تشکیلات دربار صفوی از نگاه سفرنامه نویسان اروپایی

باگسترش روابط ایران و اروپا در دوران صفوی، سفرنامه ها و یادداشت های با ارزشی از آن دوران به دست ما رسیده است. بسیاری از سیاحان در این دوره با انگیزه های گوناگون به ایران آمدند و شرح مشاهدات خود از زندگی مردمو
شنبه، 8 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تشکیلات دربار صفوی از نگاه سفرنامه نویسان اروپایی
تشکیلات دربار صفوی از نگاه سفرنامه نویسان اروپایی

 

نويسنده:رضا بیطرفان
منبع: راسخون




 

چکیده

باگسترش روابط ایران و اروپا در دوران صفوی، سفرنامه ها و یادداشت های با ارزشی از آن دوران به دست ما رسیده است. بسیاری از سیاحان در این دوره با انگیزه های گوناگون به ایران آمدند و شرح مشاهدات خود از زندگی مردمو آداب و رسوم ایشان را ثبت نموده اند. یکی از موارد مورد توجه این سیاحان و نمایندگان سیاسی، دربار صفویه و تشریفات، هدایا، مناصب، القاب و...بوده که در برخی از این سفرنامه ها به شکل مفصلی به آنها پرداخته شده است. سفرنامه نویسان در هر دوره به مطالبی اشاره می کنند که برای مردم جامعۀ مورد نظر آنها، بسیار عادی و پیش پا افتاده هستند و همچنین محدودیت های کمتری برای ارائۀ تصویر واقعی از جامعه دارند.
در این مقاله تلاش برآنست تا با روشی توصیفی و تحلیلی و بهره گیری از سفرنامه های اروپاییان در دوران صفوی به بررسی و تحلیل وضعیت دربار و تشکیلات آن در ایران عصر صفوی پرداخته شود.
واژگان کلیدی: صفویه، ایران، دربار صفویان، سفرنامه نویسان اروپایی، روابط خارجی.

مقدمه

دوران صفویه به دلایل گوناگون از دوره های پر رونق در روابط سیاسی ایران بوده و بیش از تمام دوره های قبل از خود، شاهد حضور سیاحان و سفرنامه نویسان در ایران بوده ایم که با انگیزه های سیاسی، تجاری، مذهبی و ...به ایران آمده و به فراخور حال و روز خود، به ثبت وقایع و شرح روزگار مردم پرداخته اند.
قدرت گیری دولت عثمانی و اکتشافات جغرافیایی اروپاییان مقارن با اوایل شکل گیری صفویان بود. در این زمان شاهان صفوی به جهت نیاز به تثبیت قدرت خود در منطقه، سیاستی مسالمت آمیز با اروپاییان داشتند و اروپاییان نیز به دنبال کسب منافع بیشتر بودند. در دوره های ابتدایی، تساهل و تسامح مذهبی کمی در میان شاهان صفوی برای پذیرش سیاحان و بازرگانان اروپایی دیده می شد، اما در دوره های بعد به ویژه در عصر شاه عباس اول، استفاده از رقابت میان دولت ها و بهره گیری از قدرت های نظامی مانند انگلیس در دفع دشمنان بیشتر به چشم می خورد. در این دوران نیز سیاحان و بازرگانان و نمایندگان سیاسی زیادی به آنها آمدند و حجم زیادی از گزارش ها را ثبت نمودند. این روند در دوران جانشینان شاه عباس با وجود تمامی مشکلات و نابسامانی ها ادامه یافت و حتی گزارش هایی از سقوط صفویه نیز در میان این سفرنامه ها به چشم می خورد.
برخی از این سیاحان که با دربار صفوی ارتباط نزدیکی داشتند، از رسوم دربار و قدرت شاه صفوی و مناصب و القاب به صورت مفصلی صحبت کرده اند. این نوشته ها منبع با ارزشی برای تحلیل اوضاع اداری و دربار صفوی به شمار می آیند.
خاندان صفوی از نسل شیخ صفی الدین اردبیلی بودند که از عارفان شناخته شدة زمان خود بود و در میان مردم اعتبار ویژه ای داشت و مریدان زیادی نیز در کنار او روزگار خود را سپری می کردند. با مرگ او، پسرش شیخ صدرالدین موسی به جایگاه او دست یافت و پس از او نیز سلطان خواجه علی و سپس ابراهیم و جنید جانشین ایشان شدند. سلطان جنید صفوی با دختر اوزون حسن آق قویونلو ازدواج که حاصل آن شیخ حیدر، پدر شاه اسماعیل اول صفوی بود. مادر شاه اسماعیل اول، عالم شاه بیگم بود. شاه اسماعیل در زمان تأسیس صفویان، سن و سال زیادی نداشت. طوایف مختلفی گرد شاه اسماعیل جمع شدند و به او در رسیدن به قدرت یاری رساندند. شاه اسماعیل در تبریز به تخت پادشاهی نشست. وی در 909ه ق ترکمانان آق قویونلو را منقرض کرد و خراسان را نیز در تصرف خود درآورد. در زمان اسماعیل، ازبکان و عثمانی ها در شرق و غرب، دشمنان ایران به شمار می رفتند و نبردهایی با آنها در گرفت. نبرد چالدران با ترکان عثمانی از سرنوشت سازترین نبردهای تاریخ ایران بود. طهماسب صفوی در 930 ه ق به جای پدر نشست. دوران حکومت او نیز همراه با درگیری هایی با دشمنان خارجی و شورش های داخلی گذشت. در دوران حکومت او بود که پایتخت به قزوین منتقل شد. قدرت قزلباشان در دروان حکومت طهماسب، قدرت شاه صفویه را به شدت محدود کرده بود اما طهماسب با غلبه بر آنها، توانست تا 984 ه ق حکومت کند. اسماعیل دوم پس از طهماسب به قدرت رسید که فردی خونریز و عیاش بود و بسیاری از خویشاوندان خود را به قتل رسانید. سلطان محمد خدابنده پدر شاه عباس اول، پس از اسماعیل دوم به قدرت رسید. شاه عباس اول یکی از مهمترین دوره های پادشاهی ایران را رقم زد. وی علیرغم خدمات و کارهای بزرگی که در دوران خود انجام داد، اعمال قساوت آمیزی نیز انجام داد که پایه های حکومت صفویان را متزلزل کرد. وی جانشین شایسته ای از خود به جا نگذاشت. در زمان او اصفهان به عنوان پایتخت ایران انتخاب و آبادی های زیادی در آن انجام گرفت و از شهرهای زیبا و با عظمت روزگار خود گردید. در دوران شاه عباس نیز نبردهای مهمی در شرق و غرب ایران انجام گرفت و روابط خارجی ایران نیز نسبت به دیگر دوره ها گسترش فراوانی یافت. تجارت ابریشم از موارد با اهمیت در روابط خارجی این دوره بود.
شاه عباس به خوبی توانست از حضور کشورهای اروپایی در ایران برای رسیدن به منافع کشور استفاده کند و از رقابت اروپائیان بهرة لازم را بگیرد هرچند این سیاست در زمان جانشینان او دنبال نشد و مشکلات زیادی برای ایران فراهم کرد.
در هرصورت، دوران صفوی یکی از دوره های مهم تاریخ ایران به شمار می رود و تأثیرات فراوانی بر روند تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرن بر جا گذاشت. هویت مستقل ایرانیان بعد از قرن ها در این دورن شکل گرفت و آشفتگی های دوره های قبل در این دوران به پایان رسید. اروپا نیز در این زمان به دلایل گوناگون به شرق توجه داشت و به دنبال کشف راه های جدیدی برای دستیابی به منابع و منافع سرشار در کشورهای شرقی بود. به همین دلیل در این زمان بیش از هر دورة تاریخی تا آن زمان، شاهد حضور سیاحان و گزارشگران اروپایی در ایران و سایر کشورهای منطقه بودیم. مشاهدات ایشان را می توان از ارزشمندترین منابع تاریخی اجتماعی و سیاسی صفویه دانست که بدون نگارش آنها، تصویر امروز ما از ایران عصر صفوی، ناقص خواهد بود.
باید دانست که سفرنامه نویسان و سیاحان در هر دوره از تاریخ به کشوری پا می گذارند، مواردی را ذکر می کنند که برای مردم آن مناطق، کاملاً عادی و پیش پا افتاده است و دلیلی برای توجه به آن وجود ندارد و همین امر باعث اهمیت سفرنامه ها در نگارش تاریخ هر دوره به شمار می رود.
بخشی از اروپاییانی که در دوران صفوی به ایران آمدند، به عنوان فرستادة سیاسی از سوی دولت های اروپایی به ایران آمده بودند و به دنبال تحقق اهداف سیاسی دولت های خود بودند و در قالب هیأت های سیاسی به دربار ایران سفر کرده بودند. قدرت دولت عثمانی در این زمان خطری بزرگ برای اروپا به شمار می رفت و اصلی ترین هدف سیاسی برای اروپاییان در ایران، اتحاد با صفویان علیه عثمانی بود. در نتیجه، وجود دشمن مشترک میان ایران و اروپا، موجب نزدیکی ایران و کشورهای اروپایی گردید.
این نمایندگان سیاسی در هنگام حضور در ایران در تماس مستقیم با دربار صفوی بودند و اطلاعات آنها در مورد تشکیلات دربار صفوی، بیش از دیگر سیاحان اروپایی بوده است. مبلغان مذهبی، ماجراجویان اروپایی و بازرگانان، دیگر گروه هایی بودند که علاوه بر نمایندگان سیاسی و با انگیزه ها و اهداف متفاوت به ایران می آمدند. البته در مواردی، بازرگانانی که به ایران می آمدند، به دنبال به دست آوردن امتیازات تجاری از دولت صفوی بودند و به همین جهت، هدف های تجاری و سیاسی با یکدیگر همراه می شدند.

معرفی سفرنامه ها

به درستی مشخص نیست نخستین سفر سیاحان غربی به مشرق زمین چه زمانی بوده است؛ اما آنچه به حقیقت نزدیک‌تر است اینست که علیرغم مشاهدات کلی افرادی چون هرودوت، گزنفون و پروکوپیوس از مشرق‌زمین، سفر سیاحان و جهانگردان خارجی به شرق و به صورت جزئی‌تر به ایران و دیگر ممالک اسلامی از اوایل دوره اسلامی آغاز شده است. به گفته شیبانی «کشور چین، نخستین کشور آسیایی است که فکر هیئت‌های تبلیغاتی اروپایی را به سوی خود معطوف و از سایر کشورهای آسیایی منحرف کرد» (شیبانی، 1384: 10) چنانکه گفته‌اند «اولین سفرنامه‌ای که توسط یک نفر اروپایی درباره ایران نوشته شده، سفرنامه بنیامین دوتول (B.de tudele) است که در قرن دوازدهم میلادی به ایران آمده است» (رستگار‌فسایی، 1380: 416). برخی دیگر برآنند که «اولین توجهی که به ایران و به طور کلی به نواحی دور دست شرق می‌شود در داستان «پریسترجان» است که در سال 1145 م گفتگویی از آن به میان می‌آید. از اروپاییانی که پیش از حمله مغول از ایران دیدن کرده‌اند، اطلاع زیادی در دست نیست و فقط در این میان اولین شرحی که به جای مانده است از "ربی بنیامین بن جوناح" سیاحی از شهر قطیله در ایالت ناوار اسپانیا است که بین سال‌های1160 تا 1173 م در نقاط مختلف شرق سفر کرده و می‌خواسته است از جوامع یهودیان در شهرهای سر راه خود اطلاعی کسب کند. قریب یک قرن پس از مسافرت ربی بنیامین به نظر می‌رسد که رابطه‌ای بین ایران و اروپا نبوده است. به طور کلی تا حمله مغول توجه اروپاییان فقط معطوف فلسطین بود و از شرق هم جای دیگری را نمی‌شناختند. عده معدودی در زمان جنگ‌های صلیبی به نواحی ارض مقدس سفر کردند و سفرنامه‌هایی از خود به جای گذاشتند؛ ولی تا حمله مغول از اوضاع نواحی دیگر شرق به طور کلی بی‌خبر بودند» (نک: جوادی، 1350: 172 به بعد). در مجموع شاید بتوان این نکته را پذیرفت که «تصور اروپاییان از آسیا در سده دوازدهم میلادی چون معجون شگفتی بود از عناصر مسیحی و الحاد که بعضی از آن‌ها متعلق به زمان‌های بسیار کهن می‌شد» (ویلتس، 1353: 14). شاید به همین دلیل شناخت اروپاییان از مغولان که در سده سیزدهم میلادی بر آسیا مسلط شده بودند تا مدت‌ها شناختی ناقص بود؛ چرا که «یکی از اولین گزارشات، ازآنِ ژولیان، کشیش دومینیکی اهل مجارستان بود که از سوی پادشاه مجارستان در 1234 م و همچنین 1237 م به نواحی ولگا و اورال و مشرق روسیه آمد. گزارشات او آمیخته‌ای از واقعیت و افسانه در مورد مغولان بود» (ویلتس، 1353: 36 و 37).
جنگ‌های صلیبی باعث شد که اروپاییان تماس نزدیک‌تری با شرق حاصل کنند و برای اولین بار پی ببرند که مسیحیانی چون نسطوریان و یعقوبیان در شرق هستند. در این دوره از قرون وسطی، گذشته از ارتباطی که در نقاطی چون سوریه، سیسیل و اسپانیا بود، تقریباً می‌توان گفت که دو منطقه متمدن شرق و غرب از حال یکدیگر بی‌خبر بودند. تمدن‌های قدیم شرق خود را مرکز دنیا می‌دانستند و تمدن عیسوی اروپا که تازه نضج می‌گرفت، در غرور جوانی به کسی اعتنایی نمی‌کرد. اندکی پس از حمله مغول به ایران، روابط بین شرق و غرب به سرعت گسترش می‌یابد و این وضع تا مرگ آخرین ایلخانان یعنی ابوسعید ادامه می‌یابد. به طور کلی سال‌های 1245 تا 1345 م از لحاظ سفرهای اروپاییان به شرق در خور تأمل است و سلطنت هلاکو و به خصوص شکست سپاه او از ممالیک مصر در عین‌الجالوت، نقطه عطفی در این دوره به شمار می‌رود. همچنین این سال‌ها در تاریخ سفرهای غربی‌ها به آسیا در قرون وسطی بسیار حائز اهمیت است. در قرن سیزدهم «اروپا چنان تغییرات شگرفی را پشت سرگذاشت که تصور آن نزدیک به محال است» (گامبریج، 1389: 19).
«دل کارپینه در 1246 م اولین سفیر پاپ به دربار گویوک خان مغول در قرا قو روم است. چند سال بعد، آندریاس فُن لوا ژومو که از دومینیکان‌ها بود به شمال مغولستان می‌رود. شوالیه بالدوئین فُن هنه گا، مانگو و فُن روبروک نفرات بعدی از مسافران شرق هستند. هایتون شاه ارمنستان و دیوید اَشبی هم بلافاصله پس از آن‌ها به شرق می‌روند. علاوه بر این‌ها "الکی خوش‌های حرفه‌ای" نیز در قرن سیزدهم به سیاحت در آسیا می‌پردازند. آن‌ها نه برای تبلیغ مذهبی و نه با عشق به جغرافیا و... که برای تجربه‌ای ماجراجویانه رنج سفر را بر خود هموار می‌نمایند» (گابریل، 1381: 50 و 51). با گذشت زمان اشتیاق به دوستی با اروپاییان از جانب ایلخانان سبب می‌شود که به طور قابل‌ملاحظه‌ای تعداد سیاحان و فرستادگان اروپایی به دربار ایلخانان افزوده گردد. به مرور زمان سیاحان و جهانگردانی همچون مارکوپولو و دیگران از مرزوبوم مسلمانان بازدید می‌کنند و گفته‌ها و شنیده‌ها و دیده‌ها را به رشته تحریر می‌کشند.
ژان شاردن از مشهورترین مسافران اروپا به ایران عصر صفوی به شمار می رود. او که اهل فرانسه بود طی دو سفر طولانی مدت در روزگار صفوی، در ایران حضور داشت و در سفرنامة با ارزش خود، به جنبه های گوناگون زندگی ایرانیان اشاره داشته است و کنجکاوی و دقت کم نظیر او باعث گردیده تا سفرنامه اش به منبعی با اهمیت در شناخت زندگی ایرانیان تبدیل شود. شاردن بر زبان های فارسی، عربی و ترکی مسلط بود و به همین دلیل در ارتباط با مردم، مشکل چندانی نداشت و همچنین در زمانی که در ایران بود، به نقاط مختلف سفر کرد و اطلاعات ارزشمندی جمع آوری کرد. سفرنامة او یکی از جامع ترین سفرنامه ها در قرن هفدهم میلادی به شمار می رود. کتاب هایی که در مورد صفوی به نگارش در می آیند، ناگزیر از مراجعه به سفرنامة وی هستند. ویژگی های جغرافیایی و شرایط اقلیمی ایران، پوشاک ایرانیان و اوضاع اجتماعی عصر صفوی مانند وضعیت زنان ایرانی، معماری ایرانی، آداب و رسوم مردم ایران عصر صفوی، خوراکی های مورد علاقة مردمان این سرزمین، علوم و موسیقی، وضعیت آموزش، اقتصاد و بازار و درنهایت طبقات مختلف اجتماعی، از مواردی است که شاردن در سفرنامة خود به آن پرداخته است.
پی یترو دلاواله اهل ایتالیا بود و در رم به دنیا آمده بود. دلاواله با هزینة شخص سفرهای زیادی انجام داد و عقاید و باورهای خود را به راحتی بیان می کرد. او در ایران زمان شاه عباس اول، علاوه بر مبلغین مسیحی، با درباریان صفوی نیز مراودات زیادی داشت. وی هدف خود از سفر را ارضای حس کنجکاوی و کسب شهرت برای خود و خانواده و کشورش ذکر می کرد و بیشتر با هزینة خود به سفر می پرداخت. دلاواله در جنوب ایران به ارزیابی نقاط مهم می پرداخت و اطلاعات علمی از گیاهان این مناطق به دست می آورد. دلاواله در امور مذهبی بسیار متعصب بود و تنها کاتولیک رومی را قبول داشت و این موضوع در کتابش به وضوح دیده می شود. دلاواله کسی بود که برای اولین بار اروپاییان را با خط میخی آشنا کرد. او مقدار زیادی از نسخ خطی کتب نفیس فارسی و مقدار زیادی رونوشت از کتیبه ها را به اروپا برد که اکنون در موزة واتیکان موجود است(همایون،1348، ج1: 113).
تاورنیه شش سفر به ایران داشت که اولین سفرش در زمان شاه صفی جانشین شاه عباس بود و البته در روزگار شاه عباس دوم و شاه سلیمان نیز به ایران سفر کرد. تاورنیه از سیاحان معروف اروپایی به شمار می رود. او زمانی به ایران آمد که ایران در روزگار با شکوه خود به سر می برد و هنر و صنعت ایرانی مراحل کمال خود را می پیموده است. تاورنیه جامعة ایران دوران صفوی را به دقت مطالعه کرد و طرز حکومت صفویان، تقسیمات مملکتی، سپاه صفوی، تشکیلات دربار، مشاغل درباری، وضعیت آموزش، آداب و رسوم ملی و مذهبی را در کتاب خود ذکر کرده است(تاورنیه، 1346: مقدمة مترجم). تاورنیه علیرغم توضیحات دقیق از اوضاع ایران صفوی، فردی با سواد و تحصیل کرده نبود و تحلیل هایی که ارائه می دهد چندان علمی نبوده است.
آدام اولئاریوس عضو سفارت هولشتاین بود و به ایران آمد. این هیأت در راه اصفهان ابتدا به اردبیل رفته و دو ماه در آنجا بودند. این هیأت آلمانی نتوانست مأموریت سیاسی و اقتصادی خود را به انجام برساند اما نتیجة فرهنگی این سفارت، سفرنامة اولئاریوس بود و همچنین ترجمة بوستان و گلستان سعدی. اولئاریوس خاطرات سفر خود را روزانه یادداشت می کرد و بعد از پایان مأموریتش در ایران به روسیه مسافرت کرد و مدتی در دربار تزار روسیه بود و بعد فردریش سوم او را به خدمت خود احضار کرد و ریاضیدان دربار او شد و نیز پس از یک مأموریت سیاسی دیگر در مسکو خاطرات سفر و مطالعات خود را به سال 1624میلادی منتشر کرد(اولئاریوس، 1364: مقدمة مترجم). زوایایی از زندگی در ایران و روسیه در کتاب او بازتاب یافته است و کتاب او را به منبعی مهم در این زمینه تبدیل کرده است. اولئاریوس در بخشی از سفرنامة خود به سفرش به روسیه می پردازد و در بخش دیگر، مشاهدات خود از ایران و شهرهای مختلف آن را بیان می کند. او در بخش مربوط به ایران به مواردی مانند آداب و عادات ایرانیان، گاه شماری ایرانی، علوم مختلف نزد مردم ایران، حرمسرای شاه صفوی، زبان فارسی، آموزش و مدارس، دین و مذهب، مراسم های مختلف مانند عروسی و عزادارای ها، بیماری ها و وضعیت بهداشتی و ...اشاره می کند.
برادران شرلی از شناخته شده ترین افراد اروپایی هستند که در روزگار صفوی به ایران آمدند. آنتونی و رابرت شرلی در زمان سلطنت شاه عباس اول به ایران آمدند و ابتدا به کاشان و سپس به اصفهان رفتند. آنها در اصفهان به سربازان فنون جنگی می آموختند و جایگاه ویژه ای نزد شاه ایران به دست آوردند و توجه قابل ملاحظه ای به ایشان می شد. آنتونی موفق شد تا رضایت شاه عباس را برای اعزام سفرا به اروپا برای جلب حمایت و اتحاد آنها علیه عثمانی به دست آورد و نهایتاً خود آنتونی به همراه حسینعلی بیگ راهی اروپا شدند و حوادث گوناگونی برای آنها اتفاق افتاد. اما در مورد رابرت برادر کوچکتر باید گفت که وی در سپاه ایران، نبردهایی با عثمانی ها داشت و حتی در این جنگ ها مجروح شد و شجاعت زیادی از خود نشان داد و شاه عباس به او عنایت ویژه ای داشت. او دو بار به اروپا فرستاده شد اما در بار دوم مورد خشم شاه عباس واقع شد و در 1036ه ق قزوین درگذشت(شرلی، 1330: 15-10).
انگلبرت کمپفر در 1683میلادی با هیأت سفارت سوئدی که به ریاست فابریتوس به ایران آمد با عنوان پزشک همراه شد و به حضور شاه سلیمان صفوی رسید. در ایران به اندازه گیری ارتفاعات و فواصل پرداخت و بعد از مدتی اقامت در اصفهان رساله ای دربارة گیاهان ایران نوشت(کمپفر، 1360: مقدمه). وی زبا فارسی و ترکی را می دانست و به دلیل آشنایی با فرهنگ ایرانی، تصوی متفاوت و دقیقی از ایران صفوی ارائه می دهد. کمپفر دیوانسالاری ایرانی را به خوبی به تصویر کشیده و حتی در مورد ساختمان های اداری ایران اطلاعاتی به دست می دهد و نیز در مورد مقامات مذهبی از جمله صدر، شیخ الاسلام و ...مشاهدات ارزشمندی داشته است. وی دربارة شاه سلیمان و خلقیات او نیز نکاتی را بیان می کند.
دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا در 1614میلادی به عنوان سفیر فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا به دربار شاه عباس اول فرستاده شد و دوسال در ایران ماند. وی در سفرنامه اش وضعیت جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی، سیاسی قسمت هایی از ایران عصر شاه عباس اول را مورد مطالعه قرار داد و دربارة خلقیات آن پادشاه و سیاست و کشورداریش و کیفیت زندگی طبقات مختلف مردم و آداب و رسوم ایرانیان سخن گفته است.
سانسون کشیش و مبلغ مسیحی فرانسوی بود که در زمان شاه سلیمان صفوی به ایران آمد. او نیز بر زبان های فارسی و ترکی مسلط بود و از سویی در ارتباط با مردم از آداب و فرهنگ آن ها با خبر بود و از سویی در دربار صفوی راه پیدا کرد و با سیاست های شاهان صفوی از نزدیک آشنا بود. کتاب سانسون اطلاعات سودمند و ارزشمندی از دیوانسالاری ایرانیان صفوی دارد و نثر سفرنامه اش نیز ساده و قابل فهم است و به شکل داستانی جذاب نوشته شده است. اگر برخی از کاستی های کتاب را که ناشی از عدم آشنایی کامل او با ایران است نادیده بگیریم، نگاه کلی نویسنده به ایران و ایرانیان آن زمان نگاهی مثبت و احترام آمیز است.
علاوه بر سفرنامه هایی که در بالا به آن اشاره شد، سیاحان و مأموران سیاسی دیگری نیز در عصر صفوی به ایران آمدند که گزارش هایی از سفرشان به دست آمده است. از آن جمله آنتونی جنکینسون که اولین انگلیسی در دربار ایران بود و گزارش سفرش را به سبک سیاحتنامه به جا گذاشته است. سفر او با تعصب شاه طهماسب صفوی بی نتیجه به پایان رسید. کروسینسکی کشیش لهستانی نیز در روزگار زوال صفویان به ایرن آمد و شرحی شنیدنی از محاصرة اصفهان دارد. سفرنامة او به شرح نابسامانی های اواخر صفویه پرداخته است و فساد دربار ایران را به خوبی به تصویر کشیده است. افراد دیگری مانند کارری، دلاند، هربرت نیز در عصر صفوی از خود سفرنامه هایی به جا گذاشتند.

تشکیلات دربار صفوی

روابط ایران و اروپا در دوران صفوی به دلایل مختلفی افزایش یافته بود. دولت های اروپایی از یک سو به دنبال ارتباط تجاری با ایران بودند و ایران را به عنوان بازاری مناسب برای محصولات خود می دیدند و از سوی دیگر به جهت ظهور عثمانی و بسته شدن راه ارتباطی اروپا با شرق از طریق عثمانی، به دنبال متحدی بودند تا به کمک آن علیه عثمانی اقدام کنند. هیأت های اروپایی در ایران از موقعیت خوبی برخوردار بودند و شرایط برای فعالیت های تجاری، سیاسی و مذهبی برای ایشان بسیار مناسب بود.
بسیاری از سیاحان اروپایی هنگام ورود به دربار ایران با تشریفات خاصی روبرو می شدند که هرکدام برداشت خود را از آن به شیوه ای بیان کرده اند. میزان احترامی که به فرستاده می شد به جایگاه آن شخص نزد شاه صفوی بر می گشت و درصورتی که شاه می خواست توجه زیادی به او داشته باشد، مقام بالاتری از دربار صفوی به استقبال او می رفته است(والسر، 1364: 30). به گفتة برخی از این فرستادگان، فراش باشی شاه ابتدا به نزد سفیران می آمده و پس از کسب اطلاع از نام آنها و اینکه از طرف چه کسی به ایران آمده اند، آنها را به نزد شاه صفوی می برده است(اولئاریوس، 1364: 550). سانسون در سفرنامه اش از رفتار مناسب با مأموران خارجی می گوید و می نویسد که آنها همه جا مورد احترام هستند و به عنوان مهمان شاه بسیار مورد توجه هستند و محل اقامت و سایر شرایط برای آسایش و امنیت آنها فراهم می گردد تا هیچ مشکلی برای آنها فراهم نشود(سانسون، 1346: 92).
هدایایی که سفرا و نمایندگان دولت های اروپایی به نزد شاه صفوی می آوردند، همراه با مراسم خاص و باشکوهی به شاه تقدیم می گردید. تقدیم هدایای در روز بار عام شاه صورت می گرفت. در هنگام بار عام شاه صفوی، معمولاً مراسم هایی دیدنی در میدان نقش جهان برگزار می شده که توصیف آن در سفرنامه های این دوره به چشم می خورد. مراسم بار عام شاهان صفوی در هر مرتبه در یکی از کاخ های صفویان برگزار می شد و تمام تلاش برای شگفت زده کردن مهمانان انجام می گرفت. به گفتة یکی از این سیاحان«در اینجا دیگر از حیواناتی که به غایت تمیز و تیمار شده اند مانند فیل، کرگدن، ببر و اسب هایی که با طلا و جواهر آراسته شده اند، از کوزه های بسیار بزرگ آشخوری ها بشقاب هایی که از طلا و نقرة خالص ساخته شده و سربازانی که با لباس زربفت رژه می روند، هیچ کم و کاستی در میان نیست. مرمرهای قیمتی، حوض ها، فواره های خروشان، فرش های قیمتی، دیوارهایی که با آنها را با طلا آراسته اند، تاج پرشکوه شاه، سازها و آوازهای ایرانی، غذاها و تنقلاتی که چون کوه روی هم انباشته است. اینها همه برای آن است که سفیر و همراهانش را تحت تأثیر قرار دهند»(کمپفر، 1360: 241).
توصیف جایگاه شاه ایران به عنوان شخص اول دربار صفوی، از مهمترین بخش های سفرنامه های این زمان است. قدرت بالای شاه صفوی از موارد قابل ذکر در سفرنامه های صفویه است. تاورنیه در توصیف خود از قدرت شاه صفوی می نویسد«شاه ایران می تواند بزرگترین رجال مملکت را به هر قسمی که میلش تقاضا کند به قتل برساند بدون این که هیأت دولت حق چون و چرا و یا احدی قدرت و جرأت داشته باشد که سبب یا علت آن را سؤال کند»(تاورنیه، 1346: 569). اولئاریوس نیز می نویسد که شاه ایران بدون مشورت با کسی، قوانین دلخواه خود را وضع و یا آنها را لغو می کند و جان و مال افراد مملکت در دست اوست و تمام مردم کاملاً مطیع و فرمانبردار او هستند. وی بسیار مغرور و متکبر است(اولئاریوس، 1364، ج2: 690).
شاه ایران جایگاه مقدسی در نزد مردم داشت و بسیار مورد احترام بود و سیاحان و سفیران نیز به این موضوع اشاره می کنند. «رعایای ایران، شاه را «عالم پناه» یعنی سایة عالم یا مطمئن ترین پناه تمام ملل عالم می خوانند و انصافاً این لقب بزرگ و افتخار آمیز به حق و انصاف به شاه ایران داده شده زیرا در آسیا هیچ شاهی وجود ندارد که بهتر از شاه ایران خارجیان را به حضور بپذیرد و آنها را دوست داشته باشد»(سانسون، 1346: 20).گفته شده است که کسانی که به حضور شاه صفوی می رسیدند، در چهار قدمی او متوقف می شدند، آن گاه در مقابل او به زانو می افتادند و سه بار سجده می کردند و بعد مراسلة خود را به ایشیک آقاسی می دادند(شاردن، 1345، ج3: 250).
پایبندی شاهان صفوی به اعتقادات دینی نیز مورد توجه سفیران و سیاحان قرار داشت. کمپفر از روزه داری ها و مسجد رفتن های شاه سلیمان می نویسد(کمپفر، 1360: 70).
شاه ایران از آنجا که صاحب همه چیز بود، ثروتمندترین شخص مملکت به حساب می آمد و هرچه را هم می خواست به راحتی به دست می آورد. املاک امرا و بزرگان که از سوی شاه به ایشان بخشیده شده بود، همواره در خطر مصادره توسط شاه قرار داشت. اثاث قصر شاه عبارت بود از قالی های زیبا و گرانبها و ظروف طلا و نقره و جواهرات بی نظیر که بازرگانان از کشورهای دیگر برای او می آوردند و همچنین اسب های عالی برای شاه صفوی در نظر گرفته شده بود که با طلا و جواهر زینت داده می شدند. دربار صفوی از افراد مختلف در مناصب مختلف تشکیل می شد و کسانی که به عنوان کارگزاران امور کشوری و لشگری و یا مشاوران شاه در دربار حضور داشتند، از افراد با تجربه و شناخته شده در امر سیاست بودند. از مواردی که در دربار صفوی اهمیت فراوانی داشت، نگه داشتن اسرار بود و مردم تا آخرین لحظه از تصمیمات اخذ شده در دربار مطلع نمی شدند(سانسون، 1346: 170).
سفرنامه نویسانی که در دوران صفوی به ایران آمدند، علاوه بر شاه به دیگر مناصب دربار صفوی نیز اشاره داشته اند. رئیس الوزرا یا همان وزیر بزرگ پس از شاه بالاترین مقام دربار صفویان بود. وی مباشر مالیه بود و تمام مقرری ها و انعام ها به دستور او پرداخت می شد. کسانی که در حکومت صفوی برای رسیدن به مقام های بالای کشوری و نظامی با یکدیگر رقابت می کردند، مبالغ هنگفتی به وزیر می دادند و همچنین در روزهایی که برای شاه هدایایی فرستاده می شد، او را نیز فراموش نمی کردند(سانسون، 1346: 44). گفته شده که وزیر حقوق زیادی از خزانة دولت دریافت می کرده یا بهتر است بگوییم برای خود کنار می گذاشته است. کلانتر، داروغه، مستوفی الممالک، مستوفی خاصه، وزیر خاصه و وزیر الملوکی به عنوان معاونان وزیر به او در ادارة امور کشور کمک می کردند. دو منشی نیز در اختیار وزیر بود که صاحب قلم خوانده می شد و ارسال فرامین به عهدة ایشان بود(سانسون، 1346: 45).
ایشیک آقاسی باشی در دورة صفوی، رئیس تشریفات دربار بود و خوان سالار تهیة لوازم آشپزخانة شاه را بر عهده داشت. منشی دربار از افراد مهم دربار صفوی به شمار می رفت و نوشتن نامه های شاه به سلاطین خارجی را بر عهده داشت و نوشت صورت مخارج کشور و همچنین نگارش تاریخ وقایع کشور را انجام می داد. وی احکام و فرامین شاه ایران را ظهر نویسی می کرد و بر آنها صحه می گذاشت(سانسون، 1346: 48).
منجم باشی، حکیم باشی، مباشر کل اصطبل، مهر دار، رئیس دربار، مهماندار باشی، رئیس صوفیان، والی، بیگلربیگی، قول بیگی، وزیر، سلطان و داروغه از مناصب مهم دیگر محسوب می شدند(سانسون، 1346: 54).
اولئاریوس مقامات مهم و درجه یک را بیست و یک منصب می داند که این مقامات عبارتند از اعتمادالدوله، قورچی باشی، مهتر، واقعه نویس، دیوان بیگی، قوللر آقاسی، ایشیک آقاسی باشی، یساول، صحبت، ناظر، توشمال باشی، دوات دار، میرآخورباشی، میرشکار، سگبان باشی، یساول قور، سفره چی، آبدار، خزانه دار سلطنتی، انباردار، یساول نظر و مهماندار. وی همچنین مقامات درجه دوم را نیز ذکر می کند مانند کشیک چی باشی، جارو دار، جارچی باشی، جلودار باشی، مستوفی، منشی، سرایدار، مشرف، قناد، شربت دار، بیل دار و شاطر(اولئاریوس، 1364: 760).
تاورنیه نیز در سفرنامة خود به برخی دیگر از مناصب و مشاغل دربار صفوی اشاره می کند که برخی از آنها عبارتند از: زمین دار باشی، قلیچ، داروغه، شراب چی باشی، مشعل چی باشی، قهوه چی، خاصه تراش قاپوچی باشی، ملک التجار، میراب، جلو دار باشی، کشیک چی و ...(تاورنیه، 1346: 580).
علاوه بر مناصب و مشاغل دربار و سلسله مراتبی که در دربار صفوی مورد اشارة سیاحان قرار گرفته است، دربار و درگاه صفوی نیز مورد توجه ایشان بوده است. درگاه خانه یا قصر شاه به شدت مورد احترام بود و مکانی مقدس به شمار می رفت و اگر یک مجرم قبل از دستگیری می توانست فرار کند و خود را به قصر شاه برساند، در آنجا بست می نشست و در امان بود. هیچ کس حق تجاوز به این مکان را نداشت اما اگر مجرم از این مکان خارج می شد، بدون هیچ ملاحظه و صحبت و بدون انجام محاکمه کشته می شد(دلاواله، 1381، ج1: 500).

نتیجه

در مجموع می توان گفت که حضور گستردة اروپاییان با انگیزه های مختلف در ایران عصر صفوی منجر به پدید آمدن سفرنامه های با ارزشی از این دوران شده است. سیاحان این دوره در مواردی موفق به ارتباط نزدیک با دربار صفویه گردیدند و توانستند اطلاعات سودمندی از تشکیلات صفویه به دست آورند. به نظر می رسد در این زمان تشریفات و اعطای القاب و مناصب به شکل قابل توجهی در دربار شاهان صفوی معمول بوده است. به ویژه در روزگار تثبیت و شکوفایی صفویان مانند عصر شاه عباس اول، عظمت دربار صفویان بیشتر به چشم می آمده است. تقسیمات مربوط به وظایف درباریان در دوره های بعد از صفوی به این گستردگی دیده نمی شود، هرچند که تا مدت ها القاب و مناصب صفویه در ظاهر حفظ شده بودند.
کتابنامه
-همایون، غلامعلی(1348)، اسناد مصور اروپائیان از ایران، ج1، تهران: دانشگاه تهران.
- دلاواله، پی یترو(1381)، سفرنامة دلاواله، ترجمة شعاع الدین شفا، تهران: علمی و فرهنگی.
- تاورنیه، ژان باتیست(1346)، سفرنامة تاورنیه، ترجمة ابوتراب نوری، تصحیح دکتر حمید شروانی، اصفهان.
- اولئاریوس، آدام(1364)، سفرنامة آدام اولئاریوس، ترجمة احمد بهپور، تهران: ابتکار.
- شرلی، آنتونی(1330)، سفرنامة برادران شرلی، ترجمة آوانس، تهران: بی نا.
- سانسون(1346)، سفرنامة سانسون، ترجمة تقی تفضلی، تهران: بی نا.
- کمپفر، انگلبرت(1360)، سفرنامه، ترجمة کیکاوس جهانداری، تهران: خوارزمی.
- واسر، سیبیلا شوستر( 1364)، ایران از دید سفرنامه های اروپائیان، ترجمة غلامرضا ورهرام، تهران: امیرکبیر.
- جوادی، حسن(1350)، «ایران از نظر مسافران اروپایی»، بررسی‌های تاریخی، ش 35، صص 169 تا 198.
- رستگارفسایی، منصور (1380)، انواع نثر فارسی، تهران: سمت.
- شیبانی، ژن رزفرانسواز (1384)، سفر اروپاییان به ایران، ترجمۀ سیدضیاءالدین دهشیری، تهران: علمی‌وفرهنگی.
- گابریل، آلفونس (1381)، مارکوپولو در ایران، ترجمۀ پرویز رجبی، تهران: اساطیر.
- گامبریج، ارنست (1389)، تاریخ مختصر جهان، ترجمۀ علی رامین، تهران: نی.
- ویلتس، دوراکه (1353)، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران: خوارزمی



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط