هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون تعهّد دارد. کسى که قریحه هنرى دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند. این یک تعهّد است. هنرمند تنبل و بىتلاش، هنرمندى که براى تعالى کار هنرىِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمىکند، در حقیقت به مسؤولیتِ هنرى خودش در قبال قالب عمل نکرده است. هنرمند باید دائم تلاش کند. البته ممکن است انسان یک وقت به جایى برسد که بیش از آن نمىتواند تلاش کند - بحثى نیست - اما تا آنجایى که مىتواند، باید براى اعتلاى قالب هنرى تلاش کند. این تعهّد در قبال قالب، بدون یک احساس شور و عشق و مسؤولیت - البته این شور و عشق هم مسؤولیت است؛ آن هم یک دست قوى است که انسان را وادار به کارى مىکند و نمىگذارد که احساس تنبلى و تنآسایى، او را از کار باز بدارد - به دست نمىآید.
علاوه بر این، تعهّد در قبال مضمون است. ما چه مىخواهیم ارائه بدهیم؟
اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فکر او هم عزیز و محترم است. نمىشود هر چیزى را به مخاطب داد، فقط به صرف اینکه او نشسته و به حرفهاى ما گوش مىدهد. باید ببینیم به او چه مىخواهیم بدهیم. البته بحث اینکه ما وارد کدام دستهبندىِ سیاسى بشویم یا نشویم - این حرفهایى که بعضى از دوستان مىزنند - مسائلى است که شما باید از اینها عبور کرده باشید. اینها محلِّ کلام نیست؛ محلِّ کلام، اخلاق و فضیلت است. من مطلبى را - به گمانم - از قول «رومن رولان» خواندم که گفته بود در یک کار هنرى، یک درصد هنر، نودونه درصد اخلاق؛ یا احتیاطاً اینگونه بگوییم: ده درصد هنر، نود درصد اخلاق. به نظرم رسید که این حرف، حرف دقیقى نیست. اگر از من سؤال کنند، من مىگویم صددرصد هنر و صددرصد اخلاق. اینها با هم منافات ندارند. باید صددرصد کار را با خلاّقیت هنرى ارائه داد و صددرصد آن را از مضمون عالى و تعالىبخش و پیشبرنده و فضیلتساز پُر کرد و انباشت. آن چیزى که دغدغه برخى آدمهاى دلسوز در زمینه مسائل هنرى است، این است که ما به بهانه آزادى تخیّل یا آزادى هنرى، فضیلتسوزى و هتک اخلاق نکنیم. این بسیار مهمّ است. بنابراین هنرِ متعهّد یک واژه درست است.
هنرمند باید خود را به حقیقتى متعهد بداند. آن حقیقت چیست؟
اینکه هنرمند در چه سطحى از اندیشه قرار دارد تا بتواند همه و یا بخشى از آن حقیقت را ببیند و بشناسد، بحث دیگرى است. البته هرچه اندیشه و فکر و درک عقلانى بالاتر باشد، مىتواند به آن درک ظریف هنرى کیفیّت بیشترى بدهد. حافظ شیرازى صرفاً یک هنرمند نیست؛ بلکه معارف بلندى نیز در کلمات او وجود دارد. این معارف هم فقط با هنرمند بودن به دست نمىآید؛ بلکه یک پشتوانه فلسفى و فکرى لازم دارد. باید متّکا یا نقطه عزیمت و خاستگاهى از اندیشه والا، این درک هنرى و سپس تبیین هنرى را پشتیبانى کند. البته همه در یک سطح نیستند؛ توقّع هم نیست که چنین باشند. این در مورد همهى رشتههاى هنرى صادق است. شما از معمارى بگیرید تا نقاشى و طرّاحى و مجسمهسازى و تا کارهاى سینما و تئاتر و شعر و موسیقى و بقیه رشتههاى هنرى؛ همین معنا در آنها وجود دارد. یک وقت شما معمارى را مىبینید که اندیشهاى دارد؛ یک وقت یک معمار از لحاظ اندیشه، لُخت و بىهویّت است و متّکى به فکرى نیست. اینها اگر بخواهند بنایى را ایجاد کنند، دو گونه طرّاحى مىکنند. اگر ساخت یک شهر را به دست دو نفر آدمِ اینطورى بدهند، یک نیمه آن با نیمه دیگر بهکلّى متفاوت خواهد بود. بههرحال این تعهّد، لازم است.
هنرِ ملتزم و متعهّد، یک حقیقت است و ما باید به آن اقرار کنیم. نمىتوان رها و یله و بىهوا و با انگیزههاى روزبهروز و احیاناً پایین و پست یا ناسالم، دنبال هنر رفت و سرافراز بود؛ چون آن ابتهاجى که در هنرمند وجود دارد - هنرمند بهجت ویژهاى دارد که با شادیهاى معمولى فرق دارد و در غیرهنرمند اصلاً دیده نمىشود - در صورتى حقیقتاً به وجود خواهد آمد که بداند دنبال چه چیزى مىرود و چه کار مىخواهد بکند، تا با هنرمندىِ خودش احساس رضایت و بهجت کند که آن کار را انجام مىدهد. در این صورت باید اخلاق انسانى، فضیلتها و معارف والاى دینى و الهى مورد توجّه باشند.1
هنر دینی
نکته دیگرى که آن را یادداشت کردهام و در بیانات آقایان هم مطرح شده بود، بحث هنر دینى است. من مىخواهم این را عرض کنم که هنر دینى بههیچوجه به معناى قشریگرى و تظاهر ریاکارانهى دینى نیست و این هنر لزوماً با واژگان دینى به وجود نمىآید. اى بسا هنرى صددرصد دینى باشد، اما در آن از واژگان عرفى و غیردینى استفاده شده باشد. نباید تصوّر کرد که هنر دینى آن است که حتماً یک داستان دینى را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینى - مثلاً روحانیت و غیره - صحبت کند. هنر دینى آن است که بتواند معارفى را که همه ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسانها همت گماشتهاند و جانهاى پاکى در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینى است. اینها حقایقى است که همه پیامبران الهى براى آوردن آنها به میان زندگى بشر، بارهاى سنگینى را تحمّل کردند. نمىشود ما اینجا بنشینیم و تلاشهاى زبدهترین انسانهاى عالم را - که مصلحان و پیامبران و مجاهدان راه خدا بودند - تخطئه کنیم و نسبت به آن بىتفاوت بگذریم. هنر دینى این معارف را منتشر مىکند؛ هنر دینى عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفى مىکند؛ ولو شما هیچ اسمى از دین و هیچ آیهاى از قرآن و هیچ حدیثى در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید. مثلاً هیچ لزومى ندارد که در محاورات سینمایى یا در تئاتر، نام و یا شکلى که نماد دین است، وجود داشته باشد تا حتماً دینى باشد؛ نه. شما مىتوانید در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهاى نمایشى بیاورید. در این صورت به هنر دینى توجّه کردهاید.
آن چیزى که در هنر دینى بهشدّت مورد توجّه است، این است که این هنر در خدمت شهوت و خشونت و ابتذال و استحاله هویّت انسان و جامعه قرار نگیرد. جامعه ما بعد از پیروزى انقلاب اسلامى احساس هویّت کرد؛ یعنى شخصیت خودش را باز یافت. ما به عنوان جزء نودونهم در امواج حرکات جهانى، غرق و گم بودیم. انقلاب ما را زنده کرد و به ما شخصیت داد. انقلاب به ما آموخت که یک ملت مىتواند در اساسىترین مسائل جهانى، سخن و موضعى داشته باشد و آن را با صراحت و بدون توجّه به اینکه قدرتمندان و قلدرهاى عالم چه مىخواهند، ابراز کند و پاى آن بایستد. ارزش یک ملت در جامعه بینالملل به این چیزهاست، نه به دنبالهروى کورکورانه؛ آن هم نه از چیزهاى خوب، بلکه از نقاط منفى. براى یک ملت، بلهقربانگوى دولتهاى گردن کلفتتر و قویتر و ثروتمندتر بودن، ارزش نیست؛ این را انقلاب به ما داد؛ این به برکت اسلام به ما رسید. امروز هم با قدرتِ تمام، نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران در صحنه جهانى به عنوان یک ملت شجاع که در زمینه مسائل گوناگون صاحب ایدهاند، مطرحند. درعینحال ما بیاییم با کمک هنر خود، دائماً از کنار این معنا بساییم، یا آن را به انواع حرفها و لجنها آغشته کنیم. این درست است؟ هنر نباید در این جهت قرار گیرد.2
پذیرش مسئولیت هنری
اهمیت این هنر، مسئولیت شما را هم بالا مىبرد. من این را مىخواهم عرض بکنم؛ یعنى شماها یک مسئولیت سنگینى دارید. همانطور که دوستان گفتند، هیچکس به شماها دستور نداده که بروید کارگردان یا سینماگر بشوید، این میل، استعداد و شوق شما بوده که وارد این میدان شدهاید؛ اما حالا که وارد شدهاید، این مسئولیت را بپذیرید. شما مىتوانید خیلى اثر بگذارید. ببینید! من وقتى به یک واعظ، یک روحانى و یک نویسندهى کتاب دینى - که او هم یک روایتگر حقایق و معارف محسوب مىشود - خطاب مىکنم و مىگویم آقا شما مواظب حرف زدنت، مواظب لغتى که به کار مىبرى و مطلبى که متناسب با زمان انتخاب مىکنى، باش؛ اگر حرفى را که اینجا نباید بزنى، زدى، یا باید بزنى، نزدى، و به خاطر حرف تو یک جوانى به دین بىاعتقاد شد یا یک حقیقتى از حقایق دینى را به خاطر گفتار تو کج فهمید؛ تو پیش خداى متعال مسئولى؛ من مىخواهم به شما بگویم، این تذکر به شما که برادر و خواهر عزیز ما هستید و این ابزار هنرى بسیار کارآمد در اختیار شماست، طبعاً با یک ضریب خیلى بالایى مضاعف مىشود؛ بگویم ده برابر؛ یقیناً بیشتر؛ یعنى شما ببینید تأثیر یک فیلم هنرىِ کارآمد در مقایسهى با یک منبر چقدر فاصله دارد!3
/جعلاوه بر این، تعهّد در قبال مضمون است. ما چه مىخواهیم ارائه بدهیم؟
اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فکر او هم عزیز و محترم است. نمىشود هر چیزى را به مخاطب داد، فقط به صرف اینکه او نشسته و به حرفهاى ما گوش مىدهد. باید ببینیم به او چه مىخواهیم بدهیم. البته بحث اینکه ما وارد کدام دستهبندىِ سیاسى بشویم یا نشویم - این حرفهایى که بعضى از دوستان مىزنند - مسائلى است که شما باید از اینها عبور کرده باشید. اینها محلِّ کلام نیست؛ محلِّ کلام، اخلاق و فضیلت است. من مطلبى را - به گمانم - از قول «رومن رولان» خواندم که گفته بود در یک کار هنرى، یک درصد هنر، نودونه درصد اخلاق؛ یا احتیاطاً اینگونه بگوییم: ده درصد هنر، نود درصد اخلاق. به نظرم رسید که این حرف، حرف دقیقى نیست. اگر از من سؤال کنند، من مىگویم صددرصد هنر و صددرصد اخلاق. اینها با هم منافات ندارند. باید صددرصد کار را با خلاّقیت هنرى ارائه داد و صددرصد آن را از مضمون عالى و تعالىبخش و پیشبرنده و فضیلتساز پُر کرد و انباشت. آن چیزى که دغدغه برخى آدمهاى دلسوز در زمینه مسائل هنرى است، این است که ما به بهانه آزادى تخیّل یا آزادى هنرى، فضیلتسوزى و هتک اخلاق نکنیم. این بسیار مهمّ است. بنابراین هنرِ متعهّد یک واژه درست است.
هنرمند باید خود را به حقیقتى متعهد بداند. آن حقیقت چیست؟
اینکه هنرمند در چه سطحى از اندیشه قرار دارد تا بتواند همه و یا بخشى از آن حقیقت را ببیند و بشناسد، بحث دیگرى است. البته هرچه اندیشه و فکر و درک عقلانى بالاتر باشد، مىتواند به آن درک ظریف هنرى کیفیّت بیشترى بدهد. حافظ شیرازى صرفاً یک هنرمند نیست؛ بلکه معارف بلندى نیز در کلمات او وجود دارد. این معارف هم فقط با هنرمند بودن به دست نمىآید؛ بلکه یک پشتوانه فلسفى و فکرى لازم دارد. باید متّکا یا نقطه عزیمت و خاستگاهى از اندیشه والا، این درک هنرى و سپس تبیین هنرى را پشتیبانى کند. البته همه در یک سطح نیستند؛ توقّع هم نیست که چنین باشند. این در مورد همهى رشتههاى هنرى صادق است. شما از معمارى بگیرید تا نقاشى و طرّاحى و مجسمهسازى و تا کارهاى سینما و تئاتر و شعر و موسیقى و بقیه رشتههاى هنرى؛ همین معنا در آنها وجود دارد. یک وقت شما معمارى را مىبینید که اندیشهاى دارد؛ یک وقت یک معمار از لحاظ اندیشه، لُخت و بىهویّت است و متّکى به فکرى نیست. اینها اگر بخواهند بنایى را ایجاد کنند، دو گونه طرّاحى مىکنند. اگر ساخت یک شهر را به دست دو نفر آدمِ اینطورى بدهند، یک نیمه آن با نیمه دیگر بهکلّى متفاوت خواهد بود. بههرحال این تعهّد، لازم است.
هنرِ ملتزم و متعهّد، یک حقیقت است و ما باید به آن اقرار کنیم. نمىتوان رها و یله و بىهوا و با انگیزههاى روزبهروز و احیاناً پایین و پست یا ناسالم، دنبال هنر رفت و سرافراز بود؛ چون آن ابتهاجى که در هنرمند وجود دارد - هنرمند بهجت ویژهاى دارد که با شادیهاى معمولى فرق دارد و در غیرهنرمند اصلاً دیده نمىشود - در صورتى حقیقتاً به وجود خواهد آمد که بداند دنبال چه چیزى مىرود و چه کار مىخواهد بکند، تا با هنرمندىِ خودش احساس رضایت و بهجت کند که آن کار را انجام مىدهد. در این صورت باید اخلاق انسانى، فضیلتها و معارف والاى دینى و الهى مورد توجّه باشند.1
هنر دینی
نکته دیگرى که آن را یادداشت کردهام و در بیانات آقایان هم مطرح شده بود، بحث هنر دینى است. من مىخواهم این را عرض کنم که هنر دینى بههیچوجه به معناى قشریگرى و تظاهر ریاکارانهى دینى نیست و این هنر لزوماً با واژگان دینى به وجود نمىآید. اى بسا هنرى صددرصد دینى باشد، اما در آن از واژگان عرفى و غیردینى استفاده شده باشد. نباید تصوّر کرد که هنر دینى آن است که حتماً یک داستان دینى را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینى - مثلاً روحانیت و غیره - صحبت کند. هنر دینى آن است که بتواند معارفى را که همه ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسانها همت گماشتهاند و جانهاى پاکى در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینى است. اینها حقایقى است که همه پیامبران الهى براى آوردن آنها به میان زندگى بشر، بارهاى سنگینى را تحمّل کردند. نمىشود ما اینجا بنشینیم و تلاشهاى زبدهترین انسانهاى عالم را - که مصلحان و پیامبران و مجاهدان راه خدا بودند - تخطئه کنیم و نسبت به آن بىتفاوت بگذریم. هنر دینى این معارف را منتشر مىکند؛ هنر دینى عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفى مىکند؛ ولو شما هیچ اسمى از دین و هیچ آیهاى از قرآن و هیچ حدیثى در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید. مثلاً هیچ لزومى ندارد که در محاورات سینمایى یا در تئاتر، نام و یا شکلى که نماد دین است، وجود داشته باشد تا حتماً دینى باشد؛ نه. شما مىتوانید در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهاى نمایشى بیاورید. در این صورت به هنر دینى توجّه کردهاید.
آن چیزى که در هنر دینى بهشدّت مورد توجّه است، این است که این هنر در خدمت شهوت و خشونت و ابتذال و استحاله هویّت انسان و جامعه قرار نگیرد. جامعه ما بعد از پیروزى انقلاب اسلامى احساس هویّت کرد؛ یعنى شخصیت خودش را باز یافت. ما به عنوان جزء نودونهم در امواج حرکات جهانى، غرق و گم بودیم. انقلاب ما را زنده کرد و به ما شخصیت داد. انقلاب به ما آموخت که یک ملت مىتواند در اساسىترین مسائل جهانى، سخن و موضعى داشته باشد و آن را با صراحت و بدون توجّه به اینکه قدرتمندان و قلدرهاى عالم چه مىخواهند، ابراز کند و پاى آن بایستد. ارزش یک ملت در جامعه بینالملل به این چیزهاست، نه به دنبالهروى کورکورانه؛ آن هم نه از چیزهاى خوب، بلکه از نقاط منفى. براى یک ملت، بلهقربانگوى دولتهاى گردن کلفتتر و قویتر و ثروتمندتر بودن، ارزش نیست؛ این را انقلاب به ما داد؛ این به برکت اسلام به ما رسید. امروز هم با قدرتِ تمام، نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران در صحنه جهانى به عنوان یک ملت شجاع که در زمینه مسائل گوناگون صاحب ایدهاند، مطرحند. درعینحال ما بیاییم با کمک هنر خود، دائماً از کنار این معنا بساییم، یا آن را به انواع حرفها و لجنها آغشته کنیم. این درست است؟ هنر نباید در این جهت قرار گیرد.2
پذیرش مسئولیت هنری
اهمیت این هنر، مسئولیت شما را هم بالا مىبرد. من این را مىخواهم عرض بکنم؛ یعنى شماها یک مسئولیت سنگینى دارید. همانطور که دوستان گفتند، هیچکس به شماها دستور نداده که بروید کارگردان یا سینماگر بشوید، این میل، استعداد و شوق شما بوده که وارد این میدان شدهاید؛ اما حالا که وارد شدهاید، این مسئولیت را بپذیرید. شما مىتوانید خیلى اثر بگذارید. ببینید! من وقتى به یک واعظ، یک روحانى و یک نویسندهى کتاب دینى - که او هم یک روایتگر حقایق و معارف محسوب مىشود - خطاب مىکنم و مىگویم آقا شما مواظب حرف زدنت، مواظب لغتى که به کار مىبرى و مطلبى که متناسب با زمان انتخاب مىکنى، باش؛ اگر حرفى را که اینجا نباید بزنى، زدى، یا باید بزنى، نزدى، و به خاطر حرف تو یک جوانى به دین بىاعتقاد شد یا یک حقیقتى از حقایق دینى را به خاطر گفتار تو کج فهمید؛ تو پیش خداى متعال مسئولى؛ من مىخواهم به شما بگویم، این تذکر به شما که برادر و خواهر عزیز ما هستید و این ابزار هنرى بسیار کارآمد در اختیار شماست، طبعاً با یک ضریب خیلى بالایى مضاعف مىشود؛ بگویم ده برابر؛ یقیناً بیشتر؛ یعنى شما ببینید تأثیر یک فیلم هنرىِ کارآمد در مقایسهى با یک منبر چقدر فاصله دارد!3
پینوشتها:
1و2. بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، 1380/05/01
3. بیانات بیانات در دیدار جمعى از کارگردانان سینما و تلویزیون، 1385/03/23