مبانی تفکر سیاسی امام خمینی (ره) (1)

دوران کودکی حضرت امام(ره) با ویژگی های خاصی همراه بوده است. در چندماهگی، پدر بزرگوار ایشان به شهادت می رسد و او از نعمت سرپرستی و مهر پدر محروم می شود و در آغاز جوانی هم مادر فاضله خود را از دست می
پنجشنبه، 14 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمیده جبل عاملی
موارد بیشتر برای شما
مبانی تفکر سیاسی امام خمینی (ره) (1)
مبانی تفکر سیاسی امام خمینی (ره) (1)
 
 
نویسنده: دکتر حسن روحانی

 
 

ادوار زندگی امام(ره)

دوران کودکی حضرت امام(ره) با ویژگی های خاصی همراه بوده است. (1) در چندماهگی، پدر بزرگوار ایشان به شهادت می رسد و او از نعمت سرپرستی و مهر پدر محروم می شود و در آغاز جوانی هم مادر فاضله خود را از دست می دهد و لذا امام(ره) دوران کودکی خود را با مشکلات فراوانی پشت سر می گذارد. ایشان در دوران جوانی در حوزه علمیه به عنوان یک طلبه فاضل، فوق العاده بااستعداد و صاحب نبوغ و از همه مهم تر دارای تقید خاص به اجرای دقیق احکام مقدس اسلام شناخته می شد. امام نه تنها به انجام واجبات مقید بود که حتی عمل به مستحبات را نیز سخت پایبند بود. امام به این ویژگی مخصوصاً در زمینه رعایت «حقّ الناس» و نیز اجتناب شدید از غیبت و تهمت معروف بود.
ویژگی بارز امام در دوران میانسالی حول محور توجه خاص ایشان به مسائل اجتماعی و سیاسی کشور دور می زند؛ که این امر با توجه به شرایط آن زمان و حال و هوای حاکم بر حوزه های علمیه دارای اهمیت فوق العاده ای می باشد. با نگاهی گذرا به آن مقطع درمی یابیم که توجه یکی از فضلا و مدرسین بنام حوزه به نام مسائل سیاسی و اجتماعی، امری بدیع و بسیار مهم بوده است. ایشان به تهران می آمد و گاهی در مجلس شورای ملی سابق حضور پیدا می کرد و با شهید آیه الله مدرس(ره)در تماس بود و به مسائل سیاسی روز،‌توجه ویژه ای داشت. وی برای رفع شبهاتی که آن ایام مطرح شده بود، درس و بحث خود را تعطیل می کرد و کتاب معروف«کشف الاسرار» را تألیف می نمود. در سال های قبل از انقلاب، آن زمانی که راجع به مسئله ولایت بحث های داغی درگرفته بود، امام پیغام دادند که امروز در شرایطی هستیم که توحید در خطر است، بحث ولایت را کنار بگذارید. بحث ولایت را بگذارید برای فرصتی مناسب تر، زیرا امروز اساس توحید، قرآن و اسلام در خطر است. این همان اصل و فرع کردن مسائل است که برای اداره جامعه و حفظ حکومت و نظام بسیار مهم است. در آغاز دوران کهنسالی و در سن 63 سالگی در حالی که امام از سال ها قبل تقریباً عزلت برگزیده بود و حاضر نبود به عنوان یک مرجع تقلید از او ترویج و تبلیغ شود؛ به دلیل شرایط ویژه آن زمان و خطراتی که موجودیت اسلام را در این کشور تهدید می نمود، رهبری یک نهضت عظیم و مبارزه بزرگ علیه رژیم طاغوت را برعهده گرفت.
در شخصیت امام(ره) ویژگی های بسیار مهمی از لحاظ فقهی، عرفانی، فلسفی و اخلاقی وجود دارد، ولی در این مقطع تاریخی تنها بخشی از زندگی امام(ره) که باید مورد توجه خاص قرار گیرد، نظرات مهم و کارساز ایشان در مسائل اجتماعی اسلام، فقه عمومی و یا فقه حکومتی است. وی تنها فقیهی بود که توانست نظریه حکومتی خود را در عمل پیاده کند و با زبان و عمل آن را تبیین نماید. بی تردید مهم ترین بخش از حیات پربرکت امام را باید دوران 30 ساله آخر زندگی آن بزرگوار دانست که عمدتاً به مسائل اجتماعی و سیاسی و سرنگونی یک حکومت ظالمانه و طاغوتی و سپس تأسیس یک حکومت اسلامی گذشت.
امام اولین فقیهی بود که مسئله حکومت اسلامی را به صورت کامل و با همه جوانب مطرح کرد. البته فقهایی مانند مرحوم آخوند خراسانی یا مرحوم میرزای نائینی این مسئله را نسبتاً به صورت مفصل بیان کرده اند و قبل از آنها هم فقهای دیگر مسئله ولایت فقیه و حکومت اسلامی را مطرح کرده اند؛ اما تنها فقیهی که به صراحت اعلام کرد که اسلام دارای سیستم حکومتی است و حکومت جزو احکام اولیه است و همان طور که اجرای احکام اولیه وظیفه مسلمانان است، پیاده کردن حکومت اسلامی هم وظیفه مردم و جامعه اسلامی است، امام(ره)بود.

لزوم بررسی و اجتهاد در کلمات امام(ره)

سیره امام، سخنان و کلمات وی، اعلامیه ها، نامه ها و متن سخنرانی های امام به عنوان اسناد بسیار مهم و گنجینه گرانبهایی است که در اختیار ما قرار دارد. البته فهم صحیح مطالب به یادگار مانده از امام به مباحثات دقیق و درواقع به نوعی اجتهاد نیاز دارد. به حق باید گفت که امروز بررسی سخنان و کلمات امام جهت فهم دقیق آنها یک وظیفه دینی و ملی به شمار می آید. متأسفانه افرادی هستند که بخشی از کلمات و سخنان امام را بدون توجه به ناسخ و منسوخ، اطلاق و تقیید، عام و خاص و استثنائات، ‌برای اهداف خاصی مورد بهره برداری قرار می دهند. بنابراین ضروری است که در سخنان و سیره امام، تحقیق عمیقی به عمل آید. باید آثار به جای مانده از امام دسته بندی شود؛ مخصوصاً بحث مهم تفکیک اصول از فروع در مطالب ایشان، که کدام بخش به عنوان اصول برای تفکر سیاسی اسلام و حکومت اسلامی و کدام قسمت به عنوان فروع باید تلقی شود. این مسئله از مهم ترین مسائل است. توجه بیش از حد به برخی از فروع و از یاد بردن اصول، خطری بزرگ برای نظام اسلامی محسوب می شود. امام خود نیز همواره بر این مهم تأکید داشتند. در سال های قبل از انقلاب، آن زمانی که راجع به مسئله ولایت بحث های داغی درگرفته بود، امام پیغام دادند که امروز در شرایطی هستیم که توحید در خطر است، بحث ولایت را کنار بگذارید. بحث ولایت را بگذارید برای فرصتی مناسب تر، زیرا امروز اساس توحید، قرآن و اسلام در خطر است. این همان اصل و فرع کردن مسائل است که برای اداره جامعه و حفظ حکومت و نظام بسیار مهم است.
در این مبحث به چند نکته از زندگی سیاسی امام و فقه حکومتی ایشان اشاره خواهم نمود.
اولین بحث با این سؤال آغاز می شود که کسی که بنیان گذار یک حکومت و یک نظام بوده و همچنین رهبر یک مبارزه عظیم و یک نهضت بزرگ بوده؛ زیربنایی ترین اصل تفکر سیاسی وی، چه در دوران مبارزه و چه در دوران تشکیل حکومت و اداره جامعه چه بوده است؟ دوم اینکه استراتژی او برای رسیدن به هر دو هدف یعنی پیروزی انقلاب و تأسیس و اداره یک نظام جدید چه بوده است؟ و سوم، مهم ترین اصلی که امام در بحث حکومت اسلامی بر آن تأکید داشته، کدامین اصل بوده است؟ اگر بتوانیم این سه نکته را در خلال بررسی کلمات، سخنان و سیره آن بزرگوار دریابیم، شاید پایه های اصلی تفکر سیاسی امام را برای تبیین رفتار سیاسی وی به دست آورده باشیم.

زیربنایی ترین اندیشه سیاسی امام(ره)

در زمینه مسئله اول، یعنی اصلی ترین تز تفکر و اندیشه سیاسی امام در حدی که حافظه من یاری می کند و نظرات ایشان را به یاد دارم و «صحیفه نور» را ورق زده ام؛ در سخنان، کلمات و اعلامیه های امام(ره)، هیچ اصلی زیربنایی تر از اصل«عدم جدایی دین از سیاست» نیست. یعنی اگر این اصل را برداریم، هم مبارزه و قیام 16 ساله (از سال 1341 و شروع مبارزه امام تا سال 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی) بی مفهوم می شود و هم تأسیس یک نظام دینی و اسلامی معنا و مفهوم خود را از دست خواهد داد. زیربنای هر دو بخش یعنی فعالیت دوران مبارزه و دوران حکومت، اصل امتزاج و آمیختگی دین و سیاست و یا اصل عدم انفکاک و جدایی دین از سیاست است.
البته این اصل با بیان های مختلف در قرآن مجید و در کلمات پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) و فقهای بزرگ آمده است؛ به ویژه در کلمات شهید آیه الله مدرس بر آن تأکید شده و جمله «دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست» از آن مرحوم، معروف و مشهور است. منتهی امام هم در بیان و هم در عمل بر این اصل تأکید فراوانی نمود. اگر سخنرانی ها و اعلامیه های قبل از انقلاب امام و همچنین مطالب بعد از انقلاب ایشان را مطالعه کنیم، ‌می بینیم امام همه جا و در هر مناسبتی بر این اصل مهم تأکید کرده است. او عدم جدایی دین از سیاست را به عنوان یکی از ضروریات اسلام می دانست که در سیره پیامبر(ص) و سیره امیرالمؤمنین(ع) همواره مورد تأکید بوده است. روایات معصومین (ع)نیز دلیل دیگر این مُدعاست. این اصل، اساسی ترین مسئله در اندیشه سیاسی امام در باب مبارزه و در باب تشکیل حکومت اسلامی به حساب می آید.
هر حکم دینی از دیدگاه امام(ره) در عین دینی بودن، سیاسی نیز هست و هر سیاست صحیحی جزو قلمرو دین محسوب می شود. اساساً خط مشی صحیح سیاسی از مبدأ دین سرچشمه می گیرد. امام می فرماید: «والله اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کردند،‌ سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه می گیرد»(2). از دیدگاه حضرت امام(ره) اگر کسی دین را از سیاست جدا بداند، درواقع نه دین را شناخته است و نه سیاست را. بیان امام چنین است: «اسلام دین سیاست است. این نکته برای هر کسی که کمترین تدبّری در احکام حکومتی، سیاسی، ‌اجتماعی و اقتصادی مردم بکند، آشکار می گردد. پس هرکس گمان می کند که دین از سیاست جداست، نه دین را شناخته است و نه سیاست را»(3). اسلام دارای ابعاد مختلف است. سیاست در مفهوم متعالی آن نه تنها به دین نزدیک است، بلکه عین دین است. فعالیت سیاسی، هم وظیفه مردم است و هم حق آنان است. حضور مردم در صحنه سیاسی به مفهوم دخالت در سرنوشت خویش و اجرای احکام الهی است که این خود بزرگ ترین وظیفه دینی هر مسلمان است. برخی از احکام دینی مانند جهاد، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر، تولّی، تبرّی و نفی سبیل دارای وجه غالب سیاسی و برخی دیگر از احکام مانند نماز، نماز جماعت،‌ روزه و حج اگرچه دارای وجه غالب عبادی اند، اما جدا از مسائل سیاسی نیستند و در حقیقت امتزاجی از عبادت و سیاست به شمار می آیند. نمازجمعه و حج از نمونه های بارز آن است. گرچه با تفسیر حضرت امام،‌ نماز جمعه و حج دارای وجه غالب سیاسی می باشند. امام درباره مسجد می فرمایند: «مسجد مرکز سیاست اسلام بوده است. در روز جمعه با خطبه جمعه،‌ مطالب سیاسی،‌مطالب مربوط به جنگ ها، مربوط به سیاست مُدُن، اینها همه در مسجد درست می شده است. شالوده اش همه در مسجد گفته می شده است.»(4)
در سال های اخیر، مبارزه گسترده ای از سوی دشمنان انقلاب و راه امام علیه این تفکر آغاز شده است. در بسیاری از نوشته ها، مقالات روزنامه ها و مجلات، کتب و در بعضی از سخنرانی ها هدف، وارد آوردن ضربه اساسی بر همین اصل مهم بوده است. گاهی با این بیان که دین اساساً برای اداره دنیای مردم نیست، گاهی تحت این عنوان که حکومت جزو موضوعاتی است که به خود مردم واگذار شده است و گاهی با این عنوان که مبنای حکومت در جامعه، عقل و مشورت است و نه وحی، این هدف دنبال می شود. برخی از افراد کم اطلاع یا مغرض، استدلال می کنند که اساساً مبانی حکومت در قرآن و یا کلمات پیامبر و ائمه هدی تبیین نشده است، به دلیل اینکه این بحث یک بحث فقهی و دینی نیست، بلکه یک بحث حقوقی- سیاسی و یا یک بحث مدیریتی است و اساساً مدیریت به آرای مردم، مشورت، علوم و تجربه واگذار شده و در هر مقطع زمانی، جامعه بشری به صورتی آن را پیاده کرده است و این امر با دین ارتباطی ندارد. گاهی تحت این عنوان که اساساً دین برای آبادانی آخرت مردم است و نه برای دنیای مردم و یا اینکه حکومت از امور عرفی است و نه شرعی و یا احکامی که در زمینه حکومت در دین وجود دارد، امضایی است و نه تأسیسی و امثال اینها، بر این سخن نادرست استدلال می شود. حملات در مقالات، سخنرانی ها و نوشته ها در طول یکی، دو سال اخیر شدت پیدا کرده است، حتی بعضی از افرادی که به ظاهر امام(ره) مورد احترام آنهاست نیز این اصل زیربنایی را هدف قرار داده اند.

متحجرین و غربزده ها

اگر این اصل زیربنایی سست شود، همه چیز از دست رفته است. عجیب است که در این مورد، متحجرین و غربزده ها نیز هرکدام بر مبنای دلایل و برای اهداف خاص خود اتفاق نظر دارند. متحجرین می گویند دین کاری به سیاست ندارد و ما نباید در مسائل سیاسی وارد شویم و اساساً ورود در سیاست باتقوا و تدین قابل جمع نیست؛ غربزده ها هم می گویند دین نباید در سیاست مداخله کند چون حکومت و مدیریت یک امر علمی و تجربی است و نه دینی و شرعی. آنها طبق این بیان و استدلال که باید تقدس دین حفظ شود و نباید وارد مسائل سیاسی شویم و اینها با این استدلال که اساساً دین قادر نیست حکومت و مدیریت جامعه را برعهده گیرد و مسائل سیاسی برعهده خود مردم است. درواقع هرکدام با یک نحو استدلال و هرکدام برای رسیدن به هدف خاص خود، ولی متأسفانه با شعار واحد، این اصل اساسی و مهم را مورد تعرض و هجوم قرار داده اند. که اگر این زیربنا از دست برود، هم مبارزه و قیام دیروز ملت مسلمان در برابر رژیم طاغوت زیر سؤال می رود و هم بنیان و اساس نظام اسلامی و حکومت اسلامی با علامت سؤال مواجه خواهد شد. این اصل مهم در آثار امام(ره) فراوان مورد تأکید قرار گرفته است. از سال 1341 تا پایان زندگی حضرت امام در سال 1368، به کرّات تأکید امام بر این اصل در کلمات و بیانات ایشان مشاهده می شود.

استراتژی امام(ره)

مسئله دوم اینکه امام(ره) چه نوع استراتژی را برای پیروزی انقلاب در دوران رژیم گذشته و همچنین پس از پیروزی آن برای بنیان گذاری یک نظام و حکومت دینی و برای حفظ آن اتخاذ کرد. بی تردید برای راهبری یک نهضت، استراتژی های مختلفی را می توان مناط حرکت قرار داد و رهبران مبارزات و انقلاب ها در طول تاریخ، استراتژی های گوناگونی را اتخاذ کرده اند. در تأسیس یک حکومت و برای حفظ و اداره آن نیز راهبردهای گوناگونی وجود دارد. ولی امام استراتژی خاصی را انتخاب کرد که در آن مقطع به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران این استراتژی قادر نبود عامل پیروزی باشد، ولی امام(ره)در عمل صحت این راهبرد را به اثبات رساند.
به این نکته اشاره می کنم که ممکن است در این گونه مباحث اتفاق نظر وجود نداشته باشد و دیگران استنباطات دیگری از کلمات و سیره امام داشته باشند و استراتژی دیگری را تدوین کنند. من در چارچوب فهم و استنباط خود از کلمات و سیره حضرت امام(ره)؛ استراتژی امام برای به ثمر رسیدن نهضت و پیروزی انقلاب و همچنین برای تأسیس و حفظ حکومت را «بسیج عمومی مردم» می دانم. امام هم در دوران مبارزه و هم در دوران بعد از پیروزی انقلاب برای تشکیل و حفظ حکومت و اداره کشور از حضور مردم و بسیج آنان به عنوان یک استراتژی اصلی استفاده و بر آن تأکید نمود.
تفکرات مختلفی در دوران مبارزه وجود داشت. برخی می گفتند اساساً اینکه مردم را به خیابان ها بکشانیم و یا از طریق فرهنگی بخواهیم به مردم آگاهی بدهیم، به جایی نمی رسیم؛ باید در برابر یک نظام مستبد و متکی به قدرت های بزرگ با سازماندهی نیروهای چریکی و قیام مسلحانه عمل نمود و تنها از این طریق می توانیم به پیروزی برسیم. امام هیچ وقت این نظر را قبول نداشت. در مقطع سال 1341 دوران آغازین مبارزه، افرادی خدمت امام می آمدند و پیشنهاد می کردند که از طریق تهیه اسلحه، آموزش های چریکی و مبارزه مسلحانه علیه رژیم مبارزه کنیم، ولی پاسخ امام همواره منفی بود. ایشان معتقد نبود که از این طریق می توان به پیروزی رسید، هیچ گاه هم مشوّق این طریق نبودند. نمی خواهم بگویم امام با هرگونه تحرک مسلحانه در هر مقطعی مخالف بودند، ولی قطعاً راهبرد امام، مبارزه مسلحانه نبود. استراتژی امام از اول «بسیج افکار عمومی مردم» بود.
در اردیبهشت 1342 در آستانه ماه محرم که امام در اعلامیه معروف خود فرمودند که در این شرایط خطر دستگاه جبار کمتر از خطر بنی امیه نیست و بر همه لازم است جنایات رژیم شاه را بیان کنند؛ خطابِ امام در آن اعلامیه به سخنرانان، منبری ها، علما و فضلا بود که در ماه محرم عازم تبلیغ بودند(5). امام پس از ماجرای کشتار مدرسه فیضیه در اعلامیه معروف شاه دوستی یعنی غارتگری، شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر اسلام، شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت و...؛ رسماً فرمودند که تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب «ولو بلغ ما بلغ». در این فرمان مهم هم مخاطبین امام(ره)، علما، فضلا و عموم مردم بودند(6). در مراحل بعد هم چنین بود. در داستان کاپیتولاسیون، امام،‌ تمام علما و مراجع را تشویق کردند تا با صدور اعلامیه و ایراد سخنرانی خطرات این مصوّبه ننگین را به همه مردم گوشزد کنند. هر شب یکی از علمای بزرگ در مسجد امام قم سخنرانی و خطرات و آثار زیان بار مسئله کاپیتولاسیون را مطرح می کرد و خود امام هم در آن مجلس شرکت می کرد. اساس استراتژی این بود که از طریق افکار عمومی و حضور مردم در صحنه و بسیج عمومی به پیروزی برسیم. امام این راهبرد را هرگز تغییر ندادند و بر این اصل همواره پایبند بودند.
حتی در ماه های آخر قبل از پیروزی انقلاب، آن وقت که بحث ارتش و مردم مطرح بود، نظر امام این بود که «بسیج عمومی مردم» می تواند ارتش را در درون خود هضم و جذب کند. طبق همین استراتژی، امام ابتدا فرمان داد که سربازها از پادگان ها فرار کنند و بعد هم فرمان داد ارتش به مردم بپیوندد و همین هم شد. از همین طریق بود که امام توانست با کمترین تعداد شهدا، انقلاب را به پیروزی برساند؛ چیزی که برای کسی باور کردنی نبود! ایمان به قدرت ملت، ایمان به اعجاز حضور مردم و اعتقاد به «یدالله مع الجماعه»، اساس استراتژی امام را تشکیل می داد و از همین طریق هم انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

مردم سالاری از دیدگاه امام(ره)

امام در مراحل بعد از پیروزی انقلاب هم همین راه را ادامه داد. اگر چنین تفکر و راهبردی نبود، ‌امام از روزهای اولیه پیروزی انقلاب تأکید نمی کرد که ما نوع حکومت را باید به رأی مردم و رفراندوم بگذاریم. ایشان که مرجع تقلید و رهبر واقعی مردم بود و مردم با جان و دل رهبری او را پذیرفته بودند، اعلام می کرد که نوع نظام و حکومت ما «جمهوری اسلامی ایران» است. قطعاً این امر را اکثریت قریب به اتفاق مردم می پذیرفتند؛ ولی امام تأکید داشت که این مسئله مهم از طریق همه پرسی به رأی مردم گذاشته شود. چنین رابطه ای درباره قانون اساسی هم صادق است، درباره قانون اساسی هم می شد عده ای از خبرگان و اهل نظر جمع شوند و قانون اساسی را تدوین کنند و ایشان(امام) هم تأیید کنند که در آن صورت قطعاً مردم هم می پذیرفتند. ولی در مسئله قانون اساسی هم به دستور امام دو بار از مردم رأی گرفته شد. یک بار با رأی مردم، اعضای خبرگان تدوین قانون اساسی انتخاب شدند و یک بار هم بعد از تصویب نهایی قانون اساسی، این قانون به رفراندوم عمومی گذاشته شد. کمتر در دنیا سابقه دارد که برای تصویب قانون اساسی دو بار از مردم رأی گرفته شود.
این موارد نشانه آن است که اساس تفکر امام این بود که این حکومت یک حکومت مردمی است و آرا و نظرات مردم نقش اساسی در آن دارد. حتی در دوران دفاع مقدس هم امام بر همین مبنا عمل کردند و مردم را برای دفاع فراخواندند. در این زمینه نقش ارتش بیست میلیونی و بسیج برای همه آشکار است. امام(ره) در مرداد 1358 در ماجرای پاوه ضمن یک اعلامیه عمومی به نیروهای مسلح فرمان داد که با مهاجمین و اشرار ضدانقلاب مقابله کنند و از مردم مسلمان پاوه حراست نمایند. در آن اعلامیه به صورت ضمنی اشاره شده بود که اگر نیروهای مسلح فوراً به وظیفه خود عمل نکنند، امام به مردم غیرتمند ایران فرمان حمله را صادر خواهد کرد(7). در حوادث کردستان و در طول هشت سال دفاع مقدس صحت استراتژی امام برای همه ثابت شد و دیدیم که بسیج مردم چه نقش مهمی در دفاع مقدس ایفا کرد.
برای حفظ حکومت و ایستادگی در برابر توطئه ها و همچنین اداره بهتر کشور در دنیا، استراتژی های مختلفی ارائه شده است. برخی از کشورها استراتژی وابستگی به ابرقدرت ها را برگزیده اند و می گویند ارزان ترین راه از لحاظ اقتصادی برای استقلال یک کشور و برای حفظ یک نظام، کمتر مستقل بودن است. از دید این افراد باید فتیله استقلال را قدری پایین آورد تا با کمترین بها بتوان کشور را حفظ نمود. آنها معتقدند وقتی به یک ابرقدرت وابسته شویم،‌ با هزینه کمتری توسط آن ابرقدرت حفظ خواهیم شد. البته معنای چنین حفاظتی هم روشن است، چه اینکه در آن نه عزت ملی وجود دارد و نه استقلال واقعی وجود خواهد داشت. در چنین نظامی تنها اراده دیگران دیکته شده و خواست آنها اجرا می شود. گرچه این روش در کوتاه مدت ممکن است ارزان ترین راه حفظ حکومت باشد، ولی بی تردید در میان مدت و بلندمدت گران ترین شیوه در حفظ حکومت و کشور خواهد بود. برخی از حکومت ها نیز برای حفظ خود به نیروهای مسلح و امکانات امنیتی خود تکیه می کنند و معتقدند برای حفظ نظام هیچ راهی بهتر از یک قدرت نظامی نیرومند وجود ندارد و با یک نیروی مسلح قوی می توان کشور را در برابر توطئه های داخلی و خارجی حفظ کرد. مردم هم وقتی ببینند دولتی دارای یک نیروی مسلح قوی است، جرأت نخواهند کرد در برابر آن تعرضی داشته باشند. در نظام های دیکتاتوری همواره تکیه اصلی بر نیروهای امنیتی و نیروهای مسلح و یا قدرت های خارجی است.
امام(ره) چنین تفکری نداشت، از آغاز پیروزی انقلاب و تأسیس حکومت در برابر همه توطئه ها و همه مشکلات، تکیه امام بعد از خداوند متعال همواره بر مردم بود. امام امور را به مردم محوّل می کرد، از مردم کمک می خواست، رأی ملت را به عنوان معیار اصلی اعلام می کرد، وحدت دائمی مردم را اصل الاصول برای حفظ کشور و نظام می دانست و همیشه تأکید داشت که با حضور مردم حفظ نظام و کشور تضمین است و هیچ خطری ما را تهدید نخواهد کرد. امام هرگز از قدرت های خارجی ترسی نداشت، بلکه ترس و نگرانی و دغدغه ایشان همواره از اختلافات داخلی بود. امام از اینکه روزی وحدت مردم و حضور یکپارچه آنان از بین برود، نگران بود.
من فکر می کنم چنین راهبردی، کارآمدترین و بهترین استراتژی است. البته اگر بخواهیم این راهبرد را تداوم بخشیم و توسط آن، حکومت اسلامی را حفظ و کشور را اداره کنیم، باید سرمایه گذاری مناسبی هم داشته باشیم. ما بر سر این دو راهی هستیم، یا باید حکومت را با تکیه بر مردم، طبق رأی مردم، با حضور و پشتوانه مردم اداره کنیم یا نعوذبالله باید به سمتی برویم که کشورهای وابسته و حکومت های دیکتاتوری رفته اند، یعنی متکی به خارج یا متکی به نیروهای مسلح و مجموعه نیروهای امنیتی شویم. اگر به غیر از طریق حضور مردم، کشور بخواهد اداره شود، هزار و یک مصیبت خواهیم داشت و از لُبّ و محتوای اسلام هم فاصله خواهیم گرفت. اگر بهترین استراتژی ما برای اداره کشور حضور مردم باشد که من معتقدم استراتژی امام هم چنین بوده است، پس باید برای چنین راهبردی سرمایه گذاری کنیم.
برای حضور مردم به ویژه نسل جوان نیاز به برنامه ریزی داریم. امروز بیست میلیون نفر از این جوانان به عنوان دانش آموز و دانشجو به تحصیل اشتغال دارند؛ بیست میلیون نفری که آینده جامعه ما را تشکیل می دهند و مسیر حکومت را تعیین می کنند، چون همه قوای حاکمه به انتخابات وابسته اند. اگر نسبت تعداد جوانان بین 18 تا 30 سال را با کل افراد واجد شرایط برای رأی دادن در نظر بگیرید، روشن می شود که این جوانان مجموعه ای بزرگ و تعیین کننده را تشکیل می دهند. اینها می توانند در انتخابات مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری و در سایر انتخابات نقش اصلی را ایفا کنند. الان به طور متوسط سالی و در آینده هر دو سال یک بار، انتخاب سراسری داریم، اگر این چنین است،‌پس باید روی نسل جوان سرمایه گذاری کنیم تا در کنار انقلاب و نظام بمانند و از آن حمایت کنند. باید ترتیبی اتخاذ شود که نشاط جوانان و خلاقیت آنان حفظ شود. اظهارنظر آزاد و انتقاد آنان از برنامه ها، نظریه ها و حتی خط مشی ها و سیاست ها به راحتی امکان پذیر باشد. بدون آزادی عقیده و بدون آزادی بیان و اظهارنظر آزاد نمی توان حضور پرنشاط جوانان را حفظ کرد. برای این کار به غیر از سرمایه گذاری فرهنگی برنامه های دیگری را نیز باید به اجرا درآوریم.

پی نوشت ها :

1. سخنرانی در سمینار سراسری ائمه جمعه، در حضور ائمه جمعه سراسر کشور، مجتمع امام خمینی، تهران، 20 اردیبهشت 1378.
2. صحیفه نور، ج1، ص 65.
3.تحریرالوسیله،‌ج1، ص 234.
4. صحیفه نور، ج1، ص 199.
5.صحیفه نور،ج1، ص 52.
6.صحیفه نور، ج1، ص 40.
7.صحیفه نور، ج8، ص 248.

منبع :روحانی، حسن (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد اول: مبانی نظری) تهران: کمیل، چاپ سوم.

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط