پرسش :
با توجه به تشريع جهاد در اسلام، آيا اسلام دين جنگ و شمشير است يا آيين صلح؟
پاسخ :
جهاد در اسلام و اهداف آن:
اسلام به عنوان خاتم اديان الهى است كه تمام احكام و قوانين آن در راستاى رشد، ترقى و تكامل انسان است.قانون جهاد نيز از اركان برنامه هاى اين دين مبين است كه براى دفاع از توحيد و رفع موانع و عوامل مزاحم در مسير حركت تكاملى انسان وضع و تشريع شده است. امّا بعضى افراد يا به دليل عدم شناخت كافى از فلسفه ى تشريع جهاد در اسلام، يا از روى غرض ـ به خصوص مستشرقين ـ اسلام را متّهم به خشونت و توسّل به زور و شمشير براى تحميل عقيده ساخته اند و به اين ترتيب، اصل جهاد در اسلام را سخت مورد هجوم قرار داده اند.
براي مثال «منتسكيو» مى گويد: «ديانت اسلام كه به زور شمشير بر مردم تحميل شده، چون اساس آن متكى بر جبر و زور بوده، باعث سختى و شدت شده است و اخلاق و روحيات مردم را شديد مى كند.»[1] نيز «لوريمر» ضمن نوشته اى كه در سال 1883م منتشر كرد، مى نويسد: «مادام كه اسلام باقى است، صلح و سازش پيروان اسلام حتّى با كليمى ها و مسيحى ها و از اين بالاتر با ساير افراد بشر يك مسئله ى لاينحلى خواهد بود.»[2] مجيد خدورى ـ مسيحى عراقى الاصل ـ ادعا مى كند: «هدف اسلام و مسيحيت ايجاد دين واحد و امپراتورى وسيع جهانى مى باشد، به گونه اى كه نه در حال جنگ و نه در حال صلح، ديگر دولت ها را به رسميت نمى شناسد.... هدف اسلام از رابطه، جز صعود به پله ى بعدى و تشكيل حكومت واحد جهانى نيست.... اسلام چون از مسلمان كردن همه ى مردم عاجز بود، فرقه هاى غير مسلمانى كه خارج از قلمروِ اسلامى زندگى مى كردند، به تدريج با آن ها رابطه برقرار مى كرد.... روابط كشور اسلامى با ديگران بر اساس رضايت طرفين نبوده، بلكه مبتنى بر تفاسير سياسى ـ اخلاقى دولت اسلامى و حاكميت برتر آن و عدم شناسايى ديگران است.»[3]
هم چنين «برناردلوييس» خاور شناس انگليسى، معتقد است: «اسلام خود را تنها دين بر حق، نهايى و جهانى مى شناسد و بر اساس تفوق و برترى مسلمانان و كشور اسلامى سياست گذارى نموده است و جهان را به دو ناحيه ى دارالاسلام و دارالكفر تقسيم نموده و بين آن دو، حالت جنگ دايمى برقرار كرده است، تا زمانى كه جهان را تحت كنترل خود آورد... حكومت اسلامى همواره بر اين عقيده است كه همه ى مردم جهان يا بايد مسلمان شوند، يا خود را براى جنگ با اسلام آماده نمايند. اين اعتقاد تا زمان شكست امپراتورى عثمانى و جريان تسخير دين در سال 1529م ادامه داشت، تنها در اين زمان بود كه اصل شناسايى از سوى حكومت اسلامى مطرح گرديد و ايجاد روابط دوستانه و ديپلماسى با جهان غير مسلمان آغاز شد.»[4]
ادعاهاى مزبور، بر اين پيش فرض استوار است كه ماهيت حقوق بين الملل اسلامى، «حقوق جنگ» است و اسلام دين شمشير است و جهاد اسلامى را دليل بر مدعايشان آورده اند. اين ادعاها، امروزه به صورت ديگر و در قالب شبهات نوين عنوان مى شود، مانند اسلام دين خشنونت است، اسلام دين جنگ و شمشير است، جهاد با يك اصل عمومى حقوق بشر به نام آزادى عقيده مغايرت دارد و.... به بيان ديگر، شبهاتى كه در اين زمان مطرح مى شود، تازگى ندارد.
منشأ اتهامات فوق الذكر، اگر نگوييم اغراض سياسى است، عدم تفكيك ميان نظر و عمل است. چه اين كه گاه شكاف عميقى بين آن دو پديد مى آيد. بايستى ميان ديدگاه اصيل اسلام با آن چه كه در عمل، بعضى از حكام و فرمانروايان كشورهاى اسلامى مرتكب گشته اند ـ و احياناً عملكرد آنان مطابق با موازين اسلامى نبوده است ـ تفاوت قائل شد. خلط بين نظر و عمل، اكثر مستشرقان و حتّى بعضى از نويسندگان مسلمان را به خطا و انحراف كشانده است، زيرا آنان به جاى مراجعه به تعاليم اصيل اسلامى، نظريات خود را بر اساس رفتار بعضى حكّام در بعضى از مقاطع تاريخ ـ سياست جنگ و گريز حكومت ها ـ ارائه كرده اند. از بارزرين نمونه ى اين اشتباهات، ادعاهاى سابق الذكر است كه سؤال هاى زير را در اذهان تداعى مى نمايد:
آيا اسلام دين جنگ و شمشير است؟ آيا جهاد براى تحميل عقيده بر ديگران يا كشور گشايى و يا تملك منابع حياتى است؟ آيا روابط بين المللى اسلام با ديگران تنها بر اساس جهاد و جنگ مداوم قابل تفسير است؟
براى دست يابى به پاسخ مناسب، مقتضاى حكم عقل و عدالت و انصاف، آن است كه يك پژوهش گر، منابع معتبر اسلامى را مورد بررسى قرار دهد و با توجه به آن، اظهار نظر نمايد. ملاك حقيقى در اين زمينه قرآن كريم و عملكرد پيامبر اسلام-صلى الله عليه و آله- و ائمه ى معصومين-عليهم السلام-است،نه رفتار حكومت هاى خودكامه اى كه به جاى خدمت به اسلام، خيانت روا داشته اند. ما در اين مقاله با رعايت اختصار به بيان دو مطلب بسنده مى كنيم:[5] يكى جايگاه و ارزش جهاد در اسلام، ديگرى اهداف جهاد در اسلام.
الف) جايگاه و ارزش جهاد در اسلام:
اصولا جهاد يكى از نشانه هاى موجود زنده و يك قانون عمومى در عالم حيات است. تمام موجودات زنده براى بقاى خود با عوامل نابودى خود در حال مبارزه اند و تلاش دارند موانع را از سر راه خود بردارند تا بتوانند به كمال مطلوب خود برسند. از آن جا كه هدف از آفرينش انسان، نيل او به كمال واقعى است، تشريع جهاد در اسلام، براى رفع موانع از مسير حركت تكاملى انسان امرى لازم و ضرورى است، بنابراين، وجود قانون جهاد با اهداف عالى اى كه دارد، نه تنها مايه ى تعجب نيست بلكه از افتخارات دين اسلام است.
به فرموده ى امام على-عليه السلام-[6] جهاد درى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را به روى خواص اولياى خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محكم الهى و سپر مطمئن خداوند است. و خداوند جهاد را براى ارج مندى اسلام فرض و واجب نموده است،[7] چه اين كه در اسلام همه چيز بر محور توصيه ها، نصايح و اندرزها دور نمى زند، بلكه در مواردى مبارزه ى جدى با دشمنان دين لازم است.
در واقع دفاع يا قتال، آخرين وسيله ى دفاع است، وقتى به آن متوسل مى شوند كه راه هاى ديگر به نتيجه نرسد؛ مانند آخرين دوا ،كه همان داغ كردن است، وقتى به آن متوسل مى شوند كه دواهاى ديگر نتيجه ندهد. چون در قتال نيز بشر اقدام مى كند به اين كه بعضى از اجزاى بدن يا افراد اجتماع از بين بروند تا بقيه نجات يابند و اين سنّتى است كه در جوامع بشرى جريان دارد... و قتال در اسلام از فروعات همان سنتى است فطرى كه در بشر جارى است».[8] پس از آشنايى اجمالى به ارزش جهاد، اينك به اختصار به تبيين اهداف جهاد از ديدگاه اسلامى مى پردازيم.
ب) اهداف جهاد در اسلام:
معرّفى جهادى كه قرآن به آن دستور داده و اهداف والايى كه از اين فرمان دارد، از حوصله ى اين مقاله بيرون است،[9] امّا در حد پاسخ گويى به سؤالات سابق الذكر، بايد ديد كه جهاد اسلامى چه اهدافى را دنبال مى كند:
1ـ جهاد ابتدايى يا آزادى بخش: مى دانيم خداوند احكام و قوانينى را براى سعادت و تكامل بشر در قالب دين نازل كرده است و پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)همانند ساير انبياى الهى وظيفه دارد، اين احكام را به مردم ابلاغ نمايد و انسان ها را به توحيد فرا بخواند، دعوت به توحيد و يكتاپرستى نيز مراحلى دارد. ابتدا از طريق مسالمت آميز و اگر ممكن نشد، با توسل به زور موانع را ـ اعم از فرد يا گروه ـ از سر راه دعوت بردارند و زمينه ى تبليغ و ارشاد را فراهم نمايد.
به بيان ديگر، اين حق مسلم همه ى انسان ها است كه نداى مناديان حق را بشنوند و در قبولى دعوت آن ها آزاد باشند، حال اگر كسى يا كسانى بخواهند آن ها را از اين حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداى مناديان راه خدا به گوش جان آن ها برسد و از قيد اسارت و بردگى فكرى و اجتماعى آزاد گردند، طرفداران دين، حق دارند براى فراهم ساختن اين آزادى، از هر وسيله اى استفاده كنند و از اين جا ضرورت جهاد ابتدايى در اسلام و ساير اديان آسمانى روشن مى گردد.
علاّمه ى طباطبايى (ره) ضمن اشاره به برداشت ناروايى كه بعضى از آيات جهاد كرده اند، مى نويسد:[10]
«... پس از دعوت مسالمت جويانه و تحمل رنج ها و دفاع از حق تماميت خويش، جهاد ابتدايى است كه دفاع از حق انسان و كلمه ى توحيد است، و اسلام هيچ گاه قبل از اتمام حجت بر كافران و دعوت آنان به اسلام به شيوه ى نيكو، اقدام به جهاد نكرده است،چنان چه سيره ى پيامبر-صلى الله عليه وآله- چنين بود. خداوند مى فرمايد: مردم را با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن[11]. اين آيه مطلق است، لذا خداوند مى فرمايد: تا آن ها كه هلاك (گمراه) مى شوند از روى اتمام حجت باشد و هر كه زنده مى شود (هدايت مى يابد) از روى دليل روشن باشد».[12]
از بيان ايشان استفاده مى شود كه جهاد ابتدايى نيز در حقيقت دفاع از توحيد و رسالت توحيدى است، دفاع از انسانيت و حق مشروع و فطرت حق جوى انسان است. بعضى اين حقيقت را چنين بيان كرده اند: «روح جهاد دفاع است نه تهاجم»[13]
2ـ جهاد دفاعى: تمام قوانين آسمانى و بشرى اصل دفاع از خويشتن را به رسميت شناخته است و براى فرد يا جمعيتى كه مورد هجوم واقع شده حق مى دهد براى دفاع از خويشتن به پا خيزد و آن چه در قدرت دارد به كار برد و از هرگونه اقدام منطقى براى حفظ موجوديت خويش فرو گذاري نكند. اين نوع جهاد را «جهاد دفاعى» مى نامند و اغلب جنگ هاى صدر اسلام جنبه ى دفاعى داشته است.
در نخستين آيات كه اجازه ى جهاد براى مسلمانان صادر شده است، به فلسفه ى تشريع جهاد تصريح شده است. در اين كه اولين آيه ى مربوط به جهاد كدام است، بين مفسرّان بحث است،[14] بعضى اين آيه را اولين آيه جهاد حساب كرده اند: (أذن للّذين يقاتلون بانهم ظلموا و أن اللّه على نصرهم لقدير الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق إلا ان يقولوا ربّنا اللّه و لولا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم اللّه كثيرا و لينصرن اللّه من ينصره ان اللّه لقوى عزيز); به آن ها كه جنگ بر آنان تحميل شده، اجازه ى جهاد داده شده است، زيرا مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قادر بر نصرت آن ها است، همان ها كه به ناحق از خانه ى خود بدون هيچ دليلى اخراج شدند، جز اين كه مى گفتند پروردگار ما اللّه است و اگر خداوند بعضى از آن ها را به وسيله ى بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه ها و معابد يهود و نصارا و مساجدى كه نام خدا در آن ها بسيار برده مى شود ويران مى گردد و خداوند كسانى كه او را يارى كنند، (از آيين او دفاع كنند) يارى مى كند، خداوند قوى و شكست ناپذير است.
به نظر مى رسد كه تعبير «اذن» كه در آيه به كار رفته است، تناسب بيش ترى با اولين آيه ى جهاد بودن دارد.[15]
در هر حال در آيه ى مباركه به دو قسمت مهم از فلسفه هاى جهاد اشاره شده است: نخست جهاد «مظلوم» در برابر «ظالم» كه حق مسلم طبيعى و فطرى و عقلى اوست كه تن به ظلم ندهد و فرياد كند و از هر طريق ممكن دست ستم گر را از حقوق خود كوتاه سازد. ديگرى، جهاد در برابر طاغوت هايى است كه قصد محو نام خدا را از دل ها و ويران كردن معابدى كه مركز بيدارى افكار است دارند. در برابر اين گروه نيز بايد قيام كرد تا نتوانند مردم را تخدير نموده و آنان را برده و بنده ى خود سازند و در نهايت، ياد الهى را از خاطره ها محو سازند.
به خصوص در دنياى امروز كه دشمنان از طريق تهاجم فرهنگى و تبليغات سوء تلاش دارند به طور مرموز كه متعرض وجود فيزيكى معابد و مساجد هم نيستند، توده ى مردم را از اين مراكز بيدارى افكار دور سازند و به اين ترتيب آن ها را عملا به ويرانه اى تبديل كنند. بنا بر اين، توسل به خشونت، زور و نبرد مسلحانه در مواردى كه طرف، پاى بندى به هيچ قانون و منطقى ندارد و حرف حساب را نمى فهمد، لازم و ضرورى است.
آيا كسانى كه تنها به جرم «لا اله الا اللّه» گفتن از خانه و كاشانه شان آواره مى شوند، مى تواند در برابر ظالم سكوت كنند؟ آيا كشورى مانند اسراييل كه تمام قوانين بين المللى و اخطارها و تصويب نامه هاى سازمان هاى جهانى را كه مورد وفاق ملت ها است و تمام قوانين بشرى و دينى را ناديده مى انگارد و استكبار جهانى و در رأس همه امريكا از آن حمايت مى كند، و به خصوص اين روزها جهان نظاره گر اوج خشونت صهيونيست ها در فلسطين اشغالى است، آيا اين ها منطق و مذاكره را مى فهمند؟ يادآورى اين مثال براى آن است كه اگر از انحصار ذهن بيرون بياييم و به واقعيات موجود در جوامع انسانى نگاه كنيم، يقين خواهيم كرد كه در بعضى از موارد، چاره اى جز توسل به جهاد و قدرت نيست و اين هم از ناتوانى منطق اسلام نيست، بلكه عدم صلاحيت جبّاران براى پذيرش صحيح است. بدون شك در مواردى كه منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است.
3ـ جهاد براى حمايت از مظلومان: حمايت از مظلومان و مستضعفان، در برابر ظالمان در اسلام يك اصل است كه بايد مراعات شود. در قرآن كريم به اين اصل اشاره شده است: و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين من الرّجال و النّساء و الوالدان الذّين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيراً;[16]Q} چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستم گران) تضعيف شده اند، پيكار نمى كنيد؟ همان افراد ستم ديده اى كه مى گويند: خدايا ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستم گرند بيرون ببر، و براى ما از سوى خود، وليّى قرار ده و براى ما از سوى خود يار و ياورى معيّن فرما!
به اين ترتيب، قرآن از مسلمانان مى خواهد كه هم در راه خدا و هم رهايى مستضعفان مظلوم، جهاد كنند.
4. جهاد براى محو شرك و بت پرستى و رفع فتنه: اسلام در عين اين كه آزادى عقيده را محترم مى شمارد و اكراه و اجبار در پذيرش دين را قبول ندارد، امّا نسبت به شرك و بت پرستى سخت گير است، زيرا شرك و بت پرستى، نه دين است و نه آيين و نه قابل احترام است؛ بلكه يك نوع خرافه و انحرف و در واقع يك نوع بيمارى فكرى و اخلاقى است كه بايد ريشه كن گردد، و قاتلوهم حتّى لا تكون فتنه و يكون الدّين للّه[17]Q} و با آن ها پيكار كنيد! تا فتنه (و بت پرستى و سلب آزادى از مردم) باقى نماند و دين، مخصوص خدا گردد.
اسلام مى گويد: بايد صفحه ى زمين از آلودگى به شرك و بت پرستى پاك گردد و به همه ى مسلمانان نويد مى دهد كه سرانجام توحيد و يكتاپرستى بر جهان حاكم خواهد شد و بت پرستى و آثار شوم آن منهدم خواهد گشت. از آن چه كه تحت عنوان اهداف جهاد در اسلام آمد، روشن مى شود كه اسلام جهاد را با اصول صحيح و منطق عقل هماهنگ ساخته است و هرگز آن را وسيله ى سلطه جويى و غصب حقوق ديگران و تحميل عقيده و استعمار و استثمار قرار نداده است.
مرحوم كاشف الغطاء-قدس سره- در اين زمينه چنين به تشريح ديدگاه اسلام مى پردازد: «حقيقت و گوهر اسلام ايمان و عقيده است و كسانى كه ادعا مى كنند اسلام با جنگ و شمشير پيام خود را نشر داده و بر ملت ها چيره شده، اشتباه مى كنند. اسلام ايمان و عقيده است و آن با جبر و اكراه حاصل نمى شود، بلكه تنها در برابر حجت و برهان است كه تسليم و انقياد ممكن مى شود. قرآن در آيات متعددى اعلام داشته كه اكراه و اجبارى در دين وجود ندارد.»[18] اگر اسلام شمشير به كار مى برد، براى در هم كوباندن ستم گران و برداشتن شرّ آن ها از سر ملت ها است، همان ستم گرانى كه به حجت و برهان گردن نمى نهند. اسلام از زور براى رفع موانع از سر راه آزادى و آگاهى ملّت ها استفاده مى كند».[19]
امام خمينى-قدس سره- احياگر انديشه ى ناب اسلام محمدى ـ مي فرمايد: «اولا ما به تبع اسلام، هميشه با جنگ مخالفيم و ميل داريم كه بين همه ى كشورها، آرامش و صلح باشد، ليكن اگر جنگ را بر ما تحميل كنند، همه ى ملت ما جنگ جو است.»[20]
نيز محمد شلتوت ـ فقيه مصرى ـ از كسانى است كه صلح را مبناى روابط طبيعى اسلام و ديگر ملت ها دانسته و با تكيه بر وحدت بشرى[21] و برابرى همه ى انسان ها در وظايف و حقوق چنين مى گويد: «اسلام از همين رو سياست صلح جويانه اى را به مسلمانان توصيه كرده تا بر گونه هاى روابط آنان حاكم باشد. بدين لحاظ صلح به عنوان حالت اصلى رابطه ى ميان انسان ها، زمينه ى همكارى و آشنايى شان را فراهم مي آورد و موجب اشاعه ى نيكى ميان همگان مي شود. از اين رو، اسلام تنها چيزى كه از غير مسلمانان انتظار دارد، اين است كه مزاحمت خود را از حريم دعوت و پيروان اين آيين به دور نگاه دارد، امّا اين كه خودشان به زور مسلمان شوند، هرگز!
«آيا تو مردم را به اجبار وا مى دارى كه ايمان بياورند؟[22]» محمد شلتوت در ادامه مى گويد: «اسلام هرگز اين حالت طبيعى و اصيل را رها نمى كند، مادام كه دستى به خصومت به سويش دراز نشود. امّا در صورتى كه تجاوز و كار شكنى در كار باشد، اسلام به پيروانش اجازه داده كه تجاوز را با تجاوز دفع كند، تازه آن هم به اين نيت كه بار ديگر جوّ مسالمت آميزى پديد آيد.»[23]
از مجموع مطالبى كه بيان شد به اين نتيجه مى رسيم كه تشريع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافى ندارد كه مكمل يك ديگرند; چه اين كه در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافى، همه ى چيزها تنها بر محور توصيه و اندرز دور نمى زند. لذا جهاد براى درهم كوبيدن ظالمانى كه به عقل و منطق گردن نمى نهند، تشريع شده است. جهاد و صلح هر دو از اركان برنامه هاى اسلامى اند. اهدافى كه در قرآن براى جهاد ذكر شده، كاملا منطقى و قابل عرضه بر دوست و دشمن است. منتها براى كسانى كه اطلاع دقيقى از فلسفه ى تشريع جهاد در اسلام ندارند، فهم اين مطلب تا حدودى دشوار مى نمايد. علاوه بر اين، به نظر مى رسد وحشت يك عده اى از پيش رفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوى و برنامه هاى حساب شده، موجب شده است كه از اسلام چهره ى دروغين و وحشتناكى بسازند تا جلو پيشرفت اسلام را در جهان بگيرند،امّا غافل از آن كه اين وعده ى حتمى قرآن است كه روزى اسلام جهان را فرا خواهد گرفت، هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون[24] Q}او كسى است كه رسولش را با هدايت (دلايل روشن و براهين آشكار) و دين حق فرستاد تا او را بر همه آيين ها غالب گرداند هر چند مشركان كراهت داشته باشند.
اللّهم انّا نرغب اليك فى دولة كريمة تعزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله.
پی نوشتها:
[1]. منتسكيو، روح القوانين، ترجمه ى على اكبر مهتدى، تهران، اميركبير، چاپ ششم، 1349،ص 671.
[2]. جيمس لوريمر، مؤسسات حقوق ملل، چاپ ادنبورك، 1883م، ج 1، ص 101، به نقل از: خدورى، مجيد، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمه ى غلام رضا سعيدى، تهران، اقبال و شركا، 1355، ص 423.
[3]. خدورى، مجيد، همان، صص 73 ـ 72.
[4]. بهزادى، حميد، نشريه ى دانشكده ى حقوق و علوم سياسى: روابط بين المللى اسلام در دوره ى امپراتورى عثمانى، شماره ى 12، 1351، دانشگاه تهران، ص117 ـ 116.
[5] براى اطلاعات بيشتر در زمينه ى فلسفه ى تشريع جهاد، ر. ك: طباطبايى، سيدمحمد حسين، ترجمه ى تفسير الميزان، ج 2، ص 94، ذيل آيات 190 ـ 195 سوره ى بقره،مطهرى، مرتضى، جهاد، تهران: انتشارات صدرا، نورى، حسين، جهاد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1366 ،سيد قطب، حسن البناء، مورودى، فلسفه ى جهاد در اسلام، ترجمه ى سيد محمود خضرى، تهران، انتشارات اسلامى، 1359.
[6] «اما بعد فأن الجهاد باب من ابواب الجنّة، فتحه اللّه لخاصّة اوليائه و هو لباس التقوى و درع اللّه الحصينة و جنّته الوثيقة» نهج البلاغه، تحقيق صبحى الصالح، قم، مؤسسه ى دارالهجرة، 1407 هـ ق، ص 69، خ 27.
[7]. نهج البلاغه، همان، ص 512، حكمت 252.
[8]. طباطبايى، سيد محمدحسين، پيشين، ج 14، ص 545
[9]. ر. ك. مصباح يزدى، محمدتقى، جزوه ى حقوق و سياست، ص 2135، جنگ از ديدگاه قرآن كريم; و مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج2، ص25 به بعد.
[10]. طباطبايى، محمدحسين، پيشين، ج 2، ص 99، ذيل آيه ى 190، سوره ى بقره.
[11]. نحل/125.
[12]. انفال/42.
[13]. پيام قرآن، ج 10، ص 332.
[14]. ر. ك: طباطبائي، محمد حسين، الميزان، ج 14، ص 419. عده اى آيه ى 39 سوره ى حج، بعضى، آيه ى 190 سوره بقره، و بعضى آيه ى 111 سوره ى توبه را اولين آيه ى جهاد گفته اند.
[15]. مكارم شيرازى، ناصر، پيام قرآن، ج 10، ص 355.
[16]. نساء/75.
[17]. بقره/193.
[18]. بقره/256،يونس/99 ،كهف/29 ،زمر/14 و 15.
[19]. كاشف الغطاء، محمدحسين، المثل العليانى الاسلام لا فى بحمدون، بيروت، دارالغدير للطباعة، ص 46.
[20]. در جست و جوى راه از كلام امام، دفتر دوّم (جنگ و جهاد)، تهران، انتشارات سپهر، 1261، ص 126.
[21]. نساء/1; حجرات/13.
[22]. يونس/99.
[23] شلتوت، محمد، الاسلام عقيدة و شريعة، بيروت، دار الشرق، ص 453.
[24]. توبه/33.
منبع: اندیشه قم
جهاد در اسلام و اهداف آن:
اسلام به عنوان خاتم اديان الهى است كه تمام احكام و قوانين آن در راستاى رشد، ترقى و تكامل انسان است.قانون جهاد نيز از اركان برنامه هاى اين دين مبين است كه براى دفاع از توحيد و رفع موانع و عوامل مزاحم در مسير حركت تكاملى انسان وضع و تشريع شده است. امّا بعضى افراد يا به دليل عدم شناخت كافى از فلسفه ى تشريع جهاد در اسلام، يا از روى غرض ـ به خصوص مستشرقين ـ اسلام را متّهم به خشونت و توسّل به زور و شمشير براى تحميل عقيده ساخته اند و به اين ترتيب، اصل جهاد در اسلام را سخت مورد هجوم قرار داده اند.
براي مثال «منتسكيو» مى گويد: «ديانت اسلام كه به زور شمشير بر مردم تحميل شده، چون اساس آن متكى بر جبر و زور بوده، باعث سختى و شدت شده است و اخلاق و روحيات مردم را شديد مى كند.»[1] نيز «لوريمر» ضمن نوشته اى كه در سال 1883م منتشر كرد، مى نويسد: «مادام كه اسلام باقى است، صلح و سازش پيروان اسلام حتّى با كليمى ها و مسيحى ها و از اين بالاتر با ساير افراد بشر يك مسئله ى لاينحلى خواهد بود.»[2] مجيد خدورى ـ مسيحى عراقى الاصل ـ ادعا مى كند: «هدف اسلام و مسيحيت ايجاد دين واحد و امپراتورى وسيع جهانى مى باشد، به گونه اى كه نه در حال جنگ و نه در حال صلح، ديگر دولت ها را به رسميت نمى شناسد.... هدف اسلام از رابطه، جز صعود به پله ى بعدى و تشكيل حكومت واحد جهانى نيست.... اسلام چون از مسلمان كردن همه ى مردم عاجز بود، فرقه هاى غير مسلمانى كه خارج از قلمروِ اسلامى زندگى مى كردند، به تدريج با آن ها رابطه برقرار مى كرد.... روابط كشور اسلامى با ديگران بر اساس رضايت طرفين نبوده، بلكه مبتنى بر تفاسير سياسى ـ اخلاقى دولت اسلامى و حاكميت برتر آن و عدم شناسايى ديگران است.»[3]
هم چنين «برناردلوييس» خاور شناس انگليسى، معتقد است: «اسلام خود را تنها دين بر حق، نهايى و جهانى مى شناسد و بر اساس تفوق و برترى مسلمانان و كشور اسلامى سياست گذارى نموده است و جهان را به دو ناحيه ى دارالاسلام و دارالكفر تقسيم نموده و بين آن دو، حالت جنگ دايمى برقرار كرده است، تا زمانى كه جهان را تحت كنترل خود آورد... حكومت اسلامى همواره بر اين عقيده است كه همه ى مردم جهان يا بايد مسلمان شوند، يا خود را براى جنگ با اسلام آماده نمايند. اين اعتقاد تا زمان شكست امپراتورى عثمانى و جريان تسخير دين در سال 1529م ادامه داشت، تنها در اين زمان بود كه اصل شناسايى از سوى حكومت اسلامى مطرح گرديد و ايجاد روابط دوستانه و ديپلماسى با جهان غير مسلمان آغاز شد.»[4]
ادعاهاى مزبور، بر اين پيش فرض استوار است كه ماهيت حقوق بين الملل اسلامى، «حقوق جنگ» است و اسلام دين شمشير است و جهاد اسلامى را دليل بر مدعايشان آورده اند. اين ادعاها، امروزه به صورت ديگر و در قالب شبهات نوين عنوان مى شود، مانند اسلام دين خشنونت است، اسلام دين جنگ و شمشير است، جهاد با يك اصل عمومى حقوق بشر به نام آزادى عقيده مغايرت دارد و.... به بيان ديگر، شبهاتى كه در اين زمان مطرح مى شود، تازگى ندارد.
منشأ اتهامات فوق الذكر، اگر نگوييم اغراض سياسى است، عدم تفكيك ميان نظر و عمل است. چه اين كه گاه شكاف عميقى بين آن دو پديد مى آيد. بايستى ميان ديدگاه اصيل اسلام با آن چه كه در عمل، بعضى از حكام و فرمانروايان كشورهاى اسلامى مرتكب گشته اند ـ و احياناً عملكرد آنان مطابق با موازين اسلامى نبوده است ـ تفاوت قائل شد. خلط بين نظر و عمل، اكثر مستشرقان و حتّى بعضى از نويسندگان مسلمان را به خطا و انحراف كشانده است، زيرا آنان به جاى مراجعه به تعاليم اصيل اسلامى، نظريات خود را بر اساس رفتار بعضى حكّام در بعضى از مقاطع تاريخ ـ سياست جنگ و گريز حكومت ها ـ ارائه كرده اند. از بارزرين نمونه ى اين اشتباهات، ادعاهاى سابق الذكر است كه سؤال هاى زير را در اذهان تداعى مى نمايد:
آيا اسلام دين جنگ و شمشير است؟ آيا جهاد براى تحميل عقيده بر ديگران يا كشور گشايى و يا تملك منابع حياتى است؟ آيا روابط بين المللى اسلام با ديگران تنها بر اساس جهاد و جنگ مداوم قابل تفسير است؟
براى دست يابى به پاسخ مناسب، مقتضاى حكم عقل و عدالت و انصاف، آن است كه يك پژوهش گر، منابع معتبر اسلامى را مورد بررسى قرار دهد و با توجه به آن، اظهار نظر نمايد. ملاك حقيقى در اين زمينه قرآن كريم و عملكرد پيامبر اسلام-صلى الله عليه و آله- و ائمه ى معصومين-عليهم السلام-است،نه رفتار حكومت هاى خودكامه اى كه به جاى خدمت به اسلام، خيانت روا داشته اند. ما در اين مقاله با رعايت اختصار به بيان دو مطلب بسنده مى كنيم:[5] يكى جايگاه و ارزش جهاد در اسلام، ديگرى اهداف جهاد در اسلام.
الف) جايگاه و ارزش جهاد در اسلام:
اصولا جهاد يكى از نشانه هاى موجود زنده و يك قانون عمومى در عالم حيات است. تمام موجودات زنده براى بقاى خود با عوامل نابودى خود در حال مبارزه اند و تلاش دارند موانع را از سر راه خود بردارند تا بتوانند به كمال مطلوب خود برسند. از آن جا كه هدف از آفرينش انسان، نيل او به كمال واقعى است، تشريع جهاد در اسلام، براى رفع موانع از مسير حركت تكاملى انسان امرى لازم و ضرورى است، بنابراين، وجود قانون جهاد با اهداف عالى اى كه دارد، نه تنها مايه ى تعجب نيست بلكه از افتخارات دين اسلام است.
به فرموده ى امام على-عليه السلام-[6] جهاد درى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را به روى خواص اولياى خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محكم الهى و سپر مطمئن خداوند است. و خداوند جهاد را براى ارج مندى اسلام فرض و واجب نموده است،[7] چه اين كه در اسلام همه چيز بر محور توصيه ها، نصايح و اندرزها دور نمى زند، بلكه در مواردى مبارزه ى جدى با دشمنان دين لازم است.
در واقع دفاع يا قتال، آخرين وسيله ى دفاع است، وقتى به آن متوسل مى شوند كه راه هاى ديگر به نتيجه نرسد؛ مانند آخرين دوا ،كه همان داغ كردن است، وقتى به آن متوسل مى شوند كه دواهاى ديگر نتيجه ندهد. چون در قتال نيز بشر اقدام مى كند به اين كه بعضى از اجزاى بدن يا افراد اجتماع از بين بروند تا بقيه نجات يابند و اين سنّتى است كه در جوامع بشرى جريان دارد... و قتال در اسلام از فروعات همان سنتى است فطرى كه در بشر جارى است».[8] پس از آشنايى اجمالى به ارزش جهاد، اينك به اختصار به تبيين اهداف جهاد از ديدگاه اسلامى مى پردازيم.
ب) اهداف جهاد در اسلام:
معرّفى جهادى كه قرآن به آن دستور داده و اهداف والايى كه از اين فرمان دارد، از حوصله ى اين مقاله بيرون است،[9] امّا در حد پاسخ گويى به سؤالات سابق الذكر، بايد ديد كه جهاد اسلامى چه اهدافى را دنبال مى كند:
1ـ جهاد ابتدايى يا آزادى بخش: مى دانيم خداوند احكام و قوانينى را براى سعادت و تكامل بشر در قالب دين نازل كرده است و پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)همانند ساير انبياى الهى وظيفه دارد، اين احكام را به مردم ابلاغ نمايد و انسان ها را به توحيد فرا بخواند، دعوت به توحيد و يكتاپرستى نيز مراحلى دارد. ابتدا از طريق مسالمت آميز و اگر ممكن نشد، با توسل به زور موانع را ـ اعم از فرد يا گروه ـ از سر راه دعوت بردارند و زمينه ى تبليغ و ارشاد را فراهم نمايد.
به بيان ديگر، اين حق مسلم همه ى انسان ها است كه نداى مناديان حق را بشنوند و در قبولى دعوت آن ها آزاد باشند، حال اگر كسى يا كسانى بخواهند آن ها را از اين حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداى مناديان راه خدا به گوش جان آن ها برسد و از قيد اسارت و بردگى فكرى و اجتماعى آزاد گردند، طرفداران دين، حق دارند براى فراهم ساختن اين آزادى، از هر وسيله اى استفاده كنند و از اين جا ضرورت جهاد ابتدايى در اسلام و ساير اديان آسمانى روشن مى گردد.
علاّمه ى طباطبايى (ره) ضمن اشاره به برداشت ناروايى كه بعضى از آيات جهاد كرده اند، مى نويسد:[10]
«... پس از دعوت مسالمت جويانه و تحمل رنج ها و دفاع از حق تماميت خويش، جهاد ابتدايى است كه دفاع از حق انسان و كلمه ى توحيد است، و اسلام هيچ گاه قبل از اتمام حجت بر كافران و دعوت آنان به اسلام به شيوه ى نيكو، اقدام به جهاد نكرده است،چنان چه سيره ى پيامبر-صلى الله عليه وآله- چنين بود. خداوند مى فرمايد: مردم را با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن[11]. اين آيه مطلق است، لذا خداوند مى فرمايد: تا آن ها كه هلاك (گمراه) مى شوند از روى اتمام حجت باشد و هر كه زنده مى شود (هدايت مى يابد) از روى دليل روشن باشد».[12]
از بيان ايشان استفاده مى شود كه جهاد ابتدايى نيز در حقيقت دفاع از توحيد و رسالت توحيدى است، دفاع از انسانيت و حق مشروع و فطرت حق جوى انسان است. بعضى اين حقيقت را چنين بيان كرده اند: «روح جهاد دفاع است نه تهاجم»[13]
2ـ جهاد دفاعى: تمام قوانين آسمانى و بشرى اصل دفاع از خويشتن را به رسميت شناخته است و براى فرد يا جمعيتى كه مورد هجوم واقع شده حق مى دهد براى دفاع از خويشتن به پا خيزد و آن چه در قدرت دارد به كار برد و از هرگونه اقدام منطقى براى حفظ موجوديت خويش فرو گذاري نكند. اين نوع جهاد را «جهاد دفاعى» مى نامند و اغلب جنگ هاى صدر اسلام جنبه ى دفاعى داشته است.
در نخستين آيات كه اجازه ى جهاد براى مسلمانان صادر شده است، به فلسفه ى تشريع جهاد تصريح شده است. در اين كه اولين آيه ى مربوط به جهاد كدام است، بين مفسرّان بحث است،[14] بعضى اين آيه را اولين آيه جهاد حساب كرده اند: (أذن للّذين يقاتلون بانهم ظلموا و أن اللّه على نصرهم لقدير الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق إلا ان يقولوا ربّنا اللّه و لولا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم اللّه كثيرا و لينصرن اللّه من ينصره ان اللّه لقوى عزيز); به آن ها كه جنگ بر آنان تحميل شده، اجازه ى جهاد داده شده است، زيرا مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قادر بر نصرت آن ها است، همان ها كه به ناحق از خانه ى خود بدون هيچ دليلى اخراج شدند، جز اين كه مى گفتند پروردگار ما اللّه است و اگر خداوند بعضى از آن ها را به وسيله ى بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه ها و معابد يهود و نصارا و مساجدى كه نام خدا در آن ها بسيار برده مى شود ويران مى گردد و خداوند كسانى كه او را يارى كنند، (از آيين او دفاع كنند) يارى مى كند، خداوند قوى و شكست ناپذير است.
به نظر مى رسد كه تعبير «اذن» كه در آيه به كار رفته است، تناسب بيش ترى با اولين آيه ى جهاد بودن دارد.[15]
در هر حال در آيه ى مباركه به دو قسمت مهم از فلسفه هاى جهاد اشاره شده است: نخست جهاد «مظلوم» در برابر «ظالم» كه حق مسلم طبيعى و فطرى و عقلى اوست كه تن به ظلم ندهد و فرياد كند و از هر طريق ممكن دست ستم گر را از حقوق خود كوتاه سازد. ديگرى، جهاد در برابر طاغوت هايى است كه قصد محو نام خدا را از دل ها و ويران كردن معابدى كه مركز بيدارى افكار است دارند. در برابر اين گروه نيز بايد قيام كرد تا نتوانند مردم را تخدير نموده و آنان را برده و بنده ى خود سازند و در نهايت، ياد الهى را از خاطره ها محو سازند.
به خصوص در دنياى امروز كه دشمنان از طريق تهاجم فرهنگى و تبليغات سوء تلاش دارند به طور مرموز كه متعرض وجود فيزيكى معابد و مساجد هم نيستند، توده ى مردم را از اين مراكز بيدارى افكار دور سازند و به اين ترتيب آن ها را عملا به ويرانه اى تبديل كنند. بنا بر اين، توسل به خشونت، زور و نبرد مسلحانه در مواردى كه طرف، پاى بندى به هيچ قانون و منطقى ندارد و حرف حساب را نمى فهمد، لازم و ضرورى است.
آيا كسانى كه تنها به جرم «لا اله الا اللّه» گفتن از خانه و كاشانه شان آواره مى شوند، مى تواند در برابر ظالم سكوت كنند؟ آيا كشورى مانند اسراييل كه تمام قوانين بين المللى و اخطارها و تصويب نامه هاى سازمان هاى جهانى را كه مورد وفاق ملت ها است و تمام قوانين بشرى و دينى را ناديده مى انگارد و استكبار جهانى و در رأس همه امريكا از آن حمايت مى كند، و به خصوص اين روزها جهان نظاره گر اوج خشونت صهيونيست ها در فلسطين اشغالى است، آيا اين ها منطق و مذاكره را مى فهمند؟ يادآورى اين مثال براى آن است كه اگر از انحصار ذهن بيرون بياييم و به واقعيات موجود در جوامع انسانى نگاه كنيم، يقين خواهيم كرد كه در بعضى از موارد، چاره اى جز توسل به جهاد و قدرت نيست و اين هم از ناتوانى منطق اسلام نيست، بلكه عدم صلاحيت جبّاران براى پذيرش صحيح است. بدون شك در مواردى كه منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است.
3ـ جهاد براى حمايت از مظلومان: حمايت از مظلومان و مستضعفان، در برابر ظالمان در اسلام يك اصل است كه بايد مراعات شود. در قرآن كريم به اين اصل اشاره شده است: و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين من الرّجال و النّساء و الوالدان الذّين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيراً;[16]Q} چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستم گران) تضعيف شده اند، پيكار نمى كنيد؟ همان افراد ستم ديده اى كه مى گويند: خدايا ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستم گرند بيرون ببر، و براى ما از سوى خود، وليّى قرار ده و براى ما از سوى خود يار و ياورى معيّن فرما!
به اين ترتيب، قرآن از مسلمانان مى خواهد كه هم در راه خدا و هم رهايى مستضعفان مظلوم، جهاد كنند.
4. جهاد براى محو شرك و بت پرستى و رفع فتنه: اسلام در عين اين كه آزادى عقيده را محترم مى شمارد و اكراه و اجبار در پذيرش دين را قبول ندارد، امّا نسبت به شرك و بت پرستى سخت گير است، زيرا شرك و بت پرستى، نه دين است و نه آيين و نه قابل احترام است؛ بلكه يك نوع خرافه و انحرف و در واقع يك نوع بيمارى فكرى و اخلاقى است كه بايد ريشه كن گردد، و قاتلوهم حتّى لا تكون فتنه و يكون الدّين للّه[17]Q} و با آن ها پيكار كنيد! تا فتنه (و بت پرستى و سلب آزادى از مردم) باقى نماند و دين، مخصوص خدا گردد.
اسلام مى گويد: بايد صفحه ى زمين از آلودگى به شرك و بت پرستى پاك گردد و به همه ى مسلمانان نويد مى دهد كه سرانجام توحيد و يكتاپرستى بر جهان حاكم خواهد شد و بت پرستى و آثار شوم آن منهدم خواهد گشت. از آن چه كه تحت عنوان اهداف جهاد در اسلام آمد، روشن مى شود كه اسلام جهاد را با اصول صحيح و منطق عقل هماهنگ ساخته است و هرگز آن را وسيله ى سلطه جويى و غصب حقوق ديگران و تحميل عقيده و استعمار و استثمار قرار نداده است.
مرحوم كاشف الغطاء-قدس سره- در اين زمينه چنين به تشريح ديدگاه اسلام مى پردازد: «حقيقت و گوهر اسلام ايمان و عقيده است و كسانى كه ادعا مى كنند اسلام با جنگ و شمشير پيام خود را نشر داده و بر ملت ها چيره شده، اشتباه مى كنند. اسلام ايمان و عقيده است و آن با جبر و اكراه حاصل نمى شود، بلكه تنها در برابر حجت و برهان است كه تسليم و انقياد ممكن مى شود. قرآن در آيات متعددى اعلام داشته كه اكراه و اجبارى در دين وجود ندارد.»[18] اگر اسلام شمشير به كار مى برد، براى در هم كوباندن ستم گران و برداشتن شرّ آن ها از سر ملت ها است، همان ستم گرانى كه به حجت و برهان گردن نمى نهند. اسلام از زور براى رفع موانع از سر راه آزادى و آگاهى ملّت ها استفاده مى كند».[19]
امام خمينى-قدس سره- احياگر انديشه ى ناب اسلام محمدى ـ مي فرمايد: «اولا ما به تبع اسلام، هميشه با جنگ مخالفيم و ميل داريم كه بين همه ى كشورها، آرامش و صلح باشد، ليكن اگر جنگ را بر ما تحميل كنند، همه ى ملت ما جنگ جو است.»[20]
نيز محمد شلتوت ـ فقيه مصرى ـ از كسانى است كه صلح را مبناى روابط طبيعى اسلام و ديگر ملت ها دانسته و با تكيه بر وحدت بشرى[21] و برابرى همه ى انسان ها در وظايف و حقوق چنين مى گويد: «اسلام از همين رو سياست صلح جويانه اى را به مسلمانان توصيه كرده تا بر گونه هاى روابط آنان حاكم باشد. بدين لحاظ صلح به عنوان حالت اصلى رابطه ى ميان انسان ها، زمينه ى همكارى و آشنايى شان را فراهم مي آورد و موجب اشاعه ى نيكى ميان همگان مي شود. از اين رو، اسلام تنها چيزى كه از غير مسلمانان انتظار دارد، اين است كه مزاحمت خود را از حريم دعوت و پيروان اين آيين به دور نگاه دارد، امّا اين كه خودشان به زور مسلمان شوند، هرگز!
«آيا تو مردم را به اجبار وا مى دارى كه ايمان بياورند؟[22]» محمد شلتوت در ادامه مى گويد: «اسلام هرگز اين حالت طبيعى و اصيل را رها نمى كند، مادام كه دستى به خصومت به سويش دراز نشود. امّا در صورتى كه تجاوز و كار شكنى در كار باشد، اسلام به پيروانش اجازه داده كه تجاوز را با تجاوز دفع كند، تازه آن هم به اين نيت كه بار ديگر جوّ مسالمت آميزى پديد آيد.»[23]
از مجموع مطالبى كه بيان شد به اين نتيجه مى رسيم كه تشريع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافى ندارد كه مكمل يك ديگرند; چه اين كه در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافى، همه ى چيزها تنها بر محور توصيه و اندرز دور نمى زند. لذا جهاد براى درهم كوبيدن ظالمانى كه به عقل و منطق گردن نمى نهند، تشريع شده است. جهاد و صلح هر دو از اركان برنامه هاى اسلامى اند. اهدافى كه در قرآن براى جهاد ذكر شده، كاملا منطقى و قابل عرضه بر دوست و دشمن است. منتها براى كسانى كه اطلاع دقيقى از فلسفه ى تشريع جهاد در اسلام ندارند، فهم اين مطلب تا حدودى دشوار مى نمايد. علاوه بر اين، به نظر مى رسد وحشت يك عده اى از پيش رفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوى و برنامه هاى حساب شده، موجب شده است كه از اسلام چهره ى دروغين و وحشتناكى بسازند تا جلو پيشرفت اسلام را در جهان بگيرند،امّا غافل از آن كه اين وعده ى حتمى قرآن است كه روزى اسلام جهان را فرا خواهد گرفت، هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون[24] Q}او كسى است كه رسولش را با هدايت (دلايل روشن و براهين آشكار) و دين حق فرستاد تا او را بر همه آيين ها غالب گرداند هر چند مشركان كراهت داشته باشند.
اللّهم انّا نرغب اليك فى دولة كريمة تعزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله.
پی نوشتها:
[1]. منتسكيو، روح القوانين، ترجمه ى على اكبر مهتدى، تهران، اميركبير، چاپ ششم، 1349،ص 671.
[2]. جيمس لوريمر، مؤسسات حقوق ملل، چاپ ادنبورك، 1883م، ج 1، ص 101، به نقل از: خدورى، مجيد، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمه ى غلام رضا سعيدى، تهران، اقبال و شركا، 1355، ص 423.
[3]. خدورى، مجيد، همان، صص 73 ـ 72.
[4]. بهزادى، حميد، نشريه ى دانشكده ى حقوق و علوم سياسى: روابط بين المللى اسلام در دوره ى امپراتورى عثمانى، شماره ى 12، 1351، دانشگاه تهران، ص117 ـ 116.
[5] براى اطلاعات بيشتر در زمينه ى فلسفه ى تشريع جهاد، ر. ك: طباطبايى، سيدمحمد حسين، ترجمه ى تفسير الميزان، ج 2، ص 94، ذيل آيات 190 ـ 195 سوره ى بقره،مطهرى، مرتضى، جهاد، تهران: انتشارات صدرا، نورى، حسين، جهاد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1366 ،سيد قطب، حسن البناء، مورودى، فلسفه ى جهاد در اسلام، ترجمه ى سيد محمود خضرى، تهران، انتشارات اسلامى، 1359.
[6] «اما بعد فأن الجهاد باب من ابواب الجنّة، فتحه اللّه لخاصّة اوليائه و هو لباس التقوى و درع اللّه الحصينة و جنّته الوثيقة» نهج البلاغه، تحقيق صبحى الصالح، قم، مؤسسه ى دارالهجرة، 1407 هـ ق، ص 69، خ 27.
[7]. نهج البلاغه، همان، ص 512، حكمت 252.
[8]. طباطبايى، سيد محمدحسين، پيشين، ج 14، ص 545
[9]. ر. ك. مصباح يزدى، محمدتقى، جزوه ى حقوق و سياست، ص 2135، جنگ از ديدگاه قرآن كريم; و مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج2، ص25 به بعد.
[10]. طباطبايى، محمدحسين، پيشين، ج 2، ص 99، ذيل آيه ى 190، سوره ى بقره.
[11]. نحل/125.
[12]. انفال/42.
[13]. پيام قرآن، ج 10، ص 332.
[14]. ر. ك: طباطبائي، محمد حسين، الميزان، ج 14، ص 419. عده اى آيه ى 39 سوره ى حج، بعضى، آيه ى 190 سوره بقره، و بعضى آيه ى 111 سوره ى توبه را اولين آيه ى جهاد گفته اند.
[15]. مكارم شيرازى، ناصر، پيام قرآن، ج 10، ص 355.
[16]. نساء/75.
[17]. بقره/193.
[18]. بقره/256،يونس/99 ،كهف/29 ،زمر/14 و 15.
[19]. كاشف الغطاء، محمدحسين، المثل العليانى الاسلام لا فى بحمدون، بيروت، دارالغدير للطباعة، ص 46.
[20]. در جست و جوى راه از كلام امام، دفتر دوّم (جنگ و جهاد)، تهران، انتشارات سپهر، 1261، ص 126.
[21]. نساء/1; حجرات/13.
[22]. يونس/99.
[23] شلتوت، محمد، الاسلام عقيدة و شريعة، بيروت، دار الشرق، ص 453.
[24]. توبه/33.
منبع: اندیشه قم