با تکرار خیانت همسرم چه کنم
لاممن وشوهرمعاشق همهستیم ۸ ساله ازدواجکردیمدوتا دختر داریم تو این هشت سال خیلی بهمتوجه میکنه و عاشقمه اما فعلا با ی خانمی اشنا شده و جدیدا فهمیدم رابطه جنسی دارن مطمئنم دوستش نداره چون ب قول خودش هوسه و چون ۲۶ ساله و جوونه دنبال اینکار شده چند بار بخشیدمولی باز برمیگرده دیگه از احترامگذشته خستمخواستمخودکشی کنمنتونستم خواستم برم نتونستم دوستش دارمخیلی اونوقا گیجم از رفتارای خوب اون تا حالا و از خیانت مکررش ولی مطمئنم هوسه اما ب عنوان ی زن تحمل نمیکمم الان داغونم ولش کردم من و دخترام خونه داداشش نشستیم چکار کنم چی بکنم خیلی باهاش مشورت کردم فایده نداشت بی محلی کردم دعوا کردم هیچ هیچکدوم فایده نداشت داغونم
مشاور: طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی
خواهر عزیز ، اول از هرچیز شما باید آرامش خود را حفظ کنید .چون در حال حاضر شما دارای دو فرزند نیز هستید و شرایط بسیار حساسی دارید و نباید نگرانی و استرس به خودتان وارد کنید که زندگی و آینده آن فرزندان معصوم و بی گناه شما به خطر افتد .ویژگی تنوع طلبی در اکثر آقایان وجود دارد ولی این دلیل نمیشود که به شما و زندگیش علاقه نداشته باشد .خیانت و بیوفایی اعتماد رابطه را برهم میزند. اجازه بدهید صادق باشیم…هیچ تضمین ۱۰۰ درصدی وجود ندارد که همسرتان دوباره خیانت نکند. همچنین، هیچ ضمانتی هم نیست که همسرتان دوباره خیانت کند! همینطور ضمانتی برای برهم خوردن دوباره رابطهتان وجود ندارد.این واقعیت همه زندگیها و روابط است. پیشبینی آنها تقریباً غیرممکن است.این احتمال وجود دارد که وقتی عاشق همسرتان شدید و شما دو نفر زندگیتان را شروع کردید، هیچ وقت حدس نمیزدید که بخواهد به شما خیانت کند. شاید نگرانیها و دغدغههای خودتان را داشتهاید اما احتمال اینکه فکر کرده باشید همسرتان خیانت کند بسیار کم است.حالا، اگر تصمیم دارید که اعتماد از دست رفته را دوباره بسازید و رابطهتان را ترمیم کنید، ممکن است ذهنتان مملو از ترس شکسته شدن دوباره دلتان و خیانت دوباره همسرتان باشد. این ترسها قابل درک هستند و ممکن است سر راه ساختن دوباره رابطهتان قرار گیرند.دلتان نمیخواهد دروغ بشنوید و دوباره بخاطر خیانت صدمه ببینید و میدانید که باید محتاط باشید. این احتیاط ممکن است شما را از رفتن به استقبال التیام رابطه و رشد آن که برای نجات رابطهتان مهم است، عقب بکشاند.به نظر میرسد در عین اینکه یک قدم به جلو برمیدارید، چندین قدم به عقب میروید.اگر راه قابلاطمینانی بود که میفهمیدید همسرتان واقعاً به شما راست میگوید و واقعاً تغییر کرده است یا نه خیلی خوب بود.اما هیچ راهی وجود ندارد.اما، میتوانید عاقل و هوشیار باشید و درعین حال احتیاطی که شما را عقب نگه میدارد را رها کنید.به طور کلی دلایل بروز خیانت در مردان را در عوامل مختلفی باید جستجو کرد، دلایلی چون کم شدن عشق و علاقه میان زوجین. اغلب مردانی که به همسرانشان خیانت میکنند در توجیه رفتار نادرست خود، رفتارهای زشت، نق زدنهای دائمی و نزاعها و مجادلههای همسر خود را عامل رفتار خود میدانند و معتقدند که خیانت بهترین راه فرار از خانه و خانواده است. همین مردان عدم جذابیت همسر خود را از عوامل دیگر میدانند و گلهمند هستند از این که همسرشان دیگر مانند سابق به ظاهر خود نمیرسد و توجه چندانی به آرایش و پوشش خود ندارد. اگر چه دلایل فوق تا حدودی درست است ولی بوا لهوسی و هوسرانی این مردان را نمیتوان انکار کرد. این مردان توانایی نه گفتن در روابط جنسی را ندارند و حتی ممکن است شرایطی برای آنها پیش آید که نتوانند در مقابلش خودداری کنند. همچنین بسیاری از مردان نیز مایلند بدانند که چقدر از نظر سایر زنان جالبند و از جذابیت برخوردارند و به خاطر وجود همین حس برتریجویی به سوی روابط غیرمشروع کشیده میشوند.از سوی دیگر روانشناسان معتقدند که گرایش مردان متاهل به سوی زنان دیگر صرفا به دلیل نیل به اهداف جنسی نیست. بلکه مشکلات عاطفی، روحی و روانی دورههای مختلف زندگی در این باره نقش بسزایی دارد چرا که این افراد وقتی به هر دلیلی در خانه، اجتماع و زندگی مشترک با کمبودها و بیتوجهیهای عاطفی روبهرو میشوند ناخواسته از مسیر اصلی زندگی منحرف میشوند. عدم رغبت همسر به داشتن روابط جنسی با شوهر یکی از عوامل مهم برای بروز خیانت در مردان بهشمار میرود که از مهمترین علل خیانت مردان این است که این مردان همسر را برای گذران امورات زندگی انتخاب میکنند و در این میان عشق و محبت بسیار کمرنگ است. پس خواهر عزیز سعی کنید اگر ایرادی در سبک همسرداری شما وجود دارد رفع کنید و بدانید اگر شیرینی رابطه خود را به او نشان دهید بسیاری ازمشکلات حل خواهد شد .به محل کار همسرتان هر ازگاهی رفت و آمد داشته باشید حتی یک هدیه کوچک برایش ببرید. و در آینده هرازگاهی به صورت تصادفی فرزند خود را به محل کار ببرید تا برای همسرتان یادآوری کنیدکه متعهد به خانواده باشد .ولی در این کار افراط نکنید . شما حتما باید دارای شغل باشید که شما را از فکرهای مزاحم و وسواس گونه رها کند ولی شغلی که به صورت پاره وقت باشد و برای شما خستگی ایجاد نکند . بلکه نشاط به شما بدهد .مطمئن باشید هرچه قدر مایوس باشید بیشتر ضربه خواهید خورد .شما در این زندگی سهم دارید ودو فرزند از این رابطه دارید .به هیچ عنوان نباید میدان را خالی کنید و سهم خود را از این زندگی نادیده بگیرید .به هیچ عنوان به طلاق فکر نکنید . شما وظایف خود را انجام دهید و عملکردهمسر خود را به خودش واگذار کنید .ما مسئول رفتار همسر خود نیستیم شما قرار نیست که مانند مادر مدام رفتار همسر خود را چک کنید بلکه باید مانند یک معشوقه با جذابیت و اعتماد به نفس با همسر خود رفتار کنید و اصلا در شان خود نبنید که او را چک کنید شما قرار نیست برای حفظ شوهرتان از خیانت دست و پا بزنید .اعتماد به نفس شما همسرتان را مجذوب شما نگه خواهد داشت .شما می توانید او را نبخشید و با قلبی پر از کینه به خانه ی پدری بروید و با زندگی تان قماری بزرگ کنید. قماری که مطمئنا برنده ای نخواهد داشت و نه تنها همسرتان بلکه فرزندانتان و حتی خود شما هم بازنده این قمار هستید . چون از بین بردن پایه های زندگی می تواند آواری .و سیلی به راه اندازد که همه را با خود به جهنمی ببرد که انتهایش معلوم نیست... شما می توانید انتقامی سخت از همسرتان بگیرید اما مطمئن باشید که این اتش زیر خاکستر می تواند خیلی ها را با خود بسوزاند مثلا فرزندان شماو ....پس دوست عزیزم از شما می خواهم همانطور که در سخت ترین سختی های زندگی تان بهترین تصمیم ها را گرفته اید اینبار به آن بخشی از احساسات خود که می خواهد زندگی تان حفظ شود، اهمیت دهید و منطقی تصمیم بگیرید...منطقی که شما را بزرگ خواهد کرد.همانطور که تا الان بزرگی خود را نشان دادید دستتان را روی قلبتان بگذارید و از خداوند گشایش قلبتان را بخواهید . از خدا بخواهید که قلبتان بزرگ شود ...به بزرگی و رحمانی خداوندی که تمام عمر ستار العیوب ما بوده و هیچ گاه ما را نه تنها رسوا نکرده بلکه همیشه بخشیده و فرصت جبران داده ...پس شما هم می توانید همسرتان را ببخشید . می توانید بخاطر عشقی دو طرفه از گناهی بگذرید که شاید مقصر صد درصد نبوده، شاید برایش دام پهن شده ! شاید خودش هم هنوز باورش نمی شود که با زندگی اش و عشق شما چه کرده...پس لازم است که خود را آرام کنید . شما می توانید با فکر کردن به حکمت های نهان این قضیه خود را آرام کنید...مثلا شاید به مرور زمان خوبی های شما در چشم همسرتان بی رنگ شده بود و این اتفاق باعث شد همسرتان خوبی های شما را بیشتر ببیند و بیشتر قدر شما را بداند و متوجه شود که بیرون از دایره ی خانواده اش خبری نیست ! و زنان دیگر آنطوری که می نمایانند هم نیستند و ... و شاید این اتفاق باعث شود که همسرتان همیشه پیش خوبی های شما شرمنده باشد و ... و خیلی شاید ها و حکمت هایی که به عقل و ذهن ما نمی رسد اما خداوندی که تا امروز نگهبان زندگی و قلب همسرتان بوده بهتر می داند... اما این را هم گفتید که ابتدا از شما می خواسته که او را ببخشید پس اصرار شما بر نبخشودن او و سرزنش های شما باعث شده که او را به لجبازی وادارید و حرمت های بینتان شکسته شود . پس باید هر چه زودتر تکلیفتان را با خود مشخص کنید اگر قصد زندگی دارید این راه شما را به هدفتان نمی رساند و باعث می شوید که روز به روز از همسرتان دور و دورتر شوید . پس بر احساسات خود غلبه کنید و نگذارید وجهه خوب فداکاریتان شکسته شود. نشان دهید که در سخت ترین شرایط هم شما حرمت ها را حفظ می کنید و او را شرمنده خوبی های همیشگی تان می کنید. الته این نکته را هم بگویم که نباید انتظار داشته باشید او همیشه جلوی شما سرشکسته و سر به زیر باشد، واقعیت این است که اگر غرور مرد را بشکنید و اصرار داشته باشید که او را خوار کنید و بخواهید او را در مقابل خود بشکنید شاید موفق شوید اما چیزی که به آن می رسید مرد دلخواهتان نخواهد بود زیرا غرور و عزت را از مرد بگیرید دیگر مردانگی ندارد و دیگر به بند کشیدنش افتخاری نخواهد بود،پس دوست عزیزم .نفسی عمیق بکش و چشم هایت را ببند و تصور کن که اگر این خطا از پسرت سر می زد و یا حتی از برادرت سر می زد چه توقعی از عروست داشتی ؟ چه توقعی از همسر برادرت داشتی؟ حتما توقع داشتی که آنها از خطای او بگذرند . پس شما هم بگذرید . باور کنید که همسرتان روزهای خوشی با آن زنان نداشته که اگر داشت آنها را رها نمی کرد...پس شاید او هم ، حتی بیشتر از شما رنج یک هوس زودگذر را کشیده و برای همین دوباره به آغوش خانواده اش برگشته . پس فرصت دوباره شما تنها به او نخواهد بود . شما به خودتان هم فرصت دهید تا دوست داشته شوید فرصت دهید تا با جبران کردنش و با محبت هایش رنگ تازه ای به زندگی تان بدهد . بگذارید بداند که چقدر انتخاب درستی کرده و چقدر شما لایق دوست داشتن هستید. بزرگی کنید تا در چشمش بزرگ شوید.من نمی گویم که ناراحت نباشید می گویم احساس خود را مدیریت کنید یعنی مثل همیشه خوب باشید و در مقابل فرزندتان پدرش را بستایید .خود را از محبتش و از آرامش زیر یک سقف بودن محروم نکنید. به شما که زنی پاک و با اعتقاد هستید می گویم زیرا هضم این حرف ها برای هر کسی ممکن نیست . اما با خواندن سخنان شما دریافتم که شما توانایی درک این سخنان را دارید :زن باید آنقدر آزاده باشد که حتی به علاقه همسرش نیز وابسته نباشد و خداوند دنیا را محل امتحان قرار داده نه محل تغذیه نفس سیری ناپذیر، و باید تا لحظه ای که زنده ایم یادمان نرود که حکم الهی را بر خواسته دل خود ترجیح دهیم وتسلیم امر الهی باشیم. نباید به اینکه تنها محبوب همسرخود باشند دل ببندند و برای آن بجنگند زیرا این یعنی بردگی، بردگی چی؟ بردگی محبت؛ نتیجه ای که حاصل میشود چیست؟! روحشان آرامش میابد؟ نه! نتیجه: غفلت از حق تعالی ودستورات حضرتش، خودخواهی و خودکامگی و چشم بستن به نیاز های همنوعانشان، نگرانی دائمی برای نرفتن همسرشان به سوی زن دیگر . این خواسته انحصارطلبانه جز دلمشغولی دنیا نیست چرا که (یوم یفر المرء من اخیه , وامه وابیه , وصاحبته وبنیه) شوهر و منحصر بودن محبت شوهر به زن, دردی از او دوا نمی کند بلکه تسلیم به امر الهیست که به درد او می خورد. اگر کسی در پی محبت و جای دیگر نرفتن دل شوهر است راهش کسب هنر خوب همسرداری کردن است. وقتی به زحمتش می ارزد که حتی خوب همسرداری کردن نیز برای به انحصاردرآوردن محبت شوهر نباشد بلکه برای رضای خداوند باشد. چرا که سه خاصیت دارد: اول: تلاش ما در آخرت نتیجه دارد .دوم: اگر باهمه تلاش موفق نشدیم سرخورده نمیشویم سوم: مبتلا به حرص زدن نمیشویم چون وظیفه خود را انجام داده ایم و نتیجه را به خداوند واگذار کرده ایم. این بار هم به او توکل کنید وآرام شدن قلبتان را از او بخواهید . از او بخواهید که از این امتحان سخت هم سربلند بیرون بیایید. شاید پاداشی بزرگ انتظار شما را می کشد پاداشی به بزرگی قرب او .... پس این فرصت را از خود نگیرید که پیش خداوند با گذشتتان و حفظ زندگیتان عزیز شوید و از بندگان مقربش باشید. یادتان باشد بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر شما و همسرتان است؛ بنابراین با یکدیگر در یک جبهه بمانید و در مقابل یکدیگر جبهه گیری نکنید. بعد از چند روز و زمانیکه توانستید به اندازه کافی بر اعصاب خود مسلط شوید، در فضایی مناسب و در غیاب فرزندان به طور مفصل با همسرتان به گفتگو بنشینید و ببینید چه انگیزه ای باعث بروز این رفتار در وی شده است؟
چه کمبودی داشته و چه توقعی از شما داشته که نتوانسته اید آن را پاسخگو باشید؟
فرد جدید چه خلأیی از همسر شما را پر می کند و ...
یادتان باشد که در چنین مواردی گاه ممکن است زندگی زناشویی دارای کاستی هایی باشد که با شناسایی و اصلاح آن تا حد زیادی مشکل بر طرف میشود؛ اما در برخی از موارد نیز ممکن است زن و شوهر هیچ مشکل خاصی با هم نداشته باشند، بلکه همه ماجرا به این برگردد که مثلاً همسرتان در یک موقعیت وسوسه انگیز قرار گرفته و دچار لغزش شده باشد؛ لذا نقش خود را در روابط با همسرتان پررنگ تر نموده و به خود ثابت کنید میتوانید به عنوان مرکز عاطفی خانواده همسرتان را به کانون خانواده بازگردانید.
مطالعه کتاب های زیر را به شما توصیه میکنیم :
1-روان شناسی زن و مرد(انسان در دو جلوه)، پدیدآورنده؛دکتر محمد مجد، نشر مکیال.
2- نیاز زن ها، خواسته مردها: راهنمایی سودمند برای عشق پایدار،پدیدآورنده؛جان گری، ندا شادنظر(مترجم)،ناشر؛عقیل.
3-رازهایی درباره مردان، پدیدآورنده؛ باربارا دیآنجلس، ترجمه ابراهیمی، انتشارات نسل نواندیش.
با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی در کنار همسرتان و فرزندان دلبندتان