نویسنده: ورونیکا ایونس
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
تمدن گزارش شده هند یکی از کهن ترین تمدن های تاریخ جهان و گسترده اساطیر آن سراسر دوره تاریخی و پیش از آن را در بر می گیرد. اساطیر هند از اسطوره های غالب سرزمین های دیگر، به ویژه غرب، متمایز و هنوز بخشی از فرهنگ زنده ئی است که مزید بر توده مردم فرهیختگان این سرزمین نیز بدان توجه دارند و بدان سان که خواهیم دید هندیان همیشه به حفظ باورهای کهن و کاربرد این اعتقادات، شاید گاهی با تحریف، در نظرات فلسفی نو و شرایط جدید اجتماعی تمایل دارند در این مسیر خدایان و اسطوره های آنان فزونی می گیرند و با وجود کوشش رهروان دینی و فلاسفه در تحمیل همه خدائی یا یک خدائی نهان در نیایش خدایان چندگانه این روند ادامه داشته است.
در هند نفوذ رهروان دینی فراوان و حداقل در دوره های مختلف تاریخ تأثیر آنان بر فرهیختگان برای تغییر شکل محتوای برخی از باورها موفقیت آمیز بوده است. تحول طبیعی اساطیر هند در برخی از زمینه ها از جا به جائی قدرت دودمان های فرمانروائی، تهاجمات، شرایط اقتصادی و اجتماعی هند متأثر است. این تغییرات به ویژه با تغییر در اعتقادات اسطوره ئی و دینی همراه و با ساختار اجتماعی هند پیوند نزدیک دارد. ممکن است گفته شود: این ویژگی های اساطیر هند در این است که علاوه بر همراهی با تمدنی کهن خاستگاه فرهنگ طبقاتی ویژه ئی است که نظریه وجود کاست (1) را تقویت نموده و نفوذ آن به گونه ئی بوده است که دولت های مخالف وجود نظام کاستی در جامعه هند نیز نتوانسته اند آن را از ذهن
مردمان عامی و حتی فرهیخته این سرزمین بزرگ بزدایند. در این روند یکی دیگر از عوامل مؤثر نوآوری رهروان دینی در تحولات فلسفی است، که غالباً خود بر آن تسلط داشتند و با برداشت های مطلوب خود از این طریق بر همه مردمان هند تأثیر می نهادند. همانند مصر که اساطیر نخست در جستجوی شرح پدیده های طبیعت و بعد در جستجوی یافتن وسیله اتکائی برای فرمانروایان بود، و سرانجام به صورت وسیله ئی نمادین درآمد که فیلسوفان مصری اندیشه های خود را با بهره گیری از آن بیان می کردند، در هند نیز کیش ها آشکار و نهان این سرزمین از اساطیر چون مأخذی نمادین برای تشریح اندیشه های فلسفی بهره جسته است.
در این مسیر تغییرات زمینه های اجتماعی و فلسفی تنها عامل این تحول نیست و شاید بتوان از آنان به عنوان علل طبیعی چنین تحولی یاد کرد. در این زمینه عاملی که کم تر آشکارا مورد توجه قرار گرفته، اما از اهمیتی همپای عوامل فوق برخوردار است، تلاش کاهنان یا برهمنانی است که در جستجوی قدرت و تاثیر نهادن بر توده ها از اساطیر و باورهای ابتدائی و خدایان کهن همین مردمان یاری جسته اند. رهروان دینی و برهمنان در دوره تسلط بیگانگان بر هند با اتکای به باورها و اساطیر کهن به جلب حمایت مردم از خود دست یافتند و به ویژه از حدود 300 پیش از میلاد تا 1000 میلادی توانستند اعتماد مردم و فرمانروایان را جلب نمایند.
هیچ یک از این روند ها عامل کاملاً غالب نیست و پیچیدگی اساطیر هند و تناقضات و ناهمانندی موجود در روایات مربوط به هر خدا در جمع خدایان، و خاستگاه ضدبرهمنی
موجود در برخی از اسطوره ها را باید در پیشینه آنان جستجو کرد. برخی از تناقضات و ناهمگونی باورهای شهروندان و دهقانان از نظام پیچیده ئی متأثر است. که در طول زمان شکل گرفته است. پیشدستی فلسفی برهمنان و پیچیدگی آئین برهمنی موجب شد که برهمنان برای راه یابی به توده ها به باورهای کهن و اساطیری این مردمان استناد جویند و آئین و باورهای جدید و خدایان خود را با خدایان کهن تلفیق دهند.
بر خلاف پیچیدگی و گوناگونی چهره های اصلی اساطیر هند یکی از ویژگی های آن، به استثناء اسطوره های قبایل منزوی و کوه نشین، همخوانی این اساطیر در سراسر هند است. باورها و اسطوره های قبایل دورافتاده هند به باورها و اسطوره های پیش آریائی و مردماندراویدی (2) و دوره ئی کهن تر از هزاره دوم پیش از میلاد باز می گردد و قدمت خود را حفظ کرده است. اساطیر شهروندان هند بیش از پیروی از ویژگی های جغرافیائی و پراکندگی قومی از ساختار اجتماعی و ویژگی های تربیتی آن متأثر است و در زمینه اعتقادات دینی باورهای توده مردم گاه متأثر از گذشته بسیار دور و گاه پیرو تربیت یافتگان شهری و از اندیشه های آنان متأثر است. با این همه به سبب عواملی که از آن یاد شد پیچیدگی روابط خدایان هندی مساله ئی اساسی است. در این میان خاستگاه فرقه گرائی سخت گیر و دقیق آئین هندو گوئی خدائی ویژه و همیشه نگران تثبیت دیگران در نظام خویش است. و سرانجام آن که تداوم تحول اساطیر هند را باید از دیدی تاریخی مورد توجه قرار داد.
خدایان کهن
اقوام دراویدی پراکنده در هند و سیلان اعقاب بومزادان هند و دراویدهای نخستینی بودند که در فاصله سال های 4000 تا 2500 پیش از میلاد به سرزمین هند راه یافتند. دراویدیان خالق تمدن درخشانی بودند که در دوره ایندوس (3) و شهرهای بزرگ هاراپا (4) و مهنجودارو (5) شکل گرفت. از این تمدن تا به حال آثار نوشته شده ئی یافته نشده است اما بقایای باستانی این دو شهر از کیش دراویدی خاستگاه خدایان و کیش های بعدی هند سخن می گوید. خاستگاه خدایان پیش آریائی هند به احتمال زیاد در بین النهرین و دین ایرانی قرار داشت و احیاء آنان یکی از دلایل افول خدایان آریائی است. [به عبارت دیگر میراث فلسفی و فرهنگ هند از دو خاستگاه متأثر بود: نخست خاستگاه ودائی و آریائی که با فرهنگ هند و اروپائی پیوند دارد و دوم فرهنگ بومزاد پیش از ورود آریائیان به هند که با تمدن مهنجودارو و هاراپا یعنی تمدن دره ایندوس پیوند می یابد و با تمدن های کهن بین النهرین بستگی دارد و آئین هندو از آن متأثر است].اقوام دراویدی مردمی کشاورز بودند و خدایانی را نیایش می کردند که به گونه ئی با باروری و حاصلخیزی پیوند داشت. در این کیش دو عنصر اساسی مورد توجه قرار می گرفت: نخست نیایش آلت نرینگی که نمونه هائی از آثار در مهرهای یافته شده در هاراپا دیده می شود و نشان دهنده خدائی چهارزانو نشسته است که شاخ ورزاو، نماد جهانی بارورسازی را بر سر نهاده است. دوم کیش توجه به خدابانوی مادر که نمونه های یافته شده در هاراپا آن را
تأیید می کند و از این شمار مهرهائی است که تصاویر آن نشان دهنده رویش گیاه از رحم خدائی ماده یا خدابانوئی عریان است که در برابر او انسان را قربانی می کنند این تصاویر همراه خادمان حیوانی، خدابانوئی به هیأت ترکیبی ورزاو – قوچ وزن، خدائی با گوزن نر، فیل، ببر، کرگدن و گاومیش یا در برخی از نمونه ها اژدرمار است.
شیوا (6) و زن او، از خدایان هندو، به این تصاویر شباهت بسیار دارند. شیوا غالباً حالت یوگا (7) و با ورزاوی که نماد اوست ترسیم می شود و زن شیوا نیز با قربانی انسانی و فدیه دادن انسان پیوند دارد.
پی نوشت ها :
1- Caste
2- Dravidian
3- Indus
4- Harappa
5- Mohenjodaro
6- Shiva
7- Yuga