در كودكان 6 تا12 ساله

نحوه برخورد با كمرويي، ‌خجالت و اضطراب اجتماعي

سن ورود به مدرسه (6-7) سالگي يكي از مراحل مهم تكاملي كودك است. از يك طرف بدليل ورود به يك مرحله خاص و بارزي ازتكامل عقلي ( از جمله كم رنگ شدن تفكر جادويي و خيالپردازي و شروع تفكر منطقي و شهودي ) وتكامل
دوشنبه، 19 آبان 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نحوه برخورد با كمرويي، ‌خجالت و اضطراب اجتماعي
 نحوه برخورد با كمرويي، ‌خجالت و اضطراب اجتماعي

 

نويسنده: سيد اصغر ساداتيان




 

 در كودكان 6 تا12 ساله

سن ورود به مدرسه (6-7) سالگي يكي از مراحل مهم تكاملي كودك است. از يك طرف بدليل ورود به يك مرحله خاص و بارزي ازتكامل عقلي ( از جمله كم رنگ شدن تفكر جادويي و خيالپردازي و شروع تفكر منطقي و شهودي ) وتكامل احساسي و عاطفي امكان برقراري رابطه كلامي استدلالي راحت تر است اما از طرف ديگر بدليل پيوستن به يك جامعه وسيع و جديد ( مدرسه و خصوصاً‌ ديگركودكان و معلم ها ) ميزان فشار رواني بر آنها افزايش مي يابد و لذا در ارتباط با كودكان، والدين معمل ها ) ميزان فشار رواني بر آنها افزايش مي يابد و لذا درارتباط با كودكان، والدين با مشكلات بيشتري مواجه خواهند شد. اصول كلي برخورد با كمرويي، خجالت و اضطراب اجتماعي كودكان در اين سنين همانند سنين 2 تا 6 سالگي است با اين تفاوت كه بايستي بر حسب مرحله تكاملي كودك كمي در آنها تعديل و تغيير ايجاد كرد. لذا ابتدا برخي از ويژگيهاي تكاملي اين دوران توضيح داده خواهد شد و آنگاه شرح مفصلي بر آموزش مهارتهاي اجتماعي و نيز نحوه برخورد با انواع خاصي ازاضطراب و هراس هاي اجتماعي ( از جمله اضطراب يا هراس از مدرسه، اجراي نمايش يا صحبت كردن در برابر ديگران و... ) خواهيم داشت.

ويژگيهاي تكاملي كودكان 6 تا 12 ساله

مهمترين مسئله در پرورش و تربيت كودكان توجه داشتن به خصوصيات طبيعي تكاملي آنها و داشتن توقعات معقول از آنها است. مهمترين جنبه هاي تكاملي كودكان دراين گروه سني عبارتند از:

ويژگيها و توانايي هاي كودك 6 تا 7 ساله

ـ آنها از بسياري بازيها و فعاليت ها لذت مي برندو خستگي ناپذير هستند.
ـ از نقاشي كشيدن و رنگ كردن لذت مي برند.
ـ قدرت و حدت بينايي آنها به اندازه بالغين مي شود.
ـ در انجام تمرين و بدست آوردن مهارت در برخي كارها كوشا هستند.
ـ قادربه بازي با طناب و پريدن از روي آن هستند ( مي تواند جفت پا بپرد )
ـ قادر به يادگيري دوچرخه سواري هستند.
ـ مفهوم اعداد‌، توالي ( مرتب كردن از بزرگ به كوچك يا كم به زياد و... ) و اين هماني ( عدم تغيير در كميت با وجودتغيير در شكل و... ) را درك مي كنند.
ـ روز و شب و جهان ( چپ، راست و... ) را درك مي كنند.
ـ مي توانند اشكال پيچيده ( مثلاً‌ هرم ) را تقليد كرده و بكشند.
ـ مي توانند زمان را بگويند.
ـ قادر به درك و انجام حداقل سه دستور متوالي در آن واحد هستند ( مثلاً‌ برو آشپزخانه از كشوي سمت راست يك ليوان بردار پر آب كن بيارش )
ـ قادر به بيان جملات ساده و كامل ( حداقل با 5 تا 7 كلمه ) هستند.
ـ مي توانند كاركرد وسايل ساده را توضيح دهند و از آنها استفاده كنند.
ـ قادر به شمارش عدد از كم به زياد و برعكس هستند.
ـ قادر به همكاري و مشاركت هستند.
ـ در صورت مناسب بودن موقعيت مي توانند كلك بزنند و تقلب كنند.
ـ نسبت به ديگران و خواهر برادران تا حدي و گاهي حسادت مي ورزند.
ـ مي توانند اداي بزرگتر ها را در آورند و از آنها تقليد كنند.
ـ ترجيح مي دهند با دوستان هم جنس بازي كنند.
ـ شرم و حيا در آنها بارز و نسبتاً‌ شديد است.

ويژگيها و توانمنديهاي كودكان 8 تا 9 ساله

ـ توانمندي حركتي و فيزيكي آنها پخته تر و ظريف تر است ( نظير جا خالي دادن، استفاده ماهرانه از انگشتان و... )
ـ به خوبي و راحتي مي توانند لباس هاي خود را برتن كنند و موهاي خود را شانه و مرتب كنند.
ـ مي توانند از ابزار ( چكش، پيچ گوشتي و... ) بطور نسبتاً‌ مناسب استفاده كنند.
ـ مي توانيد بر عكس بشمارند.
ـ قادر به درك قول و قرار بوده و بسيار مفيد به آن هستند.
ـ ازمطالعه لذت مي برند ( البته چيزهاي جالب ).
ـ مفهوم فضا و كسر را درك مي كنند.
ـ به راحتي نقاشي و رنگ مي كنند.
ـ اگر آموزش ديده باشند روزهاي هفته و ماههاي سال را مي توانند به ترتيب نام برند.
ـ از جمع كردن اشيا و چيزهاي مختلف ( درست كردن كلكسيون ) لذت مي برند.
ـ مسابقه و بازيهاي رقابتي را دوست دارند.
ـ شروع و تمايل به بازي با جنس مخالف هم پيدا مي كنند.
ـ توجه و گرايش به جنس مخالف ظاهر مي شود ولي ابراز وآشكار كردن آن خودداري مي كنند.
ـ شرم و حيا در آنها بارز و شديد است.
ـ تمايل وعلاقه به جمع و پيوستن به گروههاي هم سن و سال خو و طرفداري از گروههاي خاص هنري يا ورزشي دارند.

توانايي و ويژگيهاي كودكان 10 تا 12 ساله

ـ از نقاشي كردن لذت مي برند.
ـ مي توانند از خود داستانهاي كوتاه بگويند و بنويسند.
ـ نامه نوشتن را دوست دارند.
ـ به خوبي مي توانند بخوابند.
ـ از بكار بردن تلفن لذت مي برند.
ـ دوستان برايشان بسيار مهم هستند و به تدريج جايگاه واعتبار دوستان از والدين بيشتر خواهد شد ( حداقل تا اواخر نوجواني )
ـ تمايلشان به جنس مخالف شديداً‌ افزايش مي يابد.
ـ به والدين احترام مي گذارند و آنها را دوست دارند.
ـ از صحبت كردن با ديگران لذت مي برند.
ـ شرم و حيا در بالاترين حد خود قرار خواهد داشت.

تكامل اخلاقي

آنچه كه در زندگي اجتماعي به اعماق و رفتار ما ارزش، معني و مفهوم مي بخشد، در حيطه اخلاق قرار مي گيرد و اساس آن درست وغلط بودن يا خوب و بد بودن عمل است. معيار و درك از اين ارزيابي در سنين مختلف متفاوت به قرار زير است.
* كودكان زير 7 سال:
اولين مرحله تكامل اخلاقي در حوالي 5 سالگي ظاهر مي شود و اساس درستي رفتار و اعمال تطابق آنها با مقام هاي قدرت ( پدر، مادر، مربي و... ) و پيروي از قواعد بازي است. براي مثال اگر از كودك پرسيده شود كه چرا بايستي اين چنين عمل نمود پاسخي نظير: « چون مامان اين طوري ميگه »خواهد داد. دراين سنين كودك باور به اين دارد كه خطاي انجام شده آشكار خواهد شد و مجازات خواهد شد ( مثلاً‌ اگر زمين بخورد و پايش زخمي شود، تصور خواهد نمود كه بخاطر فلان خطا و يا دروغي كه گفته است، ‌اين حادثه رخ داده و مجازات شده است ).
از طرف ديگر به دليل اين كه كودكان در اين سنين تك بعدنگر هستند، نيست و انگيزه خطاكار در قضاوت آنها جايگاهي ندارد و ملاك از قضاوت شدن خطاي انجام شده و صدمات وارده است. براي مثال اگر كودكي در حين بازي به طور اتفاقي باعث شكسته شدن 10 ليوان شود گناهكارتر و مستوجب مجازات بيشتري از كودكي خواهد بود كه به عمد يك ليوان را شكسته است.
* كودكان 7 تا12ساله:
برخلاف كودكان پيش دبستاني که قواعد و ملاك ها مطلق و براساس دوري از تنبيه هستند، ‌درحوالي 8 سالگي قوانين از حالت مطلق
خارج شده و براساس نياز، پاداش و انگيزه، ‌قوانين و مال كه قابل تغيير و تعديل خواهد بود و به تدريج با پيدايش قدرت درك ديدگاه ونقطه نظرات ديگران، قضاوت پيچيده تر خواهد شد و در حوالي 10 تا 12 سالگي، بر حسب داده هاي خانوادگي و فرهنگي و قدرت تجزيه و تحليل مسائل و تكامل احساسي عاطفي حتي كودك ممكن است در مواردي رفتار و عملي ضد اجتماعي و يا ضد قانون را نيز جايز بشمارد.

