نویسنده: حسین خنیفر
موفقیت امری همه جانبه است و نقش اموری مانند حقایق، تخیلات و انعطاف(1) در برنامه ریزی موفقیت انکارناپذیر می نماید. بررسی این امور و نقش آن ها در برنامه ریزی موفقیت و نیز زندگی انسان های موفق از مهم ترین مباحث این مقاله به شمار می آید.
توجه به اهمیت یاد شده ما را بدین حقیقت رهنمون می کند که برنامه های زندگی نیز نیازمند برنامه ریزی اند. این نگاه یعنی برنامه ریزی برنامه ها اصطاحا فرا برنامه ریزی(1) خوانده می شود. ما در زندگی با دسته های مختلفی از برنامه ها رو به رو هستیم که به تنظیم و جهت دهی نیاز دارند. تنظیم و بازیافت و اصطلاحا طراحی همه آن ها با همدیگر برنامه زندگی نامیده می شود. برنامه زندگی زمانی معنادار می شود که همواره دو پایه مهم در آن لحاظ گردد:
1-اولویت گذاری و دسته بندی برنامه های مختلف و متنوع
2-توجه به میزان اهمیت، ضرورت هر برنامه و طراحی دقیق روش های وصول به اهداف در طراحی و اجرای برنامه های زندگی عناصر مختلفی چون حقایق، تخیلات، تلاش ها، حرکت، امید و انعطاف دخالت دارند.
برخی از حقایقی که باید در برنامه ریزی برنامه ها ملاحظه شود، عبارت است از:
1-وضع جسمی(قد، وزن، تناسب و..)و قبول آن و تلاش برای کیفی کردن و ورزیده ساختن آن.
2-وضع اقتصادی فرد و تلاش برای بهبود آن و پرهیز از فرو غلتیدن به ورطه تنبلی و فقر خود خواسته یا تکاثر و حرص.
3-وضع خانوادگی و سوابق فرد و تلاش در جهت غنی سازی فرهنگی محیط خانوادگی.
4-موقعیت اجتماعی و پذیرش آن و تلاش در جهت کسب خوش نامی، جوانمردی، عفت و حیای مناسب.
5-موقعیت طبقاتی و ایمان به این مسئله که طبقات الهی بر مبنای ایمان و عمل نیک است.
6-موقعیت استعداد و بهره هوشی و قبول این مسأله که با معمولی ترین وضعیت هوشی حتی در حد متوسط نیز می توان بسیاری از قله های دانش و پیشرفت را فتح کرد.
7-موقعیت روانی و ایمان به این مسأله که انسان بی مشکل وجود ندارد. همه با معضلات مختلف و متنوع درگیرند؛ ولی می توان بسیاری از شرایط نامطلوب را تغییر داد و با انواع مشکلات مقصود را به دست آورد. باید پذیرفت که افراد موفق تافته جدا بافته نیستند؛ زیرا:
الف- بسیاری از مخترعان از دردهای جسمی بالایی رنج می بردند.
ب- بسیاری از نویسندگان دردهای سهمگین به دوش می کشیدند.
ج- بسیاری از فرهیختگان مصائب فراوان چشیدند.
شاید شنیده باشید که آدم های موفق، پرتلاش و متفاوت، مانند اینشتین و تولستوی، کمی آشفته به نظر می رسیدند. آن ها حقیقت زندگی و لذت از جستن و یافتن و شدن و ساختن و برنامه های کلان و بلند پروازی های خود را از روح دریا گرفته اند. تولستوی که در ادبیات جهان و خلق شاهکارهای جاودان جایگاهی رفیع دارد، رمان عظیم جنگ و صلح را پس از حدود 7 سال تلاش به پایان رساند و آن گاه 7 بار پاکنویس کرد.
این اثر با حدود پانصد شخصیت دورنمایی بسیار ظریف از یک دوران مهم تاریخی روسیه را با تمام جوانب داستان نویسی و حقایق ملموس تاریخی به نمایش می گذارد. گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبی درباره این رمان می گوید:«بهترین کتاب و اثر کلاسیک ادبی دوران ما و تمام دوران ها ، جنگ و صلح تولستوی است.»
افرادی که این گونه برتارک ادب، علم، اختراع، نظریه پردازی و توفیقات روز افزون می درخشند، «دریاصفت »اند زیرا همیشه در جنب وجوش و فعالیت اند.
ملاک های انسان علمی و آینده نگر:
1-توسعه همه جانبه خود را جدی می گیرد.
2-برای تمام مراحل زندگی برنامه هایی تعریف و به آن ها عمل می کند.
3-به اصل برنامه ریزی برنامه ها وقوف دارد.
4-بر مبنای شناخت، مطالعه و مشورت تصمیم می گیرد.
5-کارکرد گرا است.
6-از نظمی منطقی و درونی برخوردار است و نظم و هماهنگی در فعالیت هایش مشاهده می شود.
7-آینده نگر، آینده نگران و آینده ساز است.
8-قبل از هر اقدامی می اندیشد.
9-حرف آخر را اول نمی زند.
10-تیزبین، ریزبین، جامع نگر و منعطف است.
در طراحی(برنامه ریزی برنامه ها)تخیل جایگاهی ویژه دارد. انسان به کمک تخیل به ماکت سازی برنامه ها و آینده در ظرف حال می پردازد. تخیل نیروی قدرتمندی است که گاه با الفاظ قابل تعبیر و تفسیر نیست.
هر وقت ما اطلاعاتی را در خزانه حافظه ثبت می کنیم، از قوه تخیل و قدرت عینی سازی خود برای خلق تصاویر بهره می بریم. سهولت یا دشواری به خاطر آوردن اطلاعات به قابلیت و توان تصویر سازی بستگی دارد.
بنابراین، تخیل خود را در جهت طراحی برنامه های کلان پرورش دهید. هر چه تخیل رشد یافته تر باشد، راه حل ها و برنامه ها و حرکت ها و تحولات سریع تر و آسان تر تحقق می یابد.
لئوناردو داوینچی در دوازده سالگی با خویش چنین پیمان بست:«روزی من یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ جهان خواهم شد و با بزرگان و فرهیختگان همتا خواهم شد و با آنان معاشرت خواهم کرد.»
برادران رایت از رویای پرواز به هواپیما رسیدند.
برادران مونگلفیه درفرانسه با تخیلات کودکانه بالاخره بالن را به آسمان فرستادند.
رویای یک اتومبیل ارزان برای هر نفر، هنری فورد را به خط تولید انبوه اتومبیل هدایت کرد.
نیل آرامسترانگ، نخستین انسانی که به ماه گام نهاد، حتی در کودکی با این رویا زندگی می کرد که روزی در صنعت هوانوردی اثری از خود به جای بگذارد.
چنان که پیدا است، همه چیز از رویا آغاز می شود. حامی رویای خود باشید.
اگر هرگز رویایی نداشته اید، رویایی که به حقیقت پیوسته باشد نخواهید داشت.
گروه اول روزی یک ساعت و به مدت یک ماه به تمرین پرتاب آزاد توپ بسکتبال پرداختند.
گروه دوم که گروه گواه این آزمایش بود، در این مدت تمرینی انجام نداد؛
و اعضای گروه سوم روزی یک ساعت به طور ذهنی پرتاب آزاد را تمرین کردند. پس از یک ماه این نتایج به دست آمد:
اعضای گروه نخست به طور متوسط 2 درصد پیشرفت کردند. گروه دوم 2 درصد نزول داشتند و گروه سوم که فقط به تمرین ذهنی پرداخته بودند 5/3 درصد افزایش بازدهی یافتند.
نتایج این آزمایش تأیید فرضیه ای است که می گوید:«تمرین در تخیل نتایج برجسته ای به بار می آورد.» آیا هیچ وقت به طور ذهنی به توپ ضربه زده اید؟ یا در یک مصاحبه شرکت جسته اید؟ یا ماشین خود را با دنده عقب پارک کرده اید؟
این ها نمونه هایی از تمرین های ذهنی است که بسیاری از ما، بی آن که به آن ها فکر کنیم، در زندگی روزمره انجام می دهیم. این تمرین ها فرآیندهایی کودک گونه و تخیلی و بسیاری ارزشمندند.
هر وقت کاری می کنیم، مثلا ضربه ای به توپ گلف می زنیم، در واقع بدن ما در حال پاسخگویی به برنامه هایی است که به سلول مغز ما داده شده است. این برنامه ها درست مانند یک برنامه کامپیوتری به جسم ما می گویند:«این کار را بکن، آن کار را بکن». اگر برنامه خوبی داشته باشید ضربه خوبی خواهیم زد؛ اما اگر برنامه ای که به مغز خود داده اید،برنامه ی «من نمی توانم این کاررا انجام بدهم» باشد، دیگر چاره ای جز یک پیاده روی طولانی درزمین بازی نخواهید داشت.
بسیاری تصور می کنند تنها راه پیشرفت دریک مهارت فقط تمرین عملی آن است، اما چنین نیست. البته شما می توانید سلول های مغزی خود را با استفاده از تمرینات عملی از نو برنامه ریزی کنید؛ اما این بهترین راه نیست. سریع ترین راه برای پیشرفت در هر زمینه ای همراه کردن تمرینات جسمانی منظم با تمرینات ذهنی مرتب است. یافته های علمی اخیر ثابت کرده است هنگامی که ما خود را در حال انجام عملی تجسم می کنیم، درست مانند وقتی که واقعا آن عمل را انجام می دهیم، می توانیم برنامه های ذهنی خود را دگرگون سازیم. مغز ما برای ایجاد رفتارهای نوین در سلول های خود تغییرات الکتروشیمیایی پدید می آورد.
از یک طرف ما می خواهیم برنامه سلول های مغز ما حتی الامکان کامل و بی نقص باشد و از سوی دیگر، می دانیم ذهن تنها جایی است که می توان هر کاری را در آن در حد کمال انجام داد.
بنابراین، برای کسب بهترین نتایج، همواره به تمرین ذهنی و تمرین جسمانی نیازمندیم.
ما می توانیم بازی ویژه، ورزش خاص، صحبت کردن در میان جمع، کسب اعتماد به نفس، مهارت های رانندگی و تمام فنون دیگر را با نشستن در یک مکان و تمرین ذهنی و تخیل بهبود بخشیم. این اصل بارها و بارها از طریق آزمایش های دقیق و کنترل شده با اثبات رسیده است. «دکتر ماکسول مالتز» در کتاب معروف سیبرنتیک روانی مثال هایی از بازیکنان بسکتبال نقل کرده است که با استفاده از این تکنیک ها به طور قابل ملاحظه ای مهارت های خود را بهبود بخشیده اند.
قهرمانان المپیک و ورزشکاران حرفه ای از فن(عینی نگری شهودی)استفاده می کنند. بنابراین، اصلا تعجبی ندارد که آن ها را با چشم های بسته در وسط زمین بازی و در حال تمرین ذهنی رشته ورزشی خود ببینیم. آن ها مشغول نشاندن الگوهایی از کمال در ضمیر ناهشیار خود هستند که ارائه یک بازی پیشرفته را تضمین می کند. البته مراد از بیان این حقایق انکار ارزش تمرینات عملی نیست. هدف تأکید این واقعیت است که تصور ذهنی نتایج آرمانی به ما کمک می کند بسیار زودتر و با تلاش کم تر ظرفیت ها و توانائی های خویش را دریابیم.
حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین علی(ع)از بحث تعادل با عنوان «نمرقة الوسطی؛ تکیه گاه میانه» یاد می کنند و بر آن تأکید می ورزد.
نکته جالب این که در برنامه مهمی چون عبادت و نجوا با خداوند نیز به برنامه ریزی نیازمندیم. خداگویی و خداجویی کافی نیست. حتی افرادی که دائما در جست وجوی ظاهری به زندگی براساس آنچه خداوند خواسته است روی می آورند، خدا را می یابند.
1-توکل به خدا
2-حرکت اصولی
روان شناسان می نویسند:
موفقیت امری همه جانبه و اصطلاحاTotal است. اگر زندگی خود را مانند کودکی تصور کنید که پیوسته در حال رشد است هرگز خواهان رشد ناهمگون اعضای آن نخواهید بود؛ به عبارت دیگر، رشد و توسعه زندگی هر فرد در شرایط ایده آل باید از هارمونی مناسب و هماهنگی فزاینده برخوردار باشد. بنابراین، اگر خواهان برنامه ریزی توسعه ای و کیفی هستیم، باید همه جوانب پیشرفت را در نظر بگیریم و اگر در پی توفیقات روز افزونیم، باید بدانیم این امر مقدماتی دارد که از قبل باید فراهم کنیم وگرنه مانند افراد ناقص الخلقه جمجمه ای کوچک و پیکری درشت خواهیم داشت؛ از برنامه های نیمه کاره آکنده می شویم و اصطاحا پر از نیمه های ناتمام می شویم.توجه به اهمیت یاد شده ما را بدین حقیقت رهنمون می کند که برنامه های زندگی نیز نیازمند برنامه ریزی اند. این نگاه یعنی برنامه ریزی برنامه ها اصطاحا فرا برنامه ریزی(1) خوانده می شود. ما در زندگی با دسته های مختلفی از برنامه ها رو به رو هستیم که به تنظیم و جهت دهی نیاز دارند. تنظیم و بازیافت و اصطلاحا طراحی همه آن ها با همدیگر برنامه زندگی نامیده می شود. برنامه زندگی زمانی معنادار می شود که همواره دو پایه مهم در آن لحاظ گردد:
1-اولویت گذاری و دسته بندی برنامه های مختلف و متنوع
2-توجه به میزان اهمیت، ضرورت هر برنامه و طراحی دقیق روش های وصول به اهداف در طراحی و اجرای برنامه های زندگی عناصر مختلفی چون حقایق، تخیلات، تلاش ها، حرکت، امید و انعطاف دخالت دارند.
حقایق
حقایق(2)بخش بسیار مهمی از حیات ما را شکل می دهند. هیچ گاه نباید حقیقت زندگی را خیال فرض کرد و خیال و تخیل را حقیقت پنداشت. هر کدام در جایگاه خود مهم، محترم و ارزشمند و تعیین کننده اند.برخی از حقایقی که باید در برنامه ریزی برنامه ها ملاحظه شود، عبارت است از:
1-وضع جسمی(قد، وزن، تناسب و..)و قبول آن و تلاش برای کیفی کردن و ورزیده ساختن آن.
2-وضع اقتصادی فرد و تلاش برای بهبود آن و پرهیز از فرو غلتیدن به ورطه تنبلی و فقر خود خواسته یا تکاثر و حرص.
3-وضع خانوادگی و سوابق فرد و تلاش در جهت غنی سازی فرهنگی محیط خانوادگی.
4-موقعیت اجتماعی و پذیرش آن و تلاش در جهت کسب خوش نامی، جوانمردی، عفت و حیای مناسب.
5-موقعیت طبقاتی و ایمان به این مسئله که طبقات الهی بر مبنای ایمان و عمل نیک است.
6-موقعیت استعداد و بهره هوشی و قبول این مسأله که با معمولی ترین وضعیت هوشی حتی در حد متوسط نیز می توان بسیاری از قله های دانش و پیشرفت را فتح کرد.
7-موقعیت روانی و ایمان به این مسأله که انسان بی مشکل وجود ندارد. همه با معضلات مختلف و متنوع درگیرند؛ ولی می توان بسیاری از شرایط نامطلوب را تغییر داد و با انواع مشکلات مقصود را به دست آورد. باید پذیرفت که افراد موفق تافته جدا بافته نیستند؛ زیرا:
الف- بسیاری از مخترعان از دردهای جسمی بالایی رنج می بردند.
ب- بسیاری از نویسندگان دردهای سهمگین به دوش می کشیدند.
ج- بسیاری از فرهیختگان مصائب فراوان چشیدند.
دریا صفت ها
اساسا حرکت، تلاش و پذیرش حقایق، موفقیت را رقم می زند و اسفندهای زندگی را به اردیبهشت می پیوندد.شاید شنیده باشید که آدم های موفق، پرتلاش و متفاوت، مانند اینشتین و تولستوی، کمی آشفته به نظر می رسیدند. آن ها حقیقت زندگی و لذت از جستن و یافتن و شدن و ساختن و برنامه های کلان و بلند پروازی های خود را از روح دریا گرفته اند. تولستوی که در ادبیات جهان و خلق شاهکارهای جاودان جایگاهی رفیع دارد، رمان عظیم جنگ و صلح را پس از حدود 7 سال تلاش به پایان رساند و آن گاه 7 بار پاکنویس کرد.
این اثر با حدود پانصد شخصیت دورنمایی بسیار ظریف از یک دوران مهم تاریخی روسیه را با تمام جوانب داستان نویسی و حقایق ملموس تاریخی به نمایش می گذارد. گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبی درباره این رمان می گوید:«بهترین کتاب و اثر کلاسیک ادبی دوران ما و تمام دوران ها ، جنگ و صلح تولستوی است.»
افرادی که این گونه برتارک ادب، علم، اختراع، نظریه پردازی و توفیقات روز افزون می درخشند، «دریاصفت »اند زیرا همیشه در جنب وجوش و فعالیت اند.
ملاک های انسان علمی و آینده نگر:
1-توسعه همه جانبه خود را جدی می گیرد.
2-برای تمام مراحل زندگی برنامه هایی تعریف و به آن ها عمل می کند.
3-به اصل برنامه ریزی برنامه ها وقوف دارد.
4-بر مبنای شناخت، مطالعه و مشورت تصمیم می گیرد.
5-کارکرد گرا است.
6-از نظمی منطقی و درونی برخوردار است و نظم و هماهنگی در فعالیت هایش مشاهده می شود.
7-آینده نگر، آینده نگران و آینده ساز است.
8-قبل از هر اقدامی می اندیشد.
9-حرف آخر را اول نمی زند.
10-تیزبین، ریزبین، جامع نگر و منعطف است.
تخیلات
عنصر خیال و تخیل با خیال پردازی تفاوت دارد. اینشتین می گوید:«تخیل مهم تر از دانش است.»(4) همچنین دیزرائیلی می نویسد:«تخیل فرمانروای جهان است.»(5)در طراحی(برنامه ریزی برنامه ها)تخیل جایگاهی ویژه دارد. انسان به کمک تخیل به ماکت سازی برنامه ها و آینده در ظرف حال می پردازد. تخیل نیروی قدرتمندی است که گاه با الفاظ قابل تعبیر و تفسیر نیست.
تخیل خوب و برنامه ریزی جامع
تخیل خوب برای برنامه ریزی خوب بسیار اهمیت دارد. یکی از عوامل ضعف اراده، حافظه و کمبود موفقیت فقدان تخیل خوب است. کسانی که از ضعف اراده و حافظه و کمبود موفقیت رنج می برند، در حقیقت تخیل خود را نابود کرده اند؛ به گونه ای که ذهن شان قدرت خلق تصاویر را از دست داده است.هر وقت ما اطلاعاتی را در خزانه حافظه ثبت می کنیم، از قوه تخیل و قدرت عینی سازی خود برای خلق تصاویر بهره می بریم. سهولت یا دشواری به خاطر آوردن اطلاعات به قابلیت و توان تصویر سازی بستگی دارد.
بنابراین، تخیل خود را در جهت طراحی برنامه های کلان پرورش دهید. هر چه تخیل رشد یافته تر باشد، راه حل ها و برنامه ها و حرکت ها و تحولات سریع تر و آسان تر تحقق می یابد.
تخیل و موفقیت
صاحب نظران معتقدند ما باید در برنامه های زندگی، بلند پروازی ها و بالندگی های خود از قوه خیال و رویا پردازی و تجسم خلاق محافظت کنیم؛ زیرا انسان های جاویدان که اختراعات و اکتشافات و تحولات را رقم زده اند خیال پردازنی بودند که آرزوها و سرشت خود را برای ارائه خدمتی منحصر به فرد به بشریت درآمیخته اند.لئوناردو داوینچی در دوازده سالگی با خویش چنین پیمان بست:«روزی من یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ جهان خواهم شد و با بزرگان و فرهیختگان همتا خواهم شد و با آنان معاشرت خواهم کرد.»
برادران رایت از رویای پرواز به هواپیما رسیدند.
برادران مونگلفیه درفرانسه با تخیلات کودکانه بالاخره بالن را به آسمان فرستادند.
رویای یک اتومبیل ارزان برای هر نفر، هنری فورد را به خط تولید انبوه اتومبیل هدایت کرد.
نیل آرامسترانگ، نخستین انسانی که به ماه گام نهاد، حتی در کودکی با این رویا زندگی می کرد که روزی در صنعت هوانوردی اثری از خود به جای بگذارد.
چنان که پیدا است، همه چیز از رویا آغاز می شود. حامی رویای خود باشید.
اگر هرگز رویایی نداشته اید، رویایی که به حقیقت پیوسته باشد نخواهید داشت.
تمرین ذهنی
قوه تخیل در میزان موفقیت در برنامه های زندگی بسیار مؤثر است. آزمایش زیر که چند سال پیش به انجام رسید، میزان تأثیر تخیل در موفقیت را آشکار می سازد:مطالعه موردی
دانش آموزان دبیرستانی که از توانایی های نسبتا یکسان برخوردار بودند، به سه گروه تقسیم شدند.گروه اول روزی یک ساعت و به مدت یک ماه به تمرین پرتاب آزاد توپ بسکتبال پرداختند.
گروه دوم که گروه گواه این آزمایش بود، در این مدت تمرینی انجام نداد؛
و اعضای گروه سوم روزی یک ساعت به طور ذهنی پرتاب آزاد را تمرین کردند. پس از یک ماه این نتایج به دست آمد:
اعضای گروه نخست به طور متوسط 2 درصد پیشرفت کردند. گروه دوم 2 درصد نزول داشتند و گروه سوم که فقط به تمرین ذهنی پرداخته بودند 5/3 درصد افزایش بازدهی یافتند.
نتایج این آزمایش تأیید فرضیه ای است که می گوید:«تمرین در تخیل نتایج برجسته ای به بار می آورد.» آیا هیچ وقت به طور ذهنی به توپ ضربه زده اید؟ یا در یک مصاحبه شرکت جسته اید؟ یا ماشین خود را با دنده عقب پارک کرده اید؟
این ها نمونه هایی از تمرین های ذهنی است که بسیاری از ما، بی آن که به آن ها فکر کنیم، در زندگی روزمره انجام می دهیم. این تمرین ها فرآیندهایی کودک گونه و تخیلی و بسیاری ارزشمندند.
هر وقت کاری می کنیم، مثلا ضربه ای به توپ گلف می زنیم، در واقع بدن ما در حال پاسخگویی به برنامه هایی است که به سلول مغز ما داده شده است. این برنامه ها درست مانند یک برنامه کامپیوتری به جسم ما می گویند:«این کار را بکن، آن کار را بکن». اگر برنامه خوبی داشته باشید ضربه خوبی خواهیم زد؛ اما اگر برنامه ای که به مغز خود داده اید،برنامه ی «من نمی توانم این کاررا انجام بدهم» باشد، دیگر چاره ای جز یک پیاده روی طولانی درزمین بازی نخواهید داشت.
بسیاری تصور می کنند تنها راه پیشرفت دریک مهارت فقط تمرین عملی آن است، اما چنین نیست. البته شما می توانید سلول های مغزی خود را با استفاده از تمرینات عملی از نو برنامه ریزی کنید؛ اما این بهترین راه نیست. سریع ترین راه برای پیشرفت در هر زمینه ای همراه کردن تمرینات جسمانی منظم با تمرینات ذهنی مرتب است. یافته های علمی اخیر ثابت کرده است هنگامی که ما خود را در حال انجام عملی تجسم می کنیم، درست مانند وقتی که واقعا آن عمل را انجام می دهیم، می توانیم برنامه های ذهنی خود را دگرگون سازیم. مغز ما برای ایجاد رفتارهای نوین در سلول های خود تغییرات الکتروشیمیایی پدید می آورد.
از یک طرف ما می خواهیم برنامه سلول های مغز ما حتی الامکان کامل و بی نقص باشد و از سوی دیگر، می دانیم ذهن تنها جایی است که می توان هر کاری را در آن در حد کمال انجام داد.
بنابراین، برای کسب بهترین نتایج، همواره به تمرین ذهنی و تمرین جسمانی نیازمندیم.
ما می توانیم بازی ویژه، ورزش خاص، صحبت کردن در میان جمع، کسب اعتماد به نفس، مهارت های رانندگی و تمام فنون دیگر را با نشستن در یک مکان و تمرین ذهنی و تخیل بهبود بخشیم. این اصل بارها و بارها از طریق آزمایش های دقیق و کنترل شده با اثبات رسیده است. «دکتر ماکسول مالتز» در کتاب معروف سیبرنتیک روانی مثال هایی از بازیکنان بسکتبال نقل کرده است که با استفاده از این تکنیک ها به طور قابل ملاحظه ای مهارت های خود را بهبود بخشیده اند.
قهرمانان المپیک و ورزشکاران حرفه ای از فن(عینی نگری شهودی)استفاده می کنند. بنابراین، اصلا تعجبی ندارد که آن ها را با چشم های بسته در وسط زمین بازی و در حال تمرین ذهنی رشته ورزشی خود ببینیم. آن ها مشغول نشاندن الگوهایی از کمال در ضمیر ناهشیار خود هستند که ارائه یک بازی پیشرفته را تضمین می کند. البته مراد از بیان این حقایق انکار ارزش تمرینات عملی نیست. هدف تأکید این واقعیت است که تصور ذهنی نتایج آرمانی به ما کمک می کند بسیار زودتر و با تلاش کم تر ظرفیت ها و توانائی های خویش را دریابیم.
انعطاف پذیری
واژه مهم دیگری که در طراحی و اجرای برنامه های زندگی ضرورت تام دارد، انعطاف پذیری است. انعطاف پذیری سبب می شود خشک و متحجرانه به برنامه ها نگاه نکنیم و همواره جایگاهی از تغییر و اصلاح را مدنظر داشته باشیم. انسان، به دلیل انعطاف پذیری اش، برای تأثیر پذیری از محیط پیرامون خود بسیار مستعد است. حتی ما قادریم به بخشی از محیط تبدیل شویم. انعطاف عامل ذهن ورزی در برنامه ریزی است، امروزه عقیده بر این است که ذهن اندوزی و خشکی یافته ها و برنامه ها مانع ذهن ورزی و ورزیدگی روانی است. اوشو(5)، عارف بزرگ در ستایش ذهن می گوید:«شما جهان را آن طور که هست نمی بینید، بلکه طوری جهان را می بینید که ذهنتان به شما دیکته می کند.»اصل تعادل
در طراحی برنامه ها و برنامه ریزی ها باید همواره تعادل(6)داشت. باید هر کاری در فاز اهمیت و ضرورت خویش تعریف شود و از بالا و پایین بودن بی قاعده کفه ها پرهیز گردد. در اصل و تعادل عقیده بر این است که: کاسه ات را زیاده پرکنی، سرریز خواهد شد. چاقویت را مدام تیز کنی، کند خواهد شد. فقط دنبال پول و امنیت باشی، قلبت هیچ گاه آرام نخواهد شد. هرگاه فقط به رضایت مردم اهمیت دهی و از رضایت خدا غافل شوی، اسیر آن ها خواهی شد. کارت را انجام بده، درست انتخاب کن، با برنامه و در برنامه وبا کارنامه باش که آرامش در آن نهفته است.حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین علی(ع)از بحث تعادل با عنوان «نمرقة الوسطی؛ تکیه گاه میانه» یاد می کنند و بر آن تأکید می ورزد.
نکته جالب این که در برنامه مهمی چون عبادت و نجوا با خداوند نیز به برنامه ریزی نیازمندیم. خداگویی و خداجویی کافی نیست. حتی افرادی که دائما در جست وجوی ظاهری به زندگی براساس آنچه خداوند خواسته است روی می آورند، خدا را می یابند.
نتیجه:
یافتن خداوند درزندگی براساس آنچه خدا می خواهد، بستگی دارد نه صرفا جست وجوی او. او همه جا هست وبه جستن نیاز ندارد. اگر آدمی در برنامه زندگی خواست وی را اصل قرار دهد، حتما او را خواهد دید. به همین سبب، انسان در برنامه ریزی برنامه های زندگی به امور زیر نیاز دارد:1-توکل به خدا
2-حرکت اصولی
3-قبول حقایق
4-عنایت به تخیل و ساحت های آن
5-انعطاف پذیری
فراموش نکنیم که افراد خلاق و با برنامه همیشه سعی دارند راه های دشوار و متفاوت را امتحان کنند؛ اگر همیشه درمسیر هموار و عادی گام برداریم، هرگز خلاق نخواهیم شد؛ زیرا راه هموار یعنی کشف شده توسط دیگران و دنیای پرفراز و نشیب برنامه ها به خلاقیت نیازمند است.
پی نوشت ها :
1- Flexablity
2- facts
3-متیوس، اندرو(1380)راز شاد زیستن، ترجمه وحید افضلی راد، تهران:فراروان.
4-کریمی، عبدالعظیم(1378)یادداشت های ممنوعه برداشت های وارونه، تهران: [بی جا].
5- Balance