مترجم: سید عبدالحسین رئیس السادات
روز قیامت برای این که شفاعت بتواند مفید واقع شود، باید چهار شرط زیر محقق شود.
1. توان شافع بر شفاعت
2. مسلمان بودن شفاعت شونده
3. صدور اجازه برای شافع
4. رضایت خداوند از کسی که مورد شفاعت واقع می شود اکنون چهار شرط فوق را به تفصیل بیان می کنیم.
توان شافع بر شفاعت
در آخرت برای مقبول افتادن شفاعت و سودمند بودن آن، قبل از هر شرط دیگری باید کسانی که می خواهند شفاعت کنند توان این کار را به دست آورند؛ یعنی کسی که اختیار شفاعت نداشته باشد به خوبی روشن است که شفاعت نخواهد کرد. در تصریح این سخن، قرآن می فرماید: لاَ یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً {19/ 87} هیچ کس مالک شفاعت نباشد مگر کسی که ( به پرسش حق) از خدای مهربان عهد نامه ی ( توحید کامل و شفاعت) دریافته است. در این آیه ی کریمه، دو چیز با وضوح کامل نشان داده شده است:الف- مالک شدن کفّار و مشرکین را بر شفاعت نفی کرده است.
ب- آن کس شفاعت خواهد کرد که از خدایتعالی وعده ی شفاعت دریافت نموده است.
وَ لاَ یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ{43/ 86}
و هر کس را که این گروه به جز الله ( رب خویش دانسته) صدا می کنند، اختیار سفارش [ شفاعت] ( هم) ندارد. بلی، آن کس که به حق گواهی دهد و نسبت به آن علم هم داشته باشد ( یعنی آن کس که به حقّانیّت کلمه ی شهادت [اشهدان لا اله الا الله] قولاً اقرار کرده و عملاً هم آن را تصدیق نموده، به او اجازه ی سفارش ( شفاعت) داده خواهد شد. ( و غیر خدای یکتا آنان را که به خدایی می خوانند قادر بر شفاعت کسی نیستند مگر کسانی که بدانند و بر توحید حق گواهی دهند.) [ ترجمه ی مرحوم الهی قمشه ای]
در این آیه ی کریمه، امید شفاعت از معبودان باطل نفی می شود. کفّار و مشرکین بر این باور هستند که می توانند معبودهای باطلشان را شفیع قرار دهند و معتقدند این در روز قیامت آنان را شفاعت خواهد کرد. خدایتعالی این گونه شفاعت را نفی می کند و می فرماید آن کس که اختیاری در شفاعت ندارد، امید شفاعت از او داشتن بی مورد است. در آیه های دو گانه ی فوق، هم نفی اختیار شفاعت آمده است و هم اثبات آن. آنچه که قبل از کلمه ی "الا" آمده است نفی شده و آنچه پس از آن آمده است حالت اثباتی دارد.
در یک جای دیگر هم اختیار شفاعت معبود باطل به طور کلی نفی گردیده است. می فرماید: أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَلَوْ کَانُوا لاَ یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لاَ یَعْقِلُونَ {39/ 43}. آیا ایشان به جز خدایتعالی سفارش کننده های [شافعان] دیگری را بر می گزینند؟ بفرمائید [نویسنده همه جا درترجمه ی "قل" برای ادب و احترام نسبت به ذات گرامی رسول الله ( صلی الله علیه و اله) از فعل فرمودن به جای گفتن و ضمیر جمع به جای ضمیر مفرد استفاده می کند. م] اگر چه این سفارش کننده ها [ شافعان] نه توانائی کسب کرده اند و نه اینکه چیزی می فهمند ( پس برای چه این معبود مجبور محض، در مقابل الله [ خدایتعالی] به دنبال شفاعت اوست؟)
بلکه این مردم کافر مشرک، خدا را واگذارده و بتهایی را شفیعان خود برگرفتند. بگو: اگر چه این بتان کمترین چیزی را مالک نباشند و هیچ عقل و ادراکی ندارند ( باز شفیع شما توانند شد؟) [ترجمه ی مرحوم الهی قمشه ای].
در آیه ی کریمه ی فوق، این موضوع نفی شده است که جز خدایتعالی هیچ نفس دیگری دارای اختیار شفاعت نیست. و از آنجایی که [ این نفس] اختیاری از خود ندارد، نزد خدایتعالی شفاعت کردن چه معنی دارد؟ قرآن می خواهد این تصوّر را در دل جایگزین کند که شفاعت آن گاه معتبر و مورد قبول خواهد بود که از بارگاه ایزدی اختیار شفاعت بخشیده شده باشد؛ بنابراین معبودان باطل کفّار و مشرکین خواه آن معبود بت باشد یا انسان، نمی تواند شفیع گردد. به این خاطر که به طور کلی اختیار شفاعت به دست نیاورده است و این اختیار صرفاً از جانب خدایتعالی به بندگان مقرّب و برگزیده اش ارزانی می گردد.
مسلمان بودن شفاعت شونده
پذیرش شفاعت یک شرط دارد و آن اینکه کسی که در حق او قرار است شفاعت شود مسلمان باشد. در قرآن حکیم در آنجا که سخن از نفی شفاعت می کند مقصودش این است که برای کفّار و مشرکین هیچ گونه شفاعت کننده ای نیست. حتی در یک مورد هم شفاعت برای اهل ایمان نفی نشده است. در تأیید این مطلب، ما به ارائه ی آن آیات از قرآن حکیم اقدام می کنیم که در آنها شفاعت نفی شده؛ ولی این نفی، تنها برای کفّار و مشرکین است.نفی شفاعت در آیات قرآنی و مفهوم حقیقی آن
الف - وَ اتَّقُوا یَوْماً لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لاَ هُمْ یُنْصَرُونَ{2/ 48} و حذر کنید از آن روزی که هیچ کس به کار دیگری نیاید، و شفاعت هیچ کس پذیرفته نشود، و فدا و عوضی از کسی قبول نکنند، و هیچ یاری کننده و فریاد رسی نخواهد بود.ب - وَ اتَّقُوا یَوْماً لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لاَ یُقْبَلُ مِنْهَا عَدلُ وَ لاَتَنفَعُهَا شَفَاعَةُ و لاَ هُم یُنصَرُونَ{2/ 123} و بترسید از روزی که هیچ کس اندکی به کار دیگری نیاید و به حال او سودی نبخشد و از هیچ کس فدایی پذیرفته نشود و شفاعت کسی او را سودمند نَبُوَد و آنان را یاوری نباشد.
نفی شفاعت از کفّار
در آیات فوق، اثبات شفاعت برای مؤمنین صالح و مقرّب شده است. همان هایی که خدایتعالی به آنها اجازه ی شفاعت هم می دهد و خداوند از کسی که مورد شفاعت واقع می شود نیز راضی است. بر عکس این مطلب، در آیاتی که شفاعت نفی شده است، اطلاق نفی بر کفّار و مشرکین است؛ یا در جایی که از شرایط ذکر شده [ آن چهار شرط] شرطی تحقق پیدا نکرده است.نفی دوستی و شفاعت از کفّار در روز قیامت
فرموده ی باریتعالی است که: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَ بَیْعٌ فِیهِ وَ لاَ خُلَّةٌ وَ لاَ شَفَاعَةٌ وَ الْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ {2/ 254} ای اهل ایمان! از آنچه روزی شما کردیم انفاق کنید؛ پیش از آنکه بیاید روزی که نه کسی ( برای آسایش خود) چیزی تواند خرید و نه دوستی و شفاعتی به کار آید، و کافران ( دریابند که) ستمکار بوده اند.در آیه ی کریمه ی فوق، سه چیز نفی شده است: 1) نفی خرید و فروش، 2) نفی دوستی، 3) نفی شفاعت.
در اینجا شفاعت برای کافران نفی شده؛ و اثبات شفاعت برای مؤمنین است که برای این کار اجازه دریافت کرده اند. از ترکیب این آیه جهت گیری مفهوم آن تعیین می گردد. آیه ی 254 سوره ی بقره با خطاب "یا ایها الذین امنوا" آغاز می شود. اشاره به این که روز قیامت خرید و فروش منتفی است و حکمی را بیان می کند که شامل مؤمنین و کفّار هر دو می شود. سپس "و لاخله ی ولا شفاعه ی " می آید که بعد از آن فرموده است "والکافرون هم الظالمون" ( و کافران خود ستمکار بوده اند) این اشاره می کند که این دو حکم ویژه ی کافران است.
برای کفّار هیچ مددکار و شفیعی نیست
فرموده ی خدایتعالی: لَیْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیٌّ وَ لاَ شَفِیعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لاَ یُؤْخَذْ مِنْهَا أُولئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِمَا کَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْفُرُونَ{6/ 70}و او را جز خدا دادرس و شفیعی نباشد؛ و اگر هر چه ( برای آسایش خود از عذاب) فدا دهد از او نپذیرند. آنها همان کسانی هستند که عاقبت به کیفر اعمالشان به هلاکت می رسند و به کیفر کفرشان شرابی از حمیم جهنم و عذابی دردناک دارند.
در آیه ی فوق به وضوح بیان می فرماید که برای کافران هیچ شفاعت کننده و دادرس و مددکاری نخواهد بود. از تصریحات مفسرین و پیشوایان هم به دست آمد که در روز قیامت آن کسانی بی یار و مددکار خواهند بود که نسبت به فرامین الهی سرکش، نافرمان و کافر بوده اند.
در زیر، گفتار دو تن از علمای تفسیر آورده می شود:
جناب عبدالله بن عباس ( رضی الله) فرموده است: یعنی الیهود و النصاری و مشرکی العرب ( تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، ص 112) مقصود از این آیه، یهود و نصاری و مشرکین عرب هستند.
علامه ی قرطبی ( ره) فرموده است: ای لا تعلق قلبک بهم فانهم اهل تعنت ( فرطبی، ج7، ص 15) یعنی نسبت به آنها وابستگی قلبی پیدا نکن که ایشان اهل نافرمانی و سرکشی اند.
کسی اجازه ندارد برای مشرکین شفاعت کند
وَ مَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ مَا کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ {6/ 94} و آن شفیعان که به خایل باطل به نفع خود می پنداشتید، همه نابود شوند و میان شما و آنان جدایی افتد.در آیه ی کریمه ی فوق این امر به روشنی آمده است که آن مشرکانی که در کنار خدایتعالی شریکی قرار داده بودند، [ آن شریک را] شفاعت کننده ی خود نیز پنداشته بودند. خدایتعالی در روز قیامت خواهد فرمود که در کنار شما شریک های شما دیده نمی شوند. بین شما و آنها رابطه تمام شده است. بنابراین نفی شفاعت مشرکین است و نه مؤمنین.
آنان که خدایتعالی را فراموش می کنند از شفاعت محروم خواهند بود.
فرموده ی باریتعالی: هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَیَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ {7/ 53} آیا جز این انتظار دارند که تأویل آن ( آیات و مآل اعمال آنها هنگام مرگ یا ظهور قیامت) به آنان برسد؟ آن روز که تأویل آن فرا رسد کسانی که آن را پیش از این فراموش کرده بودند خواهند گفت: همانا رسولان پروردگارمان حق را برای ما آوردند و ( کاش مخالفت نمی کردیم) آیا کسی به شفاعت ما بر خواهد خاست یا بار دیگر به دنیا باز می گردیم تا غیر از این اعمال زشت به اعمال صالحی بپردازیم؟ راستی که آن کافران خود را در زیان سخت افکنده اند و آنچه به دروغ می بافتند همه نابود شده و از دستشان رفته است.
از این آیه ی کریمه معلوم می شود که روز قیامت، آنان که خدایتعالی را فراموش کرده اند هیچ بهره ای از شفاعت نصیبشان نمی شود. به خاطر همین وی درخواست می کند بار دیگر به دنیا بازگردد. این خواست و سخن کافر است. گمان اینکه مؤمن خداوند را فراموش کرده باشد اصلاً نمی رود. بزرگان و مفسرین درباره ی این آیه تصریح دارند که آن افرادی که از شفاعت محروم خواهند شد کفّار و مشرکین هستند.
حسرت کفّار در بازگشت به دنیا
در قرآن کریم فرموده ی باریتعالی است که روز قیامت با حسرت فراوان خواهند گفت: فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِینَ *وَ لاَ صَدِیقٍ حَمِیمٍ*فَلَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ {سورة الشعراء، 100- 102} پس ( در این روز سخت) نه شفیعی داریم و نه یک دوست صمیمی ( که از ما حمایتی کند) ای کاش بار دیگر( به دنیا) باز می گشیتم تا ( به خدای یگانه) ایمان می آوردیم.این آیه ی طیبه حسرت خوردن فراوان کفّار را بیان کرده است. ایشان در روز قیامت با دیدن عذاب خواهند گفت: کاش موقعیّت برایمان فراهم می شد تا به دنیا باز می گشتیم و زندگی مؤمنانه ای را در پیش می گرفتیم و به این حسرت دچار نمی شدیم. از این مشخص می شود که کفّار و مشرکین به خاطر کفری که گرفتارش شده اند خود به محروم بودن از شفاعت اعتراف خواهند کرد.
ناامیدی سخت مشرکین در روز قیامت به خاطر نداشتن شفیع
قرآن حکیم می فرماید: وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ * وَلَم یَکُن لَّهُم مِّن شُرَکَائِهِم شُفَعَاء و کَانُوا بِشُرَکَائِهِم کَافِرِینَ* وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ *فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ {سورة روم، 12- 15}.و روزی که ساعت قیامت بر پا شود، بدکاران نومید و اندوهگین شوند و هیچ شفیع و مددکاری بر خود از آنان که شریک حق گرفتند نمی یابند؛ بلکه به آن شریکان و خدایان باطل کافر می شوند. و روزی که ساعت قیامت بر پا شود، در آن روز خلایق ( بر حسب مراتب طاعت و معرفت و کفر و عصیان) فرقه فرقه شوند. اما آن فرقه که ایمان آوردند و به نیکوکاری پرداختند، مسرور ( و محترم) در باغ بهشت منزل گیرند.
در این آیه بیان شده است که مجرمین در روز قیامت سخت ناامید خواهند بود. مقصود از این مجرومین کفّار و مشرکین هستند. بر این امر موارد زیر دلالت می کنند:
الف) در اینجا مراد مشرکین و کفّار هستند زیرا دربیان و شناساندن احوال آخرت پس از سه آیه ی نخست، "فاما الذین آمنوا" آورده شده تا احوال ایمان آورده ها را بیان فرماید. این یک اشاره ی روشن است زیرا قبل از آن در مقابل اهل ایمان، احوال آن افرادی بیان شده که کافر و مشرک هستند.
ب) "یبلس" بر ناامیدی زیاد دلالت می کند و این چیزی است که به خودی خود برای تعیین مرجع ناامیدی کافی است که کفّار و مشرکین هستند زیرا در روز قیامت حالت ناامیدی بر مؤمنین مستولی نخواهد شد.
}) مفسرین هم در اینجا همین معنی را دریافت کرده اند. اما جلال الدین محلی ( رح) می فرماید: ( یبلس المجرمون) یسکت المشرکون لانقطاع حجتهم. ( جلالین، ص 406) مقصود از "یبلس المجرمون" این است که مشرکین به دلیل پایان یافتن حجتشان [ بریدن از حجتشان] خاموش خواهند شد.
جناب عبدالله بن عباس رضی الله عنها در ذیل این آیه می فرماید: ییاس المشرکون من کل خیر ( ولم یکن لهم) لعبدة الاوثان ( من شرکائهم من) الهتهم شفعاء ( تنویز المقباس من تفسیر ابن عباس، ص 339) مشرکان از هر خیری مأیوس خواهند شد و برای آنان که بتها را عبادت می کردند خداوندانشان شفیع آنها نخواهند شد.
منکرین صداقت قرآن محروم از شفاعت
فرموده ی باریتعالی است که: مَا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاَ شَفِیعٍ أَ فَلاَ تَتَذَکَّرُونَ{32/ 4} شما را غیر او هیچ ( در عالم) یار و یاور و شفیع و مددکاری نیست. آیا باز هم پند نمی گیرید؟ در آیه ی قبل از آیه ی کریمه ی فوق، گفتار از آن افرادی است که منکر صداقت قرآن هستند و به افترا پرداخته اند که این قرآن را پیامبر ( صلی الله علیه و آله) از خود ساخته اند و به آن حضرت ( صلی الله علیه و آله) تهمت بزرگ دروغ پردازی زده اند. خدایتعالی توجه آنها را به آفرینش زمین و آسمان و مجموعه ی کائنات جلب می کند و آنها را مورد خطاب قرار داده، می فرماید برای شما نه ولی و نه دوست و نه شفیع و سفارش کننده ای خواهد بود. سپس آنها را به لرزه انداخته می فرماید: آیا این کائنات و هستی را می بینید و پند نمی گیرید؟نفی شفاعت از معبودان باطل
فرموده ی باریتعالی است که: أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لاَ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لاَ یُنْقِذُونِ {36/ 23} آیا من به جای آن خدای آفریننده ی یکتا، خدایانی را معبود خود گیرم که اگر آن خدای رحمان بخواهد به من رنج و زیانی رسد، هیچ شفاعت آن خدایان از من دفع زیان نکرده و نجاتم نتوانند داد؟ از آیه ی کریمه ی فوق معلوم می شود که برای پرستش کنندگان معبودان باطل، شفاعت معبودان و الهه هایشان هیچ سودی نخواهد داشت و این از آفتاب روشن تر است که پرستش معبودان باطل یعنی کفر ورزیدن. بنابراین مشخص می شود که در اینجا نفی سودمند بودن شفاعت برای کفّار است.ظالمین ( کفار) شفیعی نخواهند داشت
باریتعالی می فرماید: مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لاَ شَفِیعٍ یُطَاعُ {40/ 18}( و ستمکاران را هیچ دلسوزی و یاوری که شفاعتش پذیرفته شود نخواهد بود.) در اینجا منظور از ستمکاران ( ظالمین) کفّار هستند؛ چنانکه امام ابوالبرکات نسفی ( رح) فرموده است: ماللظالمین: ما للکافرین من حمیم و لا شفیع ( مدارک علی الخازن، ج 4، ص 69) برای ظالمین یعنی کافران، هیچ ولی و دوست و هیچ شفاعت کننده ای نخواهد بود.
منتفی بودن شفاعت برای منکرین روز جزا
فرموده باریتعالی: یَتَساءلُونَ* عَنِ المُجرِمینَ* مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ *قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ * وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ * وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ *وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ*حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ * فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ {سوره ی مدثر، 40- 48} ( سؤال می کنند* از احوال دوزخیان گنهکار* که شما را چه عمل به عذاب دوزخ در افکند؟ آنان جواب دهند که ما از نمازگزاران نبودیم* و مسکینی را طعام نمی دادیم* و با اهل باطل به بطالت می پرداختیم* و ما روز جزا و تکذیب می کردیم* تا آنکه یقین [ که ساعت مرگ است] بر ما آیات، رسید* پس شفاعت شفیعان در حق آنان هیچ سودی نبخشد.) در این آیات، نخست منتفی بودن شفاعت برای کفّار و مشرکین بیان شده، و سپس شفاعت برای مؤمنین ثابت می شود.صدور اجازه برای شافع
شرط سوم برای شفاعت این است که شفاعت کنندگان برای این شفاعت اجازه داشته باشند. آیات زیادی از قرآن حکیم بر این موضوع دلالت دارد. در اینجا چند تای آنها را ملاحظه کنید.
1- مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ{ 2/ 255} که را این جرأت است که در پیشگاه او به شفاعت برخیزد مگر به اذن او؟
2- مَا مِنْ شَفِیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ {10/ 3} هیچ کس شفیع و واسطه جز به رخصت او نخواهد بود.
3-یَوْمَئِذٍ لاَ تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ {20/ 109} در آن روز، شفاعت هیچ کس سود نبخشد جز آن کس که خدای رحمان به او رخصت شفاعت داده.
4- وَ لاَ تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ {34/ 23} و شفاعت کسی جز آن که خدا به او اذن شفاعت داده، نزد خداوند سودمند نیست.
5- لاَ تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یَرْضَى {53/ 26}
از تمام آیات فوق، این مطلب برداشت می شود که پس از اجازه است که شفاعت سودمند خواهد بود. و کسانی که اجازه ی شفاعت ندارند، شفاعتشان هیچ سودی نخواهد بخشید.
شفاعت کنندگان مأذون هستند.
در اینجا یک سؤال به ذهن می آید. با توجه به اینکه حق شفاعت مشروط به اذن شفاعت می شود، ما چگونه پیشاپیش کسانی را شافع و مأذون برای شفاعت تصوّر می کنیم؟ درحقیقت، یک درک اشتباه است که تصور کنیم کسانی که اجازه ی شفاعت دریافت نکرده اند، روز قیامت دریافت خواهند کرد. در قیامت، اجازه ای که داده می شود اجازه ی سخن گفتن خواهد بود. اجازه ی شفاعت را خدایتعالی در همین دنیا به مقربین خویش عطا کرده است. بر این گفته، چندین دلیل وجود دارد:الف) در آیه های فوق همراه چهار آیه، کلمه ی "اذن" با صیغه ی ماضی به کار رفته است. ازاین معلوم می شود که اجازه ی شفاعت داده شده است.
ب) باریتعالی در سوره ی مریم می فرماید: لاَ یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْداً {19/ 87} در آن روز هیچ کس مالک شفاعت نباشد مگر کسی که ( به پرستش حق) ازخدای مهربان عهد نامه ی ( توحید کامل و شفاعت) دریافته است. در این آیه ی کریمه، کلمه ی « اتخذ» به صیغه ی ماضی به کار برده شده است. مفهوم آن این است که وعده ی شفاعت داده شده است.
ج) چهارده قرن از نزول قرآن می گذرد. در قرآن، ذکر شفاعت کنندگان و آنان که از آن محرومند رفته است. هنگام نزول قرآن هم از زبان شریف نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله) اجازه ی شفاعت جاری شده است؛ لذا در روز قیامت، آنان که اجازه ی شفاعت داشته اند، اجازه ی سخن گفتن خواهند یافت.
د) وَ لاَ یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ {43/ 86}
( و غیر خدای یکتا آنان را که به خدایی می خوانند، قادر بر شفاعت کسی نیستند، مگر ( عزیز و عیسی و فرشتگان) کسانی که بدانند و بر توحید حق، گواهی دهند.) شهادت به حق در روز قیامت نخواهد بود بلکه مربوط به دنیا می شود. بر همین اساس، مطابق سوره ی حدید به منافقین دستور داده می شود "ارجعوا ورائکم" که روی خویش را به دنیا برگردانید زیرا آنچه را که در آنجا برای خویش تهیه دیده اید، شهادت خواهد داد.
روشن نمودن شهادت بالحق
از آیه ی شریفه ای که پیش ازین آمد مشخص می شود که شاهدین بالحق اجازه ی شفاعت دریافت کرده اند. اکنون پرسیده می شود شاهدین بالحق چه کسانی هستند؟ تفصیل شهادت بالحق در سوره ی آل عمران این گونه آمده است:قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ *الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ*الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ*شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلاَئِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ { سوره ی آل عمران، آیه های 15- 18}
ای حبیب، ای پیامبر) بگو: می خواهید شما را آگاه گردانم به بهتر از اینها؟ برای آنان که تقوا پیشه کنند، نزد خدا باغ های بهشتی است که در زیر درختان آن نهرها جاری است؛ در آن جاوید و متنعّم هستند و زنان پاکیزه و آراسته ای و ( از همه بهتر) خشنودی خدا، و خداوند به حال بندگان بیناست* آنان که به درگاه الهی عرضه دارند: پروردگارا! به کرم خود گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب جهنم نگاهدار* آنان صابران و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحرگاهانند* خدا به یکتایی خود گواهی دهد که جز ذات اقدس او خدایی نیست و فرشتگان و دانشمندان نیز گواهی دهند که نیست خدایی جز او و ( بر همه چیز) توانا و داناست.
در این آیات مبارکه، خدایتعالی در بین گواهی دهندگان به حق در کنار فرشتگان از اولوالعلم نیز یاد کرده است.
خدایتعالی به این گروهها اجازه ی شفاعت کرده است زیرا در آیات فوق می فرماید شهادت دهندگان، به حق اجازه ی شفاعت دریافت می کنند و شهادت به حق در دنیا صورت می گرد. به همین خاطر در آخرت از اعتبار برخوردار نخواهد بود. بنابراین هر کس که در دنیا شهادت به حق داده است، هم او مالک شفاعت دنیائی می گردد. بله، روز قیامت پس از این اجازه ی شفاعت دنیایی، یک اجازه ی دیگر داده خواهد شد و پس از این اجازه است که شافعین از اختیار خویش استفاده خواهند کرد و از خدایتعالی اجازه ی کلام دریافت خواهند نمود.
همین اجازه ی کلام است که در قیامت دریافت می کنند؛ چون اجازه ی شفاعت، پیشتر داده شده است.
دو درجه ی اجازه ی شفاعت
مشخص شد که شفاعت دو مرحله دارد:1- اجازه ی شفاعت؛ 2- اجازه ی سخن.
اجازه ی شفاعت
این اجازه ی شفاعت را خدایتعالی در دنیا به بندگان برگزیده ی خویش می بخشاید.اجازه ی سخن
این اجازه ی دیگری است. روز قیامت که خاموشی همه جا را فرا می گیرد، در کنار جلال و هیبت خدایتعالی هیچ کس مجال سخن گفتن پیدا نخواهد کرد. در این هنگام، تنها آن کسانی سخن خواهند گفت که از جانب خدایتعالی به آنها اجازه ی سخن گفتن داده می شود. در قرآن کریم این حالت چنین بیان شده است:یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلاَئِکَةُ صَفّاً لاَ یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قَالَ صَوَاباً {78/ 38}
( روزی که آن فرشته ی بزرگ روح القدس با همه ی فرشتگان به صف آیند و هیچ کس سخن نگوید جز آن که خدای مهربانش اذن دهد و او سخن به صواب گوید.)
این اجازه ی سخن گفتن از آداب شفاعت و از آداب بارگاه الوهیت است و هیچ ارتباطی با اجازه ی شفاعت ندارد. زیرا اجازه شفاعت در همین دنیا داده شده است و آن جا سخن از مقاماتی است که روز قیامت به آنها اجازه می دهند و آن اجازه ی سخن گفتن است و نه اجازه ی شفاعت. [ به عبارت دیگر آنان که قرار بوده است شفیع گنهکاران شوند در همین دنیا رفتار، کردار، منش و ارتباطشان با خدایتعالی به گونه ای بوده است که اجازه ی شفاعت را قبل از مرگ دریافت داشته اند. ویژگیهای این افراد را هم همان طور که گذشت یا در آینده خواهد آمد، قرآن حکیم و احادیث شریف مشخص کرده اند. م]
مثال دنیایی این کار مثال وکیل دعاوی است که ابتدا کسی را به عنوان وکیل انتخاب می کنند و سپس این وکیل همین که اجازه ی سخن گفتن در برابر قاضی دریافت کرد، شروع به سخن می کند.
رضایت خداوند از کسی که مورد شفاعت واقع می شود
شرط چهارم مورد پذیرش واقع شدن شفاعت این است که خدایتعالی از شفاعت شونده هم راضی باشد. اگر خدایتعالی از کسی راضی نباشد، روشن است که شفاعت کردن برای او به جایی نخواهد رسید؛ زیرا اختیار شفاعت کردن هم از جانب باریتعالی به شفاعت کننده داده شده است. در این مورد نیز آیات متعددی دلالت بر این می کند که شفاعت هنگامی مقبول می افتد که خداوند تبارک و تعالی راضی باشد.الف - وَ لاَ یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى .....{21/ 28} و هرگز از احدی جز آن کسی که خدا از او راضی است شفاعت نکنند...
ب -وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لاَ تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یَرْضَى {53/ 26} و بسیار ملک در آسمانها هست که شفاعتشان سودمند نیست جز به امر خدا و بر آن کس که خدا بخواهد و از او خشنود باشد.
از این آیات معلوم می شود که شفاعت شفیع فقط در حق آن شخصی قابل پذیرش خواهد بود که رضایت خدایتعالی شامل حال وی گردد.
در این فصل، شفاعت در آخرت و شرایط آن را گفتیم و این سخن اظهر من الشمس است که در میان آفریده های جهان هستی محبوب ترین وجود نزد خدای سبحان نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله) است و به خاطر آن حضرت ( صلی الله علیه و آله) بخشش و مغفرت امّت ایشان یک نظام گسترده است که در این نظام، شفاعت مهمترین رکن است.
روز قیامت انبیاء، اولیا و صالحان بر حسب مراتبشان شفاعت خواهند کرد اما بالاترین درجه ی شفاعت که همان مقام محمود باشد از آن آقا و مولایمان ( صلی الله علیه و آله) خواهد بود. این جایگاه و رتبه نصیب کس دیگری نخواهد شد و میزبان محفل، این لوح افتخار را فقط به آن حضرت ( صلی الله علیه و آله) خواهد داد.
علاوه بر آیات بینات، فرموده های نبوی ( صلی الله علیه و آله) هم با صراحت کامل بر این امر تأکید دارند که آن حضرت ( صلی الله علیه و آله) به مقام شفاعت کبری نائل خواهند گردید و در همان حال صالحان و مقربان دیگر بر حسب درجه و مرتبت خویش به کار شفاعت خواهند پرداخت. در باب چهارم انشاء الله به این فرموده ها و روایات نبوی خواهیم پرداخت.
منبع مقاله: القادری، دکتر محمد طاهر، (1390)، عقیده شفاعت، سید عبدالحسین رئیس السادات، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی- معاونت فرهنگی، چاپ اول.
/م