نويسنده: رضا گندمي نصرآبادي (1)
Philo, the Works of Philo complete and unabridged, translated By C. D. Yonge, Hendrickson, 3rd, 1995.
قبل از بررسي اجمالي آثار فيلون بايد به اين سؤال پاسخ داد که اصولاً در عصر حاضر آشنايي با آثار فيلون چه ضرورتي دارد، و به عبارت دقيق تر، آشنايي با افکار فيلون کدام يک از مشکلات ما را حل مي کند؟ تحقيق درباره ي افکار فيلون و نيز آشنايي با آثار وي از جهات ذيل مي تواند اهميت داشته باشد: 1- آشنايي با ديدگاه هايي که در پايان دوره ي هلنيستي و آغاز دوره ي رومي به خصوص تاريخ رواقي گري، افلاطوني ميانه و نوافلاطوني مطرح بوده است؛ 2- مطالعه ي دياسپورا و آوارگي قوم يهود در دوره ي باستان؛ 3- آثار فيلون يکي از منابع مهم پژوهش پيرامون کنيسه هاي دياسپورا در دو قرن پيش از ميلاد است که حاصل سفر او به رم مي باشد؛ 4- مطالعات مربوط به کتاب مقدس و ترجمه ي هفتادي؛ 5- مطالعه ي سر آغازهاي مسيحي و ارتباط ميان عهد جديد و محيط اجتماعي - فرهنگي که در آن تدوين يافته است؛ 6- بسط و تکامل مطالعات مربوط به آباي کليسا و نيز تأثيراتي که از فيلون پذيرفته اند؛ 7- مطالعه ي طومار هاي قمران که در قرن بيستم کشف شد. بدون ترديد آثار فيلون خاصه رساله ي درباره ي زندگي عارفانه مي تواند کمک بزرگي به فهم اين طومارها کند؛ 8- مهم تر از همه تحقيق و پژوهش در آثار و افکار فيلون راه را براي مطالعات تطبيقي در حوزه ي اديان سامي ( در قلمرو هاي الهياتي، فلسفي و عرفاني ) فراهم مي سازد؛ چه آنکه او بنيان گذار و مؤسس فلسفه ي ديني است. بدون ترديد تحقيقات بي شماري که در قرن اخير درباره ي فيلون به عمل آمده است به خوبي زمينه ي اين مهم را فراهم آورده است.
از ارجاعات خود فيلون به آثارش نمي توان تاريخ دقيق نگارش آنها را دريافت چون به قدري مبهم است که چنين کاري را محال ساخته است. به طور قطع، دو رساله ي درباره ي فلاکيوس و درباره ي گايوس در سال هاي آخر عمر او تأليف شده است. يعني بعد از شورشي که حدود سال 38 ميلادي در اسکندريه رخ داد و فيلون به عنوان نماينده و سفير يهوديان اسکندريه ( حدود 40 ) به دربار امپراتور رم رفت. آثار فلسفي فيلون که مشتمل بر پنج رساله است و در دوره ي جواني وي نوشته شده است. چه آنکه از ظرافت و نکته سنجي هاي ادبي و نيز ژرفاي آثار دوران کهنسالي وي بي بهره است ( Willam Horbury ( ed ), 1999: 891 ).
نسخه ي يوناني آثار فيلون در نيمه ي دوم قرن دوم در کتابخانه ي مشهور اسکندريه وجود داشت. کلمنت اسکندراني با آثار وي آشنا بود و از آنها الهام گرفته است. کلمنت هر چند در مجموع آثار خود تنها چهار بار به آثار فيلون ارجاع داده، در واقع بيش از صد ها بار ازکلمات و افکار فيلون بهره برده است. تأثير آثار فيلون بر اوريگن خدشه ناپذير است. البته در اينکه اوريگن در اسکندريه آثار فيلون را خوانده يا در کايسارا در فلسطين ترديد هايي وجود دارد. اويسيبوس، مورخ تاريخ کليسا، مجموع آثار فيلون را در کايسارا يافت. البته قبل از او نيز آثار فيلون به طور پراکنده و ناقص وجود داشت و احياناً توسط يک ربي يهودي احيا شده بود. اسقف اويسيبوس در قرن چهارم از روي نسخه هاي اسکندريه استنساخ کرد و در سراسر خاور ميانه و نيز در طول قرون وسطي آثار او حفظ شد. آمبروز در ميلان آثار فيلون را خواند. وي در تفاسير خود بر کتاب مقدس از آنها بهره جسته است. اگوستين با ترجمه ي لاتيني آثار فيلون آشنا بوده است. ديويد رونيا در جلد هفتم سالنامه ي مطالعات فيلوني در مقاله اي با عنوان فيلون اسکندراني و سرآغاز هاي تفکر مسيحي به خوبي تأثير پذيري متفکران مسيحي از جمله اگوستين را نشان داده است. رونيا در کتاب نسبتاً مفصلي با عنوان فيلون در آثار مسيحيت اوليه خلاصه اي از نظراتي را که پژوهشگران و مورخان اديان در باب تأثير پذيري عهد جديد خاصه انجيل و يوحنا و رساله هاي پولس و آباي کليسا تا قرن چهارم خاصه کلمنت و اوريگن از فيلون ارائه کرده اند، همراه با ديدگاه هاي خود مطرح کرده است برخي از متفکران مسيحي حتي فيلون را يک مسيحي به حساب آورده اند. به عنوان مثال، يوسيبوس و جروم، مترجم کتاب مقدس به زبان لاتيني موسوم به ترجمه ي و ولگات، براي اثبات ادعاي فوق ناگزير از جعل داستان ذيل شده اند. به زعم آنان فيلون پطرس را در رم ملاقات کرده و هنگامي که در رساله ي درباره ي زندگي عارفانه از اسني ها و جماعت تراپيو تا يا شفاء دهندگان سخن مي گويد در واقع او راهبان اوليه ي مسيحي را توصيف کرده است و نه يک فرقه و گروه يهودي. بر اين اساس، نسخه نويسان اسکندريه بارها به او لقب اسقف داده اند و جروم وي را در صدر آباي کليسا نشانده است. به هر حال، در آثار او هيچ اثري ازچنين ملاقاتي و نيز گرايش به مسيحيت ديده نمي شود.
آثار فيلون در طول قرن هاي متمادي از گزند حوادث مصون ماند. مسيحيان از همان آغاز با آثار وي آشنا بودند و از آنها استفاده و نسخه برداري مي کردند تا اينکه در دوره ي رنسانس در سال ( 1552 ) آدريان تورنب تمام رساله هاي فيلون را براي اولين بار در پاريس چاپ و منتشر ساخت. هگل نيز در تاريخ فلسفه ي خود به برخي از رساله هاي فيلون که در زمان او در دسترس بوده، و در سال ( 1691 ) در فرانکفورت به چاپ رسيده اشاره مي کند؛ کتاب درباره ي آفرينش جهان، درباره ي پاداش و عقاب و تفاسير رمزي از جمله ي آنهاست. اما در واقع فيلون درقرن نوزدهم به تدريج جايگاه بايسته ي خود را در نظرات ديني و فلسفي و نيز تاريخ ادبيات پيدا کرد. به مدت يک قرن تحقيقات متعددي درباره ي او انجام پذيرفت. در دهه هاي اخير آثار و افکار فيلون به طرز روز افزوني گسترش يافت به گونه اي که چاپ ها و ترجمه هاي متعددي از آثار وي ارائه شده است ( Ibid. 877 ).
در سرتاسر آثار فيلون وفاداري و مراتب خلوص وي به قوم و مذهبش مشهود است. اما با اين وصف، آثار او مورد استقبال متفکران يهودي قرار نگرفت. چرا که خاخام هاي يهودي با تفسير رمزي و تاويل کتاب مقدس که توسط وي انجام مي گرفت، با انديشه ي مبتني بر لوگوس وي، و با شيفتگي و دلدادگي وي نسبت به فلسفه ي يونان مخالف بودند، چه آنکه به زعم ايشان تفسير رمزي به اباحي گري و بي توجهي به شريعت دامن مي زند، باور به لوگوس انديشه ي توحيد را خدشه دار مي سازد. شيفتگي و دلدادگي به فلسفه ي يونان به محو و اضمحلال فرهنگ يهود در فرهنگ غالب منتهي مي شود. و اين در حالي بود که فيلون، آن گونه که از آثارش برمي آيد، تمام سعي و همت خود را در راه جمع و توفيق فرهنگ يوناني با فرهنگ يهودي مصروف داشت و از نظر خودش در اين راه به توفيقاتي دست يافت، ولي به باور يهوديان تلاش هاي او بي حاصل بود. هر چند از نگاه خودش کامياب بود. به عنوان مثال، فصل اول انجيل يوحنا گواه اين مدعاست و نيز تأثير زيادي که او حتي در ميدراش ها برجا گذاشت.
تنها منبع يهودي دوران باستان که از فيلون ذکري به ميان آورده است يوسفوس است. در طول قرون وسطي متفکران يهودي از طريق متفکران مسيحي و مسلمان با ترجمه ي ناقصي از آثار فيلون به عربي و سرياني با افکار او آشنا شدند و تأثير پذيرفتند. از اين بين مي توان به ابن ميمون و يهودا هلوي اشاره کرد. در قرن شانزدهم عزريا بن موسي راسي نام و آثار فيلون را در ميان يهوديان احيا کرد. او انسان فرهيخته اي بود که کمي يوناني مي دانست، اما تمام آثار نويسندگان يونان باستان از جمله آباي کليسا را از طريق ترجمه هاي لاتيني خواند. بنابراين، فيلون در طول قرون وسطي هيچگونه تأثيرمستقيمي بر سنت فلسفي يهودي نگذاشت. با اين وصف، او تنها فيلسوف يهودي است که شناختي بي واسطه از متون فلسفي و ادبي اصيل ودست اول يوناني داشت و بنيان يک فلسفه ي يهودي را گذاشت.
از قرن نوزدهم به اين سو متفکران يهودي توجه ويژه اي به آثار فيلون مبذول داشتند، و از اينکه آثار و افکار وي مورد استفاده ي کساني که طرف توجه مخاطب او بودند قرار نگرفت دريغ و افسوس مي خوردند. ولفسن تمام آثار خود را در حوزه ي مطالعات اديان سامي ( اعم از الهيات، فلسفه و عرفان ) با محوريت افکار فيلون تدوين کرد. فيلون شناساني همچون گوديناف، رونيا، وينستون وده ها متفکر ديگر تقريباً تمام عمر خود را صرف مطالعه و تحقيق در افکار فيلون کردند. حاصل اين تلاش ها ده ها تک نگاشت و صدها مقاله است. همچنين سالنامه اي با عنوان سالنامه ي مطالعات فيلوني به طور منظم منتشر مي شود.
فيلون به واسطه ي آثار مکتوبش از جايگاه مهمي در جامعه ي يهودي اسکندريه برخوردار گشت و در طول تاريخ يهوديت به عنوان يک شخصيت مهم باقي ماند. در حال حاضر بيش از 2500 صفحه از آثار او در قالب 45 رساله در دسترس است که البته بخش کوچکي از آن همچنان به زبان ارمني باقي مانده است. آثار فيلون به لحاظ سبک و محتوي خيلي نوسان دارند. گرچه هيچ گونه تقسيم بندي کامل و رضايت بخشي درباره ي آنها نمي توان انجام داد مجموعه هاي ذيل مي توانند متمايز باشند؛ آثار تاريخي، تفسير تورات، تفاسير رمزي و رساله هاي فلسفي. رونيا در مقاله اي با عنوان اينکه چگونه بايد آثار فيلون را خواند، آثار وي را به پنج گروه تقسيم مي کند: 1- سؤال ها و پاسخ هاي مربوط به سفر پيدايش و خروج؛ 2- تفسير رمزي؛ 3- تفسير کتاب مقدس؛ 4- رساله هاي تاريخي - مدافعه اي؛ 5- رساله هاي فلسفي ( Runia, 1990: 98-185 )
1- آثار تاريخي و تاحدي زندگي نامه اي: دو رساله ي درباره ي فلاکوس و درباره ي گايوس به وضعيت يهوديان در سال هاي 35 الي 40 در اسکندريه مي پردازد. اين دو رساله از آن جهت که فيلون به عنوان يک شاهد عيني و نيز يک شرکت کننده در حوادث اطلاعات نسبتاً مفصلي را از تاريخ معاصر خود ارائه کرده است حائز اهميت است. رساله ي اول درباره ي شورش بر ضد حاکم وقت و نيز کشتار دسته جمعي يهوديان در اسکندريه (38) است و رساله ي دوم درباره ي ماموريت فيلون به نمايندگي از يهوديان اسکندريه در سفر به رم و شيوه ي دفاع او از اقليت يهودي اسکندريه است. به زعم گوديناف رساله ي نخست براي جانشين فلاکوس با يکي از اخلاف وي و رساله ي دوم براي کلاوديوس و دربار او ( احتمالاً براي نرو ) نوشته شده است ( Goodenough,1940: 35 )
همان گونه که گوديناف گفته است براي بررسي آثار فيلون نخست بايد شخصيت وي شناخته شود. واين دو رساله تا حدي برخي از ابعاد شخصيتي فيلون را آشکار مي سازد. فيلون به شدت بر دشمنان يهوديان تاخت. آوليوس فلاکوس، حاکم مصر، بعداز پنج سال حکومت مسالت آميز در چرخشي غير منتظره جانب ملي گراها و دشمنان يهوديان را گرفت. گاليگولا، کسي که مي خواست مجسمه اش را نه فقط در کنيسه ي مصر، که در معبد اورشليم نصب کنند. فيلون در اين دو رساله با شم سياسي بالا بر آن بود تا به عاملان رم يعني حاکم مصر و نيز امپراطور ثابت کند که يهوديان شهروندان خوب، وظيفه شناس و ايثارگر هستند، و حکمت اقتضا مي کند به افرادي از اين دست اجازه داده شود سنت هاي ديني خود را مراعات کنند و کساني که بر اين جماعت ظلم روا دارند در انتظار فرود آمدن عذاب الهي بر خود باشند. مراعات شريعت براي يهوديان اهميت بسياري دارد، لذا اگر کسي ديوانه وار آنان را به ناديده گرفتن سبت يا به تصديق الوهيت پادشاه مجبور کند اين کار براي او خطرناک خواهد بود ( Ibid ).
اين دو رساله را که هم زمان تاريخي، جدلي و مدافعه اي است مي توان با دو رساله ي ديگر که با حال و هواي کاملاً متفاوت و به روش تاريخي و مدافعه اي خاصي نوشته شده است مقايسه کرد.
الف) درباره ي زندگي موسي. اين رساله مراحل مختلفي از ارزيابي هاي انتقادي را پشت سر گذرانده است به خصوص به خاطر ارتباط آن با مجموعه ي بزرگتري به نام تفسير تورات. اين رساله به شيوه ي بيوگرافي هاي يوناني درباره ي شخصيت هاي برجسته نوشته شده است و موسي را به عنوان رهبر قوم يهود معرفي مي کند، و نشان مي دهد که او هم زمان قانون گزار، کاهن و پيامبر است. او موسي را به عنوان حکيم ايدثال رواقيان، انسان الهي فيثاغوريان و منجي عارفان معرفي کرد. اين رساله که ظاهراً خطاب به غير يهوديان همدل نوشته شده است همچون مدخلي بر يهوديت و به نوعي دفاعيه براي يهوديان به شمار مي آيد. موسي در اين رساله به همان شيوه ي نويسندگان يوناني تصويري از پادشاه آرماني ارائه مي کند، و از تصوري که درباره ي فراعنه ي مصر و حاکمان ايراني و بابلي و حتي پادشاهان يهودي همچون داود و سليمان وجود دارد استفاده مي کند، همان که حکيم، منجي، الهام گرفته از خدا و قانون و شريعت مجسم و زنده اي است که قانون طبيعت و خدا را تبيين مي کند.
ب) درباره ي زندگي عارفانه، در اواسط قرن نوزدهم يکي از بحث هاي جنجالي و مهم اين بود که آيا جماعت تراپيوتا که فيلون آنان را توصيف کرده است يک گروه واقعي بوده اند يا اين که به گروهي از راهبان مسيحي متعلق به سه قرن بعد تعلق دارند. اما امروزه ديگر در اصالت اين اثر فيلون ترديدي نيست، و اين رساله بخشي از اثر بزرگ تر است. جمله ي اول آن اين مسئله را تأييد مي کند. سالياني است پذيرفته شده است که آن بخشي از يک دفاعيه براي يهوديان خطاب به بيگانگان است. بخش ديگر آن با عنوان فرضيه اي ( Hypothetica ) آمده است. در عين حال، درباره ي زندگي عارفانه في نفسه يک واحد کامل است ( Ibid. 8-36 ). فيلون در اين رساله توصيف کاملي از زندگي جماعت تراپيوتا يعني شفاء دهندگان يا عبادت کنندگان خداي حقيقي به دست مي دهد و درست به همين دليل اين رساله شهرت يافته است.
اين جماعت لذت هاي جسماني را رد کردند و در طول عمر پاکدامني را پيشه ي خود ساختند و اين کار به ميل شديد ايشان به حکمت بود. در واقع حکمت را به همسري برگزيدند، آنان از خوردن گوشت حيوانات پرهيز و به قرصي نان و خورش نمک بسنده و به شدت از شراب پرهيز مي کردند. ثروت را مي شماردند و در واقع زندگي اشتراکي داشتند و به سر پناهي که آنان را از گزند گرما و سرما مصون دارد، رضايت دادند ( philo, on the contemplative life, 68 )
آنان روزي دو نوبت، يکي هنگام سپيده ي صبح و ديگري هنگام غروب آفتاب نماز مي خواندند و شب ها را به شب زنده داري به شيوه ي خاص خود مشغول بودند ( Ibid. 24-30 ).
ايشان دسته جمعي سرود هايي در اوزان مختلف براي خدا مي خواندند و در حال وجد، گاهي با حرکت هم زمان دست ها و پاها، آهنگ راهپيمايي مي آفريدند و گاهي با توقف و چرخيدن و واچرخيدن، آهنگ رقص دسته جمعي پديد مي آورند ( Ibid. 4-38 ).
به گفته ي اويسيبوس اين مردان و زنان زاهد با راهبان مسيحي اوليه که او در يکي صومعه هاي مسيحي ديده بود شباهت بسيار زيادي داشتند. اين برداشت مورد قبول واقع شد به گونه اي که اصالت اين رساله ي فيلون زير سؤال رفت و همچون يک تقليد ادبي در نظر گرفته شد. امروزه، ديگر هيچ کس درباره ي اصالت اين رساله ترديدي ندارد، اما درباره ي مسيحي بودن يا نبودن جماعت تراپيوتا حرف هاي زيادي وجود دارد. جماعت تراپيوتا به احتمال قوي يک فرقه ي هودي شبيه فرقه ي اسني ها و احتمالاً از يک ريشه بودند که شباهت ها و در عين حال تفاوت هايي با هم داشتند. به احتمال زياد عزلت رهباني اوليه ي فيلون با اين گروه بوده است. او مي گويد به خاطر فعاليت سياسي مجبور بوده اين گروه را ترک گويد که اين به معناي عضويت اوليه در اين گروه يا اقامت و سکونت با آنها بوده است.
فيلون، با احساس ستايش برانگيزي زندگي رهباني آنان را توصيف کرده است. او با اينکه فعاليت سياسي مي کرد همواره اين گروه براي او محترم بود و به آنها رشک مي برد. قرائن زيادي بر اين مدعا وجود دارد. اويسيبوس به دستة نخست از اين آثار قطعاتي را افزوده است که از دو اثري گرفته شده که او از آن با عنوان ذيل ياد مي کند: دفاعيه اي براي يهوديان و فرضيه، دو قطعه ي فرضيه اي در کتاب اويسيبوس باقي مانده است. اولي حکايت از اين دارد که اسني ها به فضايل و ارزش هاي انساني و اجتماعي پايبند بودند و اتهاماتي همچون مردم گريزي و تفکيک نژادي را که متوجه يهوديان است و نيز عبارات افتراآميزي داير بر اينکه موسي يک فال يا طالع بين است رد مي کند. در قطعه ي نخست رساله ي دوم از موسي به عنوان رهبرخروج و قانون گزار يهوديان دفاع مي کند و مي توان آن را با فقراتي از کتاب بر ضد اپيون يوسفوس مقايسه کرد. البته از نظر گوديناف ميان آن دو از نظر لحن و محتوي هيچ شباهتي نيست. در قطعه ي دوم ديدگاه هاي مؤثر و سنجيده ي شريعت يهود را ارائه مي کند. فقدان اين رساله باعث شده ما از جزئيات نگرش او راجع به الحاد بي خبر باشيم.
به يقين، مخاطب مجموعه ي دوم ( رساله هايي که فيلون تحت عنوان تفاسيري بر تورات نوشته ) غير يهوديان هستند. فرض بر اين است که آنان بعد از مطالعه ي زندگي موسي در صدد آشنايي با تورات بر آمده اند و فيلون به خواسته ي ايشان پاسخ گفته است. چنانکه گوديناف در کتاب مدخلي بر فيلون يهودي به درستي گفته است فيلون در آشنا ساختن غير يهوديان با تورات نظم و نسق خاصي را دنبال کرده است.
نخست يک معرفي کيهان شناختي ( رساله ي درباره ي آفرينش )، بعد پرداختن به زندگاني کساني که به زعم وي تجسم تورات هستند ( درباره ي ابراهيم، درباره ي يوسف)، بررسي اصول کلي شريعت و کاربرد اين اصول در قوانين ويژه ( درباره ي قوانين خاص )؛ و سپس ارتباط ميان قوانين و فضايل اخلاقي ( درباره ي فضايل )، و در پايان محرمات، پاداش ها و کيفرها را در دستور کار خود قرارداده است ( Goodenough, 1940: 1-40 ).
فيلون در اين بخش از آثار ذهن عميقاً ديني دارد و خود را وقف شريعت کرد و جهاني بودن فکر او به بهترين وجه ديده مي شود. از نظر او، شريعت موسوي اهميت و ارزش جهاني دارد و اختصاص به يهوديان ندارد، بلکه با تمام انسان ها سر و کار دارد و شيوه ي رفتاري را که مناسب هر عصر و سرزميني است نشان مي دهد. انساني که از شريعت موسوي اطاعت مي کند نه فقط يهودي خوبي است که شهروند خوب جهان نيز مي باشد ( philo, on creation ). اين اعتقاد فيلون از تورات الهام گرفته است: از نگاه تورات، خلقت محصول نظم، هماهنگي و زيبايي است؛ جهان صورت لوگوس و خود خداست؛ انسان بعد از هبوط بايد دوباره به اين نظم و زيبايي باز گردد يعني به قانون جهان يا قانون طبيعت؛ پاترياخ ها تجسم اين قانون و شريعت بودند تا اينکه موسي آن را به صورت مکتوب ارائه کرد.
رساله ي ( درباره ي آفرينش جهان ) رساله ي کليدي در مطالعه ي افکار فيلون؛ و نيز به زعم گوديناف مشکل ترين رساله است. اين رساله در ابتداي بيشتر ويرايش ها و چاپ هايي که از آثار فيلون صورت گرفته واقع شده است، اما مشکل بودن آن باعث شده خواننده آن را به عنوان آخرين رساله مطالعه کند. فيلون در اين رساله مي خواهد خواننده ي غير يهودي را با حجم زيادي از مطالب کيهان شناختي و متافيزيک يوناني که از سه فصل نخست سفر پيدايش استخراج کرده است متحير و متعجب سازد. با اين وصف، آن کاملاً يک اثر ساختگي و تصنعي نيست، بلکه فيلون با دقت آن جنبه هايي از فلسفه را برگزيده که در آثار يوناني يا در سنت ايراني به او مدد مي رساند و در تفکر ديني خود وارد ساخته است.
فيلون مي گويد اين واقعيت که موسي کتاب خود را با خلقت جهان شروع کرد او را بر تمام قانونگزاران ديگر ثابت مي کند، چه آنکه برخي از همان ابتدا با وضع قانون، بقيه با افسانه و اسطوره، کار خود را شروع کرده اند، ولي موسي قانون و شريعت را در آغاز جهان قرار داده است و واقعيت آن است کسي که قانون حقيقي را مراعات کند بر وفق طبيعت و خداي طبيعت زندگي خواهد کرد. در اين رساله مي توان ديد که چگونه فيلون از کتاب مقدس رهنمون گرفته، و خود را آگاهانه به نظراتي که از فلسفه ي يوناني گرفته مجهز کرده است. در زمان او تلفيقي از افکار افلاطون، ارسطو و رواقيون رواج داشت. فيلون به عنوان يک فيلسوف و يک الهي دان به خوبي از عهده ي تبيين دوگانه ي خلقت ( آن گونه که در کتاب مقدس گزارش شده است ) يعني مسئله ي زمان، منشأ جنسيت و هبوط آدم بر آمده است. او رساله اش را با تأکيد ويژه بر برخي از اصولي که به طور انکار ناپذيري بر تبيين موسي از خلقت مبتني است و به پايان مي برد؛ و به مدد بسياري از نظرات فلسفي مسائلي همچون وجود و وحدت خدا، خلقت جهان توسط خدا، وحدت جهان و مشيت الهي را تبيين مي کند. فيلون مي گويد: « اين تعاليم بهترين و زيباترين تعاليم موجود است... انساني که اين تعاليم را فرا گيرد زندگي با سعادت و قداست کامل را خواهد گذراند ( philo, on the creation. 172 ).
زندگاني مشايخ يا پاتريخ ها در دو دسته ي سه تايي ارائه شده است. انوش، اخنوخ و نوح که به اختصار در آغاز رساله ي درباره ي ابراهيم به آنها پرداخته است. دسته ي دوم درباره ي ابراهيم، اسحاق و يعقوب است که فيلون رساله اي را به هر يک اختصاص داده است، دو رساله ي درباره ي اسحاق و يعقوب مفقود شده است. در رساله ي درباره ي ابراهيم داستان مشايخ بني اسرائيل پي گيري مي شود. فيلون با بازگشت به گزارش هاي کتاب مقدس با مهارت خاصي به تربيت به معناي ظاهري و باطني مهاجرت ابراهيم از بردگي و اسارت مادي، مکاشفه هاي متوالي او، ازدواج او با حکمت يا تقوا ( ساره ) و مطالبي از اين دست پرداخت تا معلوم مي شود که ابراهيم بيش از يک انسان معمولي است. چه آنکه خدا با او، « نه به عنوان يک انسان که به عنوان يک دوست سخن گفته است » ( philo, on Abraham, 27 )
تنها خلاصه اي از دو رساله ي درباره ي اسحاق و يعقوب در آخرين کتاب تفسير وجود دارد. اسحاق بر پايه ي اين خلاصه ها مقامي والاتر و بلند تر از آن دو داشته است. زيرا آن دو براي اينکه به رابطه ي مطلوب با خدا دست يابند ناگريز بودند دوره هاي طولاني مهاجرت و تربيت را طي کنند، در حالي که اسحاق از بدو تولد مجالي براي ترقي و بهبود نداشت. نکته ي در خور توجه ديگري که بايد درباره ي سه رساله ي از پيش گفته بيان کرد اين است که اين سه گانه بيانگر سه شيوه ي تحصيل يا برخورداري فضيلت است که همانا حکمت و تقواي واقعي مي باشد. در واقع، فيلون در اين رساله ها فضايلي از قبيل تعليم، کمال و عمل را به کمک اشخاصي نظير ابراهيم، اسحاق و يعقوب نشان داده است ( philo, on Abraham. 273 ).
رساله ي ( درباره ي يوسف ) به دنبال آرمان گرايي سه پاترياخ بزرگ پيشين نيست. فيلون در اين رساله الگوي يک سياست مدار و به عبارت دقيق تر حاکم مصر را ارائه مي دهد. اگر ابراهيم، اسحاق و يعقوب نمونه ي انسان هاي عاقلي هستند که بر کل جهان تحت حاکميت عقل تأثير مي گذارند، يوسف نمونه ي حاکمي است که با مهارت و درايت بر کشوري حکومت مي کند که تحت حاکميت قوانين خاص است. موفقيت يوسف در اين کار به خاطر ايمان به نداي وجدانش، عدم تعصب و وقف کردن خود به امور خير و در يک کلام ايمان به خداست. ديدگاه هاي سياسي فيلون را بايد در اين رساله يافت. فيلون در اين رساله مجالي يافته تا وظيفه و کارکرد يک حاکم مدني را به بحث گذاشته و هوشمندانه به خوانندگان غير يهودي اندرز دهد که رفتار درست حاکمان مصري بايد چگونه باشد. سياست، مطلوب مشايخ نبود، اما يوسف حاکم نمونه و سرمشقي بود که همواره به هدايت خدا چشم داشت و با وسواس زياد نسبت به تمام ملت ها عدالت روا مي داشت. اگر رومي ها به دنبال حاکم مطلوب در مصر هستند، مصداقي بهتر از يوسف که شرح حال آن در کتاب مقدس گزارش شده است نخواهد يافت ( Goodenough, 1940: p47 ).
بعد از آنکه فيلون شريعت را از نظر واقعيت کيهاني و متافيزيکي نشان داد و نيز به شرح حال انسان هايي پرداخت که تجسم شريعت و نيز منجي هاي آينده بوده اند، پژوهشگر غير يهودي آماده ي شنيدن شريعت مکتوب مي گشت. لذا او رساله ي ( درباره ي ده فرمان ) را که از طرف خدا الهام شده بود نگاشت. فيلون ده فرمان را به دسته ي پنج تايي تقسيم مي کند: اصول کلي روابط خدا با انسان و روابط انسان ها با يکديگر. هر يک از اين اصول اصل بنيادين هستند و شريعت قوانين جزئي تر از آنها استنباط مي شوند. فيلون در رساله ي فوق تنها به طرح اصول کلي قوانيني مي پردازد که بعداً در چهار کتاب ( درباره ي قوانين خاص ) به تفصيل به آنها پرداخته است. او در چهار کتاب فوق نشان مي دهد که چگونه حالت هاي جزئي آن قوانين نتايج منطقي و درست کاربرد اين اصول بر ابعاد مختلف زندگي است.
فيلون در ابتداي اين رساله مي گويد بر آن است تا نخست به قوانين کلي بپردازد و در وهله ي بعد به قوانين جزئي ( Philo, The Decalogue. 1 ). قوانين کلي در واقع نانوشته اي است که الگوهاي کهن پيشين بر طبق آن زندگي کرده اند. شريعت مکتوب همان انسان هايي هستند که شرافتمندانه زندگي مي کردند و فضايل ايشان در کتاب مقدس منتشر و ترويج شده است. فيلون فقط قصد تمجيد و ستايش آنان را نداشت، بلکه مي خواست خوانندگان به الهامي مشابه رهنمون شوند. موسي به دو دليل مشهور شد: نخست مي خواست اثبات کند که قوانين کتاب مقدس با طبيعت اختلاف ندارد و دوم آنکه کساني که مي خواهند بر طبق قوانين مکتوب ( تورات ) زندگي کنند با زحمت زيادي مواجه نخواهند شد، زيرا مشايخ بني اسرائيل حتي قانون نانوشته را به سهولت به کار بستند. بنابر اين به درستي مي توان گفت که قوانين تورات چيزي جز شرح حال زندگي اسلاف و مباحث روزگار باستان يعني اعمال و کلمات دوره ي زندگي ايشان نيست، زيرا آنان شاگرد کسي نبودند و از معلم چيزي فرا نگرفتند، بلکه مردماني بودند که به خودشان گوش فرا مي دادند و خودشان را به آنچه بر وفق طبيعتشان بود تعليم مي دادند. در واقع، خود طبيعت قانون اوليه است. آنها هيچ کاري که سزاوار سرزنش اراده ي ايشان باشد انجام نمي دادند، در عين حال براي جرائمي که مرتکب شده بودند با صداي بلند به خدا التماس مي کردند و با دعا و نيايش خشم او را فرو مي نشاندند تا بتوانند در يک زندگي کامل و پيراسته از جرائم عمدي و غير ارادي سهيم شوند.
فيلون در اولين کتاب از کتاب هاي چهارگانه درباره ي قوانين خاص به موضوع ختنه مي پردازد. و از جهات مختلف آن را تبيين مي کند. گوديناف مي گويد تا جايي که من اطلاع دارم اين براي اولين بار بود که براي يهوديان دلايل بهداشتي ختنه ارائه شده است ( Goodenough, 1940: 49 ). دو فرمان نخست، قواعد کاهني، روش عبادت، اصول عبادت در معبد، قرباني حيوانات موضوعات ديگري هستند که در اين رساله به آن ها پرداخته شده است.
فيلون در کتاب دوم درباره ي فرمان سوم و چهارم و پنجم بحث مي کند. فرمان چهارم به قوانين کلي تمام اعياد يهودي و معناي عرفاني و رمزي آنها مي پردازد. فرمان پنجم درباره ي اطاعت و فرمانبرداري از والدين است. فيلون سزاي ناقضان اين پنج فرمان را مرگ مي داند.
فيلون در کتاب سوم به بخش دوم ده فرمان مي پردازد. در اين کتاب به قانون ازدواج، زناي با محارم، منع ازدواج با محارم، طلاق، تنظيم آميزش در ازدواج، زنا و انحراف جنسي و مخالفت با قتل مي پردازد. او در کتاب چهارم بقيه ي فرامين را بحث مي کند. تحت عنوان سرقت او انواع و اقسام سرقت ( بچه دزدي، زيان مالي )، سپرده گذاري و وام؛ در بحث از شهادت دروغ در دادگاه، غيب گويي، شرايط قضاوت، معيار هاي قبول شهادت را بحث مي کند. در سال هاي اخير توجه ويژه اي به اين چهار کتاب شده است. در کتاب حقوق يهودي به موارد زيادي از شباهت هاي رويه هاي حقوقي رومي و يوناني اشاره کرده است.
رساله ي بعدي از کتب تفسيري ( رساله ي درباره ي فضيلت ) است. موضوع اين رساله اخلاق است نه شريعت. بخشي با عنوان پرهيزگاري و تقوا دارد که به عناوين و زير بخش هاي زير تقسيم مي شود؛ شجاعت، دوست داشتن هم نوع، توبه، نجابت ( اصالت خانوادگي )، قبل از اثبات درستي قانون يهوديت اثبات مي کند که قوانين يهودي نيز با بهترين سنت هاي اخلاق يوناني سازگار است مي گويد تأکيد زياد فيلون بر دوست داشتن همنوع در يهوديت دفاعيه ي او در مقابل اتهام غير يهوديان مبني بر بيزاري يهوديان از ساير اقوام و حتي از قوم خودشان ( اتهام مردم گريزي ) جالب توجه است. محبت خدا در محبت به مردم ثمر مي دهد. دو فضيلت توبه و نجابت ( اصالت خانوادگي ) بهانه اي شد تا فيلون از نوديني بحث کند. يک غير يهودي براي يهودي شدن بايد شرک و چندگانه پرستي را ترک کند، خداي واحد را تصديق و عبادت کند و بر طبق بهترين فضايل عمل کند. فيلون با تأکيد بر اصالت خانوادگي نودينان را با يهوديان مادرزاد برابر و در واقع برتر از کساني مي داند که تنها به طور موروثي يهودي هستند فضيلت و مراعات احکام و قوانين به يهودي متولد شدن وابسته نيست، چنانکه آدم، قابيل، عيسي و فرزندان ابراهيم به جز اسحاق اين را اثبات کرد، بلکه موضوعي مربوط به قلب است. وقتي مراعات شريعت ملاک شد انسان ها بر پايه ي شايستگي هاي خود مورد داوري قرار مي گيرند و نه پدرانشان.
فيلون در تفسيرهاي رمزي خود بر تورات يهوديان هم کيش خود را مدنظر داشت تا به معناي باطني کتاب مقدس که تنها با تأمل بدست مي آيد پي ببرند. هشت رساله در باب تفسير رمزي وجود دارد که همه با تورات و به خصوص با سفر پيدايش ( باب 2 تا 31 ) در ارتباط هستند. بدون ترديد، طولاني ترين و مهم ترين رساله، رساله اي است، چون باب دوم و سوم سفر پيدايش را تفسير مي کند و منبع غني نظرات ديني فيلون در موضوعات ذيل است: سرمديت و تعالي خدا، خلقت موجودات خاصه انسان، ازلي نبودن جهان و غير زماني بودن خلقت، وحدت جهان و سلسله مراتب عناصر آن، مشيت الهي، تعالي و حلول و درباره ي تأثير مستقيم فيض در اعماق نفس، مسئوليت شخص و فيض، عروج به سمت خدا و برخورداري از حکمت حقيقي که در پايان به ملاقات با خدا مي انجامد، البته در صورتي که نفس از رذايل پيراسته و به فضايل مزين گردد.
آخرين رساله ي تفسيري فيلون رساله ي ( درباره ي پاداش ها و کيفرها ) است. اين رساله به گفته ي گوديناف در واقع بازبيني يا خلاصه اي از نکاتي است که در ذهن فيلون بوده است. شيوخ هفت گانه ايتاس، اخنوخ، نوح، ابراهيم، اسحاق و يعقوب و موسي نمونه و مصداق کامل يهوديت مي باشند. پاداش اين افراد کمال عرفاني بود، نه سعادت در حيات بعدي. قابيل و قارون نمونه هايي از کيفر هستند که با دور شدن از خدا مورد لعن قرار گرفته اند و با کيفرهايي نظير غم و ترس دست به گريبان بودند. اين بخش ناگهان بدون نتيجه گيري قطع مي شود. البته نتيجه معلوم است. او خواننده ي غير يهودي را به دست بازي به مواهب يهوديت عرفاني تشويق مي کند.
چنانکه ملاحظه مي شود، ترتيب نگارش رساله ي فيلون حکايت از اين نکته دارد که ما به تدريج از يک سياست مدار فعال که بر عليه جملات کينه توزانه از يهوديت دفاع مي کرد به آثاري مي رسيم که در آنها يهوديت به غير يهوديان معرفي مي شود به اميد آنکه به يهوديت بگروند نه اينکه تحمل و سعه ي صدر ايشان بالا رود. ما در اين گونه آثار سخني از وي نمي شنويم که درباره ي خود يهوديان گفته باشد.
رساله ي ( درباره ي مواهب و مصائب ) به اشتباه در بخش آخر رساله ي درباره ي پاداش ها و کيفر ها به چاپ رسيده است. او در اين رساله بر ضرورت حفظ شريعت تأکيد مي کند. به کساني که با دقت شريعت را مراعات کنند مواهبي نظير زندگي طولاني، فرزندان صالح و رفاه ارزاني خواهد شد و کساني که نافرماني کنند کيفر خواهند ديد.
فيلون در رساله هاي تفسيري خود يهوديان ساده و معمولي تمام دوران و يهوديان فرهيخته تفسير رمزي را مد نظر داشته است. گوديناف معتقد است فيلون در تفاسير رمزي خود هدف معيني را دنبال نمي کند ( Goodenough, 1940: 55 ). مجموعه ي سؤالات و پاسخ ها که بيشتر حول محور تفسير پيدايش و خروج است اثر بزرگي است که بخشي از آن به يوناني و بقيه به زبان ارمني وجود دارد. مجموعه ي فوق يک قرن قبل به لاتيني و بخش مفيد آن از لاتيني به انگليسي توسط يانگ ترجمه و به چاپ رسيد. روش فيلون در اين مجموعه تفسيري است. او آيه به آيه تفسير و معناي لفظي يا معناي عرفاني و عقلاني آنها را بيان مي کند. هر بخشي با سؤال شروع مي شود، و با يک آيه پاسخ داده مي شود. پاسخ ها گاهي چند سطر و گاهي چند صفحه هستند.
در پايان از آن دسته از رساله هايي ياد مي کنيم که رساله هاي فلسفي ناميده شده اند. فيلون در اين رساله ها به عنوان يک فيلسوف سخن گفته است و به ندرت يا حتي اصلاً از کتاب مقدس عبراني نقل قول نکرده است. از دير باز اصالت اين رساله ها مورد بحث بوده است، ولي امروزه همگان اصالت آنها را پذيرفته اند. مخاطبان اين رساله ها يهوديان علاقمند به فلسفه و در عين حال در شرف ارتداد بوده اند. فيلون در اين رساله ها به طرح مسائلي پرداخته که براي فرهيختگان اسکندريه مطرح بوده است. رساله ي اسکندر يا درباره ي اين که آيا حيوانات عقل دارند و به لاتيني رساله ي درباره ي حيوانات محاوره اي ميان فيلون و برادرزاده اش که در صدد اثبات اين مطلب بود که حيوانات داراي عقل و هوش هستند. موضوعي که قبلاً ارسطو مطرح کرده بود.
رساله ي بعدي، رساله ي ( درباره ي ازليت جهان ) است که ما تنها نيمه ي نخست را در اختيار داريم. اين رساله نشان مي دهد که فيلون به رغم وفاداري و اعتقاد راسخ به تعاليم موسي چگونه با افکار فيلسوفان يوناني آشنا شده است. اين رساله نيز محاوره و گفت و شنودي است ميان فيلون و برادرزاده اش الکساندر. فيلون در اين رساله ضمن بسط ديدگاه هاي خود در باب مشيت الهي با استدلال هاي رواقي ها، اپيکوري ها و شکاکان مخالفت مي کند، بخش زيادي از اين رساله به زبان ارمني و عبارت است از : رساله ي فلسفي ديگر که از دو بخش تشکيل شده است. بخش اول اين رساله با عنوان هر انسان نا بکار و شريري بوده است مفقود مي باشد و بخش دوم آن رساله ي هر انسان خوبي آزاد است مي باشد. اين رساله همان اندازه به اخلاق رواقي نزديک است که رساله بعدي با کيهان شناسي رواقي مخالف است ( Ibid. 59 ).
رساله ي درباره ي خدا که تفسير باب هجده سفر پيدايش است فقط به زبان ارمني وجود دارد. بعد از رساله ي فوق، رساله ي درباره ي فنا ناپذيري جهان بايد مطالعه شود. در اينجا فيلون استدلال مي کند که جهان مادي نه خلق مي شود و نه نابود مي گردد. آراي افلاطون و ارسطو و رواقيان را بيان مي کند، اما بيشتر دغدغه ي نقد ديدگاه رواقيان مبني بر خلق و نابودي چرخه ي جهان را دارد. چنانکه جمله ي پاياني اين رساله نشان مي دهد که آن آغاز يک رساله ي بزرگتر است.
فهرست جامع تمام تحقيقاتي که تا سال 1937 ارائه شده است در کتاب شناسي گودهارت ( Goodhart ) و گوديناف و از سال 1935 تا 1981 در کتاب شناسي هيلگرت ( Hilgert ) آمده است. فهرست هر دو کتاب شناسي به زير بخش هايي تقسيم شده است که تمام جنبه هاي مختلف تفکر فيلون را در بر مي گيرد و خوانندگان از طريق عناويني که نويسندگان به آنها داده اند به راحتي با افکار فيلون آشنا مي شوند. کتاب شناسي که اخيراً توسط راديچ به چاپ رسيده، آثاري را که حد فاصل سال هاي 1937 تا 1982 منتشر شده است، در بر مي گيرد. در اين کتاب شناسي تلاش شده است خلاصه ي عيني تري از مفاد تمام عناويني که آثار فيلون در بر دارد ارائه شود. اگرچه اين کتاب شناسي به آثاري که به زبان هاي لاتيني، آلماني، انگليسي و اسپانيايي نوشته شده محدود شده است اما تعداد عناوين آن به 1118 عنوان مي رسد.
براي دست يابي مستقيم تر به مفاد آثار فيلون فهرست هاي راهنماي متعدد و متنوعي فراهم آمده است. لايزگانک و ماير فهرست واژه هايي يوناني که فيلون به کار برده است تهيه کرده اند. اولي از جامعيت کمتري برخوردار است، ولي از جهاتي مفيد تر است. دبليو. تايلر در پيوستي که ضميمه ي ترجمه ي آلماني آثار فيلون شده است فهرستي از موضوعات کلامي و فلسفي آثار فيلون به دست داده است. ارپ ( T. W. Earp ) فهرستي از آيات کتاب مقدس عبراني را که فيلون بدان ها استناد کرده ارائه کرده است.
پينوشتها:
1- دانشجوي دکتري فلسفه دانشگاه تهران، مرکز مطالعات اديان - قم
منابع تحقیق:1- Philo, the Works of Philo complete and unabridged, translated By C. D. Yonge, Hendrickson, 3rd, 1995. ( On the creation,. Allegorical Interpretation I, Allegorical Interpretation II، Allegorical Interpretation III، on the cherubim, on the Birth of Abel and the sacrifices offered by Him and by His Brother Cain, That the worse Is wont to Attack the Better on the posterity of cain abd His Exile, on the Giants, on the Unchangeableness of God, on Husbandry, concerning Noah s work as a planter, on Drunkenness, on the prayers and curses Uttered by Noah when He Became sober, on the confusion of Tongues, on the Migration of Abraham, who Is the Heir of Divine Things, on Mating with the preliminary studies, on Fight and Finding, on the change of Names, on Dreams, That They Are God-sent, on Abraham, on Joseph, on the Life of Moses,I, on the Life of Moses, II, The Decalogue, The special Laws,I, The special Laws,II, The special Laws. III, The special Laws. IV, on the Virtues, on Rewards and punishments Every Good Man Is Free, on the contemplative Life or suppliants, on the Eternity of the World Flaccus, Hypothetical: Apology for the Jews, on providence: Fragment I, On providence: Fragment II on the Embassy to Gaius: The First part of the Treatise on Virtues, Questions and Answers on Genesis, I, Questions and Answers on Genesis, II, Questions and Answers on Genesis, III ).
2- Runia, How to tread philo, 1, 1-2, in Exegesis and Philosophy: Studies on Philo of Alexandria, variorum, Aldershot, 1990, pp. 185-98.
3- Eywin R. Goodenough, Introduction to Philo Judaeus, Oxford University press, 1940, 3vols, Cambridge University press, 1999.
4- William Horbury ( Ed ), the camberidge History of Judaism.
منبع مقاله:
نامه ي فلسفي، ج2، ش2، (1385)، 157-169.
/م