نویسنده: گی روشه
مترجم: دکتر هما زنجانی زاده
مترجم: دکتر هما زنجانی زاده
پارسنز و تحول گرایی نوین
در اوایل قرن حاضر، تحول گرایی در علوم اجتماعی کم فروع شد و بتدریج به بی تفاوتی محض در مطالعات تطبیقی جوامع انجامید. از چندسال پیش در جامعه شناسی و انسان شناسی بازگشتی به نظریات تحول گرا مشاهده می شود و شاهد پیدایی وضعی هستیم که می توان تحول گرایی نوین و تجدید حیات مطالعات تطبیقی نامید.
شگفت آور است که تالکوت پارسنز را همراه و در کنار تحول گرایان نوین می بینیم. در واقع، پارسنز که نظریه عمومی او موضوع تحلیل مفصل ما در فصل چهارم است، به درست یا نادرست به جامعه شناس تعادل اجتماعی شهرت دارد. گفته می شود که او در نظریات خود نه تنها تاریخ را مورد توجه قرار نمی دهد، بلکه تغییرات اجتماعی را ناچیز می انگارد و عوامل تغییرات را نسبت به نظام اجتماعی امری فرعی و حاشیه ای می داند، نظام اجتماعی که او مدل آن را ساخته است. در واقع، آثار پارسنز نوعی دور را طی کرده است. اثر تحقیقی او با تحلیل موشکافانه ای از پیشگامان جامعه شناسی بخصوص دورکیم و بر آغاز می شود و توجهی که این دو محقق به تحول و تاریخ داشته اند از دید پارسنز دور نمانده است. (1) سپس پارسنز چندین سال تحقیق را صرف تدوین یک نظریه عمومی کرد، زیرا می دانست که چنین نظریه ای جایش در جامعه شناسی خالی است. پارسنز پس از ساختن یک مدل نظری بسیار انتزاعی معتقد می شود که می تواند به مطالعات تطبیقی بپردازد، چرا که ابزار فکری مناسبی را یافته که در قرن نوزدهم جامعه شناسان فاقد آن بودند و این همان است که در آثار بعدی خود در نظر گرفت. (2)
او بدرستی متذکر می شود که هرگونه مطالعه تطبیقی جوامع لزوماً تحول گراست. در آغاز این فصل یادآور تذکر او شدیم که نباید سازمان اجتماعی یک قبیله منزوی مرکز استرالیا را با یک ملت نوین بزرگ چون اتحاد جماهیر شوروی [سابق] یا ایالات متحده بر یک پایه و یکسان از همه نظرگاهها مقایسه کرد. زیرا یکی بیشتر توسعه یافته یا پیشرفته تر از دیگری است، علی رغم آنکه ممکن است این واژه ها غیر دقیق و حتی زیان بار باشند. بنابراین مطالعه تطبیقی جوامع مستلزم قضاوت بر پایه درجه توسعه سازمان اجتماعی است.
مسأله معیار عینی
البته این خطر در کمین محقق است که چنین قضاوتی بیشتر «قضاوت ارزشی» است تا «قضاوت مبتنی بر واقعیت». اگر بخواهیم به زبان دورکیمی سخن بگوییم، جامعه شناس توسعه را بر پایه قضاوتهای اخلاقی یا در پرتو یک فلسفه اجتماعی یا سیاسی تعریف می کند. از نظر پارسنز برای جلوگیری از دخالت قضاوتهای ارزشی، ضرورت دارد که یک معیار دقیق «عینی» برای طبقه بندی و ترتیب جوامع تعریف کرد. در اینجا نمی توان بحث معرفت شناسی که «عینیت» اصل طبقه بندی در علوم انسانی را مطرح می کند، پیش کشید. اهمیت آن را با مطالعه ای که از آغاز این فصل دنبال شده است می توان حدس زد.تالکوت پارسنز موضوع عینیت را با اتخاذ معیاری که بسیار مطابق معیاری است که در زیست شناسی ژنتیک به کار می رود، حل کرده است. از نظر او یک راه حل تداوم بین تحول ارگانیک و تحول اجتماعی - فرهنگی وجود ندارد. معیاری که زیست شناسی ژنتیک اعتباری را به ثبوت رسانیده است و در نتیجه برای رشته های مختلف دانش ما یک نوع تمین عینی غیر قابل تردید است. این معیار چنین است: یک جامعه وقتی «پیشرفته ترب است که سازمان اجتماعی آن توانایی تطابق عمومی بیشتری را داشته باشد. هر فرایند حیاتی، خواه از آنِ ارگانیسم زیستی یا یک نوع حیوان یا یک جامعه باشد، عبارت از تطابق با واقعیات بیرونی و درونی، با موقعیت ثابت و یا تغییرات آهسته و تدریجی یا ناگهان است. اما در اینجا تطابق به معنای صرف سازگاری با شرایط معینی نیست، بلکه شامل تلاشی است که گذر به حالتی رضایت بخش تر و زایاتر را ایجاب می کند و حتی حالتی که بهتر با استعدادهای پنهان و انرژیهای موجود مطابقت می کند. بنابراین چنین تطابقی نه فقط منفعل نیست بلکه صورتی از خلافیت و نوآوری است. در نتیجه موجود زنده ای که توانایی تطابق بیشتر از دیگری دارد بیشتر امکان بقا و پیشرفت را می یابد.
تفکیک و انسجام
پارسنز با اتخاذ این اصل، به شیوه ای مبهم به نظریات تحول گرایانه اسپنسر و دورکیم باز می گردد. او ملاحظه می کند که در جوامع توانایی تطابق عام با پیچیدگی متزاید سازمان اجتماعی تجلی می یابد. روند «تفکیک و تمایز» بدین سان معیار اصلی در سنجش تحول اجتماعی است. تفکیک با تقسیم واحدهایی که دو یا چند کارکرد دارند به خرده واحدهایی صورت می گیرد که هر یک حداقل یکی از کارکردهای واحد اصلی را ایفا کنند. مثلاً، خانواده روستایی قبلاً همزمان واحد مسکن و واحد تولید بوده، اما با پیشرفت تقسیم کار، کارکرد تولید از خانواده به کارگاه، کارخانه یا اداره منتقل شده است. البته باید افزود که تفکیک خود شاخص پیشرفت نیست - در صورتی واحد پیشرفت محسوب می شود که کارکردهای واحد اصلی به شیوه ای سازگارتر توسط خرده واحدهای جدیدی صورت گیرد که توسط واحد اولیه نتواند انجام شود.روند تفکیک مستلزم نظم بخشیدن مجدد به شیوه های انسجام اجزاست. تعدد خرده واحدها نباید به بی سازمانی یا هرج و مرج منجر شود، بلکه باید به نظم جدیدی بین واحدها و خرده واحدها منتهی شود. بالاخره فرایندهای تفکیک و انسجام مجدد مستلزم تغییر شکل جهان ارزشهاست، چیزی که متمایز کننده تحول اجتماعی از تحول ارگانیک است. در یک سازمان اجتماعی که پیچیدگی در آن رو به افزایش است نظام ارزشی مناسب، نظامی است که شامل ارزشهای عامتری باشد، یعنی ارزشهایی که کاربرد آنها در موقعیتهای خاص کمتر مشخص و دقیق است و دامنه وسیعتر و عامتری دارد. در یک جامعه ساده، ارزشها می توانند برای هر موقعیت یا حادثه ای صریح و روشن باشند. در یک جامعه پیچیده و تفکیک شده، ارزشها باید به شیوه عامتری بیان شوند به نحوی که در موقعیتها و حوادث متعدد کاربرد داشته باشند.
اینها خطوط کلی طرح نظری تحول و جامعه شناسی تطبیقی هستند که پارسنز پیشنهاد می کند. سپس آن را به کار می گیرد و سه مرحله اساسی تحول در توسعه جوامع را مشخص می نماید که هر یک با یک نوع سازمان اجتماعی مطابقت می کند.
جوامع ابتدایی
جوامع ابتدایی، جوامعی هستند که دارای کمترین تفکیک و تمایزند. درجه ضعیف تکیک در تمامی سطوح تحلیل به چشم می خورد. نخست آنکه، نظام خویشاوندی در سازمان اجتماعی این جوامع یک عنصر اصلی و مرکزی است، آنچنان که مردم شناسان آن را نشان داده اند. در حالی که نظام خویشاوندی می تواند کم و بیش تفکیک شده باشد، در بعضی از قبایل استرالیا، گروههای خویشاوندی، کلان ها برعکس آنچه که در دیگر جوامع ابتدایی می توان یافت، براساس کارکردی خاص یا سلسله مراتب تفکیک نشده اند و درست به همین جهت این قبایل استرالیایی نسبت به دیگر جوامع ابتدایی کمتر «پیشرفته» به شمار می آیند. وقتی که نظام خویشاوندی تفکیک شود، اغلب زمینه ساز سازمان سیاسی و اداری قبیله می شود و این در نظام و به وسیله آن است که قدرت سیاسی ایجاد می شود و سازمان می یابد. به علاوه، خانواده و خویشاوندی کارکرد اقتصادی تولید را به عهده دارد و متقابلاً به تجارت کمک می کند و بنابراین نقش ساختهای واقعی اقتصادی را ایفا می کند.دورکیم در بررسی خود درباره صور ابتدایی حیات دینی، خصلت مذهبی و یا دقیقتر بگوییم خصلت لاهوتی جامعه ابتدایی را نشان داده است. پارسنز با بسط دادن این تحلیل دورکیم نشان می دهد که در جامعه ابتدایی، مذهب به منظور تشریح سازمان اجتماعی به شیوه ای نمادین به کار گرفته می شود و بدین سان آن را تقویت می کند. مذهب ابتدایی خصلت جهانی ندارد، زیرا همواره به یک جامعه خاص مربوط می شود و بنابراین خیلی کم از آن متمایز است. این مکان گرایی جامعه شناختی مذاهب ابتدایی بخصوص در اعتقادات و شعائر بیان می شود که به منظور بازگو کردن و احیاء منشأ و تاریخ قبیله به شیوه ای اسطوره ای به کار گرفته می شود.
به علاوه، مذهب و بخصوص جادو اغلب مکمل فنون مورد استفاده برای شکار، صید، کشت و جنگ است. مذهب و جادو، به نحوی بخشی از فن خاص هر جامعه ابتدایی به شمار می رود.
حاصل سخن اینکه، مرزهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اغلب بین جوامع ابتدایی نامشخص است. قبایل واحدهای دقیقاً محدود و متمایز از یکدیگر نیستند.
البته آنچه گفته شد ویژگیهای عام است و پارسنز خود به کمک مثالهای عینی نشان می دهد که چگونه بعضی جوامع از دیگران ابتدایی ترند. جوامع ابتدایی، وقتی «پیشرفته ترند» که سازمان سیاسی نسبتاً تفکیک شده ای را به وجود آورده باشند و بخصوص هنگامی که این سازمان سیاسی شروع به تفکیک از کارکردهای مذهبی بنماید.
جوامع واسطه
از نظر پارسنز عنصری که تفاوت اساسی بین جوامع ابتدایی و جوامع واسطه ایجاد می کند، خط است. این فکر تازگی ندارد، مردم شناسی انگلیسی زبان از مدتها قبل اصطلاح «جوامع بیسواد» را برای مشخص کردن جوامع ابتدایی به کار می برد. اما پارسنز در مورد خط - تبیینهای متعددی ارائه می دهد. خط بخصوص خودمختاری بیشتری به فرهنگ می دهد یعنی آن را از زمینه ملموس و متحول کنشهای تقابل مستقل می سازد و به همین جهت برای فرهنگ ثبات بیشتری فراهم می کند، بدین ترتیب تاریخ با خط ظهور می یابد. خط هنوز هم به فرهنگ عمومیت بیشتری می بخشد و بدین سان بخصوص روند انتشار آن را در مکان و زمان میّسر می سازد. خط کمک می کند تا بخشی از روابط انسانی بویژه از طریق قراردادهای مکتوب ثبات یابد. بالاخره، پارسنز با قبول این امر که خط از طریق احترام بی چون و چرایی که متون قدیمی را در برمی گیرد، سهمی در تصلب وجود فکری داشته است، امکان نوآوریهای جدید فرهنگی را که خط در ضمن می تواند به همراه داشته باشد، متذکر شده است.بنابراین جوامع واسطه، جوامعی هستند که لزوماً دارای خط می باشند. با وجود این، پارسنز دو مرحله در درون این جامعه و یا به عبارتی دو زیر جامعه واسطه تشخیص می دهد. تمایز او بر پایه دو ملاک اساسی است: یکی استفاده ای که از خط می شود و دیگری نوع مذهب. در نخستین زیر جامعه که پارسنز آن را جامعه واسطه کهن می نامد، خط برای اهداف فنی یا مفید مثلاً برای حسابداری، مدیریت، مناسک جادویی - مذهبی و غیره به کار می رود. می توان گفت که مذهب نیز از نوع منسوب به فلسفه انتظام گیتی است و فاقد آن خصلت جامعه شناختی است که در جوامع ابتدایی داشت. در واقع مذهب در این دوره می کوشد طبیعت فیزیکی چون اجرام سماوی، حیوانات، پدیده های طبیعی و غیره را فوق طبیعی بنمایاند. مرحله کهن جامعه واسطه را بویژه در مصر باستان، امپراتوریهای بین النهرین، ایران، ازبک، مایا و اینکا می توان دید.
زیر جامعه پیشرفته تر که پارسنز آن را جامعه واسطه تاریخی می نامد از نوع اول از آن جهت متمایز می شود که شامل یک طبقه مرفه کاملاً تحصیل کرده است. خط نه فقط کاربرد عملی دارد بلکه وسیله تفکر عام و حتی انتزاعی است و به انباشت سنت ادبی، فلسفی و علمی کمک می کند. در مرحله دوم، مذهب خصوصیتی عام و نظامند می یابد چون خود را ازهر نظم طبیعی خواه جامعه شناختی و خواه کیهانی آزاد و متمایز می کند و به معنای اخص و فوق طبیعی می شود. مورد و مثالی که پارسنز برای این مرحله ذکر می کند امپراتوری چین است که از 200 سال قبل از میلاد مسیح تشکیل می شود و هند قبل از هجوم مسلمانان و امپراتورهای اسلامی و امپراتوری روم.
علاوه بر خط و مذهب، ویژگیهای دیگری نیز جوامع واسطه را از جوامع ابتدایی متمایز می کند. پارسنز بخصوص بر وجود یک سازمان سیاسی بسیار بسامان که در مرحله کهن اغلب صورت سلطنتی دارد، تأکید می کند. این سازمان سیاسی در مرحله تاریخی صور پیچیده تری به خود می گیرد. نظام قشربندی اجتماعی معمولاً به شیوه ای انعطاف ناپذیر و دقیق جامعه را به مراحل، مراتب، لایه ها یا طبقات تقسیم می کند و بسیار پیچیده تر از قشربندی در جوامع ابتدایی است. بالاخره تمامی جوامع واسطه دارای مرزهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بسیار مشخصی هستند که معمولاً در جوامع ابتدایی چنین نیست.
جوامع مدرن
جوامع مدرن با وجود نظام حقوقی که دو ویژگی اساسی دارد از دو نوع جامعه پیشین متمایز می شود. یکی از دو ویژگی عام گرایی است که ملهم از مفهوم عقلانیت صوری وبر است و دومی اصول محاکمات دقیقی است که همان خصلت عقلانی را داراست. چنین حقوقی لزوماً شاخص استقلال قابل ملاحظه و خاص دستگاه هنجاری یک جامعه است (قواعد رفتار، مدلها، ارزشها) در مقابل نیازهای فوری و اغلب متغیر منافع اقتصادی و سیاسی و همچنین در برابر تأثیر عوامل زیستی و روانی شخصی. در نتیجه در هنجارهای رفتار که بیانگر کنش متقابل اعضای یک جامعه است، فرهنگ به گونه ای ثابت تر و کمتر تابع تغییرات ناگهانی متجلی می شود.پارسنز اذعان می کند که به کارگیری معیار حقوق برای تمایز جوامع مدرن از جوامع واسطه، امر ساده ای نیست و به آسانی نمی توان آن را به کاربرد. از نظر او چندان روشن نیست که چرا حقوق روم دو معیاری را که او برمی شمرد، به کار نمی گیرد. اما به هر حال تصریح و ارزیابی نوع جامعه مدرن پارسنز دشوار است، زیرا این همه چیزی است که او در حال حاضر [در زمان تقریر این کتاب] درباره این جامعه می گوید. مطالعات او بیشتر بر روی دو نوع اول جامعه است و پارسنز تحلیل جامعه مدرن را به اثر بعدی خود موکول می کند.
جوامع زایا (societes-pepinieres)
بخش دیگری از بررسی پارسنز قابل ذکر است. پارسنز قصد داشت به شیوه ای خاص مورد خاص بعضی از جوامع را که به عنوان منشأ و بستر رویش (seed-bed) قلمداد شده اند، مورد بررسی قرار دهد. این جوامع عبارتند از جوامعی که دوام نیافته اند، اما تأثیر عمیقی بر جوامع دیگر داشته اند که به طور مستقیم و برحسب سیری تحولی نتوانسته اند جانشین آنها بشوند. و این نکته بویژه در مورد اسرائیل و یونان باستان صادق است. بخش مهمی از فرهنگ این دو جامعه در جوامع دیگر تداوم یافته است، هر چند بسیار متفاوت تر از آنچه این دو عصر خود بودند.تحول گرایی چند خطی
در اینجا لزومی ندارد که به تفصیل تحلیل پارسنز را دنبال کنیم. با وجود این بخش آخر بررسی او نشان می دهد که پارسنز همچنان که بارها بوضوح گفته است از ارائه یک طرح تحول گرای یک خطی امتناع می ورزد. او متذکر می شود ضرورتی ندارد همان گونه که تحول گرایان کلاسیک معتقد بودند منشأ واحد برای تحول انسانی و اجتماعی در نظر بگیریم و در ضمن درست نیست که تحولی را دنبال کنیم که میسر آن برحسب یک منحنی دقیقاً طراحی شده باشد. تحول انسانی و اجتماعی به شیوه ها و راههای متفاوت صورت گرفته است. این تحول به ما نشان می دهد که در مواردی متعدد جوامعی ای قوی و مقتدر وجود داشته که نتوانسته اند در برابر بحرانها و امتحانهای معینی تاب آورند و بعضی از آنها محو شده اند (مثل یونان)، اما تأثیر عمیقی که بر سایر جوامع گذاشته اند، غیر قابل انکار است. بسیاری از جوامع، بخصوص جوامع ابتدایی در یک «قفس» محصور شده اند و گذر به مراحل پیشرفته تر مستلزم جهشی است که از خود نشان نداده اند. پیچیدگی تحول اجتماعی کمتر از تحول زیستی نیست.در اینجا پارسنز بخوبی نظرگاه تحول گرایان نوین معاصر را بیان می کند و اگر بخواهیم در دام ساده انگاری مخرب تحول گرایی قرن نوزدهم گرفتار نشویم این تنها نگرش قابل قبول است. از این نظرگاه، درجاتی می توان مشخص کرد که همچون مراحلی نیست که هر جامعه برای رسیدن به «کمال» باید از آنها بگذرد، آنچنان که اوگوست کنت تصور کرده بود. این درجات بیشتر با آستانه های معین مهم یا تا حدی دارای اهمیت مطابقت می کند که بعضی جوامع می توانند از آن گذر کنند و از طریق آنها سرعت بیشتری بیابند.
عامل تبیینی
از نظر پارسنز اگر بخواهیم تحول اجتماعی را با تمامی تغییرات و تمامی تنوعهایش به وسیله یک عامل علی بررسی کنیم این امر ما را به کودکی علوم انسانی هدایت می کند. حال باید دانست که تفسیر تحول مستلزم یک نظریه تحلیلی است که بتواند در آن واحد تنوع وسیع عوامل و تغییرپذیری بسیار شرایط را در نظر بگیرد. از نظر تحول گرایان قرن نوزدهم چنین نظریه ای وجود نداشته است. می توان همراه با پارسنز بر این باور بود که جامعه شناسی به حد کافی پیشرفت نظری داشته است تا این امید را توجیه کند که اکنون می توان یک طرح تحلیلی و تفسیری برای تحول اجتماعی تدارک دید. با وجود این تمام جامعه شناسان معاصر در این خوش بینی سهیم نیستند.بالاخره متذکر می شویم که پارسنز با نفی تمامی اشکال جبرگرایی اجتماعی در نهایت به این نتیجه می رسد که عنصر مسلط در تحول، هرگاه آن را در دراز مدت در نظر بگیریم، تفکیک و تمایز تدریجی بین فرهنگ و سازمان اجتماعی است و در اینجا مراد از سازمان اجتماعی، در معنای اخص، مجموعه کنشهای متقابل و ساختهای جامعه است. این تفکیک و تمایز خودمختاری بیشتر و ثبات زیادی برای فرهنگ به همراه دارد و در ضمن ارزش بیشتری به فرهنگ در تاریخ و تحول جوامع پیشرفته تر می دهد. بالاخره لااقل می توان اذعان کرد که پارسنز به اندیشه تفکیک و تمایز متزاید که مشخصه جوامع «پیشرفته تر» است معنای نو و پایه های نظری دقیقتری بخشیده است، اندیشه ای که قبلاً توسط اسپنسر و دورکیم بسط و توسعه یافته است.
پی نوشت ها :
1. T. Parsons, The Structure of Social Action, 2e edition, Glencoe, III, The Free Press, 1949, La premiere edition chez McGraw-Hill, date de 1937.
2. T. Parsons, Societies: Evolutionary and Comparative Perspectives, Englewood Cliffs, N. J., Prentice-Hall, Inc., 1966.