نكته:

به طور كلي هر چه تكامل اخلاقي بيشتر مي شود، صلاح فردي و منزلت انساني بيش از قوانين اجتماعي مورد توجه قرار مي گيرد و قايل شدن به تنبيه و مجازات كاهش مي يابد و همانند تكامل و بلوغ عقلي بسياري از افراد به تكامل و بلوغ اخلاقي نمي رسند و در حد يك كودك 5 تا 9 ساله باقي مي مانند.

علائم و نشانه هاي كم رويي و فقدان مهارت اجتماعي

براي كودكان دبستاني داشتن محبوبيت و پذيرش توسط گروه همكلاسي ها همه چيز است و عدم پذيرش و طرد شدن تمام جوانب احساسي عاطفي و شخصيتي او را تحت تاثير شديد قرار خواهد داد. علائم و نشانه هايي كه نمايانگر كمرويي و يا نياز كودك به مهارت هاي اجتماعي هستند، عبارتند از:
ـ عدم داشتن يك يا دو دست صميمي ( دو طرفه )
ـ عدم توانايي در پذيرش موقرانه باخت يا برد در مسابقه و بازي
ـ عدم توانايي در ابراز همدلي با فرد يا افراد آزار ديده يا طرد شده.
ـ اصرار بيش از حد و تحميل نظرات خود به ديگران ( رفتار رياستي و ارباب منشانه ).
ـ عدم توانايي در شروع و يا حفظ گفتگو و صحبت كردن با ديگران.
ـ خسته و كم انرژي بودن كودك در زمان بازگشت از مدرسه به منزل در بيشتر زمانها
ـ بلند تر بودن صدا در مقايسه با ديگران.
ـ ناديده گرفته شدن يا مورد استفاده و اذيت قرار گرفتن توسط ساير كودكان و يا برعكس.
مسخره كردن و اذيت و آزار ديگران.
ـ اشكال در پيشرفت تحصيلي و يا خواب آلودگي در بيشتر روزهاي مدرسه

فنون و راهبردهاي اصلي در آموزش مهارت هاي اجتماعي

اصولاً‌ براي اين كه رفتار وعملي در كودكان به يك مهارت تبديل شود، بايستي چهار اصل ( 4ت ) رعايت شود: تمرين، تشويق ( و تحسين )، ‌تذكر و تحريك
* تمرين:
براي اين كه يك واكنش و رفتار نامناسب را برطرف كرد بايستي واكنش و رفتار مناسبي جايگزين آن نمود و به صورت كلامي و رفتاري آنرا بارها و بارها تمرين نمود ( از طريق توضيح، نمايش و ايفاء نقش و كاربرد آن در شرايط طبيعي و واقعي ).
* تشويق و تحسين:
اصولاً‌ تغيير و كسب مهارت جديد ( خصوصاً‌ اگر در بدو امر جذاب و نتايج آن ملموس نباشد ) سخت و مشكل است ولي از طريق تحسين و تشويق مي توان هم انگيزه ايجاد كردو هم آن را تقويت نمود. تحسين مي تواند كلامي ( از اين كه اسمت رو گفتي و سرت رو زمين نيانداختي خيلي خوشحال شدم و... )، ‌حركتي ( حركات سر يا دست دال بر تاييد و رضايت ) و يا رفتاري ( مثلاً‌ چند دقيقه بازي بيشتر با... و... ) باشد.
* تذكر و اشاره:
در هر زمان مناسب بايستي به رفتار و واكنش مناسبي كه توسط ديگران ( جه در زندگي روزمره و يا موقع تماشاي تلويزيون ) سر مي زند، ‌بطور غير مستقيم اشاره كرد ( ديدي اون بچه چقدر خوب رفت از پليس سوال كرد؟... ) بايستي مراقب بود كه تذكر و اشاره بوي تحقير، سرزنش و مقايسه ندهد.
* تحريك:
بايستي در هر زمان و فرصت مناسب بكار بردن تكنيك و مهارت آموزش ديده را اشاره و متذكر شد ( الان عصباني هستي، ‌تا 10 بشمار بعد حرفت رو بزن يا... ).
با ذكر اين مقدمه و نيز مراجعه به مبحث نحوه تقويت حرمت نفس و اعتماد به نفس و اصلاح پيوند عاطفي ( شرح داده شده در صفحات قبلي ) حالا نوبت به آموزش مهارت هاي اجتماعي مي رسد.

آموزش مهارت هاي اجتماعي

مهمترين مهارت هاي لازم براي يك كودك دبستاني كمرو وخجالتي و اصولاً‌هر كودكي ) عبارتند از: ( 1 ) برخورد با مشكلات و مسائل، ( 2 ) اداره خشم، ( 3 ) خويشتن داري، ( 4 ) كنار آمدن با موفقيت و شكست، ( 5 ) دفاع از حق و حقوق خود وابراز وجود، ( 6 ) مشاركت و همكاري، ( 7 ) ملحق شدن به گروه و فعاليت، ( 8 ) دوست پيدا كردن و شدن، ( 9 ) دفاع از دوست، ( 10 ) واكنش و پاسخ دادن به درخواست، ( 11 ) كنار آمدن با طرد و دفع شدن، ( 12 ) مقابله و كنار آمدن با تمسخر و دست انداخته شدن و اذيت و آزار و ( 13 ) حمايت و كمك كردن به ديگران

(1) آموزش نحوه برخورد با مشكلات و مسائل

يكي از مهمترين مشكلات كودك كمرو وخجالتي ناتوانايي در مواجهه با مسائل اجتماعي و تكرار راه و روش قبلي ناكار آمد است كه منجر به دوري و جدايي بيشتر او از روابط با ديگران مي شود. براي آموزش برخورد صحيح با مسائل ومشكلات و پيدا كردن راه حلي مناسب بايستي ( 1 ) او را درك كرد؛ ( 2 ) به او كمك كرد تا احساسات خود را به زبان آورد؛ ( 3 ) حد ومرزها رامشخص كرد؛ ( 4 ) نحوه اداره خشم را آموزش داد؛ ( 5 ) اهداف را مشخص نمود؛ ( 6 ) او را كمك كرد تا به فكر راه حل هاي ممكن باشد؛ ( 7 ) معيارها و ارزش ها را در نظر گرفت و ( 8 ) كمك به انتخاب مناسب ترين راه حل نمود.

1) درك و اعتبار بخشيدن به احساسات كودك:

زمان احساساتي شدن كودك ( خصوصاً‌احساسات منفي ) بهترين زمان براي تقويت رابطه و پيوند بوده و تسكين دادن او مهمترين وظيفه پدري مادري است. در حاليكه برخي از والدين تصور مي كنند با ناديده گرفتن و يا كم اهميت شمردن آنها، خود بخود مرتفع مي شوند اما سيستم احساسي عاطفي چنين عمل نمي كند. در واقع اگر به احساسات منفي كودك بدرستي پاسخ داده نشود، به تدريج در اعماق وجودي ذهن كودك نفوذ كرده و همچون موريانه او را از درون مي خورد. در اكثر موارد اگر كودك دريابد كه احساس و حال او واقعي و درست است و ديگران ( پدر ومادر ) او را مي شنوند و درك مي كنند، حتي اگر راه حلي وجود نداشته باشد حداقل سم و زهر آن احساسات منفي گرفته خواهد شد. مسئله مهم دراين رابطه شناسايي و توجه به احساسات
منفي در همان مراحل اوليه كه هنوز شديد و بحراني نشده اند، است و حتي اگر ممكن است از قبل آن را شناسايي و درمردش صحبت نمود تا كودك آمادگي براي روبرو شدن با آن را پيدا كند ( مثلاً‌ چند ساعت قبل از رفتن به دندانپزشكي و... ).
براي درك احساسات كودك كافي است يك شنونده خوبي باشيم و با او همدلي كنيم و لازمه چينن مسئله اي اين است كه ( 1 ) خود را دقيقاً‌ جاي او بگذاريم و به دنيا و مسائل از ديد او نگاه كنيم ( دقيقاً‌ باهمان قدرت درك، استدلال، منطق و باورها )؛ ( 2 ) اورا با گوش دل بشنويم ( توجه به تن، حالت چهره و حركات بدن )؛ ( 3 ) احساس او را با كلمات به خودش بازگردانيم ( معلومه خيلي عصباني و دل گرفته شدي و... )؛ ( 4 ) انتقاد و سرزنش نكنيم و ( 5 ) به سرعت به دنبال حل مسئله نرويم ( آنها را تحريك كنيم تا خود راه حلي پيدا كنند. به مطالب بعدي مراجعه كنيد. ) به گفتگوي يك مادر و دختر نه ساله در زير توجه كنيد.
دختر: من فردا نمي خوام برم مدرسه.
مادر: نمي خواي بري؟ عجيبه!‌تو معمولاً‌ دوست داري بري مدرسه. اين منو به اين فكر ميندازه كه در مورد چيزي نگراني.
دختر: آره يه جورايي.
مادر: در مورد چي نگراني؟
دختر: نمي دونم.
مادر: يه نگراني كه خودت نمي دوني چيه؟!
دختر: آره!
مادر: من فكر مي كنم يه چيزي ناراحتت كرده.
دختر ( بااشك ) : آره، ممكنه بخاطر مريم و شبنم باشه.
مادر: امروز چيزي تو مدرسه در رابطه با شبنم و مريم اتفاق افتاده؟
دختر: آره. امروز تو مدرسه اونا به من توجه نمي كردند و انگار منو نمي خواستند ببينند.
مادر: اووو!، اين قضيه بايستي خيلي ناراحتت كرده باشه.
دختر: آره، ‌خيلي.
مادر: پس به نظرمي رسه نگران اين هستي كه ممكنه فردا بازم همين رفتار رو داشته باشند و به همين دليل دوست نداري فردا بري به مدرسه.
دختر: آره، ‌امروز هر وقت مي رفتم به طرفشون اونا روشون رو بر مي گردوندند و مشغول حرف زدن باهم مي شدند.
مادر: اووه!چه بد. اگر دوستاي من اين كارو مي كردند منم خيلي ناراحت مي شدم.
دخترك منم خيلي ناراحت شدم و مي خواستم گريه كنم.
مادر ( با بغل كردن دختر ) : اووه!دختر گلم. متاسفم كه اين قضيه برات اتفاق افتاده. مي تونم بفهمم چقدر رفتار اونا باعث دل گرفتگي و عصبانيت تو شده.
دختر: خيلي ناراحتم. نمي دونم فردا چي كار كنم. نمي خوام فردا برم مدرسه.
مادر: چون نمي خواي رفتار دوستات دوباره ناراحتت كنه؟
دختر: آره، ‌چون هر كي دوستاي خودش رو داره و شبنم هستش كه هميشه باهاش بازي مي كنم.
در چنين سناريويي بسياري از والدين با تصور تسلي دادن و تخفيف ناراحتي فرزندشان به غلط سعي مي كنند تا موضوع را ساده و كم اهميت جلوه دهند و سريع راه حل ساده اي ارائه نمايند ( مثلاً‌ بگويند نگران نباش اونا فردا رفتارشون تغيير مي كنه. يا: به درك!‌برو و دوستاي ديگه اي پيدا كن ). اما يك مادر يا پدر آگاه و خوب ازطريق انتقال پيامهاي همدلي و درك كودك نه تنها باعث تسكين و آرامش نسبي كودك مي شوند بلكه ارتباط صميمانه تر و نزديكتري با فرزند برقرارمي كنند و او را مشتاق ادامه مكالمه و تفكر بر روي موضوع و پيدا كردن راه حل ( هاي ) مناسبي مي كنند. به ادامه سناريو توجه كنيد:
دختر: نمي دانم چي كار كنم؟
مادر: دوست داري به تو كمك كنم تا راه حلي پيدا كني؟
دختر: آره!
مادر: مي توني در مورد احساس و ناراحتي كه رفتار اونا در تو بوجود آورد با مريم و شبنم صحبت كني.
دختر: نه!‌فكر نمي كنم اون كار رو بتونم بكنم. احساس خجالت و كوچيك شدن مي كنم.
مادر: آه!!. مي تونم بفهمم. اين كارخيلي جرات و شجاعت مي خواد. بذاريه خورده ديگه فكر كنيم ( مادر همچنان به نوازش پشت دخترش ادامه داد ).
مادر: راستي!نظرت در مورد ا ين چيه؟: خودت شبنم رو خوب مي شناسي. بعضي موقع ها بدجنس مي شه، چند دقيقه يا يه روز بعدش همون شبنم هميشگي مي شه. ممكنه فردا نيز رفتارش درست بشه.
دختر: اگه نشد چي؟
مادر: راست ميگي. نميشه مطمئن بود. خودت چيزي به فكرت مي رسه:
دختر: نه.
مادر: ببينم!كس ديگه اي هست كه دوست داشته باشي باهاش بازي كني؟
دختر: نه.
مادر: تو زنگ تفريح ديگه چي هست كه ميشه بازي كرد؟
دختر: فقط بسكتبال.
مادر: دوست داري بازي كني؟
دختر: تا حالا زياد بازي نكردم ولي نرگس هميشه بازي مي كنه.
مادر: نرگس هموني كه تو جشن تولدت كتاب... رو آورد؟
دختر: آره.
مادر: من متوجه شدم تو جشن تولدت با هم خيلي خوب بوديد. شايد بتوني ازش بخواي بهت يه كم بسكتبال ياد بده.
دختر: شايد
مادر: عاليه. پس يه راه حل ديگه اي داري
دختر: آره، اين بد نيست ولي اگه نشد چي؟
مادر: مثل اين كه مي ترسي اگه هيچ كي نبود، ‌نمي دوني تنهايي چيكار كني؟
دختر: آره
مادر: هيچ چيزي هست كه بتوني تنهايي بازي كني؟
دختر: منظورت مثلاً‌ طناب بازيه؟
مادر: آره طناب بازي
دختر: بدم نيست. فقط جهت اطمينان ميتونم طنابم رو ببرم.
مادر، ‌آره. اگه هيچ كدوم از راه حل هات كار نكرد، مي توني حداقل طناب بازي كني و مطمئن هستم اگه يكي از همكلاسي هات نيز تو رو ببينه بخواد ملحق بشه و باهم بازي كنيد.
دختر: آره. اين فكر خوبيه.
مادر: چرا نري همين الان طناب رو تو كيفت نذاري كه يادت نره!
دختر: باشه. بعدش مي تونم به نرگس زنگ بزنم ببينم مي تونه فردا بعد از كلاس بياد خونمون.
مادر: فكر عالي ايه.
همچنانكه ملاحظه مي شود، ‌ريشه رفتار كودك ( عدم تمايل به رفتن به مدرسه ) نگراني بوجود آمده در پي اتفاق نامطلوب امروز بوده است و با برقراري يك رابطه و گفتگوي صميمانه و همدلانه، كودك نه تنها به ناراحتي خود واقف گرديد بلكه با كمك توانست راه حل نسبتاً‌ خوبي نيز پيدا كند.
در اكثر موارد با تمركز بر روي رفتار و حالات كودك مي توان وضعيت روحي و احساسي او را تا حدود زياد حدس زد كه خود سرآغاز خوبي براي شروع گفتگو و كمك به كودك مي باشد ( مثلاً‌ امروز يه كم خسته به نظر مي رسي، اتفاقي افتاده؟ يا وقتي مراسم فردا رو گفتم يه مرتبه ابروهات تو هم رفت و... )

2) كمك به بيان و ابراز احساسات:

اكثر كودكان و بسياري از والدين قادر به درك و به زبان آوردن احساس خود نيستند و فقط مي دانند كه يك احساس ناخوشايند و بدي دارند. مطالعات نشان داده اند كه حتي به زبان آوردن احساسات منفي تا حدود زيادي نه تنها موجب تخفيف و تسكين مي شود بلكه فرد را قادر مي سازد تا بر روي علت و راه حل آن نيز تمركز و تفكر كند. بايستي توجه نمود كه افراد ممكن است در هر شرايطي دچار طيفي از احساسات خوب و يا بد شوند ( مثلاً‌ كودكي براي رفتن به يك جشن تولد ممكن است در عين هيجان و خوشحالي كمي مضطرب و نگران نيز باشد ).

3) گذاشتن حد و مرزها و محدوديت ها:

بدون آموزش درست، اولين واكنش كودكان در برابر مسائل و حالات احساسي منفي، رفتارهاي تهاجمي ( زدن ديگري يا
( شكستن اسباب بازي يا بكار بردن كلمات ركيك ) است. كودك بايستي دريابد كه تمامي احساسات و آرزوهايش پذيرفتني است ( از حسادت گرفته تا آرزوي مرگ كسي ) ولي همه رفتارها نه، و اين وظيفه والدين است تا حد و مرزهاي رفتار را بطور واضح و ثابت مشخص و وضع نميدن ( ميدونم چون خواهرت اسباب بازيت رو بدون اجازه برداشته، عصباني هستي. من هم اگه بودم عصباني مي شدم ولي اين درست نيست كه اونو بزني. بجاي اين كار، بهتره چي كار كني؟ يا اشكال نداره به خواهرت كه زودتر ازت اومد صندلي جلو حسادت بكني ولي درست نيست كه حرف بدي بهش بزني. مي توني يه جور ديگه با اين حس ات برخورد كني؟ و... ).

4) مشخص كردن اهداف:

پس از درك احساسات كودك و نامگذاري احساسات و تعيين حد ومرزها نوبت به مشخص كردن هدف دست يافتني در حل مسئله و يافتن پاسخي برايتان سوال مي رسد: حال بايد با اين مسئله چگونه برخورد كنم؟ در بسياري از موارد هدف ساده و كاملا‌ً مشخص است ( مثلاً‌ بازگرداندن اسباب بازي، جلب كردن توجه فلان فرد، تعمير اسباب بازي و... ). اما گاهي پيچيده ( مثلاً‌ انتقام گرفتن يا بكار بستن تمهيداتي براي جلوگيري از مشاجره و زد و خوردهاي بيشتر و... ) گاهي نيز غير قابل حل هستند ( نظير از دست دادن حيوان دست آموز كودك يا اسباب كشي و نقل مكان كردن دوست صميمي و... )، به عبارت ديگر، برخي از مسائل راه حلي ندارند و پذيرش واقعيت ( هر چند تلخ ) و تخفيف ناراحتي به طرق ديگر تنها اقدام ممكن خواهد بود.

5) به فكر انداختن در مورد راه حل هاي ممكن:

اگر چه در اكثر موارد نظرات و ايده هاي والدين صائب و نعمت به شمار مي روند. اما بايست ترتيبي اتخاذ كرد تا كودك خود به فكر افتاده و راه حل هاي ممكن را بيابد. در اين رابطه بايستي توجه داشت كه تا سن 10 تا 13 سالگي كودكان تفكر انتزاعي كامل و پخته اي ندارند و به همين دليل در هر زماني فقط بر روي يك موضوع تمركز مي كند و اگر يك راه حلي به فكرشان رسيد مي خواهند همان را به اجرا بگذارند و بدنبال راه حل هاي احتمالي ديگري نمي روند. براي تقويت چنين توانايي مي توان از بازيهاي نمايشي و ايفاء نقش ( در سنين پايين تر ) و يادآوري موفقيت هاي قبلي در حل مسئله مشابه و
كمك گرفتن از آنها در پيدا كردن راه حل هايي براي مسئله فعلي كمك گرفت. به سناريو زير توجه كنيد.
دختر: من فردا نمي خوام برم مدرسه
پدر : اتفاق افتاده؟
دختر: نه، فردا تمرين و بازي پينگ پنگ داريم و مهسا بازم مي خواد جفت بازيم باشه. ولي ميخوام با زهره بازي كنم.
پدر: مي بينم اين موضوع تو رو مايوس و درمانده كرده.
دختر: آه. درست و حسابي گير كردم.
پدر: چيكار مي توني بكني؟
دختر: نمي دونم. من مهسا رو دوست دارم اما اينكه همش با اون بازي كنم، خسته شدم. مي تونم قبل از اين كه مهسا بياد و بخواد با من بازي كنه سريع برم و دست زهره رو بگيرم و باهم باشيم.
پدر: فكر خوبيه. بايد سريع باشي و فكر مي كنم بتوني. ولي چيز ديگره اي به ذهنت نمي رسه؟
پدر: خوب. بذار يه كم در مورد اين قضيه بيشتر فكر و صحبت كنيم. قبلاً‌ شده همچنين موقعيت ناراحت كننده اي داشته باشي؟
دختر: آره. يه جورايي. مثلاً‌ پگاه هميشه موهام رو از پشت مي كشيد.
پدر: آها. بخاطر دارمش. درمورد اون مسئله و مشكل چي كار كردي؟
دختر: بهش گفتم اين كارش رو يا متوقف كنه يا اينكه ميرم به معلم ميگم.
پدر: كار كرد؟
دختر: آره. ديگه اين كار رو نكرد.
پدر: اون موضوع چيزي در مورد مسئله اي كه الان داري به ذهنت مياره؟
دختر: خوب. مي تونم به مهسا بگم مي خوام بعضي موقع ها با زهره بازي كنم. ولي هنوز دوست اون خواهم بود.
پدر: عاليه. حالا تو دو تا راه حل داري. ميدونستم راه حل هاي مختلف خوبي بفكرت خواهد رسيد.

6) تطابق دادن راه حل ها با ارزش و باورهاي خانوادگي:

پس از پيدا كردن راه حل هاي مختلف، نوبت به عملي و درست بودن هر يك از راه حل ها مي رسد. براي اين منظور بايستي به سوالات زير پاسخ داد:
ـ آيا راه حل ارائه شده منصفانه و اخلاقي است؟
ـ آيا عملي و موثر خواهد بود؟
ـ آيا بي خطر است؟
ـ خودم و فرد مقابل چه احساسي خواهيم داشت؟
براي مثال در سناريوي‌ بالا، به مدرسه فقط براي يك روز كار مي كند و در نتيجه مسئله را حل نمي كند بلكه آن را مخفي و يا به تاخير مي اندازد. از طرف ديگر، مي توان حساسيت و توجه دختر به احساس دوستش ( تو هنوز دوست من هستي ) را با بيان جمله اي نظير« خوشحال هستم كه به فكر دوستت مهسا هستي و مي خواي بهش بگي تو هنوز دوستش خواهي بود‌، تقويت و تحسين نمود.

7 ) كمك به كودك در برگزيدن راه حل مناسب تر:

در اين مرحله بايستي كودك را تشويق نمود تا خود بهترين راه حل ممكن را انتخاب كرده و به مرحله اجرا بگذارد. در اين زمان بيان تجربيات شخصي مشابه موقعيت كودك ( نكات مثبتي كه از تجربه خود بدست آورده ايد، تصميماتي كه از آنها بسيار خوشحال شده ايد، ‌اشتباهاتي كه مرتكب شده ايد و... ) بسيار كمك كننده خواهيد بود. بايستي بخاطر داشته كه كودك از اشتباهات خود درس مي آموزد. لذا اگر حتي مطمئن هستيد كه تصميم و راه حل آنها كار نخواهد كرد واشتباه است ولي خطري در پيش نخواهد داشت، ‌اجازه دهيد آن را امتحان كنند و اگر موفقيت آميز نبود، آنگاه به او كمك كنيد تا راه حل ديگري را برگزيند ( بدون هيچ گوشزد، سرزنش و توبيخ ).

(2) آموزش اداره خشم

خشم قويترين و يكي از مهمترين احساسات و عواطف انسان ( و حيوانات ) است و يك نوع احساس هيجاني طبيعي ( و نه لزوماً‌ سالم ) در برابر شرايط ناخواسته و نامطلوب است. به عبارت ديگر، هر چيزي كه به منزله تهديدي براي جان و سلامتي فرد تلقي شود و يا سدي در برابر نظرات، خواسته ها و يا اميال و نيازهاي فرد ايجاد
كند يا مالكيت، ارزش ها، احساسات و يا حرمت نفس شخص را زير سوال ببرد و يا خدشه دار كند و يا در كل، چيزها بر وفق مراد نباشند باعث بوجود آمدن خشم ( احساس ) و يا عصبانيت ( رفتار خشونت آميز ) در فرد مي شود.
نشانه هاي فيزيكي خشم غالباً‌ به صورت افزايش ضربان قلب، تند تند نفس كشيدن، قرمز شدن پوست ( خصوصاً‌ گونه ها و گوش ها )، تغيير چهره ( اخم كردن و... ) و تنش عضلات ( ا زجمله فشار دادن دندانها به هم، مشت كردن و... ) است. پاسخ و واكنش كودكان ( و بالغين ) در برابر موقعيت و عامل خشم برانگيز بر اساس سطح و درجه بلوغ عقلي، ‌احساسي و آموزه هاي خانوادگي و اجتماعي متفاوت و در يكي از گروه هاي زير ( و يا مجموعه اي از آنها ) قرار مي گيرد:
* سركوب يا انكار:
در اين حالت كودك قضيه را بي ارزش يا كم اهميت تلقي كرده و يا خود را ضعيف و ناتوان تصور كرده و سعي مي كند ازعامل خشم برانگيز دوري كند. اين نوع واكنش در طولاني مدت مي تواند موجب اختلالات روان تني و يا رفتارهاي تهاجمي انفعالي شود و به صورت ناراحتي ها ي جسمي ( سردرد، كاهش تحمل پذيري، اختلال گوارش يا ادراري و... ) و يا بدخلقي، ايراد گيري، عيب جويي افراطي، كينه توزي، حسادت، واكنش تلافي جويانه و يا ديگر اختلالات رفتاري تظاهر كند.
* خشونت و تهاجم:
در اين حالت فرد دست به رفتارهاي تهاجمي ( به كاربردن كلمات ركيك و يا برخورد فيزيكي ) مي زند و درطولاني مدت به فردي عصبي مزاج و حساس تبديل مي شود و دچار مشكلات اجتماعي جدي خواهد شد.
* جابه جا كردن:
فرد ناراحتي و خشم خود را بر سر چيزها ياافراد ديگري كه هزينه كمتري براي او دارند، خالي مي كند ( مثلاً‌ شكستن اسباب بازي و... )
* ابراز و اداره:
در اين نوع كه سالم ترين نحوه برخورد باخشم است فرد به كمك عقل و منطق ( به كمك پدر و مادر يامعلم... ) همراه با جرات و جسارت احساس خود را ابراز كرده و ازحق و حقوق خود دفاع كرده و آن را مطالبه مي كند، ‌بدون اينكه به حقوق و حريم ديگران تجاوز كند.
براي رسيدن كودك به اين سطح از توانايي بايستي نكات زير را به كار بست:
ـ الگوي خوبي براي او باشيد:
پدر و مادر مهمترين الگو هاي آموزشي فرزندانشان هستند. لذا اولين اقدام در آموزش اداره خشم به فرزند، ‌اصلاح آن در خود است.
ـ بدست آوردن آرامش، در زمان اوج احساسات و هيجانات، فعاليت قسمت ادراكي و عقلاني مغز كاهش مي يابد و اولين قدم در اداره خشم، كنترل و پشت سرگذاشتن اين مرحله ( تخفيف علائم فيزيكي خشم ) است. براي اين منظور بايستي به محض مشاهده علايم خشم با ذكراحساس كودك به او گفته شود كه در چنين مواردي بلافاصله يك نفس عميق كشيده و از 1 تا 5 يا 10 ( يا بالعكس ) بشمارد و يا با خود چندين بار بگويد آرام باش يا تغيير موضع و حالت بدهد ( مثلاً‌ چند بار جفت پا بالا بپرد ( يا پاي خود را به زمين بكوبد ) تا اينكه آرامش نسبي خود را بدست آورد.
ـ بكار بردن تكنيك حل مسئله:
پس از آرامش نسبي بايستي روش برخورد با مسائل و مشكلات آموزش داده شود ( به مطالب قبلي مراجعه كنيد ).

نكته:

عامل بسياري از موارد خشم ريشه در باورهاي نادرست ( غلط يا خصمانه پنداشتن نظرات و رفتارهاي متفاوت ديگران ) و خودخواهي و خود محوري دارند و براي كاهش خشم بايستي در اين موارد كار اصولي كرد.

(3) آموزش خويشتن داري ( self regulation & self contirl )

يكي ديگراز توانايي هاي مهم كودكان و بالغين توان در به كنترل در آوردن احساسات و هيجانات ( مثبت ومنفي ) و آني عمل نكردن بر اساس آنهاست. با اين مهارت فرد مي تواند بر حسب شرايط، ‌واكنش و رفتار مناسب از خود نشان دهد و در كل رفتار او در اختيار عقل ومنطق اوباشد و نه احساساتش.
خويشتن داري از همان اوايل كودكي از طريق تقليد حركات، رفتار و گفتاروالدين شروع به شكل گيري مي كند و در اواسط كودكي بخوبي بارور و پخته تر مي شود. بهترين روش براي آموزش خويشتن داري، بازيهاي نمايشي و نقش ايفا كردن ( كودك در نقش ها مختلفي همچون پدر يا مادر، فروشنده، ‌خريدار و... )،
بازيهاي هدفمند و برنامه دار ( نظير بازي آشپزي، رفتن به مسافرت، ساختن چيزي و... ) و بازيهايي كه كودك بايستي خود را كنترل كند ( مثلاً ‌مقاومت در برابر خنداندن توسط حركات خنده دار ديگري، بي حركت ماندن و... ) است. اين نوع بازيهاي بهتراست هر روز يا يك روز درميان و هر بار حداقل نيم ساعت انجام شوند و قواعد و قانونهاي حاكم براين بازيها بايستي محدود و برحسب توانايي كودك و با همفكري او تعيين شوند.

(4) تحمل و تقبل پيروزي و شكست ( روحيه ورزشكاري و جوانمردي )

صحنه زندگي پر از رقابت و مسابقه و پيروزي و شكست است. وظيفه والدين خوب اين است كه به كودك بياموزند نه تنها در مسابقات بلكه در زندگي چگونه برنده و بازنده خوبي باشند. فلسفه واقعي مسابقه بيشترين تلاش خود را كردن و رسيدن به بالاترين سطح توانمندي خود است و برنده واقعي ( پيروز وموفق ) كسي است كه به اين مرحله ا زتوانمندي خود برسد ( صرفه نظر از اينكه نتيجه مسابقه چه باشد ). كودك بايستي بياموزد كه چگونه به برنده شدن خود افتخار كند ولي دچار غرور و تكبر نشود و در مقابل دريابد كه شكست آخر خط نيست، بلكه پله اي براي موفقيت هاي بعدي است. براي رساندن كودك به اين سطح از آگهي و باور بايستي نكات زير را رعايت نمود:
* هرازگاهي نيز برنده باشيد:
اگر چه برنده شدن فرزند در بازيها اعتماد به نفس اش را افزايش مي دهد ولي هرازگاهي اجازه دهيد او نيز بازنده شود. در زمان برنده شدنتان بگوييد من خوش شانس بودم و به او بگوييد تلاش و بازي خوبي كرد. در زمان بازنده شدنتان به او تبريك بگوييد و ابراز كنيد كه در نوبت بعدي تلاش بيشتري خواهيد كرد.
* بجاي برنده شدن به بازي تمركز و توجه كنيد:
در بازيها و مسابقات به جاي اين كه بدنبال برنده و بازنده باشيد بر روي بازي و فعاليت توجه كنيد و از او بپرسيد كه آيا از آن لذت برده است و اوقات خوبي داشته است؟
* هدف از بازي و مسابقه را يادآور شويد:
به خودتان و او يادآور شويد كه اولين و مهمترين دليل بازي ومسابقه نه افتخار آفريني براي كسي بلكه تلاش حداكثري و داشتن اوقات خوبي و لذت بردن از آن است.
* ديگران را مقصر شكست ندانيد:
در مسابقاتي كه فرزندمان شركت مي كند و شما حضور داريد ( وحتي در زمان مشاهده مسابقه اي در تلويزيون ) به داور، مربي و ساير بازيگران اعتراض نكنيد و به كودك بياموزيد كه در طول مسابقه شكايت ديگران را نكند و آنرا به زمان استراحت و در خلوت خصوصي گروه موكول كند.
* از تمسخر و تحقير بازنده و حريف خودداري كنيد:
به فرزندتان بياموزيد كه هيچگاه حريف و بازنده را مورد تمسخر و تحقير و بدگويي قرار ندهد و در صورت مواجهه با چنين رفتاري از طرف حريف آن را ناديده بگيريد و با تلاش بيشتر خود از آنچه كه انجام مي دهد لذت ببرد.
* از يكديگر تشكر و قدرداني نماييد:
به كودك بياموزيد كه در پايان يك بازي و مسابقه با ديگران دست دهد و از بازي خوبي كه با هم داشته اند ابراز خشنودي نمايد.

(5) مقابله با تمسخر و دست انداخته شدن

تحقير وتمسخر مي تواند اثرات بسيارمنفي برحرمت نفس و اعتماد به نفس افراد بگذارد و اين مسئله بدليل موقعيت و مرحله تكاملي در ميان كودكان ( خصوصاً‌ سنين راهنمايي ) نسبتاً‌ شايع بوده و بايستي كودك را براي مقابله درست با آن آماده كرد:
ـ به كودك توضيح دهيد كه تمسخر، ‌توهين و تحقير تجاوز به حقوق ديگران و غير مجاز است و افرادي دست به چنين كاري مي زنند كه خود در درون احساس حقارت و كم ارزشي مي كنند و براي تخفيف چنين احساسي از اين حربه استفاده مي كنند.
ـ از طريق بازيهاي ايفاء نقش، طريقه برخورد با چنين بدرفتاري بطور عملي آموزش داده و تمرين شود.
ـ به كودك توضيح دهيد كه هدف فرد متخاصم يا فحاش بر آشفته كردن و يا ترساندن طرف مقابل است و معمولاً‌ بهترين واكنش رفتاري در برابر چنين افرادي بي توجهي و ناديده گرفتن آنهاست و خشمگين شدن يا ترس باعث جريحه دار تر شدن متخاصم مي شود.
ـ به كودك بياموزيد كه در اين شرايط با قامت و ظاهري جدي و صدايي قوي و استوار از فرد متجاوز بخواهد كه عمل خود را متوقف كند.
ـ گاهي شوخ طبعي مي تواند بسياركمك كننده باشد ( مثلاً‌ اگر فردي براي تمسخربگويد« زرشك »مي توان گفت: « آبش خوشمزه ترو... ).
ـ به كودك بياموزيد كه در پاسخ به فرد متخاصم و متجاوز كاربرد كلمات زشت و يا رفتار مشابه آن شخص نه تنها تاثيري نخواهد داشت بلكه خود راهم شان او قرار مي دهد.
ـ اگر شخص رفتار خود را تكرار كرد وادامه داد حتماً‌ آن را با والدين خود در ميان بگذارد.

(6) مقابله با قلدري و زورگويي

اذيت و آزار و زورگويي اختلال رفتار بسيارجدي بوده و مي تواند تاثيرات منفي بسيار شديد و گاهي ماندگار بر روي قرباني به همره داشته باشد. زورگويي مي تواند به صورتهاي زير باشد:
ـ اذيت و آزار فيزيكي يا كلامي ( از جمله ناسزا، ‌دشنام، شايعه پراكني، ‌غيبت و ادا و شكلك در آوردن و... )
ـ تهديد و ارعاب ( به هر شكل و محتوي )
ـ گرفتن و يا صدمه رساندن به وسايل شخصي فرد
ـ وادار كردن فرد به انجام كاري كه تمايلي ندارد.
ـ دور نگه داشتن و يا طرد فرد از جمع و فعاليت گروهي معمولي
اگرچه درميان دوستان گاهي كلمات نامناسب بكار برده مي شود و حتي سر به سرگذاشتن و دست انداختن وجود دارد ولي برخلاف زورگويي رابطه قوي و ضعيف و تسلط و سلطه پذيري و سوء استفاده و نيت و قصد منفي وجود ندارد. كودكاني كه در مدرسه ( و يا محله ) مورد زورگويي قرار مي گيرند و خصوصاً‌ كودكان خجالتي معمولاً‌ آن را با كسي در ميان نمي گذارند ( خصوصاً‌ اگر با والدين رابطه نزديك و صميمي نداشته باشند ) و در صورت وجود يك يا چند عادات زير بايستي به فكر مورد زورگويي قرار گرفتن كودك بود:
ـ عدم تمايل كودك به رفتن به مدرسه يا فرار از مدرسه
ـ عدم تمايل كودك به انجام برخي از امور معمولي قبلي ( نظير عدم تمايل به استفاده از اتوبوس براي رفتن به مدرسه و... )
ـ تغيير رفتار، خلق وخو و حالات رواني كودك ( در خود فرو رفتن، نگراني، بهانه گيري، كاهش انرژي اختلال خواب يا اشتها و... )
ـ وجود آثار ضرب و جرح بر بدن و لباس
ـ در خواست اي غير معمول ( افزايش نياز به پول توجيبي )
ـ افت تحصيلي
* علل زورگويي و اذيت و آزار:
عوامل مختلف خانوادگي، فردي و اجتماعي ( جو حاكم بر مدرسه ) در بروز زورگويي نقش ايفاء مي كنند:

الف ) علل خانوادگي:

الگوهاي پرورشي سخت گيرانه و نيز سهل گيرانه، عدم وجود روابط صميمي و مهربانانه ميان اعضاء خانواده، پرخاشگري و تهاجمي بودن هر يك از والدين و تنبيه فيزيكي مي تواند منجر به بروز اين اختلال رفتاري در كودك شوند.

توجه:

كودك زورگو و پرخاشگر در خارج، خود قرباني زورگويي و خشونت در منزل است.

ب) علل فردي:

‌كودكان پرجنب و جوش با رفتارهاي آني و لحظه اي و غالباً‌ تنومند ( در مقايسه باهم سن و سالان خود ) بيشتر دچاررفتارهاي خشن و پرخاشگرانه مي شوند.

پ) علل اجتماعي ( مدرسه ):

ساختار قوانين و ميزان نظارت حاكم بر محيط مدرسه و قوانين و باورها و هنجارهاي اجتماعي نقش بسيار زيادي در بروز با پيشگيري از زورگويي دارند.

كمک به كودك:

برخلاف تصور عامه كه زورگويي و كشمكش ميان كودكان و نوجوانان رامسئله طبيعي ومرحله تكاملي گذار در كودكان در نظر مي گيرند، اين موضوع يك نوع اختلال رفتاري بسيار مهم و جدي بوده و بايستي بلافاصله اقدام مناسب به عمل آيد. كودك قرباني معمولاً‌ بدليل احساس گناه، شرم، قصور و يا
ترس چيزي به زبان نمي آورد و شما ( و اوليا و مربيان مدرسه ) بايستي به محض مشاهده نشانه هايي، ترتيبي اتخاذ كنيد تا زمينه و تمايل او براي گفتگو بوجود آيد. مشاهده وضعيت مشابهي ( برنامه تلويزيوني يا در زندگي روزمره ) و يا ذكر خاطره مشابهي از دوران كودكي، خود زمان مناسبي براي طرح اين مسئله است. سوالاتي نظير« تو در اين مورد چي فكر مي كني؟ »يا « بنظرت اون فرد چيكارمي تونه بكنه؟ شروع هاي خوبي هستند كه مي توانند با سوالات بعدي همچون« تا حالا شاهد چنين موضوعي بودي؟ »يا « تا حالا چنين اتفاقي براي تو هم افتاده؟ »همره باشد.
در چنين ارتباط و گفتگويي نبايستي خود را عصباني و نگران نشان داد بلكه بايد با حفظ آرامش و درايت، ناخرسندي خود را از اتفاق افتاده بيان كرده و به كودك ابراز كرد كه اشتباه و قصوري از او رخ نداده و رفتار شخص خاطي است كه بسيار زشت و ناپسند بوده و شما حامي او خواهيد بود و مي توان قضيه و مسئله را بدرستي حل كرد. بر حسب مورد، نحوه برخورد متفاوت و به قرار زير است:
ـ اگركودك مورد اذيت و آزارقرار گرفته باشد: از طريق صحبت با كودك و يا دوستان او اطلاعات لازم را بدست آوريد ( كي، كجا، چطور، ‌چندين بار و... ) و با معلم و در صورت لزوم ناظم يا مدير مدرسه موضوع را در ميان بگذاريد. از رو در رو كردن كودك با فرد خاطي خودداري كنيد و موارد زير را به كودك انتقال دهيد:
ـ عصباني شدن يك واكنش طبيعي است ولي اين مسئله همان چيزي است كه فرد زورگو مي خواهد. در ضمن، گريه كردن يا ترس ( از جمله فرار كردن ) باعث مي شود تا فرد زورگو احساس قدرتمندي بيشتري كند. لذا به كودك بگوييد كه در اين موارد بايستي خونسردي خود را حفظ كند و با صلابت و بدون دويدن خود را ازمحل دور كند. تلافي و مقابله به مثل كردن مي تواند باعث بدتر شدن موضوع و درگيري فيزيكي و جراحت يك يا دو طرف شود. به او توضيح دهيد كه چنين عملي نه نشانه ضعف بلكه نشانه درايت و هوش بيشتر است ( فرار عاقل از نادان بهتر از غلبه بر آن است ).
ـ گاهي با گرفتن قيافه اي جدي و نگاه چشم در چشم و بيان توقف اذيت و آزار، فرد خاطي عمل خود را متوقف مي كند ( از پوزخند زدن، مسخره كردن و يا بكار بردن كلمات زشت خودداري كند ).
ـ در اولين فرصت ممكن موضوع را با يك فرد بالغ مطمئن ( معلم، ناظم و... ) در ميان بگذارد ( خصوصاً‌ اگر درگيري فيزيكي رخ داده باشد. )
ـ از قرار گرفتن در موقعيت و مكانهاي بروز زورگويي و درگيري تا حد امكان دوري كند.
ـ در صورت امكان سعي كند با دوست يا دوستان و يا گروه خود باشد و از تنها ماندن دوري كند.
ـ گاهي همراهي دوست يا خواهر/برادر بزرگتر يا تنومند تر و درصورت لزوم متوقف كردن فرد زورگو و پرخاشگركمك كننده خواهد بود.
ـ اگر واقعه در مدرسه رخ داده باشد بايستي قضيه بامعلم، ناظم و يا مدير مدرسه در ميان گذاشته شود و از آنها خواسته شود تا محيط امني براي دانش آموزان بوجود آورند و اگر قادر به اين كار نيستند، مدرسه فرزندتان را تعويض كنيد.
ـ خود را با كودك زورگو و يا والدين او درگير نكنيد ( مگر اينكه هيچ انتخاب ديگري نداشته باشيد ).
ـ برداشت و نظر هم سن و سالان براي كودك بسيارمهم است و بايستي از هرنوع رفتار و گفتار درحضورهم سن و سالان و مجامع عمومي كه بوي ناز پروري و توجه بيش از حد و يا بچه ننه بودن را بدهد خودداري كرد ( حمايت و تحسين در حد معمول و ابراز محبت در خلوت خصوصي ).
ـ از طريق بازي نمايشي نحوه برخورد با مسئله را به او آموزش دهيد.
ـ اگر قرار باشد فقط يك اقدام كارساز باشد آن يك چيز تقويت حرمت نفس مثبت و اعتماد به نفس كودك است. دراين زمينه خاص، يكي از اقدامات خوب، ‌درگير كردن كودك در يك فعاليت ورزشي و هنري و ثبت نام او در يك كلاس آموزش دفاع شخصي ( و نه لزوماً‌ رزمي ) است.
اگر كودك شاهد زورگويي و اذيت باشد، به كودك خود بياموزيد كه در حد توان خود از مظلوم حمايت و با ظالم مقابله كند و اگر مي ترسد و يا تصور مي كند كه اقدامش موثر نخواهد بود از دوستان يا يك فرد بالغ قابل اعتماد درخواست كمك نمايد واز گروه هايي كه ديگران را مورد اذيت و آزار قرار مي دهند، خارج مي شود ( حتي اگر از حمايت محروم شود ).
ـ اگر فرزند شما مرتكب زورگويي و پرخاشگري شده است: اگر متوجه چنين رفتاري از طرف فرزندتان شديد آن را نه يك ويژگي مثبت و زرنگي و قدرت او بلكه نوعي اختلال جدي رفتاري در نظر بگيريد كه در صورت عدم اصلاح ميتواند در آينده نه چندان دور به ترك تحصيل‌، اعتياد، ‌بزهكاري و يا جرايم جنايي بيانجامد ( در اكثر موارد ) :
ـ موضوع را با معلم، ناظم و يك مشاوره آگاه و با تجربه در ميان بگذاريد و نظرات آنها را جويا شويد.
ـ مشكلات و عوامل زمينه ساز خانوادگي رام مرتفع كنيد ( اصلاح تنش هاي خانوادگي، حذف خشونت در روابط خانوادگي، برقراري روابط انساني ميان اعضاء خانواده، حل منطقي مسائل و اختلافات و نه زور آزمايي و... ).
ـ پيوند عاطفي ميان خود و فرزندتان را اصلاح كنيد ( مهر و محبت بي قيد و شرط و وضع قوانين و مقررات عاقلانه و منصفانه و... ).
ـ هيچگاه از تنبيه فيزيكي استفاده نكنيد، بلكه با وضع مقررات درست ( و ازجمله عواقب تمرد از آنها ) رفتار قابل قبول و غير قابل قبول رامشخص كنيد ( مي توان خشمگين شد ولي رفتار خشونت آميز و پرخاشگرانه غير قابل تحمل خواهد بود و با عواقب مشخصي همچون محروميت موقت از امتيازي همراه خواهد بود ).
ـ تمامي تمهيدات لازم براي تقويت حرمت نفس و اعتماد به نفس فرزندتان را بكار ببنديد.
ـ فيلم و بازيهاي خشن را از صحنه زندگي كودك خارج كنيد.
ـ راه و روش برخورد صحيح و حل مسائل را به كودك آموزش دهيد.
ـ رفتار خوب و درست كودك را مورد تشويق و تحسين قرار دهيد.
ـ نقش و جايگاه مربيان و مسئولين مدرسه: مهمترين وظيفه مسئولين و مربيان مدرسه تامين محيطي امن و با كمترين تنش براي رشد اجتماعي و تحصيلي دانش آموزان است و توجه به نكات زير مي تواند بسيار كمك كننده باشد:
ـ در زمان ثبت نام، قوانين و مقررات حاكم بر مدرسه و اصول پيشگيري و برخورد با مسئله زورگويي و وظايف والدين و دانش آموزان به صورت مكتوب به آنها داده شود.
ـ در اولين نشست همگاني اولياء و مربيان و نيز بطور جداگانه با دانش آموزان كل مدرسه و با دعوت از يك كارشناس و يا روانشناس آگاه نحوه پيشگيري و برخورد با اين مسئله و وظايف و مسئوليت تك تك دانش آموزان ارائه شود.
ـ كودك آزار ديده را مورد حمايت قرار داده و او را به خاطر جمع كنيد كه تمام تمهيدات لازم براي جلوگيري از وقوع مجدد آن را بكارخواهيد بست و هويت او محفوظ خواهد ماند.
ـ از رو در رو كردن صدمه ديده با كودك خاطي خودداري كرده و از منابع اطلاعاتي متعدد نام ببريد. ( مثلاً‌ چندين نفر شاهد ماجرا بوده و گزارش داده اند ).
ـ به كمك ساير دانش آموزان و مربيان تمامي اطلاعات لازم و كامل را در مورد اتفاق رخ داده شده بدست آوريد.
ـ بلافاصله كودك خاطي را بازخواست نموده و عواقب تكرار اين مسئله كه مي تواند حتي اخراج از مدرسه باشد را به او گوشزد كنيد و با والدين او ترتيب يك نشست و گفتگو را بدهيد.
ـ بدون اصلاح جو و فضاي حاكم بر خانواده كودك زورگو و پرخاشگر، هر تلاش و اقدام ديگري اثرات موقتي خواهد داشت. لذا مشاوره خانوادگي و تربيتي جزو ضروريات است.
ـ والدين كودك آسيب ديده رامطلع كنيد و راهنمايي هاي لازم را انتقال دهيد و اقداماتي راكه به اجرا گذاشته ايد به اطلاع آنها برسانيد.
ـ ظرف دو سه روز بعد با كودك صدمه ديده گفتگوي مجددي داشته باشيد و از امنيت و راحتي او اطمينان خاطر پيدا كنيد و رفتار كودك خاطي را تحت نظر مداوم خود قرار دهيد.
ـ كودكان را تشويق كنيد تا حامي يكديگر در برابر فرد زورگو و خلافكار باشند ( و نه تماشاچي ) و عمل آنها را مورد تاييد و تحسين قرار دهيد.

(7) آموزش نحوه ي برخورد و كنار آمدن با طرد شدن

احساس تعلق داشتن به گروه و جمع و دوستي ازنيازهاي اساسي براي سلامت رواني و شخصيتي انسان است ( خصوصاً‌ براي تقويت حرمت نفس، بارور شدن توانمندي ها و قابليت ها، مقابله با احساس تنهايي ) و هسته اوليه آن با پيوند عاطفي
امن ميان والدين و كودك در دو سال اول تولد شكل مي گيرد و در سنين بعدي با روابط بين فردي و دوستي رشد مي يابد و در سنين راهنمايي و دبيرستان احساس تعلق به گروه به شديدترين سطح خود مي رسد.
احساس دفع و طرد شدگي بسيار دردناك ومخرب بوده و گاهي عواقب و اثرات آن مي تواند تا آخر زندگي فرد باقي بماند ( اگر والدين بدرستي با آن برخورد نكنند ) و اكثر كودكان و بالغين چنين موقعيت و حالاتي را هراز گاهي تجربه مي كنند ( عدم تمايل خواهر يا برادر براي بازي با او، عدم بازي دادن همكلاسي ها، ‌عدم دعوت به جشن تولد و... ) علل مختلفي در طرد كودك توسط همسالان نقش ايفاء مي كنند كه مهمترين آنها عبارتند از: خصوصيات ظاهري كودك ( نظافت، لباس، وزن، نژاد، رنگ پوست، ‌معلوليت جسمي و... )؛ رفتار و عادات كودك ( لكنت زبان، ‌حركات و رفتارهاي نامتناسب با جنسيت، ‌... )؛ ‌زمينه هاي اقتصادي يا قومي كودك؛ ‌مهارتهاي اجتماعي كم ( خصوصاً‌ عدم توانايي در درك احساسات ديگران و واكنش مناسب نشان دادن )؛ برخي از ويژگيهاي شخصيتي منفي ( خشونت و عصبي بودن، تدافعي بودن، مضطرب و حساس بودن و... ) و خجالتي بودن.
اگر كودك براي بازي بادوستانش بيرون مي رود ولي مدت كوتاهي يا گريان بر مي گردد، يادوستانش ديگر بااو تماس نمي گيرند، يا ابراز مي كند كه دوست ندارد به مدرسه برود و يا به كرات تمارض مي كند بايستي به فكر طرد و دفع كودك توسط دوستان ياهمسالانش بود. برخورد هاي لازم براي چنين تجربياتي عبارتند از:
* با او ابراز همدلي كنيد:
اولين و مهمترين قدم، درك احساس كودك و ابراز همدلي است. هيچگاه با تصور كمك به كودك احصاص و ناراحتي او را كوچك و بي اهميت تلقي نكنيد و جملاتي نظير« اون ( اونا ) كي هستش كه اصلاً‌ ناراحت بشي »يا « اون چيزه مهمي نيست كه خودتو ناراحت مي كني »بكار نبرديد. فقط و فقط احساس او
را با كمك و لحن همدلانه مشخص و تاييد كنيد. مثلاً‌ »معلمومه خيلي ناراحت و مايوس شدي كه به جشن تولد دعوت نشدي »
* گفتگوي دروني منفي او را اصلاح كنيد:
در پي چنين وقايعي بسياري از كودكان ( خصوصاً‌ كودكان خجالتي )، در درون خود را مقصر دانسته و سرزنش مي كنند و احساس دوست نداشتني بودن مي كنند. از بكار بردن جملاتي كه باعث تشديد چنين درك و باوري دراو مي شوند، خودداري كنيد ( مثلاً‌ چي كار كردي كه تو رو دعوت نكرد؟ ) كودك ممكن است جملاتي نظير« هيچ كي ( يا اونا ) منو دوست نداره »يا « من غير عادي هستم »به زبان آورد. در اين موارد به كودك متذكرشودي كه چنين نتيجه گيري درست نيست زيرا فلاني و فلاني و... تو رو دوست دارند يا « اونايي كه تو رو خوب مي شناسند دوستت دارند »يا « غير عادي و عجيب و غريب اين هستش كه ديگران رو مسخره كني و... »به كودك توضيح دهيد كه چنين اتفاقي مي تواند دلايل بسيار زيادي داشته باشد. مثلاً‌ تكميل بودن گروه براي بازي يا عدم امكان متوقف كردن بازي يا فعاليت يا نياز به داشتن هنر و مهارتي و يا حتي ناراحتي يا حسادت فرد يا افرادي و... از كودك بپرسيد كه خودش دليل آن را چه مي داند و اگر واقعاً‌ رفتار نادرستي از او سرزده مي توان به او آموزش داد كه اشتباه خود را بپذيرد و براي جبران با معذرت خواهي از طرف مقابل، ‌رفتار خود را اصلاح كند. اگر تجربه مشابهي در روابط خود داريد و توانستيد با آن بدرستي برخورد كنيد، بيان آن خالي از فايده نخواهد بود.
* يادآوري توان محدود و عدم امكان كنترل برخي از چيزها:
به كودك توضيح دهيد كه بسياري از چيزها خارج از كنترل ماهستند ( مثلاً‌ رنگ پوست، قد، ‌محدود بودن افراد شركت كننده در يك مسابقه، ‌رفتار نامناسب كسي و... ) و بايستي آنها را بپذيريم و در مقابل بهترين تلاش مان را در مورد چيزهايي كه تحت كنترل و تاثير ماهستند انجام دهيم ( تمرين، ‌رفتار درست، پايداري و... )
* تفاوتها را متذكر شويد:
به كودك توضيح دهيد همانطور كه حتي ميان اعضاء خانواده تفاوت وجود دارد افراد در سليقه ها، ‌آرزوها، ارزشها، ‌نظرات و عقايد نيز باهم بسيار متفاوت هستند و برخي از افراد با هم جوش نمي خورند و عدم تمايل فردي به
برقراري ارتباط يا دوستي و غيره به منزله بد بودن طرف مقابل نيست و فقط تفاوت در سليقه و ذائقه وجود دارد.
* به او كمك كنيد تا راه حلي پيدا كند:
در چنين تعامل و گفتگويي بايستي علاوه بر چراغ انداختن بر روي مسئله و آشكار كردن واقعيت ها، به كودك كمك نمود تا راه حل هاي مناسبي براي آن پيدا و انتخاب كند ( به نظرت حالا چي كار مي توني بكني تا ناراحتي ات كمتر بشه؟ )
* مهارت هاي اجتماعي را به او آموزش دهيد:
نحوه صحيح ملحق شدن به گروه، ‌شروع ارتباط، حفظ و نگهداري رابطه، پايبندي به رابطه، حمايت از يكديگر، روحيه ورزشكاري داشتن و رازداري را به او آموزش دهيد. ( به مطالب ديگر اين فصل مراجعه كنيد ).
* اعتماد به نفس او را تقويت كنيد:
تمامي اقدامات لازم براي ارتقاء حرمت نفس و اعتماد به نفس او را بكارببنديد ( به مبحث مربوطه مراجعه كيند ).

(8) آموزش ابراز وجود و جرأت و جسارت

از نظرتعريف به توانايي درابرازنظر و درخواست و ايستادن براي حفظ حرمت و طلب حق و حقوق خود بدون تجاوز به حريم و حق و حقوق ديگران جرات و جسارت گفته مي شود. يكي از مشكلات اصلي افراد كمرو و خجالتي كمبود جرات و ابراز وجود است. براي پرورش و تقويت چنين ويژگي رعايت نكات زير كمك كننده خواهد بود.
* او را با حق و حقوقش آشنا كنيد:
در هر جامعه اي چه كودكان و چه بالغين داراي يك سري حق و حقوق اوليه انساني هستند و پدر و مادر ( و مسئولين جامعه ) بايستي در بطن زندگي آنها را به فرزندان خود منتقل كنند كه مهمترين آن ها عبارتنداز:
ـ با احترام و حرمت بااو برخورد شود. هيچكس حق ندارد ديگري را مورد تحقير، سركوفت و تمسخر قرار دهد و به او بي احترامي كند و يا دراو احساس گناه حماقت و ناديده گرفته شدن بكند ( مگر اين كه طرف مقابل به حريم و حرمت فرد تجاوز نمايد )
ـ هر انساني حق دارد كه اشتباه كند ولي بايستي نتايج و پيامدهاي آن را نيز بپذيرد و مسئوليت آن را خود به عهده بگيرد.
ـ هر فردي مي تواند بدون اين كه احساس گناه يا خود خواهي بكند، به خواسته ديگران جواب رد دهد و نه بگويد.
ـ در زندگي خصوصي خود، فقط در برابر تعداد محدودي از افراد مي تواند پاسخگو باشد ونه هيچكس ديگري ( خود، ‌والدين، خواهر، و برادر وگاهي اعضاء بسيار نزديك خانواده از جمله همسر ).
ـ فرد مي تواند بدون اين كه احساس بدي بكند، ‌نظر خود را عوض كند ( اول بستني ميخواستم ولي حالا مي بينم شكلات مي خوام؛ ‌فكرمي كردم بچه نمي خوام ولي حالا با هر قيمتي مي خوام بچه دار شوم و... )
ـ حق دارد خواسته خود راابراز كند ( و درنظر دارد كه طرف مقابل حق دارد جواب رد بدهد ).
ـ شنيده شود و جدي گرفته شود
ـ بدون اين كه احساس بدي بكند اگر موضوعي را متوجه نمي شود، ‌آن را ابراز كندو درخواست توضيح و اطلاعات بيشتر كند.
* به او بياموزد كه قرار نيست همه او را دوست داشته باشند:
بايستي كودك متوجه اين موضوع شود كه قرار نيست با همه دوست باشد و همه او را دوست داشته باشند و يا همه را از خود راضي نگه دارد. همين كه با ديگران دوستانه و محترمانه رفتار كند كافي است و داشتن چند دوست خوب و نزديك و صميمي كافي است.
* قرار نيست كامل و بي عيب و نقص باشد:
كودك بايستي دريابد كه هيچ انساني كامل نيست و هر كسي داراي توانايي ها و ضعف هايي است و در زندگي همين كه تلاش كند بهترين خود باشند كافي است و اشتباه و شكست آخر دنيا نيست و ما از طريق اشتباهات خود به كمال و موفقيت مي رسيم.
* مسائل و حوادث را شخصي نكند:
برخي از كودكان ( خصوصاً‌ افراد خجالتي ) هر نوع اشكال و خراب شدن كارها و وقايع ناخوشايند را به خود گرفته و خود را
مقصر مي پندارد ( مثلاً‌ جدا شدن پدر و مادر، ‌تصادف رانندگي، خراب شدن غذا و... ). به كودك بايستي توضيح داده شود كه ما بر روي بسياري از چيزها كنترل و اثري نداريم و بايستي بدون مقصر خواندن كسي واقعيت راهمانطور كه هست پذيرفت و اگر كاري از دستمان بر مي آيد ومسئوليت و وظيفه ما نيز هست، تلاش خود را نماييم و بيش از توان خود هم توقع و انتظار نداشته باشيم.
* چگونه از پيامهاي « من »استفاده كند: بايستي از طريق تمرين ( خصوصاً‌ بازيهاي نمايشي ) در شرايط و موقعيتهاي نامناسب با ديگران به كودك آموزش داد تا نظر و احساس خود وعلت و چرايي آن را از طريق بكار بردن جملات اول شخص با حفظ آرامش و با جديت و صلابت ابراز كند. چند مورد از اين موقعيتها و ابراز خود به قرار زير هستند:
ـ كودك مورد بي محلي دوستش قرار مي گيرد: « من دلم مي گيره ( احساس ) وقتي نمي خواي با من صحبت كني ( عامل ). چون فكر مي كردم با هم دوست هستيم ( چرايي ).
ـ به كودك گفته مي شود كه بايستي شكلاتش ( يا مدادش و... . ) را بدهد درغير اينصورت مورد اذيت قرار نخواهد گرفت: « من از اين كه تهديد مي كني عصباني هستم و كسي حق نداره به زور از كسي چيزي بخواد ».
ـ دوست كودك با سر به سر گذاشتن يا خواسته اي نابجا موجب اختلال در كار او مي شود: « من احساس درماندگي مي كنم چون رفتارت باعث هواس پرتي من مي شه و نمي تونم كارم رو انجام بدم ».
ـ دوست او اعتياد پدرش را به ديگران بيان مي كند: « من احساس تأسف و ياس مي كنم كه اعتياد پدرم رو به ديگران ميگي. چون فكرمي كردم ميشه به تو اعتماد كرد ».
ـ كودك مورد تمسخر وريشخند وقرار مي گيرد: « من احساس شرم و خجالت مي كنم وقتي به من مي خندي و خنديدن به ديگران كار درستي نيست ».
* خواسته خود را بيان كند.
بتدريج بايستي به كودك آموزش داد كه علاوه بر ابراز احساس و علت چرايي آن، ‌خواسته خود را نيز بيان كند. نظير:
از كودك خواسته مي شود كه از بازي خارج شود يا اجازه بازي با هم داده نمي شود: « من خيلي ناراحت مي شم نمي خواي با من بازي كني. چون وقتي تو مي خواي بازي كني من قبول مي كنم. من مي خوام باهات بازي كنم »
ـ به كودك ناسزا و حرف زشت زده مي شود: « من خيلي عصباني مي شم وقتي فحش ميدي. چون من به تو يا كسي ديگه حرف زشت نمي زنم. ازت مي خوام كه اين كارت رو متوقف كني ».
ـ ديگري وسيله امانت داده شده را پس نمي دهد: من ناراحت هستم كه چيزي كه به تو امانت دادم، پي نميدي. من الالن خودم اونو نياز دارم ( يا هديه تولدم هستش، يا... ) و ازت مي خوام كه اونو پس بدي.
ـ كودك مثلاً‌ بدليل نمره پايين گرفتن مورد تمسخر يا دست انداختن مي شود: وقتي منو دست ميندازي يا مسخره ام مي كني دل سرد وغمگين مي شوم چون من بيشترين تلاشم رو مي كنم ( يا مريض بودم ) و مي خوام كه دست از مسخره كردن برداري. بتدريج به كودك آموزش دهيد كه حتي در ابراز احساسات خوب و مثبت خود نيز ازاين گونه پيامها استفاده كند ( مثلاً‌ « ازا ين كه بعد از مدرسه مي خواي با هم بازي كنيم خيلي هيجان زده و خوشحال هستم. چون ميدونم بهمون خيلي خوش ميگذره » ).
* الگوي خوبي براي او باشيد:
كودكان ضبط صوتهاي بسيار قوي و حساسي هستند و آنچه را كه مي بينند و مي شنوند ( خصوصاً‌ از والدين خود ) درون ذهن و حافظه خود ضبط مي كنند و از آنها به عنوان الگو استفاده مي كنند. در خانواده اي كه اصول تربيتي مستند و ديكتاتوري حاكم است معمولاً‌ كودك يا فردي ضعيف و توسري خود بار خواهد آمدو يا پرخاشگر و مهاجم. بايستي آن روز را كه فرزندمان شروع به نه گفتن به ما مي كند و در برابر حق و حقوق خود مي ايستد جشن بگيريم و نه اين كه فكر كنيم فرزندمان خيره سر و ياغي شده است. اگر تصميم و رفتار كودك برخلاف ميل و اشتياق ما است ولي بر خلاف قواعد و اصول مهم نيست آن را بايد به فال نيك گرفت و فقط با ذكر نظر و عقيده خود، به نظر و تصميم او احترام گذاشت ( حتي اگر بدانيم صد درصد اشتباه خواهد بود ). مثلاً‌ زماني كه كودك اشتها
ندارد و يا به غذايي يا انجام كاري غيرضروري علاقه اي ندارد بايستي به او اصرار كرد. اما بايستي دربرابرآن درسته ازقواعد و مقررات مهم خانواده با ثبات و سرسخت بود. كودك كه از طريق مقررات و قوانين باثبات و درعين حال درست، منطقي و منصفانه با حق و حقوق خود آشنا شده ودر مطالبه آنها استوار و صبور خواهد شد. بايستي هر اقدام و رفتار جسورانه ( و نه پرخاشگرانه ) كودك مورد تأييد، ‌تشويق و تحسين قرار گيرد.

توجه:

با آموزش نحوه ابراز وجود و نظر خود، اعتماد به نفس كودك افزايش يافته و جسورتر مي شود و جلوي بسياري از زورگويي هاي همسالان خوبخود گرفته مي شود.

نكته:

از فرزندتان بيشتر ودور و بر كودكان رياست طلب و سلطه جو است. فرصتهايي بوجود آوريد كه با دوستان و همبازيهايي كه كمتر چنين ويژگي را دارند باشد تا اين توانايي در او تقويت شود و بتواند خودش باشد. براي كودكان خجالتي و كمرو بهتر است در هر نوبت بيش از يك همبازي يا دوست براي بازي دعوت نشود.
منبع مقاله :
سادتيان، سيد اصغر؛ (1389)، کمرويي، خجالت، ترسويي، اضطراب، و ترس از مدرسه، جسارت، ابراز وجود، ترس از سخنراني، اضطراب اجتماعي، مهارتهاي اجتماعي در کودکان نوجوانان و بالغين، نشر انتشارات ما و شما، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط