آموزش مهارت زندگی

آموزش مهارت های زندگی، از ساده ترین عمل اجتماعی تا پیچیده ترین آنها و از بازی های کودکانه گرفته تا آموزش های تخصصی را در برمی گیرد. بخشی از این آموزش ها در خانواده، بخشی دیگر در جامعه و قسمتی نیز از طریق
دوشنبه، 25 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آموزش مهارت زندگی
 آموزش مهارت زندگی

نویسنده: محمد کاوه




 

آموزش مهارت های زندگی، از ساده ترین عمل اجتماعی تا پیچیده ترین آنها و از بازی های کودکانه گرفته تا آموزش های تخصصی را در برمی گیرد. بخشی از این آموزش ها در خانواده، بخشی دیگر در جامعه و قسمتی نیز از طریق آموزش های کوتاه مدت و بلند مدت امکان پذیر می باشد. پر واضح است که هر اندازه جامعه در مرحله پیشرفته تری قرار بگیرد، به همان اندازه آموزش ها نیز تخصصی تر، دقیق تر و عمیق تر می شود. به همین خاطر نیازمندی به آموزش های رسمی، از طریق برنامه ریزی های آموزشی جامع و دقیق تر می شود. امروزه چنین وظایفی در جامعه به عهده نهادها و سازمان های آموزشی و پرورشی و فرهنگی نهاده شده است. از آنجا که نوجوانان و جوانان اعضای جامعه ای خواهند بود که هم در آن زندگی خواهند کرد و هم از آن بهره خواهند برد، پس در مرکز ثقل این آموزش ها قرار دارند. بنابراین آگاهی از چنین جریان اجتماعی و برنامه ریزی برای بهینه سازی فرآیند مشارکت اجتماعی و آموزش مهارت های زندگی به نوجوانان و جوانان از مسئولیت های بسیار حساس جوامع انسانی است که هر جامعه ای با توجه به شرایط و زمینه های تاریخی،‌ اجتماعی، فرهنگی، دینی، سیاسی و اقتصادی، این فرآیند را به منصه ظهور می رساند. آموزش مهارت های زندگی به معنا و مفهوم جامعه شناختی آن از یک سو عبارت است از: «انتقال آموخته ها و اندوخته های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه به افراد در تمام گروه های سنی به فراخور و شرایط سنی تمام گروه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و بر پایه نیازها و ضرورت ها و از سوی دیگر آماده سازی آنها برای انجام کارها و مسئولیت هایی که به عهده آنها واگذار می شود». این آموزش و واگذاری مسئولیت ها بنا بر ضرورت ها و نیازها به شرح زیر انجام می گیرد:
الف- زمینه سازی برای رشد و نمو فرد از نظر اعتقادات اخلاقی، دینی، روانی، جسمی و شخصیتی.
ب- آموزش نحوه زندگی کردن در جامعه.
پ- آموزش حرفه و فن برای امرار معاش و تأمین نیازهای زیستی- روانی.
ت- آموزش به منظور تصدی پست ها و موقعیت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای اداره امور جامعه (دفتر پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر، 1381: 70 و 69).
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا (1986) به دو شکل در آموزش و یادگیری مهارت های زندگی به کودکان و نوجوانان دلالت دارد. یکی از دلالت های این نظریه به افزایش خود-کارآمد پنداری مربوط می شود. بندورا معتقد است خود-کارآمد پنداری را می توان به شیوه های گوناگون تقویت کرد یا به دلیل عدم توجه به برخی اصول تربیتی و آموزشی آن را تضعیف کرد. با توجه به تأثیر خود-کارآمد پنداری بر رفتار فرد و مشکلاتی که از ضعف آن ناشی می شود، یادگیری مهارت های زندگی می تواند تقویت و افزایش خود-کارآمد پنداری را به دنبال داشته باشد. دومین دلالت نظریه یادگیری اجتماعی بر اساس فرآیند یادگیری مشاهده ای در این نظریه به روش های آموزش مهارت های زندگی مربوط می شود. روش های آموزشی هم چون ایفای نقش و نمایشی که در آنها تأکید بر مشاهده عینی یا تصویری است در یادگیری بسیاری از مهارت های زندگی مؤثرترین روش ها به شمار می آیند (پور چناری و گلزاری، 1387: 41 و 40). آموزش مهارتهای زندگی در تعالیم دینی نیز مطرح است. بزرگان دین همواره در سخنان خود هدف آموزش افراد را دنبال می کردند. اما نکته ای که در خصوص آموزش مهارت های زندگی باید به آن توجه کرد این است که این آموزش ها باید با توجه به فرهنگ و عقیده هر ملتی تنظیم شود تا بهره برداری از این آموزش ها هرچه بهتر صورت گیرد. در کشور ما به طور مسلم برخی از موارد آموزشی که توسط کشورهای غربی تدریس می شود، با فرهنگ و نگرش مردم ایران در تضاد است و همین تضاد باعث به انحراف کشیده شدن این آموزش ها می شود. نکته دیگر در خصوص آموزش مهارت های زندگی این است که این آموزش ها باید قبل از شروع دوران بحرانی نوجوانی و جوانی به فرد آموزش داده شود. برای موفقیت آموزش مهارت های زندگی نیز لازم است کلیه این مهارت ها آموزش داده شود؛ زیرا پرداختن به چند مورد و صرف نظر کردن از سایر موارد، باعث عدم موفقیت برنامه های آموزش مهارت های زندگی می شود. نکته دیگر اینکه این آموزش ها باید تمامی آحاد جامعه را در برگیرد و تنها نمی توان به آموزش یک قشر از جامعه پرداخت. بنابراین والدین و فرزندانشان در هر مقطع آموزشی و هر سطح سوادی که هستند و بزرگسالان در هر شغلی که دارند باید آموزش ببینند. از طرفی، لزوم در نظر گرفتن این آموزش ها برای زنان جامعه به عنوان مادران دارای اهمیت بیشتری است؛ زیرا زنان بیشترین نقش را در تربیت و آموزش فرزندان دارند و تأثیر این آموزش ها در رفتار و عادات واکنشی آنها به مسائل پیرامونی به طور مستقیم و غیر مستقیم بر نسل آینده و رفتار آنان تأثیرگذار است. تجربه برخورد با جوانان و نوجوانان نشان داده است که فرزندان معمولاً برای بیان مشکلات و مسائل خود در درجه اول به مادرشان مراجعه و مشکلات خود را با او بازگو می کنند و در صورتی که به نتیجه نرسند یا موانعی بر سر راه این ارتباط وجود داشته باشد، به افراد دیگر از قبیل هم سالان مراجعه می کنند (انصاری طالبی، 1387: 24 و 23). با توجه به اهمیت این موضوع، سازمان بهداشت جهانی به منظور افزایش سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیب های روانی - اجتماعی، برنامه ای با عنوان «آموزش مهارتهای زندگی» تدارک دیده و در سال 1993 در یونیسف (صندوق کودکان سازمان ملل متحد) مطرح کرده است. از آن سال به بعد، این برنامه در بسیاری از کشورها مورد آزمایش و اجرا قرار گرفته است. این آموزش ها می توانند به دو صورت اجرا شوند: اول آموزش مهارت های عمومی زندگی که با هدف ارتقای سلامت و بهداشت روان و ایجاد رفتارها و تعاملات سالم صورت می گیرد و دوم آموزش مهارت های اختصاصی و ویژه زندگی مانند: آموزش مهارت قاطع بودن در مقابل فشار گروه برای سوء مصرف مواد و بی بند و باری جنسی که با هدف پیشگیری از یک آسیب مشخص می باشند (پاشا، 1386: 32 و 31).

فواید آموزش مهارت های زندگی:

مهم ترین نقش آموزش، درونی کردن مطالب است. به عبارتی دیگر، در آموزش علاوه بر انتقال مفاهیم، درونی ساختن رفتار نیز احیاء می شود که در واقع نقش پیشگیرانه دارد (مشهدی پور و تشویق، 1385: 11). در میان آموزش های گوناگون، نقش مثبت آموزش مهارت های زندگی در بهبود کیفیت زندگی افراد به اثبات رسیده است. مطالعات (1384) نشان می دهد که برخورداری از مهارت های اجتماعی و ارتباطات ثمربخش برای داشتن عملکردی موفق در زندگی ضروری است. مهارت های اجتماعی از فرهنگ و گروه های اجتماعی که فرد در ارتباط با آنها قرار دارد تأثیر پذیرفته و میزان برخورداری از این مهارت ها در سلامت رفتاری و اجتماعی افراد نقش به سزایی را ایفا می کند (گرمارودی و وحدانی نیا، 1385: 141). همچنین آموزش مهارت های زندگی به افراد سطوح مختلف، به خصوص به زوج های جوانی که تازه ازدواج کرده اند از آسیب های اجتماعی مهمی جلوگیری می کند و این امر با استفاده از اتخاذ روش های تربیتی و آموزشی و روش های تعامل با هم و فضای تفاهم که باید در خانه وجود داشته باشد، انجام می شود (بروجردی، 1384: 59). نتایج به دست آمده از یک پژوهش (1386) نشان می دهد که موفقیت و شکست در رابطه زناشویی را می توان از روی متغیرهای مهارت های اجتماعی، پیش بینی کرد (خجسته مهرو همکاران، 1386: 33). علاوه بر این، با کمک این آموزش ها، فرد می تواند دانش علمی، ارزش ها و نگرش های تئوریک را به توانایی های بالفعل تبدیل کند؛ انگیزه و رفتار سالم داشته باشد و برای خودش فرصت و میدان چنین رفتارهایی را ایجاد کند (انصاری طالبی، 1387: 23). نتایج یک پژوهش (1384) نیز نشان می دهد که آموزش مهارت های زندگی موجب افزایش سلامت روانی و عزت نفس می شود (حقیقی و همکاران، 1384: 61). که این نتیجه به دست آمده با مطالعات شاپ و کوپلند (Shope & Copeland-1993) ویچروسکی (Wichroski-2000) آلبرتین و همکاران (Albertyn et Al-2001) وردی (1383) و یادآوری (1383) مطابقت دارد (حقیقی و همکاران، 1384: 75 و 74). بر اساس برخی پژوهش های انجام شده نیز عواملی نظیر: داشتن عزت نفس، مهارت های بین فردی، تصمیم گیری،‌ تعیین هدف، برقراری ارتباط مطلوب، حل مسئله و تعیین و شناسایی ارزش های فردی،‌ در پیشگیری و یا کاهش ابتلای نوجوانان به انواع نابهنجاری های رفتاری و اختلالات روانی و هم چنین افزایش سطح سلامت روان آنان نقش مؤثری دارند. آموزش چنین مهارت هایی در کودکان و نوجوانان احساس کفایت، توانایی مؤثر بودن، غلبه کردن بر مشکلات، توانایی برنامه ریزی و رفتار هدفمند و متناسب با مشکل را ایجاد می کند. اما فقدان این مهارت ها موجب می شود تا فرد در برابر فشارها به رفتارهای غیر مؤثر و ناسازگارانه روی آورد. در این رابطه، ایگزت و همکاران (1994) برنامه ای پیشگیرانه طرح کردند که شامل آموزش مهارت های زندگی در چهار زمینه: افزایش عزت نفس، تصمیم گیری، کنترل شخصی و ارتباط بین فردی بود. نتایج آزمایش های آنان تأثیر مثبت برنامه های آموزش مهارت های زندگی بر افزایش عزت نفس، تصمیم گیری، کنترل شخصی و ارتباط بین فردی را تأیید کرد. لافرم بویز (Lafromboise-1994) نیز تأثیر آموزش مهارت های زندگی را در پیشگیری از خودکشی بررسی کرد. به این شکل که او در برنامه آموزش مهارت های زندگی برای پیشگیری از خودکشی، مهارت های ارتباطی، اداره استرس و عصبانیت و تعیین هدف را آموزش داد که نتایج به دست آمده نشان داد این برنامه ها در کاهش خودکشی مؤثر است (پاشا، 1386: 31 و 32). همچنین ده بزرگی (1372) اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی را بر بهبود روابط اجتماعی مبتلایان به اسکیزوفرنی (یثربی و همکاران، 1387: 364) و یک بررسی (1384) دیگر اثربخش بودن آموزش مهارت های اجتماعی بر کاهش کم رویی را ثابت کرده است (درخشان و همکاران، 1385: 23). برخی مطالعات (1386) نیز حاکی از آن است که استفاده از روش های سنتی و قدیمی برای افزایش سطح آگاهی و نشر اطلاعات نمی تواند در پیشگیری و یا کاهش گرایش به مواد مخدر مؤثر باشد؛ اما آموزش مهارت های اجتماعی، اثربخشی بیشتری دارند (امام هادی و جلیلوند، 1386: 441). یافته های یک بررسی (1387) هم نشان دهنده آن است که برنامه آموزش گروهی مهارت های زندگی، به طور معناداری موجب افزایش جرأت ورزی و کاهش خشم در بیماران می شود (نعمتی سوگلی تپه و همکاران، 1387: 119).
از طرفی، در پژوهش های گوناگون ثابت شده است که آموزش مهارت های زندگی به کودکان و نوجوانان، آنها را در برابر بسیاری از آسیب های اجتماعی نظیر اعتیاد مصون نگه می دارد و علاوه بر کاهش آسیب های اجتماعی، چشم انداز روشن تری از آینده جامعه را نشان می دهد. روشن است که اگر کودکان و نوجوانان بیاموزند که در برابر پیشنهادهای وسوسه انگیز مقاومت کنند و با شهامت و جسارت به تعارف های خطرناک سوء مصرف مواد مخدر از سوی هم سالان یا سایر اطرافیان «نه» بگویند، در آینده با معضل اعتیاد رو به رو نخواهند شد و شخصیت کاملی به دست خواهند آورد. اگر کودکان و نوجوانان بیاموزند که چگونه دوستان خود را انتخاب کنند و از رابطه با افرادی که دچار مشکلات اخلاقی و رفتاری هستند بپرهیزند، کم تر در معرض آسیب های اجتماعی قرار می گیرند و در محیطی سالم رشد خواهند کرد. همچنین اگر آنها بیاموزند که در هنگام برخورد با مشکلات چگونه رفتار کنند و هنگام سختی ها به جای پناه بردن به روش های غلط و خطرناک، با فکر و رفتار درست و مشورت با والدین و افراد قابل اعتماد و آموزگاران، مشکلات خود را حل کنند، کم تر به اعتیاد و سایر انحرافات دچار خواهند شد. لذا مهارت های زندگی می تواند کودکان و نوجوانان را در برابر آسیب های خطرناک و گاه جبران ناپذیر واکسینه کرد (رحیم نظری، 1387: 2). مطالعات بسیاری که انجام شده، این موضوع را به اثبات رسانده است. به طور مثال، محمد خانی (1385) نشان داد که آموزش مهارت های زندگی تغییرات معناداری در تمایل نوجوانان به مصرف مواد و عوامل خطر ساز فردی مصرف مواد از قبیل خودپنداره، مهارت های خودکنترلی، مهارت های اجتماعی، کانون کنترل و نگرش نسبت به مصرف مواد ایجاد کرده است (پورچناری و گلزاری، 1387: 37). این در حالی است که تحقیقات انجام شده بر روی معتادان نشان داده است که در بیشتر موارد، فرد معتاد به دلیل عدم آگاهی از چگونگی ابراز رفتار مناسب در برخورد با شخصی که به او مواد تعارف می کند به سوی اعتیاد کشیده می شود و اصرار طرف مقابل به ادامه سوء مصرف مواد، باعث تبدیل شدن او به یک معتاد می شود (انصاری طالبی، 1387: 24). از طرفی دیگر، انتظار می رود که هر فرد پس از دریافت آموزش مهارت های زندگی به توانایی هایی دست یابد که در این زیر به برخی از آنها اشاره می شود:
* توانایی همکاری (توانایی بازی و کار مشترک تا رسیدن به هدف مشترک گروهی).
* توانایی تصمیم گیری سنجیده در تمام سطوح زندگی بر اساس جمع آوری اطلاعات صحیح، سازماندهی، ارزشیابی و نتیجه گیری.
* توانایی مدیریت درگیری با افراد (توانایی گریز از برخورد روش های میانجی گری در درگیری، مواجهه با درگیری و مجادله، به گونه ای که کم تر انرژی روحی را از دست بدهد و بیشترین بهره را از نیروی خلاق خود ببرد).
* توانایی مذاکره (رسیدن به توافق با دیگران و بستن قرارداد).
* توانایی کنار آمدن با احساسات و فشارهای روحی.
* توانایی ابراز وجود (توانایی بیان روشن، محکم و در عین حال محترمانه عواطف، احساسات، نیازها، علایق، نگرش ها و ترس ها).
* توانایی روشن ساختن ارزش های اعتقادی.
* توانایی پرهیز از خطر.
* توانایی مدیریت اطلاع رسانی.
* توانایی ابراز آرزوها و امیدها و تلاش در جهت شکل گیری جریان های مردم گرا برای ایجاد تغییرات مطلوب در شرایط اجتماعی.
* کسب خودآگاهی، خود ارزشیابی و عزت نفس.
* کسب تفکر خلاق و تفکر انتقادی (توانایی ارزشیابی انتقادی اطلاعات، نظرات و رفتارهای دیگران).
* برقراری ارتباط با دیگران که از جمله مهم ترین آنها توانایی گوش دادن به صحبت های دیگران است.
به نظر هامبورگ (Hamburg-1990) نیز برنامه های آموزش مهارت های اجتماعی که زیر مجموعه ای از آموزش مهارت های زندگی هستند در مواردی که اشاره می شود تأثیر مثبت دارد: رفتارهای اجتماعی مثبت در مدارس (تعامل اجتماعی مثبت بین هم سالان)، افزایش حمایت هم سالان، افزایش توانایی حل مسئله، افزایش خودآگاهی، کاهش خشم و اضطراب و افسردگی، افزایش عزت نفس، از بین بردن کم رویی و رفتارهای بزهکارانه، ایجاد منبع کنترل درونی و مقبولیت اجتماعی، مقابله با بحران، رویارویی اجتماعی، افزایش جرأت ورزی، تقویت خودپنداره مثبت و افزایش مهارت های کلامی و غیر کلامی اجتماعی مثبت و مناسب (پاشا، 1386: 32 و 31). همچنین مهارت های اجتماعی نقش مهمی در چگونگی رفتارهای فرد در جامعه ایفا می کند. تعدادی از پژوهش ها نشان داده اند که هر چند نوع رفتار و یا جرم از اهمیت برخوردار است، اما مهارت های ارتباطی یک نوجوان مهم ترین عامل تعیین کننده تصمیم های پلیسی به حساب می آیند. علاوه بر این، وقتی برچسب بزهکار بر پیشانی نوجوانی زده می شود، توانایی سازگاری او با معلمان، مددکاران اجتماعی، پلیس و قضات در تصمیم گیری ها مبنی بر اینکه او را به زندان بفرستند یا در جامعه باقی بماند،‌ تأثیر می گذارد. ضمن آنکه مهارت های اجتماعی با پیدا کردن شغل و ایفای نقش موفقیت آمیز در آن شغل در ارتباط است. به عنوان مثال، گلدستین (Goldestein-1972) نشان داد که کارفرمایان مسائل سازشی حرفه ای را بیش از آن که به انجام وظیفه در شغل واقعی نسبت دهند، آن را به مهارت های اجتماعی مربوط می دانند (کِر، 1383: 258-256).
از آن جایی که بسیاری از مؤلفه های مهارت های اجتماعی در نوجوانی و جوانی آموخته می شوند، بنابراین آغاز بیماری و اختلال در این سن، فرد را از فراگیری این مهارت ها باز می دارد و مهارت های اندکی را نیز که قبلاً در زندگی آموخته است به دلیل به کار نبردن آنها و نبود تقویت های محیطی از دست می رود (یثربی و همکاران، 1387: 364). از همین رو، آموزش مهارت های اجتماعی به فراگیران کمک می کند تا مهارت های اساسی و لازم را برای برخوردهای گروهی و محیطی مانند: مهارت های برخورد با احساسات دیگران، مهارت های غیر پرخاشگرانه و برخورد با تنش ها را فرابگیرند (کِر، 1383: 325). بر همین اساس، ایجاد درس مهارت های زندگی در همه زمینه های مورد نیاز از دوره آمادگی تا دانشگاه، اجرای متوالی و مداوم دوره های آموزشی، ایجاد کارگاه های آموزشی مهارت های زندگی برای زنان خانه دار و آموزش این مهارت ها به والدین از طریق کلاس های آموزش خانواده به عنوان اقدامات ضروری و مؤثر پیشنهاد می شوند (پاشا، 1386: 31).

مشکلات و تنگناهای آموزش مهارت های زندگی:

آموزش مهارت های زندگی در تمام ابعاد و سطوح آموزشی از آموزش قبل از دبستان گرفته تا دوره های عالی و دانشگاهی با تنگناها و مسائلی مواجه است. این مسائل و تنگناها را می توان از نظر محتوا، شیوه آموزشی، هدف های آموزشی، برنامه ریزی آموزشی، امکانات آموزشی و مدیریت آموزشی در خانواده، آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و آموزش عالی و همین طور در سایر نهادها و سازمان های ذی ربط مشاهده کرد. بنابراین اولین پرسشی که مطرح می شود این است که ریشه و منشأ این تنگناها و مسائل در کجاست؟. در جواب می توان گفت که تنگناها و مسائل آموزشی مهارت های زندگی در مدارس و مؤسسات آموزشی کشور را باید در ساختار، کارکرد و هدف های نظام آموزشی دانست که از طریق: خانواده، آموزش و پرورش، آموزش عالی و سایر مؤسسات ذی ربط اِعمال می شود. زیرا این نظام آموزشی است که از یک سو امر انتقال آموخته ها و اندوخته های جامعه را به نوجوانان و جوانان و سایر اقشار جامعه به عهده دارد و از سوی دیگر آنها را برای تعهدات و پذیرش مسئولیت های اجتماعی آماده می سازد. با توجه به نکات یاد شده، اهم تنگناها و مسائل آموزشی مهارت های زندگی در مدارس و مؤسسات آموزشی کشور را می توان چنین ذکر کرد:
1- نبود رابطه عقلائی، سازنده و دو سویه بین خانواده ها و مدارس در ارتباط با نیازها و ضرورت های آموزشی نوجوانان و جوانان.
2- نبود رابطه مشخص بین آموزش های نظری و کاربردی آنها در زندگی واقعی.
3- نبود سیاست و برنامه مشخص در جهت دهی آموزش های نظری و انتزاعی بر آموزش های عملی در آموزش مهارت های زندگی.
4- نبود ارتباط مشخص بین آموخته ها و نیازهای نوجوانان و جوانان جامعه.
5- نبود رابطه سیستمی و نظام یافته بین آموزش های خانواده، دبستان، دبیرستان و دانشگاه ها و سایر مؤسسات آموزشی - فرهنگی کشور در راه یابی به آموزش مهارت های زندگی.
6- کاستی در سازمان ها و مؤسسات آموزشی برای ارایه برنامه های مشخص در جهت آموزش مهارت های زندگی به نوجوانان و جوانان.
7- کاستی در شناسایی نیازهای واقعی به نوجوانان و جوانان جامعه و برنامه ریزی آموزشی در جهت رفع نیازهای بالفعل و بالقوه آنها.
8- عقب افتادگی نظام آموزشی در بهره یابی از فنآوری های آموزشی و آموزش های پیشرفته در انتقال مهارت های زندگی.
9- عقب افتادگی کارکردها، ساختارها و هدف های آموزشی مدارس از کارکردها و ساختارهای متحول آموزش و پرورش در جهان.
10- هدفمند نبودن نظام آموزشی کشور در راستای آموزش مهارت های زندگی به جوانان و نوجوانان (دفتر پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر، 1381: 74 و 73).

