نويسنده: دکتر شاهرخ اميري
براي رسيدن به خوشبختي چه راهکارهايي وجود دارد؟
اول اين که از زندگي خود لذت ببريم. نبايد شرط تحقق شادي را نبود مشکل دانست. بايد مشکلات را به عنوان جزئي از زندگي بپذيريم. بدانيم که خوشبختي در درون ما و در فکر ماست. خوشبختي در اجسام مادي يا تجربيات ما نيست بلکه در لذت بردن از افکار و احساسات مان است. اين يعني که خوشبختي ما دست خودمان است. اگر خوشبختي مان را از دست بدهيم به راحتي مي توانيم آن را دوباره به دست آوريم، فقط کافي است افکار خوب و مثبت را جايگزين افکار بد و منفي کنيم. شما قادريد افکار خود را کنترل کنيد، بنابراين افکار بد را نابود سازيد.هرگاه يک تصوير ناخوشايند در ذهن ايجاد مي شود، بايد آن را بيرون برانيم و با يک تصوير زيبا و خوشايند جاي آن را پر کنيم. همه ي افراد خاطرات خوشي دارند که آنها را به ياد بياورند و هميشه لذت هاي کوچکي وجود دارند که در زندگي ما را شاد مي کنند. اين تصوير ذهني است که به شما احساس شادي يا غم، موفقيت يا شکست، خوشبختي يا درد و رنج مي دهد. تصوير ذهني شما مي تواند به شما کمک کند تا آنچه را براي رسيدن به شادي و رضايت لازم داريد انجام دهيد، مي تواند به شما کمک کند تا از زندگي خود لذت ببريد، مي تواند اسباب اعتماد به نفس و اطمينان و کار و فعاليت هايي باشد که شما براي زمان فراغت خود انتخاب مي کنيد. مصمم به شاد زيستن شويد، از روي خيرخواهي به ارزيابي خودتان بپردازيد، بهترين و طلايي ترين لحظات زندگي را در ذهن مجسم کنيد و با توجه به واقعيت ها، نه خيالات واهي، بلکه بر اساس تصوير مثبتي که از واقعيت هاي زندگي داريد، تصوير خوشايندي از خويش را ترسيم کنيد.
براي لذت بردن از زندگي و احساس خوشبختي به سلامتي خود توجه کنيد و مراقب جسم تان باشيد، افکار شاد و سلامت داشته باشيد، خود را سالم تصور کنيد و سلامتي را حق انساني و شايسته ي خود بدانيد.
انسان با افکار و هيجانات خود، محيط جسماني خود را کنترل مي کند، هر فکري که از ذهن انسان مي گذرد فوراً روي ترکيبات شيميايي بدن او تأثير مي گذارد و موجب واکنش هاي آني در جسم او مي شود. پس خود انسان ها تا حدود زيادي با افکار و انديشه هاي خود تعيين کننده ي سلامت يا بيماري خود مي باشند و ذهن و روان نقش مهمي در سلامت جسماني ما دارند. بنابراين انتخاب با شماست که اين محيط را به خانه ي گرم و نرمي براي ميکروب ها بدل کرد و مستعد بيماري سازيد يا آن را به معبدي از تندرستي تبديل نماييد.
براي احساس خوشبختي بايد عادت «نگران بودن» را کنار بگذاريد. اکثر ما دايم نگرانيم. نگران شغل مان، نگران خانواده مان، نگران اين که ديگران چه فکري درباره ي ما مي کنند و نگران خيلي چيزهاي ديگر. در حالي که اين نگراني ها براي سلامتي ما مضر هستند.
بديهي است که حوادث ناگوار يا بيماري ها براي همه ي ما رخ مي دهند و مشکلات اقتصادي ممکن است به سراغ همه بيايند. ولي دليلي وجود ندارد که به علت آن چه هنوز نيامده، تمام عمر از ترس بلرزيم و نگران روزي که هنوز نيامده باشيم.
يکي ديگر از راهکارها براي رسيدن به خوشبختي آن است که بدانيم چگونه با يأس و دلسردي مبارزه کنيم.
اگر مي خواهيد همان کسي بشويد که استعداد و استحقاقش را داريد، هر کاري از دستتان بر مي آيد بکنيد، هر چه مقدور است بشنويد، هر چه مي توانيد ببينيد، بايد ياد بگيريد که با يأس و نااميدي مبارزه کنيد. نااميدي، رؤياها و آرزوها را نابود مي کند. دلسردي، برداشت هاي مثبت را به منفي و قدرت روحي را به ضعف مبدل مي سازد.
براي احساس خوشبختي بايد «واقعيت ها» را پذيرفت. جنگيدن با آن چه رخ داده و آن چه فراتر از حيطه ي اختيار ماست و احساس بدبختي کردن در مقابل رخدادها، هيچ سود و منفعتي ندارد و فقط موجب اتلاف وقت و انرژي مي شود و آرامش خاطر و سلامتي و خوشحالي را از ما مي گيرد.
همه ي ما در زندگي دچار بدبياري، فرصت سوزي، ناکامي و شکست شده ايم. اين موانع به شکل هاي مختلف بر سر راه ما قرار مي گيرند و ما بايد ياد بگيريم که نگذاريم مانع گذران زندگي شيرين ما شوند و اجازه ندهيم چنين رويدادهايي آرامش فکري و شادکامي را از ما بگيرند.
بايد بدانيم که شکست و بدبياري بخشي از زندگي است و هميشه هم پيش مي آيد، و بايد ياد بگيريم با اين ها زندگي کنيم. بايد موقعيت هاي ناخوشايند و پريشان کننده اي را که قابل تغيير هم نيستند بپذيريم. اين که خيال کنيم مي توانيم همه چيز را تغيير بدهيم اتلاف وقت است، پس بهتر است با قبول واقعيت ها به آرامش برسيم. اگر واقعيت ها را قبول نکنيم يأس و اندوه بر زندگي مان سايه مي اندازد.
پذيرش امور گريزناپذير، دليل خردمندي و قدرت است. خشمگين شدن از اموري که خارج از حيطه ي اختيارات ما هستند، هم اوقات گران بهاي ما را به هدر مي دهد و هم انرژي مان را تحليل مي برد و در نهايت نيز زندگي ما را به جهنم تبديل مي کند.
عده اي نقايص جسمي مادرزادي دارند، عده اي هميشه در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات هستند، ممکن است خانواده ي ما مطلوب مان نباشد، ممکن است فرزندان ما شايسته بار نيامده باشند، ممکن است محيط کاري مطلوبي نداشته باشيم و صدها مورد ديگر از اين قبيل. اين ها براي آن که زندگي ما را به کام مان تلخ کنند کافي اند.
ما بايد وضعيت هايي را که مافوق اختيارات و قدرت ما هستند و موقعيت هايي را که قابل تغيير نيستند و براي بهبود آن ها کاري از ما ساخته نيست، همان طور که هستند بپذيريم.
يکي ديگر از توصيه ها براي احساس خوشبختي اين است که به جاي زندگي در گذشته، در حال زندگي کنيم. البته لازم نيست حتماً ناراحتي ها و اتفاقات بد گذشته فراموش شوند. مهم اين است که بتوانيم گذشته را با تمام خصوصياتش قبول کنيم و بپذيريم. اين شيوه ي برخورد باعث مي شود که وقايع ناخوشايند روز به روز فاصله شان از ما بيش تر شود، کم رنگ تر شوند و ما را کم تر آزار دهند. در ضمن ما از برخي خاطرات و وقايع گذشته درس زندگي مي آموزيم و آن ها براي ما غنيمت هستند. ما با استفاده از درس هايي که از تجربه هاي قبلي گرفته ايم مي توانيم خود را تغيير دهيم، ولي بايد از فکر کردن به گذشته و سرزنش کردن خودمان اجتناب کنيم.
منبع مقاله :
اميري، شاهرخ؛ (1387) خوشبختي- بدبختي انتخاب با توست! تهران: نشر قطره، چاپ اول.
/ج