خط تا آغاز اسلام

بعضی معتقدند که بین النهرین موطن اصلی کتابت بوده است و خط ابتدا در سرزمین کلده به تبع پرستش ستارگان به وجود آمده است کاهنان برای هر یک از ستارگان نشانه ای رمزی وضع کرده بودند و از این نشانه ها نخستین الفباء به
پنجشنبه، 1 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خط تا آغاز اسلام
خط تا آغاز اسلام

 

نویسنده : عبدالمحمد آیتی




 

بعضی معتقدند که بین النهرین موطن اصلی کتابت بوده است و خط ابتدا در سرزمین کلده به تبع پرستش ستارگان به وجود آمده است کاهنان برای هر یک از ستارگان نشانه ای رمزی وضع کرده بودند و از این نشانه ها نخستین الفباء به وجود آمد و الفباهای سامی - در غرب بین النهرین- که مادر عده ای از الفباهای دیگر است از این الفباء نشئت گرفت. از مدافعان این نظریه- از میان مستشرقان یکی هومل است.
عده ای دیگر از محققان می گویند که الفباء نخستین بار در مصر پدید آمده و الفباهای دیگر مولود الفبای مصری است. مصریان نخست خط تصویری را اختراع کردند. سپس آن را مختصر کردند و الفبای هیروگلیف را از آن به وجود آوردند. مردم « سینا» و بلاد شام، از الفبای هیروگلیف مصری حروف هجا را پدید آوردند.
باستان شناسان در طور سینا، در ناحیه ای به نام سرابیط الخادم، نشانه ای از یک الفبای کهن که تاریخ کتابت آن به 1850 قبل از میلاد می رسد، به دست آورده اند. پس از بحث و فحص بسیار مارتین اشپرنگلینک Martin Sprengling آن را فرزند خط هیروگلیف خواند و گفت خط طور سینایی همان حلقه ی مفقوده ای است که میان خط هیروگلیفی و خط حروفی قرار دارد. این دانشمند معتقد است که کارگرانی که در معدن طور سینا کار می کردند از خط هیروگلیفی به خط حروفی راه یافتند.
خط طور سینایی به نواحی شرقی منتشر شد، و به شام و عربستان رسید و در این سرزمینها ریشه خطهایی دیگر گردید. ولی در بین النهرین که خط میخی کلدانی رواج داشت، نیز در مصر که خط هیروگلیفی شایع بود، به کار نرفت. البته خط طور سینایی هم به همان حالت بداوت باقی نمایند. در اثر کثرت استعمال تغییر شکل داد، تحریف شد، نام حروف آن دیگرگون گردید و از حیث ترتیب نیز تغییراتی در آن به وجود آمد و خط تازه تری از آن تولد یافت.
گروه دیگری از علما معتقدند که خط کنعانی که خود از خطوط قدیم است و از خط هیروگلیفی مشتق شده، مبدأ خطوط بعد از خود است. البته بعضی اشتقاق آن را از خط هیروگلیف، به علت قلت مشابهت میان آن دو، صادق نمی شمارند و می گویند که خط کنعانی از خط میخی یا از خط سینایی گرفته شده است.
بعضی نیز فنیقیها را مخترع الفبا می دانند و می گویند که الفباهای دیگر از الفبای فنیقی پدید آمده است. هر چند محتمل است که فنیقیها الفبای خود را از مصریان گرفته و در آن جرح و تعدیل و تغییر و تبدیلهایی به وجود آورده باشند؛ ولی به سبب اختلاف زیادی که میان خط فنیقی و خط هیروگلیف موجود است بعضی معتقدند که این خط از خط طور سینایی گرفته شده است نه از خط هیروگلیف.
بعضی نیز اولین موطن الفبا را جزیره ی قبرس یا جزیره کرت دانسته اند، زیرا در آنجا نمونه های بسیار کهنی از خط یافته اند. کسانی که چنین عقیده ای دارند می گویند که مردم سواحل دریای مدیترانه فن نوشتن را از مردم قبرس یا کرت آموخته اند، زیرا قوم فلسطین از جزیره ی کرت به سواحل فلسطیه (فلسطین)- که به نام آنان خوانده شده و بعداً به همه ی منطقه ای که به فلسطین موسوم است اطلاق گردید- مهاجرت کردند و مردم فنیقیه از اینان الفبای خود را اخذ کردند. باستانشناسان نوشته هایی در جزیرة کرت یافته ایند که به شیوة هیروگلیف نگارش یافته و تاریخ آن به 2000 تا 1600 قبل از میلاد می رسد. نیز نوشته ای به خط تصویری به دست آورده اند که قدمت آن حوالی سال 1700 قبل از میلاد است. به دست آمدن این نمونه ها این رأی را تأیید می کند که کرت موطن اصلی خط و کتابت است و از آنجا به مناطق دیگر دریای مدیترانه رسیده است.
کلود شیفرکه به سبب تحقیقش در خصوص یناریتی شهرت یافته، در ماه نوامبر سال 1949 در رأس الشمره واقع در ده میلی شمال لاذقیه، قطعه سفال کوچکی به مساحت 5 سانتیمتر در 15 میلیمتر، یافت که بعدها معلوم شد با همه خردی از لحاظ علمی ارزش فراوانی دارد. بر این سفال سی حرف الفبای یفاریتی به طور وضوح مکتوب بود. گویا یکی از کودکان مکتبی در چهارصد سال پیش از میلاد آن حروف را با شیء نوک تیزی بر روی گل نوشته بودند. از این رو برخی پنداشته اند که این خط از خط میخی گرفته شده و بعضی بدان سبب که همه ی حروف صامت بودند آن را از خط هیروگلیفی دانستند. ولی ترتیب حروف هیروگلیفی دانستند. ولی ترتیب حروف به ترتیب الفبای آرامی و عبری است. از آنچه گذشت تا حدودی می توان این رأی را که مخترعین خط مردمی از شرق نزدیک یا حوضه ی دریای مدیترانه از جزیره ی کرت و قبرس بوده اند، پذیرفت.
این آراء نسبت به خطوط مشهوری چون خط لاتینی که در اروپا و امریکا رایج است یا خطوط عربی و عربی و سریانی یا اقلام دیگری که امروزه دیگر مرده و متروکند ولی متخصصان با آنها آشنایند، چون خط میخی و امثال آن صادق دانست. اما خطوط قدیمی دیگری هستند که از اهمیت زیادی برخوردارند. چون خط چینی و هندی و دیگر خطوط و اقلامی که در آسیا و آفریقا و امریکا موجود است، که باید درباره ی آنها هم بحث کرد و ارتباطشان را با خطوط مورد نظر روشن ساخت. همچنین باید در اشکال و رموز و اشاراتی که آدمیان نخستین برای بیان و ضبط مافی الضمیر خود، بر جای گذاشته اند تحقیق کرد. نیز باید برای احاطه به تاریخ تطور خط درباره ی اشکال و حروف و کیفیت ترتیب و کیفیت تلفظ، یعنی اسامی حروف، تفحص کرد.
آنچه در خور توجه است این است که حروف هجا در نام و ترتیب تقریباً متفقند و این تشابه از وحدت اصل حکایت دارد. مثلا همه با الف شروع می شوند و همه با حرف دوم قرار داده اند و نیز وحدت این اسامی با وجود اختلاف لغاتی که از این حروف تشکیل می شود دلیلی است بر اینکه این خطوط دارای یک منشأ بوده اند.
اسامی حروف را با تصاویری که این حروف از آنها اتخاذ شده اند، پیوستگی است. مثلا الف به معنی گاو نر است چون در هیروگلیف و نوشته های طور سینایی به شکل سر گاو تصویر شده است و باء به معنی بیت= خانه است و جیم نشانه ی کمل یا کمیل به معنی جمل= شتر است، ولی صورت هیروگلیفی آن کاملاً شبیه شتر نیست، اما دال، که دالت گفته می شود، به معنی باب = در، و حرف هاء از هی He به معنی شبکه و تور است و او از وتد به معنی میخ و زاء از زین به معنی سلاح و حاء از حیث به معنی حیاط چهاردیواری و یاء از یود به معنی ید= دست باز و کاف از کف یا کاف به معنی دست بسته گرفته شده است. حرف لام از لمد یا لامد به معنی عصایی که گاو را بدان می زنند، و میم از میم به معنی آب و نون از نون به معنی ماهی، و سین از سامح یعنی چوبدستی، و عین از عین یعنی چشم و...الخ آمده است.
مسئله ترتیب حروف نیز دارای اهمیت بسیار است. معلوم می شود که ترتیب ابجد، هوز، حطی،... که الفبای عربی نیز بدان سیاق است یک ترتیب قدیمی است و در نزد سریانیان و نبطیان و عبرانیان و آرامیان نیز چنین بوده است. و گویا همه این ترتیب را از فنیقیان گرفته باشند. کنعانیان هم در الفبایشان چنین ترتیبی داشتند. جز اینکه آنان حروفی را که در زبان و تلفظ خود بدان احتیاج داشتند برافزودند. اما ترتیبی که امروز رایج است و از الف شروع می شود به یا ختم می گردد، یک ترتیب اسلامی است، که غالباً حروف هم شکل را در کنار هم قرار داده اند تا آموختن آن برای نوآموزان آسانتر باشد. هر چند از نظام ابجد هوز هم فاصله ی زیادی نگرفته است. این ترتیب را نصربن عاصم در زمان حجاج وضع کرد.
الفباء به وسیله ی فنیقیان که مردمی بازرگان بودند و در دریاها و خشکیها سفر می کردند، در حوضه ی دریای مدیترانه رواج یافت. وقتی که بازرگانان فنیقی صورت معاملات خود را ثبت می کردند، غالباً مردم ملل دیگر می پنداشتند که این نقش جنبه ی جادویی دارد. و چون یونانیان دریافتند که آنان بدان وسیله کارهای تجاری خود را ثبت و ضبط می کنند آن صنعت را از ایشان فرا گرفتند و بدین طریق کتابت به اروپا راه یافت و گویا این انتقال در قرن دهم قبل از میلاد بوده است. یونانیان قدیم اشکال و اسامی حروف فنیقی را حفظ کردند و به شیوه ی آنها از راست به چپ نوشتند. بعدها متوجه شدند که حروف فنیقی همه صامت هستند و چیزی که دال بر حرکات باشد، در میان آنها نیست. این بود که حروف مصوت را بر آنها افزودند و کم کم در آن تغییراتی به وجود آوردند. از جمله ی این تغییرات نگارش از چپ به راست بود. رومیان و دیگر ملل اروپایی حروف الفبا را از یونانیان آموختند و هر ملتی در آن تطوراتی پدید آورد، تا بدین غایت رسید.
اعراب نیز از قرنها پیش از اسلام خط و کتابت داشتند حتی از چند صد سال پیش از میلاد نوشتن می دانستند. در اکناف جزیرة العرب نوشته هایی به یونانی یا زبانهای دیگر یافته شده است. اعراب پیش از اسلام به خطی که در یمن ظهور کرده بود و امروز آن را خط مسند یا حمیر می گویند می نوشتند. قلم مسند با آنچه امروز بدان می نویسند، فرق بسیار دارد. در قرون پس از میلاد مسیح خط دیگری رواج یافت که از خط مسند آسانتر و برای نوشتن مناسبتر بود. این خط را، اندکی پیش از ظهور اسلام، از خط متأخر نبطی گرفته بودند. اعراب بین النهرین و اعراب شام نوشته های خود را با خط آرامی و نبطی می نوشتند و این به سبب رواج این دو نوع خط در میان مردم بود. عبریان به جای قلم عبری قلم آرامی را به کار می بردند.
محققان و باستان شناسان نوشته هایی به قلم مسند در جزیرة العرب، از جمله سواحل خلیج فارس، یافته اند که بعضی قدیمی و بعضی قریب به دورة اسلام است. ولی مبلغانی که برای نشر مسیحیت به عربستان آمده بودند خط آرامی را که خط کنیسه های شرقی و خط مقدس روحانیون بود، با خود آوردند. چون این خط از خط مسند آسانتر و نرمتر بود میان کسانی که به مسیحیت گراییده بودند و نیز در میان بت پرستان خواستاران زیاد پیدا کرد. اما هنوز هم خط مسند از رواج نیفتاده بود، چون اسلام آمد و کاتبان وحی کلمات خداوند را به خط اهل مکه نوشتند، این خط در نزد مسلمانان رسمیت یافت و خط مسند فراموش شد تا در همین قرون اخیر مستشرقان آن را زنده کردند، تا کتیبه هایی را که بدان نگارش یافته بود بخوانند.
در عربستان خطوط دیگری به دست آمده است: چون لمودی منسوب به قوم ثمود و لعیانی منسوب به لعیان و صفوی منسوب به صفات، جایی که آن را یافته اند.
در اوایل دوره ی اسلامی در یمن باز هم خط مسند نزد بعضی رواج داشت. از این رو خطی را که قرآن بدان نوشته می شد، خط عربی می نامیدند تا از خط مسند متمایز باشد. ابن ندیم از خط مسند یا حمیری سخن گفته و آورده است که در عصر مأمون نمونه هایی از آن در خزانه موجود بود، ولی کس را از خواندن آن آگاهی نبود. اعراب خط عربی را خط جزم می گفتن و جزم به معنی قطع است. نیز گفته اند که مردم انبار خط مشق می نوشتند و مردم حیره خط جزم و مشق به معنی کشیدن حروف است و جزم نوشتن حروف است به صورت مربعها، خط جزم شبیه خط کوفی در دوره ی اسلامی بود که بیشتر برای نوشتن کتیبه ها بر سنگ و چوب به کار می رفت. هر چند خط جزم برای نوشتن قرآن هم مورد استفاده واقع شد.
مسیحیان عراق در نوشته های دینی خط سطرنجیلی را که از خط تدمری گرفته شده بود به کار می بردند. علاوه بر انجیلها کتیبه های بناها و سنگهای قبور را نیز بدان می نگاشتند. سطرنجیلی خط دشواری بود که نوشتنش، چه بر روی سنگ و چوب و چه بر روی کاغذ و امثال آن، نیاز به تبحر بسیار داشت. این بود که خط دیگری اختیار کردند که بسی آسان بود و کارهای تجاری و اخبار و رسایل و کتب را بدان می نوشتند. این خط را که خط نسخ از آن گرفته شده است با قلم نی و مرکب می نوشتند.
به طور خلاصه می گوییم که در عصر جاهلی در عربستان دو نوع خط رواج داشت؛ جزم و مسند. مسند در اصل خط، اعراب جنوب بود و در دیگر بلاد عرب نیز رواج داشت. خط جزم خط اهل مکه و مدینه و اعراب عراق و اعراب شمالی بود.
چون اعراب عراق با آرامیها آمیزش یافتند و فرهنگ آنان را فرا گرفتند و حتی به دین مسیحی در آمدند، از دو گونه خط دیگر آگاهی یافتند: یکی خط سطرنجیلی که خط رهاوی هم خوانده می شد و نوعی دیگر که کتب و رسایل بدان تحریر می یافت.

نقطه و حرکت

خط عربی از دو جهت دیگر نیز تحول یافت یکی از جهت نقطه گذاری و دیگر حرکات. نقطه گذاری را اعجام گویند و حروف نقطه دار را حروف معجمه، و حروف بی نقطه را حروف مهمله خوانند. گاه حروف معجم به همه ی حروف الفبا نیز اطلاق می شود. نقطه گذاری برای آن است که حروف هم شکل چون صاد و ضاد و طا و ظا از هم تمیز داده شوند. زیرا این حروف اگر بدون نقطه نوشته شوند، برای خواننده شناخت کلمه دشوار است.
اکثراً معتقدند که نقطه گذاری حروف در دوره ی اسلامی به ابتکار ابواسود دوتلی و خلیل بن احمد فراهیدی صورت گرفت. ما در اعصار پیش از اسلام، نوشته ای که نقطه گذاری شده باشد نمی یابیم. نیز روایاتی نقل شده که پیغمبر فرموده بود قرآن را از هر علامتی پاک کنید تا مردم نپندارند که آن علامات و نشانه ها و سرعشرها و امثال اینها جزء قرآن است و نیز کسانی که قصد فرا گرفتن آن را دارند در آموختن بذل مجاهدت و کوشش کنند تا بیشتر در ذهن رسوخ یابد. از مجموع این روایات، که از ابن عباس و ابن مسعود و سفیان بن عیینه نقل شده، معلوم می شود که در آغاز اسلام نقطه گذاری معمول بوده است. همچنین دکتر گروهمن نوشته ای یافته است که نقطه دارد و تاریخ آن به 22 هجری می رسد. مایس در نزدیکی طائف سندی پیدا کرد که حروف آن نقطه دارد و به تاریخ 58 هجری نوشته شده است.
در هر حال آنچه مسلم است در آغاز، قرآن را بدون نقطه و حرکت می نوشتند و اعراب خود به غریزه و ذوق صورت و تلفظ اصلی کلمه را در می یافتند ولی چون ملل غیر عرب اسلام آوردند، خواندن کلمات بدون نقطه و حرکات بر ایشان دشوار بود. این بود که یا به ابتکار ابواسود دوئلی یا نصربن عاصم و یحیی بن یعمر شاگردان او با گذاشتن نقطه حروف متشابه را از هم مجزا نمودند. بعداً مردم تنوین را اختراع کردند و آن دو نقطه ی روی هم بود. مردم مدینه تشدید را از دو خط قوسی درست کردند و آن را روی حرف مشدد مفتوح و زیر حرف مشدد مکسور و در طرف چپ حرف مشدد مضموم قرار دادند و نقطه ی فتحه را داخل قوس و کسره را زیر آن قوس و ضمه را طرف چپ آن قوس قرار دادند. بصریان نیز سکون را بر دیگر علامات افزودند.
مسئله ی دیگر مسئله حرکات بود یعنی چگونه تلفظ حروف و آخر کلمه بر حسب موقعیت کلمه در جمله.
ابواسود دوئلی به جای حرکات نقطه به کاربرد و خلیل بن احمد به جای نقطه علامات فتحه و ضمه و کسره ی متداول را اختراع کرد. می گویند نقطه گذاری ابواسود به جای حرکات به شیوه ی خط سریانیان نسطوری بود. بنابراین، احتمال می دهند که ابواسود از آنها آموخته باشد. نسطوریان این نقطه های بزرگ را برای تعیین تلفظ و نوع کلمه از اسم و فعل و حرف به کار می بردند و نیز نقطه هایی برای تعیین حرکت حروف که این قسمت اخیر را یعقوب رهاوی وضع کرده بود. او نقطه های علامت حرکت را در بین حروف قرار داد که بعدها به صورت صدای الفی و واوی و یایی در آمد. نقطه هایی که ابواسود وضع کرده بود ابتدا به رنگی غیر از رنگ متن بود.
منبع مقاله :
کتاب المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، تألیف جواد علی. جلد هفتم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط