نویسندگان: یان کریستنسن، هاگ واگنر و سباستین هالیدی
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی
زیست شناسی پرخاشگری
احتمالاً پرخاشگری در دنیای حیوانات عمومیت دارد. سه نوع رفتار پرخاشگرانه را می توان مورد بررسی قرار داد:* پرخاشگری تهاجمی (1)، رفتار پرخاشگرانه ای است که متضمن حمله ی حیوانی به حیوان دیگر می باشد؛
* پرخاشگری دفاعی (2)، رفتار پرخاشگرانه ای است که وقتی حیوان مورد حمله یا مورد تهدید قرار گرفت، از خود بروز می دهد؛
* شکار (3)، رفتار پرخاشگرانه نسبت به اعضای گونه های دیگر است که معمولاً جهت دستیابی به غذا انجام می شود. این انواع پرخاشگری آن قدر با پرخاشگری تهاجمی و دفاعی تفاوت دارد که بهتر است رفتار تغذیه در نظر گرفته شود.
در بیشتر گونه ها، پرخاشگری تهاجمی و دفاعی ویژگی های مشترک زیادی دارند؛ ولی از جهات خاصی نیز با هم متفاوتند. معمولاً رفتار تهاجمی و دفاعی، نشان دهنده ی تهدید چند جانبه و طولانی مدت است. حیوانی که بارها شکست خورده، رفتار مطیعانه نشان خواهد داد و بیشتر اوقات رفتار او صلح جویانه است، به گونه ای که حملات بعدی حیوان پیروز را متوقف می کند، و این سبب جلوگیری از آسیب جدی به هر دو حیوان می شود.
یکی از کارکردهای این گونه نمایش های پرخاشگرانه، تفوق در حفظ سلسله (4) مراتب گونه هایی است که به صورت گروهی زندگی می کنند. حیوان پیروز، موقعیت بالاتری را به دست می آورد و این موقعیت امتیازاتی را در مورد حق جفت گیری و دستیابی به غذا، به او می دهد. به نظر می رسد الگوهای رفتار پرخاشگرانه در حیوانات نر و ماده، یکسان باشد و احتمالاً مدارهای عصبی زیربنایی آن ها نیز یکسانند. با وجود این، ماهیت پرخاشگری بین نر و ماده ها تفاوت دارد. بیشتر پرخاشگری ها، مستقیماً به رفتار بازآفرینی سیطره ارتباط دارند. از آن جا که پستانداران نر و ماده معمولاً نقش های بازآفرینی متفاوتی دارند، پرخاشگری، اهداف مستقیم گوناگونی را برای آن ها تأمین می کند. این نقش های ویژه ی جنس ها، از گونه ای به گونه دیگر متفاوت است. در برخی از آن ها، نرها قلمروها (و ماده ها) را حفظ می کنند که با تظاهرات پرخاشگرانه نسبت به نرهای دیگر، از ماده ها دفاع می کنند؛ در حالی که ماده ها معمولاً پرخاشگری را در دفاع از بچه ها به کار می گیرند.
نقش هورمون ها در پرخاشگری
تستوسترون پس از زایمان، آثار سازمان دهنده ای بر پرخاشگری تهاجمی در حیوانات دارد که تقریباً به طور دقیق، شبیه به تأثیرات جنسی آن است. برای مثال در موش های بهنجار، موش های نر خیلی بیشتر از موش های ماده رفتار تهاجمی نشان می دهند. پرخاشگری نرها، تقریباً به طور کامل متوجه نرهای دیگر است. موش هایی که هنگام تولّد اَخته شده اند، به تستوسترون با پرخاشگری شدید واکنش نشان نمی دهند؛ در حالی که موش هایی که در بزرگسالی اَخته شده اند، به سرعت واکنش نشان می دهند. رفتار پرخاشگرانه موش های نر همچنین متأثر از عوامل اجتماعی است، و این نیز با تستوسترون تعامل دارد. موش نری که با موش ماده ای در یک جا نگهداری می شود، هنگامی که برای آزمایش با یک موش نر بیگانه در قفسی قرار می گیرد در مقایسه با موش هایی که یا به تنهایی یا با موش های نر دیگر زندگی می کنند پرخاشگری بیشتری نشان می دهد. اگر به حیوانات تستوسترون داده شود، این پرخاشگری افزایش می یابد. حضور موش ماده، موش نر را به تأثیرات تستوسترون حساس می کند.پرخاشگری تهاجمی در جوندگان ماده به ندرت اتفاق می افتد؛ ولی در موارد گوناگون به مقدار متفاوتی رُخ می دهد. این پرخاشگری ماده ها نیز، با تأثیر فعّال کننده و سازمان دهنده ی آندروژن ها ارتباط دارد. برای مثال، یکی از آثار فعال کننده با تزریق تستوسترون به موش های ماده ی بزرگسال نشان داده شده است که پرخاشگری این موش در گروه ماده ها افزایش می یابد. یکی از آثار سازمان دهنده در تفاوت های فردی موجود در واکنش های طبیعی و واکنش به تزریق تستوسترون در موش های بزرگسال نشان داده شده است. این آثار از قرار گرفتن جنین در معرض مقادیر متفاوت آندروژن در دوران جنینی به دست آمده اند. از آن جایی که موش ها در یک زمان بچه های زیادی به دنیا می آورند، جنین ماده همراه تعداد متفاوتی از جنین های نر خواهد بود (از هیچ تا دو) (شکل 1). این نشان می دهد جنین های ماده ای که همراه دو جنین نر هستند، مقدار تستوسترون بیشتری دارند، و به تزریق تستوسترون در بزرگسالی نسبت به جنین های ماده ای که هیچ جنین نری همراه شان نیست، پرخاشگرانه تر واکنش نشان می دهند. قرار گرفتن آن ها در معرض مقادیر زیاد آندروژن ها پیش از تولد، اثر نرینگی دارد.
برخی استدلال کرده اند که عوامل محیطی، تأثیرگذار اصلی بر رفتار پرخاشگرانه در پریمات ها هستند. به بیان دقیق تر، این که میمون ها سلطه پذیر باشند یا سلطه گر و پرخاشگر، بیشتر به محیطی بستگی دارد که در آن پرورش می یابند تا به مقدار آندروژن های جاری در خون آن ها.
پرخاشگری در انسان
شباهت هایی بین پرخاشگری انسان و حیوان وجود دارد؛ ولی تفاوت های زیادی نیز دارند. فراوانی پرخاشگری در مردان، خیلی بیشتر از زنان است. این تفاوت در کودکان پیش دبستانی، بیشتر و در بزرگسالان، کمتر است. تفاوت دو جنس در خشونت فیزیکی، در بالاترین حد است، و وقتی افراد مطمئن هستند که رفتارشان مورد مشاهده قرار نمی گیرد، به کمترین حدّ می رسد. این یافته ها، هر دو نشان دهنده ی تأثیر نیرومند عوامل اجتماعی بر تفاوت های دو جنس را نشان می دهد. با وجود این، ما نباید احتمال تأثیر تستوسترون پس از تولد بر روی تفاوت جنس ها در انسان ها را رد کنیم؛ همان طور که در جوندگان نیز تأثیر دارد. دستیابی به شواهد برای ارزیابی این مسئله در انسان ها دشوار است، پسران و دختران که مادرانشان هنگام بارداری برای جلوگیری کردن از سقط داروی آندروژن مصنوعی مصرف کرده اند، پرخاشگرتر از پسران و دختران دیگری هستند که مادرانشان چنین درمانی را نداشتند. از سوی دیگر، مطالعاتی که روی دختران دارای سندرم آدرِنوجنیتال (5) (بیش فعالی قشر غدّه فوق کلیوی پیش از تولد که آندروژن های بیش از حد تولید می کند) انجام گرفته، اثر آشکاری را روی پرخاشگری نشان نمی دهد، گرچه از جهات دیگر، دختران همانند پسران رفتار می کنند (آن ها را دختر بچه های شیطان می شناسند).پرخاشگری پسران هنگام بلوغ با افزایش ترشّح تستوسترون افزایش می یابد؛ درست همان طور که در گونه های دیگر اتفاق می افتد. اَخته کردن مردان بزرگسال نه تنها تمایلات جنسی را غالباً کاهش می دهد، بلکه معمولاً سبب کاهش پرخاشگری نیز می شود. بین تفاوت های فردی در پرخاشگری و مقدار آندروژن های جاری در خون، همبستگی هایی مشاهده شده است. پاره ای تحقیقات نشان می دهد مردان و زنانی که به جرم های خشونت آمیز محکوم شده اند، مقدار تستوسترون آن ها نسبت به افرادی که به جرم های غیر خشن محکوم شده اند، بیشتر است. در عین حال، این تحقیقات نقش دیگر عوامل را که ممکن است رابطه مستقیم با این جرائم داشته باشد، ردّ نکرده اند.
برخی تحقیقات نشان می دهد که ارتباط، در واقع بین تستوسترون و تفوق طلبی است، نه بین تستوسترون و پرخاشگری، و مضافاً این که تفاوت در مقدار تستوسترون ممکن است نتیجه ی تغییرات در تفوق طلبی باشد، نه علت آن. برای مثال، در یک تحقیق، مقدار تستوسترون در مردانی که به راحتی در مسابقه ی تنیس پیروز شده بودند، زیادتر از مقدار تستوسترون افرادی بود که با سختی مسابقه را برده بودند. علاوه بر این، مقدار تستوسترون در افرادی که در نتیجه ی تلاش های خودشان (دانشجویان در حال فارغ التحصیل شدن) برنده جوایز می شدند، زیادتر از افرادی بود که صرفاً با شانس برنده می شدند (برندگان بخت آزمایی). همین تفسیر را برای مطالعات همبستگی در حیوانات می توان به کار گرفت؛ یعنی حیواناتی که در سلسله مراتب سلطه گری در سطح بالاتری هستند، مقادیر تستوسترون زیادتری را نشان می دهند؛ ولی این امر، ممکن است از این واقعیت ناشی شود که آن ها بیشتر مبارزه می کنند، نه این که در جنگ های بیشتری برنده می شوند یا صرفاً به سبب جایگاه برترشان باشد.
شباهت های دیگر با رفتار حیوانات در کارهایی نمود پیدا می کند که مردان نیز در صورت وقوع آن پرخاشگری می کنند. نمایش های تفوق طلبی و رفتارهای پرخاشگرانه مردان را در بیشتر موارد می توان عملکردی دانست که سبب جلب توجه و حفظ تمایل جفت می شود. فعالیت برای حفظ قلمرو، کمتر در سطح فردی بروز پیدا می کند، گرچه ما دوست داریم که قلمروهای شخصی خود را در خانه و حتی در ملأ عام حفظ کنیم. برای مثال، در وسایل نقلیه عمومی معمولاً افراد از نشستن کنار افراد غریبه مادامی که صندلی های خالی دیگری برای نشستن وجود دارد، اجتناب می کنند. گاهی اوقات افراد وقتی احساس کنند "فضای شخصی" (6) آن ها مورد تجاوز قرار گرفته است، واکنش پرخاشگرانه ای نشان می دهند. با وجود این، گرچه رفتار پرخاشگرانه ی انسان بعضی از ارتباطات با کارکردهایی هورمونی که در حیوانات به اثبات رسیده را نشان می دهد، این ارتباط بسیار ضعیف است. علاوه بر این، به نظر می رسد پرخاشگری انسان در مقایسه با دیگر گونه ها، کمتر تنها به گونه ی انسان اختصاص دارد؛ بدین معنا که پرخاشگری انسان، بیشتر تابع کنترل فردی است.
رابطه جنسی و پرخاشگری
روشن است که پرخاشگری تهاجمی، با فعالیت های جنسی و تولید مثل ارتباط دارد. خاطر نشان شده که بین روابط جنسی و پرخاشگری، ارتباط زیادی وجود دارد. برای مثال، پژوهش های مربوط به محصولات جنسی (نوشته، عکس و غیره) نشان می دهد که محرک های جنسی و خشونت آمیز، غالباً آثار مشابهی روی بینندگان دارند. یکی از تفسیرهای آن این است که رابطه جنسی و پرخاشگری، هر دو با انگیختگی سمپاتیک ارتباط دارند، و این که هر دو با تشدید انگیختگی افزایش می یابند و تحریک یکی ممکن است به دیگری نیز منتقل شود؛ در نتیجه عصبانیت ابراز نشده، پاسخ های جنسی بعدی را افزایش می دهد و تحریک جنسی ارضا نشده، می تواند پرخاشگری بعدی را تشدید کند. دیگر ویژگی های مشترک، شامل فرآیندهای شناختی می شود. کنترل شناختی ممکن است هم روی رفتار پرخاشگرانه و هم بر رفتار جنسی اِعمال شود، و بالعکس، پرخاشگری و تحریک جنسی اگر به اندازه کافی شدید باشند، هر دو ممکن است فرآیندهای شناختی را - به ویژه با محدود کردن توجه به موضوع رفتار پرخاشگری یا جنسی - با مشکل مواجه کنند.در میان انسان ها ارتباط بین پرخاشگری و رابطه جنسی، از نقش زیست شناختی یکی در به دست آوردن دیگری فراتر می رود، اگرچه ممکن است به نظر آید که هر دو در این گونه نقش ها دخیل باشند. با این همه، معمولاً در بیشتر فرهنگ ها مردان پرخاشگری را برای مجبور کردن زنانی که مایل به داشتن روابط جنسی نیستند (یعنی تجاوز جنسی) به کار می گیرند. تعامل های جنسی مبتنی بر آزارگری - آزارخواهی (7) به منظور افزایش تجربه ی جنسی، بر فعالیت های پرخاشگرانه متکی است. اغلب، فعالیت جنسی با رفتارهایی که اساساً منشأ پرخاشگرانه دارد، نظیر گاز گرفتن و پنجه کشیدن همراه می شود.
پی نوشت ها :
1. Offensive Aggression.
2. Defensive aggression.
3. Predation.
4. Dominance hierarchies.
5. Adrenogenital Syndrome.
6. Personal Space.
7. سادو مازوخیستی (Sadomasochistic) اصطلاحی است که بازتاب وجود تمایلات دیگر آزادانه و آزارخواهانه جنسی در یک فرد جمع می شود. به عبارت دیگر، حالتی مرکب از آزارگری و آزارخواهی جنسی است و این حالت بیشتر در روابط اجتماعی و جنسی بروز پیدا می کند.
کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول