پایه های روانی روابط اجتماعی

در مقایسه با طبقه بندیهای تحول گرا یا تاریخی که توسط کنت، مارکس و انگلس ارائه شده است، سنخ شناسی فردیناند تونیس (1855-1936) کاملاً متفاوت است. چه از نظر معیار به کار برده شده و چه از نظر طبقات یا مقولات جامعه
دوشنبه، 2 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پایه های روانی روابط اجتماعی
 پایه های روانی روابط اجتماعی

نویسنده: گی روشه
مترجم: دکتر هما زنجانی زاده



 
در مقایسه با طبقه بندیهای تحول گرا یا تاریخی که توسط کنت، مارکس و انگلس ارائه شده است، سنخ شناسی فردیناند تونیس (1855-1936) کاملاً متفاوت است. چه از نظر معیار به کار برده شده و چه از نظر طبقات یا مقولات جامعه شناختی که این سنخ شناسی در بردارد و هسته مرکزی جامعه شناسی تونیس را تشکیل می‌دهد.
دو نوع اراده شیوه‌ی اتخاذ شده توسط تونیس (1) ریشه در روان شناسی فردی دارد. از این لحاظ تونیس تحت تأثیر نوعی «مکتب روان شناختی» علوم اجتماعی است که در آلمان در پایان قرن نوزدهم تقریباً با اهمیت تلقی می‌شد. تحقیقات این مکتب یا راجع به «روان شناسی خلق» است که توسط لازاروس و اشتاین هال صورت گرفته است و یا درباره پایه های روانی حقوق (O. Gierke, R. Von Ihering) یا مبانی اقتصاد سیاسی (A. Wagner) است. تونیس به سهم خود به تحلیل پایه های روانی روابط اجتماعی که بافت هر جمع را تشکیل می‌دهد،‌ پرداخت. از نظر تونیس، این روابط اجتماعی، روابط بین «اراده های» انسانی هستند. در اینجا واژه «اراده» معنای مبهمی دارد یا کلی است و برای تعیین مجموعه مکانیسم‌هایی به کار می‌رود که رفتار انسان‌ها را در برابر یکدیگر هدایت می‌کند و جهت می‌دهد.
اراده انسان در این معنای کلی به دو شکل کاملاً متفاوت و حتی متضاد جلوه گر می‌شود: یکی به اراده ارگانیک (volonte organique) و دیگری به اراده فکور (volonte refhechie) ترجمه شده است. اراده ارگانیک، اراده طبیعی است از آن جهت که مستقیماً وابسته به ارگانیسم زیستی است و اصول، قدرت و شور خود را از آن می‌گیرد و ترجمان مستقیم نیاز حیاتی انسان و همچنین هویت جامع اوست که از وضعیت زیستی، احساسات و تفکرات نشأت گرفته است. اراده ارگانیک با تفکر ناسازگار نیست. این اراده،تفکر را با مجموعه محرّکات و مکانیسم‌های کنش انسانی یگانگی می‌بخشد و در واقع تفاوت اساسی اراده ارگانیک و اراده فکور در این نکته نهفته است. اراده فکور یا فرزانه تحت سلطه تفکر است و در نتیجه مصنوعی است، زیرا اراده ای است که انسان باید با رشد خود بپرورد، به نحوی که بخشی از کنش خود را تحت کنترل عقلانیت و هوش درآورد. بنابراین اراده ارگانیک از نظر تونیس «اراده ای است که تفکر را ایجاد می‌کند»، در حالی که اراده فکور «تفکری است که اراده را در بر می‌گیرد».

صور اراده

اراده ارگانیک برحسب سطوح مختلف فعالیت‌هایی که با آن مطابقت می‌کنند سه صورت به خود می‌گیرد. در سطح فعالیت نباتی «درون» ارگانیسم،‌ اراده ارگانیک یعنی میل، در سطح فعالیت «حیوانی» که به وسیله آن ارگانیسم با جهان بیرون ارتباط دارد اراده ارگانیک یعنی عادت، و بالاخره در سطح فعالیت ذهنی، ارده ارگانیک صورت حافظه به خود می‌گیرد که نزد تونیس عبارت است از توانایی بازسازی اعمال مناسب به منظور دستیابی به غایات خاص. عادت و حافظه به یکدیگر سخت وابسته‌اند و هر دو از طریق یادگیری حاصل می‌شوند. چیزی که بیانگر آن است که این دو باید پایه و مبانی اخلاق باشند. آرایش و ترتیبی که بین سه صورت اراده ارگانیک وجود دارد به هر شخص خصلت اخلاقی خاص او را می‌بخشد.
اراده فکور نیز به سه صورت «ساده» تجلی می‌یابد: تفکر، تناسب و مفهوم. در اینجا معنی «تفکر» نزد تونیس را با ارائه گفتاری از ژ.لیف خلاصه می‌کنیم: «تفکر در نظر گرفتن نیت یا هدف است، تناسب جستجوی دلایل است وقتی که هدف انتخاب شده است و مفهوم تصویر منطقی و عام اشیا و اهداف است (2)». باید متذکر شد که بر طبق نظر تونیس، صور «پیچیده» اراده فکور نیز وجود دارد که در اینجا مجالی برای پرداختن به آن‌ها نیست.

تضاد دو اراده

دو اراده ارگانیک و فکور در فعالیت انسانی، تمایلات متفاوت و حتی متضاد به وجود می‌آورد. ژ.لیف تضاد بین دو اراده را به صورت زیر بیان می‌کند: «اراده ارگانیک و اراده فکور ماهیتاً با یکدیگر متضادند. یکی بیانگر انگیزه های دل است و دیگری ترجمان فعالیت سر، اولی حوزه ملموس ارگانیک و عاطفی است و دومی حوزه صرفاً فکری و انتزاعی (3).»
تضاد بین دو اراده در رفتارهای متفاوتی که سبب ظهور و تجلی آنها می‌شوند آشکار می‌گردد. اراده ارگانیک منشأ کنشی است که ملهم از احساسات، عشق یا نفرت، دوستی یا کراهت، شجاعت یا ترس، خوبی یا شر و غیره است. برعکس، هر کنش منطقی، محاسبه شده، تابع نفع شخصی، جاه طلبی و در جستجوی قدرت یا پول بیانگر اراده فکور است.
در هر شخص،‌ دو اراده با یکدیگر به مقابله می‌پردازند و ناگزیر یکی بر دیگری غالب می‌شود. در نتیجه در بعضی، اراده ارگانیک فائق و تقویت می‌شود و در برخی دیگر اراده فکور تأیید می‌شود، چیزی که سبب می‌شود تونیس اشخاص را برحسب نوع اراده ای که بر آنان غالب است، تمیز و تشخیص دهد.
تضاد بین دو اراده لزوماً فقط بین فعالیتهای فردی و افراد به چشم نمی‌خورد، این تضاد همچنین در گروه‌ها و دسته های اجتماعی نیز دیده می‌شود. بدین سان روان شناسی فردی تونیس به صورت روان شناسی اجتماعی درمی آید. مثلاً تونیس تضاد بین دو جنس را به وسیله دو نوع اراده بیان می‌کند: زن بیشتر تابع اراده ارگانیک است با توجه به آنکه حساس‌تر، مشهودی‌تر، و احساساتی‌تر از مرد است و مرد که بیش از زن گرفتار زندگی فعال و غالباً دشوارتری است باید بیشتر از اراده فکور تبعیت کند. و به همین ترتیب، شاعران، هنرمندان، مردان نابغه طبیعتی بیشتر «زنانه» دارند و این اراده ارگانیک است که نزد آنان بیشتر است. در کودکی و جوانی، موجود انسانی بخصوص تحت تأثیر اراده ارگانیک است که ابتدایی‌تر و طبیعی‌تر است و در سن کمال و پیری، برعکس، اراده فکور پیشرفت می‌کند و بیش از پیش بر اراده ارگانیک غلبه می‌نماید. بالاخره، آموزش به اراده فکور کمک می‌کند تا آن حدّ که روحیه انتقادی را برمی انگیزد و تشدید می‌کند و سبب رشد عقلانیت و آزادی تفکر می‌گردد. پس وجه تمایز طبقات تحصیل کرده از دیگران، تفوق اراده فکور است بر آنان، در حالی که طبقات غیر تحصیل کرده اغلب از اراده ارگانیک تبعیت می‌کنند.

روابط جماعتی و روابط جامعه ای

از آنجایی که دو نوع اراده می‌توانند سبب تمایز و تضاد رفتارهای افراد و دسته‌ها و گروههای اشخاص شوند، می‌توان دریافت و پذیرفت که آن‌ها دو نوع رابطه اجتماعی بین افراد را متمایز می‌کنند. کنش افراد در روابطی که آن‌ها را با یکدیگر متحد می‌سازد همانند بقیه رفتار آن‌ها توسط صورتی از اراده هدایت می‌شود. برحسب این فرمول تونیس، روابط اجتماعی روابط بین اراده های انسانی هستند. روابط اجتماعی که از اراده ارگانیک تبعیت می‌کنند همان روابطی هستند که تونیس آن‌ها را روابط جماعتی (communautaires) می‌نامد، روابط اجتماعی ناشی از اراده فکور روابط جامعه ای (societaires) نامیده می‌شوند. این دو صورت روابط اجتماعی از دیدگاه تونیس «مقولات بنیادین هر واقعیت اجتماعی» به شمار می‌روند. در واقع می‌توان به هر یک از این دو مقوله تمامی صورت حیات اجتماعی انسانی را نسبت داد. بدون شک،‌ روابط جماعتی و روابط جامعه ای هرگز به صورت کامل و بی نقص در جوامع ملموس و محسوس یافت نمی‌شوند. هیچ گروهی صرفاً بر پایه روابط جماعتی یا جامعه ای بنیان نگرفته است. مختصات جماعتی و جامعه ای روابط اجتماعی جزء مقولات «جامعه شناسی ناب» یا نظری به شمار می‌روند. با وجود این، مشاهده واقعیت اجتماعی عینی امکان می‌دهد تا به شیوه ای تحلیلی دو صورت روابط اجتماعی را از یکدیگر جدا کرد و نشان داد که در هر مورد کدامین مسلط است. گروه‌ها و جماعاتی که در آن‌ها روابط اجتماعی از نوع جماعتی حاکم است نوعی خاص از سازمان اجتماعی را به وجود می‌آورند که جماعت یا گماین شافت (Gemeinschaft) است و آن‌ها که روابط جامعه ای بر آن غالب است نوع متضاد سازمان اجتماعی یا گسل شافت (Gesellschaft) را به وجود می‌آورند.

جماعت

جماعت از اشخاصی تشکیل شده که دارای روابط طبیعی یا خود به خودی و همچنین اهداف مشترکی هستند که منافع خاص هر یک از افراد را متعالی می‌سازد. احساس تعلق به جمع واحد بر تفکر و کنشهای اشخاص حاکم است و همکاری هر عضو و وحدت یا اتحاد گروه را تضمین می‌کند. بنابراین جماعت یک کل ارگانیک است که در بطن آن زندگی و منافع اعضا با زندگی و منافع جمع یکی می‌شود.
این نوع سازمان اجتماعی به طور ملموس و محسوس به سه صورت اساسی جلوه گر می‌شود: جماعت خونی که عبارت است از خانواده، خویشاوندی، کِلان و غیره. این اجتماع، طبیعی‌ترین اجتماعی است که منشأ زیستی دارد و در نتیجه ابتدایی‌ترین اجتماع به شمار می‌رود. جماعت مکانی که از طریق همسایگی شکل می‌گیرد و می‌توان آن را در یک روستای کوچک یا محیط روستایی یافت و بالاخره جماعت جان‌ها که بر پایه دوستی، توافق و یکسانی ذهن و احساسات پدید می‌آید. جماعت جان‌ها بخصوص در شهر کوچک که اشخاص یکدیگر را می‌شناسند و در اجتماع ملی و در یک گروه مذهبی یافت می‌شود.
سه نوع جماعت یاد شده در ذهن تونیس با سه صورت اراده ارگانیک مطابقت می‌کند. نخستین آن‌ها با لذت مطابقت می‌کند چون از نظر بیولوژیک طبیعی‌ترین و ابتدایی‌ترین است. دومین با عادت چون بر مبنای نزدیکی فیزیکی، همزیستی بر یک سرزمین محدود استوار است و سومین با حافظه که برای هرگونه ارتباط فکری و روحی بین افراد اساسی و ضروری است.

