دشمن شناسی در قرآن
حیات و دوام هر ملت و دولتی رابطه ای مستحکم با شناخت محیط پیرامونی آن ها دارد چرا که تأثیر و تأثّرات ملت ها در یکدیگر تعیین کننده فرهنگ غالب و مغلوب می باشد. در تمام صفحات تاریخ مکتب و نامکتوب ملت ها و دولت ها این مطلب مسلم بوده است که ملت و حکومتی می تواند دوام و بقاء داشته باشد که دشمنان و دوستان خود را به خوبی شناخته و بتواند به بهترین وجه در برابر دشمنان، عکس العمل مؤثر نشان دهد. برای شناخت اهمیت این موضوع (بحث دشمن شناسی) و همچنین آشکار شدن ضرورت بحث در مورد آن، نگاهی داریم گذرا، به قرآن کریم، این گنجینه معرفت و هدایت بشری.با نگاهی در قرآن و ملاحظه آیات مربوط به این موضوع می توان دشمنان را به دو دسته کلی، «بیرونی و درونی» تقسیم بندی نمود. در توضیح دشمنان «بیرونی» در درجه اول ابلیس و شیاطین و در ادامه، کافران، مشرکان، منافقان و یهود به عنوان مصادیق آن قرار دارند و در مقابل رذایل نفسانی و وساوس شیطانی و در یک کلمه نفس اماره در زمره دشمن «درونی» جای می گیرد. اما در تقسیم بندی دیگر، تمامی این دشمنان درونی و برونی را می توان در دو گروه دشمنان «اِنسی» (دشمنانی که از جنس انسان هستند) و دشمنان «جنی» (دشمنانی که از جنس جن هستند) قرار داد و نکته مورد نظر این که در تقسیم بندی دشمنان به دشمنان «انسی و جنّی» می توان هر کدام را به دو قسمت با صفاتِ متمایز تقسیم بندی نمود. برای مثال خداوند متعال در معرفی دشمنان جنّی در ابتدا «ابلیس» و در ادامه، سایر شیاطین(1) را نام می برد و نکته اصلی این که در این میان «ابلیس» ماهیتی شناخته شده و مشخص و به عبارتی شخصیتی حقیقی دارد در حالی که شیاطین دیگر این چنین نبوده و هویت آنان بر ما شناخته شده نیست به بیان دیگر، پیشینه دشمنی ابلیس در قرآن به تفصیل بیان شده است و در قرآن او به عنوان یک دشمن "نشان دار" برای بشریت به تصویر کشیده شده است در حالی که سایر شیاطین در یک عنوان کلی برای ما معرفی شده اند. حل با در نظر گرفتن توضیحات گذشته و در یک رویکرد مقایسه ای می توان عین همین مطلب را در گروه مقابل، یعنی در میان دشمنان «انسی» قائل شد. به این صورت که خداوند متعال از جمله دشمنان «انسی» نفس اماره انسان؛ کافران(2)؛ مشرکان(3)؛ منافقان و طبق نص صریح قرآن، یهودیان (الیهود آیه 82سوره مائده) را بر می شمارد. نفس هر انسان به همراه کسانی که کافر یا مشرک و یا منافقند را می توان در یک گروه جای داد. چرا که این ها همه اِشعار بر یک معنای عام، گسترده و نامشخص دارند در حالی که آنچه خداوند متعال در مورد دشمنی "یهود" بیان فرموده است معنای متفاوت با سایرین دارد چرا که کلمه یهود ناظر بر مصادیقی بسیار محدودتر و مشص تر نسبت به الفاظ کافر، مشرک و منافق دارد و به نوعی می توان گفت اگر در میان دشمنان «جنی»، «ابلیس» به عنوان دشمن حقیقی و نشان دار مسلمانان معرفی شده است در میان دشمنان «انسی» نیز «یهود» دشمن حقیقی مسلمانان و جامعه اسلامی معرفی می شود و بر طبق این تقسیم بندی و با واکاوی اهمیت و شدت دشمنی ابلیس با انسان مؤمن و مسلمان می توان به نوعی میزان دشمنی یهود با مسلمانان را نیز فهمید گذشته از این که این تقسیم بندی می تواند مثبِت ارتباطی بین یهود و ابلیس نیز باشد.
بنی اسرائیل و یهودیان
اصولاً سخن گفتن و نوشتن در مورد مسایل تاریخی مشکلات و محدودیت های خاص به خود را به همراه دارد خصوصاً وقتی که آن مسأله تاریخی، دارای مصادیق عینی و واقعی خارجی باشد مانند بررسی و تحقیق در حوزه ادیان و مذاهب که از گذشته تاکنون ادامه داشته و دارای ریشه های چندین هزار ساله است. اما گاهی در این حوزه تحقیقی به مواردی برخورد می کنید که به خاطر خصوصیات منحصر به فرد مصادیق آن، مشکل دوچندان می شود. برای مثال وقتی در مورد تاریخ اسلام و مسلمانان تحقیق می کنید اسلام را دینی می یابید که در زمان و جغرافیای خاصی شکل گرفته و کسانی را که به آن ایمان آورده اند مسلمان می نامند در مورد مسیحیت هم وضوع به همین منوال می باشد در حالی که نقد و بررسی در مورد دین یهود و یهودیان کمی متفاوت تر جلوه می کند.به عبارت دیگر دین مسیحیت به نام حضرت مسیح(علیه السلام) نامیده شده و دین اسلام هم به نامی مشهور شده که در قرآن به آن اشاره شده است(4) اما دین یهودیت(5) همان طور که از لفظ آن برمی آید به نام قبیله ای خاص و فردی خاص به نام یهودا برمی گردد و بنابر اسناد تاریخی یهودا فقط یکی از اسباط دوازده گانه بنی اسرائیل بود که حضرت موسی(علیه السلام) از جانب خداوند متعال دین الاهی برایشان به ارمغان آورد اما اینکه چرا با گذشت زمان این دین به نام یک قبیله خاص شهرت پیدا کرده جای تحقیق و بررسی دارد. در این اوراق برآنیم تا اجمالاً به تبارشناسی دین و قوم یهود و به عبارت بهتر و کامل تر قوم بنی اسرائیل و دین حضرت موسی(علیه السلام) بپردازیم و با نگاهی بر صفحات تاریخ و کتب مقدس به سؤالات زیر پاسخ دهیم.
منظور از بنی اسرائیل چه کسانی هستند؟
یهود چه جایگاهی در میان قوم بنی اسرائیل دارد؟
چرا؛ چگونه و از چه زمان کلمه یهود معادل کلمه بنی اسرائیل قرار گرفت؟
و نهایتاً اینکه آیا "متون مقدس" اعم از اسلام و غیر اسلامی بین بنی اسرائیل و یهود تفاوتی قائل شده اند؟
سؤال اول: بنی اسرائیل چه کسانی هستند؟
در منابع تاریخی آمده است که حضرت نوح(علیه السلام) دارای سه پسر بود: سام؛ یافث و حام. سام نیای اقوام آرامی؛ آشوری؛ عبرانی و قبایل شمالی جزیره العرب است. یافث نیای اقوام شمالی دریای سیاه؛ قفقاز؛ قبرس و دریای ایونی است. حام نیای اقوام مصر؛ یمن؛ لیبی و مراکش می باشد. حضرت ابراهیم(علیه السلام) از تبار سام بود و در حوالی سال 1900 پیش از میلاد در شهر "اور" به دنیا آمد. شهر اور یکی از شهرهای بابل و در منتهی الیه جنوبی رود فرات و شمال شرقی شبه جزیره عربستان واقع بود. بابلی ها به اعتقاد تاریخ نگاران در زمینه های علمی در سطح بالایی قرار داشتند و ریاضی؛ هندسه و ستاره شناسی از علوم رایج در میان آنها بود اما آنها این علوم، خصوصاً ستاره شناسی را برای بهره گیری علمی نمی آموختند بلکه تنها هدف آنان آگاهی از آینده و تحولات زندگی مردم بود.(6) در همین راستا ستاره شناسان اطلاع یافتند که نوزادی به دنیا خواهد آمد و بر علیه حاکمان خواهد شورید. نمرودیان که فرمانروایان ستمگر آن سرزمین بودند شروع به کنترل زنان حامله و نوزادان پسر کردند اما با عنایت خداوند ابراهیم به دنیا آمد. ابراهیم دور از چشم مأموران حکومتی رشد کرد و با آغاز پیامبری خود مردم آن سامان را که در بت پرستی و پرستش خدایان گوناگون غرق بودند به یکتاپرستی رهنمون شد.تعداد اندکی به وی ایمان آوردند و در مقابل، بسیاری دیگر به همراه نمرودیان در برابر او ایستادند. تا اینکه در جریان شکستن بت ها وی را محاکمه و به اعدام با روش سوزاندن محکوم کردند اما با عنایتی که خداوند به وی داشت آتش بر او سرد و او به سلامت بیرون آمد.(7) با این اتفاق نمرود و مخالفان حضرت ابراهیم(علیه السلام) وی را مجبور به ترک دیار خود کردند. وی به شهر حران (شهری در شمال شرقی فرات در جنوب ترکیه فعلی و در مرز سوریه) رفت و سپس وارد سرزمین کنعان شد. برخی معتقدند که نام عبرانی را کنعانیان به ابراهیم دادند چرا که عبرانی از ماده (ع ب ر) به معنای عبور و گذر کردن از نهر می آید و ابراهیم(علیه السلام) از رود فرات عبور کرد و وارد کنعان شد و عده ای هم عبرانی را همان ابراهیمی می دانند و دیگرانی آن را به بدوی بودن و بیابانی تعبیر کرده اند.(8)
در ده سال از اقامت آنها در کنعان می گذشت که به علت نازا بودن سارا و به پیشنهاد خود وی هاجر خاتون را به همسری خود در آورد و از هاجر نخستین پسر او به دنیا آمد و او را اسماعیل نام نهادند. در اسطوره های یهودی آمده است که پیش از تولد اسماعیل فرشته ای بر ابراهیم(علیه السلام) نازل شد و خبر داد که این فرزند "مردی وحشی خواهد بود و با همگان در ستیز دائم و از او «دوازده رئیس» و «امتی عظیم» پدید خواهد شد"(9) و البته عجیب است که در عهد عتیق هیچ اشاره صریحی به نام این «امت عظیم» وجود ندارد اگر چه اشارات پراکنده ای که به اسباط دوازده گانه اسماعیل می شود و آنان را صاحب رمه های بزرگ شتر و گوسفند می داند که در همسایگی شرقی بنی اسرائیل می زیند تردیدی باقی نمی گذارد که منظور همان اعراب است.
در ادامه و با دعای حضرت ابراهیم و بر حسب وعده الاهی سارا حامله می شود و اسحاق از وی به دنیا می آید و جالب است که این فرزند بر خلاف اسماعیل در عهد عتیق بسیار مورد توجه می باشد به نوعی اسحاق دُردانه و برگزیده خدای اسرائیل است. اسحاق در سرزمین موعود (کنعان) به دنیا می آید و در همین سرزمین نیز وفات می کند. عیسو پسر بزرگ او و یعقوب پسر کوچک اسحاق(علیه السلام) است و یعقوب سومین آباء بنی اسرائیل پس از ابراهیم و اسحاق است و بنیان گذار قوم بنی اسرائیل. در عهد عتیق داستان های عجیب و مضحکی در مورد این دو برادر وجود دارد و در جدالی ساختگی و تحریفگرانه، ویراست گرانِ! کتاب خدا که نخست زادگی عیسو را برنمی تابیدند به لطایف الحیل سعی کردند تا یعقوب را به جای عیسو قرار داده و وی را جانشین اسحاق نبی قرار دهند و به این واسطه بنی اسرائیل را که از نسل یعقوب هستند به شرافت فرزندان نخست زاده بودن برسانند جالب است که برای رسیدن به این هدف در قسمی از تورات عیسو را پای معامله ای کذایی آورده و نخست زادگی وی را در ازای آش و عدسی به یعقوب واگذار می کنند!(10)
به روایت تورات، یعقوب در ازای هفت سال کار برای دایی خود، دختر وی لیه را به همسری می گیرد و در ازای هفت سال دیگر دختر دیگر داییش راحیل را هم به زنی می گیرد در حالی که به همراه هر کدام از زنها یک کنیز هم به خانه می آورد وی از این چهار زن صاحب داوزده پسر و یک دختر می شود:
روبین؛ شمعون؛ لاوی؛ یهودا؛ یساکار؛ زبولون و دختری به نام دینه فرزندان لیه و اشیر و جار فرزندان زلفه کنیز لیه، یوسف و بنیامین فرزندان راحیل و دان و نفتال فرزندان بلهه کنیز راحیل(11).
اما در مورد اطلاق بنی اسرائیل به فرزندان حضرت یعقوب روایتی ساختگی وجود دارد که می گوید این نام را خدا در جریان کُشتی گرفتن یعقوب با خدا! به وی عطا کرده است! و به عبارت درست تر وی این نام را به زور از خدا می گیرد و در زبان عبری به معنی کسی است که همراه خدا می جنگد.(12)
«یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی می گرفت* و چون او دید که بر وی غلبه نمی یابد کف ران یعقوب را لمس کرد و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد* پس گفت: مرا رها کن زیرا که فجر می شکافد.
گفت: تا مرا برکت ندهی ترا رها نکنم* به وی گفت: نام تو چیست؟ گفت: یعقوب* گفت: از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل؛ زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی(13)»
و در سفر پیدایش باب 35 بند 9 و 10 اسرائیل لقبی است که از سوی خداوند به یعقوب داده می شود:
«... بعد از این دیگر نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه نام تو اسرائیل خواهد بود من هستم خدای قادر متعال...»
در معنایی دیگر بعضی اسرا را به معنای بنده و ئیل را معادل خدا گرفته اند که در مجموع بنده خدا معنی می دهد با این تفاسیر فرزندان یعقوب به بنی اسرائیل مشهور شده اند.
سؤال دوم: قوم یهود چه جایگاهی در میان بنی اسرائیل دارند؟
همان طور که گذشت یهودا چهارمین پسر حضرت یعقوب(علیه السلام) بود که ریاست خاندان و قبیله خود را بر عهده داشت. معنای نام یهودا روشن نیست در سفر پیدایش این نامه به معنای حمد و شکرگذاری آمده است(14) اما برخی زبان شناسان این معنا را درست نمی دانند و ریشه آن را از "وهد" عربی دانسته به معنی زمین پست یا مقام پست گرفته اند؛ زیرا اراضی قبیله یهودا در قسمت پست سرزمین بنی اسرائیل قرار داشت یا مقام یهودا یا قبیله یهود در آغاز فروتر از سایرین بود.(15) در پایان زندگی حضرت یعقوب(علیه السلام)، قبیله یهودا بزرگ ترین و پرجمعیت ترین طایفه بنی اسرائیل محسوب می شد و قبیله او مهم ترین قدرت سیاسی بنی اسرائیل به شمار می رفت.چهره یهودا در تورات متناقض ترسیم شده به گونه ای که مثلاً در اسطوره های یهودی تورات، یهودا همان کسی است که نادانسته با عروسش تامار به گمان این که فاحشه است زنا می کند و مهر و عصایش را در پیش او گرو می گذارد(16) اما در جایی دیگر وقتی حضرت یعقوب آینده پسرانش را پیشگویی می کند وی را جانشین خود معرفی می کنند و وی رسالت فرمان روایی بر بنی اسرائیل را بر عهده دارد:
«ای یهودا برادرانت تو را ستایش خواهند کرد دستت بر گردن دشمنانت خواهد بود و پسران پدرت تو را تعظیم خواهند کرد... یهودا مانند شیر بچه ای است که از شکار برگشته و خوابیده است عصا از یهودا دور نخواهد شد و نه فرمانروایی از میان پاهای وی تا که شیلو بیاید و مر او را اطاعت امت ها خواهد بود(17)»
و البته کتاب نویسان مقدس مآب یا کتاب مقدس نویسان! فراموش کرده اند که این عصا همان عصایی است که چند فقره قبل به واسطه زنایی که یهودا مرتکب شد به گرو نزد تامار ماند!
و در نفاق او همین بس که او همان کسی است که هم پیراهن خونین یوسف را برای یعقوب می برد و هم پیراهن وصل وی را از سرزمین مصر می آورد! اما بهتر است که مناسبات؛ پیشینه و حقایق بنی اسرائیل و یهود را در کتابی جستجو کنیم که دست ناپاک تحریف گران از دامن پاک آن بدور بوده و چیزی جز حقیقت را با مخاطب خود در میان نمی گذارد. قرآن این کتاب روشنگر بعد از گذشت بیش از چهارده قرن از نزول بابرکتش حقایقی را بر ملا می کند که جز معجزه نام دیگری بر آن نمی توان نهاد.
یهود و بنی اسرائیل در قرآن
الف: بنی اسرائیل در قرآن
خداوند متعال در قرآن در بیش از یک هزار آیه صراحتاً و کنایتاً در مورد حضرت موسی(علیه السلام) قوم بنی اسرائیل و یهود سخن گفته است. در این کتاب مقدس در مورد بنی اسرائیل چهل و یک بار، در چهل و یک آیه و در شانزده سوره سخن به میان آمده است و در یک مورد هم از آنان با تعبیر ذریه اسرائیل نام برده شده است(مریم آیه 58). در تمامی این چهل و یک بار که با کلمه بنی اسرائیل مورد خطاب واقع شده اند و در موردی که به عنوان ذریه اسرائیل نام برده شده، موضوعات زیر مطرح شده است:الف: تذکر به نعمت های الاهی که خداوند بر آن ها عنایت فرموده و نشانه هایی را که برای هدایت آنان فرستاده است.
برای مثال رد کردن آن ها از رود نیل (اعراف138) غرق کردن فرعون در نیل (یونس90) اسکان دادن آنها در روی زمین (اسری 104) اعطاء معجزات نه گانه به حضرت موسی(علیه السلام) (اسری 101) داستان نجات آن ها از دست فرعون و فرو فرستادن من و سلوی بر آن ها(اعراف 137 و طه80) و بسیاری موارد دیگر.
ب: عهد گرفتن خدا از آن ها برای عبودیت خود (بقره40 و83 مائده 12و70)
ج: فرستادن نعمت هدایت به وسیله پیامبران و کتاب آسمانی، مانند فرستاده شدن حضرت عیسی(علیه السلام) به سوی آنها (آل عمران 49 صف6) نعمت هدایت توسط پیامبران (مائده70 و 72و 110) فرستاده شدن حضرت موسی(علیه السلام) به سوی آنها (اعراف105) هدایت به وسیله کتاب آسمانی و پیامبران (جاثیه16) و بسیاری موارد دیگر.
همان طور که ملاحظه می شود در تمامی موارد به جز دو مورد که یکی داستان لعن شدن تعدادی از آن ها به زبان حضرت داوود و حضرت عیسی(علیه السلام) است(مائده78) و دیگری که نوعی پیش گویی در مورد آینده آنهاست (اسری4) در بقیه موارد آن چه مطرح شده حول محور نعمت های الاهی و توجهات و عنایاتی است که خداوند نسبت به آنان داشته است اعم از نعمت های مادی و معنوی که در راستای هدایت آنان به کار گرفته شده است. حال با بررسی فوق نگاهی هم داریم به کلمه یهود و موارد استعمال آن در قرآن.
ب: یهود در قرآن
در جستجوی ریشه لغوی این کلمه یعنی «ه و د» می بینیم که این کلمه با مشتقات آن بیست و یک بار در بیست آیه و در ده سوره استعمال شده است. در میان این بیست و یک مورد استعمال؛ هفت مورد کلمه "هود" استعمال شده است که اشاره به نام پیامبر و نام قوم هود دارد در یک مورد دیگر هم "هدنا" استعمال شده که به معنی هدایت کردن می باشد و اما در سیزده مورد باقی مانده به صراحت اشاره به قوم یهود دارد که به موضوعات ذیل پرداخته است:الف: ادعای دخول در بهشت به صورت اختصاصی به صورتی که غیر یهود داخل در بهشت نمی شوند(بقره111).
ب: ادعای گزاف رستگاری از طرف آنان به خاطر یهودی بودن (بقره135)
ج: ادعای یهودی بودن ابراهیم!؛ اسماعیل و یعقوب(بقره140)
د: اشاره قرآن به اینکه آنها کلام حق را تحریف کردند و با این که کلمه حق را شنیدند عصیان کردند(نساء46)
ه: حرام شدن بعضی نعمت های حلال بر آنها به خاطر ظلمی که مرتکب شدند(نساء160)
و: اشاره خداوند به ایمان زبانی، دروغ بستن به خدا و سخن چینی آن ها (مائده41)
ز: فروختن کتاب و احکام خدا به بهایی اندک (مائده44)
ح: کیفر آنها توسط خداوند با حرام کردن بعضی نعمت های حلال بر آنها(انعام146)
ط: اشاره به ستمکار بودن آن ها نسبت به خودشان(نحل 118)
ی: ادعای واهی دوست بودن با خدا و مقرب بودن در درگاه او (جمعه6)
و در ادامه در جستجوی کلمات مرتبط مانند "یهود؛ الیهود و الیهودیا" این کلمات نه بار در هشت آیه و در چهار سوره آمده است و با بررسی آن ها به موضوعات مطروحه ذیل بر می خوریم:
الف: ادعای پوچ یهود مبنی بر اینکه نصاری بر حق نیستند(بقره113)
ب: بحث این که یهود از تو (پیامبر اسلام) راضی نمی شوند مگر این که از آن ها پیروی کنی یعنی نه تنها ایمان نمی آورند بلکه می خواهند تو هم به دین آن ها درآیی(بقره120)
ج: ادعای واهی دوستی و فرزندی خدا کردن(مائده 18)
د: دستور خداوند به دوستی نگرفتن یهودیان توسط مسلمانان (مائده51)
ه: ادعای کفرآمیز دست بسته بودن خدا (مائده 64)
و: اشاره به اینکه یهود دشمن ترین دشمنان نسبت به کسانی که به اسلام ایمان آورده اند، می باشند(مائده 82)
ز: ادعای کفرآمیز فرزند خدا بودن عزیز(توبه 30)
و به این ترتیب در تمام بیست و دو موردی (سیزده به اضافه نُه) که صراحتاً به قوم یهود اشاره دارد این قوم مردمانی پرمدعا؛ دروغگو؛ تحریفگر؛ ظالم؛ بی توجه به احکام خدا؛ دشمن نسبت به مؤمنان و دارای ادعاهایی توهمی؛ پوچ و غیرواقعی معرفی می شوند و البته این جدای از صفاتی است که در قرآن به صورت کنایه آمیز و در قالب های دیگر برای آن ها برشمرده شده است؛
پینوشتها:
1. اجنه به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم می شوند که اجنه کافر به عنوان شیاطین نامیده شده اند. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به «جایگاه جن، شیطان و جادوگر در عالم» استاد اصغر طاهرزاده.
2. آل عمران/28- نساء /144.
3. احزاب/73- فتح/6- یوسف/53.
4. آل عمران/19 (ان الدین عندالله الاسلام...)
5. این تعبیر در اینجا تسامحی به کار برده می شود و گرنه پیروان حضرت موسی(علیه السلام) به کلیمیان مشهورند منسوب به کلیم الله حضرت موسی(علیه السلام).م.
6. حجت الله مددی، داعیه داران دین/ص17.
7. انبیاء/69.
8. توفیقی حسین، آشنایی با ادیان بزرگ ص 72 و مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ص 572.
9. کتاب مقدس: سفر پیدایش بند 22 باب 17.
10. پیدایش؛ بندهای 32 تا 34 باب 25.
11. کلباسی اشتری حسین؛ مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس؛ ص 70- شهبازی عبدالله؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران ج اول؛ فصل دوم.
12. شیخ نوری محمد امیر؛ صهیونیزم و نقد تاریخ نگاری معاصر غرب ص 27.
13. پیدایش؛ بندهای 24 تا 28 باب 32.
14. پیدایش؛ باب 29 بند 35.
15. شهبازی عبدالله؛ ج1 ص303.
16. پیدایش؛ باب 38 بندهای 14 تا 30.
17. پیدایش؛ باب 49بندهای 8 تا 10.
قاسمی، سلمان؛ (1390)، یهودیان بنی اسرائیل و فراماسونری، اصفهان: کیاراد: بصائر، چاپ اول
/م