به سال 1337 ﻫ..ش در يكي از خانههاي قديمي منطقه مستضعفنشين (پشت مسجد امام) شهر اصفهان متولد شد . پدرش از راهكارگري و مادرش از طريق قاليبافي مخارج زندگي خود را تأمين و آبرومندانه زندگي ميكردند و از عشق و محبت سرشاري نسبت به ائمهاطهار (ع) و حضرت زهرا س برخوردار بودند . تا آنجا كه با همان درآمد ناچيز جلسات روضهخواني ماهانه در منزلشان برگزار ميشد .
او كه از بيت صالحي برخاسته بود و به لحاظ مذهبي ، خانوادهاي مقيد و متدين داشت ، تحصيل در هنرستان را به دليل جو طاغوتي و فاسد آن زمان تحمل نكرد و از محيط آن كناره گرفت و با مشورت يكي از علما به تحصيل علوم ديني پرداخت .
شهيد رداني پور سال اول طلبگي را در حوزه علميه اصفهان سپري كرد . پس از آن براي ادامه تحصيل و بهرهمندي از محضر فضلا و بزرگان راهي شهر قم شد و در مدرسه حقاني به درس خود ادامه داد . مدرسه حقاني در آن زمان بنا به فرموده شهيد بهشتي (ره)پذيراي طلابي بود كه از جهت اخلاقي ايماني و تلاش علمي نمونه بودند . او نيز كه از تدين اخلاق حسنه بينش و همت والايي برخوردار بود به عنوان محصل در اين حوزه پذيرفته شد
او كه با سخت كوشي و تحمل مشقتها آشنايي ديرينهاي داشت ، حتي در ايام تعطيل از كار و كوشش غافل نبود .
ايشان حدود شش سال مشغول كسب علوم ديني بود . با نضج گرفتن انقلاب اسلامي با تمام وجود در جهت ارشاد و هدايت مردم وارد عمل شد و با استفاده از فرصتها براي تبليغ به مناطق محروم كهكيلويه و بويراحمد و ياسوج سفر كرد و درسازماندهي و هدايت حركت خروشان مردم مسلمان آن خطه تلاش فراواني را ازخود نشان داد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل سپاه شهيد رداني پور با عضويت در شوراي فرماندهي سپاه ياسوج فعاليتهاي همه جانبه خود را آغاز كرد .او با بهرهگيري از ارتباط با حوزه علميه قم در جهت ارائه خدمات فرهنگي به آن منطقه محروم حداكثر تلاش خود را به كار بست و در مدت مسئوليت يك سالهاش در سمت فرماندهي سپاه ياسوج به سهم خود اقدامات مؤثري را به انجام رساند . درگيري با خوانين منطقه و مبارزه با افرادي كه به كشت ترياك مبادرت ميورزيدند از جمله كارهاي اساسي بود كه نقش تعيين كنندهاي در سرنوشت آينده اين مردم مستضعف به جا گذاشت .
اين شهيد بزرگوار كه با درك شرايط حساس انقلاب اسلامي دو سال از حوزه و درس جدا شده بود با واگذاري مسئوليت به يكي از برادران به دامان حوزه علميه بازگشت تا بر بنيه علمي خود بيفزايد .
هنوز چند ماهي از بازگشت او به قم نگذشته بود كه حركتهاي ضد انقلاب در كردستان و بعضي از مناطق كشور شروع شد. او كه از آگاهي و شناخت بالايي برخوردار بود و نميتوانست زمزمههاي شوم تجزيه طلبي مزدوران استكبار جهاني و جنايات آنان را در به شهادت رساندن و سربريدن جهادگران مظلوم و پاسداران قهرمان تحمل نمايد با وجود اينكه در دروس حوزوي به پيشرفتهاي چشمگيري نايل آمده بود . به منظور مقابله با جريانات منحرف و آگاهي بخشي به مردم و بازگردان امنيت و ثبات كردستان به سوي اين خطه شتات . يك سال تمام به همراه نيروهاي جان بركف و رزمنده براي سركوبي اشرار و نابودي ضد انقلاب و بر ملا كردن چهره كثيف آنان تلاش و فعاليت كرد .
در جلسهاي كه به اتفاق نماينده حضرت امام قدس سره و امام جمعه اصفهان خدمت حضرت امام مشرف شده بودند ،ايشان از معظم له در مورد رفتن به كردستان كسب تكليف كردند. حضرت امام به شهيد رداني پور امر فرمودند . شما بايد به كردستان برويد و كاركنيد .
او در آنجا هم به كار تبليغ و ترويج احكام اسلام مشغول بود و هم به عنوان مجاهد فيسبيل الله در جنگ با ضد انقلاب شركت ميكرد علاوه بر اين در بالا بردن روحيه رزمندگان اسلام در آن شرايط حساس و بحراني نقش به سزايي داشت و در شرايطي كه رزمندگان اسلام تمايل بيشتري به حضور در جبهههاي جنوب را داشتند ، اين شهيد بزرگوار سهم زيادي درنگهداشتن برادران رزمنده در منطقه كردستان داشت و در ترويج اسلام زحمات طاقت فرسايي را متحمل گرديد .
نقش شهيد در جنگ تحميلي
با شروع جنگ تحميلي ، شهيد رداني پور به همراه عدهاي از همرزمان خود از كردستان وارد جنوب شد و با نيروهاي اعزامي از اصفهان (سپاه منطقه 2) كه در نزديكي آبادان جبهه دارخوين مستقر بودند شروع به فعاليت كرد . ايشان مدتها با رزمندگان اسلام در خطي كه به خط شير معروف بود عليه دشمن بعثي به مبارزه پرداخت و ازمهمترين علل شش ماه مقاومت مستمر نيروها در اين خط وجود اين روحاني عزيز و دلسوز بود كه به آنها روحيه ميداد سخنراني ميكرد و يا مراسم دعا برگزار مينمود.ايشان با تجربهاي كه از كار در جبهههاي كردستان داشت سلاح بر دوش به تبليغ و تقويت روحي رزمندگان ميپرداخت و با برگزاري جلسات دعا و مجالس وعظظ و ارشاد ، نقش مؤثري در افزايش سطح آگاهي و رشد معنوي رزمندگان ايفا مينمود و در واقع وي را ميتوان يكي از مناديان به حق و توجه به حالات معنوي در جبههها ناميد .
او در عمليات محرم والفجر 1 و والفجر 2 شركت داشت و تا لحظه شهادت هرگز جبهه را ترك نكرد و فرمان امام عظيم الشأن (قدس سره) را در هر حال بر هر چيزي مقدم ميدانست .
ايشان در كمتر از 3سال سطوح فرماندهي رزمي را تا سطح قرارگاه طي كرد ، كه اين مهم ناشي از همت تلاش پشتكار و اخلاص در عمل اين شهيد عزيز بود .
ويژگيها و فضايل اخلاقي
از موسسين لشكر 14 امام حسين و فرمانده قرار گاه فتح
شهيد رداني پور مسلح به سلاح تقوي بود ودر توصيه ديگران به تقوي و خصايل والاي اسلامي تلاش زيادي داشت . خصوصاً به كساني كه مسئوليت داشتند همواره يادآوري ميكرد كه :كساني كه با خون شهدا و ايثار و استقامت و تلاش سربازان گمنام ، عنواني پيدا كردهاند مواظب خود باشند اخلاق اسلامي را رعايت كنند و بدانند كه هر كه بامش بيش برفش بيشتر .
او معتقد بود كه بايد در راه خدانسبت به برادران رفتاري محبت آميز داشت و همان گونه كه ازخدا انتظار بخشش ميرود ، گذشت از ديگران نيز بايد در سرلوحه برنامهها قرار گيرد .
ايشان با ياد امام زمان (عج) انس و الفتي خاص داشت ، در مناجاتها و دعاها سوزو گدازش به خوبي مشهود بود ، لذا همواره سفارش ميكرد :
آقا امام زمان (عج) را فراموش نكنيد و دست از دامن امام و روحانيت نكشيد .
از خصوصيات بارز آن شهيد در طول خدمتش توجه به دعا و مناجات با خدا بود و كمتر وقتي پيش ميآمد كه از تعقيبات و نوافل نمازها غفلت كند .
او كه به قدري به دعا و زيارت اهميت ميداد كه حتي در وصيتنامهاش نيز سفارش ميكند كه به هنگام دفنم زيارت عاشورا و روضه حضرت زهرا (س) را بخوانيد .
او چشم به مقام و موقعيت و مال و منال دنيا ندوخت و براي احياي آيين پاك خداوندي و ياري و دستگيري مظلومان سختيها را به جان خريد و در اين راه از جان عزيزش گذشت .
شهيد رداني پور همواره نزديكان خود را در بعد تربيتي افراد خانواده مورد سفاش قرار ميداد و در وصيتنامه خود براي تربيت فرزندانش تأكيد كرده است :
همواره آنها را علي گونه و زهرا گونه تربيت نماييد تا سعادت دنيا و آخرت را به همراه داشته باشند .
او هميشه اعمال خود را ناچيز ميشمرد و بر اين مطلب تأكيد داشت كه ميخواهد رفتنش به جبههها و گام برداشتن در اين مسير صرفاً براي خدا باشد . به لطف و كرم عميم خداوند اميدوار بود و هميشه دعا ميكرد تا مجاهدهاش كفاره گناهانش شود.
شمع تاريخ
به نام خداي شهيدان كه فرمود شهيد بيمرگ است و به پاس خون شهيدان كه قلب گرمشان در آسمان شهر جنايت به خون نشست بگذار كه همت والايشان را بستائيم و غيرت و تقوايشان را شايد كه روز مرگيمان را از تن بهزدائيم .بگذار جاودانگي شهيدان عشق را كه در قربانگاهها به شهادت ايستادند ، ما نيز شاهد شويم كه شهيدان پيام خويش را سرخ سرخ در سينههاي ما نگاشتند تا كه مرگ بِيثمر و بيرنگ را به جاودانگي شهادت بدل كنيم . آنان قلبهاي لبريز از عشق و صداقتشان را كريمان ارزاني كردند و خشماهنگ با بيداد درافتادند تا كه عجز و حقارت را در اندرون تك تك ما فرو شكنند.
اگر ايمانشان را براي ابد به ما هديه كردند اگر ايستاده مردن را به ما آموختند چه ناسپاسي نامردانه ايست كه بييادشان شب را به سر آريم و بينامشان روز را بياغازيم .
چه كسي كربلاي سالار ما حسين (ع) را دوباره بپا كرد ؟ لحظههايي كه زبان در كام ماندهمان قادر به اعتراض نبود ، و شرافت و تقوي شعور و غيرتمان به غارت ميرفت كدامين تن در ظهر بلوغ عصيان سرخي عاشورا به چشمان بينورمان تاباند و جز شهيد چه كسي باور كرد ، كه زندگي در غلظت سياه شب تنها فريب خويش است ؟
براي زيستن (ونور ، براي رستن از شرك ، براي رهائي از مرگ و سرسيدن به جاودانگي تنها شهيد راه مينمايد و صفير تيز گلولههايش مشعل پر شعله راهي ميشود كه خلق خدا را به صبح روشن نويد ميدهد .
و به دل ترنم آيات كه صبح گشته قريب و به منقار شاخه زيتون تا اوج روشن خورشيدها شهيد پيمود يكشبه صدساله راه را اينكه شهيد با انفجار قلب پر از ايمان – در عمق باور خاموش روحش بذر خجسته آزادگي نشاند ، قلبي به گرمي خورشيد در آسمان شهر جنايت نشست در راستاي ثابت فوارههاي خون – صد اغناي قامت پژمرده راست شد .
از شوق و شور شهادت خنجري دگر دميد ، من مرگ هيچ شهيدي را باور نميكنم من با شهيد هميشه باور كردم كه وطن خالي از انديشه آزادي نيست من با شهيد باور كردم كه تا انتهاي اين شب ديجور باقي است فرصت عصيان اينك مزار شهيدان در سينههاي ماست ، كه دوست دارم همه هستيام را ارزاني كنم در پاي ايمان و تقواي همه برادران شهيد شهيدان برادر – اين گلگون پيكرهاي پرفريادي كه در برابر اوج عظمتهايشان شرم دارم و شرم از اينكه هنوز ندايشان را جانانه لبيك نگفتهام .
اينك تو اي به هر محرم شاهد اي به هر عاشورا شهيد اي به هر كربلا قرباني برخويشتن به بال كه امروز خون سرخ تو در كوچهها ميجوشد اين قلب توست .
اينك در قلب تك تك ما يك شهيد يك شاهد بيشكست بيپايان بيدار و بيدارتر نشسته است و ما را با شهيدان پيوندي هميشگي است .
نحوه شهادت
پس از ازدواج صدق و تلاش اين روحاني عارف و فرمانده شجاع در عمليات والفجر 2 به نقطه اوج رسيد و عاشقانه رداي شهادت پوشيد و به وصال محبوب نايل شد . بدين سان بر پرونده افتخار آفرين دنيوي يكي ديگر از سربازان سلحشور سپاه امام زمان (عج) با شكوهي هر چه تمامتر مهر تأييد نهاده شد و جسم پاكش در۱۵ مرداد ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۲ منطقه حاج عمران مظلومانه بر زمين ماند و روح با عظمتش به معراج پركشيد ! گر چه تا اين تاريخ نيز ايشان در زمره شهداي مفقودالجسد است .وي كه بارها در جبهههاي نبرد مجروح گرديد ه بود و اغلب تا سر حد شهادت نيز پيش رفته بود ،در حقيقت شهيد زندهاي بود كه همواره به دنبال شهادت عاشقانه تلاش ميكرد .
اين جمله از اولين وصيتنامهاش براي شاگردان ورهروانش به يادگار ماند:
عمامه من كفن من است
درود خداوند بر او باد كه حنظلهوار زيست و حنظله وار به درجه رفيع شهادت نايل شد.
اميد آنكه خداوند روح اين شهيد عزيز و برادر شهيد گرانقدرش را با شهداي راه حق و فضيلت بالاخص شهداي كربلا محشور فرمايد و ما را از خواب غفلت بيدار سازد.
/ج