در ادبیات و منطق روان شناسی مسأله «خلاقیت» در بحث از هوش و تفکر و استدلال مطرح می شود ولی در این نوشتار، به صورت مستقل به آن پرداختیم تا اولاً اهمیت موضوع را نشان دهیم و ثانیاً به اندازه لازم درباره ی آن بحث کنیم. امروزه، روان شناسان، جامعه شناسان و سایر دانشمندان ارزش و اهمیت خلاقیت را برای فرد و جامعه شناخته اند و روی آن تأکید می ورزند. زیرا همگی به این واقعیت رسیده اند و معتقد شده اند که علم و هنر و تکنولوژی مدیون و محصول فرایند خلاقیت آدمی هستند و بین آنها و فرایند خلاقیت تقریباً همبستگی وجود دارد. اما با وجود این، هنوز اهمیت خلاقیت در جامعه ما مخصوصاً در مدارس ما ناشناخته است و این ناشناختگی احتمالاً به دلیل های زیر باشد:
1. خلاقیت را با نبوغ یکی می گیرند و آن را موروثی می دانند. مردم معمولاً بر این باورند که خلاقیت یک «جرقه الهی» است که نوابغ ذاتاً دارند.
2. این عقیده سنتی که تنها عده معدودی توانایی خلاقیت دارند، و تحقیقات علمی باید موضوعاتی را در بر گیرند که در اکثریت مردم مؤثرند نه چند نفر خلاق.
3. استدلال شده است که اشخاص سخت کوش شایسته و با کفایت یا برخوردار از هوش برتر و سائقه پیشرفت بیش از اشخاص خلاق در زندگی موفق هستند.
4. این باور سنتی که اشخاص خلاق از لحاظ جنسی نامناسب هستند به این معنا که مردان خلاق غالباً زن صفت هستند و زنان خلاق غالباً مرد صفت می باشند.
5. مطالعه و سنجش خلاقیت بسیار دشوار است. اکنون با وجود رواج روزافزون تحقیق درباره ی خصایص آدمی مثلاً هوش، شخصیت یا توانایی مکانیکی هنوز دانشمندان به تحقیق درباره ی خلاقیت چندان رغبت نشان نمی دهند.
معنا و مفهوم خلاقیت
با توجه به آنچه اشاره کردیم می توان نتیجه گرفت که «خلاقیت» چنانکه باید و شاید تعریف نشده است. با وجود این، خلاقیت از جمله مفاهیمی است که تقریباً همه مردم و روان شناسان بکار می برند. مردم معمولاً خلاقیت را به معانی زیر بکار می برند:اول، خلاقیت یعنی چیز تازه و متفاوت بوجود آوردن. در این صورت، رؤیای بیداری را هم باید خلاقیت خواند که هم تازگی دارد و هم متفاوت است در حالی که تنها خود شخص می داند آن چیست.
دوم، خلاقیت آفرینش تصادفی یک چیز تازه است. مثلاً وقتی یک نقاش رنگ های مختلف را با هم ترکیب می کند و تصادفاً تصویر جالبی بوجود می آورد عمل خلاقی انجام داده است. این معنا نیز زیاد اعتبار ندارد زیرا امروزه ثابت شده است که هرگونه خلاقیت، هدفدار است هرچند که ممکن است هدف آن در کوتاه مدت معلوم نشود.
سوم، مفهوم عمومی خلاقیت این است که آنچه خلق می شود همیشه تازه و غیر از آن است که وجود دارد یا وجود داشته است و به این سبب، بی نظیر است. در حالی که اکنون دلایل فراوانی داریم به اینکه این مفهوم درست نیست یا تنها بخشی از آن درست است. امروزه فرض بر این است که هرگونه خلاقیت ترکیبی از افکار قدیمی یا محصولی از آنها در شکل های تازه است، اما قدیم فقط پایه جدید است. مثلاً یک نقاش با ترکیب رنگ های قدیم رنگ تازه ای را خلق می کند.
چهارم، به نظر مردم خلاقیت یک فرایند ذهنی بی مانند است که هدفی جز تولید چیز تازه و متفاوت ندارد. در صورتی که امروزه خلاقیت را «تفکر واگرا» می دانند.(1)
پنجم، غالباً خلاقیت را مترادف هوش برتر می دانند زیرا مردم بر این باورند که هر کس خلاق است حتماً نابغه است و برعکس. غافل از اینکه خلاقیت مانند حافظه یا استدلال، جنبه ای از هوش است.
ششم، خلاقیت جرقه ای از نبوغ است و موروثی می باشد و رابطه ای با یادگیری یا محیط ندارد. و محیط نقشی در رفتار خلاق ندارد جز اینکه به آن امکان ظهور می دهد.
هفتم، خلاقیت مترادف تخیل و خیالپردازی است.
هشتم، مفهوم عامه از خلاقیت این است که همه مردم در دو گروه بزرگ جای می گیرند: گروه «همنوا» یا «همرنگ» و گروه «خلاق» یا «نوآور». گروه اول آنچه را که از آن انتظار دارند انجام می دهد؛ و گروه دوم نظرات و روشهای تازه ای مطرح می کند که مردم به آنها متوجه نبوده اند.
آنچه گفتیم اشاره ای بود به تعریف خلاقیت در نظر عامه مردم. اکنون ببینیم روان شناسان آن را چه تعریف می کنند. به نظر روان شناسان خلاقیت بسیار پیچیده تر از آن است که مردم عامی فکر می کنند و بنابراین بهتر است پیش از تعریف آن به مؤلفه های شاخص خلاقیت اشاره کنیم:
* خلاقیت یک فرایند است، نه یک نتیجه و محصول.
* خلاقیت فرایندی است هدفدار یا جهتدار، یا برای نفع شخصی یا برای نفع گروه اجتماعی.
* خلاقیت به تولید چیز تازه، متفاوت و بنابراین، بی نظیر منجر می شود اعم از اینکه آن چیز، کلامی یا غیر کلامی، واقعی یا انتزاعی باشد.
* خلاقیت از تفکر واگرا ناشی می شود، در حالی که همرنگی و حل مسأله روزانه از تفکر همگرا سرچشمه می گیرد.
* خلاقیت یکی از راههای تفکر است و مترادف هوش نیست که توانایی های ذهنی را در برگیرد.
* توانایی خلق کردن به تحصیل معلومات قابل قبول بستگی دارد.
* خلاقیت شکلی از تخیل کنترل شده است که به نوعی پیشرفت می انجامد.
با توجه به نکات بالا می توان گفت که منظور از فرایند «خلاقیت» این است که شخص تجربه های قبلی خود را تحلیل می کند، از میان آنها تجربه یا تجربه هایی را برمی گزیند، و آنها را ترکیب می کند و به صورت الگوهای تازه، افکار نو یا محصولات تازه در می آورد. به عبارت دیگر، خلاقیت عبارت است از توان اشخاص به تولید ترکیبات، افکار یا دست آوردهای نو، از هر نوع که باشند، که قبلاً ناشناخته بودند. یا خلاقیت، تفکر یا حل ابتکاری مسأله است که تخیل قوی در آن بکار رفته باشد. یکی از دانشمندان(2) خلاق و خلاقیت را چنین تعریف می کند:
1. خلاق کسی است که به ترکیبی از عناصر و اجزای از پیش موجود، که به نظر خود وی بدیع است، دست یابد.
2. ابداع، ترکیبی است نوین.
3. خلاقیت عبارت است از ترکیب، تجمع و تلفیق عناصر موجود در صور نوین.
همه ما از توانایی خلاقیت برخورداریم و مشروط بر اینکه آن را در جهاتی قابل قبول از نقطه نظر اجتماعی به کار گیریم، می توانیم هم اکنون از آن سود جوییم. لیکن باید توجه داشت که به کار گرفتن این توانایی، بگونه ای باشد که عوامل بازدارنده ناشی از عادات، سنن و بینش ها، حداقل تأثیر ممکن را بر نتایج حاصله بگذارند.
هوش و خلاقیت
گزارشهای متعدد درباره ی احوال اشخاص خلاق نشان می دهند که در سطوح هوشی پایینی بوده اند و این نیز مسلم شده است که اشخاص تیزهوش عموماً خلاق نیستند. مثلاً محصلان زرنگ و هوشمند متعددی را سراغ داریم که از بالاترین موفقیت تحصیلی برخوردارند لکن خلاق نیستند و غالباً کلیشه ای درس می خوانند یعنی گفته های معلمان را عیناً حفظ می کنند و پس می دهند و بیشترین امتیازات را می گیرند. در مقابل، محصلان خلاقی را نیز مشاهده کرده ایم که به راه و روش ابتکاری می اندیشند یا عمل می کنند ولی از موفقیت تحصیلی برتر محرومند.در هر صورت، مسلم است که هوش برتر و خلاقیت برتر هر دو از عوامل متعدد شخصی و محیطی متأثر می شوند. مثلاً در محیط مدرسه ای که به شیوه ی استبدادی و دستوری محض اداره می شود خلاقیت ظاهر نخواهد شد. به عبارت دیگر، همبستگی مثبت میان هوش و خلاقیت از این لحاظ است که هر دو به توانایی کسب معلومات مقبول بستگی دارند. خلاقیت در خلاء انجام نمی گیرد بلکه معلوماتی را بکار می برد که قبلاً آموخته شده اند و این نیز به توانایی های هوشی شخص بستگی دارد. بنابراین، می توان انتظار داشت که کودک هوشمند، به شرط نبودن موانع، بتواند کودک خلاق هم بشود.
گامهای خلاقیت
هرگاه از ما خواسته شود طرحی را تهیه کنیم که تاکنون سابقه ندارد یعنی طرحی کاملاً ابتکاری باشد طبعاً ما به فرایند خلاقیت خواهیم پرداخت و اگر فرایند ابداع چنین طرحی را در خویشتن مطالعه کنیم خواهیم دید گامهای زیر را می پیماییم:1 . آمادگی
آمادگی در تفکر خلاق ممکن است بسیار طولانی باشد و هفته ها، ماهها و یا سالها طول بکشد. مثلاً آینشتاین اگرچه مقاله مشهورش را درباره ی نسبیت در چند هفته نوشت ولی هفت سال طول کشید تا خود را برای نوشتن آن آماده کند. البته، در همه کارهای خلاق چنان مطالعه گسترده امکان ندارد، اما منظور از آمادگی صرف وقت کافی برای فرایند «جذب» است. یا ما برای تهیه طرح مذکور ناگزیریم چندین کتاب و مقاله بخوانیم، به سخنرانی ها گوش کنیم، با دیگران به گفتگو و احیاناً بحث بنشینیم و ساعت ها و روزها درباره ی چهارچوب و ساخت کلی طرح موردنظر فکر کنیم. این نخستین مرحله یا گام خلاقیت یا تفکر خلاق است.2. نهفتگی
متفکر خلاق پس از گردآوری حقایق و عقاید متعدد در طول دوره ی آمادگی متوجه می شود که اکنون باید آن کارش را موقتاً کنار بگذارد و به کار دیگری از قبیل فعالیت تفریحی یا سرگرمی بپردازد. و به ذهنش فرصت دهد که کارش را به طور نهفته انجام دهد. مرحله نهفتگی، در واقع مرحله استراحت نیست بلکه گامی مشخص در فرایند خلاقیت است. در مرحله نهفتگی در واقع مرحله استراحت نیست بلکه گامی مشخص در فرایند خلاقیت است. در مرحله نهفتگی شخص ظاهراً درباره ی مسأله موردنظرش کار نمی کند لکن متوجه است که بی اختیار همیشه به آن می اندیشد. مثلاً در تهیه همان طرح، موقتاً کارمان را تعطیل می کنیم و به فعالیت دیگری از قبیل مطالعه، کارخانه، خرید و ... می پردازیم ولی ذهن ما فعال است.3 . الهام
در این مرحله راه حل مسأله موردنظر به طور ناگهانی به ذهن می رسد. متفکر خلاق به سرعت به افکار تازه دست می یابد و از اینکه به هدفش نزدیک شده یا رسیده است خوشحال می شود. شخص خلاق معمولاً متوجه نمی شود که الهام به دنبال دو مرحله آمادگی و نهفتگی می آید و بدون طی آن دو گام امکان ندارد. مثلاً ما به طور ناگهانی علت یا علت های مشکل طرح موردنظر خود را کشف می کنیم و شادمان می شویم.4 . اثبات و تجدیدنظر
غالباً در گام سوم مسأله خود را حل شده تلقی می کنیم و به آن راضی می شویم ولی در همه امور چنین نیست. مثلاً در تفکر علمی ممکن است نادرست یا تنها بخشی درست باشد. برای تأیید صحت اثبات، داده های عینی ضرورت دارند. دانشمند ناگزیر است به آزمایشگاهش برود و فرضیه یا نظریه اش را با آزمایش ثابت کند. یا راه حل های پیدا شده را مورد تجدید نظر قرار دهد.خصایص شخص خلاق
روان شناسان از آزمایش های خود درباره ی خلاقیت و اشخاص خلاق نتیجه گرفتند که بعضی از مردم خلاق تر از بعضی دیگرند. ایشان برای مطالعه خصایص اشخاص خلاق گروهی از آنها را برگزیدند و مدت طولانی به مطالعه آنها پرداختند. در این مطالعات متوجه شدند که اشخاص خلاق:-بسیار انعطاف پذیرند.
-بیش از سایر مردم علاقه مندند تکانه های خود را تحلیل کنند.
-از شوخ طبعی خوبی برخوردارند.
-در فکر و عمل مستقل هستند.
-امور پیچیده را بر امور عادی ترجیح می دهند.
-کمتر به رفتار اجتماعی وقت اختصاص می دهند زیرا غالباً به کار خودشان سرگرم هستند.
ارزشهای خلاقیت
ارزش خلاقیت برای عامه مردم در تولیداتی است که برای نفع مردم فراهم می کنند و موجب پیشرفت جامعه می شود. در صورتی که برای شخص خلاق، لذتی ارزش دارد که از خلاقیت ناشی می شود و رضایت خاطر او را تأمین می کند. همچنین، خلاقیت در رشد و تکامل شخصیت، شخص خلاق مؤثر است. مثلاً محصلی که کار خلاقی انجام می دهد و مورد تمجید مربیانش قرار می گیرد طبعاً احساس خودپنداری مثبت می کند و این نیز به سازگاری شخصی و اجتماعی خوب می انجامد.همینکه کودکان بزرگ و بزرگتر می شوند پیشرفت در سازگاری آنها با زندگی بسیار مهم می شود. خلاقیت به ایشان کمک می کند که در این پیشرفت موفق شوند. و در این صورت، مردم نسبت به ایشان گرایش مساعد خواهند داشت و این نیز موجب رضایت خاطر «خود» یا «من» خواهد شد. از جمله ارزشهای بسیار مهم خلاقیت که غالباً نادیده گرفته می شود سهم آن در «رهبری» است. در هر سن، رهبر گروه باید کاری انجام دهد که به نظر اعضای گروه مهم است، و شکل ابتکاری دارد. در واقع می توان گفت که قدرت رهبری با میزان خلاقیت رهبر رابطه مستقیم دارد.
کشف خلاقیت
در گذشته اشخاص خلاق زمانی شناخته می شدند که عمل ابتکاری از خود نشان می دادند مثلاً نقاش خلاق تصویری بی مانند عرضه می کرد و اختراعات گوناگونی که در تاریخ می خوانیم سبب می شدند که مردم اشخاص خلاق را بشناسند. و اینگونه اشخاص به عنوان «صاحبان قریحه» شهرت می یافتند. در خانواده ها و مدارس نیز همین وضع حاکم بود و هنوز هم حاکم است یعنی هر دو نهاد به انتظارند که کودکان امر فوق العاده یا خارق العاده ای انجام دهند یا چیزی اختراع کنند آن وقت خلاقیت آنها ظاهر شود. لکن امروزه با توجه به ارزش حیاتی خلاقیت در زندگی انسان، روان شناسان سعی می کنند به طرق مختلف کودکان خلاق را هر چه زودتر بشناسند و تربیت خاص آنها را به مربیان توصیه کنند. به عبارت دیگر، علاقه امروز بیشتر روی شیوه های کشف خلاقیت نهانی (potential) یا بالقوه متمرکز است تا بتوان به موقع، فرصت لازم برای رشد آن را فراهم ساخت. البته، کشف خلاقیت بالقوه نیز کار بسیار دشواری است. با وجود این، تاکنون زیاد سعی شده است که آزمونهایی برای سنجش بعضی از جنبه های خلاقیت بسازند.برخی از آزمونهای خلاقیت کلامی و بعضی دیداری هستند. در آزمونهای کلامی خلاقیت را برحسب تعداد کلماتی که کودکان می توانند با شنیدن یا خواندن یک کلمه معین به یاد آورند، ارزیابی می کنند. مثلاً کلمه «باران» را به کودک می گویند و از او می خواهند کلماتی را که با آن متداعی می شوند بگوید. یا ممکن است نام اشیای گرد را از او بپرسند، یا از او سؤال کنند هویج و گوجه فرنگی از چه لحاظ با هم شباهت دارند.
در آزمونهای دیداری خلاقیت طرحی را به کودکان نشان می دهند و از ایشان می خواهند تخیل خود درباره ی آن را بگویند و برحسب این تعبیر و تفسیر، درباره ی خلاقیت آنها داوری می کنند.
البته، هیچ کدام از این آزمونها در تشخیص خلاقیت موفق نیستند زیرا هنوز مفهوم آن درست روشن نیست. از سوی دیگر، کاملاً مشخص نیست که آیا اینگونه آزمونها منحصراً خلاقیت را می آزمایند یا توانایی های دیگر را.
معلمان می کوشند خلاقیت کودکان را با تعیین چگونگی ابتکار آنها در حل مسائل تشخیص دهند و به پرورش آن بپردازند. در هر حال آنچه مسلم است در حال حاضر برای تشخیص خلاقیت در کودکان راهی جز توجه به فعالیت های آنها نداریم.
رشد خلاقیت
مطالعات درباره ی خلاقیت نشان می دهند که رشد آن از یک الگوی قابل پیش بینی پیروی می کند. معمولاً خلاقیت در سالهای اول زندگی و پیش از هر چیز در بازیهای کودک ظاهر می شود. بتدریج به جنبه های دیگر زندگی یعنی کار مدرسه، فعالیت های تفریحی و مشاغل گسترش می یابد. تولیدات خلاق معمولاً در سالهای 30 و 40 به اوج خود می رسند و پس از آن حالت فلات پیدا می کنند یا بتدریج از آنها کاسته می شود. اریکسون (Erikson) میان سالی را «سن بحران» می خواند که در آن «تولید» یا «مولدی» (generativity) (علاقه به تولید نسل) یا «رکود» حکمفرما می شود. آنچه تقریباً مورد قبول اکثر روان شناسان معاصر می باشد این است که عوامل محیطی و عوامل موروثی با هم در زمان اوج خلاقیت مؤثرند. به عبارت دیگر، عواملی از قبیل فقر، اوضاع خانوادگی، فشارهای مالی و نبودن وقت و فرصت آزاد در ظهور و زمان اوج خلاقیت مؤثرند. عواملی که خلاقیت را تشویق می کنند و پرورش می دهند از این قرارند:* زمان
برای اینکه کودکان خلاق باشند باید زمان آزادی برای بازی با افکار و مفاهیم و درآوردن آنها به شکل های تازه داشته باشند.
* تنهایی و خلوت
کودکان در خارج از فشارهای گروه می توانند خلاق باشند، زیرا خلاقیت به رشد و گسترش زندگی تخیلی نیاز دارد.
* تشویق
کودکان برای اینکه خلاق بار آیند باید از تمسخر و انتقاد دور باشند و مرتباً به هر کار خلاق شان مورد تشویق قرار گیرند.
* مواد و وسایل
خلاقیت کودکان مستلزم این است که مواد و وسایل گوناگون فراوان در اختیار داشته باشند.
* محیط محرک
محیط خانه و مدرسه می تواند به وسیله راهنمایی و فراهم آوردن وسایل، خلاقیت کودکان را برانگیزد و تشویق کند.
* رابطه غیرسلطه ای والدین- کودک
والدینی که از کودکان حمایت افراطی نمی کنند و نه زیاد بر آنها مسلط هستند کودکان را به استقلال و امید به خویشتن تشویق می کنند و آن دو خصوصیت از شرایط ضروری خلاقیت بشمار می روند.
* روشهای پرورش کودک
روش تربیت آزاد منشانه و آسانگیر کودک در خانه و مدرسه خلاقیت را تسریع می کند در حالی که روش زورمدارانه آن را خفه می کند.
* فرصت های کسب معلومات
خلاقیت در خلاء انجام نمی گیرد، و کودکان برای خلاقیت به معلومات زیاد نیاز دارند.
خطرهای خلاقیت
خلاقیت در سازگاری شخصی و اجتماعی خوب بسیار مهم است بنابراین، هر عاملی که رشد و گسترش آن را به تعویق اندازد خطربار خواهد بود. هنگامی که شرایط محیطی انعطاف ناپذیری ذهنی یا تفکر همگرا را تشویق می کنند طبعاً از رشد و تکامل انعطاف پذیری ذهنی یا تفکر واگرا جلوگیری خواهند کرد. به عبارت دیگر، محیطی که یک نواختی و همسانی را تشویق می کند و پای از گلیم خود بیرون گذاشتن را گناه می داند نمی تواند خلاقیت را برانگیزد. از جمله خطرهایی که خلاقیت را تهدید می کنند چند خطر زیر را می توان نام برد.* کوتاهی در تحریک خلاقیت
اگر مبانی خلاقیت را هم مانند همه توانایی های ذاتی، فطری بدانیم تأثیر محیط را در تحریک آن نمی توانیم انکار بکنیم. و هر عاملی که مانع این تحریک باشد طبعاً از رشد خلاقیت جلوگیری خواهد کرد. از شواهد چنین برمی آید، خلاقیت در نخستین سالهای زندگی در شیوه های بازی بچه ظاهر می شود. در همین موقع، هر عاملی که مانع رشد آن باشد خلاقیت را خفه خواهد کرد. پس از جمله موانع بسیار همگانی فقدان محرک است. نبودن محرک ممکن است به این سبب باشد که والدین یا معلمان اهمیت آن را نمی دانند و برای فراهم آوردن آن تلاش نمی کنند؛ یا به این سبب، که ایشان خلاقیت را یک امر فطری می دانند که نیازی به محرک محیطی ندارد.
* نبودن زمان اظهار خلاقیت
کودکان برای تفکر و فعالیت های خلاق به معلومات و مهارتها نیاز دارند و نیز به فرصت هایی نیازمندند که خلاقیت خود را بروز دهند، و مورد تشویق قرار گیرند.
* گرایش های اجتماعی نامساعد نسبت به خلاقیت
غالباً عوامل اجتماعی رشد خلاقیت را تأیید نمی کنند و این به دو صورت دیده می شود: یکی گرایش های نامساعد نسبت به کودکان خلاق و دیگری فقدان پاداشهای اجتماعی برای خلاقیت. در نتیجه، کودکان بزودی در می یابند که در محیط خانه و مدرسه خلاقیت کمتر از بهره هوشی بالا ارزش دارد. و نیز متوجه می شوند که مدرسه به تفکر همگرا بیش از تفکر واگرا پاداش می دهد.
* شرایط نامساعد خانه
خانه نخستین محیط رشد و تکامل کودک است که اگر شرایط نامساعد بر آن حکمفرما باشند طبعاً از رشد خلاقیت جلوگیری خواهد کرد. شرایط نامساعد خانه، که ممکن است مانع رشد خلاقیت شوند، از این قرارند:
-تشویق نکردن کاوش و پرسش کودک.
- ندادن وقت آزاد به کودک.
- تشویق با هم بودن خانواده و محروم ساختن کودک از تنهایی و خلوت.
- تشویق نکردن خیالپردازی و آن را مذموم شمردن.
- فراهم آوردن اسباب بازیهای ساخته شده عالی که طبعاً فرصت و ذوق خلاقیت را از کودک می گیرند.
- والدینی محافظه کار که همیشه علاقه مندند خود و فرزندان شان الگوهای مصوب اجتماعی را رعایت کنند.
- انضباط قدرت طلب که هرگونه انحراف از رفتار مصوب والدین را غیرممکن یا غیرعادی تلقی می کند.
* شرایط نامساعد مدرسه
شرایط مدرسه در رشد خلاقیت مؤثرند و اگر نامساعد باشند طبعاً از رشد خلاقیت جلوگیری می کنند. از جمله شرایط نامساعد مدرسه برای رشد خلاقیت می توان شرایط زیر را نام برد:
-تأکید روی حفظ و از بر کردن.
-تشویق نکردن هر چیزی که خارج از الگوی مدرسه است.
-برنامه درسی و جدول ساعات غیرقابل انعطاف برای فعالیت های کلاس.
-انضباط سخت و زورمدارانه.
-اعتقاد معلمان به اینکه محصلان خلاق را نمی توان براحتی اداره کرد.(3)
چند توصیه تربیتی برای رشد و پرورش خلاقیت
اگر مبانی خلاقیت را هم موروثی بدانیم شکی نیست که ظهور و رشد و پرورش آن در محیط مساعد امکان پذیر است. اکثر روان شناسان معاصر معتقدند که همه کودکان می توانند، هر چند در درجات متفاوت، خلاق باشند. بنابراین، والدین و مربیان برای رشد و پرورش خلاقیت در کودکان باید:* جوی را بوجود آورند که خلاق بودن را تشویق کند، از اضطراب خالی باشد یا آن را به حداقل برساند. تا کودک ایمنی خاطر احساس کند، و از صرف انرژی و وقت برای خلاقیت لذت ببرد.
* کودکان را به «کوشش و کشف کردن» و گفتن «چرا، نه» برانگیزند.
* به یاد داشته باشند که فرایند خلاقیت بسیار مهمتر از دست آورده ی آن است.
* فراموش نکنند که تشویق انتخاب، خلاقیت کودکان را پرورش می دهد.
* در مواقع نیاز، پیشنهاد کمک و حمایت بکنند، لکن دخالت تا حد امکان باید کمتر باشد.
* فعالیت های خلاق متنوع فراهم کنند.
یکی از روان شناسان(4) برای پرورش خلاقیت در دانش آموزان پیشنهادهای زیر را به معلمان عرضه می کند:
1. تفکر خلاق را با ارزش بدانید.
2. کودکان را به محرکهای محیطی حساس تر کنید.
3. دستکاری اشیاء و عقاید را تشویق کنید.
4. چگونگی آزمودن هر عقیده را به طور منظم آموزش دهید.
5. تحمل عقاید تازه را توسعه دهید.
6. نسبت به تحمیل یک الگوی قالب فکری هشیار باشید.
7. یک جوّ کلاسی خلاق بوجود آورید.
8. به کودکان یاد دهید که تفکر خلاق خود را معتبر بدانند.
9. مهارتهای اجتناب از فشارها و تمسخر همسالان را به کودکان بیاموزند.
10. درباره ی فرایند خلاق اطلاعاتی را در اختیار آنها قرار دهید.
11. احساس وحشت از شاهکار را برطرف کنید.
12. یادگیری خود- انگیخته را تشویق کنید.
13. «خار در پای آنان» ایجاد کنید (یعنی که از مسائل آگاه باشند).
14. ضروریاتی بر تفکر خلاق بوجود آورید.
15. موقعیت هایی برای فعالیت ها و موقعیت هایی برای آرامش فراهم کنید.
16. برای رسیدن به عقاید، منابعی در دسترس آنها قرار دهید.
17. عادت رسیدن به مضامین کامل عقاید را تشویق کنید.
18. انتقاد سازنده را توسعه دهید، نه فقط انتقاد کردن را.
19. کسب دانش در رشته های مختلف را تشویق کنید.
20. آموزگارانی را که روحیه حادثه جوئی دارند پرورش دهید.
به نظر بعضی از روان شناسان عوامل زیر از موانع خلاقیت بشمار می روند:
1. تحت فشار قرار دادن برای همنوایی با دیگران.
2. نگرشها و محیط های سلطه جویانه.
3. شخصیت جدی آموزگار.
4. استهزاء و طعنه.
5. اغراق در تأکید بر ارزیابی.
6. جستجوی زیاد برای تعیین.
7. خصومت نسبت به شخصیت واگرا.
8. اغراق بر تأکید بر موفقیت.
9. عدم تحمل نگرشهای بازی.(5)
به طور کلی، اصول رشد و پرورش خلاقیت را می توان چنین خلاصه کرد:
1. تفکر واگرا را تشویق کنید. مثلاً:
-در طول بحث در کلاس از دانش آموزان سؤال کنید «شما چه راهی غیر از این می دانید؟» یا به این پرسش «چه پاسخی غیر از این پاسخ های داده شده، دارید؟»
-کوشش به پیدا کردن راه حل های غیرمعمولی را تقویت کنید اگر چه نتیجه نهایی کامل نباشد.
2. اختلاف عقیده را تحمل کنید. مثلاً:
-از محصلان بخواهید عقاید مخالف شان را اظهار کنند.
-مطمئن باشید که محصلان سهم برابری از امتیازات و پاداشهای کلاس دارند.
3. دانش آموزان را تشویق کنید به داوریهای خویش اعتماد کنند. مثلاً:
-وقتی که دانش آموزان سؤالی می کنند که به نظر شما خودشان می توانند پاسخ دهند، آن را تغییر عبارت دهید یا روشن کنید و دانش آموزان را هدایت کنید که شخصاً آنها را پاسخ دهند.
-گاه و بیگاه تکالیف نامنظم بدهید.
4. تأکید کنید که هر کس به شکلی توان و صلاحیت خلاقیت دارد. مثلاً:
-از توصیف برجستگی های هنرمندان و مخترعان بزرگ و اشخاص خارق العاده و جلوه دادن آنها خودداری کنید.
-کوشش های خلاق را در کار هر محصل بشناسید.
5. محرکی برای تفکر خلاق باشد. مثلاً:
-با پیشنهاد راه حل های غیرمعمولی برای مسائل کلاس، الگوی خلاق حل مسأله باشید.
-محصلان را تشویق کنید تا ملاحظه همه امکانات، پیشنهاد خاص راه حل را به تأخیر اندازد.(6)
علاوه بر آنها توصیه می شود:
* موضوعات آموزشی را متنوع کنید و شکل های اظهارات دانش آموزان را متنوع گردانید.
* گرایش های مساعد نسبت به فعالیت خلاق را رشد دهید.
* ادامه بیان خلاق را تشویق کنید.
* نیروی تولید را تشویق کنید و بپرورانید.
* کمک و فیدبک را فراهم سازید.
* به پرسش های غیرمعمول احترام بگذارید.
* به افکار و تخیل خلاق احترام بگذارید.
* عملاً به محصلان خود نشان دهید که افکار و عقایدشان ارزش دارند.
* فرصت دهید که محصلان بدون ترس از ارزشیابی کارهایی انجام دهند.
* در ارزشیابی علت ها و معلولها را به هم ربط دهید.
پی نوشت ها :
1- به کتاب زمینه روان شناسی ترجمه براهنی و دیگران از انتشارات رشد مراجعه شود.
2- فانژه، اوژن. وان. هنر خلاقیت در صنعت و فن (1364) ترجمه حسن نعمتی، از انتشارات امیرکبیر، تهران. صفحه 29 (مطالعه این کتاب بسیار مفید اکیداً توصیه می شود).
3- در بحث از رشد خلاقیت از منبع زیر بیشتر استفاده شده است:
Hurlock, Elizabeth B. (1987).
Child Development. U.S.A.
4- لفرانکویس، گای آر (1370) روان شناسی برای آموزش ترجمه دکتر منیجه شهنی ییلاق، از انتشارات رشد، تهران، صفحه 382 (مطالعه این کتاب مفید توصیه می شود).
5- همان کتاب، صفحه 383.
6. Woolfolk, Anita E. (1990):
Educational Psychology U.S.A. P.147.
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388