این روند و معیار در سالهای بعد نیز ادامه یافت و معیاری برای سیاست خارجی و ارتباط با کشورهای مختلف گردید. لغو پیمان سنتو (بهعنوان نقطهی اتصال حلقههای امنیت آمریکا) و تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا از یک سو و اخراج 18 تن از اعضای سفارت شوروی در تهران به اتهام دخالت در امور داخلی کشور و انحلال حزب توده از سوی دیگر، مصادیقی از چنین رویکردی است.
بهطور کلی و با یک نگاه جامعتر به سیاست خارجی انقلاب باید گفت که «آرمانهای بزرگی که امام (ره) بیان میکردند، عبارت بود از: مبارزه با استکبار جهانى، حفظ اعتدال قاطع در خط «نه شرقى و نه غربى»، اصرار فراوان بر استقلال حقیقى و همهجانبهى ملت - خودکفایى به معناى کامل- پافشارى فراوان و تمامنشدنى بر حفظ اصول دینى و شرع و فقه اسلامى، ایجاد وحدت و همبستگى، توجه به ملتهاى مسلمان و مظلوم دنیا، عزتبخشیدن به اسلام و ملتهاى اسلامى و مرعوبنشدن در مقابل قدرتهاى جهانى، ایجاد قسط و عدل در جامعهى اسلامى، حمایت بىدریغ و همیشگى از مستضعفان و محرومان و قشرهاى پایین جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همهى ما شاهد بودیم که امام در این خطوط، مصرانه و بدون تعلل، حرکتش را ادامه داد. ما باید طریقه، اعمال صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنیم».
(مقام معظم رهبری،16 /03/68، بیانات در مراسم بیعت نخستوزیر و هیئت وزیران)
از سوی دیگر نگاهی به مبانی دهگانهی سیاست خارجی دولت اسلامی و مقایسهی آن با آرمانهای بزرگ حضرت امام(ره)، نشان میدهد که میان این دو کاملا هماهنگی و تجانس برقرار است: «نفی سبیل، کسب و تدارک قدرت، اخوت اسلامی و اصلاح ذات البین، تالیف قلوب، دعوت، یکپارچگی دارالاسلام، جهاد تدافعی، وحدت بر مبنای توحید و همزیستی مسالمتآمیز با اهل کتاب، استکبارزدایی و حمایت از مستضعفین جهان در برابر مستکبرین، گزارش عدالت و ترویج ظلمستیزی و در نهایت تشکیل جامعهی آرمانی حکومت عدل واحد جهانی».این آرمانها در قانون اساسی که ملاک و مبنایی برای سیاستگذاری و تبیین قوانین و مقرّرات کشور است، نیز بروز یافت. در فصل دهم از قانون اساسی با عنوان سیاست خارجی آمده است:
اصل 152:
«سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همهجانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همهی مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز متقابل با دول غیرمحارب استوار است».
اصل 153:
«هرگونه قرار داد که موجب سلطهی بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤون کشور گردد ممنوع است».
اصل 154:
«جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان را در کل جامعهی بشری آرمان خود می داند و استقلال، آزادی، حکومت حق و عدل را حق همه مردم می شناسد، بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملّتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانهی مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند».
(مجلهی سیاست خارجی، 1376، شمارهی 4)
«محققاً اولین اقدام مقامات مسئول حکومت هر دولتی در سیاستگذاری خارجی؛ از نوع خارجی آن، تعیین منافع ملی آن واحد سیاسی است که میباید هدف تحصیل حداکثر آن را از طریق جهتگیری و تعیین مواضع ویژه در سیاست خارجی مدنظر قرار دهند».(ولایتی، علی اکبر، مجلهی سیاست خارجی، 1366، شماره 2)
تعریف و تعیین حدود و ثغور منافع ملی بر عهدهی ایدئولوژی مسلط یک واحد سیاسی مستقل است و ضرورتا به معنای اقتصادی آن محدود نمیشود. نکتهی قابل تامل که هم از مبانی اسلامی، سخنان امام(ره) و قانون اساسی قابل احصاست، آن است که برخلاف ملیگرایی و لیبرالمآبی که منافع و اهداف ملی ایران را در منافع مادی دفاعی و اقتصادی محدود میکند، جمهوری اسلامی منافع و اهداف ایدئولوژیک اسلامی را نیز به این دو اضافه مینماید. در این نگاه از یک سو منافع و مصالح امت اسلامی بر منافع ملی ارجح است و از سوی دیگر بهدلیل توجه به نقش مردم در جامعه و شکلگیری حکومت، طبیعتا (و بهصورت خودجوش در میان جامعه مبدا) خود را صادر و در سایر نقاط جهان تکثیر میکند. چنین نگاهی طبعا موجب تقابل ذاتی با سایر ایدئولوژیهای موجود در جهان (در ابتدای انقلاب، کمونیسم و امپریالیسم) میشد و میشود.البته این نگاه (اسلامی و انقلابی) به موضوع و تقابل طبیعی، به معنای نفی عقلانیت و حکمت در سیاست خارجی نیست. اما آنچه که در این میان حائز اهمیت است، نوع نگاه به مقولهی عقلانیت است. همین نوع نگاه است که سیاست فعالانه (در معنای مورد نظر نگارنده، مقاومت) و منفعلانه (به معنای سازش) را در عرصهی سیاست خارجی ایجاد میکند. از یک جنبه، اصلیترین ملاک و عنصر تعیینکننده در عقلانیت و خردورزی، تناسب و همبستگی بین اهداف و روشهاست. نگاه انقلابی و اسلامی با اصولی که در بالا به آنها اشاره شد، عزت در سیاست خارجی را میطلبد. و از جنبهی دیگر، رویکرد تمامی تصمیمات و سیاستگذاریها از یک سو معطوف به حل مسئلهی موجود است و از سوی دیگر در پی ایجاد فرصتهای جدید میباشد و البته هر دوی اینها، در راستای رسیدن به اهداف ملی (با مورد توجه قرارگرفتن اهداف ایدئولوژیک در ورای آن) است. چنین رویکرد دو جانبهای، تنها با سیاست فعالانهی خارجی محقق میشود؛ چرا که اتخاذ سیاست منفعلانه، تنها موجب از دسترفتن فرصتها، کاهش قدرت خودی و افزایش قدرت دشمن میگردد.
به هر حال نگاهی از این زاویه به سیاست خارجی ج.ا.ا سبب میشود که دلایل نوع ارتباطات بینالمللی کشورمان با کشورها، سازمانها و گروههای مختلف نمایان شود.
حضرت امام خمینی(ره) در پاسخ به اعلام قطع روابط آمریکا با ایران از سوی این کشور میفرمایند: «رابطه بین یک ملت بهپاخاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بینالمللی، با یک چپاولگر عالمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه (آمریکا با ایران) را به فال نیک میگیریم»
(صحیفهی نور، ج 12، ص 20، 19/1/1359).
از سوی دیگر، ایشان در دیدار با «ولادیمیر وینوگرادف» سفیر شوروی در تهران، اعلام فرمودند: «ما از همهی قدرتها میخواهیم که در کشور ما، در امور داخلی کشور ما، دخالت بههیچ وجه نکنند. در صورتی که دخالت نکنند ما با همه روابط حسنه خواهیم داشت». در عین حال ایشان در همین دیدار به نکتهی مهمی اشاره میکنند: «ما برای حیات زیر سلطهی غیر، ارزشی قائل نیستیم. ما ارزش حیات را به استقلال و آزادی می دانیم ... . با تمام قدرتهایی که بخواهند تجاوز کنند با مملکت ما مبارزه خواهیم کرد»(صحیفهی نور، ج6، صص219-221).
پیشتر اشاره شد که محوریترین شعار جمهوری اسلامی، نه شرقی و نه غربی است و در اینجا ذکر این نکته ضروری است که نه شرقی، نه غربی؛ نهتنها یک مفهوم ایدئولوژیک و فرهنگی است (و نه فقط یک شعار) بلکه براساس آن، اعتقاد بر آن است که راه رسیدن به اهداف از نفی سلطهطلبی میگذرد. حسن رحیمپور: «معنای اول شعارˈ نه شرقی نه غربیˈ، نفی سلطه بر مسلمانان است»(ایرنا، 29/09/1391).
مراد از سیاست نه شرقی نه غربی، محتوای آن است نه ظاهر آن؛ یعنی زیر سلطهی بیگانه نرفتن. در واقع جمهوری اسلامی با حفظ احترام متقابل، با دیگران رابطه برقرار میکند، ولی سلطهی هیچبیگانهای را نمیپذیرد؛ سلطهای که در مقاطع مختلف تاریخی به صورتهای مختلفی نمایان میگردد. لذا اگر از این زاویه به این سیاست نگریسته شود، این شعار تاریخ مصرف نداشته و همواره در سیاستگذاریهای خارجی بهعنوان قطبنما مطرح است.اتخاذ چنین سیاستی، سبب گشت که جمهوری اسلامی در تعاملات خود، شوروی سابق و فدراسیون روسیه را از یکدیگر تفکیک نماید. با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد فصل جدیدی از روابط بینالمللی ایجاد شد. با تجزیهی شوروی، روسیهای با نگاهی جدید و سیاستها، اهداف و منافع متفاوت ایجاد گردید.
پس از فروپاشی شوروی، قرارداد «گور- چرنومردین» میان آمریکا و روسیه که نشانهای از تداوم سیاستهای شوروی (با ظاهری جدید و با نزدیکی به آمریکا) بود، منعقد شد. لذا بهنظر میرسید روابط دو کشور (ایران و روسیه) برای همیشه قطع شدهاست. اما پس از مدتی با اجرای «دکترین پریماکوف» که نشانهای عملی از تغییر سیاستهای خارجی روسیه بود، روابط دو کشور اوج گرفت؛ بهطوریکه در سال 1375 وزیر خارجهی وقت ایران اعلام کرد بهترین روابط تهران و مسکو در تاریخ معاصر است. همچنین در جریان سفر چند سال بعد وزیر دفاع روسیه به تهران، وی قرارداد گور- چرنومدرین را فاقد اعتبار اعلام کرد
(کرمی، جهانگیر، مجله سیاست دفاعی، 1381).
«روابط ما با روسیه هم روابط خوبى است. روسها بهخوبى مىدانند که اگر در ایران یک دولت طرفدار امریکا بر سر کار بود، چه به روز آنها مىآمد. ما منافع مشترکى با آنها داریم؛ در آسیاى میانه، در خاورمیانه و در خود این منطقه منافع مشترکى با آنها داریم. ما با دنیا مشکلى نداریم. ما هیچ تهدیدى براى دنیا نیستیم و این را همهى دنیا مىدانند. امریکایىها با کولىبازىِ تبلیغاتىِ خودشان مىخواهند مطلب را بر افکار عمومى دنیا مشتبه کنند. البته نتوانستهاند، باز هم نخواهند توانست» (مقام معظم رهبری- بیانات در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)14/03/1385).همچنین در دیدار پوتین با مقام معظم رهبری، ایشان می فرمایند: «همانگونه که وجود «ایران مستقل» به نفع روسیه است، وجود «روسیه مقتدر» هم به نفع ایران است». در همین دیدار پوتین هم در یک موضعگیری که نشاندهندهی وجود منطق و حسننیت در روابط طرفین است، میگوید: «منافع ملت روسیه در وجود یک ایران قوی و مؤثر در عرصهی بینالمللی نهفته است و مسکو درخصوص همکاریهای خود با تهران هیچ محدودیتی قائل نیست و در حال و آینده بدون هیچ تردیدی در این مسیر حرکت خواهد کرد».
همچنان که گفتهشد، هر چند روسیه از بدو شکلگیری به هر حال با شوروی متفاوت بود، اما تنها تغییر عملی (ونه لفظی و ظاهری) در سیاستهای روسیه موجب گسترش روابط ایران با آن شد. نکتهی مهمی که مقام معظم رهبری نیز در فرمایشات اخیر خود و در مورد مذاکره با آمریکا به آن اشاره فرمودند.
در عرصهی مناسبات بینالمللی، نمود عینی دیپلماسی در مذاکره تجلی مییابد. مذاکره یعنی ابراز علاقه و اظهار تمایل در عمل برای حلوفصل اختلافها و دستیابی به توافق از طریقی صلحآمیز که با گفتوگوهای مشترک توام با چانهزنی شکل میگیرد و به پیش میرود. بنابراین مادامی که انگیزهی حل اختلافات و تمایلات عملی برای دستیابی به توافق در یکی از طرفین مذاکره وجود نداشتهباشد، مذاکره معنا و مفهوم عینی نخواهدداشت و طبعاً نتیجهبخش نیز نخواهدبود
(نائینی، علیمحمد، مبانی و اصول جنگ نرم، ساقی، دوم، 1391، 310).
در همین راستا مقام معظم رهبری، ضمن منطقی خواندن مردم ایران، راههای تعامل آمریکاییها با ملت ایران را برشمردند که در جدول زیر قابل مشاهدهاست(سایت دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری):
راه تعامل آمریکاییها با ملت ایران |
1- نمایش منطق در حرف و عمل |
2- احترام به حقوق ملت ایران |
3- آتشافروزی نکردن در منطقه |
4- دخالت نکردن در مسایل داخلی ایران |
5- اثبات حسن نیت |
6- نمایش این که زورگو نیستند. |
«مذاکره مشکلى را حل نمیکند؛ مذاکرهى با آمریکا مشکلى را حل نمیکند؛ کجا اینها به وعدههاى خودشان عمل کردند؟ شصت سال است که از 28 مرداد 32 تا امروز در هر موردى که با آمریکایىها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزى مصدق به آمریکایىها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، ماجراى 28 مرداد پیش آمد که محل کودتا در اختیار آمریکایىها قرار گرفت و عامل کودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت کرد بین اراذل و اوباش که کودتا را راه بیندازد؛ آمریکایى بود. تدبیر کار را خودشان هم اعتراف کردند، اقرار کردند. بعد هم حکومت ظالمانهى پهلوى را سالهاى متمادى بر این کشور مسلط کردند، ساواک تشکیل دادند، مبارزان را به زنجیر کشیدند، شکنجه کردند؛ این مال آن دوره است. بعد از انقلاب هم در برههاى مسئولین کشور روى خوشبینىهاى خود به اینها اعتماد کردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد»
(مقام معظم رهبری، کارکنان نیروى هوائى ارتش جمهورى اسلامى ایران 19/11/1391).
1- کودتای 28 مرداد و اعتماد مصدق به آمریکا:
آمریکا در سال1327ش، اولین برنامهی توسعهی ایران را تدوین کرد. همچنین هیئتی آمریکایی، از مسئلهی ملیکردن نفت که در این دوره در ایران شیوع یافته و بهصورت غیرعلنی بود، حمایت کرد. همین مسئله یکی از دلایل خوشبینی دکتر مصدق به آمریکا شد. او معتقد بود که آمریکا از ابتدا از ملیشدن نفت حمایت کردهاست و بنابراین دلیل ندارد که از او حمایت نکنیم؛ در حالیکه آیت الله کاشانی معتقد بود که آمریکا در پی کسب منافع خویش است. در واقع، آمریکا با استفاده از طرح ملی شدن صنعت نفت، درصدد بود که خود مستقیما با ایران وارد معامله شود. همچنین از این طریق میتوانست به انگلستان نیز فشار آورد تا در صورت توافق طرفین بر سر ملی نشدن نفت، آن کشور سهمی نیز برای آمریکا در نظر بگیرد.در تاریخ 29 اسفند 1329 ش، قانون ملیشدن نفت ایران به تصویب رسید. این مسئله به خروج انگلستان از ایران و قطع روابط سیاسی دو کشور منجر شد، اما آمریکا قدرتمندانه در ایران حضور داشت. در صحنهی سیاست آمریکا نیز تغییری صورت گرفت و «ترومن» جای خود را به «آیزنهاور» داد و او به معامله با انگلستان پرداخت. براساس توافق آمریکا و انگلیس قرار شد که اگر این دو کشور بهطور مساوی از نفت ایران بهرهمند شوند، آمریکا به نفع انگلستان وارد صحنه میگردد. به دنبال آن، کودتای 28 مرداد1332ش، علیه دولت مصدق به وقوع پیوست.
«کرمیت روزولت» که از مقامات برجستهی سازمان سیا بود، با نام مستعار «جیمز اف. لاچریج» در ژوئیهی 1953 میلادی (1332 هـ.ش) از مرز عراق گذشت و وارد ایران شد. وی در مدتی که در تهران بهصورت مخفی زندگی میکرد، انجام کودتایی را هماهنگ کرد که در 28 مرداد 1332 هـ.ش مصدق را از صحنهی قدرت سیاسی ایران حذف نمود. وی که مجری کودتای سازمان سیا در ایران بود، گفت: «کودتای ایران، نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که به وسیلهی سیا در ماههای آخر حکومت ترومن تنظیم شده بود
(سلیمی نبی، صادق، ارمغان دموکراسی، معارف، سوم،85،177).
پس از برکناری مصدق و روی کار آمدن زاهدی، قرارداد جدید نفت در1333 ش، به امضا رسید که به موجب آن، نفت ایران بین شرکتهای آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی تقسیم میشد. مطابق این قرارداد که به قرارداد«پچ-امینی» معروف شد، کنسرسیوم نفتی با حضور پنج شرکت آمریکایی تشکیل میگردید که به هر کدام از آنها هشت درصد و جمعاً چهل درصد از سهم نفت ایران اختصاص مییافت. همچنین شرکت نفت انگلستان چهل درصد و شرکتهای خارجی دیگر، بیست درصد سهم نفت را بهدست آوردند. انگلستان به مرور جای خود را به آمریکا داد و از این مقطع (کودتای آمریکایی- انگلیسی 28 مرداد1332ش) به بعد دولت ایران دستنشاندهی آمریکا شد.2- گروگان های آمریکایی و قرارداد الجزایر:
در پی تسخیر لانهی جاسوسی و شکست عملیات نجات گروگانها در صحرای طبس، «سایروس ونس»؛ وزیر امورخارجه آمریکا از سمت خود کنارهگیری کرد. «ادموند ماسکی»؛ وزیر امور خارجهی جدید آمریکا هم در نامهای به ایران، خواستار مذاکرهی مستقیم برای حل مسئلهی گروگانها شد. در پی این نامه، مجلس شورای اسلامی با تعیین شروط چهارگانهای، به دولت وقت ماموریت داد تا مذاکرههای لازم را انجام دهد. لذا بهزاد نبوی (مشاور اجرایی در امور نخستوزیر) مسئول مذاکره با آمریکا با واسطهی الجزایر (به عنوان میانجی) گردید.به هر روی، پس از مذاکرات لازم، بیانیهای (موسوم به بیانیهی الجزایر) صادر میشود. بر اساس این بیانیه دولت آمریکا، در ازای آزادی گروگانها متعهد میشود که: سیاست خود را در ایران بر پایهی عدم دخالت مستقیم یا غیرمستقیم در حوزهی سیاسی و یا نظامی قرار دهد.... داراییهای موجود در قلمروی قضایی ایالات متحده را مسترد سازد. کلیهی تحریمهای بازرگانی علیه ایران را لغو کند. حال آن که چه میزان از این تعهدات به نقطه عمل رسید، سوالی است که پاسخ آن چندان دشوار نیست.
3- دوران اصلاحات و محور شرارت
با روی کار آمدن دولت اصلاحات، دولت خاتمی با شعار گفتوگوی تمدنها در عرصهی بین المللی حاضر شد. شعاری که در سال 2001 بنا به پیشنهاد ایران و با تصویب مجمع عمومی به عنوان شعار سال انتخاب گردید. دولت وقت، این اقدام را بهعنوان پیروزی و ابتکار در سیاست خارجی معرفی میکرد. این رویکرد بهحدی نمایان شد که حتی دولت خاتمی در سفر سالیانه به سازمان ملل، گفت که مسألهی «رشدی» را بایستی خاتمه یافته دانست. به هر حال این شعار که در واقع در معنای اصلی خود، به معنای تعامل و گفتوگو با آمریکا بود، بهزودی با پاسخ آمریکا مواجه شد. بوش رئیس جمهور وقت آمریکا، در 29 ژانویه2002، ایران، کره شمالی و دیکتاتور عراق را محور شرارت معرفی کرد.پر واضح است که شرط اصلی و زیربنایی برای برقراری روابط سیاسی- اقتصادی و فرهنگی، احترام به حق حاکمیت ملتها برای تعیین سرنوشتشان از سوی دولتهاست. کشورهایی که خواهان برقراری روابط دیپلماتیک هستند، نمیتوانند این اصل مهم و حیاتی را رسماً و علناً نادیده بگیرند. رهبران کاخ سفید از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و حتی قبل از آن با اجرای کودتای 28 مرداد1332، همواره خواهان سلب این حق مسلم از ملت ایران بودهاند. از سوی دیگر بدیهی است که روابط کشورهای مختلف، نوعی اشتراکگذاری و تبادل توانمندیهای ملی، برای افزایش این تواناییها و در نهایت رسیدن به اهداف ملی هر دو طرف است. این در حالیست که مقامات طراز اول آمریکا بارها بر ضرورت تضعیف توانمندیهای ملی ایران با اعمال تحریمهای آمریکایی برای جلوگیری از پیشرفت ایران، تاکید کردهاند، بهطوری که تعداد این تحریمها از سال1990 تا 2002 بالغ بر585 مورد بوده است (همان، 306). نمود رفتاری و عملی دستگاه سیاست خارجی امریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران، در قالب متنوعترین و پیچیدهترین حربهها و تاکتیکهای اجرایی نظیر مهرهسازی، جاسوسی، عملیات تروریستی، خرابکاری، عملیات مداخلهجویانه نظامی، محاصرهی اقتصادی، اقدام به براندازی و کودتا، دیپلماسی فشار، جنگ تبلیغاتی و... جلوهگر شده است
(سلیمی نبی، صادق، ارمغان دموکراسی، معارف، سوم، 85، 2).
نگاهی به روابط آمریکا با سایر کشورها، نیز نشان میدهد که عدم پایبندی آمریکا به تعهدات خود، تنها منحصر به ایران نیست. سه کشور لیبی، الجزایر و کرهی شمالی نمونههایی از این دست هستند. وجه اشتراک این سه کشور با ایران مخالفت آنها با ایالات متحده است. در عین حال و با وجود این تشابه، تفاوتهای بنیادینی هم در دلایل مخالفت با آمریکا، نحوهی برخورد با موضوع و عواقب آن وجود دارد. در مورد لیبی و کره شمالی، توضیحات اجمالی داده شده است، اما در مورد الجزایر به نظر نگارنده، سخن مقام معظم رهبری، کامل و جامع است و نیاز به توضیح بیشتر ندارد.1- لیبی
قذافی بعد از کنارزدن شاه ادریس متحد غرب در شمال آفریقا، به اردوگاه شرق امید بست. حمایت از فلسطین و جنبشهای انقلابی، طرح شعارهای سوسیالیستی و مخالفت با امپریالیسم آمریکا، چارچوب اصلی فعالیتهای قذافی را تشکیل میدادند. قذافی موفقیت خود را در گروی دو موضوع جستوجو میکرد؛ اول مقبولیت شعارهای ناسیونالیستی، سوسیالیستی و شبهانقلابی در خاورمیانه که برای وی نوعی مشروعیت منطقهای و داخلی به وجود میآورد و دوم نزدیکشدن به بلوک شرق در استفادهی ابزاری از رقابتهای دو ابرقدرت که امکان بقای وی را فراهم میساخت.در سال 1980م. در پی مواضع تند قذافی علیه آمریکا، روابط دو کشور به طور رسمی قطع شد و چهار سال بعد نیز انگلیس و لیبی روابط خود را قطع کردند. اما سقوط شوروی و همچنین شکلگیری جریانهای اصیل انقلابی در خاورمیانه که تبلور آن در انقلاب اسلامی ایران در سال1979 و همچنین انتفاضه فلسطین در سال هشتاد میلادی قابل مشاهدهاست، قذافی را در خلا کاملی قرار داد، بهگونهای که قذافی از اوایل دههی هشتاد میلادی (سال1986) تلاشهای محسوسی را برای تغییر شعارها و روابط با غرب آغاز کرد که درنهایت پس از 16 سال تلاش پنهانی به تغییر کامل هویت سیاستها و برنامههای قذافی منجر شد؛ بهگونهای که بوش، بارها از قذافی به دلیل تغییر سیاستهایش تقدیر کرد.
در نوزدهم دسامبر سال 2003، دولت لیبی در یک بیانیهی مهم، اقدام به لغو تمامی برنامههای هستهای خود کرد. اسپنسر ابراهام، وزیر انرژی آمریکا، میگوید: آمریکا چهار هزار دستگاه سانترفیوژ را از این کشور خارج کردهاست. اقدامی که با استقبال دو کشور آمریکا و انگلیس که در گذشته روابط تیرهای با قذافی داشتند، روبرو شد. این به معنای چرخش کامل لیبی از شعارهای شبهانقلابی و سوسیالیستی به شعارهای غربگرایانه بود
(یونسیان، مجید، لیبی-آمریکا معاملهای سودآور معادلهای پیچیده، گزیده تحولات جهان، 1383).
اگر چه مقامات لیبی پس از مدتی از تصمیم خود پشیمان شدند، اما دیگر پشیمانی آنها ثمری نداشت و تأسیسات هستهای از این کشور برچیده شده بود. در نهایت و با وجود تعهد دولت انگلیس برای حمایت از لیبی در صورت حمله به این کشور (سال2006)، ناتو در سال2011 با هدف دستیابی به منابع نفتی، به لیبی حمله نمود...- الجزایر
در این زمینه به کلام نورانی مقام معظم رهبری بسنده میکنیم:«قطع ارتباط ایران با آمریکا صددرصد به نفع ملت ایران است و تجربههاى موجود در نقاط مختلف دنیا نیز این واقعیت را ثابت کردهاست. در کشور الجزایر، وانمود کردند که رابطه با آمریکا مىتواند گره مشکلات اقتصادى را باز کند و نتیجهی این ارتباط در پیش چشم ملت ایران قرار دارد، دولتهاى منقطع از مردم، دولت نظامى ستمگر، سرکوب شدید حرکت مردمى و اسلام و تسلط باندهاى جنایتکار در الجزایر، نتیجهی همین ارتباط است و از سوى دیگر روسیه و بسیارى از کشورهاى دیگر جهان در سایهی ارتباط با آمریکا داراى اقتصاد زیر صفر هستند و پول ملیشان بسیار بىارزش است. این همه براى ملت ایران تجربه است و دشمن با تبلیغات خود نمىتواند او را فریب دهد»
(مقام معظم رهبری- دیدار هزاران تن از دانشجویان و دانشآموزان -12/08/1377).
3- کرهی شمالی
کرهی شمالی کشوری وابسته به بلوک شرق و متکی بر ایدئولوژی «جوچه» است. جوچه تلفیقی از مارکسیسم، ناسیونالیسم و اومانیسم است که هدف آن ایجاد جامعهی اشتراکی منضبط، خودکفا و متکی بر خود است. هدف رسیدن به جامعهی اشتراکی منضبط، موجب تبدیل این کشور به پادگانی شده که در آن مردم هیچ ارادهای در این که خود تصمیم بگیرند، ندارند. به هر حال کرهی شمالی با چنین ویژگیهایی، همواره با آمریکا و امپریالیسم دچار چالش بودهاست.کرهی شمالی تاکنون چند دور پای میز مذاکره با آمریکا نشسته است که در اکثر موارد بدون نتیجه (در مذاکرات و یا در صحنهی اجرای توافقات) پایان یافته است. برای نمونه در 12 ژوئیه 2008 در پایان آخرین جلسهی مذاکرات شش جانبه، کره شمالی متعهد شد ضمن تخریب کلیهی فعالیت های هستهای خود تا پایان اکتبر2008، برنامهی سلاح هستهای خود را غیرفعال سازد. در مقابل ایالات متحده و کشورهای عضو مذاکرات ششجانبه متعهد شدند هر چه سریعتر کمکهای اقتصادی معوقه را به این کشور ارسال نمایند و بدینترتیب پروندهی برنامهی پر از جنجال هستهای کرهی شمالی علیالظاهر با تسلیم آن کشور در برابر آمریکا و حامیانش در ازای امتیازاتی در راستای حل مشکلات اقتصادی آن کشور به سوی بستهشدن میرفت، اما در ماههای پایانی سال 2008 سخن از تجدید نظر کرهی شمالی نسبت به برنامهی هستهای آن کشور بهدلیل عدم پایبندی آمریکا به میان آمد.
(دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل، کرهی شمالی، وزارت امورخارجه، اول، 103، 1387)
با وجود تفاوتهای بنیادین و ایدئولوژیک میان جمهوری اسلامی و کشورهای ذکر شده و همچنین تفاوت روش برخورد با مسئله، آن چه که مسلم است آن است که در هر حال، هر کس و در هر مقطعی به آمریکا اعتماد کرده ضربه خورده است.
مذاکره برای آمریکاییها، ابزاری است برای تحمیل خواستههای خودشان به طرف مذاکره. «الآن هیچ نقطهای بین ما و امریکاییها در هیچ یک از مسائل دنیا به طور عملی وجود ندارد. ما هیچ بده بستانی با امریکاییها نداریم... در مقابل قدرتی که شما قرار گرفتید، مثل قدرت امریکا، هر چه که شما امتیاز بدهید، یک امتیاز بعدی هم وجود دارد که باید بدهید... پشت میز مذاکره، او وسیلهای پیدا میکند که حرف خودش را از همان موضع ابرقدرتی به شما بگوید که امروز نمیتواند بگوید. ... تنشزدایی یکی از سیاستهای اعلامشدهی جمهوریِ اسلامیِ ایران است، اما نه با رژیم صهیونیستی که اساس وجود آن را قبول نداریم... مسئله با امریکا، مسئلهی تنشزدایی نیست... [چون] سیاست استکباریِ امریکا متکی بر ایجاد مزاحمت برای جمهوریِ اسلامیِ ایران و مخالفت از پیشرفت اقتصادیِ کشور ماست»
(رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار با وزیر امور خارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران، 25 مردادماه 1379) .
منبع مقاله :اندیشکده راهبردی تبیین
/ج