتالشعاع قرار دهد، مختل کردن امنیت روانی و آرامش اجتماعی است. اساساً زمانی که هیجانهای کاذب به سطح بالایی از خود برسد (بحران و شورش)، امنیت روانی یک جامعه دستخوش تغییر قرار میگیرد.
به طور معمول، زمانی که جامعه به اصطکاک برسد، برای مثال، در رودررویی دو جناح مقابل، امکان بروز بحران و از بین رفتن آرامش فضای اجتماع وجود دارد و تثبیت مجدد آن و همچنین پر کردن شکافهای اجتماعی بهوجودآمده به سالها زمان نیاز دارد.
از این رو، ثبات در ابعاد مختلف، خود از عوامل بسیار تعیینکنندهای است که میتواند در انتخابات تأثیرگذار باشد؛ چرا که وجود برخوردهای سیاسی و ایجاد اصطکاک به معنی ریزش بخشی از بدنهی اجتماعی است. در واقع باید آرامش را یک کل دانست که بسیاری از مسائل را در ذیل خود قرار میدهد.
نکتهای که در ذیل این امر قابل بررسی است، ورود زودهنگام به مباحث انتخابات آتی است؛ چرا که این امر، علاوه بر به هم زدن آرامش فضای جامعه، موجب دلسردی و خستگی سیاسی مردم خواهد شد. از این روست که مقام معظم رهبری همواره حضور زودهنگام را مساوی با بر هم زدن ثبات کشور دانستهاند و از سیاسیون خواستهاند، ناخواسته یا خواسته، به آن دامن نزنند.
از سوی دیگر، ورود زودهنگام، به فرسایشی شدن برگزاری انتخابات منجر خواهد شد و آن شوری که از آن به عنوان «هیجان کاذب» نام برده میشود، از بین خواهد رفت و این امر موجب میشود در این مدت مردم از جریان انتخابات خسته و در نهایت نسبت به آن دلسرد و بیمیل شوند. از این رو، باید فضای کشور تا نزدیکی به برگزاری انتخابات از تنشها به دور باشد تا بتوان از این طریق و با وجود شور و جوشش مردمی، شاهد یک حضور همهجانبه بود.
بـ3. تأکیدات مقام معظم رهبری :
ترغیب یا متقاعدسازی، یکی از روشهای بسیار مهمی است که امروز در عملیات روانی بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. تحقیقات نشان میدهند مقبول بودن منبع پیام، شرط ضروری و مؤثر واقع شدن پیام است.
مهمترین عواملی که منبع پیام را مقبول میسازند عبارتاند از: تخصص، جذابیت، مورد اعتماد بودن و شباهت داشتن به مخاطب.[2] از این رو، مقام معظم رهبری، به دلیل جایگاه خاص خود و بر اساس تأکید بر اجرای حق و تکلیف شهروندی، در تمامی دورههای انتخاباتی، از مردم درخواست حضور حداکثری را داشتهاند. ایشان با ترغیب و تبیین فضای سیاسی کشور و به دلیل نفوذ بسیار بالایی که در میان آحاد ملت دارند، نقش تعیینکنندهای در جریان انتخابات بر عهده دارند و از همین روست که بسیاری حتی کاندیداهای خود را بر اساس خطمشی ایشان ارائه میدهند و منطبق و هماهنگ میکنند. به دلیل ثبات و دامنهی نفوذ جایگاه ولی فقیه، از این عامل نیز باید به عنوان یکی از عوامل پایدار نام برد.
هرچند که حضور حداکثری مردم را نمیتوان در موارد بالا خلاصه کرد، اما سعی بر آن بود تا با واکاوی بخشی از محرکها، که در جریان انتخابات پیشین مورد استفاده قرار گرفتهاند، فضایی از انتخابات پیش رو ترسیم شود.
اساساً حضور حداکثری مردم امری نیست که در طول چند هفته و با تکیه بر شعارهای زودگذری مانند ثبات اقتصادی به وجود آید، بلکه زمینههایی دارد که مابقی ملاکها بر روی آن قرار میگیرند. امنیت، ثبات و آرامش اجتماعی مهمترین اموری هستند که در ایجاد یک انتخابات پرشور مؤثرند.
از این رو، مادامی که کشور و یک واحد سیاسی از این فاکتور بینصیب باشد، نمیتوان شاهد حضور حداکثری مردم در صحنههای سیاسی بود. به صورت کلی، محرکهای زودگذر فاکتورهایی هستند که در ادامهی محرکهای پایدار تعریف میشوند و در مقابل آنها، از قدرت موجآفرینی اجتماعی کمتری برخوردارند.
شاید به همین دلیل است که کاندیداهای مختلف کمتر بر آنها تأکید میکنند و بیشتر شعارها و برنامههای مورد نظر خود را در بُعد کلانتر (برای مثال، ایجاد عدالت اجتماعی و توجه و پیگیری مطالبات مردمی) قرار میدهند.
البته باید این نکته را نیز متذکر شد که در جامعهی توسعهیافته، شعارها از حالت انتزاعی خارج میشوند و شکل برنامهی مدون و قابل اجرا را به خود میگیرند. / برهان
پینوشتها:
[1]. بهرام رضایی، عملیات روانی، انتشارات دافوس، چاپ 1، 1387، ص 4.
[2]. همان، ص 30.