نگاهي به يائسگي و آراي فقهي آن (1)

يکي از موضوعات ويژه ي بانوان، « يائسگي » است؛ چون بيشتر فقها، سنّ يائسگي را پايان پنجاه سال قمري مي دانند ( زنان سيد را مشمول اين حکم نمي دانند و براي آنان پايان شصت سال قمري را سنّ يائسگي در نظر گرفته اند، )
سه‌شنبه، 22 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به يائسگي و آراي فقهي آن (1)
 نگاهي به يائسگي و آراي فقهي آن (1)

 

نويسندگان: فرزانه طالقاني
پروانه طالقاني





 

درآمد

يکي از موضوعات ويژه ي بانوان، « يائسگي » است؛ چون بيشتر فقها، سنّ يائسگي را پايان پنجاه سال قمري مي دانند ( زنان سيد را مشمول اين حکم نمي دانند و براي آنان پايان شصت سال قمري را سنّ يائسگي در نظر گرفته اند، ) و اين موضوع مشکلات فراواني براي بانوان مسلمان به وجود آورده و افزون بر عسر و حرج شديد به علت اين حکم، هميشه با اين پرسش رو به رو هستيم که چگونه با رسيدن به پنجاه سال قمري، ناگهان همه ي احکامي که در دوران قاعدگي بر ايشان بار بوده دگرگون مي شود و همه چيز عکس آن اعمالي مي شود که پس از رسيدن به اين سن، انجام مي دادند. با اين که از نظر طبيعي مانند گذشته قاعدگي شان ادامه دارد و هيچ تغييری نکرده است.
از اين رو بر آن شديم تا با بررسي دوباره ي آراي فقهاي گذشته و حاضر، علت پيدايش اين حکم را بيابيم و با مراجعه به پزشکان و کتب پزشکيِ مربوط به اين امر، دريابيم که آيا خوني که بانوان پس از اين سن مي بينند ادامه ي قاعدگي است يا ماهيت آن تغيير کرده است، و اصولاً آيا عامل سن در قطع قاعدگيِ زنان مؤثر است يا عوامل ديگري نيز در اين امر دخيل اند؟ و اگر سن، تأثيري بر اين موضوع دارد عموماً يائسگي در چه سني روي مي دهد؟
چون فقه اسلامي پويا و گسترده است و هميشه آمادگي پاسخ گويي به مسائل روز را دارد، بسيار خوشبين هستيم تا با پژوهشي نو و نگاهي تازه به اين مسئله، حکم اصليِ يائسگي را روشن کنيم و پيرو آن از بسياري از مشکلاتي که اکنون به علت اين حکم به وجود مي آيد جلوگيري کنيم. البته در جاي خود به گونه ي مفصل درباره ي مشکلات اين حکم بحث خواهيم کرد.
اين نوشتار در بردارنده ي بخش هايي است شامل عوارض پزشکي ناشي از اين حکم، مشکلات حقوقي در امر قضا ( زيرا زن يائسه، عده ي طلاق ندارد ). بررسي آيات و روايات و اقوال فقها و قاعدگي از نظر علم پزشکي و همچنين تغيير احکام عبادي و عوارض آن.
اميد است با توجه به فرموده ي مقام معظم رهبري که فرموده اند:
گر چه قانون مدنيِ فعلي با استناد به کتب فقهاي عظام تدوين گرديده است؛ لکن علماي دين در تبيين اوليه ي آن نقشي نداشته اند و اکنون دوران استفسار، استقحام و استعلام از حوزه مي باشد و لازم است با توجه به تغيير شرايط اجتماعي پاسخ گوي نيازهاي فعلي جامعه بود. (1) بتوانيم گاهي سودمند براي تبيين احکام و قوانين اسلامي برداريم.

کليات

معناي واژه

« يائسگي به معناي يائسه بودن و مفهوم آن به معناي زني [ است ] که به اقتضاي سنّ خود، عادت ماهانه را از دست داده و از زاييدن فرزند مأيوس شده است ». (2) و در زبان انگليسي واژه ي « menopause » به معناي بند آمدن قاعدگي آمده است.

تعريف يائسگي

در اصطلاح پزشکي « مرحله ي کليماکتريک » climacteric به ورود زن از مرحله ي باروري و توليد مثل به مرحله ي غير باروري و غير توليد مثلي تعريف مي شود. (3)
در گزارش سازمان جهاني بهداشت در سال 1981 تعريف زير بيان شده است:
يائسگي ( menopause) قطع شدن دائمي قاعدگي در نتيجه ي عدم فعاليت فوليکول هاي تخمدان است. (4)

چيستي يائسگي

يائسگي در زندگي يک زن؛ يعني آن وقت که عادت ماهيانه او به طور دائم متوقف مي شود و خصوصاً زماني که ديگر زن، قدرت بچه دار شدن را از دست مي دهد، اين دوره به عنوان دوران تغيير زندگي شناخته مي شود. (5)
خانم « جوآن بوريس آنکو »، روان شناس امريکايي در اين زمينه مي گويد:
« دوران يائسگي بسيار حساس و استثنايي است، يائسگي يک زن، بلوغ مجدد، اوست ». (6)

فيزيولوژي طبيعي يائسگي

همانگونه که مرحله ي بلوغ يکي از بحراني ترين مراحل زندگي انسان است و عوامل متعدد زيستي، رواني، اجتماعي و حتي فرهنگي، نوع تغذيه و ... در زمان و نحوه ي بروز آن دخالت دارند، مرحله ي پيش هنگام يائسگي نيز که با پايان دوره ي توليد مثل و قاعدگي همراه است، يک دوره ي گذرا مي باشد که ممکن است در زمان وقوع و کميت و کيفيت علائم آن، عوامل متعددي نقش داشته باشند. (7)
يائسگي آخرين دوره از فرآيند بيولوژيکي تدريجي است که در آن تخمدان توليدات هورموني جنسي زنانه خود را کاهش مي دهد... يائسگي زماني کامل است که زن به مدت يک سال اصلاً عادت ماهيانه نداشته باشد... اين دوره مانند آغاز دوران عادت ماهيانه در افراد بالغ، زمان آن از فرد به فرد متغير است. (8)

علت يائسگي

تئوري کاملي که توضيح دهنده ي منوپوز ( يائسگي ) باشد و جود ندارد؛ ولي شکي نيست که تخمدان هسته ي اصلي آن است. فرسودگي واحدهاي فوليکولار پاسخ دهنده به گونادوتروپين ها مسئول کاهش ترشح استروژن وتوقف قاعدگي است. (9)
در طي حدود سي سال جريان مداوم عادت ماهانه، تخمک ها يا دفع شده و يا خشک شده و از بين مي روند در نتيجه، تخمدان ها از تخمک خالي مي شود. زمان تمام شدن تخمک ها در مورد افراد مختلف، بسيار متفاوت است. گروهي خيلي زود به اين مرحله مي رسند و بالعکس گروهي خيلي دير. زودترين تمام شدنِ تخمک ها، سي سالگي و ديرترين، شصت سالگي است. در اکثر خانم ها اين فرآيند در پنجاه و يک سالگي اتفاق مي افتد... .
با کم شدن تخمک ها، توليد استروژن و پروژستون نيز تغيير کرده و نامنظم مي گردد. اين مسئله، باعث سردرگمي غده هيپوتالاموس مي شود به طوري که به غده پيتوري فرمان مي دهد بيشتر FSH و LH ترشح نمايد تا بلکه تخمک هاي نارس رسيده شوند و بتوانند استروژن توليد کنند... توليد با حداکثر ظرفيت دو تا سه سال بعد از يائسگي همچنان ادامه مي يابد. سرانجام اين تلاش و ترشحات فوق العاده FSH و LH براي رسيده شدن و پرورش يافتن تخمک هاي باقي مانده بي نتيجه مي ماند.
کافي نبودن استروژن موجب مي شود که ديواره ي داخلي رحم نيز مانندگذشته ضخيم نشده و آماده ي قبول و پرورش نطفه نگردد. در نتيجه، عادت ماهانه متوقف مي شود. (10)

تشخيص يائسگي

« hot flash » يا گُر گرفتگي به صورت برافروختگي و تعريق ناگهاني، (11) نامنظم شدن عادت ماهيانه، (12) اضطراب و ترس هاي عميق، افسردگي، عصبانيت بيجا... از شايع ترين نشانه هاي يائسگي است.
عادي ترين شرايط در خلال دوره ي يائسگي، کاهش تدريجي ميزان خون ريزي تا قطع کامل آن است. (13) با اين که نشانه هاي باليني ناپايداري سيستم خودکار عروقي ( گر گرفتگي) همراه با نامنظم بودن قاعدگي يا قطع آن، وقوع يائسگي را نويد مي دهد؛ بايد يافته هاي آزمايشگاهي آن را تأييد کند.
در اين زمينه، بالا رفتن هورمون محرک فوليکول و هورمون مولد جسم زرد همراه با يافته هاي باليني ديگر مي تواند از نشانه هاي قطعي يائسگي باشد. (14)
جدول زير برخي از تغييرات ارگانيک بدن را درهنگام سالمندي نشان مي دهد. (15)

ارگان

تظاهرات بالینی

تغییر وابسته به سن

سیستم عصبی مرکزی

کاهش فشار خون وضعیتی کندی حرکت

کاهش تنظیم خودکار

سیستم قلبی عروقی

کاهش سرعت یادگیری

کاهش حرکات مری

سیستم گوارشی

کاهش ظرفیت قلبی

کاهش حرکت روده

سیستم ایمنی

دیسفاژی – یبوست

کاهش ایمنی سلولی

 

افزایش ابتلا به عفونت

کاهش تکثیر سلولی

 

پاسخ مختل سازی به ایمن سازی

 

سن يائسگي از نظر پرشکي

معمولاً يائسگي در دوران سني ميان 40- 55 سالگي اتفاق افتاده، عواملي؛ مانند نژاد، ژنتيک، ميزان سلامتي و چگونگي زندگي فرد در هنگام وقوع يائسگي، (16) موقعيت اجتماعي و اقتصادي، شمار حاملگي، سطح سواد، ويژگي هاي فيزيکي، مصرف الکل و تاريخ آخرين حاملگي (17) در هنگام وقوع يائسگي مؤثرند.
معمولاً کاهش ميزان خون ريزي تا قطع کامل آن، دو تا سه سال به طول مي انجامد.
در بعضي از زنان عادت ماهيانه بدون اخطار قبلي يک باره قطع مي شود و در بعضي زنان عادت ماهيانه پس از 5، 6، 7 يا 8 هفته اتفاق مي افتد. وقوع عادت ماهيانه يک يا دو بار در سال نيز در اواخر دوره ي يائسگي امري طبيعي است. (18)
جالب توجه است که متوسط سنّ يائسگي حدوداً 4 سال نسبت به قرن گذشته افزايش يافته است. و متخصصانِ بيماري هاي زنان گزارش مي دهند که بسياري از زنان در دهه ي شصت سالگي شان هنوز داراي عادت ماهيانه هستند. بهبود تغذيه، روش سالم تر زيستن و پيشرفت هاي پزشکي از عوامل مهمي هستند که باعث افزايش سال هاي باروري مي شوند. (19)
همچنان که عکس اين مسئله نيز صادق است و زناني که در دوران کودکي يا بزرگسالي با معضل فقر دست به گريبان اند، احتمال بيشتري دارد که به يائسگي زودرس برسند. پژوهشگران معتقدند زناني که از استرس ها و فشار اقتصادي رنج مي برند 80% بيش از همسالان خود که نگراني مالي و اقتصادي ندارند، به يائسگي زودرس دچار مي شوند. استرس هاي ناشي از فقر مي تواند بر قدرت تخمک گذاري آنها اثر گذاشته و با کاهش توانايي باروري موجب يائسه شدن آنها در سنين جواني شود. (20)
سيگاري بودن يا شروع زودتر از موعدِ يائسگي همراه است. (21)
يکي ديگر از عواملي که مي تواند باعث تأخير در يائسگي شود چربي بدن است.
زناني که اضافه وزن دارند نسبت به خواهران لاغرِ خود، مدت طولاني تري عادت ماهانه مي شوند؛ زيرا بدن آنها استروژن بيشتري مي سازد. استروژن تنها در تخمدان ها توليد نمي شود. بلکه در لايه هاي چربي بدن از طريق هورمون ديگري به نام « اندرس تنديلون » نيز توليد مي شود؛ بنابراين هر قدر يک زن چربي بيشتري داشته باشد، استروژن بيشتري مي سازد. (22)
با توجه به موارد ياد شده مي بينيم که سنّ يائسگي در زنان مختلف، متغير است. بعضي از زنان حتي در سنّ 35 سالگي نيز يائسه مي شوند. در حالي که عده اي ديگر ممکن است تا سن 55 سالگي يا بالاتر نيز قاعده شوند. (23)

عوارض پزشکي ناشي از حکم يائسگي

برابر فتواي بيشتر فقها به محض رسيدن به 50 سال قمري، احکام استحاضه بر زن جاري مي شود.
در آغاز به بررسي عوارض پزشکي ناشي از اين حکم مي پردازيم. همان گونه که مي دانيم در دوران قاعدگي چند چيز بر زن حرام مي باشد از جمله، نماز و روزه، رساندن بدن به خطّ قرآن، توقف در مسجد و... خواندن سوره اي که سجده واجب دارد... و اگر يک حرف از اين چهار سوره را نيز بخواند حرام است و جماع کردن، هم براي مرد حرام است و هم براي زن. (24) در صورتي که بر زن مستحاضه، همه ي اين اعمال حلال مي شود.
گروهي از مفسران، علت حرام بودن جماع را از نظر پزشکي بررسي کرده اند و گفته اند: « از آن جا که قانونِ تشريع با نظام آفرينش و تکوين هماهنگي دارد و زن در ايام قاعدگي به لحاظ جسمي، آمادگي آميزش جنسي ندارد و غلظت و عفونت و سوزندگي خون، کسالت و اختلال مزاج و تشنّجي مزاج و تشنّجي که در اثر پارگي رگ هاي ديواره ي رحم براي زن پيش مي آيد او را نسبت به آميزش بي نشاط مي سازد. همچنين در اين ايّام، رحم زن که در حال تخليه ي خون است آمادگي پذيرش نطفه را ندارد و در ضمن، آميزش در ايام قاعدگي، براي مرد نيز خطراتي را به دنبال دارد و بر اساس اظهار نظر دانشمندان، ممکن است انتقال خون حيض از مجراي مرد او را براي هميشه عقيم سازد. يادآوري اين نکته نيز لازم است که در روايات آمده است: اگر فرزندي در اين ايام، نطفه اش منعقد شود به لحاظ جسمي و روحي مشکلاتي خواهد داشت.
« آميزش با زن در اين وضع غير عادي... . سبب تحريک و عفونت هاي رحمي و خون ريزي بيش از حد معمول مي شود. »(25)
در تفسير نمونه نيز آمده است که: « [ با ] آميزش در اين حال... احتمال عقيم شدن زن و مرد مي رود و نيز ايجاد يک محيط مساعد براي پرورش ميکروب، بيماري هاي آميزشي... التهاب اعضاي تناسلي زن را به دنبال دارد ». (26)
و در تفسیر انوار درخشان در اين باره آمده است:
« چنان که مي دانيم امروزه تحقيقات پزشکي نشان داده است که آميزش هنگام حيض چه آثار شومي دارد به طوري که عموماً فرزندان هنگام تولد ناقص الخلقه بوده و دچار امراض سختي خواهند بود. و از نظر حرمت نماز آمده است: ... تطهّر، مبالغه در طهارت است و مسلمانان همواره بايد بر وفق مسائل فردي و اجتماعي اقدام نمايند.
حضرت رضا (عليه السّلام) مي فرمايند: زن در هنگام حيض نبايد نماز بخواند و روزه بگيرد؛ چه او نجس است و خدا دوست نمي دارد شخصي او را پرستش کند، جز آن که پاک و پاکيزه باشد. » (27) در صورتي که برابر بيشتر فتاواي کنوني، زن ناچار است در حال خونريزيِ شديد، عبادات خود را به جا آورد و چون مجبور است گاه در يک روز، سه بار غسل کند، به سختي و مشقت مي افتد و افزون بر ضررهاي جسمي ( به خاطر زير آب رفتن هاي مکرر ) باز نمازش را در حالت ناپاکي مي خواند و اين با مبانيِ عقليِ فقهي همسو نيست؛ زيرا برابر قاعده ي کلي اين است که هر چه عقل ممنوع کرده، شرع نيز آن را ممنوع کرده است.

مشکلات حقوقي ناشي از حکم يائسگي

ماده 115 قانون مدني مقرر مي دارد: « زني که بين او و شوهر خود نزديکي واقع نشده و همچنين زن يائسه نه عده طلاق دارد ونه عده فسخ نکاح... » (28)
معمولاً حقوق دانان ( برابر فتاواي بيشتر علما و مراجع ) « بلوغ شصت سال براي قرشي و پنجاه سال براي غير آن را موجب تحقق يائسگي مي دانند ». (29) و باور دارند: « زنان يائسه ( زن قرشي 60 سال و غير قرشي 50سال ) عده ندارند و به محض وقوع طلاق، مي تواند شوهر ديگر اختيار کنند. (30)
و در اصطلاح حقوقي به پيروي از فقه اماميه مي گويند: « زن بايد در طهر غير مواقعه باشد ( مطابق ماده 1141 قانون مدني: طلاق در طهر مواقعه، صحيح نيست مگر اين که زن يائسه يا حامل باشد ). و حکمت اصلي ماده ي 1141 را معلوم شدن بارداري و جلوگيري از اختلاط نسل مي دانند ». (31)
« بنابراين اگر سنّ پنجاه سال قمري را مبناي يائسگي براي زن بدانيم و از سويي زني مانند گذشته در اين سن، عادت ماهانه شود، در صورت طلاق فلسفه ي اين حکم که همانا جلوگيري از اختلاط نسل است از ميان مي رود و اين، نقض غرض است ».
از سويي اگر زن در اين هنگام طلاق بگيرد و بلافاصله ازدواج کند، اگر در اين ميان باردار شود، اين طفل متعلق به چه کسي خواهد بود؟

فصل دوم:

بررسي فقهي

1. آيات

امام صادق (عليه السّلام) به نقل از پدر بزرگوارش ابوجعفر باقر (عليه السّلام) فرمود: « پسرم مقام و منزلت شيعيان را از اندازه ي نقل احاديث و شناختي که ( درباره ي مفاهيم و معارف حديثي ) دارند بشناس! زيرا شناخت و معرفت، در حقيقت، همان درک آگاهانه ( علوم و مفاهيم ) حديث است. و با همين درک آگاهانه ي محتواي احاديث است که مؤمن به بالاترين پايه هاي ايمان ( شناخت اعتقادي و عملي ) مي رسد. من در نامه اي از علي (عليه السّلام) به اين نوشته برخوردم: ارزش و ارج هر کسي معرفت اوست... ». (32)
با اميد به اين که خداوند ما را در فهم درست آيات و روايات ياري فرمايد به بررسي فقهي حکم يائسگي مي پردازيم.
درباره ي يائسگي يک آيه در سوره ي مبارک طلاق آمده است:
( وَ اللاَّئِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاَثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئِي لَمْ يَحِضْنَ ... )؛
و آن زناني که از حيض شدن قطع اميد کرده اند، اگر قطع حيض آنها را عارضي مي دانيد، پس عده ي آنها سه ماه است و افرادي که تاکنون حيض نشده اند... .
در آيه ي ياد شده سه قرينه هست که دلالت مي کند بر اين که يکي از ملاک هاي يائسگي، حيض نديدن و نااميدي از حيض است. اين سه قرينه در ذيل تبيين مي گردد:
1. در اين آيه، زني که حيض نمي بيند ( يأس پيدا کرده ) موضوع عده قرار گرفته و سپس حکمش در ادامه ي آيه بيان شده و يأس را موضوع براي تعريف ( مانند50 سالگي ) نگرفته است. اگر در مقام تعريف مي بود؛ براي نمونه مي فرمود: « اليائسات هنّ اللاتي » و افزون بر اين، پس از چنين جمله اي ، تعريف را بيان و براي نمونه مي فرمود: « خمسون سنة » که هيچ يک از اين دو کار انجام نشده است.
از سوي ديگر، يأس در اين آيه به معناي لغوي و عرفي ( نااميدي از حيض شدن دوباره ) به کار رفته، نه معناي اصطلاحي ( زنان پنجاه ساله ) و هيچ توضيحي درباره ي آن داده نشده و به معناي اصطلاحي اشاره اي نيز نشده است.
از دو نکته ي ياد شده روشن مي شود که يأس، يک امر بديهي و شناخته شده براي مردم بوده؛ زيرا يک واقعيت خارجي و پديده ي طبيعي است و نيازي به تعريف ندارد.
نکته ي مهم: اين آيه در سال دهم هجري نازل شده و همه ي روايات يائسگي از امام صادق (عليه السّلام) است و در اين فاصله که حدود 130 سال مي شود، مسلمانان، آيه را مي فهميدند و به آن عمل مي کردند، حال چگونه مي توان آن را ناشناخته پنداشت؟ و نيز چگونه مي توان پذيرفت که مطلبي به صورت نامفهوم نازل شود و توضيحش 130 سال بعد ارائه گردد؟
بنابراين، بر پايه ي اين قرينه؛ يعني به لحاظ اين که آيه ي يأس را با معناي لغوي ( نه اصطلاحي ) به کار برده و آن را يک موضوع روشن گرفته، آشکار مي شود که آيه، طبيعي و تکويني بودن يائسگي را ردّ ننموده و چيزي را نيز مميّز و شرط آن قرار نداده، بلکه آن را به همان شک واقعي اش پذيرفته است.
و چون اين حالت ( يائسگي )، مستلزم نديدن حيض است، نديدن حيض به عنوان اصل يائسگي و يا دست کم يکي از شرايط آن مورد تأييد آيه ي کريم مي باشد.
2. جمله ي ( يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ ) صراحت دارد بر اين که « يأس، از حيض است ». روشن است که يأس يا قطع اميد، پس از نديدن حيص است و اگر کسي حيض را با همه ي صفات و شرايطش ببيند، جايي براي نااميدي و يأس باقي نمي ماند. پس جمله ي ياد شده دلالت بر « نديدن حيض » دارد.
3. حيض نشدن دو گونه است: يکي موقتي براي چند ماه و يا چند سال که در اثر بيماري پيش مي آيد و در واقع، اين حيض نشدن اصيل نبوده، عارضي است؛ ديگري اصيل که در اثر کهولت سن و از کار افتادگي قواي توليد مثل پيش مي آيد. اين حيض نشدن، اصيل بوده، در اثر بيماري نيست.
يائسگي مورد نظر، تنها مربوط به گونه ي دوم است. پس اگر زني مدتي خون حيض نبيند، نمي تواند بگويد من يائسه هستم. او بر حسب ظاهر و برابر معناي لغوي، يأس از حيض پيدا کرده؛ ولي براي تعيين تکليف بايد مشخص کند که اين حيض نشدن موقتي و عارضي است يا ابدي و اصيل. اگر موقتي باشد، عده ي او سه ماه است و اگر ابدي و اصيل باشد، عده ندارد.
از اين رو آيه ي شريف فرموده: ( يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ - تا با جمله ي - إِنِ ارْتَبْتُمْ )، حيض موقتي را از ابدي و اصيل جدا نمايد. معناي اين بخش از آيه چنين مي شود: « زناني که مدتي حيض نديده اند و بر حسب ظاهر از ديدن دوباره ي آن نااميد شده اند، [ اگر قطع حيض، اصيل و طبيعي است، اين گونه زنان برابر روايات عده ندارند ] اگر [ اين قطع حيض ] موقتي و عارضي است، عده ي آنها سه ماه مي باشد.
به عبارت ديگر: با کلمه ي يأس، دو گونه قطع حيض مطرح مي شود که با بيان حکم يک نوع آن ( يأس موقتي ) و گفتن وجه افتراق آنها ( ريبه = غيرطبيعي بودن )، گونه ي دوم ( يائسگي ) خود به خود مشخص مي شود، و چون در هر دو مورد ( يائسگي اصيل و قطع موقتي حيض ) در آغاز بايد قطع حيض واقع شود، شرط اصلي يائسگي، نديدن حيض است. و از آن جا که يائسگيِ اصيل، غير از قطع حيض موقتي است و حکم آنها متفاوت مي باشد، وجود مميّز، ضروري بوده، شرط لازم يائسگي است. کليت اين مميّز ( ريبه بودن ) از آيه و تشخيص آن ( سن و مقدار آن ) از روايات به دست مي آيد.
بنابراين، يائسگي دو شرط دارد: 1. نديدن حيض؛ 2. کبر سن.
از اين رو کسي که حيض مي شود، جايي براي يائسگي او باقي نمي ماند. (33)
دومين نکته در آيه، معناي کلمه ( ارْتَبْتُمْ ) است.
« مفسرين شيعه منظور از اين آيه را اين گونه بيان کردند که زناني که در مورد يائسه بودن آنها ترديد است که آيا به خاطر رسيدن به سنّ يائسگي حائض نمي شود و يا به خاطر عوارض ديگر، عده ي آنها به جاي سه طهر، سه ماه است ». (34)
در تفسير منهج الصادقين آمده است: « اکثر مفسران برآنند که مراد بقوله ( إِنِ ارْتَبْتُمْ ) ارتياب است در وجوب عده نه در سن... مراد بقوله( لَم يحِضنَ ) عدم بلوغ ايشان است به سنّ حيض و علم الهدي بر آن است ». (35)
در تفسير نمونه چنين آمده: « ريبه... 2. منظور زناني است که به درستي نمي دانيم به سنّ يأس رسيده اند يا نه؟... بايد عده نگه دارند. » (36)
و در تفسير جامع: منظور بانوان يائسه هستند و آنها زناني مي باشند که عمر آنها پنجاه سال در غير هاشمي و سادات و در سادات و زنان هاشمي به شصت سال رسيده اند... به جز عده ي وفات، عده ندارند. (37)
در تفسير مجمع البيان آمده است: ... آن ها که مأيوس از حيض شدن هستند. (38)
و در الميزان: کلمه ي ارتياب به معناي شک و ترديد و در خصوص آيه، منظور شک در يائسه شدن است. (39)
در دو حديث از امام صادق (عليه السّلام) پرسيده شده که منظور از ارتبتم و ريبه چيست؟
امام (عليه السّلام) فرموده اند:
« مازاد علي شهر فهو ريبة، فلتعتدّ ثلاثة أشهر » (40) و « ما جاز الشهر فهو ريبة » (41)
در اين دو حديث بيان شد که اگر زني بيش از يک ماه خون نبيند، اين قطع حيض، ريبه است و روشن است که قطع حيض در زنان جوان، يک امر مشکوک نيست، بلکه يک امر روشن و غيرمشکوک است که به سبب بيماري داخلي در زن ايجاد شده است.
از اين جا روشن مي شود که ريبه و ارتياب به ويژه در آيه ي محل بحث؛ اولاً به معناي بيماري اي است که سبب مي شود زن در دوراني که بر حسب شرايط طبيعي بايد حيض ببيند، براي چند ماه يا چند سال حيض نشود.
ثانياً در موارد مشکوک نيست و اساساً نظري به آن ندارد.
در اين آيه، افرادي مورد نظر هستند که حيص نشدنشان غير طبيعي ( ريبه) است و بحثي درباره ي يقين يا شک نسبت به قطع حيض نيست.
منظور آيه اين است که اگر شک داريد چنين و اگر يقين داريد چنان، بلکه منظور آن است که اگر حيض نشدن در اثر بيماري ( ريبه ) است، حکم يائسه جاري نمي شود و حکم يأسِ عارضي جاري شده و چنين زني سه ماه عده دارد.
به بيان ديگر: نه زنان شک دارند و نه مردان به گفته ي زنان يا حالات آن ها شک دارند، نه قطع حيض مشکوک است و نه علت آن. همه ي اينها روشن است و چيزي مورد شک نيست؛ زيرا حيض نشدن، يک امر خارجي بوده و وجود يا عدم آن مشخص مي باشد. آنچه محور کلام بوده و بر آن تکيه شده، حالت غير طبيعي قطع حيض است. (42)

2. روايات

در زمينه ي يائسگي روايات گوناگوني وجود دارد که با توجه به نوع دلالت و گونه ي اثبات « شرطِ حيض نشدن » چهارگونه (دليل ) مي باشد.

اول: تصريح به يأس از حيض

در همه ي روايات، کلمه ي « يأس » همراه با « حيض » به گونه ي ( يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ ) آمده است. د راين جمله ها همان گونه که در دليل اول قرآني توضيح داده شد، يأس از حيض مطرح است؛ يعني اولاً بر يأس ( نديدن در حدّ نااميدي ) و ثانياً بر حيض تکيه شده تا کسي نپندارد که هر يأسي مي تواند مورد نظر باشد و مهم تر اين است که بايد آن اندازه حيض نشود که به حدّ نااميدي برسد. پس اگر کسي حيض شود، قطعاً مشمول ( يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ ) نخواهد شد.

دوم: تصريح به حيض نشدن افراد هم سن

در برخي از روايات بيان شده که « مثلها لاتحيض » اين روايات عبارتند از:
در موثقه ي ابن حجاج، امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايد:
« اذا بلغت ستين سنة، فقد يئست من المحيض و مثلها لاتحيض ».
در خبر ابن حجاج آمده است که امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايد:
« التي قد يئست من المحيض و مثلها لا تحيض ». (43)
و در صحيحه ي حماد بن عثمان از امام صادق (عليه السّلام) آمده است:
« حمّاد بن عثمان عن ابي عبدالله (عليه السّلام) قال: سألته عن التي قد يئست من المحيض و التي لايحيض مثلها، قال: ليس عليها عدة ».
« از ايشان درباره ي زني که از قاعدگي نااميد گرديده و زني که همسانش عادت نمي شود پرسيدم. فرمود: عده اي بر او نيست ». (44)
و روايت معتبر عبدالرحمن بن حجاج:
عبدالرحمن بن الحجّاج قال: قال أبوعبدالله (عليه السّلام): « ثلاثُ يتزوّجنَ علي کلّ حال، التي لم تحض و مثلها لا تحيض. قال قلت: و ما حدّها؟ قال: إذا أتي لها أقلّ من تسع سنين، و التي لم يدخل بها، والتي قد يئست من المحيض. قلت: و ماحدّها؟ قال: إذا کان لها خمسون سنة ». (45)
امام صادق (عليه السّلام) فرمود: سه دسته از زنان در هر حالي مي توانند ازدواج کنند:
1. کسي که عادت نشده و مانند او نيز نمي شود. پرسيدم: حدّ آن کدام است؟ فرمود: آن گاه که کمتر از نُه سال دارد.
2. کسي که با او آميزش نشده است.
3. کسي که از عادت ماهانه نااميد گرديده و همسان او قاعدگي ندارد. پرسيدم: حدّ آن چيست؟ فرمود: هنگامي که پنجاه سال داشته باشد.
در اين جا دو جمله ي صريح و قابل دقت وجود دارد: « يئست من المحيض » و « مثلها لاتحيض ». جمله ي اول تصريح کرده که « يأس » با قطع اميد « از حيض » است؛ يعني دست کم يکي از شرايط يائسگي، نديدن خون است. پس اگر کسي خون ببيند. قطعاً يائسه نيست.
جمله ي دوم « مثلها لاتحيض » بيانگر دو مطلب است : يکي کلّيت کبر سن و کهولت براي يائسگي که از عبارت « مثلها » ( مانند آن زن= هم سن او ) استنباط مي شود. و دوم نديدن حيض است؛ از اين رو اين احاديث دلالت بر هر دو شرطِ يائسگي دارند؛ کليت شرط سن، از عبارت « مثلها » به دست مي آيد و شرط حيض نديدن از دو عبارت « يئست من المحيض » و « لاتحيض » اثبات مي گردد. (46)
به ديگر سخن، وابسته کردن حکم، به عنوان « کسي که عادت نمي شود و مانندش نيز همين گونه ا ست »، خود گواه است که همه ي معيار براي نبودن عدّه، همان نداشتن عادت براي او و همسان هايش است، نه اين که سنّ معيني ملاک باشد و گرنه، شايسته آن بود که گفته نشود: کسي که به نُه سال نرسيده و زني که از پنجاه سالگي گذشته است. گزينش گفته اي آن گونه که در حديث آمده، به ويژه دوبار گفتن جمله ي « و همسانش عادت نشود » گواهي روشن است بر آنچه گفته شد.

سوم: تصريح به ارتفاع حيض

در صحيحه ي جميل بن درّاج از يکي از صادقين (عليهما السّلام) پرسيده شده: الرجل يطلّق المرأة التي قد يَئِسَت من المحيض و ارتفع حيضُها فلاتَلد مثلها. فقال (عليه السّلام): ليس عليها عدّة و إن دخل عليها ». (47)
روايت مرسل جميل بن درّاج که در کتاب هاي کافي، فقيه و سرائر از يکي از شيعيان از امام باقر (عليه السّلام) يا امام صادق (عليه السّلام) آمده است:
« عن جميل بن درّاج، عن بعض أصحابنا، عن أحدهما (عليهما السّلام) في الرّجل يُطَلَّق الصبيّةَ التي لم تبلُغ و لا يحمل مثلها و قد کان دخل بها، والمرأة التي قد يَئِست من الَمحيضِ و ارتفع حيضها، فلا يلد مثلها؟ قال: ليس عليهما عدّة و إن دخل بهما ». (48)
درباره ي مردي که همسر خردسال و نابالغ خود را طلاق داده است. در حالي که همسان هايش باردار نمي شوند و با او آميزش نيز کرده، همچنين اگر طلاق دهد همسري را که از عادت ماهانه نااميد گشته و قاعدگي از او رخت بربسته و همسان او باردار نمي شود، فرمود: پس بر اين دو دسته از زنان، عده اي نيست، هر چند با آنان آميزش کرده باشد.
« و في رواية جميل أنه قال: في الرجل يُطَلّق الصبيةَ التي لم تبلُغ و لاتحمل مثلها و قد کان دخل بهاء و المرأة التي قد يَئِسَت من الَمحيض و ارتفع طمثُها، و لا تلد مثلها، فقال: ليس عليهما عدّة ». (49)
که افزون بر اين که « يئست من المحيض » را آورده، عبارت هاي « ارتفع حيضها » و « فلاتلدمثلها » نيز آمده است که هر دو صراحت در اين دارند که حيض نمي شود.

چهارم: تصريح به واماندگي از حيض

در برخي از روايات، يائسگي را با تعبير جلوس از حيض و يا قعود از آن معرفي نموده:
امام باقر (عليه السّلام) فرمود: « خمس يُطَلَّقنَ علي کلّ حالٍ... و التي قد جَلَست من المَحيض ».
در روايت ديگر فرمود: « الّتي قد قَعدَت من الَمحيض »؛
قعود، يعني بازنشستگي و انجام ندادن، همان گونه که در حديث آمده:
« تَقعدُ عن الصلاة أيّامَ الحيض » در ايام حيض نماز نمي خواند.
اميرالمؤمنين نيز فرموده اند: « قُعودهُنّ عن الصلاةِ و الصيامِ في أيّام حيضهِنّ »؛ يعني علت نقصان ايمانِ عملي زنان، انجام ندادن نماز و روزه در ايام حيض مي باشد.
پس يائسگي در روايت اول با عبارت « جلوس از حيض » و در حديث دوم با « قعود از حيض » مشخص شده است و کلمه ي قعود نيز به همان معناي جلوس يا بازنشستگي، واماندگي و انجام ندادن مي باشد.
برابر اين دو حديث، يائسه، زني است که حيض شدنش از فعاليت وامانده و از کار افتاده و طبيعي است چنين زني حيض نمي شود. (50)

پي‌نوشت‌ها:

1. غلامرضا صديق اورعي، تمکين بانو - رياست شوهر، ص 17.
2. مهشيد مشيري، فرهنگ زبان فارسي، ص 1182.
3. مهرداد صلاحي، پرسش و پاسخ تشريحي از کارنت زنان، ص 115.
4. کتي برنشي، يائسگي و درمان جايگزيني هورموني، ص 2.
5. ناهيد عجمي، يائسگي، ص 5.
6. مريم معين اسلام و ناهيد طيبي زاده، روان شناسي زن در نهج البلاغه.
7. رضا صادقيان و مهرانگيز حاتمي، يائسگي نماد بالندگي، ص 19.
8. ناهيد عجمي، يائسگي، ص 5.
9. ديويد دنفورت، بيماري هاي زنان و مامايي، ص 433.
10. ژيلا نينوائي، چهل سالگي و بعد از آن، ص 35.
11. آزيتا محمودان، کيميا زنان و زايمان، ص 190.
12. افسانه آقازاده، نائيني، آنچه زنان بايد بدانند، ص 11.
13. لئونارد مروين، يائسگي تغيير بزرگ زندگي زن، ص 14.
14. رضا صادقيان و مهرانگيز حاتمي، ص 49.
15. ديويد دنفورت، بيماري هاي زنان و مامايي، ص 443.
16. لئونارد مروين، يائسگي تغيير بزرگ زندگي زن، ص 3.
17. ديويد دنفورت، بيماري هاي زنان و مامايي، ص 432.
18. لئونارد مروين، يائسگي و تغيير بزرگ زندگي زن، ص 14.
19. ليندا اوجرا، يائسگي بدون درد، ص 34.
20. پيام زن، بخش خبر، شماره ي 131، ص 10.
21. نفيسه ثقفي، خودآزمايي و راهنمايي مطالعه آندوکرينولوژي باليني زنان و نازايي، ص 97.
22. ليندا اوجرا، يائسگي بدون درد، ص 38.
23. مهرداد رباني و محسن سنايي، عادت ماهانه ( علل و عوارض نکات بهداشتي)، ص 93.
24. آية الله صانعي، رساله ي توضيح المسائل، ص 58 ، 71 و 73.
25. آية الله طالقاني، پرتوي از قرآن، ج 2، ص 132.
26. ناصرمکارم شيرازي، تفسير نمونه، آيه ي 223 سوره ي بقره.
27. محمدحسيني همداني، تفسير انوار درخشان، ج 2، ص 217.
28. قانون مدني، ص 210.
29. سيد علي محمد يثربي قمي، حقوق خانواده، ص 156.
30. حبيب الله طاهري، حقوق مدني، ص 298.
31. منصور اباذري، انحلال نکاح دائم از نظر قانون مدني، ص 96؛ حسين صفايي، حقوق مدني، ج1، ص 170؛ علي شريف، حقوق خانواده ( حقوق مدني 5 )، ص 167؛ سيد حسن امامي، حقوق مدني، ج5، ص 79؛ محمدکمال الدين امام، الزواج و الطلاق في الفقه الاسلاميه، ص 284؛ علي محمود قراعه، فقه القرآن و السنة در موضوع الطلاق در اسلام، ص 120.
32. احمد آرام، الحياة، ج 1، ص 62.
33. سيد هدايت الله طالقاني، نگرشي نو به شرايط يائسگي، ص 49 تا 51.
34. حسين مهرپور، مباحثي از حقوق زن، ص 176.
35. فتح الله بن شکرالله کاشاني، تفسير منهج الصادقين، آيه ي چهارم سوره ي طلاق.
36. ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، آيه ي 222 سوره ي بقره.
37. محمد بن جرير طبري، تفسير جامع البيان، آيه ي چهارم سوره ي طلاق.
38. حسن بن فضل طبرسي، تفسير مجمع البيان، ج 25، ص 101.
39. سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج 19، ص 53.
40. سيد هدايت الله طالقاني، نگرشي نو بر يائسگي، ص 56.
41. همان.
42. همان، ص 57.
43. همان، ص 63- 64.
44. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 15، ص 410.
45. همان، ص 406.
46. همان، ص 476- 477.
47. سيد هدايت الله طالقاني، نگرشي نو بر يائسگي، ص 63- 64.
48. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 15، ص 409.
49. همان، ص 408.
50. سيد هدايت الله طالقاني، نگرشي نو بر يائسگي، ص 67.

منبع مقاله :
دفتر تبليغات اسلامي شعبه ي خراسان رضوي، (1388)، مسائل مستحدثه ي پزشکي/2، ( شبيه سازي، نشانه هاي مرگ و زندگي، يائسگي و...، قم: مرکز نشر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ دوم.
 



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط