نویسندگان: دکترسیدعباس احمدی / دکترمحمدرضا حافظ نیا
دکترای جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس/استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
دکترای جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس/استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
چکیده
نقش آفرینی ایران در محیط های فراملی، از همان ابتدای انقلاب اسلامی، تأثیر عمیقی در میان جوامع داشت؛ در عین حال، این انبساط فضایی که در اثر آزاد شدن انرژی نهفته در تشیع شکل گرفته بود و ماهیت مذهبی داشت، باعث شد سران کشورهای رقیب و نیز بازیگران فرامنطقه ای با حساسیت روند جدید را پیگیری و کنترل نمایند.به تدریج که سیاست های فرامرزی انقلاب اسلامی ایران شکل عملیاتی به خود می گرفت و اثر گذاری ایران در میان سایر کشورها و جوامع نمود عینی می یافت، از طرف مقابل نیز واکنش های مختلفی ابراز می شد که در شکل سیاست های تقابلی، به مرحله ی اجرا درآمده است. هدف همه این اقدامات، جلوگیری از انبساط فضایی قدرت تشیع بود که در اثر انقلاب اسلامی ایران به وجود آمده بود.
این مقاله در صدد است با روش تحلیلی، به بررسی انواع موانع و شیوه های عملی و نظری ای بپردازد که در تقابل با قدرت یابی تشیع و تجدید حیات آن و در ارتباط با نقش آفرینی ایران بعد از انقلاب اتخاذ شده اند. این موارد در هشت محور «دینی - فقهی، تشکیلاتی، سیاسی - نظامی، مردمی، فیزیکی، نظری - تئوریک، انتشاراتی و الکترونیک» تقسیم بندی شده اند.
کلید واژه ها: انقلاب اسلامی، ایران، تشیع، مقابله، قدرت.
مقدمه
یکی از مهم ترین اتفاقات دهه های پایانی قرن بیستم، وقوع انقلاب اسلامی در ایران بود که باعث ایجاد تحولات و تغییرات فراوان در نظام قدرت جهانی شد و تأثیرات بسیاری از خود به جای گذاشت. برخلاف دیگر انقلاب های رخ داده در جهان، انقلاب اسلامی از رویکرد دینی و معنوی برخوردار بود و نگرش مادی گرایانه ی حاکم بر ساختار تعاملات جهانی را به چالش کشید.ویژگی دینی و مذهبی انقلاب ایران، بدین معناست که از همان ابتدای حرکت و برای داشتن نخستین گام ها، رهنمودهای دین اسلام و به ویژه معارف و آموزه های مذهب تشیع، تغذیه کننده و الهام بخش مبارزات مردم و گروه ها بود؛ در واقع این اعتقادات اسلامی و شیعی نظیر «شهادت، عدالت، غیبت، انتظار، ظلم ستیزی، تقیه، رهبری، مرجعیت و...» بود که به حرکت های مردم جهت می داد و آنها را به سمت پیروزی رهنمون می ساخت (فاضلی نیا، 1386، ص60).
انقلاب اسلامی پس از پیروزی، نسبت به مسائل دینی و مذهبی و نیز جامعه ی مسلمانان جهان و جوامع شیعی توجه بسیاری از خود نشان داد. قلمرو شیعیان جهان (در ایران و دیگر کشورها) که تا به حال به سبب سرکوب های متعدد از ناحیه ی حاکمان، در خمودگی و ضعف به سر می برد، در اثر انقلاب ایران به شور و شوق درآمد و با امیدواری و احساس هویت و اعتماد به نفس، نقش آفرینی خود را آغاز نمود (Esposito, 1999,p.105). این نقش آفرینی در قلمرو جغرافیایی شیعیان جهان را که اثر آزاد شدن قابلیت های مذهب تشیع رخ داد و در سال های اخیر نیز با تحولاتی چون اشغال عراق تشدید شد، می توان در ابعاد مختلف مشاهده کرد (Nasr,2006,p.10).
شیعیان در کشورهای مختلف از یک سو با احساسات هویت و خودباوری به سمت تشکیلاتی شدن و تأسیس احزاب گوناگون حرکت کردند و از سوی دیگر توانستند به تدریج در بدنه ی نظام های مدیریتی کشورهایشان (دولت، پارلمان و...) وارد شده، اثرگذار باشند. این خیزش دنیای تشیع و تجدید حیات آن که در قالب حرکت شیعیان به سمت اثر گذاری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نمود کرد، حساسیت ها و واکنش هایی را از ناحیه ی مخالفان به دنبال داشت که مورد بحث این مقاله است.
روش تحقیق و گردآوری اطلاعات
این تحقیق با روش توصیفی - تحلیلی انجام شده است؛ همچنین سرچشمه های اطلاعاتی این تحقیق را مدارک مکتوب (کتب، مجلات تخصصی، مقالات و...) و اطلاعات موجود در فضای مجازی (اینترنت) تشکیل داده اند. این مقاله به دنبال پاسخگویی به سؤال زیر است:«برای مقابه با خیزش دنیای تشیع که در اثر انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت، چه شیوه ها و اقداماتی توسط مخالفان و رقبا در پیش گرفته شده است؟»
برای پاسخگویی به این سؤال، اطلاعات گردآوری شده با روش تحلیل کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. مستندات، شواهد، قرائن، رویدادها و تحولات، مبنای استدلال و تجزیه و تحلیل بوده است.
بحث نظری؛ ایدئولوژی و تقابل
ازآنجا که پیروان یک ایدئولوژی، معمولاً در اهداف و آرمان های خود اتفاق نظر دارند، این هدف جمعی به علایق شخصی صورتی متعالی می بخشد و بدین سبب باعث شدت یابی مبارزه می گردد. جرج زیمل (Gorge Zee Mel) جامعه شناس آلمانی ادعا می کند: مبارزات عینی شده که خواسته های شخصی در آن صورت متعالی یافته باشند، معمولاً افراطی تر بوده، در آنها صورت تهاجمی غیرمنصفانه ی بیشتری دیده می شود (کوزر، 1384، ص219)؛ به عبارتی دیگر، ستیزه هایی که افراد درگیر در آنها، می دانند صرفاً نماینده گروه یا جماعت خاصی هستند و مبارزه شان نه تنها برای خود، بلکه برای آرمان های گروهی نیز می باشد، از استحکام بیشتری برخوردار بوده، افراطی تر از آن دسته تقابل هایی هستند که صرفاً به دلیل انگیزه های شخصی ایجاد شده اند.تقابل را می توان با از میان بردن خواسته های شخصی تشدید کرد؛ زیرا آن دسته از عناصر هویت بخشی که به هر حال مؤلفه های شخصی را به همراه دارند، دیگر وجود نخواهند داشت. جهت دهی ایدئولوژیکی متعصبانه قادر است زودتر و آسان تر، ساختاری قالبی و تثبیت یافته به خود گیرد تا ساختار وضعیت های بدون جهت گیری مشخص و غیر ایدئولوژیک (همان، ص 231).
تقابل ایدئولوژیک با انقلاب دینی و مذهبی متفاوت است و شاید مقدمه ی آن باشد؛ زیرا در انقلاب، تصاحب رسمی قدرت شکل می گیرد و در واقع آنچه رخ می دهد، آن است که گروه حاکم توسط گروهی دیگر ساقط شده است و راه را برای تحولات سیاسی و اجتماعی بیشتری باز می کند (Brier and Calvert,1982, p.11). این تصاحب قدرت، امروزه بر خلاف روش های سنتی، صورتی جدید به خود گرفته است که اصطلاحاً «شیوه قدرت نرم» نامیده می شود.
ابزارهای قدرت نرم در حوزه های فرهنگ، اطلاعات و دیپلماسی برای توسعه حوزه نفوذ ژئوپلیتیکی آنها، از طریق انتشار ارزش ها، الگوها، مزیت ها، سیاست ها، تولیدات، نوآوری ها و علایق آنها اعمال می شود (Nye,2004).
یافته های تحقیق؛ واکنش ها و اقدامات انجام شده در مقابل انبساط فضایی تشیع
1. صدور فتاوای ضد شیعی (تکفیر و تجویز قتل)
واکنش های ابراز شده در برابر قدرت یابی و گسترش تشیع، به خصوص در برابر اقدامات ایران، گاه در شکل صدور فتاوای ضد شیعی، به ویژه از سوی رهبران وهابی نمود پیدا می کند. وهابیان مذهب شیعه را با عنوان یکی از مذاهب اسلامی نمی پذیرند و مفهوم تشیع در نگاه آنان گاه با مفاهیم کفر و شرک برابر است. این مسئله باعث شده است وهابیت به یکی از بزرگ ترین چالش های روبروی شیعیان تبدیل شود. موضع سیاسی و دیدگاه وهابیون نسبت به شیعیان را می توان در نمونه هایی از فتاوای صادر شده به وسیله مفتیان این گروه دریافت. «شیخ بن باز»، مفتی اعظم پیشین عربستان سعودی درباره تشیع چنین اعتقاد داشت:تشیع، دینی متفاوت و مجزا از اسلام است و همان گونه که مصالحه ی اهل تسنن با یهودیان، مسیحیان و بت پرستان امکان پذیر نیست، سازش شیعیان یا رافضیان با اهل تسنن نیز غیر ممکن است (سایت عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، 1387).
از دیدگاه بسیاری از علمای وهابی، اعمال شیوه های خشونت آمیز علیه شیعیان، مثل اجبار به ترک عقیده، سرکوب، تبعید و قتل، امری جایز است؛ برای نمونه «شیخ بن جبرین» در پاسخ به یکی از کارگران وهابی شرکت نفتی آرامکو عربستان که از او درباره ی جایز بودن غذا خوردن یک وهابی با کارگران شیعه بر سر یک میز سؤال کرده بود، چنین جواب داده است:
سعی کنید از آنان دوری کنید و جایتان را تغییر دهید؛ در غیر این صورت با طعنه و کنایه و بی احترامی نفرت خود را نسبت به آنان نشان دهید. شما باید سعی کنید بطلان و کذب بودن عقاید مخرب و منحرفشان را آشکار کنید و سپس آنان را متقاعد کنید حقانیت مبانی عقیدتی وهابیت را بپذیرند و دست از عقاید موهوم خود بردارند. اگر آنان مقاومت کردند، باید به عقوبت خود برسند و کشته شوند (سایت رسمی شیخ عبدالله بن جبرین، 1387).
این مفتی عربستانی درباره ی حکم فقهی پرداخت زکات به خانواده های نیازمند شیعه در عربستان نیز چنین نظر داده است: «علمای وهابی در کتب فقهی خود پرداخت زکات به کفار و بدعت گذاران را منع کرده اند و ازآنجا که روافض جزو کفار محسوب می شوند، نباید زکات به آنان تعلق گیرد» (همان).
شیخ ناصرالعمر، از دیگر علمای وهابی می گوید:
اختلافات ما با روافض (شیعیان) فقط به مباحث فرقه ای محدود نمی شود.
اختلاف ما در مورد مسائل بنیادین و اساسی دینی است، نه بخش هایی از دین؛ در واقع هیچ نقطه ی مشترکی بین ما و شیعیان وجود ندارد(شبکه نهرین نت، 1378).
العمر در پاسخ به همایش گفتگوی مذاهب که در ژوئن 2003 درریاض برگزار شد، از شرکت کنندگان خواست روافض(شیعیان) را به اسلام واقعی و پیروی از شیوه ی اهل سنت دعوت کنند. از نگاه وهابیون، جماعت زیادی از مسلمانان موحد نیستند؛ زیرا می کوشند عنایت خدا را با زیارت قبور اولیا به دست آورند؛ پس مشرکند. تفسیر قرآن بر پایه ی تأویل را کفر می شناسند؛ شفاعت جستن از غیر خدا را کفر می نامند؛ ذکر نام پیامبر، ولی یا فرشته را در نماز شرک می دانند و براساس این آموزه ها، تشیع و شیعیان را کافر و مشرک دانسته، مقابله با آنان را وظیفه ی دینی خود می دانند. در رساله ی عبدالوهاب به نام «کشف الشبهات» بیش از 24 بار افراد غیر وهابی کافی دانسته شده اند (احمدی لفورکی، 1386، ص 18).
شخصیت ها و علمای تندرو وهابی، علاوه بر جنایات خود علیه شیعیان و اماکن مقدس آنها در سه قرن اخیر، در شرایطی کنونی، بارها خواستار شدت عمل علیه پیروان اهل بیت شده، اقدامات بسیاری در این زمینه به انجام رسانده اند. هیئت عالی افتای سعودی در پاسخ به سؤالی درباره ی شیعه نوشته است: «ان کان الامر کما ذکر السائل من أن الجماعه الذین لدیه من الجعفریه یدعون علیا و الحسن و الحسین و سادتهم فهم مشرکون مرتدون عن الاسلام»: همان گونه که در سؤال آمده است، آنان که «یا علی و یا حسن و یا حسین» می گویند، مشرک، و از ملت اسلام خارج می باشند (سایت الحجاز، 1387).
شیخ عبدالرحمان بن براک، از مفتیان سعودی نیز در فتواهای خود شیعیان را تکفیر کرده است. به عقیده او:
رافضیان خود را شیعه می نامند و ادعای دوستی آل بیت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)را دارند. آنها بدترین طوایف امت اسلامی هستند. مؤسس این مذهب نامش عبدالله بن سبأ است که اصحاب سبئیه یاران افراطی او بودند که ادعای خدایی علی را کردند و اکنون می بینید که به امامانشان از ذریه ی علی مقام خدایی می دهند. اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند. اگر اسلام را ظاهر و عقیده شان را کتمان کنند، منافق محسوب می شوند. اینان از طوایف افراطی رافضه اند که عده ای از علما در مورد شان گفته اند: آنها راضی بودن خود را آشکار و کفر محضشان را پنهان می دارند... . غرض اصلی سخن ما این است که همه ی رافضیان بدترین امتند؛ چرا که در آنها تمامی موجبات کفر از جمله تکفیر صحابه، تعطیل صفات، شرک در عبادت با دعا در مورد اموات و استغاثه به آنان گرد آمده است. این واقعیت حال رافضه امامیه است که مشهورترین شان دوازده امامی هستند. آنان در حقیقت کافر و مشرکند، ولی آن را کتمان می کنند. اگر در بین مسلمانان باشند، در جهت کتمان عقیده ی باطلشان و سازش با مخالفان تقیه می کنند. آنان کودکانشان را براساس بغض نسبت به صحابه خصوصاً ابوبکر و عمر و غلو در مورد اهل بیت، خصوصاً علی و فاطمه و فرزندانشان تربیت می کنند. اینها نشان می دهد آنها کافر و مشرک و منافقند!... خطر شیعیان برای مسلمانان به خاطر خفای امرشان، بزرگ تر از خطر یهود و نصاراست (سایت عبدالرحمن بن البراک، 1385).
همچنین «بن براک» فتوایی مبنی بر جواز کشتار شیعیان دارد:
اگر اهل سنت دارای دولت مقتدری باشند و شیعیان برنامه ی شرک آمیز خود را اظهار نمایند - مانند اعتقاد به وصایت علی بعد از پیامبر گرامی و مراسم عزاداری برای حسین و توسل به علی و حسین - در این صورت بر اهل سنت واجب است که علیه شیعه اعلام جهاد نموده، آنان را به قتل برسانند (سایت المنجد، سؤال شماره 10272).
در عراق زرقاوی رهبر وهابیون این کشور، طی اطلاعیه ای که از طریق اینترنت منتشر شد، دیدگاه خود را درباره ی تشیع چنین اعلام کرد:
مخالفان (شیعیان) افعی ها و دشمنان در کمین نشسته و عقرب های حیله گر هستند. ما اکنون به جنگ با دشمنان کافر و جنگ دشوار با دشمن حیله گری که لباس دوست برتن کرده و به همدلی دعوت می کند ولیکن شرور است و ارث اختلاف درونی را به میراث برده، می پردازیم. یک ناظر جستجوگر درک می کند که شیعیان خطری آشکار و حقیقی هستند. پیام تاریخ که واقعیت نیز آن را تصدیق نموده، این امر را روشن ساخته که تشیع، دینی جدا از اسلام است و با یهود تحت شعار اهل کتاب و مسیحیان ملاقات می کنند. شرک نمایان شیعیان تا جایی است که قبرها را می پرستند و در اطراف قبور ائمه طواف می کنند. به حدی رسیده اند که یاران پیامبر را کافر می دانند و به مادر مؤمنان و صالحان این امت دشنام می دهند و قرآن کریم را جعل می کنند.
و در کتب شیعیان که تاکنون در حال انتشار است، به نزول وحی برای آن گروه ادعا شده است و این یکی از تصاویر کفر و کفرشناسی است. کسانی که گمان می کنند شیعیان می توانند میراث تاریخی و کینه ی سیاه خود را فراموش کنند، در توهم به سر می برند و این همانند آن است که این افراد (متوهمان) از مسیحیان بخواهند صلیب کشیدن مسیح را فراموش کنند. آیا یک عاقل چنین کاری می کند؟ این قوم علاوه بر کفر خود، برای افزایش بحران حکومت و موازین نیرو در دولت، از مکر و حیله ی سیاسی استفاده کرده، تلاش می کنند برای تثبیت شرایط محیطی جدید خود، با استفاده از پلاکاردهای سیاسی و سازمان های خود با هم پیمانانشان همکاری کنند. این قوم خیانتکار در طول تاریخ، اهل تسنن را به مبارزه می طلبیده و در هنگام سقوط رژیم صدام، شعار «انتقام از تکریت تا انبار» را سر می داد که این مسئله خود بر میزان کینه ی آنها نسبت به اهل تسنن دلالت می کند(سایت بازتاب، 1384/3/8).
علاوه بر عربستان و عراق، در بحرین نیز گاه اظهاراتی توهین آمیز از سوی طرفداران وهابیت درباره ی شیعیان مطرح می شود. یکی از آخرین موارد این قبیل اظهارنظرها در دی ماه 1387 صورت گرفت؛ زمانی که جاسم السعیدی، نماینده ی وهابی مجلس بحرین در خطبه های نماز جمعه، شیعیان را صهیونیست خواند. به گفته او:
در بحرین صهیونیست هایی زندگی می کنند که صرفاً یهودی نیستند، بلکه صفویانی هستند که به مانند صهیونیست ها با ما عداوت و دشمنی دارند؛ در حالی که غزه با موشک ها و بمب های اسرائیل بمباران می شود، بحرین نیز در تیررس بمب های فرزندان صهیون قرار دارند؛ هدف آنها از بین بردن اسلام و مسلمانان است (روزنامه ایران، 1387/4/1).
منبع: نشریه شیعه شناسی، شماره30.