پرسش :
وهابيون بوسيدن علم امام حسين (ع) را تحريم کرده اند؛ پاسخ آن چیست؟
پاسخ :
وهابيت فرقه اي است که عقاید آن مورد تایید مسلمانان اعم از شیعه و سنی نمی باشد مبدع و پديد آورندة اصلي عقايد وهابيت احمدبن عبدالحليم معروف به ابن تيميه است كه در سال (661 ق) در شهر حران يكي از شهرهاي سوريه فعلي متولد گرديد.[1] اگرچه چند سال قبل از او در قرن چهارم هجري «ابو محمد بربهاري» يكي ديگر از علماء حنبلي زيارت قبور را منع كرده بود كه از طرف خليفه عباسي مورد انكار قرار ميگيرد و در همين قرن چهارم، عبدالله بن محمد عبكري حنبلي معروف «به ابن لطه» متوفاي 378 قمري زيارت و شفاعت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را انكار نموده و سفر براي زيارت قبر آن حضرت را سفر معصيت دانست.[2] و لكن ابن تيميه اعتقاد به حرمت زيارت و حرمت طلب شفاعت از پيامبر اسلام و ساير اولياء را با ضميمه يك سلسله عقايد و تفكرات جديد ديگر به طور حساب شده، در كتابهاي متعدد به صورت گسترده و بر محور شرك وتوحيد ـ (كه در حقيقت تمام اعتقادات او از دشمني با اهل بيت پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله) ـ نشأت گرفته است) ـ تدوين نموده و براي اخلاف خودش به جا گذاشت. و در برابر آراء و نظريات ابداع شده ابن تيميه، علماء بزرگ اسلامي اعم از شيعه و سني هم عصر او آرام ننشسته و كتابهاي زيادي را در ردّ عقايد او نوشتهاند. ابن بطوطه، عبدالله بن سعد يافعي، تقي الدين سبكي، ابن حجر مكي، قاضي احنافي هر كدام به ترتيب كتابهاي بنام تحفة النظار، مرآت الجنان، شفاء السقام في زيارة خير الانام، جوهر المنظم في زيارة قبر النبي مكرم و المقالة المرضيه در ردّ عقايد ابن تيميه نوشته و همچنين ابوحيان اندلسي، كمال الدين زملكاني، ابوبكر الحصيني، ابن حجر عسقلاني، شيخ موسوي عبدالعظيم هندي، حافظ ذهبي، هر كدام به سهم خود عقايد و نظرات ابن تيميه را مردود شمرده و منافات و تضاد آراء او را با اسلام به اثبات رساندهاند.[3] و بالاخره علمأ اهل سنت به خصوص علماء شافعي و مالكي مخالفتشان را با ابن تيميه از حوزه نظر به حوزه عمل برده و چندين بار او را راهي زندان حكام وقت نموده كه در سال 728 قمري در زندان ميميرد.[4]
بعد از مرگ ابن تيميه شاگرد مخلص او بنام محمد بن ابوبكر معروف به ابن قيم الجوزيه كتابها و آثار استادش را جمعآوري كرده و در ترتيب و تبويت و انتشار آن تلاشهاي پيگير را متحمل شده و خود نيز كتابهاي متعددي را براي حفظ و دفاع از عقايد استادش نگاشته است.[5]
بعد از ابن قيم كسي به نام حامي عقايد ابن تيميه معروف نميباشد و اين عقايد همين طور در ميان كتابهاي آنان باقي ميمانند تا اينكه شخصي به نام محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجري قمري سر از نجد عربستان درميآورد.
محمد بن عبدالوهاب بن سليمان که به قولي در سال (1111 ق) و بنابر قول ديگر در سال (1115 ق) و (1703 يا 1704 م) در شهر عيينه از شهرهاي نجد متولد گرديد.[6] فرقه وهابیت را مبتنی بر افکار ابن تیمیه با حمایت محمد بن سعود در درعیه عربستان به وجود آورد و شخص محمد بن سعود، امير درعيه، با محمد بن عبدالوهاب براي دعوت مسلمين به سوي اسلام جديد وهابي و براي قتال و جنگ و كشتن مسلمانان در راه خدا بيعت ميكند.[7] و اين حكومت با موضعگيري خاصي در برابر همه مسلمين به نحوي كه گويا پيامبري تازه و جديد در آنجا براي نجات مسلمين مبعوث گرديده است به اطراف و شهرهاي مجاور دعوت نامه فرستاد و كمكم با كشتارهاي بيرحمانة مسلمانان و با كمك نيروهاي خارجي بالخصوص حكومت انگليس[8] در این سرزمين گسترش پيدا كرده و در نهايت تمام جزيرة العرب در تحت سيطرة حكومت آل سعود در ميآيد. كه تا امروز اين حكومت در نسل آل سعود همچنان ادامه دارد.
مبنای اصلی این فرقه همان گونه که اشاره شد بر مسئله توحيد در عبادت دور میزند. وهابيها با داخل نمودن امور متعددي در معناي عبادت،دايره توحيد در عبادت را آن قدر ضيق كردهاند كه امكان عملي بر طبق آنرا باقي نگذاشته است و در مقام عمل حتي خود آنان هم نميتوانند از موحّدين در عبادت به شمار آيند. آنان هر عملي را كه حاكي از احترام و تعظيم غير خدا باشد موجب شرك و كفر ميدانند و لذا به پيروي از اين عقيده، شفاعت، توسل، تبرك زيارت قبور انبياء و اولياء و احترام به ارواح آنان، فرستادن صلوات با صداي بلند بر پيامبر اسلام خصوصاً در كنار قبر آن حضرت، جشن و شادي در ميلادهاي پيامبر و ائمه ـ عليهم السّلام ـ سوگواري در روزهاي وفات و شهادت آنان و ساختن قبّه بر قبور مبارك آنان و هر چيز ديگري كه از احترام، تعظيم و تقدس آنها چه در عمل و چه در قول حكايت بكند به اعتقاد وهابيت حرام و غيرمشروع بوده و اعتقاد به اين امور و عمل به آنها را باعث شرك و كفر ميدانند. وهابيها دقيقاً بر خلاف آيات قرآني و روايات نبوي و سيره اصحاب و مسلمين و حكم عقل قدم برداشته و عبادت را بر طبق خواست و ميل خودشان طوري تفسير كردهاند كه نه تنها راه و طريق بسوي اسلام را مسدود نمودهاند، بلكه خط بطلان بر دين مبين اسلام كشيده و امكان مسلمان شدن را از هر كسي گرفتهاند.
وهابیت با همین مبنا بوسیدن علم امام حسین (ع) و هر چیزی که منسوب به امامان و اهل بیت باشند، را تحریم کرده است. و آن را یا به گمان خود شان مصداق عبادت خدا گرفته که این گمان دلیل بر جهل و نادانی آنها نسبت به عبادت می باشد و یا می دانند که این کار عبادت نیست لاکن دشمنی خود با اهل بیت (ع) در تحت این پوشش قرار داده است.
در اينكه عبادت فقط براي خدا است و عبادت غير خدا با توحيد در عبادت منافات دارد هيچ شك و ترديدي نه شرعاً و نه عقلاً وجود ندارد. و لكن هر فعل يا قول انسان حاكي از تعظيم، تكريم غير خدا و نيز تذلل، خضوع و خشوع در برابر غير خدا نميتواند عبادت باشد. چون بالاترين درجه خشوع و خضوع كه عبارت از سجده باشد در برابرغير خدا در قرآن نه تنها جايز شمرده شده است بلكه امر و دستور الهي بر آن وجود دارد.[9] اگر اعتقاد به تقدس غير خدا و خشوع و تذلل در برابر آن شرك و عبادت ميبود، پس تمام كساني كه طواف كعبه را انجام دادهاند و يا اعتقاد به وجوب آن در مراسم حج دارند، به دستور خداوند مشرك شدهاند![10] و نیز استلام و بوسیدن حجرالاسود در مراسم حج تز نظر وهابیت باید حرام و موجب شرک باشد در حالی که در دیممبیناسلام به آن توصیه شده است.
پس عمل به اين امور نه تنها شرك و كفر را به دنبال ندارد بلكه در موارد خودش امر پسنديده و تأمين كنندة رضايت خداوند ميباشد. حتي مجرد تذلل و خشوع در برابر چيزي كه اصلاً صلاحيت براي اين امر را ندارد و نيز طلب شفاعت و توسل از كسي كه هيچ بهرهاي از تقدس و تقرب الهي نداشته باشد. نميتواند موجب شرك در عبادت بشود. چون شرك چيزي نيست كه با هر اعتقاد و عملي تحقق پيدا بكند بلكه معيار اساسي در شرك و توحيد چه در عبادت و چه در غير آن، اعتقاد و عدم اعتقاد به الوهيت، ربوبيت و معبوديت غير خدا ميباشد. بنابراين، اين اعمال در برابر غير خدا با اعتقاد به اينكه او خدا، معبود و پروردگار است، تبديل به عبادت شده و شرك در عبادت را به دنبال خود ميآورد. پس عمل خاضعاته و خاشعانه انسان وقتي ميتواند عبادت باشد كه در برابر چيزي به عنوان اينكه آن چيز خدا و پروردگار است، انجام بگيرد. آيت الله سبحاني در تعريف عبادت ميگويد: عبادت داراي دو ركن است يكي اينكه عمل و فعل از خشوع و خضوع و تذلل برخوردار باشد و دوم اينكه اين عمل در برابر كسي انجام بگيرد كه اعتقاد به الوهيت و ربوبيت او وجود داشته.[11]
از آن چه که بیان شد بوسیدن علم امام حسین (ع) نمی تواند عبادت باشد چنانچه بوسیدن هیچ چیزی دیگری هم عبادت نیست. بنا بر این برای تحریم بوسیدن علم امام حسین(ع) کوچکترین دلیل عقلی و شرعی وجود ندارد و از نظر عقلاء و عرف هم عبادت شمرده نمی شود. بلکه این گونه بوسیدن ها یا به عنوان تبرک و یا به عنوان اظهار محبت و عشق نسبت به اهل بیت (ع) انجام می گیرد. چه این که محبت اهل بیت در قرآن کریم بر همه مسلمانان واجب است.
كساني كه با تاريخ زندگاني پيامبر آشنايي داشته باشند مي دانند كه ياران حضرت پيوسته در تبرك با آب وضوي پيامبر, از يكديگر پيشي مي جستند.[12] بنا بر این تبرک جستن با این گونه امور حرام نمی باشد و نه تنها دلیل بر حرمت آن وجود ندارد بلکه دلیل بر جواز و رضایت خداوند در آن وجود دارد.
آيه اي كه مي فرمايد:« بگو به ازاي آن(رسالت) پاداشي از شما خواستار نيستم مگر دوستي دربارة خويشاوندانم.»[13] كه به آية مودت يا قربي معروف است به عقيده همه مفسرين در شأن اهل بيت پيامبر كه عبارت انداز علي و فاطمه و فرزندان آنها نازل شده و محبت و دوستي آنان توسط خداوند بر امت اسلامي واجب گرديده است. از ابن عباس نقل شده كه از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيدند اقارب شما كياهستند كه در قرآن مودّت و دوستي آنان بر ما واجب شده است ؟ فرمود: علي و فاطمه و دو پسر اوست.[14] زمحشري در ذيل اين آية شريفه روايات متعددي را از پيامبر اسلام دربارة محبت دوستي اهل البيت برشمرده است كه همگي حكايت از وجوب مودّت اهل بيت مي كنند.[15]
ولذا شافعي امام مكتب شافعيه در اين باره مي گويد:
يا اهل بـيت رسول الله حبكم
فرض من الله في القرآن انزله
كفاكم من عظيم الشأن انكم
من لم يصلّ عليكم لا صلاة له[16]
افزون بر اینها نه تنها بوسیدن علم و زیارات و آثار دیگر امامان و پیامبران حرام نیست که بوسیدن آثار انسانهای معمولی مثل فرزندان و پدران و معشوقان و... با هیچ دلیلی حرام شمرده نشده اند.
در پايان از مطالب فوق چنين نتيجه مي گيريم كه هرگاه به مردم آموزش كافي داده شود كه از هر گونه افراط و تفريط بپرهيزند و در كنار اين قبور مطهر به ياد خدا باشند و از گناهان خود توبه كرده و از افكار و برنامه هاي اولياء الله الهام بگيرند, به يقين مرقد هاي مطهر آنان كانوني براي تعليم و تربيت و توبه و انابه به سوي خدا و تهذيب نفوس خواهد بود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شيعه پاسخ مي گويد, تاليف ناصر مكارم شيرازي.
2. پاسخ هاي برگزيده, تاليف سيد محمد اكبريان.
3. معالم المدرستين, تأليف علامه سيد مرتضي عسگري.
4. مسايل كلي امامت, تأليف ابراهيم اميني.
پی نوشتها:
[1] . الكثيري، سيد محمد، السلفيه بين السنة و الامامية، بيروت، انتشارات غدير، اول، 1418 ق، ص 211.
[2] . فقيهي، علي اصغر، وهابيان، انتشارات اسماعيليان، دوم، 1364 ش، ص 19 و 20.
[3] . همان، ص 34، و الكثيري، سيد محمد،السلفيه بين اهل السنة و الاماميه، بيروت، انتشارات الغدير، اول، 1418 ق، ص 235 ـ 239.
[4] . فقيهي، علياصغر، وهابيان، مؤسسه اسماعيليان، دوم، 1364 ش، ص 46.
[5] . الكثيري، سيد محمد، السلفيه بين اهل السنة و الاماميه، بيروت، انتشارات الغدير، اول، 1418 ق، ص 303.
[6] . همان، ص 305 و سبحاني جعفر، بحوث في الملل و النحل، مؤسسه نشر اسلامي، سوم، 1414 ق، ج 4، ص334.
[7] . همان.
[8] . فتح آبادي، رضا، نقش استعمار در پيدايش وهابيت، انتشارات روزنامه جمهوري اسلامي، اول، 1375، ص56.
[9] . بقره/34.
[10] . حج/29.
[11] . سبحاني، جعفر، في ظلال التوحيد، مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ 1412 ق، ص 22.
[12]. پاسخ هاي برگزيده, سيد محمد اكبريان, ص 95, همان.
[13] . شوري، 23.
[14] . بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، 6/ 37، بيروت، دارالفكر، و حاكم نيشابوري، محمد بن محمد مستدرك، 3/ 172، بيروت، دارالمعرفة، 1406 ق، و هيثمي، نورالدين، مجمع الزوائد 7/ 103، 9/ 168، بيروت دارالكتب العلميه، 1408 ق، قرطبي، محمد بن احمد، تفسير قرطبي، 16/ 22 و سيوطي جلال الدين، الدر المنثور، 6/ 7، و ابي جعفر الخاص، معاني القرآن، 6/ 31، المملكة العربية السعوديه، جامعة ام القري، اول، 1409 ق، و ابن الجوزي، زاد المسير، 7/ 79، بيروت، دارالفكر، اول، 1407 ق.
[15] . زمحشري، جار الله محمود بن عمر، كشاف، 4/220، بيروت، دارالكتاب العربي، بي تا،
[16] . الصواعق، ص 148، به نقل از المذاهب الاسلاميه، ص 146.
منبع: اندیشه قم
وهابيت فرقه اي است که عقاید آن مورد تایید مسلمانان اعم از شیعه و سنی نمی باشد مبدع و پديد آورندة اصلي عقايد وهابيت احمدبن عبدالحليم معروف به ابن تيميه است كه در سال (661 ق) در شهر حران يكي از شهرهاي سوريه فعلي متولد گرديد.[1] اگرچه چند سال قبل از او در قرن چهارم هجري «ابو محمد بربهاري» يكي ديگر از علماء حنبلي زيارت قبور را منع كرده بود كه از طرف خليفه عباسي مورد انكار قرار ميگيرد و در همين قرن چهارم، عبدالله بن محمد عبكري حنبلي معروف «به ابن لطه» متوفاي 378 قمري زيارت و شفاعت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را انكار نموده و سفر براي زيارت قبر آن حضرت را سفر معصيت دانست.[2] و لكن ابن تيميه اعتقاد به حرمت زيارت و حرمت طلب شفاعت از پيامبر اسلام و ساير اولياء را با ضميمه يك سلسله عقايد و تفكرات جديد ديگر به طور حساب شده، در كتابهاي متعدد به صورت گسترده و بر محور شرك وتوحيد ـ (كه در حقيقت تمام اعتقادات او از دشمني با اهل بيت پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله) ـ نشأت گرفته است) ـ تدوين نموده و براي اخلاف خودش به جا گذاشت. و در برابر آراء و نظريات ابداع شده ابن تيميه، علماء بزرگ اسلامي اعم از شيعه و سني هم عصر او آرام ننشسته و كتابهاي زيادي را در ردّ عقايد او نوشتهاند. ابن بطوطه، عبدالله بن سعد يافعي، تقي الدين سبكي، ابن حجر مكي، قاضي احنافي هر كدام به ترتيب كتابهاي بنام تحفة النظار، مرآت الجنان، شفاء السقام في زيارة خير الانام، جوهر المنظم في زيارة قبر النبي مكرم و المقالة المرضيه در ردّ عقايد ابن تيميه نوشته و همچنين ابوحيان اندلسي، كمال الدين زملكاني، ابوبكر الحصيني، ابن حجر عسقلاني، شيخ موسوي عبدالعظيم هندي، حافظ ذهبي، هر كدام به سهم خود عقايد و نظرات ابن تيميه را مردود شمرده و منافات و تضاد آراء او را با اسلام به اثبات رساندهاند.[3] و بالاخره علمأ اهل سنت به خصوص علماء شافعي و مالكي مخالفتشان را با ابن تيميه از حوزه نظر به حوزه عمل برده و چندين بار او را راهي زندان حكام وقت نموده كه در سال 728 قمري در زندان ميميرد.[4]
بعد از مرگ ابن تيميه شاگرد مخلص او بنام محمد بن ابوبكر معروف به ابن قيم الجوزيه كتابها و آثار استادش را جمعآوري كرده و در ترتيب و تبويت و انتشار آن تلاشهاي پيگير را متحمل شده و خود نيز كتابهاي متعددي را براي حفظ و دفاع از عقايد استادش نگاشته است.[5]
بعد از ابن قيم كسي به نام حامي عقايد ابن تيميه معروف نميباشد و اين عقايد همين طور در ميان كتابهاي آنان باقي ميمانند تا اينكه شخصي به نام محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجري قمري سر از نجد عربستان درميآورد.
محمد بن عبدالوهاب بن سليمان که به قولي در سال (1111 ق) و بنابر قول ديگر در سال (1115 ق) و (1703 يا 1704 م) در شهر عيينه از شهرهاي نجد متولد گرديد.[6] فرقه وهابیت را مبتنی بر افکار ابن تیمیه با حمایت محمد بن سعود در درعیه عربستان به وجود آورد و شخص محمد بن سعود، امير درعيه، با محمد بن عبدالوهاب براي دعوت مسلمين به سوي اسلام جديد وهابي و براي قتال و جنگ و كشتن مسلمانان در راه خدا بيعت ميكند.[7] و اين حكومت با موضعگيري خاصي در برابر همه مسلمين به نحوي كه گويا پيامبري تازه و جديد در آنجا براي نجات مسلمين مبعوث گرديده است به اطراف و شهرهاي مجاور دعوت نامه فرستاد و كمكم با كشتارهاي بيرحمانة مسلمانان و با كمك نيروهاي خارجي بالخصوص حكومت انگليس[8] در این سرزمين گسترش پيدا كرده و در نهايت تمام جزيرة العرب در تحت سيطرة حكومت آل سعود در ميآيد. كه تا امروز اين حكومت در نسل آل سعود همچنان ادامه دارد.
مبنای اصلی این فرقه همان گونه که اشاره شد بر مسئله توحيد در عبادت دور میزند. وهابيها با داخل نمودن امور متعددي در معناي عبادت،دايره توحيد در عبادت را آن قدر ضيق كردهاند كه امكان عملي بر طبق آنرا باقي نگذاشته است و در مقام عمل حتي خود آنان هم نميتوانند از موحّدين در عبادت به شمار آيند. آنان هر عملي را كه حاكي از احترام و تعظيم غير خدا باشد موجب شرك و كفر ميدانند و لذا به پيروي از اين عقيده، شفاعت، توسل، تبرك زيارت قبور انبياء و اولياء و احترام به ارواح آنان، فرستادن صلوات با صداي بلند بر پيامبر اسلام خصوصاً در كنار قبر آن حضرت، جشن و شادي در ميلادهاي پيامبر و ائمه ـ عليهم السّلام ـ سوگواري در روزهاي وفات و شهادت آنان و ساختن قبّه بر قبور مبارك آنان و هر چيز ديگري كه از احترام، تعظيم و تقدس آنها چه در عمل و چه در قول حكايت بكند به اعتقاد وهابيت حرام و غيرمشروع بوده و اعتقاد به اين امور و عمل به آنها را باعث شرك و كفر ميدانند. وهابيها دقيقاً بر خلاف آيات قرآني و روايات نبوي و سيره اصحاب و مسلمين و حكم عقل قدم برداشته و عبادت را بر طبق خواست و ميل خودشان طوري تفسير كردهاند كه نه تنها راه و طريق بسوي اسلام را مسدود نمودهاند، بلكه خط بطلان بر دين مبين اسلام كشيده و امكان مسلمان شدن را از هر كسي گرفتهاند.
وهابیت با همین مبنا بوسیدن علم امام حسین (ع) و هر چیزی که منسوب به امامان و اهل بیت باشند، را تحریم کرده است. و آن را یا به گمان خود شان مصداق عبادت خدا گرفته که این گمان دلیل بر جهل و نادانی آنها نسبت به عبادت می باشد و یا می دانند که این کار عبادت نیست لاکن دشمنی خود با اهل بیت (ع) در تحت این پوشش قرار داده است.
در اينكه عبادت فقط براي خدا است و عبادت غير خدا با توحيد در عبادت منافات دارد هيچ شك و ترديدي نه شرعاً و نه عقلاً وجود ندارد. و لكن هر فعل يا قول انسان حاكي از تعظيم، تكريم غير خدا و نيز تذلل، خضوع و خشوع در برابر غير خدا نميتواند عبادت باشد. چون بالاترين درجه خشوع و خضوع كه عبارت از سجده باشد در برابرغير خدا در قرآن نه تنها جايز شمرده شده است بلكه امر و دستور الهي بر آن وجود دارد.[9] اگر اعتقاد به تقدس غير خدا و خشوع و تذلل در برابر آن شرك و عبادت ميبود، پس تمام كساني كه طواف كعبه را انجام دادهاند و يا اعتقاد به وجوب آن در مراسم حج دارند، به دستور خداوند مشرك شدهاند![10] و نیز استلام و بوسیدن حجرالاسود در مراسم حج تز نظر وهابیت باید حرام و موجب شرک باشد در حالی که در دیممبیناسلام به آن توصیه شده است.
پس عمل به اين امور نه تنها شرك و كفر را به دنبال ندارد بلكه در موارد خودش امر پسنديده و تأمين كنندة رضايت خداوند ميباشد. حتي مجرد تذلل و خشوع در برابر چيزي كه اصلاً صلاحيت براي اين امر را ندارد و نيز طلب شفاعت و توسل از كسي كه هيچ بهرهاي از تقدس و تقرب الهي نداشته باشد. نميتواند موجب شرك در عبادت بشود. چون شرك چيزي نيست كه با هر اعتقاد و عملي تحقق پيدا بكند بلكه معيار اساسي در شرك و توحيد چه در عبادت و چه در غير آن، اعتقاد و عدم اعتقاد به الوهيت، ربوبيت و معبوديت غير خدا ميباشد. بنابراين، اين اعمال در برابر غير خدا با اعتقاد به اينكه او خدا، معبود و پروردگار است، تبديل به عبادت شده و شرك در عبادت را به دنبال خود ميآورد. پس عمل خاضعاته و خاشعانه انسان وقتي ميتواند عبادت باشد كه در برابر چيزي به عنوان اينكه آن چيز خدا و پروردگار است، انجام بگيرد. آيت الله سبحاني در تعريف عبادت ميگويد: عبادت داراي دو ركن است يكي اينكه عمل و فعل از خشوع و خضوع و تذلل برخوردار باشد و دوم اينكه اين عمل در برابر كسي انجام بگيرد كه اعتقاد به الوهيت و ربوبيت او وجود داشته.[11]
از آن چه که بیان شد بوسیدن علم امام حسین (ع) نمی تواند عبادت باشد چنانچه بوسیدن هیچ چیزی دیگری هم عبادت نیست. بنا بر این برای تحریم بوسیدن علم امام حسین(ع) کوچکترین دلیل عقلی و شرعی وجود ندارد و از نظر عقلاء و عرف هم عبادت شمرده نمی شود. بلکه این گونه بوسیدن ها یا به عنوان تبرک و یا به عنوان اظهار محبت و عشق نسبت به اهل بیت (ع) انجام می گیرد. چه این که محبت اهل بیت در قرآن کریم بر همه مسلمانان واجب است.
كساني كه با تاريخ زندگاني پيامبر آشنايي داشته باشند مي دانند كه ياران حضرت پيوسته در تبرك با آب وضوي پيامبر, از يكديگر پيشي مي جستند.[12] بنا بر این تبرک جستن با این گونه امور حرام نمی باشد و نه تنها دلیل بر حرمت آن وجود ندارد بلکه دلیل بر جواز و رضایت خداوند در آن وجود دارد.
آيه اي كه مي فرمايد:« بگو به ازاي آن(رسالت) پاداشي از شما خواستار نيستم مگر دوستي دربارة خويشاوندانم.»[13] كه به آية مودت يا قربي معروف است به عقيده همه مفسرين در شأن اهل بيت پيامبر كه عبارت انداز علي و فاطمه و فرزندان آنها نازل شده و محبت و دوستي آنان توسط خداوند بر امت اسلامي واجب گرديده است. از ابن عباس نقل شده كه از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيدند اقارب شما كياهستند كه در قرآن مودّت و دوستي آنان بر ما واجب شده است ؟ فرمود: علي و فاطمه و دو پسر اوست.[14] زمحشري در ذيل اين آية شريفه روايات متعددي را از پيامبر اسلام دربارة محبت دوستي اهل البيت برشمرده است كه همگي حكايت از وجوب مودّت اهل بيت مي كنند.[15]
ولذا شافعي امام مكتب شافعيه در اين باره مي گويد:
يا اهل بـيت رسول الله حبكم
فرض من الله في القرآن انزله
كفاكم من عظيم الشأن انكم
من لم يصلّ عليكم لا صلاة له[16]
افزون بر اینها نه تنها بوسیدن علم و زیارات و آثار دیگر امامان و پیامبران حرام نیست که بوسیدن آثار انسانهای معمولی مثل فرزندان و پدران و معشوقان و... با هیچ دلیلی حرام شمرده نشده اند.
در پايان از مطالب فوق چنين نتيجه مي گيريم كه هرگاه به مردم آموزش كافي داده شود كه از هر گونه افراط و تفريط بپرهيزند و در كنار اين قبور مطهر به ياد خدا باشند و از گناهان خود توبه كرده و از افكار و برنامه هاي اولياء الله الهام بگيرند, به يقين مرقد هاي مطهر آنان كانوني براي تعليم و تربيت و توبه و انابه به سوي خدا و تهذيب نفوس خواهد بود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شيعه پاسخ مي گويد, تاليف ناصر مكارم شيرازي.
2. پاسخ هاي برگزيده, تاليف سيد محمد اكبريان.
3. معالم المدرستين, تأليف علامه سيد مرتضي عسگري.
4. مسايل كلي امامت, تأليف ابراهيم اميني.
پی نوشتها:
[1] . الكثيري، سيد محمد، السلفيه بين السنة و الامامية، بيروت، انتشارات غدير، اول، 1418 ق، ص 211.
[2] . فقيهي، علي اصغر، وهابيان، انتشارات اسماعيليان، دوم، 1364 ش، ص 19 و 20.
[3] . همان، ص 34، و الكثيري، سيد محمد،السلفيه بين اهل السنة و الاماميه، بيروت، انتشارات الغدير، اول، 1418 ق، ص 235 ـ 239.
[4] . فقيهي، علياصغر، وهابيان، مؤسسه اسماعيليان، دوم، 1364 ش، ص 46.
[5] . الكثيري، سيد محمد، السلفيه بين اهل السنة و الاماميه، بيروت، انتشارات الغدير، اول، 1418 ق، ص 303.
[6] . همان، ص 305 و سبحاني جعفر، بحوث في الملل و النحل، مؤسسه نشر اسلامي، سوم، 1414 ق، ج 4، ص334.
[7] . همان.
[8] . فتح آبادي، رضا، نقش استعمار در پيدايش وهابيت، انتشارات روزنامه جمهوري اسلامي، اول، 1375، ص56.
[9] . بقره/34.
[10] . حج/29.
[11] . سبحاني، جعفر، في ظلال التوحيد، مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ 1412 ق، ص 22.
[12]. پاسخ هاي برگزيده, سيد محمد اكبريان, ص 95, همان.
[13] . شوري، 23.
[14] . بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، 6/ 37، بيروت، دارالفكر، و حاكم نيشابوري، محمد بن محمد مستدرك، 3/ 172، بيروت، دارالمعرفة، 1406 ق، و هيثمي، نورالدين، مجمع الزوائد 7/ 103، 9/ 168، بيروت دارالكتب العلميه، 1408 ق، قرطبي، محمد بن احمد، تفسير قرطبي، 16/ 22 و سيوطي جلال الدين، الدر المنثور، 6/ 7، و ابي جعفر الخاص، معاني القرآن، 6/ 31، المملكة العربية السعوديه، جامعة ام القري، اول، 1409 ق، و ابن الجوزي، زاد المسير، 7/ 79، بيروت، دارالفكر، اول، 1407 ق.
[15] . زمحشري، جار الله محمود بن عمر، كشاف، 4/220، بيروت، دارالكتاب العربي، بي تا،
[16] . الصواعق، ص 148، به نقل از المذاهب الاسلاميه، ص 146.
منبع: اندیشه قم