پرسش :
برخی ها با هم معنا و هم مفهوم پنداشتن مقوله «حمد» و «مدح»؛ تصور میکنند که چون قرآن کریم حمد را مخصوص خدا دانسته است، ....
پاسخ :
شرح پرسش:
برخی ها با هم معنا و هم مفهوم پنداشتن مقوله «حمد» و «مدح»؛ تصور میکنند که چون قرآن کریم حمد را مخصوص خدا دانسته است، بنابراین مدح اهلبیت، ثناگویی آنان و عزاداری برای بزرگان دین، با قرآن و سیره پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) ناسازگار است و روایات شیعه هم آن را مردود معرفی میکند و علاوه بر این، مداحی کردن برای بزرگانی که از دنیا رفتهاند، ثمرۀ عقلایی و دینی، ندارد!
پاسخ کوتاه :
مداحی و عزاداری اهل بیت علیهم السلام، همسو با آموزه های دینی است و هیچ تناقض و تضادی با حمد خدا ندارد؛ مشروعیت و حتی استحباب عزاداری و مداحي بزرگان دین، يكي از باورهاي غیر قابل انکار شیعه و اهل سنت است و قرآن کریم با مدح و تمجید از پیامبران و برخی از انسانهای صالح و نیز با بیان گریههای حضرت یعقوب در فراق یوسف علیهماالسلام و ...، مداحی و عزاداری را تأیید کرده است. این الگوی رفتاری موافق سیره رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- ، ائمه اطهار –علیهم السلام- و مسلمانان است و در روایات نیز، مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است و آنچه در روایات اسلامی مورد نکوهش و تقبیح قرار گرفته، مدح انسانهای فاسق و ستمکار و یا با انگیزههای غیرالاهی است!
پاسخ مفصل : توصیف و بیان فضیلتهای بندگان وارستهی الهی، که هدایتگران و اسوههای پرشکوه بشریتاند، چه در زمان حیات و چه پس از مرگشان، یکی از وظایف برجسته مؤمنان و از جمله آموزههای تربیتی و انسانساز در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام به شمار میرود. قرآن کریم بارها و بارها با بیان قطعههای زیبایی از زندگی و شخصیت اولیای الهی، اعم از پیامبران و دیگر افراد برجسته دینی و معنوی، انسانها را به مدح و ستایش بزرگان دین و اخلاق تشویق میکند.
نقد و بررسی:
1. تفاوت در مفهوم «حمد» و «مدح» و همسویی مداحی با معارف قرآنی
1-1 . مترادف نبودن «حمد» و «مدح»
1-1-1 .مفهومشناسی «حمد»
«حمد» یعنی ثنا کردن و وقتی گفته میشود خداوند حمید است، یعنی در همه حال او مورد ستایش و سزاوار ثناست؛[1] واژه حمد گاهی در قرآن کریم همراه با تسبیح می آید،[2] یعنی وقتی خدا مورد حمد قرار میگیرد، صفاتی که بیانگر نقص باشد، نیز از خدا نفی میشود[3]
2-1-1 . مفهومشناسی مدح
«مدح» به معناي ستايش کردن، تمجيد کردن، ستودن، تعريف، ستايش و ثناء آمده است؛ ولی اعم از حمد است.[4]
3-1-1 . تفاوتها در مفهوم «حمد» و «مدح»
الفاظ «حمد» و «مدح»، اگر چه از نظر معنا به هم نزديک هستند، ولي تفاوت دقيقي با يکديگر داشته و داراي دو ريشه و معناي متفاوتاند و از نظر کاربرد نيز يکسان نيستند.
تفاوت اول: حمد تنها در برابر صاحب کمالی است که داراي عقل و انديشه باشد، ولي مدح، گفتاري حاکي از عظمت حال ممدوح است؛ به عنوان نمونه میتوان گفت که یک گوهر گران، ممدوح است، ولي نميتوان گفت محمود است؛ به عبارت دیگر یک شئ زیبا ولی بی جان را میتوان مدح کرد اما نمیتوان آن را حمد کرد.
تفاوت دوم: حمد، تنها در برابر کارهاي اختياري (برجستگیهایی که انسانها آن ها را کسب میکنند) است، امّا مدح، درباره امور غیراختیاری (امتیازهای خدادادی که انسانها در داشتن آن خود زحمتی نکشیدهاند) نیز بکار میرود؛ به عنوان نمونه، بلندي قامت و زيبايي چهره و صدای خوش در انسان، با اين که اختياري نيست، مورد مدح قرار میگیرد، ولي قابل حمد نيست.[5]
بنابراین حمد، اخصّ از مدح است؛ زيرا مدح، هم در مقابل خصوصیت اختيارى و هم خصوصیت غيراختيارى انجام ميشود ولى حمد، تنها در مقابل جمیل اختيارى است. پس هر حمدی، مدح هم به شمار میرود، ولى هر مدحی، حمد نيست.[6]
2-1 . روا بودن حمد برای غیر خدا
قرآن کریم میفرماید: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً »[7] معنای این سخن این است که خداوند متعال اراده کرده است که مقام رسولش را به واسطه نماز و تهجد شبانه به جایی رساند که مورد حمد قرار گیرد. در جای دیگری میفرماید: «وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا»[8]؛ «و دوست دارند که در برابر كاري كه نكردهاند، ستوده شوند». در این آیه، اصل حمد برای غیر خدا تلویحاً پذیرفته شده است و تنها اینکه عدهای دوست دارند بدون انجام کار زیبایی، دیگران از آنها ستایش و تعریف کنند، مورد مذمت قرار گرفتهاند. امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه 220 نهج البلاغه فرمود: «اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فيهِ فَرَضِىَ سَعْيَهُمْ وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ» ؛ «خدا به آنها توجّه كرد، پس از سعىشان خشنود شد و مقام شان را ستود». نتیجه این سخن این است که اگر حمد غیر خدا جایز نبود، نباید خود خداوند افرادی را به سبب تلاششان حمد کند. امام علیه السلام در حكمت 131 درباره دنيا میفرماید: «فَذَمَّها رِجالٌ غَداةَ النَّدامَةِ وَ حَمِدَها آخَروُنَ يَوْمَ الْقِيمَةِ»؛ «در صبحگاه ندامت، مردانی دنیا را نکوهش كردند و مردان ديگرى آن را در روز قيامت، ستودند». در این کلام بیان شده است که حتی عدهای از مردم در قیامت خود دنیا را نیز حمد میکنند! بنابر این استناد به برخی از کلمات و خطبههای امام علیه السلام در نهجالبلاغه برای اثبات نادرستی حمد غیر خدا موجه نیست؛ زیرا خود امام علیه السلام بارها برای ستودن اشخاص و افعالی، از واژه حمد استفاده کرده است.
3-1 . برگشت همه حمدها به حمد خداوند
«الحمد لله» یعنی هر حمد و ستايش از هر كس، درباره هر كس و هر چيز، كه باشد، مخصوص خداست؛ مردم، خواه خدا را حمد كنند، خواه شخص ديگر یا شىء ديگر را، همه آن حمدها مال خدا و از آن خدا و بازگشت به حمد خدا دارد؛ چون آفریننده و رب همه امتیازها و برجستگیها و زیباییهایی که مورد حمد دیگران قرار میگیرد، خود خداوند است.[9]
2. همسویی مداحی و تمجید از انسانهای برجسته دینی، با آموزههای توحیدی
مداحی و تمجید خداوند از پیامبران بزرگی مانند: ابراهیم خلیل، موسی کلیم، عیسی مسیح، سلیمان، یعقوب، زکریا، یحیی و...[10] و نیز مدح و ثنای انسانهای برجستهای که پیامبر هم نبودند، مانند: اصحاب کهف و رقیم، لقمان حکیم، ذوالقرنین، خضر و...[11] همه بیانگر این است مدح و مداحی اگر از انسانهای وارسته و نسبت به فضائل معنوی و اخلاقی باشد، نه تنها نکوهیده نیست که امری انسانساز و تربیت کننده است. شیعیان بر همین اساس، به مدح و ستایش اهل بیت عصمت و طهارت –علیهم السلام- و انسانهای بلندمرتبه تاریخ اخلاق و ایمان میپردازند تا هم زیباییها و جلوههای ارزشمند شخصیت آنها را تکریم و بزرگ بدارند و هم این الگوهای هدایت و شایستگی را به بشریت معرفی و راه را برای جامعهای قرآنی و فضیلتمدار هموار سازند.
3 . ستایش خصلتهای معنوی و اخلاقی پیشوایان، پس از مرگ
قرآن کریم بارها افرادی را مورد مدح و ستایش قرار داده است که قرنها پیش از نزول قران از دنیا رفتهاند. اگر مدح گذشتگان، به سبب مرگشان، روا نباشد، لازمه آن این است که همه آیاتی که در مدح ایشان نازل شده است، لغو خواهد بود! مداحی و ستایش، چیزی نیست جز بیان خصلتهای نیک و باورهای پاک توحیدی و نیز تبیین وظایف افراد جامعه با الگو پذیری از بزرگان دین و اولیای الهی؛ زیرا خداوند، رفتار و کردار این افراد را پسندیده و برای همه انسانها روشن ساخته که رضایت من در قبال انجام همین کارهایی است که بندگان وارسته من در طول تاریخ انجام دادهاند.
4 . مداحی پسندیده و مداحی ناپسند در روایات شیعه
در طول تاريخ هميشه قدرتمندان ستمگر و اهل باطل، افرادي را با تهدید یا تطمیع به مداحي خود وادار ميکردند و شاعران و مادحان پولپرست و متملّق هم حاكمان جور را به ناحق ستايش میكردند. چه بسيار شاعران و چاپلوسانی که برای خشنودی اهل باطل و تقرّب به حاکمان ستمکار، افراد پليد و ناپاكی را مدح و افراد پاك و صالحی را مورد مذمت قرار ميدادند. اگر امام علي ـ عليهالسلام ـ در نهج البلاغه مداحان را مذمت كرده است، مقصود امام، به يقين، مداحاني بوده است كه به ناحق افرادی را مدح و ستايش ميكردند و زبان به چاپلوسي ميگشودند[12] و گرنه مداحاني كه انسانهای خوب و باتقوا و بافضیلت را با انگیزههای پاک و الاهی مدح مينمودند، بارها مورد ستايش امامان معصوم ـ عليهالسلام ـ قرار میگرفتند؛ نمونه آشکار چنین شاعرانی، حسان بن ثابت است که بارها نزد رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- شعر میسرود و پیامبر نه تنها او را از این کار منع نمیکرد، بلکه تشویق هم می نمود و این مطلب در کتابهای معتبر اهل سنت نیز آمده است.[13]
5 . همسویی آموزههای قرآن با فرهنگ عزاداری
در قرآن كريم آياتي وجود دارد كه مشروعيت عزاداري را اثبات ميكند، ازجمله:
1-5. عزاداری حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف (علیهماالسلام):
نمونه عيني عزا و گريه در قرآن كريم، سوگواري حضرت يعقوب ـ عليه السّلام ـ در فراق يوسف است که قرآن آن را نقل و تلویحاً تأیید کرده است؛[14] بنابراين عزاداري و گريه در مصیبت برگزيدگان الهي و اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ مورد تأييد قرآن كريم است.
2-5 . عزاداري، گونهای فرياد تظلم ستمديدگان از ستمگران
خداوند متعال صدا بلندکردن به بدگويي را دوست ندارد، جز براي كساني كه مورد ستم قرار گرفتهاند: «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ»[15]
در اين آيه دو فراز وجود دارد:
فراز اول: « لا يُحِبُّ اللَّهُ»، خداوند متعال بدگويي و افشاي عيوب ديگران را دوست ندارد؛
فراز دوم: « إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ»، اين فراز، هشداري است به همه ستمگران كه خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فرياد و افشاگري داده، بلكه چنين فريادي، محبوب ذات اقدس الهي قرار گرفته است و عزاداری، چیزی نیست جز فریاد مظلومیت ائمه هدی و مصائبی که از گروه اشقیا بر آن انسانهای پاکسرشت و محبوب خداوند رفته است، برای بشریت و اثبات حقانیت آنها.
3-5. عزاداری نشانگر یاری و مودّت اهلبیت علیهم السلام
خداوند متعال در آيه مودت «قُل لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی القُرْبی»[16]دوستی خاندان پیامبر (ص) را لازم دانسته و محبّت آنان را پاداش زحمتهای طاقتفرسای پیامبر (ص) در راه ابلاغ رسالت قرار داده است و این امر حاکی از عظمت رسالت آن حضرت و بزرگی پاداش مقرر برای آن است.
امام علی –علیه السلام- در این خصوص میفرماید: «انّ الله تبارک و تعالی ... فاختارنا و اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا اولئک منّا و الینا»[17]؛ «خداوند بلندمرتبه ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب نمود که همواره در شادی و غم ما شریکند و با مال و جان شان به یاری ما میشتابند؛ آنان از ما و به سوی ما خواهند آمد».
4-5. عزاداري بزرگداشت شعائر الهي
قرآن درباره تعظيم شعائر الهي ميفرمايد: «و من يعظم شعائر الله فانّها من تقوي القلوب»[18]و کسی که نشانههای (دین) خدا را بزرگ دارد، (به یقین کار نیکی انجام داده است)؛ زیرا چنین کاری برخاسته از تقوای قلبهاست.
مقصود از بزرگداشت شعائر الهي، بزرگداشت نشانههاي دين و اطاعت خداوند و آيين ابراهيم (عليه السلام) است كه در اسلام تبلور پيدا نموده است؛ از اين رو در هر زمان و مكان، هر کاری كه ياد خدا و زمينه رشد معنوي و روحي بندگان خدا را فراهم آورد، جزء شعائر الهي به شمار ميرود و عزاداري براي بندگان خاص و خالص خداوند، كه به حق، قرآن ناطق و حج مجسم بودند و براي اعتلاي كلمه توحيد جان خود را قرباني ساختند، از بارزترين نشانهها و شعائر الاهی است؛ زیرا برگزاری اين مراسم موجب فراگيري مسائل دين، يادآوري ايثارگري شهيدان بزرگ اسلام، دشمني با دشمنان خدا و دوستي با دوستان خداست.
6.عزاداري سيره رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم
بر اساس روايات شيعه و سني، پيامبر اسلام(ص) با عمل و دستور خود امکان برپايي مجالس سوگواري بر شهيدان و مردگان را داده و ديگران را بر اين امر تشويق کرده است؛ ازجمله:
1-6. گريه رسول الله –صلي الله عليه و آله و سلم – بر فرزندش
رسول اکرم در مرگ فرزندش ابراهيم اشک ميريزد و هنگامی که به آن حضرت اعتراض میکنند، ميفرمايد: «چشمها گريان است و قلب ميسوزد و آن چه خشم خدا را بر ميانگيزد، نميگوييم».[19]
2-6. گريه رسول الله –صلي الله عليه و آله و سلم – بر حمزه
وقتی حمزه در جنگ احد به شهادت رسيد، رسول خدا –صلی الله علیه و اله و سلم- گريه کرد و هنگامي که به مدينه برگشت و مشاهده کرد که زن هاي انصار بر کشتگان شان گريه ميکنند، فرمود: اما حمزه گريه کننده و عزادار ندارد! انصار به زنانشان گفتنند که بر حمزه گريه کنند و آنها در خانه پيغمبر بر حمزه گريه کردند و پيغمبر در حق آنها دعا کرد و فرمود: «خدا از شما و اولاد شما راضي باشد».[20]
و بعد از همين جریان اهل مدينه هرگاه ميخواستند بر کسي گريه کنند، ابتدا بر حمزه گريه ميکردند.[21]
3-6. گريه رسول الله – صلي الله عليه و آله و سلم – بر ابو طالب و خدیجه
پیامبر رحمت در مرگ خدیجه و ابو طالب فرمود: «و در این روزها بر امت من دو مصیبت وارد گشته که نمی دانم برای کدام یک بیشتر جزع و بی تابی کنم».[22] حضرت در عزای آن دو ناله و گریه کرد. [23]
4-6. گريه رسول الله –صلي الله عليه و آله و سلم – بر شهادت اصحاب
پيامبر(ص) در شهادت زيد بن حارثه، جعفر ذوالجناحين و عبدالله بن رواحه گريه کرد و ديگران را به گریه بر آن مجاهدان راه خدا تشويق کرد و فرمود: «گريه کنندگان، بر فراق افرادی مثل جعفر بايد گريه کنند».[24]
7.عزاداری در نگاه اهل سنت
اهل سنت همانند شیعه براین باورند که: هنگامي که حسين بن علي کشته شد، آفاق آسمان تا چندين ماه رنگ سرخ را به خود گرفت و اين سرخي آسمان حکايت از گريه آن داشته است.[25]
تفتازاني از متکلمين مشهور اهل سنت ميگويد: «ظلمي که بر اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رفته است را نميتوان پنهان نمود؛ زیرا بر این ظلم که در نهایت شناعت بود، جمادات و حیوانات شهادت می دهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسي که اين کار را انجام داد يا به آن راضي شد و يا در اين جهت کوشيد و عذاب آخرت شديدتر و ماندگارتر است».[26]
جمع بندي
مداحی و عزاداری همسو با آموزههای دینی است و با حمد خدا در تضاد نیست؛ زيرا:
1. «حمد» و «مدح» در مفهوم با هم تفاوتهايي دارند؛
2. عزاداری و مداحي يكي از باورهاي غیر قابل انکار شیعه و اهل سنت است و قرآن کریم با مدح و تمجید از بزرگان و نیز با بیان گریههای حضرت یعقوب، مداحی و عزاداری را تأیید کرده است.
3. مدح بزرگان دين، همان مدح و حمد خداوند متعال جایز، بلکه نیکو و مستحسن است؛
4. در روایات شیعه از مداحی پسندیده، مورد تأیید و مداحی ناپسند و نابحق، نهی شده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. درهاي توحيد و شرك در قرآن؛ جعفر سبحاني، ترجمه: مهدي عزيزيان.
2. شيعه پاسخ ميدهد؛ رضا حسيني نسب.
3. آيين وهابيت؛ جعفر سبحاني.
4. عاشورا (ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها)؛ سعيد داودى، مهدى رستم نژاد.
پی نوشتها:
[1]. رک: فراهیدی، خلیل؛ كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، 1409 ه. ق، ج3، ص188؛ ابن منظور، محمد؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ه .ق، ج3، ص156؛ طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375 ه.ش، ج3، ص39.
[2].رک: بقره/30؛ رعد/13؛ حجر/98؛ اسراء/44؛ طه/130؛ فرقان/58؛ سجده/15؛ زمر/75؛ غافر/70 ؛ 55؛ شوری/5؛ ق/ 39؛ طور/41؛ تغابن/ 1؛ نصر/3.
[3]. مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368 ه.ش، ج2، ص279.
[4]. رک: مجمع البحرين، ج2، ص 411؛ لسان العرب، ج2، ص 589؛ كتاب العين، ج3، ص 188.
[5]. جوادي آملي، عبدالله؛ تفسير تسنيم، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ه.ش، ج1، ص327.
[6]. رک: راغب اصفهانی، حسین؛ مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412 ه.ق، ص256؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص279.
[7]. اسراء/79.
[8].آل عمران/188.
[9]. قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371 ه.ش، ج2، ص173.
[10]. رک: سوره بقره؛ آل عمران؛ نساء؛ انعام؛ توبه؛ هود؛ یوسف؛ ابراهیم؛ حجر؛ نحل؛ مریم؛ انبیاء؛ نمل؛ حج؛ شعراء؛ عنکبوت؛ احزاب؛ صافات؛ ص؛ شوری؛ زخرف؛ ذاریات؛ نجم؛ حدید؛ ممتحنه؛ اعلی؛ سبأ؛ مائده؛ صف؛ اعراف؛ یونس؛ کهف؛ مومنون؛ قصص و... .
[11]. رک: سوره کهف؛ لقمان و... .
[12]. ری شهری، محمد؛ ميزان الحكمه، قم، نشر مكتب الاعلام الاسلامي، 1364 ه.ش، ج9، ص81.
[13]. رک: بخاری، محمد؛ صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، 1401 ه. ق، ج5، ص23؛ نیسابوری، مسلم؛ صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج7، ص163.
[14]. رک: سوره یوسف/ 84: «وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيم».
[15]. نساء/148.
[16]. شوری/23.
[17]. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 ه.ق، ج 44، ص287.
[18] . حج/32.
[19]. بخاري، محمد؛ صحيح البخاري، بيروت، دارالفکر، 1401ه.ق، ج2، ص105.
[20]. ابن سعد، محمد؛ الطبقات الکبري، بيروت، دار صادر، بي تا، ج1، ص120.
[21]. همان، ج2، ص41.
[22] . ابن واضع یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی آموزش عالی، چاپ سوم، 1363 ه.ش، ج1، ص394.
[23] . ابن واضع یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی آموزش عالی، چاپ سوم، 1363 ه.ش، ج1، ص394.
[24]. بلاذري، احمد؛ انساب الاشراف، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1394ه.ق، ج1، ص488.
[25]. رک: سيوطي، جلال الدين؛ الدر المنثور، جده، دارالمعرفه، 1365ه.ق، ج1، ص31.
[26]. تفتازاني، سعد الدين مسعود؛ شرح مقاصد في علم الکلام، پاکستان، دار النعمانيه، چاپ اول، 1401 ه.ق، ج 2، ص307.
منبع: اندیشه قم
شرح پرسش:
برخی ها با هم معنا و هم مفهوم پنداشتن مقوله «حمد» و «مدح»؛ تصور میکنند که چون قرآن کریم حمد را مخصوص خدا دانسته است، بنابراین مدح اهلبیت، ثناگویی آنان و عزاداری برای بزرگان دین، با قرآن و سیره پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) ناسازگار است و روایات شیعه هم آن را مردود معرفی میکند و علاوه بر این، مداحی کردن برای بزرگانی که از دنیا رفتهاند، ثمرۀ عقلایی و دینی، ندارد!
پاسخ کوتاه :
مداحی و عزاداری اهل بیت علیهم السلام، همسو با آموزه های دینی است و هیچ تناقض و تضادی با حمد خدا ندارد؛ مشروعیت و حتی استحباب عزاداری و مداحي بزرگان دین، يكي از باورهاي غیر قابل انکار شیعه و اهل سنت است و قرآن کریم با مدح و تمجید از پیامبران و برخی از انسانهای صالح و نیز با بیان گریههای حضرت یعقوب در فراق یوسف علیهماالسلام و ...، مداحی و عزاداری را تأیید کرده است. این الگوی رفتاری موافق سیره رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- ، ائمه اطهار –علیهم السلام- و مسلمانان است و در روایات نیز، مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است و آنچه در روایات اسلامی مورد نکوهش و تقبیح قرار گرفته، مدح انسانهای فاسق و ستمکار و یا با انگیزههای غیرالاهی است!
پاسخ مفصل : توصیف و بیان فضیلتهای بندگان وارستهی الهی، که هدایتگران و اسوههای پرشکوه بشریتاند، چه در زمان حیات و چه پس از مرگشان، یکی از وظایف برجسته مؤمنان و از جمله آموزههای تربیتی و انسانساز در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام به شمار میرود. قرآن کریم بارها و بارها با بیان قطعههای زیبایی از زندگی و شخصیت اولیای الهی، اعم از پیامبران و دیگر افراد برجسته دینی و معنوی، انسانها را به مدح و ستایش بزرگان دین و اخلاق تشویق میکند.
نقد و بررسی:
1. تفاوت در مفهوم «حمد» و «مدح» و همسویی مداحی با معارف قرآنی
1-1 . مترادف نبودن «حمد» و «مدح»
1-1-1 .مفهومشناسی «حمد»
«حمد» یعنی ثنا کردن و وقتی گفته میشود خداوند حمید است، یعنی در همه حال او مورد ستایش و سزاوار ثناست؛[1] واژه حمد گاهی در قرآن کریم همراه با تسبیح می آید،[2] یعنی وقتی خدا مورد حمد قرار میگیرد، صفاتی که بیانگر نقص باشد، نیز از خدا نفی میشود[3]
2-1-1 . مفهومشناسی مدح
«مدح» به معناي ستايش کردن، تمجيد کردن، ستودن، تعريف، ستايش و ثناء آمده است؛ ولی اعم از حمد است.[4]
3-1-1 . تفاوتها در مفهوم «حمد» و «مدح»
الفاظ «حمد» و «مدح»، اگر چه از نظر معنا به هم نزديک هستند، ولي تفاوت دقيقي با يکديگر داشته و داراي دو ريشه و معناي متفاوتاند و از نظر کاربرد نيز يکسان نيستند.
تفاوت اول: حمد تنها در برابر صاحب کمالی است که داراي عقل و انديشه باشد، ولي مدح، گفتاري حاکي از عظمت حال ممدوح است؛ به عنوان نمونه میتوان گفت که یک گوهر گران، ممدوح است، ولي نميتوان گفت محمود است؛ به عبارت دیگر یک شئ زیبا ولی بی جان را میتوان مدح کرد اما نمیتوان آن را حمد کرد.
تفاوت دوم: حمد، تنها در برابر کارهاي اختياري (برجستگیهایی که انسانها آن ها را کسب میکنند) است، امّا مدح، درباره امور غیراختیاری (امتیازهای خدادادی که انسانها در داشتن آن خود زحمتی نکشیدهاند) نیز بکار میرود؛ به عنوان نمونه، بلندي قامت و زيبايي چهره و صدای خوش در انسان، با اين که اختياري نيست، مورد مدح قرار میگیرد، ولي قابل حمد نيست.[5]
بنابراین حمد، اخصّ از مدح است؛ زيرا مدح، هم در مقابل خصوصیت اختيارى و هم خصوصیت غيراختيارى انجام ميشود ولى حمد، تنها در مقابل جمیل اختيارى است. پس هر حمدی، مدح هم به شمار میرود، ولى هر مدحی، حمد نيست.[6]
2-1 . روا بودن حمد برای غیر خدا
قرآن کریم میفرماید: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً »[7] معنای این سخن این است که خداوند متعال اراده کرده است که مقام رسولش را به واسطه نماز و تهجد شبانه به جایی رساند که مورد حمد قرار گیرد. در جای دیگری میفرماید: «وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا»[8]؛ «و دوست دارند که در برابر كاري كه نكردهاند، ستوده شوند». در این آیه، اصل حمد برای غیر خدا تلویحاً پذیرفته شده است و تنها اینکه عدهای دوست دارند بدون انجام کار زیبایی، دیگران از آنها ستایش و تعریف کنند، مورد مذمت قرار گرفتهاند. امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه 220 نهج البلاغه فرمود: «اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فيهِ فَرَضِىَ سَعْيَهُمْ وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ» ؛ «خدا به آنها توجّه كرد، پس از سعىشان خشنود شد و مقام شان را ستود». نتیجه این سخن این است که اگر حمد غیر خدا جایز نبود، نباید خود خداوند افرادی را به سبب تلاششان حمد کند. امام علیه السلام در حكمت 131 درباره دنيا میفرماید: «فَذَمَّها رِجالٌ غَداةَ النَّدامَةِ وَ حَمِدَها آخَروُنَ يَوْمَ الْقِيمَةِ»؛ «در صبحگاه ندامت، مردانی دنیا را نکوهش كردند و مردان ديگرى آن را در روز قيامت، ستودند». در این کلام بیان شده است که حتی عدهای از مردم در قیامت خود دنیا را نیز حمد میکنند! بنابر این استناد به برخی از کلمات و خطبههای امام علیه السلام در نهجالبلاغه برای اثبات نادرستی حمد غیر خدا موجه نیست؛ زیرا خود امام علیه السلام بارها برای ستودن اشخاص و افعالی، از واژه حمد استفاده کرده است.
3-1 . برگشت همه حمدها به حمد خداوند
«الحمد لله» یعنی هر حمد و ستايش از هر كس، درباره هر كس و هر چيز، كه باشد، مخصوص خداست؛ مردم، خواه خدا را حمد كنند، خواه شخص ديگر یا شىء ديگر را، همه آن حمدها مال خدا و از آن خدا و بازگشت به حمد خدا دارد؛ چون آفریننده و رب همه امتیازها و برجستگیها و زیباییهایی که مورد حمد دیگران قرار میگیرد، خود خداوند است.[9]
2. همسویی مداحی و تمجید از انسانهای برجسته دینی، با آموزههای توحیدی
مداحی و تمجید خداوند از پیامبران بزرگی مانند: ابراهیم خلیل، موسی کلیم، عیسی مسیح، سلیمان، یعقوب، زکریا، یحیی و...[10] و نیز مدح و ثنای انسانهای برجستهای که پیامبر هم نبودند، مانند: اصحاب کهف و رقیم، لقمان حکیم، ذوالقرنین، خضر و...[11] همه بیانگر این است مدح و مداحی اگر از انسانهای وارسته و نسبت به فضائل معنوی و اخلاقی باشد، نه تنها نکوهیده نیست که امری انسانساز و تربیت کننده است. شیعیان بر همین اساس، به مدح و ستایش اهل بیت عصمت و طهارت –علیهم السلام- و انسانهای بلندمرتبه تاریخ اخلاق و ایمان میپردازند تا هم زیباییها و جلوههای ارزشمند شخصیت آنها را تکریم و بزرگ بدارند و هم این الگوهای هدایت و شایستگی را به بشریت معرفی و راه را برای جامعهای قرآنی و فضیلتمدار هموار سازند.
3 . ستایش خصلتهای معنوی و اخلاقی پیشوایان، پس از مرگ
قرآن کریم بارها افرادی را مورد مدح و ستایش قرار داده است که قرنها پیش از نزول قران از دنیا رفتهاند. اگر مدح گذشتگان، به سبب مرگشان، روا نباشد، لازمه آن این است که همه آیاتی که در مدح ایشان نازل شده است، لغو خواهد بود! مداحی و ستایش، چیزی نیست جز بیان خصلتهای نیک و باورهای پاک توحیدی و نیز تبیین وظایف افراد جامعه با الگو پذیری از بزرگان دین و اولیای الهی؛ زیرا خداوند، رفتار و کردار این افراد را پسندیده و برای همه انسانها روشن ساخته که رضایت من در قبال انجام همین کارهایی است که بندگان وارسته من در طول تاریخ انجام دادهاند.
4 . مداحی پسندیده و مداحی ناپسند در روایات شیعه
در طول تاريخ هميشه قدرتمندان ستمگر و اهل باطل، افرادي را با تهدید یا تطمیع به مداحي خود وادار ميکردند و شاعران و مادحان پولپرست و متملّق هم حاكمان جور را به ناحق ستايش میكردند. چه بسيار شاعران و چاپلوسانی که برای خشنودی اهل باطل و تقرّب به حاکمان ستمکار، افراد پليد و ناپاكی را مدح و افراد پاك و صالحی را مورد مذمت قرار ميدادند. اگر امام علي ـ عليهالسلام ـ در نهج البلاغه مداحان را مذمت كرده است، مقصود امام، به يقين، مداحاني بوده است كه به ناحق افرادی را مدح و ستايش ميكردند و زبان به چاپلوسي ميگشودند[12] و گرنه مداحاني كه انسانهای خوب و باتقوا و بافضیلت را با انگیزههای پاک و الاهی مدح مينمودند، بارها مورد ستايش امامان معصوم ـ عليهالسلام ـ قرار میگرفتند؛ نمونه آشکار چنین شاعرانی، حسان بن ثابت است که بارها نزد رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- شعر میسرود و پیامبر نه تنها او را از این کار منع نمیکرد، بلکه تشویق هم می نمود و این مطلب در کتابهای معتبر اهل سنت نیز آمده است.[13]
5 . همسویی آموزههای قرآن با فرهنگ عزاداری
در قرآن كريم آياتي وجود دارد كه مشروعيت عزاداري را اثبات ميكند، ازجمله:
1-5. عزاداری حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف (علیهماالسلام):
نمونه عيني عزا و گريه در قرآن كريم، سوگواري حضرت يعقوب ـ عليه السّلام ـ در فراق يوسف است که قرآن آن را نقل و تلویحاً تأیید کرده است؛[14] بنابراين عزاداري و گريه در مصیبت برگزيدگان الهي و اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ مورد تأييد قرآن كريم است.
2-5 . عزاداري، گونهای فرياد تظلم ستمديدگان از ستمگران
خداوند متعال صدا بلندکردن به بدگويي را دوست ندارد، جز براي كساني كه مورد ستم قرار گرفتهاند: «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ»[15]
در اين آيه دو فراز وجود دارد:
فراز اول: « لا يُحِبُّ اللَّهُ»، خداوند متعال بدگويي و افشاي عيوب ديگران را دوست ندارد؛
فراز دوم: « إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ»، اين فراز، هشداري است به همه ستمگران كه خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فرياد و افشاگري داده، بلكه چنين فريادي، محبوب ذات اقدس الهي قرار گرفته است و عزاداری، چیزی نیست جز فریاد مظلومیت ائمه هدی و مصائبی که از گروه اشقیا بر آن انسانهای پاکسرشت و محبوب خداوند رفته است، برای بشریت و اثبات حقانیت آنها.
3-5. عزاداری نشانگر یاری و مودّت اهلبیت علیهم السلام
خداوند متعال در آيه مودت «قُل لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی القُرْبی»[16]دوستی خاندان پیامبر (ص) را لازم دانسته و محبّت آنان را پاداش زحمتهای طاقتفرسای پیامبر (ص) در راه ابلاغ رسالت قرار داده است و این امر حاکی از عظمت رسالت آن حضرت و بزرگی پاداش مقرر برای آن است.
امام علی –علیه السلام- در این خصوص میفرماید: «انّ الله تبارک و تعالی ... فاختارنا و اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا اولئک منّا و الینا»[17]؛ «خداوند بلندمرتبه ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب نمود که همواره در شادی و غم ما شریکند و با مال و جان شان به یاری ما میشتابند؛ آنان از ما و به سوی ما خواهند آمد».
4-5. عزاداري بزرگداشت شعائر الهي
قرآن درباره تعظيم شعائر الهي ميفرمايد: «و من يعظم شعائر الله فانّها من تقوي القلوب»[18]و کسی که نشانههای (دین) خدا را بزرگ دارد، (به یقین کار نیکی انجام داده است)؛ زیرا چنین کاری برخاسته از تقوای قلبهاست.
مقصود از بزرگداشت شعائر الهي، بزرگداشت نشانههاي دين و اطاعت خداوند و آيين ابراهيم (عليه السلام) است كه در اسلام تبلور پيدا نموده است؛ از اين رو در هر زمان و مكان، هر کاری كه ياد خدا و زمينه رشد معنوي و روحي بندگان خدا را فراهم آورد، جزء شعائر الهي به شمار ميرود و عزاداري براي بندگان خاص و خالص خداوند، كه به حق، قرآن ناطق و حج مجسم بودند و براي اعتلاي كلمه توحيد جان خود را قرباني ساختند، از بارزترين نشانهها و شعائر الاهی است؛ زیرا برگزاری اين مراسم موجب فراگيري مسائل دين، يادآوري ايثارگري شهيدان بزرگ اسلام، دشمني با دشمنان خدا و دوستي با دوستان خداست.
6.عزاداري سيره رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم
بر اساس روايات شيعه و سني، پيامبر اسلام(ص) با عمل و دستور خود امکان برپايي مجالس سوگواري بر شهيدان و مردگان را داده و ديگران را بر اين امر تشويق کرده است؛ ازجمله:
1-6. گريه رسول الله –صلي الله عليه و آله و سلم – بر فرزندش
رسول اکرم در مرگ فرزندش ابراهيم اشک ميريزد و هنگامی که به آن حضرت اعتراض میکنند، ميفرمايد: «چشمها گريان است و قلب ميسوزد و آن چه خشم خدا را بر ميانگيزد، نميگوييم».[19]
2-6. گريه رسول الله –صلي الله عليه و آله و سلم – بر حمزه
وقتی حمزه در جنگ احد به شهادت رسيد، رسول خدا –صلی الله علیه و اله و سلم- گريه کرد و هنگامي که به مدينه برگشت و مشاهده کرد که زن هاي انصار بر کشتگان شان گريه ميکنند، فرمود: اما حمزه گريه کننده و عزادار ندارد! انصار به زنانشان گفتنند که بر حمزه گريه کنند و آنها در خانه پيغمبر بر حمزه گريه کردند و پيغمبر در حق آنها دعا کرد و فرمود: «خدا از شما و اولاد شما راضي باشد».[20]
و بعد از همين جریان اهل مدينه هرگاه ميخواستند بر کسي گريه کنند، ابتدا بر حمزه گريه ميکردند.[21]
3-6. گريه رسول الله – صلي الله عليه و آله و سلم – بر ابو طالب و خدیجه
پیامبر رحمت در مرگ خدیجه و ابو طالب فرمود: «و در این روزها بر امت من دو مصیبت وارد گشته که نمی دانم برای کدام یک بیشتر جزع و بی تابی کنم».[22] حضرت در عزای آن دو ناله و گریه کرد. [23]
4-6. گريه رسول الله –صلي الله عليه و آله و سلم – بر شهادت اصحاب
پيامبر(ص) در شهادت زيد بن حارثه، جعفر ذوالجناحين و عبدالله بن رواحه گريه کرد و ديگران را به گریه بر آن مجاهدان راه خدا تشويق کرد و فرمود: «گريه کنندگان، بر فراق افرادی مثل جعفر بايد گريه کنند».[24]
7.عزاداری در نگاه اهل سنت
اهل سنت همانند شیعه براین باورند که: هنگامي که حسين بن علي کشته شد، آفاق آسمان تا چندين ماه رنگ سرخ را به خود گرفت و اين سرخي آسمان حکايت از گريه آن داشته است.[25]
تفتازاني از متکلمين مشهور اهل سنت ميگويد: «ظلمي که بر اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رفته است را نميتوان پنهان نمود؛ زیرا بر این ظلم که در نهایت شناعت بود، جمادات و حیوانات شهادت می دهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسي که اين کار را انجام داد يا به آن راضي شد و يا در اين جهت کوشيد و عذاب آخرت شديدتر و ماندگارتر است».[26]
جمع بندي
مداحی و عزاداری همسو با آموزههای دینی است و با حمد خدا در تضاد نیست؛ زيرا:
1. «حمد» و «مدح» در مفهوم با هم تفاوتهايي دارند؛
2. عزاداری و مداحي يكي از باورهاي غیر قابل انکار شیعه و اهل سنت است و قرآن کریم با مدح و تمجید از بزرگان و نیز با بیان گریههای حضرت یعقوب، مداحی و عزاداری را تأیید کرده است.
3. مدح بزرگان دين، همان مدح و حمد خداوند متعال جایز، بلکه نیکو و مستحسن است؛
4. در روایات شیعه از مداحی پسندیده، مورد تأیید و مداحی ناپسند و نابحق، نهی شده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. درهاي توحيد و شرك در قرآن؛ جعفر سبحاني، ترجمه: مهدي عزيزيان.
2. شيعه پاسخ ميدهد؛ رضا حسيني نسب.
3. آيين وهابيت؛ جعفر سبحاني.
4. عاشورا (ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها)؛ سعيد داودى، مهدى رستم نژاد.
پی نوشتها:
[1]. رک: فراهیدی، خلیل؛ كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، 1409 ه. ق، ج3، ص188؛ ابن منظور، محمد؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ه .ق، ج3، ص156؛ طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375 ه.ش، ج3، ص39.
[2].رک: بقره/30؛ رعد/13؛ حجر/98؛ اسراء/44؛ طه/130؛ فرقان/58؛ سجده/15؛ زمر/75؛ غافر/70 ؛ 55؛ شوری/5؛ ق/ 39؛ طور/41؛ تغابن/ 1؛ نصر/3.
[3]. مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368 ه.ش، ج2، ص279.
[4]. رک: مجمع البحرين، ج2، ص 411؛ لسان العرب، ج2، ص 589؛ كتاب العين، ج3، ص 188.
[5]. جوادي آملي، عبدالله؛ تفسير تسنيم، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ه.ش، ج1، ص327.
[6]. رک: راغب اصفهانی، حسین؛ مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412 ه.ق، ص256؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص279.
[7]. اسراء/79.
[8].آل عمران/188.
[9]. قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371 ه.ش، ج2، ص173.
[10]. رک: سوره بقره؛ آل عمران؛ نساء؛ انعام؛ توبه؛ هود؛ یوسف؛ ابراهیم؛ حجر؛ نحل؛ مریم؛ انبیاء؛ نمل؛ حج؛ شعراء؛ عنکبوت؛ احزاب؛ صافات؛ ص؛ شوری؛ زخرف؛ ذاریات؛ نجم؛ حدید؛ ممتحنه؛ اعلی؛ سبأ؛ مائده؛ صف؛ اعراف؛ یونس؛ کهف؛ مومنون؛ قصص و... .
[11]. رک: سوره کهف؛ لقمان و... .
[12]. ری شهری، محمد؛ ميزان الحكمه، قم، نشر مكتب الاعلام الاسلامي، 1364 ه.ش، ج9، ص81.
[13]. رک: بخاری، محمد؛ صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، 1401 ه. ق، ج5، ص23؛ نیسابوری، مسلم؛ صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج7، ص163.
[14]. رک: سوره یوسف/ 84: «وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيم».
[15]. نساء/148.
[16]. شوری/23.
[17]. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 ه.ق، ج 44، ص287.
[18] . حج/32.
[19]. بخاري، محمد؛ صحيح البخاري، بيروت، دارالفکر، 1401ه.ق، ج2، ص105.
[20]. ابن سعد، محمد؛ الطبقات الکبري، بيروت، دار صادر، بي تا، ج1، ص120.
[21]. همان، ج2، ص41.
[22] . ابن واضع یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی آموزش عالی، چاپ سوم، 1363 ه.ش، ج1، ص394.
[23] . ابن واضع یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی آموزش عالی، چاپ سوم، 1363 ه.ش، ج1، ص394.
[24]. بلاذري، احمد؛ انساب الاشراف، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1394ه.ق، ج1، ص488.
[25]. رک: سيوطي، جلال الدين؛ الدر المنثور، جده، دارالمعرفه، 1365ه.ق، ج1، ص31.
[26]. تفتازاني، سعد الدين مسعود؛ شرح مقاصد في علم الکلام، پاکستان، دار النعمانيه، چاپ اول، 1401 ه.ق، ج 2، ص307.
منبع: اندیشه قم