نویسنده: محمد کاوه
از کنار هم جمع شدن عده زیادی از انسان ها و برقراری روابط متقابل بین آن ها، جامعه به وجود می آید. هر جامعه بر پایه فرهنگ خود و برای رسیدن به خواسته های مشروعش، اقدام به وضع الگوها و مقررات رفتاری خاصی می کند که به آن الگوها، هنجارهای اجتماعی گفته می شود. این هنجارها تقریباً در تمامی جوامع یکسان هستند، اگر چه تنوع فرهنگ ها و شرایط زمانی و مکانی نیز ممکن است باعث ایجاد تفاوت هایی بشود. هنجارهای اجتماعی، توسط نهادهای اجتماعی گوناگون مانند: حکومت، فرهنگ، خانواده، آموزش و پرورش، دین، هنر و وسایل ارتباط جمعی به افراد جامعه آموزش داده شده و سپس بر حسن اجرای آن ها کنترل صورت می گیرد. چنان چه افراد جامعه این هنجارها را به طور کامل فرا گرفته و از آن پیروی کنند، نظم اجتماعی برقرار و فرآیند اجتماعی شدن افراد با موفقیت انجام می شود. اما همواره همه مردم از هنجارهای اجتماعی تبعیت نکرده و گاهی از آن سرپیچی می کنند. در چنین وضعیتی، اصطلاحاً می گویند انحراف از هنجارهای اجتماعی صورت گرفته است و خانواده، جامعه یا حکومت، با فرد خاطی برخورد خواهند کرد. اگر این انحراف دارای آثار و عوارض ناگوار برای فرد، حکومت و جامعه بوده و در قانون برای آن مجازات پیش بینی شده باشد، بر اساس سن افراد، «بزهکاری» و «جرم» نامیده می شود و برای افرادی که به سن قانونی نرسیده اند از مجازات های خفیف تری استفاده می شود. تا زمانی که میزان انحرافات اجتماعی در جامعه کم باشد و افراد احساس نگرانی نکنند، آن جامعه در حالت بهنجار بوده و «جامعه سالم» خوانده می شود. اما هنگامی که میزان شیوع انحرافات در جامعه از حد متعارف بالاتر رفته و احساس ناامنی و نگرانی در نزد افراد تشدید شود، در چنین حالتی اصطلاحاً به آن جامعه «جامعه بیمار» گفته می شود و برای رفتارهای انحرافی نیز اصطلاحات مختلفی به کار می برند. یکی از این اصطلاحات «بیماری های اجتماعی» می باشد. بیماری های اجتماعی کم و بیش در تمامی جوامع وجود دارند و مهم ترین آن ها عبارتند از: سوء مصرف مواد مخدر، قتل، سرقت، فقر، بیکاری، پرخاشگری، انحرافات جنسی، تکدی گری، خشونت علیه زنان، کودک آزاری، دروغ گویی، خودکشی، مهاجرت، افزایش جمعیت، حاشیه نشینی طلاق، کودکان خیابانی، سقط جنین عمدی، فرار از مدرسه و منزل، ولگردی، خراب کاری و مزاحمت های خیابانی و جنسی. در واقع، شاید بتوان پیدایش و توسعه برخی از علوم مثل: روان شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی و جرم شناسی را نیز به دلیل وجود و گسترش همین بیماری های اجتماعی، دانست؛ زیرا تمامی این دانش ها از جنبه های گوناگون به بررسی رفتارهای اجتماعی افراد می پردازند که ریشه در ویژگی ها و شرایط زندگی فرد در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی دارد. نحوه رشد و چگونگی شکل گیری شخصیت کودک، کسب هویت او در دوران نوجوانی و فرآیند عبور از مرحله بحرانی بلوغ و مسائل و مشکلات دوران نوجوانی و جوانی در محیط منزل و جامعه، تأثیر به سزایی در نوع رفتار وی به عنوان یک فرد در جامعه دارد.
در خصوص این که چه عواملی موجب می شود تا یک فرد از هنجارهای اجتماعی تخطی کرده و مرتکب رفتار انحرافی شود، تاکنون مطالعات بی شماری انجام و نظرات مختلفی از سوی محققان ارائه شده است که هر کدام از منظری خاص به بیان آن پرداخته اند. به طور مثال، زیست شناسان اغلب به خصوصیات فیزیکی بدن، نقص کروموزم ها و ویژگی های وراثتی توجه نشان داده اند. روان شناسان نیز به نقش اختلالات روحی- روانی، بهره هوشی پایین و نقص شخصیت در بروز انحراف و جرم تأکید می کنند. هم چنین جامعه شناسان بروز رفتار انحرافی را در محیط اجتماعی جست و جو کرده و عواملی چون: فقر و بیکاری، کارکرد منفی یا کاهش کارآیی نهادهای اجتماعی، ضعف ابزارهای کنترل اجتماعی مثل قانون، زندانی شدن افراد، کم رنگ شدن یا از بین رفتن هنجارها، ناتوانی جامعه در برآورده کردن خواسته های مشروع افراد، برچسب بزهکار خوردن، وجود رده فرهنگ های بزهکار، تضاد بین منافع، وجود اختلالات طبقاتی، سست شدن همبستگی و پیوند اجتماعی فرد با جامعه، سست شدن اعتقادات دینی، هم نشینی با افراد بزهکار، یادگیری رفتار انحرافی و وجود بیماری های اجتماعی دیگر را در بروز این گونه رفتارها مؤثر می دانند. البته اگرچه تمامی تحقیقات انجام شده به دلایل مختلف از جمله: خطاهای روش شناختی و نسبی بودن(عدم قابلیت تعمیم به جوامع دیگر)، یافته های کاملاً یکسانی نداشته و حتی گاهی نتایج متناقضی نیز به دست آمده است، با این حال نقش مؤثر همه این موارد در بروز بیماری های اجتماعی تأیید شده اند. اما بی توجهی هر کدام از نظریه ها به سایر جنبه ها، موجب شده تا هیچ نظریه ای به طور کامل بیانگر تمام واقعیت نبوده و تنها بخشی از واقعیت را نشان دهد. به علاوه ایراداتی نیز به آن وارد شود. به همین دلیل امروزه ثابت شده است که برای نزدیک شدن به حقیقت علل بروز بیماری های اجتماعی باید به تمام جوانب زیستی، روانی و اجتماعی فرد توجه کرد؛ زیرا بروز یک رفتار انحرافی واحد، در افراد منحرف گوناگون ممکن است دلایل کاملاً متفاوتی داشته باشد. در این میان نباید از نقش بسیار مهم و کارکردی عواملی چون: خانواده در مدرسه، زندان، وسایل ارتباط جمعی، گروه هم سالان، اوقات فراغت و سلامت و اختلال روان در محافظت یا ایجاد زمینه برای بروز بیماری های اجتماعی غافل شد.
به هر حال، بیماری های اجتماعی به هر دلیلی که به وجود بیایند، ضمن آن که عوارض سوء فراوان از جنبه های: فردی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی به دنبال دارند، می توانند باعث بروز و تشدید بیماری های اجتماعی دیگر نیز بشوند. این جاست که ضرورت برخورد با این مسئله مشهودتر می شود. بر همین اساس، سال هاست که دانشمندان به دنبال یافتن راه کارهایی برآمده اند تا به این وسیله بتوانند رشد بیماری های اجتماعی را متوقف کرده و یا تا حد امکان آن را کاهش دهند. مطالعات متعدد دانشمندان تأثیر مثبت برخی از اقدامات را به اثبات رسانده است که از مهم ترین آن ها می توان به: تقویت استحکام روابط بین اعضای خانواده، آموزش مهارت فرزندپروری به والدین، آموزش مهارت های مختلف زندگی و اجتماعی به تمام گروه های سنی، تسهیل شرایط ازدواج و جلوگیری از بالا رفتن سن ازدواج، افزایش کمی، کیفی و کارآیی نهادهای آموزشی و پرورشی، پر کردن صحیح اوقات فراغت متناسب با نیازهای واقعی هر فرد، رفع بی عدالتی اجتماعی، برطرف کردن مشکلات اقتصادی و تأمین حداقل نیازهای طبیعی افراد توسط حکومت، کاهش نرخ بیکاری، بالا بردن سطح بهداشت روانی جامعه، ترویج فرهنگ غنی و تقویت باورهای دینی، وضع قوانین واضح راجع به جرم، تقویت نیروی پلیس و بالا بردن میزان اعتماد افراد جامعه به پلیس و حکومت و از همه مهم تر رعایت حقوق سایر افراد جامعه (که متأسفانه به آن بسیار کم اهمیت داده و پرداخته می شود) اشاره کرد.
منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.