پرسش :
وحي را چگونه ميتوانيم از راه عقل اثبات كنيم؟ اگر ممكن نيست، پس از چه راهي ميتوان آن را اثبات كرد؟
پاسخ :
بدون شك ما نميتوانيم از حقيقت رابطة نبوت و حقيقت وحي اطلاع زيادي پيدا كنيم، چرا كه اين يك نوع ادراكي است خارج از حدود ادراكات ما و ارتباطي است خارج از ارتباطهاي شناخته شدة ما. عالم وحي براي ما عالمي است ناشناخته و فوق ادراكات ما؛[1] بنابراين سخنهايي كه احياناً در تبيين چيستي وحي مطرح و بيشتر از سوي فرد گرايان غربي عنوان ميگردد، هرگز نميتواند ترسيم روشني از مسأله ارائه كند و آنان حتي گاه به بيراهه كشانده شدهاند.[2] پس پديدة وحي چون از قلمرو حس و تجربة افراد بشر بيرون است شناخت كامل از آن ميسر نيست؛ ولي اين پديده را همانند بسياري از پديدههاي ديگر از طريق آثار آن تا اندازهاي ميتوان شناخت.[3] به همين جهت در تعريف آن گفتهاند: اصل وحي چنان كه راغب در مفردات ميگويد اشارة سريع است خواه با كلام رمزي باشد، و يا صداي خالي از تركيب كلامي و يا اشاره يا نوشتن. از اين تعبيرات به خوبي استفاده ميشود كه در وحي اشاره از يك سو و سرعت از سوي ديگر نهفته است. به همين دليل براي ارتباط مرموز و سريع انبيا با عالم غيب اين كلمه استخدام شدهاست.[4]
يکي از نويسندگان در اين باره چنين مينويسد:
«واقعيت اين است كه حقيقت وحي براي ما ناشناخته است؛ زيرا اين نوع ادراك و شناخت از مختصات انسانهاي برگزيده است و بشر عادي راهي به آن ندارد و نميتواند تجربهاي از آن به دست آورد ..... با توجه به تصويري كه اجمالاً از وحي به دست ميآوريم، روشن ميشود كه وحي نوعي ارتباط خاص بين انسان موجود در عالم طبيعت با ماوراي طبيعت است، ارتباطي كه از رهگذر آن حقايقي از عوالم بالا به پيامبر منتقل ميگردد و در نتيجه او بر اين حقايق آگاهي مييابد.»[5]
اما اينكه چگونه ميتوان وحي را از راه عقل اثبات كرد؟ و امكان تحقق آن را عقلاً باور داشت؟
بايسته است اين مسأله را در سه مقام بررسي كنيم:
اول:آيا عقلا وحي امكان دارد و يا خير؟
اصل امكان وحي و چیزی به نام ارتباط وحیانی امری انکار ناپذیر است، هيچ دليل عقلي كه امكان چنين امري را نفي كند وجود ندارد؛ بلكه به عكس ارتباطهاي مرموزي را در جهان ميبينيم كه از تفسير آن عاجزيم، و اين ارتباط نشان ميدهد كه مافوق حواس و ارتباطهاي انسان نيز درك و ديدههاي ديگري وجود دارد، به نظر ميرسد كه با ذكر يك مثال مطلب تا حدودي روشنتر خواهد شد:
فرض كنيد در ميان شهر نابينايان(البته كوران مادر زاد) با دو چشم بينا زندگي ميكنيم، تمام اهل شهر چهار حسي هستند(بنابراين كه مجموع حواس ظاهري انسان را پنج حس بدانيم) تنها ما هستيم كه آدم«پنج حسي» ميباشيم، پيوسته با چشم خود حوادث زيادي را در آن شهر ميبينيم، به اهل شهر خبر ميدهيم؛ اما آنها همه تعجب ميكنند كه اين حس مرموز پنجم چيست كه دايرة فعاليتش اين گونه وسيع و گستردة است؟ و هر قدر هم بخواهيم درباره حس بينايي و عمل كرد آن براي آنها بحث كنيم بيفايده است. جز شبح مبهمي در ذهن آنها چيزي نميآيد، از يك سو نميتوانند منكر آن شوند، چون آثار گوناگونشان را مييابند و حس ميكنند، و از سوي ديگر نميتوانند حقيقت بينايي را دريابند، چون در تمام عمر حتي يك لحظه بينا نبودهاند. پس يك نوع درك و ارتباط با عالم غيب و ذات الهي وجود دارد كه چون ما فاقد آن هستيم حقيقت آن را درك نميكنيم؛ ولي از طريق آثار به وجود آن ايمان داريم؛[6]
دوم: آيا تبيين عقلاني از پدیده وحی میتوان ارائه داد؟
فلاسفه اسلامي در مقام تبيين امكان عقلي وحي و نحوة اثبات وحي از طريق بيان عقلي با طرح مقدماتي به طور خلاصه بر اين نكته اصرار كردهاند كه: وحي عبارت است از اتصال فوق العادة نفس پيامبر با عالم غيب، روح پيامبر چون فوق العاده قوي است رابطه و اتصالش با عقل فعال بسيار زياد است(عقل فعّال همان فرشتهاي است كه در متون ديني از آن جبرئيل ياد شدهاست) و به همين دليل ميتواند در اكثر اوقات معلومات را به صورت كلي از عقل بگيرد و از آن جا كه قوة خيال پيامبران نيز بسيار قوي است و در عين حال تابع قوة عقليه است، ميتواند به آن صوّر كليّه كه از عقل فعّال (جبرئيل) دريافته است صورتهاي محسوسة مناسبي بدهد و در لباسهاي حسي در اُفق ذهن خود ببينيد؛ مثلاً اگر آن حقايق كلي از قبيل معاني و احكام باشد به صورت الفاظي بسيار موزون و در نهايت فصاحت و بلاغت از زبان شخصي در نهايت كمال بشنود و چون قوة خيال او تسلط كامل بر حس مشترك دارد ميتواند به اين صور جنبة حسي دهد و پيامبر آن شخص را با چشم ببيند و الفاظش را با گوش بشنود.[7] پس از نظر عقلي كاملاً ممكن است كه كساني به نام انبياء كه افراد برگزيدهاند صلاحيت داشته باشند كه اين نوع آگاهي كه از آن به وحي ياد ميشود از عالم غيب دريافت كنند. و هيچ محذور عقلي در اين مسأله وجود ندارد.[8]
سوم: راه عقلي براي شناخت وحي وجود دارد؟
راههاي بسياري براي اثبات وحي وجود دارد كه يكي از آنها ديدن معجزات انبيا است؛ زيرا با ديدن معجزه انسان به طور كامل به يقين و باور ايماني ميرسد كه شخص معجزهگر با عالم فراتر از جهان طبيعت و حس ارتباط مرموزي دارد و معارفي را از آن جا دريافت ميكند و به دليل همين ارتباط مرموز است كه گذشته از آن معارف و دريافت وحي الهي، قدرت انجام كارهايي را دارد كه همگان از انجام آن امور و يا آوردن آن گونه معارف عاجز هستند.[9]
از مجموع آنچه بيان شد به خوبي به دست آمد كه گر چه افراد عادي به طور كامل نميتوانند ماهيت وحي را درك كنند؛ اما راههاي متعددي وجود دارد كه انسان عقلاً باور كند كه پديدهاي به نام وحي ممكن است و وجود آن هيچ محذور عقلي ندارد؛ بلكه دلايل متعدد عقلي بر ضرورت و صحت آن وجود دارد. بدين ترتيب امكان اثبات وحي از طريق عقلي و امثال آن كاملاً ميسور و امكان پذير است. اگرچه جزئيات مسايل وحي را عقل نميتواند درك و اثبات كند؛ اما امور كلي نظير ضرورت وحي و معجزه را به خوبي درك ميكند و از اين طريق اثبات وحي از نظر عقلي ميسور است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. جوادي آملي، وحي و رهبري، (مقاله 5)، ص 373 تا ص 288، نشر الزهرا، تهران بي تا.
2. ناصر مكارم، تفسير نمونه، جلد 13، ص 173، جلد 4، ص 215، ج 16 ص 75، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران 1379 ش.
3. علامه طباطبائي، الميزان، ج 2، ص 163، ج 15 ص 347، ج 18 ص 6، نشر دارالكتب الاسلاميه تهران 1372 ش.
4. سبحاني، جعفر، الهيات، ج 3، ص 128، نشر مؤسسة الامام الصادق ـ عليه السّلام ـ ، قم 1417 ق.
پی نوشتها:
[1] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 20، ص 496.
[2] . همان، ص 491، دانش نامه امام علي ـ عليه السّلام ـ ، تهران، نشر پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1380 ش، ج 3، ص 28، (نبوت و امامت).
[3] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، نشر صدرا، 1369 ش، ج2، ص 157.
[4] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، نشر پيشين، ج 20، ص 489.
[5] . سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، قم، نشر مؤسسه فرهنگي طه، 1378 ش، ج 2، ص 62.
[6] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، نشر پيشين، ج 20، ص 497.
[7] . حسن زاده آملي، حسن، نصوص الحكم بر فصوص الحكم (فصوص فارابي)، تهران، نشر مركز فرهنگي رجاء، 1365 ش، ص 198.
[8] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، نشر پيشين، ج2، ص156.
[9] . جوادي آملي، عبدالله، وحي و رهبري، تهران، نشر الزهرا، بي تا، ص 15 ـ 21.
منبع: اندیشه قم
بدون شك ما نميتوانيم از حقيقت رابطة نبوت و حقيقت وحي اطلاع زيادي پيدا كنيم، چرا كه اين يك نوع ادراكي است خارج از حدود ادراكات ما و ارتباطي است خارج از ارتباطهاي شناخته شدة ما. عالم وحي براي ما عالمي است ناشناخته و فوق ادراكات ما؛[1] بنابراين سخنهايي كه احياناً در تبيين چيستي وحي مطرح و بيشتر از سوي فرد گرايان غربي عنوان ميگردد، هرگز نميتواند ترسيم روشني از مسأله ارائه كند و آنان حتي گاه به بيراهه كشانده شدهاند.[2] پس پديدة وحي چون از قلمرو حس و تجربة افراد بشر بيرون است شناخت كامل از آن ميسر نيست؛ ولي اين پديده را همانند بسياري از پديدههاي ديگر از طريق آثار آن تا اندازهاي ميتوان شناخت.[3] به همين جهت در تعريف آن گفتهاند: اصل وحي چنان كه راغب در مفردات ميگويد اشارة سريع است خواه با كلام رمزي باشد، و يا صداي خالي از تركيب كلامي و يا اشاره يا نوشتن. از اين تعبيرات به خوبي استفاده ميشود كه در وحي اشاره از يك سو و سرعت از سوي ديگر نهفته است. به همين دليل براي ارتباط مرموز و سريع انبيا با عالم غيب اين كلمه استخدام شدهاست.[4]
يکي از نويسندگان در اين باره چنين مينويسد:
«واقعيت اين است كه حقيقت وحي براي ما ناشناخته است؛ زيرا اين نوع ادراك و شناخت از مختصات انسانهاي برگزيده است و بشر عادي راهي به آن ندارد و نميتواند تجربهاي از آن به دست آورد ..... با توجه به تصويري كه اجمالاً از وحي به دست ميآوريم، روشن ميشود كه وحي نوعي ارتباط خاص بين انسان موجود در عالم طبيعت با ماوراي طبيعت است، ارتباطي كه از رهگذر آن حقايقي از عوالم بالا به پيامبر منتقل ميگردد و در نتيجه او بر اين حقايق آگاهي مييابد.»[5]
اما اينكه چگونه ميتوان وحي را از راه عقل اثبات كرد؟ و امكان تحقق آن را عقلاً باور داشت؟
بايسته است اين مسأله را در سه مقام بررسي كنيم:
اول:آيا عقلا وحي امكان دارد و يا خير؟
اصل امكان وحي و چیزی به نام ارتباط وحیانی امری انکار ناپذیر است، هيچ دليل عقلي كه امكان چنين امري را نفي كند وجود ندارد؛ بلكه به عكس ارتباطهاي مرموزي را در جهان ميبينيم كه از تفسير آن عاجزيم، و اين ارتباط نشان ميدهد كه مافوق حواس و ارتباطهاي انسان نيز درك و ديدههاي ديگري وجود دارد، به نظر ميرسد كه با ذكر يك مثال مطلب تا حدودي روشنتر خواهد شد:
فرض كنيد در ميان شهر نابينايان(البته كوران مادر زاد) با دو چشم بينا زندگي ميكنيم، تمام اهل شهر چهار حسي هستند(بنابراين كه مجموع حواس ظاهري انسان را پنج حس بدانيم) تنها ما هستيم كه آدم«پنج حسي» ميباشيم، پيوسته با چشم خود حوادث زيادي را در آن شهر ميبينيم، به اهل شهر خبر ميدهيم؛ اما آنها همه تعجب ميكنند كه اين حس مرموز پنجم چيست كه دايرة فعاليتش اين گونه وسيع و گستردة است؟ و هر قدر هم بخواهيم درباره حس بينايي و عمل كرد آن براي آنها بحث كنيم بيفايده است. جز شبح مبهمي در ذهن آنها چيزي نميآيد، از يك سو نميتوانند منكر آن شوند، چون آثار گوناگونشان را مييابند و حس ميكنند، و از سوي ديگر نميتوانند حقيقت بينايي را دريابند، چون در تمام عمر حتي يك لحظه بينا نبودهاند. پس يك نوع درك و ارتباط با عالم غيب و ذات الهي وجود دارد كه چون ما فاقد آن هستيم حقيقت آن را درك نميكنيم؛ ولي از طريق آثار به وجود آن ايمان داريم؛[6]
دوم: آيا تبيين عقلاني از پدیده وحی میتوان ارائه داد؟
فلاسفه اسلامي در مقام تبيين امكان عقلي وحي و نحوة اثبات وحي از طريق بيان عقلي با طرح مقدماتي به طور خلاصه بر اين نكته اصرار كردهاند كه: وحي عبارت است از اتصال فوق العادة نفس پيامبر با عالم غيب، روح پيامبر چون فوق العاده قوي است رابطه و اتصالش با عقل فعال بسيار زياد است(عقل فعّال همان فرشتهاي است كه در متون ديني از آن جبرئيل ياد شدهاست) و به همين دليل ميتواند در اكثر اوقات معلومات را به صورت كلي از عقل بگيرد و از آن جا كه قوة خيال پيامبران نيز بسيار قوي است و در عين حال تابع قوة عقليه است، ميتواند به آن صوّر كليّه كه از عقل فعّال (جبرئيل) دريافته است صورتهاي محسوسة مناسبي بدهد و در لباسهاي حسي در اُفق ذهن خود ببينيد؛ مثلاً اگر آن حقايق كلي از قبيل معاني و احكام باشد به صورت الفاظي بسيار موزون و در نهايت فصاحت و بلاغت از زبان شخصي در نهايت كمال بشنود و چون قوة خيال او تسلط كامل بر حس مشترك دارد ميتواند به اين صور جنبة حسي دهد و پيامبر آن شخص را با چشم ببيند و الفاظش را با گوش بشنود.[7] پس از نظر عقلي كاملاً ممكن است كه كساني به نام انبياء كه افراد برگزيدهاند صلاحيت داشته باشند كه اين نوع آگاهي كه از آن به وحي ياد ميشود از عالم غيب دريافت كنند. و هيچ محذور عقلي در اين مسأله وجود ندارد.[8]
سوم: راه عقلي براي شناخت وحي وجود دارد؟
راههاي بسياري براي اثبات وحي وجود دارد كه يكي از آنها ديدن معجزات انبيا است؛ زيرا با ديدن معجزه انسان به طور كامل به يقين و باور ايماني ميرسد كه شخص معجزهگر با عالم فراتر از جهان طبيعت و حس ارتباط مرموزي دارد و معارفي را از آن جا دريافت ميكند و به دليل همين ارتباط مرموز است كه گذشته از آن معارف و دريافت وحي الهي، قدرت انجام كارهايي را دارد كه همگان از انجام آن امور و يا آوردن آن گونه معارف عاجز هستند.[9]
از مجموع آنچه بيان شد به خوبي به دست آمد كه گر چه افراد عادي به طور كامل نميتوانند ماهيت وحي را درك كنند؛ اما راههاي متعددي وجود دارد كه انسان عقلاً باور كند كه پديدهاي به نام وحي ممكن است و وجود آن هيچ محذور عقلي ندارد؛ بلكه دلايل متعدد عقلي بر ضرورت و صحت آن وجود دارد. بدين ترتيب امكان اثبات وحي از طريق عقلي و امثال آن كاملاً ميسور و امكان پذير است. اگرچه جزئيات مسايل وحي را عقل نميتواند درك و اثبات كند؛ اما امور كلي نظير ضرورت وحي و معجزه را به خوبي درك ميكند و از اين طريق اثبات وحي از نظر عقلي ميسور است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. جوادي آملي، وحي و رهبري، (مقاله 5)، ص 373 تا ص 288، نشر الزهرا، تهران بي تا.
2. ناصر مكارم، تفسير نمونه، جلد 13، ص 173، جلد 4، ص 215، ج 16 ص 75، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران 1379 ش.
3. علامه طباطبائي، الميزان، ج 2، ص 163، ج 15 ص 347، ج 18 ص 6، نشر دارالكتب الاسلاميه تهران 1372 ش.
4. سبحاني، جعفر، الهيات، ج 3، ص 128، نشر مؤسسة الامام الصادق ـ عليه السّلام ـ ، قم 1417 ق.
پی نوشتها:
[1] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 20، ص 496.
[2] . همان، ص 491، دانش نامه امام علي ـ عليه السّلام ـ ، تهران، نشر پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1380 ش، ج 3، ص 28، (نبوت و امامت).
[3] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، نشر صدرا، 1369 ش، ج2، ص 157.
[4] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، نشر پيشين، ج 20، ص 489.
[5] . سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، قم، نشر مؤسسه فرهنگي طه، 1378 ش، ج 2، ص 62.
[6] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، نشر پيشين، ج 20، ص 497.
[7] . حسن زاده آملي، حسن، نصوص الحكم بر فصوص الحكم (فصوص فارابي)، تهران، نشر مركز فرهنگي رجاء، 1365 ش، ص 198.
[8] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، نشر پيشين، ج2، ص156.
[9] . جوادي آملي، عبدالله، وحي و رهبري، تهران، نشر الزهرا، بي تا، ص 15 ـ 21.
منبع: اندیشه قم