جامعه

برخلاف جماعت، در جامعه روابط بین اشخاص بر پایه منافع فردی است و طبعاً این روابط از نوع رقابت، سبقت و یا حداقل نوعی از روابط اجتماعی است که براساس بی تفاوتی در مورد دیگران است. - اگر چنانکه گفتیم - جماعت از روابط «گرم» که شدیداً بار عاطفی دارد ساخته شده باشد،‌ جامعه، سازمان اجتماعیِ روابط «سرد» است که در آن تنوع منافع و حسابگری حاکم است.
مبادله تجاری مثال بارز یک رابطه جامعه ای است. مشارکت کنندگان در این مبادله هر یک به دنبال کسب منافع بیشتر هستند و قاعده کار چنین است. دنیای تجارت، معاملات و کار صنعتی - شکلهای سازمان اجتماعی با مختصات جامعه ای هستند. شهر بزرگ، مرکز ممتاز و برگزیده فعالیت تجاری و صنعتی نیز صورتی از جامعه است. حتی دولت سیاسی که بر این شهرها حاکم است و از منافع اقتصادی حمایت و دفاع می‌نماید و اغلب باید از آن تبعیت کنند و غالباً بیانگر منافع خاص یک اجتماعی ملی است صورتی از جامعه به شمار می‌رود. حقوق که ناشی از حقوق روم است نیز بر طبق نظر تونیس نهادی از نوع جامعه ای است،زیرا از تصورات انسان منطقی، متفکر و در نتیجه مسئول الهام گرفته است. به علاوه بیانگر یک مفهوم متعارف اساسی از روابط اجتماعی است. علم نیزیک سپهر جامعه ای است، زیرا بر آن است که یک نظام تفکر صرفاً عقلانی، انتقادی، منطقی و جهانی باشد. بالاخره عقاید عامه نیز خود را خردمندانه می‌نامد چون بر پایه تفکرات علمی قرار گرفته است و از آن الهام می‌گیرد، و به علاوه بر محور دولت و منافعی قرار داد که از آن تبعیت می‌کند؛ در نتیجه عقاید عامه صورتی از فعالیت جامعه ای است.

از جماعت به جامعه

تونیس در آخرین اثر خود تحت عنوان، روح عصر جدید (4) می‌خواهد جامعه شناسی جماعت و جامعه خود را در مورد تکامل تاریخی غرب نویت به کار گیرد. از نظر تونیس، عصر جدید لزوماً شامل قرون وسطی نیز می‌شود زیرا دوره ای که مورخین عصر جدید می‌نامند و از پایان قرون وسطی آغاز می‌کنند واقعاً در پرتو قرون وسطی که با آن یک کل را تشکیل می‌دهد، تبیین می‌شود؛ و تاریخ غرب از قرون وسطی تا زمان ما، تاریخ گذر از سازمان اجتماعی با مختصات جماعتی به سازمان اجتماعی با مختصات جامعه ای است. اصول سازمان اجتماعی قرون وسطی اساساً واحد خانوادگی، روابط خونی، روابط همجواری، روابط روستا و شهرک بوده است. اربابان و رعایا در تمام امور در مالکیت زمین سهیم بوده‌اند. مجموعه مقررات قضایی منعکس کننده رسوم اخلاقی و آداب و رسوم روحیه اجتماعی بوده است. دولت سیاسی عملاً وجود نداشته، جماعت فکری در وحدت مذهبی تحقق می‌یافته است.
با پیدایی و پیشرفت فردگرایی است که جماعت قرون وسطایی تحول می‌یابد و عاقبت دگرگون می‌شود تا جامعه نوین تولد یابد. این فردگرایی نخست با تجارتی شدن متزاید روابط بین سروران و که‌تران تجلی می‌یابد. اربابان از رعایای خود بهره مالکانه بیشتری مطالبه می‌کنند. صنعتگران به صورت اصناف درمی آیند تا خود را در مقابل دیگران حفظ کنند. شهریاران از رعایای خود مالیات می‌گیرند، کلیسا نیز روابط بین مؤمنین، کشیش و خدا را تجاری می‌سازد. روابط تضاد و سرکوب جایگزین روابط کهن وحدت و تعاون می‌شود. اما سرکوب ناگزیر منجر به جنبشهای رهایی بخشی می‌شود که در پایان قرون وسطی همه در آن شرکت می‌کنند، از جمله می‌توان به رهایی رعیت‌ها و دهقانان، آزادی شهرها و تجارت، مطالبات سیاسی و اقتصادی، آزادی مذهبی، و برابری حقوق شهروندان اشاره کرد. آزادی و برابری که افراد خواهان آن هستند و آن را به دست می‌آورند به نوبه خود سبب ظهور نوع جدیدی از تفاهم بین افراد و در نتیجه ظهور نوع جدیدی از سازمان اجتماعی یعنی تفاهم مبتنی بر قرارداد می‌شود. تفاهم مبتنی بر قرارداد به معنای شناسایی و تأیید تفاوت و تنوع منافع فردی است و به صورت یک نظام درمی آید و جانشین وفاق اجتماعی و احساس تعلق می‌گردد. تحول از قرون وسطی تا عصر ما به صورت خلاصه چنین است که سازمان اجتماعی از نوع جامعه ای، شهری، صنعتی،‌ سرمایه داری، دموکراتیک و علمی بتدریج جایگزین اجتماع کهن قرون وسطایی از نوع جماعتی، روستایی، پیشه وری، تعاونی و مبتنی بر سلسله مراتب و مذهبی می‌شود.
جامعه شناسی تونیس در آخرین آثار او کاربردی تاریخی می‌یابد. دو مقوله اساسی جامعه شناسی ناب یعنی جماعت و جامعه بدل به دو نوع جامعه ملموس و تاریخی می‌شود که می‌توان آن‌ها را مقایسه نمود و توالی آن را در زمان دنبال کرد، همچنان که می‌توان آن‌ها را در فضا و در یک دوره تاریخی واحد مقایسه نمود.

نخستین تلاش برای یک نظریه اساسی

اگر اثر جامعه شناختی تونیس تأثیر بسیار عمیقی داشته است طبعاً به علت پایه روان شناختی - که او تصور می‌کرد به جامعه شناسی داده است - نیست. امروزه روان شناسی تونیس هیچ جاذبه ای ندارد مگر اینکه در زمینه سنخ شناسی او در روابط اجتماعی و سازمان اجتماعی قرار گیرد. استفاده ای که او از روان شناسی خود در مورد گروه افراد می‌کند بسیار سهل و ساده است، بخصوص تضادی که بین مرد و زن ایجاد می‌کند بر پایه خُلقیات مردانه و زنانه ای است که در طبیعت زیستی مرد و زن تصور می‌شود در حالی که تحقیقات جدید مؤید این امر است که فرهنگ تا حدود زیادی در تمایز ویژگیهای روانی بین دو جنس دخالت دارد.
موفقیت و جاذبه جامعه شناسی تونیس را بیشتر می‌توان نتیجه نخستین تلاش برای تدوین یک مدل مبتنی بر یک نظریه اساسی دانست، مدلی که تونیس قصد داشته است کاربرد آن را در جوامع عینی و تاریخی نشان دهد. گماین شافت و گسل شافت آغاز نظریه جامعه شناسی عمومی را نشان می‌دهد و از این لحاظ، اثر تونیس همان قدر به سنت تحلیلی تعلق دارد که به سنت تطبیقی و طبقه بندی کننده در مطالعه جامعه شناختی سازمان اجتماعی.

سنخ شناسی دو قطبی

اما در مورد طبقه بندی صور سازمان اجتماعی که تمامی جامعه شناسی تونیس بر پایه آن قرار گرفته است، این طبقه بندی مجموعه ای از سنخ شناسی دو قطبی یا دوگانه را مطرح می‌کند که کم و بیش همه آن‌ها از طبقه بندی تونیس الهام گرفته‌اند. باید به خاطر داشت که تونیس اولین کسی نبوده است که چنین تقسیم بندی دوگانه ای را مطرح کرده و به طور ضمنی از طبقه بندی هانری سومنر مِن الهام گرفته است. مِن در بررسی خود درباره حقوق باستان، بخصوص حقوق روم، نتیجه می‌گیرد که تحول در حقوق خطی بوده و از حقوق تعیین کننده پایگاه اشخاص شروع و به حقوقی که قرارداد بین اشخاص را فراهم می‌کند منتهی می‌شود. در این تحول حقوقی، مِن «اضمحلال تدریجی وابستگی خانوادگی و پیشرفت تعهد فردی را انعکاس تحول اجتماعی می‌داند (5)». حقوق مربوط به پایگاه اشخاص مستقیماً وابسته به قدرت خانواده است. حقوق قراردادی نتیجه فردگرایی متزاید است. در اینجا بعضی از آرائی که تونیس از مِن گرفته است بخصوص اندیشه مربوط به پیشرفت فردگرایی در تاریخ و ظهور همزمان حقوق قراردادی را باز می‌شناسیم.
اصالت تونیس در این بود که دو نوع سازمان اجتماعی را به عنوان دو «سنخ ناب» مطرح کرد، بنابر اصطلاح رایج شده توسط ماکس و بر یعنی دو سنخ انتزاعی، آنچنان با یکدیگر متفاوت بودند که در دو قطب کاملاً متضاد قرار می‌گرفتند. واقعیت عینی تقریباً هرگز به چنین «خلوصی» نرسیده است. بنابراین واقعیت چیزی بین این دو قطب است و عموماً نزدیکتر به یکی از این دو است و این وظیفه برعهده، ماکس وبر باقی ماند که این روش شناسی را نظاممند کند، کاری که تونیس طرح آن را تدوین و بدان عمل کرده بود.
این روش یعنی «سنخ ناب» یا «سنخ آرمانی» در جامعه شناسی توسط محققان متعددی به منظور بررسی واقعیتهای متفاوت به کار گرفته شده است. بی آنکه به تفصیل سخن گوییم بخصوص طبقه بندی چارلز کولی را متذکر می‌شویم که یک مقوله آن «گروههای نخستین» شامل گروههای محدودی همچون خانواده است که در آن‌ها روابط اجتماعی صورت شخصی و صمیمانه دارد و بر شکل گیری شخصیت تأثیر عمیقی می‌گذارد (و بخصوص در این معناست که به آن‌ها نخستین گفته می‌شود) و مقوله دیگر شامل تمامی گروههای وسیع‌تری است که فرد به آن‌ها تعلق دارد. کولی نمی‌خواست این گروه‌ها را «دومین» بنامد، اما جامعه شناسان دیگر که به دنبال او این تمایز را به کار برده‌اند در استفاده از این مفهوم تسامح روا نداشته‌اند.
هوارد بِکِر به نوبه خود این تمایز را به شکل جوامع لاهوتی و جوامع ناسوتی (Secular) بیان می‌کند. کارل پوپر جامعه باز را در برابر جامعه بسته و مک ایوِر روابط جماعتی و روابط انجمنی را به کار می‌گیرند. ما بعداً تمایز اسپنسر بین جامعه نظامی و جامعه صنعتی و یا تمایز دورکیم بین همبستگی مکانیک و همبستگی ارگانیک، تمایز ردفیلد بین جامعه قومی و جامعه شهری را ملاحظه و بررسی خواهیم کرد. به علاوه تمامی تحلیل‌ها و اندازه گیری ایستارها در روان شناسی اجتماعی و جامعه شناسی اساساً بر پایه تقسیم بندیهای دوگانه مشابه چون محافظه کاری - ترقی، تساهل - عدم تساهل، تقطیع - انسجام، و «محلی - جهان وطنی» قرار دارد. بنابراین تونیس آغازگر روشی است که گرچه مورد انتقاد قرار گرفته و می‌گیرد، اما چنانکه خواهیم دید خالی از فایده نبوده است و این روش در جامعه شناسی، مردم شناسی و روان شناسی بسیار به کار گرفته شده است.

تأثی سیاسی تونیس

با وجود این تأثیر تونیس صرفاً در جامعه شناسی احساس و خلاصه نمی‌شود، او بر حیات سیاسی و ملی آلمان تأثیر گذاشته است. در واقع آشکار است که تونیس طرفدار روابطی با مختصات جماعتی است که در نهایت آن را به عنوان نوعی اخلاق طبیعی تعریف می‌کند. هدف تونیس آن است که اثری جامعه شناختی و در ضمن اخلاقی ارائه دهد. همچنین می‌توان گفت که اثر او در صراحت بخشیدن به جنبش رومانتیک و ناسیونالیست آلمان و همچنین نازیسم کاملاً آشکار است. اما باید به خاطر داشت که تونیس تنها جامعه شناسی نبوده است که خواستهای قلبی خود را نشان داده، بسیاری از جامعه شناسان نیز علاقه خود را به «برتری» جامعه نوین در برابر جوامع کمتر پیشرفته پنهان نکرده اند. قضاوت مبتنی بر ارزشهای شخصی همیشه در آستانه دری است که جامعه شناس برای نگریستن به جهان باز می‌گشاید.

پی نوشت ها :

1. در مورد آثار تونیس، ما بخصوص از اثر او تحت عنوان Gemeinschaft und Gesellschaft که ژ. لیف به فرانسه ترجمه کرده است استفاده کرده‌ایم:
Communaute et Societe, Paris, Presses universitaires de France, 1944.
بعلاوه ژ. لیف کتاب خوبی درباره تونیس تحت عنوان جامعه شناسی تونیس منتشر کرده است:
La Sociologie de Tonnies, Paris, P.U.F. 1964.
تحقیق دیکتور لی مان نیز اثر فوق العاده ای است. اما فرض بر آن دارد که آثار تونیس شناخته شده است:
Victor Leemans, Ferdinand Tonnies et la Sociologe contemporaine en Allemagne, Paris, Librairie Felix Alcan, 1933.
بالاخره متذکر می‌شویم که ترجمه انگلیسی کتاب تونیس که توسط لومیس انتشار یافته است با مقدمه ای توسط جان مک کینی و لومیس مستقیماً به موضوع همین مقاله مربوط می‌شود:
Charles P. Loomis, Community and Society, East Lansing, The Michigan State University Press.
2. J. Leif, op. cit., p. 29.
3. J. Leif, op. cit, p. 33.
4. Geist der Neuzeit, Leipzig, Hans Buske, 1935.
5. H. S. Maine, Ancient Law, New York, Henry Holt and Company, 1885, p. 163. La premiere edition date de 1861.

منبع: روشه، گی، (1375)، مقدمه ای بر جامعه شناسی عمومی سازمان اجتماعی، دکتر هما زنجانی زاده، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) مرکز تحقیق و توسعه ی علوم انسانی، پنجم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط