
به کوشش: محمد کمالي نژاد
سپاس و ستايش خداوندي را سزاست که هستي را از تجلي ذرات بي مُنتهايش در مراتب گوناگون وجود بيافريد و انسان را نسبت به آنان شرافت بخشيد تا با تفکر در احوال و نفس خويش وتدبّر در نظام هستي راه بسوي پروردگارش بيابد. وقتي صحبت از فن طب به ميان مي آيد به ناگاه کلمه طبيعت نيز در ذهن انسان تداعي مي شود. طبيعت درون و طبيعت بيرون، اگر کنکاشي در معناي لقوي طبيعت داشته باشيم ريشه آن را در کلمه طبع مي يابيم که به معناي چاپ، مُهر ونقش است. و از آنجا پي مي بريم که طبيعت به معناي چاپ شده و نقش شده است. طبيعت تجلي شکوه و نقش وجود ذات حق تعالي است که در هستي ظهور نموده و نقش کل هستي را درون انسان به عنوان اشرف موجودات قرار داده تا انسان بتواند با شناخت ابعاد وجودي خويش به اصل خود بازگردد. علم طب علاوه بر بررسي بدن انسان از لحاظ تغييرات و حفظ سلامتي و اعاده آن در هنگام بيماري، مقدمه اي براي معرفت نفس است که فرموده اند «العلم العلمان، علم الابدان وعلم الاديان».
از ديدگاه طب و حکمت قديم خداوند متعال تعداد داروها را بيشتر از غذاها آفريده براي آن که انسان از بدو خلقت با بيماري هاي گوناگوني دست به گريبان بوده و براي دفع آنها احتياج به مصرف دارو داشته، و دليل ديگر آنکه بدن انسان به دليل استفاده مداوم و بيش از حد نياز از غذاها از مزاج اصلي خود منحرف شده و دچار بيماري مي شود، در اين صورت براي برقراري و اعاده سلامتي ناچار به استفاده از داروست.
خداوند حکيم درون انسان شعوري ذاتي قرار داده که نگاهبان و حافظ و تنظيم کننده روابط بين اعضاي بدن است که حکما آن را طبيعت مدبّره مي نامند. اکثراً اتفاق مي افتد که انسان در اثر مصرف غذاهاي نامطلوب و يا بيش از حد نياز و مصرف مداوم آنها دچار دگرگوني مزاج شده و طبيعت مدبّره را تضعيف مي نمايد. درنتيجه موجب اختلال در عملکرد عضو و يا روابط بين اعضاي بدن شده و بيماري عارض مي شود. در اين صورت استفاده از داروهاي مناسب باعث تقويت طبيعت مدبّره و اصلاح عملکرد اعضاي بدن مي شود، مصداق اين جمله که گفته اند طبيب خادم طبيعت است، پس در هنگام صحت و سلامتي نيازي به مصرف دارو نيست چرا که موجب اختلال در عملکرد صحيح بدن مي شود.
از دلايل ديگر کثرت ادويه نسبت به اغذيه مي تواند اين باشد که اگر در يک منطقه ي جغرافيايي دارويي يافت نشد و يا در دسترس نبود بتوان مشابه آن را مورد استفاده قرار داد و دليل ديگر آنکه ممکن است طبع بيمار از دارويي نفرت داشته باشد، در اين صورت نيز مي توان دارويي با عملکرد مشابه و مناسب ذائقه بيمار، جايگزين نمود. بعنوان مثال اگر براي درمان بيماري نياز به تجويز داروي نشاط آوري همچون گاوزبان بود و اگر اين دارو در دسترس نبود و يا ذائقه بيمار از طعم آن نفرت داشت مي توان از بادرنجبويه استفاده نمود. اما دليل ديگر کثرت ادويه نسبت به اغذيه آن است که گاهي مصرف يک دارو تا مدتي به بيمار نفع مي رساند ولي بعد از مدتي بعلت تکرار استعمال، تأثير آن بر بدن يا بيماري ضعيف شده و آن طور که بايد تاثير نمي گذارد و يا ممکن است استفاده يکنواخت و طولاني مدت از يک دارو عوارضي را به همراه داشته باشد که در اينجا طبيب مي بايست داروي ديگري را در راستاي درمان جايگزين نمايد تا بدن به دارويي يکسان عادت نکند.
منشاء داروها:
منشاء اصلي داروها سه دسته اند مواد حيواني، گياهي (نباتي) و معدني (جماد) که آنها را مواليد ثلاثه مي نامند. و داروها مي تواند مفرداً از هر يک از اينها و يا ترکيبي از اين سه تشکيل شده باشد. اما اغذيه صرفاً يا نباتي اند و يا حيواني و جمادات (مواد معدني) خاصيت و شأن غذائيت انسان را ندارند. از مواد حيواني مستعمل در طب سنتي ايران مي توان به جندبيدستر، انواع پيه حيوانات و ... اشاره نمود. مواد گياهي که بخش عمده اي از داروها را شامل مي شوند مانند: اسطوخودوس، باديان، زيره و.. و از معدنيات يا جمادات مستعمل در طب سنتي ايران نيز مي توان به حجراليهود، انواع اطيان (گِل ها)، زاج، انواع نمک ها، پادزهر معدني و ...اشاره نمود.کيفيات فاعله و منفعله
هر جسم سه جزء دارد و عملکرد هر جسم از ماده و کيفيت و صورت نوعيه شکل مي گيرد مثلاً در مورد شمشير ماده آن از آهن است، کيفيت آن سنگيني است و صورت نوعيه که آن را از اجسام آهني ديگر متمايز مي کند، تيز بودن است. کيفيت بيشتر خواص فيزيکي جسم را بيان مي کند که مثلاً در مورد دارو کيفيات اربعه يعني حرارت و برودت و رطوبت و يبوست است. حرارت و برودت جزء کيفيات فاعله اند يعني تأثير گذارند؛ جائي که حرارت زياد شود بعلت تحليل و تبخير رطوبات خشکي حاصل مي شود و جائي که برودت و سرما باشد رطوبت بوجود مي آيد بعلت اينکه سرما از تحليل رطوبت جلوگيري مي کند. پس رطوبت و خشکي تأثيرپذير از حرارت و برودت هستند که به آنها کيفيات منفعله مي گويند.تعريف غذا و دارو
غذاي مطلق:
وقتي ماده اي وارد بدن مي شود ابتدا بدن توسط حرارت غريزي بر روي آن اثر مي گذارد و سپس آن ماده هم بدن را متأثر کرده و کيفيات آن ظاهر مي شود ولي به دليل اينکه کيفيت غذا کيفيات اصلي بدن (حرارت، برودت، رطوبت و يبوست) را تغيير نمي دهد، مي گوئيم فقط به ماده اثر مي کند و اخلاط حاصل از آن داراي اعتدال هستند. اگر کسي مزاج معتدل داشته باشد و غذائي که مي خورد مزاج او را تغيير ندهد اين بدان معناست که غذا فقط به ماده اثر مي کند و نه به کيفيت.خاصيت ديگر غذا اين است که بدن روي آن فعل و انفعالاتي انجام مي دهد و آن را تبديل به کيلوس معدي و کيموس کبدي و صورت خلطي مي کند و اين اخلاط به اندام ها تبديل شده توانائي رشد و نمو ايجاد مي کنند. اگر چيزي اين خاصيت را نداشته باشد غذا نيست و غذا بايد خاصيت خلطي، اندامي و نموّي پيدا کند. برخي از غذاها استعداد بيشتري براي تبديل شدن توانائي رشد و نمو ايجاد مي کنند. اگر چيزي اين خاصيت را نداشته باشد غذا نيست و غذا بايد خاصيت خلطي، اندامي و نموّي پيدا کند. برخي از غذاها استعداد بيشتري براي تبديل شدن به صورت عضوي را دارند يعني بدن براي تبديل شدن آنها به صورت عضوي زحمت کمتري را متحمل مي شود و در نتيجه سريعتر مي تواند آنها را از حالت غذائي به حالت خلطي و اندامي تبديل کند. مانند آب گوشت هاي لطيف (گوشت مرغ، برّه و پرندگان) يا تخم مرغ عسلي که اين غذاها براي افرادي که ضعف دارند و يا اطفال که در حال رشد هستند و هاضمه ضعيفي دارند مناسب تر هستند. در اين ميان برخي از غذاها استعداد کمتري براي تبديل شدن به صورت خلطي و عضوي را دارا هستند يعني بدن بايد کار بيشتري بر روي آنها انجام دهد تا مواد حاصله از آنها را بتواند جزئي از اندامها کند، مانند گندم و ساير حبوبات و سبزي جات
دواي مطلق:
وقتي دارو وارد بدن مي شود حرارت غريزي روي آن تأثير مي گذارد ولي نمي تواند تغيير زيادي در آن بوجود بياورد و در نتيجه اين دارو است که کيفيات بدن را متأثر مي نمايد و تغيير مي دهد. مانند فلفل و زنجبيل که گرم هستند و نيلوفر و کافور که سرد هستند که البته اينها غذا نيستند و حتي مقدار کمي از آنها کيفيات بدن را به شدت و به قوت تغيير مي دهند، پس در گروه داروها قرار مي گيرند. بنابراين دواي مطلق فقط به کيفيت خود بر بدن تأثير مي گذارد.غذاي دوائي:
تاثير اين گروه در بدن اول به ماده و سپس به کيفيت است يعني در ضمن اينکه غذا هستند ولي به ميزان اندکي نيز کيفيات بدن را متاثر مي کنند. اما نقش غذائي و مادي آنها بيشتر از نقش دوائي و کيفيتي آنها است. مانند هندوانه و خيار و کاهو که سرد و مرطوبند و براي دفع بيماري هايي که حرارت دارند مفيد هستند. در طب سنتي ايران درمان با غذاها (تدبير بالأغذيه) در اولويت است و هر درماني مي بايست از اين مرحله شروع شود بنابراين غذاهاي دوائي ابزار خوبي براي شروع روند يک درمان موفق به شمار مي آيند. همانطور که دانشمند بزرگ محمد بن زکرياي رازي مي فرمايد: «تا جائي که مي تواني با غذا درمان کني، با دارو درمان مکن و تا جائي که مي تواني با داروي مفرد درمان کني، با داروي مرکب درمان مکن.»دواي غذائي:
اين دسته داراي کيفيت داروئي بيشتر و ماده کمتري مي باشند، بر خلاف غذاي دوائي که ماده بيشتر و تأثير کيفي کمتري مي باشند، برخلاف غذاي دوائي که ماده بيشتر و تأثير کيفي کمتري داشتند يعني دواي غذائي پس از ورود در بدن، بدن را از کيفيات خود متأثر مي سازد و ميزان کمي غذا و اخلاط نيز از آن حاصل مي شود مانند تره که مزاج گرم و خشک دارد و در درمان هموروئيد مؤثر است. سير و پياز نيز از اين دسته اند. بنابراين در مصرف آن ها نمي توان زياده روي نمود، زيرا خاصيت دارويي در اينها غلبه دارد و کيفيات بدن را سريعاً دگرگون مي کنند و احداث گرما و خشکي مي نمايند. و همين طور بذر گياهان، مانند بذر خيار و خربزه و هندوانه نيز اينگونه اند. نکته قابل توجه اينکه ميوه ها و سبزي هايي مانند خربزه و هندوانه و خيار و خرفه... در گروه غذاي دوائي قرار مي گيرند اما بذر آنها در گروه دواي غذائي واقعي مي شوند. از اين رو مي توان نتيجه گرفت که اکثراً بذر ميوه ها و گياهان داراي خاصيت و کيفيتي به مراتب قوي تر از ديگر اندام هاي گياه مي باشند.نحوه اثر دارو
1. با کيفيت خود اثر مي گذارد.2. با صورت نوعيه خود عمل مي کند (ذوالخاصيه)
بطور کلي هر جسمي که وارد بدن انسان مي شود اگر با ماده خود در بدن اثر کند آن را غذا نامند و اگر با کيفيت خود که همان سردي و گرمي و رطوبت و خشکي باشد بدن را تحت تأثير قرار دهد آن را دوا نامند و اگر با صورت نوعيه خود بدن را متأثر کند آن را ذوالخاصيه نامند.
افعال کليه ي داروها:
داروها و غذاها عملکردي به نام افعال کليه دارند که از کيفيات اربعه (سردي، گرمي، رطوبت و خشکي) نشأت مي گيرند. مانند تسخين (گرم کردن)، تفريق (فاصله ايجاد کردن بين اجزاء ماده)، تحليل (از بين بردن ماده به علت نفوذ گرما و ايجاد تفريق بين اجزاي آن) اينها افعال کليه هستند که از لوازم حرارتند يعني حرارت باعث بروز اين افعال مي شود.سردي نيز باعث بروز افعالي مانند: تبريد (سرد کردن)، تکثيف (در هم فشردن اجزاء ماده، مانند يخ که حاصل فشرده شدن اجزاء آب در اثر سرماست).
کيفيت منفعله رطوبت نيز باعث بوجود آمدن افعالي از قبيل تليين (نرم کردن)، سيلان (ايجاد حرکت و جاري کردن) و همچنين افعالي مانند صلابت (ثبات و استواري)، امساک (نگه داشتن) به علت کيفيت خشکي حاصل مي شود.
تأثير افعال کليه در کل بدن است و مزاج کلي بدن را مي تواند تغيير دهد.
افعال شبه کليه:
داروها و غذاها افعال ديگري نيز دارند که شبيه افعال کليه هستند و به نوعي زير مجموعه افعال کليه واقع مي شوند مانند فعل تفتيح که از لوازم تسخين است يعني دارو و يا غذائي مفتح است که بتواند گرما ايجاد کند (تسخين کند) و گرما بعلت عمل تفريق و تحليلي که ايجاد مي کند باعث تفتيح (باز شدن گرفتگي ها) مي شود. پس حرارت بصورت مستقيم فعل تفتيح را انجام نمي دهد و با واسطه و از طريق تفريق و تحليلي که ايجاد مي کند موفق به انجام اين کار مي شود.افعال شبه کليه شامل:
تفتيح (باز کردن) که از لوازم گرماست، تسديد (بستن و انسداد ايجادکردن) و ردع (جلوگيري از ريختن ماده به عضو) که اين دو از لوازم سرما هستند. خواص افعال شبه کليه نيز به تمام بدن مي رسند ولي اندکي محدودتر از افعال کليه.ذوالخاصيه:
داروي ذوالخاصيه به صورت نوعيه خود عمل مي کند و به عبارت ديگر تاثيرش در بدن ربطي به مزاج شخص ندارد و در تمامي افراد يک خاصيت را اعمال مي کند. البته اين بدان معنا نيست که کيفيات موجود در آنها مهم و تاثير گذار نيست، بلکه بدان معناست که علاوه بر کيفيت خود تاثير ديگري نيز بر بدن مي گذارند که ارتباطي به کيفيت آنها ندارد. مثلاً خاصيت ضد سرفه آويشن که در تمامي افراد چه گرم مزاج و چه سرد مزاج اين خاصيت را دارد. اکنون با ذکر چند مثال اين نکته را بيشتر شرح مي دهيم.مثال اول:
اگر کسي بگويد داروهاي مدر حيض (قاعده آور) داروهايي با کيفيت گرم و خشک هستند و کيفيت گرمي و خشکي چون باعث سياليت و رقت اخلاط مي شود مي تواند از اين طريق موجب تفتيح سدد و تحليل اخلاط غليظه و ادرار حيض شود حال اگر کسي مثال نقض بياورد و بگويد کاکنج داراي مزاجي سرد و خشک است اما مدر حيض است. توجيه اين پديده چگونه است؟ جواب اين است که کاکنج به صورت نوعيه خود و بالخاصيه مدر حيض است. اگر چه داروهاي گرم و خشک نيز هر کدام داراي خاصيتي هستند و ممکن است کيفيات آنها در راستاي صورت نوعيه آنها قرار گيرد و آن را تقويت کند. مثلاً تخم جعفري داراي مزاجي گرم و خشک است و بالخاصيه نيز مدر حيض است که در اين حالت کيفيت گرمي و خاصيت تخم جعفري در يک راستا يعني قاعده آور بودن قرار مي گيرند ضمن اينکه کيفيت گرمي و خشکي آن در کل بدن تاثير مي گذارد.مثال دوم:
سنا و صبرزرد هر دو مسهل اخلاط سه گانه (صفرا، سودا و بلغم) هستند و هر دو نيز طبيعتي گرم و خشک دارند سنا خاصيت شديد الغوصي دارد يعني به اعماق بدن نفوذ مي کند و اخلاط فاسده را از طريق روده بيرون مي ريزد و اين خاصيت سنا است. اما صبرزرد علاوه بر نفوذ به اعماق بدن و اخراج اخلاط فاسده، مي تواند اخلاط فاسد را از قسمتهاي بالائي بدن به سمت لگن هدايت کند و موجب دفع آنها از طريق روده ها شود پس سنا و صبرزرد هر دو بالخاصيه مسهل هستند که ربطي به کيفيت گرمي و خشکي آنها ندارد و صبرزرد اين خاصيت را داراست که علاوه بر خاصيت مسهلي مي تواند ماده را از قسمت هاي بالايي بدن به سمت پايين هدايت کند. سقمونيا (محموده) نيز داراي طبيعتي بسيار گرم و خشک است اما بالخاصيه مسهل صفرا مي باشد.مثال سوم:
ترياق ها يا پادزهرها داروها و يا غذاهايي هستند که حافظ حرارت غريزي و قوا و ارواح مي باشند و دفع و رفع سموم بدن مي نمايند. داروهائي مانند دارچين، ميخک، سکبينج، مرّمکي، جدوار، زرنباد و اترج، همگي داراي مزاجي گرم و خشک هستند و خاصيت ترياقيت و پادزهري نيز دارند از طرفي افيون و صندل نيز داراي مزاجي سرد و خشک هستند و از جمله پادزهرها هستند. بنابراين نتيجه مي گيريم که امر ترياقيت و پادزهري امري است که وابسته به کيفيات نيست و بعضي داروها چه سرد و چه گرم بالخاصيه داراي چنين اثري هستند. البته در مثال ترياق ها کيفيت گرمي و خشکي ياري دهنده قوت ترياقيه آنهاست.مثال چهارم:
مفرحات غذاها يا داروهايي هستند که ايجاد تفريح و سرور مي کنند که اين حالت نيز بالخاصيه است و ارتباطي به سردي يا گرمي دارو يا غذا ندارد. مثلاً سيب شيرين، دارچين، گاوزبان، ميخک داراي مزاجي گرم هستند و بالخاصيه نيز مفرحند، دسته ديگري از مفرحات مزاجي سرد دارند مانند طباشير و صندل.نکته:
همانطور که اشاره شد دارو به دو گونه بر بدن تأثير مي گذارد:1. با کيفيت خود
2. با صورت نوعيه خود (بالخاصيه)
با توجه به توضيح و توصيف عملکرد هر يک از آنها در بدن مي توان اينطور نتيجه گيري کرد که اگر در درمان به هر دو فاکتور کيفيت و صورت نوعيه (ذوالخاصيه) توجه شود و هم راستاي يکديگر قرار گيرند، نتيجه مطلوب خواهد بود. مثلاً اگر بيماري با سوء مزاج گرم نياز به استفاده از مفرحات و يا ترياقيات داشت بهتر است مفرحات و ترياقاتي با مزاج سرد به وي تجويز شود زيرا کيفيت سردي دارو به کل بدن او تأثير گذاشته و مزاج وي را به حالت تعادل سوق مي دهد و همزمان از خاصيت ترياقي و مفرحي دارو نيز بهره مند شده و سود مي برد. اما اگر به چنين فردي مفرح و يا ترياقي با مزاج گرم تجويز شود، ممکن است از خاصيت مفرحي و ترياقي دارو نفع ببرد ولي گرمي دارو مضر مزاج اوست و مزاج وي را گرمتر مي کند و مشکلات بيشتري توليد خواهد کرد.
مراتب قواي ادويه
مرتبه اول:
مرتبه اول اين است که برخي مواد وقتي وارد بدن مي شوند بدن بر روي آنها تاثير مي کند و آنها را به زير گروه هايشان مي شکند، همه زير گروهها يک فعل دارند. مثلاً فقط حرارت مي بخشند يا فقط حرارت و خشکي مي بخشند و اينطور نيست که قسمتي از آن حرارت و قسمتي ديگر برودت ايجاد کند و اعمال متناقض از دارو ديده شود. پس عملکرد تک تک اجزاي تشکيل دهنده اين داروها با مزاج اصلي آن يکسان است.مرتبه دوم:
گاهي داروئي که وارد بدن مي شود از لحاظ کيفيتي دو گونه بر بدن اثر مي گذارد. در واقع دو ماده با کيفيات گوناگون هستند که تشکيل يک ماده واحد را داده اند که اين دو ماده کاملاً با هم مخلوط و ممزوج نشده اند و کسر و انکسار نکرده اند اين داروها داراي يک مزاج اوليه هستند که متعلق به تک تک اجزايشان مي باشد و يک مزاج ثانويه دارند که متعلق به مجموع اجزايشان است. و طبيعت در خارج اينها را در کنار هم نگاه داشته و وقتي وارد بدن مي شود اين اجزا از هم جدا مي شوند و هر کدام تاثير خود را به نقاط مختلف بدن اعمال مي کنند. اين دسته از داروها را داروهاي مرکب القوي مي نامند. براي تفهيم بيشتر اين موضوع مثالي مي آوريم:جعبه اي را فرض کنيد که داخل اين جعبه از مکعب هاي کوچکتر و يک شکل و يک اندازه و يک رنگ پر شده است. وقتي درب جعبه باز مي شود و محتوي آن خارج مي شود اجزاء مشابهي ديده مي شود که هر کدام دقيقاً خواص ديگري را دارا هستند. اگر اين جعبه را يک داور فرض کنيم اين مثال مصداق عملکرد داروهاي مرتبه اول هستند که وقتي در بدن باز مي شوند اجزاء آن بطور يکسان تمام بدن را تحت تأثير قرار مي دهند. حال همان جعبه را فرض کنيم که دورن آن از مکعب هاي کوچکتري پر شده است اما بخشي از اين مکعب ها به رنگ آبي و بخشي ديگر به رنگ قرمز هستند و اندازه هاي گوناگون دارند در نتيجه وقتي درب جعبه باز مي شود و اجزاي آن بيرون ريخته مي شود مجموعه اي از مکعب هاي آبي و قرمز مشاهده مي شود باز هم اگر جعبه را يک دارو فرض کنيم اين بار اين دارو پس از ورود به بدن به دو گونه بدن را متاثر مي سازد يعني اجزاء سردي بخش (مکعب هاي آبي) و اجزاي گرمي بخش (مکعب هاي قرمز) داخل بدن آزاد شده و هر کدام اثربخشي خاص خود را در مواضعي که بدن به آنها نياز دارد اعمال مي کنند، اين دسته داروها را مرکب القوي مي نامند. يکي از داروهاي مرکب القوي معروف و رايج خَلّ (سرکه) است که مرکب از دو جزء است يکي جزء حار لطيف قليل و ديگري جزء بارد لطيف کثير، جزء حار لطيف قليل يعني اجزاي گرمي بخش که بعلت لطافت، بسيار نفوذ پذيرند و سريع بدن را متاثر مي سازند. لذا به محض ورود به بدن احداث گرمي مي کنند که البته زودگذر است. اما جزء بارد لطيف کثير يعني در سرکه اجزاي سردکننده نيز وجود دارند که کثير است يعني مقدار آن بيشتر از اجزاي گرمي بخش در سرکه است. در نتيجه جزء حار لطيف قليل آن به علت لطافت و کم بودن مقدار، سريع به تحليل مي رود وجزء بارد آن بعلت زياد بودن مقدار، مي ماند. در نتيجه حکما برآيند طبيعت سرکه را سرد و خشک مي دانند که به علت غلبه جزء سردي بخش نسبت به جزء گرمي بخش موجود در آن است.
نوعي ديگر از داروها بنا به نوع استفاده از آنها، داراي کيفيات و افعال گوناگون مي گردند که اينها نيز مرکب القوي هستند. مثلاً شعير (جو) و ماء الشعير طبي حاصل از آن داراي طبيعتي سرد و مرطوب است ولي اگر جو را بکوييم و بر روي اورام و دُمل ها بگذاريم حرارت مي بخشد و باعث مي شود اورام و دمُل ها زودتر نضج پيدا کند. گل سرخ و گلاب نيز اينگونه اند بطوريکه مصرف خوراکي آنها باعث تبريد درون و استعمال خارجي آنها بعلت خاصيت مسخني (گرمابخشي) که دارد باعث تحليل اورام و دردهاي مفصلي ناشي از ضربات و... مي شود.
متوافقه القوه و متضاده القوه
معمولاً داروهاي ترکيبي ساختگي (مانند معجون ها، حب ها، سفوفات، شربت ها و...) از ترکيب انواع ادويه مفرده ساخته مي شوند. اگر تمام اجزاي تشکيل دهنده يک ترکيب کيفيات واحدي داشته باشند آن ترکيب را متوافقه القوه مي ناميم. مثلا اگر معجوني مرکب از زنيان، شيرين بيان، رازيانه، انيسون و زيره فراهم شود خواهيم ديد که اجزاء بکار رفته همگي گرم و خشک هستند و اثر متناقضي به لحاظ کيفيات ندارند. اما ترکيب ديگري مانند نيلوفر، رازيانه، اسطوخودوس، بابونه و بنفشه را در نظر بگيريد. نيلوفر و بنفشه داراي مزاجي سرد و مرطور و رازيانه و اسطوخودوس و بابونه داراي مزاجي گرم و خشک هستند، اين ترکيب را به لحاظ تضاد کيفي بين اجزاي تشکيل دهنده آن متضاده القوه مي نامند. بنابراين چنين ترکيبي وقتي وارد بدن مي شود هر کدام از اين کيفيات توسط شعور ذاتي بدن تفکيک شده و به اندامهايي که نياز دارند مي رسند.مرتبه سوم:
همان ذوالخاصيه ها هستند که مفصلاً ذکر شد. مانند حجر اليهود که سنگ شکن (مفتت) است و يا اسطوخودوس که ملطف اخلاط دماغيه است.پس داروها از نظر عملکرد يا با مزاج اولي خود عمل مي کنند (مرتبه اول) يعني مزاج کلشان در خارج از بدن و هنگام برخورد بدن با آنها يکي است. مرتبه دوم مرکب القوي ها هستند و وقتي بدن با آنها برخورد مي کند مواد مختلفي حاصل مي شود که هر کدام داراي يک فعلي هستند. سومين مرتبه اين است که دارو با مزاجش عمل نمي کند بلکه با صورت نوعيه اش عمل مي کند.
درجات قواي ادويه:
درجه اول:
اين دسته داروها اگر با مقادير معمولي و روزمره استفاده شوند مزاج انسان را تغيير خيلي جزئي مي دهند که قابل اندازه گيري نيست ولي اگر به مقدار زياد يا مکرر استفاده شوند تغييرات کمي در مزاج فرد ايجاد مي کنند که مي توان علائم آن را مشاهده نمود. پس داروهاي درجه اول براي شروع کار درماني داروهاي مناسبي هستند مثلاً تين (انجير) داروي ملين و رطوبت بخش خوبي است که صدمه نمي زند و يا بنفشه و خبّه (خاکشي) که آنها هم رطوبت بخش هستند.درجه دوم:
در اينجا برعکس درجه اول، مقدار کم از دارو هم مي تواند مزاج را تحت تأثير قرار دهد و اگر بيش از اندازه و يا مکرر استفاده شود. علائم قابل توجهي در بدن حاصل مي کند، اما اين تغييرات موجب فساد عضو نخواهد شد مانند اَمبَرباريس (زرشک) که سردي آن در درجه دوم است و اگر به مقدار کم نيز مصرف شود عملکردش ديده مي شود.درجه سوم:
داروهايي هستند که حتي مصرف مقادير کمي از آنها نيز مزاج را دگرگون مي سازد لکن به سرحد فساد نمي رساند و مرگ آفرين نيست که کل ارواح و قوا را فاني کند مگر اينکه مقادير زيادي از آنها مورد استفاده قرار گيرد. اين داروها بسيار قوي هستند و استفاده از اينها بايد با دقت زياد و در نظر گرفتن شدت و درجه بيماري همراه باشد. مانند زنجبيل و نانخواه (زنيان) که گرم و خشک به درجه سوم هستند.درجه چهارم:
داروهائي هستند که اگر درست استفاده نشوند مي تواند باعث هلاکت شود و اگر هم درست استفاده شوند داروهاي بسيار قوي هستند. معمولاً داروهاي درجه سه و چهار به تنهائي مصرف نمي شوند و نياز به تدبير و مصلح دارند تا اثر سوئي روي يک عضو نگذارند. داروهاي درجه سه اگر درست مصرف نشوند عوارض جانبي واضحي مي دهند ولي داروهاي درجه 1 و 2 تقريباً ايمن هستند و توصيه مي شود و در ابتداي درمان از آنها استفاده شود.براي استفاده از داروها در هر دسته از بيماري ها قوانيني وجود دارد. اگر سوء مزاج درجه يک است يعني کمي به هم ريخته است، ابتدا بايد سعي کرد از غذاها استفاده کرد و اگر نشد و خواستيم دارو بدهيم از داروهاي درجه يک شروع مي کنيم. ولي اگر سوء مزاج درجه سه باشد ديگر نمي توان با داروهاي درجه يک به جنگ آن رفت، پس بهتر است به سراغ داروهايي با درجات بالاتر برويم.
منبع مقاله :
کمالي نژاد، محمد، (1390)؛ برگ کهن، تهران: چوگان، چاپ اول