نقش مدرسه در آموزش مهارت های زندگی:

در اهداف آرمانی آموزش و پرورش ایران تحت مضامین گوناگون از جمله: پرورش روحیه نظم در روابط فردی و اجتماعی، پرورش روحیه مشارکت پذیری و مشارکت در فعالیت های دینی و فرهنگی و اجتماعی، پرورش سعه صدر و تحمل نظرات دیگران در برخورد اندیشه ها و ایجاد روحیه ساده زیستی، قناعت و پرهیز از هرگونه اسراف، مصرف گرایی و تجمل گرایی به آموزش مهارت های زندگی تأکید شده است (فرمهینی و همکاران، 1388: 130-126). بررسی ها (1383) نیز بیانگر آن است که محتوای کتاب های عمومی دوره متوسطه به مهارت های اجتماعی فراوان و متنوعی پرداخته و مهم ترین مهارت هایی که در این کتاب ها به آنها اشاره شده است عبارتند از: مهارت های ارتباطی با 24/24 درصد، مهارت درک ارزش های اجتماعی با 19/7 درصد، مهارت های خودگردانی با 16/32 درصد، مهارت های مقابله ای و اصلاح باورها و شناخت های غلط با 12/31 درصد،‌ مهارت جرأت ورزی با 10/89 درصد و بالاخره مهارت مسئولیت پذیری با 9/6 درصد. اما 3 مهارتی که به آنها اصلاً اشاره نشده یا اشاره ها در حد بسیار مختصر بوده است، عبارتند از: مهارت پر کردن اوقات فراغت با 2/74 درصد، مهارت آشنایی با قوانین اجتماعی با 2/18 درصد و مهارت شغل یابی با 1/89 درصد (نصر اصفهانی و همکاران، 1383: 49). بنابراین، مدرسه تنها محل یادگیری، خواندن، نوشتن و حساب کردن نیست؛ بلکه جایی است که کودکان و نوجوانان باید مهارت های زیادی از جمله: مهارت های اجتماعی لازم را برای ورود به جامعه فردا بیاموزند. البته بچه ها شاید در مدرسه درس خاصی برای یادگیری این گونه مهارت ها از آموزگاران و مربیان خود نگیرند؛ ولی می توانند از چگونگی رفتار معلمان با خودشان و سایر دانش آموزان دریابند که در شرایط گوناگون چگونه باید رفتار کنند. بدیهی است کودکی می تواند در این درس و آزمون موفق شود که بتواند در موقعیت های گوناگون، رفتاری صحیح و مناسب از خود نشان دهد. همه کودکان از هنگام تولد دارای توانایی های بالقوه ای در زمینه کلام، حرکت، جلب توجه و خصلت های گروهی هستند که ضعف در هر یک از این توانایی ها می تواند تأثیری منفی بر روابط اجتماعی آنان بگذارد. برای مثال، کودکانی که دچار ضعف توجه هستند ممکن است در زمینه شنیدن و توجه به صحبت های دیگران مشکل داشته باشند و نتوانند درباره شرایط و موقعیت های مختلف درست حرف بزنند. از طرفی، مدرسه مکانی است که دانش آموزان بیشترین وقت خود را با هم کلاسی هایشان در آن جا سپری می کنند. بنابراین مناسب ترین و بهترین مکان برای یادگیری و تمرین مهارت های اجتماعی است. آموزگاران می توانند از فرصت هایی که در طول روز به دست می آورند استفاده کرده و این مهارت ها را به بچه ها آموزش دهند. آنها باید نسبت به رفتارهای خشن بچه ها، حساس و هوشیار باشند و دانش آموزانی را که در جمع دوستانشان نادیده گرفته شده یا طرد می شوند، شناسایی کرده و در صدد کمک به آنان و راهنمایی های مشاوره ای برآیند. همچنین آموزگاران می توانند با کمک والدین این گونه کودکان، به رفع تحقیر، گوشه نشینی و ناتوانی آنان بپردازند و کمک کنند تا مهارت های ارتباط برقرار کردن را خوب یاد بگیرند. بهترین راه برای این کار ایجاد روحیه همکاری و انجام کارها و فعالیت های گروهی - مشارکتی به جای تشویق رقابت های فردی در بین دانش آموزان است. آموزگاران می توانند با آموزش ها و تعالیم اخلاقی - رفتاری خود، راه های رسیدن به اهداف انسانی را به کودکان و نوجوانان بیاموزند (سلحشور، 1385: 31-24). تحقیقات نشان داده اند دانش آموزانی که در مهارت های اجتماعی نقص دارند، در معرض خطراتی همچون ترک تحصیل و انجام رفتارهای بزهکارانه هستند و در بزرگسالی نیز با مسائل زیادتری در زمینه بهداشت روانی مواجه خواهند شد. بنابراین، معلمان برای بهبود مهارت های اجتماعی دانش آموزان می توانند ابتدا کار خود را با انتخاب برنامه ای برای تعلیم مهارت های اجتماعی آغاز کنند و سپس به مهارتی بپردازند که در کار آموزش های درسی و اجتماعی ضمن کار گروهی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در نهایت نیز با استفاده از روش نقش بازی کردن بازخورد آن را آموزش دهند (کِر، 1383: 258-256).
مطالعات گوناگون حاکی از نقش مثبت آموزش مهارت های زندگی در مدرسه بر روی سلامت عمومی، افزایش عزت نفس و خود ابرازی دانش آموزان است. به طور مثال، در اهواز نتیجه یک پژوهش (1383) بر روی 84 دانش آموز سال اول متوسطه دبیرستان های دخترانه نشان داد که آموزش مهارت های زندگی موجب افزایش سلامت عمومی دانش آموزان می شود؛ که این یافته با پژوهش های بوتوین و اینگ (Botvin & Eng-1982) و کاپلان و همکارانش (Caplan et Al-1992) هم سو است. همچنین یافته های این تحقیق نشان داد که آموزش مهارت های زندگی بر افزایش عزت نفس تأثیر دارد؛ که البته این یافته هم با نتایج تأکید (Tacade-1990)، کروتر و همکاران (Kreuter et Al-1991) و اینت و همکاران (Ennet et Al-1994) هماهنگ است. از طرفی بین خود ابرازی گروه آزمایش و گروه گواه تفاوت معناداری مشاهده شد؛ که این امر نیز بیانگر تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر افزایش خود ابرازی است (پاشا، 1386: 36).
همچنین طبق مطالعات صورت گرفته، افرادی که نسبت به مواد مخدر نگرش ها و باورهای مثبت دارند احتمال مصرف و اعتیادشان بیشتر از کسانی است که نگرش های منفی یا خنثی دارند. به عقیده فیش بین (Fishbein-1991) مصرف مواد مخدر تحت تأثیر نگرشی است که نوجوانان به مواد دارند. شکل گیری نگرش مثبت یا منفی ناشی از ترکیب دانش، اطلاعات، باورها و عواطف نوجوانان درباره مواد مخدر از یک سو و میزان ارزشمندی است که برای آنها قائل هستند. بر همین اساس، یکی از مهمترین استراتژی ها در پیشگیری از اعتیاد تغییر نگرش های مثبت و تثبیت نگرش های منفی نسبت به مصرف مواد مخدر است. البته باید توجه داشت که تغییر نگرش ها از خنثی به منفی آسان تر از تغییر نگرش ها از مثبت به منفی است. مستقیم ترین روش مداخله به منظور ارتقای توانایی های روانی اجتماعی، مداخله هایی است که منابع مقابله ای اشخاص و توانایی های شخصی و اجتماعی آنان را تقویت می کند. در رابطه با کودکان و نوجوانان این نوع مداخله را می توان از طریق آموزش مهارت های زندگی در محیط آموزشی حمایت کننده، یعنی مدرسه ارائه کرد. تأثیر مثبت آموزش مهارت های زندگی بر تغییر نگرش و رفتار اعتیادی دانش آموزان توسط مطالعات گوناگون به اثبات رسیده است. به عنوان نمونه، باقری (1381) نقش آموزش مهارت های زندگی بر دانش و نگرش نسبت به مواد مخدر و عزت نفس دانش آموزان سال اول راهنمایی شهر تهران را مورد بررسی قرار داد. نتایج مطالعات وی تغییرات معناداری در نگرش دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به دانش آموزان گروه کنترل را نشان داد. یافته های یک پژوهش (1387) دیگر نیز نشان داد که بین نگرش دانش آموزان نسبت به سوء مصرف مواد، قبل و بعد از آموزش مهارت های زندگی تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر، نگرش نسبت به سوء مصرف مواد با آموزش مهارت های زندگی به نوجوانان پسر تغییر می کند (پورچناری و گلزاری، 1387: 35-33). از آن جایی که کسب مهارت های زندگی در کنار کسب علم و دانش و تغییر متناسب نگرش ها و ارزش ها، به رفتارهای سالمی می انجامد که مشکلات و موانع سلامت روانی را کاهش می دهد و در نتیجه بهداشت روانی را ارتقاء می بخشد، به همین دلیل، برنامه آموزش مهارت های زندگی اخیراً به طور وسیعی در برنامه پیشگیری از سوء مصرف مواد در مدارس به کار گرفته شده است. مهم ترین یافته های کلیدی در مورد تأثیر این آموزش ها نشان می دهد که 66 تا 87 درصد کاهش مصرف سیگار در بین دانش آموزان، 54 تا 79 درصد کاهش نوشیدن الکل، 83 درصد کاهش مصرف ماری جوانا و در کل، سطوح پایین تری از مصرف داروها و مواد غیر مجاز بین دانش آموزان شرکت کننده در برنامه های آموزش مهارت های زندگی به چشم می خورد. گفتنی است که اثرات طولانی مدت این برنامه ها با پیگیری 6 ساله، تا 66 درصد کاهش مصرف مواد را به خوبی آشکار ساخته است (پاشا، 1386: 32 و 31). بر همین اساس، امروزه آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر از طریق آموزش مهارت های زندگی در سطح گسترده، استاندارد شده و در شکل های گوناگون مورد استفاده قرار می گیرد. این روش در مدارس، شامل مباحث مربوط به شناخت مسئله، نحوه تأثیرگذاری بر مسئله و رفتار و شخصیت فرد می باشد. هدف این روش، آموزش مهارت های زندگی به دانش آموزان از طریق اثرگذاری مثبت بر عزت نفس، بلند پروازی، تقویت اراده و قدرت تصمیم گیری و توانایی ایجاد ارتباطات می باشد. رویکرد آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد از طریق آموزش مهارت های زندگی از بسیاری جهات نسبت به روش ها و شیوه های پیشین آموزش مواد مخدر پیشرفته تر است. از جمله اینکه این روش در برنامه های آموزشی خود اصول و مبانی ویژه ای را به کار می برد که زمینه را برای پرورش استعدادها و خود اتکایی نوجوانان و جوانان فراهم می کند. به عبارت دیگر، این روش به دانش آموزان این امکان و فرصت را می دهد تا با بهره گیری از استعدادها و توانایی های خودشان و بر پایه اطلاعات درست و واقعی که کسب می کنند، تصمیم لازم را برای پذیرش و یا عدم پذیرش مصرف مواد مخدر و خطرات احتمالی ناشی از آن بگیرند. در واقع این روش به جای اینکه از عوامل بازدارنده و نهی کننده استفاده کند، از عوامل مثبت شخصیتی، روانی و اجتماعی دانش آموزان بهره می گیرد. اما با وجود برتری هایی که این روش آموزشی دارد، اگر به طور دقیق و برنامه ریزی شده از آن استفاده نشود، ممکن است نتیجه منفی به بار بیاورد. زیرا اگر مباح مربوط به تصمیم گیری در زمینه تقویت روحیه و اراده توسعه رفتار سالم در افراد با به کارگیری شیوه های انتقال نامناسب توسط معلم صورت بگیرد، دانش آموزان را به بن بست می کشاند. به عبارت دیگر، موفقیت کلاس ها، جلسات و معلم در امر آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر از طریق آموزش مهارت های زندگی ممکن است با به کارگیری ناهماهنگ و بیان مباحث به صورت عقیده شخصی توسط معلم به طور جدی از سوی دانش آموزان مورد پذیرش قرار نگیرد. بنابراین بازتاب ها و پی آمدهای منفی و معکوس در آنها و در مدرسه ایجاد می شود (سیف الهی، 1381: 412-410). اما یک نکته بسیار مهم در این خصوص آن است که در حال حاضر، تمرکز آموزش و پرورش در مواجهه با اعتیاد دانش آموزان، تنها در حد مشاوره و پیشگیری از طریق ارتباط مستمر مربیان با دانش آموزان و حضور جدی تشکل های خود دانش آموزان است. در حالی که پاشنه آشیل پیشگیری از اعتیاد، شناسایی دانش آموزان در معرض خطر اعتیاد و جلوگیری از ابتلای آنها به مصرف مواد مخدر است (آفرین زاد، 1387: 10).
در خصوص میزان مهارت های اجتماعی در بین دانش آموزان، یک مطالعه (1383) نشان داده است که بین دانش آموزان کلاس های چند پایه و تک پایه از نظر میزان مهارت های اجتماعی و پیشرفت درسی تفاوت معناداری وجود دارد؛ به طوری که دانش آموزان کلاس های چند پایه، مهارت های اجتماعی و پیشرفت درسی بالاتری نسبت به دانش آموزان کلاس های تک پایه دارند (مددی امام زاده و همکاران، 1383: 27). در مطالعه ای دیگر (1384) تفاوتی معنادار در وضعیت رفتاری نوجوانان در پایه های گوناگون تحصیلی دیده شد که این تفاوت در مرحله پیش آزمون نشان می دهد نوجوانان پایه دوم و سوم راهنمایی مشکلات رفتاری بیشتری دارند؛ در حالی که در مرحله پس از آزمون، وضعیت رفتاری دانش آموزان پایه های اول و دوم راهنمایی نسبت به نوجوانان پایه سوم راهنمایی بهبود بیشتری دارد. این مطالعه حاکی از این است که آموزش مهارت های زندگی در گروه های سنی پایین تر مؤثرتر هستند (حمیدی، 1384: 129). مطالعه ای (1385) نیز که به منظور «بررسی میزان مهارت های اجتماعی دانش آموزان مدارس دخترانه و پسرانه مقاطع راهنمایی و دبیرستان شهرستان کرج» صورت گرفت بیانگر آن بود که مهارت های اجتماعی دانش آموزان مورد مطالعه از سطح مطلوب برخوردار نیست؛ که این امر لزوم بازنگری شیوه های آموزشی و تربیتی در سطح خانواده و همچنین برنامه های آموزشی و پرورشی به منظور ارتقاء و تکامل مهارت های اجتماعی را مطرح می سازد (گرمارودی و وحدانی نیا، 1385: 141).
منبع :کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول 1391.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها