معروف است که «الفضل ما شهدت به الاعداء: برتری حقیقی آن است که دشمنان بدان معترف اند.»
اینکه رهبر معظم انقلاب قریب به ۴۰۰ مشاور فکور و متخصص دارند که در زمینه های گوناگون به ایشان مشورت های تخصصی میدهند، امروز مشخصا مورد اعتراف بدخواهان است.
ایشان مطالعات شخصی بسیار فراوان دارند و پایبندی شان به این معنا در گذر سالیان، دست کم سبب شده است که دارای یکی از دقیق ترین «تصویرِ بزرگ» های موجود باشند. و این دقت، از جمله محصول دسترسی درازمدت ایشان به کانالهای خبری بسیار متعدد و متنوع بوده است که به بهره مندی ایشان از پنجره های تحلیلی فراوان و متنوع برای نگاه به امور کشور، منطقه و جهان انجامیده.
به اذعان و اعتراف دشمن، ایشان مبتکر و بهره مند از یکی از فعالترین سازمان های رهبری جهان هستند و «سیستم سازی» ایشان در امورات مرتبط با رهبری و هدایت جامعه مشخصا مورد اعتراف بدخواهان است.
رهبر انقلاب علاوه بر بهره مندی از ویژگی های مهم و کارگشای خدادادی مانند هوش سرشار و حلم فراوان، با بهکاربستن حربه های نوین مدیریتی توانسته اند سکان دیده بانی کشتی انقلاب اسلامی را به جامع ترین و به روز ترین شکل ساماندهی کنند و میان عناصر کلیدی «هدایت از بالا» و «تربیت نیروی خودبسنده و غیر نیازمند» به یک نقطه تعادل تحسین برانگیز رسیده و در عوضِ یک رهبرِ لازم، به تمام معنا یک «رهبرِ کافی» باشند.
ایشان با استفاده ی هوشمندانه از میراث جاویدان حضرت روح الله (ره) که همانا الگوی «نفوذ عمیق امر، متکی بر محبت سرشار قلبی» بود، موفق شدند طرحی بجا بگذارند که حاوی قریب به اتفاق نرم افزارها و سخت افزارهای لازم برای رهبری یک انقلاب اسلامی در ابعاد جهانی است. طرحی که تکمیل شدن و آمادگی آن برای تکثیر، صهیونیزم بین الملل را بر سر منافعش به شدت به ترس و تکاپو انداخته است و میبینیم چگونه مستاصلاند و به همه چیز چنگ می اندازند.
دعوت رهبر انقلاب از مخالفین و منتقدین خودشان، منتقدین نظام جمهوری اسلامی و حتی منتقدین نظام فکری اسلام(!) در دفعات و زمینه های متعدد، و با هدف بهره مندی از مشاوره ها و مشارکت در عقول آنان، امری زبانزد است.
آنچنان که گفته شده، روحیات ایشان هیچگاه با «رضایت به تمجید شدن» و «بسنده بر مدح شدن» سازگار نبوده است. ایشان آنگونه که آگاهان نقل میکنند، خصوصا در مساله ی فهم ها و قضاوت های علمی و فقهی، بر محاجه با کارشناسانی تاکید میورزند که «اهل مخالفت باشند»؛ و آنسان سلوک میکنند که بهسادگی میتوان نتیجه گرفت، در نرم افزار ذهنی ایشان، افزونه ی «نقد و اعتراض و مخالفت و تضارب جدی آرا» یک افزونه ی بسیار کلیدی است.
هرچند ایشان همواره با تواضع تمام، با ابراز این دست توصیفات مخالفت نموده اند، و همیشه طوری سخن گفته اند که گویی نظر شحصی شان را بر زبان می آورده اند و نظر ایشان نیز نظری بوده است در میان نظرها، اما با عطف نظر به اوصاف ذکر شده در آغاز این متن، جای این پرسش بطور جدی در ذهن باز میشود که آیا نظراتی «هم ارزش» با نظرات ایشان که راهگشایی اش برای جامعه به قدر راهگشایی فهم های ایشان باشد آسانیاب اند؟
اما اگر اینطور است و رهبر انقلاب منطقا دارای مصلحت دید ارزشمندتری هستند، بهراستی چرا وقتی هنوز ایشان بطور علنی درباره ی «حصر خانگی سران فتنه» ابراز نظری نکرده اند، برخی افراد خصوصا وقتی که خبر دارند که نظرشان با مصلحت دید کلان ایشان مغایر است، باز حرف و نظرشان در این مورد را «بطور علنی و رسانه ای» مطرح میکنند و بر ابلاغ علنی مخالفت های نظری شان با رهبر انقلاب اصرار میورزند؟ چه عواملی سبب این بروز رفتار میشود؟
1- سلب تدریجی اطمینان:
احساس اطمینان نسبت به فرزانگی و تدبیر حاکم الهی یکی از نعمتهای بزرگ خداوند است که وقتی بطور جدی نصیب افراد یک جامعه ی دینی میگردد، شادکامی مومنانه را به حدی وصف ناپذیر میرساند. آدمی در احساس «امنیت درونی» خویش که به تعبیر شهید مطهری محصول ایمان است(1)، همواره بهدنبال نقطه های مرتفع تر از اطمینان خاطر است. مومنانی که در سایه ی اراده ی تغییر سرنوشت و توکل بر خدا، خالصانه و به هدف جلب رضایت الهی به فقیهی «متقی» و «آگاه» و «اخلاقی» روی می آورند و او را در تشخیص مصالح کلان جامعه خویش، هوشمندانه بر خود «اولویت» میدهند، قطعا بهدنبال قله ای مرتفع تر از احساس امنیت درونی اند و مشغول بر کرسی نشاندن اراده ای خاص از اراده های خیر الهی و محقق کردن هدفی بلند از اهداف او برای آفرینش.هر میزان از اطمینان مردم نسبت به «ولی» ای که به او روی کرده اند، به همان میزان از آسودگی خاطر آنها نسبت به «در پیش بودن خیر» و «نزول بهترین مصلحتها» می انجامد. و ترویج و تبلیغ ممکنات و احتمالاتی چون «بر خطا رفتن» یا خدای ناکرده «ارتکاب ظلم احتمالی» توسط ولی، منهای نسبت اش با واقعیت و حقیقت، بسادگی میتواند از شادکامی و آرامش خاطر ذکر شده بکاهد و تا به آنجا پیش رود که خدای ناکرده فضای جامعه به فضای «ابهام درباره ی مدبر بودن ولی» تبدیل شود، که در این صورت مردم از اطمینان و آرامش خاطر نسبت به «در پیش بودن خیر» محروم میشوند.
چه بسا کسانی «خواسته» یا «ناخواسته و از سر ساده لوحی» در پی سلب تدریجی این اطمینان و آرامش خاطر اند یا دست کم به این راضی اند که آرام آرام، آرامشی که به سبب «اعتقاد جدی نسبت به درایت و مویَّد بودن رهبر» در دل و جان مردم مومن برقرار است، بر هم بخورد.2- نبرد پنهان با نظام ترفیعی-تبعیضی:
در منظومه فکری اسلام، دو نوع برتری میان انسانها تشریح میشود. یکی برتری های مرتبط با استعدادهای روحی و فکری و جسمی که همگی خداداد هستند و انسانها در وجود آنها نقشی ندارند. (رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ) و دیگری برتری های حاصل از تلاش آدمیان در کسب علم و ایمان (يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ)(2)در جایگاه ولایت فقیه، و برای شخصی که در این جایگاه قرار میگیرد، هر دو نوع برتری مذکور در عالی ترین درجه ی خود ظهور و بروز میکند. او واجد استعدادهایی خداداد و البته پشتگرم به خودسازی از جمله سعه صدر، حلم، صاف دلی و روشن ضمیری است که فرایند وصول او به عبادت و بندگی خالصانه را تسهیل میکنند و «عبادت های خالص» او، بهترین مصالح را برای او - که بهترین مصالح برای جامعه ی دینی نیز هستند - سبب میشوند.(3) ضمن اینکه، مجاهدت های فراوان او در ساحت علم و تفقه در دین سبب دستیابی او به نوع دوم برتری ها میگردد و مجموعه ی این برتری ها، «بصیرت نافذ و ضروری» او را شکل میدهند. در حقیقت رسیدن به توان لازم برای هدایت یک جامعه ی دینی، محصول برخورداری از استعدادهای خداداد، تلاش مجدانه ی علمی و مراقبتهای مداوم ایمانی است. این بسته ی پربرکت از ویژگیهاست که عنایات خاص حضرت صاحب الزمان (عج) را به سوی ولی فقیه جلب میکند و او را مویَّد میگرداند و به موفقیت میرساند و جامعه اش را از نعمتی بزرگ بهره مند میسازد.
چه بسا افرادی که بر ابراز علنی مخالفت های نظری خود با ولی فقیه مصرند، در لایه های درونی وجودشان با «بهره مندی ها»ی او - که محصول طبیعی جریان دائمی نظام ترفیعی-تبعیضی الهی در عالم است - مشکل داشته باشند. چه بسا که نتوانند قبول کنند که شخصی به ظاهر مانند خودشان، دارای جایگاهی باشد که رای و نظرش بر همه ی آراء و نظرات و مصلحت بینی ها اولویت پیدا کند. چه بسا آنها با نتیجه ی طبیعی رواج نظام ترفیعی-تبعیضی در عالم مساله دارند که هرچند روی کاغذ، به «مفهوم» آن باورمند هستند، اما با «مصداق» عینی آن در عالم دچار مشکل شده اند و شاید خبر هم ندارند!
شاخص اینجاست که این افراد نهایتا «نمیتوانند» قبول کنند که این فرد، و این جایگاه، به گونه ایست که باید ترفیع خداخواسته ی مصلحت-دید های او بر رای و نظر دیگر افراد و دیگر جایگاه ها پذیرفته شود و قلبا نیز بدان پایبندی ورزیده شود تا جامعه ی اسلامی بتواند بدون مشکل و با قدرت به سمت اهداف بلند خود حرکت کند.
3- کاهش توان «فیصله بخشی» ولی
یکی از نقش های مهم ولی امر، نقش بی بدیل فیصله بخشی او در جریان قائله ها و حوادث است. در جریان یک حاکمیت دینی و در اطراف یک جامعه ی دینی انواع بلواها و فتنه ها امکان ظهور و بروز دارند چرا که یک جامعه ی دینی به رغم یک جامعه ی غیردینی که یک جامعه ی نسبتا بسیط است، جامعه ای است بسیار پیچیده.(4)وجود جایگاهی که توان فیصله بخشی بالا داشته باشد، از نیازهای ضروری جوامع دینی است و این توان، در نظریه ی مترقی ولایت فقیه، به سکاندار امر ولایت داده شده است. او با ارتباط قلبی و عاطفی عمیق خود با درونی ترین لایه های جامعه که مشخصا محصول تدبیر قلوب مومنین توسط باری تعالی است(5)، در هنگام رخداد فتنه ها با ایفای نقش فیصله بخش خود موفق میشود جامعه را از گردنه های خطرناک به سلامت عبور دهد.
رواج «ابراز علنی» مخالفتهای نظری با ولی فقیه، به سادگی اسباب دشواری این فیصله بخشی ها را فراهم میکند و هر مقدار ایجاد تردید نسبت به فهم های او، به همان میزان از اندازه ی نفوذ رای نهایی و قضاوت نهایی او میکاهد. این کار، کفران نعمت الهی است. نعمتی که همانا «حُسن ظن بندگان خدا به ولی امرشان» است و با سرانگشت رحمت الهی نصیب مومنین شده است. در حقیقت خداوند، مداوما بذر حسن ظن نسبت به یکی از بندگان صالحش را میپاشد، و شوربختانه برخی افراد بذر «گمانمندی نسبت به فهم های او» و «اندیشناکی نسبت به آینده ی تدابیر او» را پخش میکنند.
این افراد، دانسته یا نادانسته مشغول تلاش برای محروم کردن مردم ایران از یکی از مهمترین مزیت های نسبی خود یعنی «بهره مندی از قدرت فیصله بخشی ولی امر» هستند و واقعا معلوم نیست جامعه ی ایران قرارست در بلواها و غائله ها و فتنه های آینده، بابت رفتار این اشخاص چقدر هزینه بپردازد.
رهبر فرزانه ی انقلاب پیرامون اهمیت حفظ توان بسیج عمومی و فیصله بخشی رهبری در مواقع حساس، و تاثیر برخی رفتارهای عیبجویانه در کاهش این توان از جمله میفرمایند: «...الان روزنامههایی منتشر میشوند، به همه هم انتقاد میکنند؛ شما میگویید چرا به رهبری انتقاد نمیکنند! اوّلاً که عیبجویی از رهبری مگر چه حُسنی دارد؟ رهبری ای که در نظام جمهوری اسلامی اشاره ی انگشتش باید بتواند در یک لحظه ی خطرناک و حسّاس، مردم را به جانفشانی وادار کند، آیا این مصلحت است که یک نفر به میل خودش بیاید بایستد و بدون حق و بدون موجب، نسبت به او بدگویی کند!؟ آیا این به نظر شما کار خیلی خوبی است!؟ این کار بد است؛ رواج نداشته باشد، بهتر است.»(6)
روشن است که نسبت دادن اموری چون «تصمیم ظالمانه» به رهبر انقلاب، بدون حق، بدون موجب و صرفا بر اساس فهم ناقص و نقدشده و نادرست شخصی، آن هم به بهانه ی حصر خانگی خودساخته ی دو تن از «ظالم ترین» نخبگان سیاسی معاصر در حق مردم ایران، در حقیقت مصداق هیچ معنایی جز «بدگویی» نسبت به رهبر انقلاب نمیتواند باشد. کاری که متاسفانه اینبار دکتر علی مطهری در جریان سخنرانی در دانشگاه فردوسی مشهد مرتکب آن شده اند و بی شک مواجهه ی جدی و منطقی نخبگان سیاسی و دغدغه مندان آینده ی ملت شریف ایران، خصوصا همکاران خدوم ایشان در مجلس شورای اسلامی را میطلبد.
ادامه دارد...
پينوشتها:
1- مجموعه آثار شهید مطهری، جلد 2، صفحه 32
2- تفسير نور (دوره 10 جلدى)، جلد 8، صفحه 450
3- فاطمة الزهرا س: من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته، هرکس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او میفرستد؛ فـاطمه الزهـراء بهجه قلب المصطفـى، جلد 1، صفحه 273
4- حجت الاسلام دکتر حسین سوزنجی: جامعهی اسلامی یک جامعه ی بسیار پیچیده است
5- قلبُ المؤمنِ بَین اِصبعی مِن اَصابعِ الرّحمن، قلب مؤمن میان دو سرانگشت از سرانگشتهای خداست؛ بحارالانوار، جلد۷۲، صفحه ۴۸
6- رهبر فرزانه انقلاب در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی، 12 اسفند 1377
/ج