نويسنده: بهاء الدين خرمشاهي
تورات، نام پنج کتاب اول از کتاب مقدس يا به عبارت دقيق تر پنج کتاب [ = سِفر ] اول از عهد عتيق است که به اسفار خمسه هم شهرت دارد و گاه توسعاً به کل عهد عتيق اطلاق مي گردد. در قاموس کتاب مقدس در ذيل عنوان « پنج سفر موسي » آمده است: « کتابهاي پنجگانه اي که در اول مجلد عهد عتيق واقع است ». اين کتاب به اعتقاد يهوديان و نيز مسلمانان در کوه سينا، به زبان عبري، به صورت الواحي بر موسي کليم الله (عليه السّلام) نازل شده است. سنتاً معناي تورات [ = توره ] را ناموس و يا شريعت دانسته اند که درست نيست. معناي درست و دقيق آن « آموزش » يا « ارشاد » است ( فرهنگ و واژه نماي مصور کتاب مقدس:
Illustrated Dictionary and Concordance of the Bible, p. 1001 ).
اين پنج کتاب به ترتيب عبارتند از: 1) سفر تکوين يا « سفر پيدايش که از تاريخ اول خلقت تا فوت يعقوب گفت و گو مي کند » ( قاموس کتاب مقدس ). در سفر پيدايش، گزارش آفرينش جهان و سلسلة النسب انسان و سلسلة النسب نوح و اعقاب او پس از فرونشستن توفان آمده است. در اين سفر يا کتاب از پيماني که خداوند با ابراهيم بسته است، سخن گفته شده است. 2) سفر خروج « از تأسيس احکام دينيه بر کوه سينا سخن مي گويد » ( قاموس ) و نيز از رويدادهايي از آغاز روزگار اسارت و بردگي بني اسرائيل در مصر تا آغاز وحي بر کوه سينا که خداوند با بني اسرائيل پيمان مي بندد و تورات را به موسي (عليه السّلام) مي بخشد. مراد از « خروج » خارج شدن يا مهاجرت بني اسرائيل از مصر است. در سفر خروج احکام بسياري بيان شده است و ده فرمان يا احکام عشره ( دکالوگ ) موسي (عليه السّلام) در همين بخش است. 3) در سفر لاويان « از نظم و نظام احکام دينيه و شرايع و قواعد و حدود سبط لاوي صحبت مي دارد » ( قاموس ... ) و شامل قوانين و آداب عبادت در معبد و قوانين قرباني و از آيينهاي تقدس کاهنان و از حدود طهارت و پاکي و از نهي از زنا با محارم و ساير روابط جنسي منهي و از تقدس اوقات و اعياد خاص و نظاير آن است. 4) سفر اعداد « از مسافرت [ چهل ساله ي ] بني اسرائيل در دشت و فتح اراضي کنعان گفت و گو مي کند » ( قاموس ... ). در اين سفر، گزارش سرگذشت قوم بني اسرائيل در صحرا پس از سال دوم خروج از مصر تا وفات هارون درآمده است. 5 ) سفر تثنيه « تکرار شرايع را به طور اختصار مذکور مي دارد » ( قاموس ... ) و چون تکرار احکام و گزارشهاي کتابهاي پيشين است، گاه آن را « تکرار تورات » يا « تورات مکرر » مي گويند. « و مجموع اين پنج کتاب نظام و قواعد دين موسوي [ يهوديت ] را به واضحي بيان مي نمايد » ( قاموس ... ).
در سنت يهوديت و مسيحيت، تورات را به موسي (عليه السّلام) نسبت مي دهند و بايد توجه داشت که اين امر را منافي با جنبه ي وحياني آن نمي دانند. يعني چنين برداشتي در ميان آنان وجود ندارد که عين الفاظ تورات وحي الهي است. و از اين نظر، با مسلمانان فرق دارند، زيرا مسلمانان تورات اصلي تحريف ناشده را کمابيش مانند قرآن کريم به عين الفاظ وحي الهي مي دانند. در قرون جديد پژوهندگان کتاب مقدس، با تحقيقات تاريخي و باستان شناسي و متن پژوهي به اين نتيجه رسيده اند که اين پنج کتاب که سنتاً مقدس ترين و مهمترين بخش کتاب مقدس شمرده مي شوند، از نظر واژگان، سبک، و محتوا تفاوتهايي با همديگر دارند. عده ي ديگري از محققان با توجه به نام بردن از کساني که متأخرتر از عصر موسي (عليه السّلام) بوده اند يا همچنين اشاره داشتن به وفات خود موسي (عليه السّلام) در تورات، در صحت انتساب آن به موسي (عليه السّلام) ترديد دارند ( فرهنگ و واژه نماي مصور کتاب مقدس ( به انگليسي )، ص 772 ). در مورد قدمت آنها نيز نوسان رأي بين محققان بسيار است و بخشهايي از آن را متعلق به 10 قرن قبل از ميلاد و جديدترين بخش آن را مربوط به 5 قرن قبل از ميلاد مي دانند ( مقاله ي « ادبيات کتاب مقدس » (1) در دايرة المعارف بريتانيکا، طبع 1990 م، 14 / 773 ).
شادروان خزائلي در مقاله ي « تورات » در اعلام قرآن ( صص 260-268 ) مي نويسد که فعلاً سه نسخه از تورات در دست است که هر کدام مقبول طايفه اي است. اين سه نسخه عبارتند از: 1) نسخه ي عبري 2) تورات سامري 3) تورات يوناني يا سبعيني. 1) تورات عبري يا تورات حضرت موسي (عليه السّلام) را دانشمندان يهود در تابوت عهد جا داده بودند، و هر هفت سال آن را از تابوت بيرون مي آوردند و بر يهود مي خواندند و اين نسخه در فتنه هاي فلسطين از ميان رفت. سپس عُزير با همکاري حجي و زکريا تورات را از نو جمع آوري کردند که آن نسخه هم از دست رفته است. « نسخه ي عبراني که فعلاً در دست مي باشد، در قرن نهم ميلادي تنظيم شده و در قرن پانزدهم به طبع رسيده است » ( اعلام قرآن، ص 264؛ همچنين: عهدين، قرآن و علم، بوکاي، ص 19 ). 2) ترجمه ي يوناني يا سبعيني يا هفتادي که هيأتي از يهود اسکندريه متشکل از هفتاد و دو مترجم ( تسميه ي سبعيني از اينجاست ) با حمايت بطلميوس فيلادلفوس در سال 285 ق م به آن پرداخته اند. « تورات سبعيني از يوناني به لاتين ترجمه شده و در کليساي شرق تا امروز هم جزو قوانين و دستورالعمل آنان محسوب است. ولي چون مسيحيان از آيات آن استشهاد نموده، بر ضد يهود حجت آوردند، علي هذا ترجمه ي نامبرده را ترک کرده به اصل عبراني رجوع کردند » ( پيشين، ص 266. براي تفضيل بيشتر در اين باره کشف الظنون، ذيل « التوراة » ). ترجمه ي يوناني بعدها به لاتيني ترجمه شده است. همچنين ترجمه هاي کهني از اصل يا از ترجمه ي يوناني به ارمني، حبشي، لاتيني و عربي انجام گرفته است. ترجمه هاي عربي کهني از تورات موجود است. بسياري از يهودياني که اسلام آورده بودند نظير وهب بن منبه، عبدالله سلام و کعب الاحبار، معارف مربوط به تورات و کتاب مقدس و تفاسير آنها را که بيشتر جنبه ي قصص داشت، در همان صدر اول اسلام نقل کرده اند که اين معارف « اسرائيليات » نام دارد و در تفاسير قرآن از جمله در تفسير طبري راه يافته است، و بعضي از محققان آن را با احتياط تلقي مي کنند ( اسرائيليات، در دايرة المعارف تشيع ).
مسعودي ( التنبيه والاشراف، 112 ) از سه ترجمه ي تورات ياد مي کند. يکي از ترجمه ي حنين بن اسحاق ( م 260 ق )، دوم ترجمه ي ملقب به فيومي ( م 331 ق ) که اين ترجمه فعلاً موجود است ( اعلام قرآن، 268 ). به علاوه در سال 345 ق ( 956 م ) در اسپانيا ترجمه ي ديگري از تورات، از لاتين به عربي انجام گرفته است. و ترجمه هايي به عربي جديد نيز موجود است. ترجمه هايي به فارسي از تورات، چه مستقل چه همراه با کل کتاب مقدس، در نيمه ي اول قرن نوزدهم ميلادي در لندن و ادينبورگ به طبع رسيده است ( فهرست کتابهاي چاپي فارسي، ذيل تورات و کتاب مقدس ).
قرآن و تورات
قرآن کريم تصريح دارد که خداوند تورات را به وحي خويش بر موسي (عليه السّلام) نازل فرموده است ( آل عمران، 3؛ مائده، 44 ) و گفته شده است که در تورات حکم الله نازل شده است ( مائده، 43 ) و عيسي (عليه السّلام) تصديق کننده ي آن شمرده شده است ( مائده، 46 ) و گفته شده است که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز تصديق کننده ي آن است ( سوره ي صف، 6 ) و يهوديان به « اقامه ي تورات » تشويق شده اند ( مائده، 66، 68 ) و در آيه ي مشهوري ( سوره ي جمعه، 5 ) آمده است که کساني که تورات بر آنان عرضه شده و سپس حق آن را چنان که بايد و شايد به جاي نمي آورند همانند درازگوشي هستند که کتابهايي حمل مي کنند. و سعدي در اشاره به مضمون همين آيه است که مي گويد: نه محقق بود نه دانشمند / چارپايي بر او کتابي چند.نکته ي مهمي که در قرآن کريم به آن اشاره شده است اين است که يهوديان انتظار پيامبر آخرالزمان يعني حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را داشته اند، وصف او را در تورات يافته بودند، چنان که مي فرمايد: الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ ... ( اعراف، 157 ) ( کساني که از فرستاده و پيامبر امي پيروي مي کنند که نام [ و نشان ] او را در تورات و انجيل که در نزدشان است نوشته مي يابند [ همو که ] آنان را به نيکي فرمان مي دهد و از ناشايستي باز مي دارد ... ). ج. هارويتس در اشاره به اين آيه مي نويسد: « آيه ي 157 سوره ي اعراف مؤمنان را اکيداً متقاعد کرده بود که تورات دربردارنده ي پيشگويي خاصي درباره ي آمدن حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است. سابقه ي کوششهايي که در راه اثبات اين نظر به عمل آمده به صدر اول اسلام مي رسد، ولي در اواسط قرن سوم هجري بود که آيات معيني از اسفار خمسه [ = تورات ] و ساير اسفار عهد عتيق که حاکي از ظهور حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است، با ترجمه ي دقيق و امين نقل و تفسير مي شود. ابن جوزي در کتاب الوفاي خويش از يکي از آثار ابن قتيبه که نامش را نبرده است، عباراتي از اين دست نقل مي کند. و چندين فقره نظير آن را در همان روزگار، علي بن ربن طبري نقل مي کند و اين گونه منقولات در دفاعيات و مجادلات کلامي قرنهاي بعد کراراً ديده مي شود. از تورات آيات 9 تا 12 باب شانزدهم و آيه ي 20 باب هفدهم و آيه ي 21 باب 21 سفر تکوين؛ و آيه ي 18 باب 18، و آيات 2 و 12 باب سي و سه سفر تثنيه نقش برجسته اي در اين ميان بازي مي کنند. و گفتني است که طبق آيه ي 21 باب 21 سفر تکوين « فاران » مسکن اسماعيل است، و طبق آيات 125 و 127 سوره ي بقره و 37 سوره ي ابراهيم او را در مکه سکنا داشته است، لذا « فاران » با مکه انطباق مي يابد. بر مبناي اين انطباق در آيه ي دوم باب سي و سوم سفر تثنيه اشاره به محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و در آيه ي 18 باب 18 و آيه ي 12 باب سي و سوم سفر تثنيه اشاره به خاتم النبوة وجود دارد » ( مقاله ي « تورات » در دايرةالمعارف اسلام، طبع اول، ص 707 ).
در قرآن کريم يهوديان به خاطر « تحريف و جابه جاکردن کلمات [ تورات ] از مواضع آنها » سرزنش مي شوند ( نساء، 46؛ مائده، 15، 41، 44 ). و در آيه ي 46 سوره ي نساء، اشاره به نمونه اي از موارد تحريف آنان دارد. و همچنين آنان متهم به اين شده اند که بخشي از آنچه را که به آنان وحي شده پنهان مي دارند ( مائده، 15؛ انعام، 91 ). در دو آيه ي پياپي ( آيات 75-76 سوره ي بقره ) هم به تحريف يهود و هم به انکارشان در مورد بشارت ظهور حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) اشاره شده است: « [ اي مؤمنان ] آيا اميدواريد که [ يهوديان ] به [ حقانيت ] شما ايمان آورند، و حال آنکه گروهي از آنان کلام الهي را مي شنوند و پس از آنکه آن را دريافتند آگاهانه دگرگونش مي سازند. و چون با مؤمنان رو به رو شوند گويند ايمان آورديم و چون با همديگر تنها شوند گويند آيا آنچه را که خداوند بر شما آشکار کرده است [ در مورد حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) ] با آنان در ميان مي گذاريد، تا در پيشگاه خداوند بر شما حجت آورند، مگر انديشه نمي کنيد؟ » مفسران در شرح آيه ي اخير گفته اند بني اسرائيل پيش از مبعوث شدن پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) طبق اشارات تورات انتظار ظهور او را داشتند و حتي در مناقشات داخلي خود، يا در مبارزاتشان با مشرکان عرب، به خود وعده مي دادند يا آنان را تهديد مي کردند که پيامبر بعدي طرفدار و مؤيد آنان است. به قول سورآبادي ايشان تصور مي کردند که آن پيامبر با آن صفات از « بني اسرائيل » خواهد بود و چون از « بني اسماعيل » ( اسماعيل فرزند ابراهيم (عليهما السّلام)، اعلي جد عربها ) شد گفتند اين نه آن است که انتظار ظهورش را داشتيم. فراء مي گويد در اين آيه قول بعضي از يهود به بعضي ديگر گفته شده است که با مسلمانان در ميان مگذاريد که وصف محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را در تورات يافته ايد، و بيهوده سند به دست مخالفان مدهيد.
آيه ي مهم ديگري که در اين زمينه در قرآن کريم هست، آخرين آيه ي سوره ي فتح است، « محمد پيامبر خدا، و کساني که با او هستند بر کافران سخت گيرند و با يکديگر مهربان. آنان را مي بيني که رکوع مي کنند، به سجده مي آيند و جوياي فضل و خشنودي خدا هستند. نشانشان اثر سجده اي است که بر چهره ي آنهاست. اين است وصفشان در تورات و در انجيل، که چون کشته اي هستند که جوانه بزند و آن جوانه محکم شود و بر پاي خود بايستد و کشاورزان را به شگفتي وادارد، تا آنجا که کافران را به خشم آورد. خدا از ميان آنها کساني را که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته کرده اند به آمرزش و پاداشي بزرگ وعده داده است ( سوره ي فتح، آيه ي 29؛ ترجمه ي عبدالمحمد آيتي ).
تورات و فرهنگ تشيع
علامه مجلسي باب 13 از کتاب الامامة ( مجلد 26 طبع 110 جلدي، صص 180-189 ) را تحت اين عنوان و موضوع آورده است که کتب انبيا (عليهم السّلام) [ از جمله تورات ] نزد ائمه ي اطهار (عليه السّلام) بوده است و ايشان با وجود اختلاف لغت و زبان آن را مي خوانده اند. همو از بصائر الدرجات حديثي با سلسله ي رواتش از امام صادق (عليه السّلام) و از طريق ايشان از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) نقل مي کند به اين مضمون: « اگر دست يابم و حکمراني با من باشد، بين اهل تورات به تورات و بين اهل انجيل و بين اهل زبور به زبور حکم خواهم کرد تا آنجا که هر کدام به درگاه خداوند [ به زبان حال ] گويد که خدايا علي با من و بر وفق من حکم کرد » ( بحار الانوار، 26 / 183 ). همو به نقل از تفسير [ منسوب به ] امام عسکري در تفسير آيه ي « و ياد کنيد که موسي به قومش گفت: اي قوم من، شما با گوساله پرستي بر خودتان ستم کرده ايد، اينک به درگاه آفريدگارتان توبه کنيد و خودتان را بکشيد که اين در نزد آفريدگارتان براي شما بهتر است؛ آنگاه [ که چنين کرديد خداوند ] از شما درگذشت » ( بقره، 54 ) مي نويسد: و به فرمان خداوند کساني که گوساله نپرستيده بودند، مأمور شدند که کساني را که گوساله پرستيده بودند، بکشند و کشتاري عظيم درگرفت. بعد خداوند از راه شفقت به موسي (عليه السّلام) وحي فرمود: حالا که لامحاله بايد اين محنت و امتحان را تحمل کنند، در دعاي خود به حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه ي اطهار (عليه السّلام) توسل کنند و آنان چنين دعا کردند و به برکت اين توسل و جاه و آبروي چهارده معصوم بلا و ابتلا پايان گرفت ( بحارالانوار، ج 13، باب « نزول التوراة و سؤال الرؤية و عبادة العجل »، صص 234-235 ).در يکي از دعاهاي مربوط به عرفه که با عبارت « اللهم يا شاهد کل نجوي » آغاز مي گردد، عباراتي مشتمل بر سوگند دادن خداوند آمده است، از جمله: « بحق توراة موسي و انجيل عيسي و زبور داود و فرقان محمد صلي الله عليه و آله و علي جميع الرسل و بآهيّا شراهياً ... » که هم سوگند به تورات در آن مشهود است و هم سوگند به آهيا و شراهياً که ظاهراً دو کلمه ي عبري است - اعم از اينکه توراتي باشد يا نه - و مرحوم الهي قمشه اي در ترجمه ي آن نوشته اند: « و به حق آهيا و شراهيا ( که حضرت حسن و حسين و حضرت علي و فاطمه اند ) ( مفاتيح الجنان، اعمال شب عرفه، 464 ). شبيه به اين دو کلمه دو نام شُبّر و شبير است که نام امام حسن و امام حسين (عليهما السّلام) است. و بعضي منابع شُبّر را براي محسن ( با تشديد سين ) فرزند فوت شده ي حضرت علي و فاطمه زهرا (عليهم السّلام) ياد کرده اند. ابن منظور در لسان العرب اين نامها را نامهاي فرزندان هارون (عليه السّلام) مي داند که حضرت علي (عليه السّلام) - احتمالاً با توجه به اينکه رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ايشان را در حديث منزلت، نسبت به خود به منزله ي هارون (عليه السّلام) به موسي (عليه السّلام) دانسته اند - بر فرزندان خود نهاده اند.
پي نوشت ها :
1. « Biblical Literature »
منبع مقاله :خرمشاهي، بهاء الدين؛ (1389)، قرآن پژوهي (1)، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم