نویسنده: دکتر بنفشه غرایی
مارسيا بر اساس نظريه ي اريکسون در رابطه با شکل گيري هويت در نوجوانان مدل هويت خود را ارائه داد. وي چهار سطح جداگانه در رشد و شکل گيري هويت را پيشنهاد کرد که با توجه به اهميت اين نظريه در فهم بهتر دوران نوجواني ابتدا از اين مراحل نامبرده مي شود و سپس توضيح بيش تري داده خواهد شد. اين مراحل عبارتند از:
1- وضعيت هويت سردرگم
2- وضعيت تفويض اختيار
3- وضعيت تعليق
4- وضعيت کسب هويت
اين نظريه اولين ديدگاه مبتني بر مطالعات مربوط به هويت در يک محيط اجتماعي معمولي بود. وي در واقع به جاي ارائه ي نظريه ي خود بر اساس نظريه ها و تئوري هاي قبلي، مراحل رشد هويت را بر مبناي مطالعه روي نوجوانان در موقعيت هاي واقعي ارائه کرد. بر اساس اين نظريه معمولاً افراد در وضعيت هويت سردرگم در پايين ترين سطح رشد هويت قرار دارند، به اهداف يا باورهاي خاصي متعهد نيستند، فاقد احساس مسئوليت اند و با اين که از زندگي خود ناراضي هستند، تلاشي براي بررسي مجدد باورهاي خود نمي کنند.
در وضعيت تفويض اختيار هر چند که اين افراد تعهد زيادي به اهداف، باورها و برنامه هاي زندگي خود دارند ولي اين باورها حاصل يک دوره تحقيق و کاوش نيست، بلکه صرفاً ناشي از دنباله روي و پيروي از نظام هاي ارزشي والدين يا افراد مهم زندگي شان مي باشد.
افراد در وضعيت تعليق در حال تجربه ي بحران هويت هستند ولي هنوز به باورهاي ثابت نرسيده اند و ممکن است سال ها در اين وضعيت باقي بمانند. در واقع حالت آشفتگي و ناآرامي در نوجواني بيش تر در اين مرحله ديده مي شود. در مراحل رشد معمولاً وضعيت تعليق قبل از وضعيت کسب هويت رخ مي دهد. در اين مرحله فرد سعي مي کند از ميان انتخاب هاي ممکن در حوزه ي شغلي، روابط بين فردي، مکتب عقيدتي و ... يکي را انتخاب و به آن تعهد پيدا کند تا بالاخره به آخرين مرحله ي حل بحران هويت يعني وضعيت کسب هويت برسد.
در مرحله ي کسب هويت پس از يک دوره بررسي و ارزيابي، نهايتاً افراد دست به انتخاب اهداف، باورها و برنامه هاي زندگي خود مي زنند. اين وضعيت بالاترين سطح تحول هويت است.
بنابراين، چهار وضعيت هويت را مي توان در مفهوم وجود يا عدم وجود بحران هويت، يا همان کاوش در مسائل پيرامون و تعهد، به اين ترتيب توصيف کرد: هويت سردرگم (وضعيتي بدون بحران و کاوش فعلي و بدون تعهد)، تفويض اختيار (وضعيتي با تعهد بدون بحران و کاوش قبلي)، تعليق (وضعيتي با بحران و کاوش فعلي و بدون تعهد) و بالاخره کسب هويت (وضعيتي با تعهد و بحران و کاوش قبلي که اکنون حل شده است). اين مراحل در يک موقعيتِ طبيعي در نظر گرفته مي شوند و بر اين متمرکزند که چگونه نوجوانان براي شکل گيري هويت شان درگير آن ها مي شوند.
آيا پرداختن نوجوان به کاوش درباره ي آنچه آموخته نگران کننده است؟
کاوش در شکل گيري هويت نقش به سزايي دارد. کاوش در محيط و باورها و الگوهاي آموخته شده، رفتاري درجهت حل مسائل پيرامون است، زيرا از طريق آن، فرد به کسب اطلاعات بيش تر درباره ي خود و محيط، براي تصميم گيري درباره ي انتخاب هاي اصلي زندگي نائل مي شود تا در نهايت از اين طريق بتواند به تعهد برسد. تعهد به معناي رسيدن به مجموعه اي از اهداف، ارزش ها و باورهاست. بنابراين در مرحله ي کاوش، طبقه بندي متغيرهاي مختلف و در مرحله ي تعهد، عمل به متغيرهاي انتخاب شده و پيگيري آن ها اتفاق مي افتد. در واقع مي توان گفت که کاوش، براي ايجاد مفهوم کامل تري از خود و تعهد، براي تصميم گيري نهايي در مورد مجموعه ي خاصي از اهداف، ارزش ها و باورها لازم است.بر همين اساس نوجوان مراحل زير را براي رسيدن به يک هويت کامل بر اساس سطوح کاوش طي مي کند:
1- دوره اي که در آن نوجوان نه تصميم مي گيرد، نه سازش مي کند و نه توجه دقيقي به اختيارات يا حق انتخاب هاي خود دارد (وضعيت هويت سردرگم).
2- دوره اي که در آن نوجوان بدون تفکر، بر اساس استانداردهاي والدين عمل مي کند (وضعيت تفويض اختيار).
3- دوره اي که نوجوان هر تصميم يا سازشي را به تعويق مي اندازد ولي به تمام ديدگاه ها و مسائل اطراف خود توجه کامل دارد (وضعيت تعليق).
4- دوره اي که نوجوان مي تواند سازش و مصالحه اي بين نيازهاي دروني خود و خواست هاي اجتماعي برقرار کند. به طور کلي در اين دوران نوجوان به تصميم گيري در حوزه هاي شغلي، مذهبي، سياسي و روابط با جنس مخالف مي پردازد (وضعيت کسب هويت).
از نظر مراحل رشدي، وضعيت تعليق معمولاً قبل از وضعيت کسب هويت رخ مي دهد. احتمال دارد افراد در اين دوره مبتلا به اضطراب و افسردگي شوند. هر چند که مشخص شده است افکار خلاق در اين وضعيت بيش تر از وضعيت هاي ديگر وجود دارد و بالاخره در مرحله ي کسب هويت است که فرد پس از کاوش در مسائل به مرحله ي تعهد به باورهاي خود مي رسد و در اين مرحله است که معمولاً افراد به داشتن يک تفکر متوازن تمايل دارند. پس به نظر مي رسد براي رسيدن به يک هويت مستقل، گذشتن از اين مراحل امري ضروري است.
آيا بي تفاوتي يا پذيرش بي قيد و شرط موضوعات از سوي نوجوانان امري طبيعي است؟
در شروع شکل گيري هويت، زماني که نوجوان به تازگي وارد مرحله ي نوجواني شده و هنوز نمي تواند با اين همه تغييرات جسمي و اجتماعي کنار بيايد و در وضعيت هويت سردرگم به سر مي برد، به مسائل پيرامون بي احساس و بي علاقه مي شود و معمولاً مشکلاتي در زمينه ي تحصيلي و روابط بين فردي پيدا مي کند. انتظار مي رود که اين مرحله کوتاه و گذرا باشد و فرد به سرعت وارد مراحل بعدي شکل گيري هويت شود. در اين حالت است که گفته مي شود چنين رفتاري طبيعي است، ولي اگر اين مرحله طولاني شود و فرد نتواند از آن به راحتي عبور کند، مشکلات شديدي در زندگي او ايجاد خواهد شد. بنابراين هويت سردرگم را نيز مي توان به ابعاد مختلفي تقسيم کرد. گروهي از اين افراد وضعيتي شبيه نوعي اختلال شخصيت به نام اختلال شخصيت مرزي دارند که مشکل اصلي آن ها آشفتگي هويت است. شکل گيري شخصيت اين افراد معمولاً دچار تأخير مي شود و هيچ پاسخ روشني به سؤال هاي مربوط به اعتقادات و باورهاي خود ندارند. به گفته ي بعضي از محققان اين افراد داراي چند پارگي شخصيت هستند. شايد بتوان گفت اين بدترين وضعيتي است که افراد ممکن است در اين مراحل به آن دچار شوند. البته زماني براي اين افراد تشخيص اختلال شخصيت داده مي شود که حتماً دوره ي نوجواني را گذرانده و حداقل هجده سال سن داشته باشند و اين خصوصيات در الگوي بارز رفتارهاي آن ها ديده شود. بنابراين مي بينيم که حتي براي تشخيص اختلالات شخصيت، گذشتن از مرحله ي نوجواني ملاک اصلي است، زيرا بسياري از رفتارها و تفکراتي که در بزرگسالي علامت مشخص اختلال است در دوره ي نوجواني به عنوان يک فکر و رفتار بهنجار در نظر گرفته مي شود. گروه ديگر، افرادي هستد که هر چند مهارت هاي بين فردي خوبي دارند ولي نمي توانند يک ايدئولوژي ثابت داشته باشند. اين افراد در وضعيت بهتري نسبت به گروه قبلي قرار دارند و بالاخره گاهي ممکن است توانايي لازم براي کسب يک هويت موفق را داشته باشند، ولي در جوامعي که آشفتگي هويت را ترويج مي کنند تعهد به عنوان ضد ارزش شناخته مي شود. اين وضعيت را مي توان آشفتگي ناشي از سازگاري با فرهنگ دانست. اين افراد براي رسيدن به مرحله ي تعهد مشکلي ندارند و به محض تغيير وضعيت اجتماعي، آن ها نيز به مرحله ي کسب هويت خواهند رسيد و در نهايت نه درگير بحران هويت هستند و نه بي تفاوت. اين افراد امکان کسب يک هويت موفق را دارند ولي ترجيح مي دهند جهت کسب هويت کامل زمان طولاني تري را صرف کنند. اين افراد در يک وضعيت سردرگم ناشي از مراحل رشد قرار دارند. در واقع وضعيت سردرگم هويت را مي توان در طيفي که يک طرف آن امکان ابتلا به اختلال شخصيت مرزي در بزرگسالي و طرف ديگر آن تأخير جهت رشد بهتر هويت است، توصيف کرد.البته گاهي نيز اتفاق مي افتد که نوجوانان ما فقط بر اساس انتظارات والدين و افراد مهم زندگي خود عمل مي کنند و در اين شرايط معمولاً والدين بسيار راضي هستند و احساس نمي کنند که نوجوان آن ها دچار مشکل است. ولي بايد اين را در نظر گرفت که مانند مرحله ي قبلي اگر اين مرحله نيز کوتاه و موقتي باشد، روند رشد بهنجار است ولي اگر طولاني شود و به صورت يک خصوصيت شخصيتي تا بزرگسالي ادامه پيدا کند، اين حالت نيز موجب به وجود آمدن اختلالات رواني خواهد شد، زيرا اين نوجوانان هر چند که به ظاهر به بايدها و نبايدهاي اجتماعي به خوبي عمل مي کنند ولي اين باورها ريشه هاي عميقي در آن ها ندارند وبه راحتي در مقابل استرس و تغييرات محيطي از پاي درمي آيند. اين وضعيت با تمايل به ارضاي فوري نيازهاي خود و يا به عبارت ديگر از خود راضي بودن و علاقه به قدرت طلبي ارتباط دارد. بنابراين نبايد فراموش کرد که اگر نوجوانان در اين وضعيت باقي بمانند هويت آن ها يک هويت عاريه اي از والدين است و معمولاً اين افراد در مقابل مشکلات زندگي بسيار شکننده هستند.
چگونه مي توان دريافت که فرد در چه مرحله اي از شکل گيري هويت قرار دارد؟
براي ارزيابي وضعيت هويت نوجوانان پرسش نامه هاي بسيار مناسبي توسط نظريه پردازان اين مفاهيم، از جمله مارسيا و برزونسکي فراهم شده است که در ايران نيز ترجمه ي فارسي آن ها موجود است. پرسش نامه ي هويت مارسيا وضعيت هويت فرد را در دو زير گروه هويت ايدئولوژيکي و هويت بين فردي مي سنجد. هويت ايدئولوژيکي استانداردها، اهداف و ارزش هاي فرد را در چهار حوزه ي ترجيحات سياسي، باورهاي مذهبي، فلسفه ي زندگي و ارزش هاي شخصي و انتخاب شخصي مي سنجد. هويت بين فردي يا اجتماعي نيز در چهار حوزه، جنبه هايي از روابط دوستانه و ارتباط با جنس مخالف، نقش هاي جنسيتي، ارتباط با خانواده و تفريحات را مورد بررسي قرار مي دهد.هر يک از اين دو گروه نيز در دو بُعد کاوش و تعهد به طور جداگانه مورد بررسي قرار مي گيرد. بنابراين بر اساس اين پرسشنامه هم وضعيت هويت فرد، به طور مثال از لحاظ روابط بين فردي، اعتقادات سياسي و مذهبي مشخص مي شود و هم معلوم مي شود که آيا او هنوز در مرحله ي کاوش در مورد پاسخ به اين سؤالات است يا با گذشتن از اين مرحله و رسيدن به تعهد به پاسخ هاي خود دست يافته است.
در اين پرسش نامه، به طور مثال اگر فردي نمره ي بالا در کاوش و تعهد در تمامي حوزه هاي ايدئولوژيک و بين فردي به دست آورد، بدين معناست که او بحران هويت را پشت سر گذاشته و به وضعيت کسب هويت رسيده است. يا اگر فردي نمره ي بالا در کاوش و نمره ي پايين در تعهد در همه ي حوزه هاي ايدئولوژيک و بين فردي به دست آورد، بدين معناست که او هنوز در مرحله ي بحران هويت قرار دارد و در جست و جوي پاسخ براي سؤالات خود در همه ي اين حوزه هاست. بنابراين مي توان گفت که وي در وضعيت تعليق قرار دارد. ممکن است فرد در يکي از حوزه ها به مرحله ي تعهد رسيده ولي در ساير حوزه ها هنوز در مرحله ي کاوش باشد، يعني به طور مثال فرد از نظر روابط بين فردي و يا تفريحات خود به مرحله ي تعهد رسيده و به سؤالات خود پاسخ داده باشد ولي هنوز از لحاظ باورهاي مذهبي و سياسي خود در مرحله ي کاوش باشد. بنابراين نقطه ي قوت اين پرسشنامه در اين است که به طور دقيق و جداگانه وضعيت هويت نوجوان را در تمامي ابعاد نشان مي دهد.
ولي اگر والدين يا افرادي که با نوجوانان کار مي کنند به هر دليل بخواهند بدون استفاده از اين ابزار ارزيابي کلي از وضعيت هويت آن ها داشته باشند، بهتر است به اين موارد توجه نمايند و بر اساس نوع پاسخ، وضعيت هويت نوجوان خود را ارزيابي کنند:
1- آيا نوجوان نسبت به مسائل پيرامون خود نظير مسائل اجتماعي، سياسي، آينده ي شغلي و ... بي اعتناست؟
2- آيا نوجوان بدون چون و چرا و به طور کامل بايدها و نبايدها و قوانين موجود در خانه، مدرسه و محيط هاي اجتماعي ديگر را مي پذيرد و اجرا مي کند و در مورد دلايل آن ها هيچ سؤالي نمي کند؟
3- آيا نوجوان به دقت مسائل پيرامون خود را زير نظر دارد، کتاب و روزنامه مي خواند، به اخبار گوش مي دهد و در بحث هاي اجتماعي و خانوادگي وارد مي شود و اظهارنظر مي کند؟
4- آيا پس از گذشت يک دوره ي طوفاني، نوجوان به اعتقادات و باورهايي دست پيدا مي کند و به نظر مي رسد که به اعتقاد خاصي در حوزه هاي مختلف زندگي خود رسيده است؟
پاسخ به اين سؤالات با در نظر گرفتن موضوعات مطرح شده در بخش هاي قبلي مي تواند بيانگر مراحلي باشد که انتظار مي رود يک نوجوان بايد براي رسيدن به يک هويت کامل طي کند.
بنابراين بر اساس سؤالات فوق، مي توان چنين نتيجه گيري کرد که پاسخ مثبت به سؤال اول بيانگر آن است که نوجوان هنوز وارد مرحله ي هويت يابي نشده است. هر چند اين مسئله در اوايل دوره ي نوجواني مي تواند يک روند بهنجار باشد، ولي اگر با گذشت زمان و افزايش سن هنوز نوجوان در اين وضعيت قرار دارد احتمال رشد اختلال هاي رفتاري و مشکل در شکل گيري هويت وجود دارد.
به همين ترتيب پاسخ مثبت به سؤال دوم بيانگر وجود يک هويت ناپخته در فرد است. وضعيتي که هر چند در دوران کودکي طبيعي به نظر مي رسد ولي انتظار مي رود که در اواسط دوره ي نوجواني، فرد آن را مورد نقد و بررسي قرار دهد و با گذشتن از مرحله ي کاوش بر اساس بررسي هاي شخصي خود به هويت مشخصي دست پيدا کند. در غير اين صورت فرد توان مقابله با استرس هاي مختلف به ويژه تنش هاي دوران جواني را نداشته و مستعد ابتلا به اختلالاتي نظير اضطراب و افسردگي مي شود.
پاسخ مثبت به سؤال سوم بيانگر ورود نوجوان به مرحله ي بحران هويت است که هر چند نوجوان را از کودکي آرام به فردي سرکش و طغيان گر تبديل مي کند ولي اين امر براي رشد طبيعي وي ضروري است. انتظار مي رود بعد از گذشتن از اين بحران و رسيدن به پاسخ هاي اساسي زندگي، نوجوان مجدداً به آرامش اوليه همراه با رشديافتگي بيش تر برسد.
و بالاخره پاسخ مثبت به سؤال چهارم به معناي گذشتن از اين دوره ي بحراني و رسيدن به يک هويت پخته و کامل است. نوجوان در اين مرحله پس از کاوش و جست و جو در تمامي ابعاد زندگي به پاسخ هاي معيني مي رسد و آماده ي پذيرش مسئوليت هاي بزرگ در دوران بعدي زندگي خود مي شود.
منبع مقاله :
غرایی، بنفشه؛ (1387) بحران هویت و مهارت های مقابله ای (نظریه ها و راهبردها)، تهران: نشر قطره