پرسش :
نتايج و پيامدهاي انقلاب مشروطه چه بود؟
پاسخ :
تأثير تبديل نهضت عدالتخانه به مشروطه در انحراف نهضت مشروطه، از مباحث بسيار مهم و عبرت انگيز تاريخ معاصر ايران به شمار مي آيد که دقت و تعمق در آن نقش مهمي در تحليل تحولات کنوني و آينده انقلاب اسلامي و درک تغييرات اجتماعي نو ظهور ايفا مي کند.
در پاسخ به سئوال فوق ضمن پذيرش پيامدهاي مثبت اين انقلاب که در ادامه همين نوشتار به آن اشاره خواهيم کرد برخي از پيامدهاي منفي اين انقلاب را از نظر مي گذرانيم:
الف) پيامدهاي منفي
1. جايگزيني ملي گرايي به جاي دين مداري:
در نهضت مشروطه، تا زماني که هدف تشکيل عدالتخانه بر اساس احکام اسلام بود، سخن از تقابل مردم با خدا، و قانون اساسي با قرآن و ملت با شريعت نبود ، ولي به موازات رشد جايگزيني مشروطه به جاي عدالت خواهي اسلامي، سخن از حکومت مشروطه منهاي خدا محوري و دين سالاري به ميان آمد و عده اي تلاش کردند ملاک مشروعيت مقررات کشور و قوانين دولت و اساساً کليه اقدامات قواي کشور، مطابق با شريعت نباشد بلکه ملاک همان مصوبات مجلس بر مبنای عرف باشد، از اين رو با اصرار فراوان پسوند اسلامي را از مجلس برداشتند و به جاي مجلس شوراي اسلامي، مجلس شوراي ملي را قرار دادند.
2. پيدايش ارزش هاي جديد و واژه هاي مقدس مدرن
نکته مهم ديگر در فرايند استحاله نهضت مشروطه پيدايش مفاهيم جديد و واژه هاي مقدس در فضاي فرهنگي ايران است. مشروطه گران غرب زده براي نهادينه کردن انديشه ها و نائل آمدن به اهداف خود ابتدا مفاهيم مبهم و شعارهاي لغزنده اي را در فضاي فرهنگي کشور تقدس بخشيدند؛ شعارهايي که آنها مطرح کردند سه ويژگي داشت:
اولاً: در فضاي ضد استبدادي جامعه ايران و در ميان مردمي که از ظلم و ستم و خودکامگي سلاطين قاجار به تنگ آمده بودند شعاري مطلوب و دلپذير بود.
ثانياً: مرزها تعريف مشخصي نداشت؛ يعني مفهوم دقيق آن روشن نبود. از واژه هاي کلي و چند پهلو استفاده مي شد.
ثالثاً: در صورتي که بدون حدّ و مرز و نامحدود لحاظ مي شد، با مفاهيم و دستورهاي ديني تعارض پيدا مي کرد مفاهيمي چون آزادي، مساوات، برادري، اتباع اکثريت و در رأس همه آنها مشروعيت چنين ويژگي هايي را در خود داشتند و نکته جالب اين است که در مرحله طرح و تقدس بخشي، طراحان مشروطه مقصد اصلي خويش را از طرح اين مقولات روشن نمي کردند. هر قدر علما و روحانيون تيزبين از آنها مي خواستند تا دقيقاً مقصود خود را از مفاهيم فوق روشن کنند، در ارائه پاسخ روشن طفره مي رفتند.
3. رشد جريان هاي سکولار
به دنبال پيدايش مفاهيم مقدس نوظهور و تکوين ارزش هاي نوين که رابطه آن با مفاهيم مقدس ديني هم چون عدالت، اسلام، تشيع، مرجعيت، تقليد و قرآن مبهم و نامفهوم بود، زمينه رشد احزاب و جريان هاي بي ارتباط و حتي معارض دين در جامعه فراهم آمد؛ زيرا با تحول پديد آمده در ارزش هاي نهضت مشروطه حساسيت هاي مردم نسبت به جريان ها و چهره هاي فکري سياسي غير ديني از بين رفت و تقسيم بندي هاي جديدي بر اساس مفاهيم بنيادين مشروطه، يعني آزادي، مساوات، برادري و غيره صورت گرفت. از اين رو پس از رشد فکر مشروطه غربي در نهضت مشروطه، ما شاهد پديده هايي چون توهين به مقدسات و علماي ديني و مخالفت علني با اصول و فروع شريعت هستيم.
4. فروپاشي مرز خودي و غير خودي و بازگشت به دامن استعمار
تا پيش از انقلاب مشروطه، استعمار انگليس در ايران چهره اي منفور داشت و ملت ما در نهضت تنباکو به مبارزه با آن برخاسته بود، ولي به موازات رشد فکر مشروطه خواهي، توجه به سفارت انگليس و دولت مردان انگلستان جلب گرديد و منورالفکران به انگلستان با نگاهی اعتماد آميز نگريستند؛ لذا از سفير خواستند مفهوم مشروطه را برايشان تبيين کند، سپس عناصر و نهادهاي تشکيل دهنده نظام مشروطه را تعريف و آن گاه در مرحله سوم به اين فکر افتادند که شخصي را از انگلستان دعوت کنند تا آنها را در تشکيل مجلس و تدوين قوانين مجلس ياري دهد و بدين سان مقررات ملت تحت تأثير کشوري قرار گرفت که ساليان متمادي در پي فرصتي براي بلعيدن ثروت هاي ايران و اضمحلال فرهنگ و هويت ديني ملت ايران و سلطه سياسي بر آنها بود.
5. حذف نيروهاي مذهبي
يکي از خصوصيات بارز و برجسته نهضت مشروطه اين است که مردم انقلابي در ابتداي امر همگي مي دانستند چه نمي خواهند ولي نمي دانستند چه مي خواهند.
اين قضيه در ميان تمام سطوح جامعه مطرح بود، مگر عناصر سکولار و منورالفکران و ماسون هايي که از ابتدا با هدف مشخصي حرکت را به صورت مرموزانه اي آغاز کرده بودند، بدنه و توده انقلابي و مردمي که در ميدان مبارزه حضور فعال داشتند همگي استبداد قاجار را نمي پسنديدند و در صدد بودند تا ظلم و ستم پادشاهان و شاهزاده هاي قاجار را مهار کنند.
علما و روحانيون نيز با همين هدف وارد ميدان شدند اما طرح آينده انقلاب دقيقاً برايشان روشن و هويدا نبود و اين مساله خود عامل مهمي در منزوي شدن نيروهاي مذهبي از صحنه برنامه ريزي و تصميم گيري هاي کلان کشور پس از پيروزي مشروطه به شمار مي آمد.
نيروهاي مذهبي در عين اين که در نفي استبداد و تشکيل حکومت موافق با موازين اسلام با يکديگر همنوا بودند امّا در اين که کدام نوع و سيستم حکومتي تأمين کننده خواسته آنان است، تصور روشني در دست نداشتند. برخي گمان مي کردند مشروطه نجات بخش آنهاست؛ برخي ديگر جمهوريت را بر مشروطيت ترجيح مي دادند و دسته اي اساساً مرزي بين آنها احساس نمي کردند و حکومتي را که در دل خود عدل و مساوات و آزادي را داشت مطلوب مي شمردند.
6. بروز هرج و مرج و استبداد جديد
هرج و مرج و بي نظمي در اداره کشور از ديگر پيامدهاي ناهنجار و غم انگيز مشروطه غربي بود، به گونه اي که هر چه از پيروزي انقلاب مي گذشت، وضع اقتصادي و امنيتي جامعه نابسامان تر مي شد، به عنوان نمونه، در حالي که ايران پس از استبداد صغير در مشروطه دوم از سوي قواي درگير در جنگ جهاني سخت تهديد مي شد و بيم آن مي رفت که طرفين ايران را اشغال کنند، مشروطه گران تندرو به جاي تشکيل به يک نيروي نظامي و ارتش منسجم براي حفظ امنيت کشور، بودجه مملکت را صرف زياد کردن اداره ها و توسعه دستگاه هايي مي کردند که چيزي جز ضرر و زيان براي اين ملت به بار نمي آورد. و به جاي اين که به فکر آباداني واقعي شهرها و روستاها و اصلاحات حقيقي اقتصادي باشند همّ خود را صرف مقابله با دين و احکام شريعت مي کردند.
در مسايل اقتصادي و امور مالي، يا اساساً دغدغه اي بين مسئولين نبود و يا اگر هم بعضاً اقدامي صورت مي گرفت در حقيقت افساد اقتصادي بود، نه اصلاح و چيزي جز نارضايتي عمومي به دنبال نداشت. کساني که مدال به اصطلاح آزادي خواهي و جهادگري را بر سينه چسبانده بودند و در ميان مردم به نام مجاهد و آزادي طلب شهرت يافته بودند نه تنها به وعده هاي خويش در مورد آزادي عمل نکردند بلکه با ايجاد فضاي رعب و وحشت در ميان جامعه و تنگ کردن عرصه بر مخالفان، استبدادي به مراتب بدتر از استبداد قاجار را پديد آوردند.
ب) پيامدهاي مثبت
انقلاب مشروطه با همه مشکلات و ناکامي هايي که در بر داشت و به آن اشاره شد آثار عمده مثبتي نيز از خود بر جاي نهاد که به برخي اشاره مي کنيم.
1. مفاهيمي مانند قانون اساسي، مجلس، آزادي انتخابات و... با اين انقلاب مطرح شده و رسميت يافت و اصل وجود قانون اساسي و مجلس با آثار سياسي مهمي همراه بود.
2. تجربيات ارزشمند انقلاب مشروطه در زمان وقوع انقلاب اسلامي مورد توجه واقع شد.
3. از يک سو نابودي نظام سلطنتي و قطع کامل سلطه بيگانگان بر کشور و توجه به فرهنگ و ارزش هاي خودي مورد توجه قرار گرفت و از ديگر سو، رخنه عناصر بيگانه و فرصت طلب در مشروطه، هوشياري انقلابيان مذهبي را براي جلوگيري از تکرار اين امر در انقلاب اسلامي برانگيخت.[1] در نهايت لزوم حفظ وحدت ميان نيروهاي انقلاب را گوشزد کرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ از عدالتخانه تا مشروطه غربي، جواد سليماني، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه از انتشارات مرکز مديريت حوزه، چاپ 1384.
2ـ انقلاب اسلامي و چرايي و چگونگي رخداد آن، جمعي از نويسندگان، انتشارات نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها.
پی نوشت:
[1] . ر.ک: صفاري، ابراهيم، رهبران مشروطه، ص10.
منبع: اندیشه قم
تأثير تبديل نهضت عدالتخانه به مشروطه در انحراف نهضت مشروطه، از مباحث بسيار مهم و عبرت انگيز تاريخ معاصر ايران به شمار مي آيد که دقت و تعمق در آن نقش مهمي در تحليل تحولات کنوني و آينده انقلاب اسلامي و درک تغييرات اجتماعي نو ظهور ايفا مي کند.
در پاسخ به سئوال فوق ضمن پذيرش پيامدهاي مثبت اين انقلاب که در ادامه همين نوشتار به آن اشاره خواهيم کرد برخي از پيامدهاي منفي اين انقلاب را از نظر مي گذرانيم:
الف) پيامدهاي منفي
1. جايگزيني ملي گرايي به جاي دين مداري:
در نهضت مشروطه، تا زماني که هدف تشکيل عدالتخانه بر اساس احکام اسلام بود، سخن از تقابل مردم با خدا، و قانون اساسي با قرآن و ملت با شريعت نبود ، ولي به موازات رشد جايگزيني مشروطه به جاي عدالت خواهي اسلامي، سخن از حکومت مشروطه منهاي خدا محوري و دين سالاري به ميان آمد و عده اي تلاش کردند ملاک مشروعيت مقررات کشور و قوانين دولت و اساساً کليه اقدامات قواي کشور، مطابق با شريعت نباشد بلکه ملاک همان مصوبات مجلس بر مبنای عرف باشد، از اين رو با اصرار فراوان پسوند اسلامي را از مجلس برداشتند و به جاي مجلس شوراي اسلامي، مجلس شوراي ملي را قرار دادند.
2. پيدايش ارزش هاي جديد و واژه هاي مقدس مدرن
نکته مهم ديگر در فرايند استحاله نهضت مشروطه پيدايش مفاهيم جديد و واژه هاي مقدس در فضاي فرهنگي ايران است. مشروطه گران غرب زده براي نهادينه کردن انديشه ها و نائل آمدن به اهداف خود ابتدا مفاهيم مبهم و شعارهاي لغزنده اي را در فضاي فرهنگي کشور تقدس بخشيدند؛ شعارهايي که آنها مطرح کردند سه ويژگي داشت:
اولاً: در فضاي ضد استبدادي جامعه ايران و در ميان مردمي که از ظلم و ستم و خودکامگي سلاطين قاجار به تنگ آمده بودند شعاري مطلوب و دلپذير بود.
ثانياً: مرزها تعريف مشخصي نداشت؛ يعني مفهوم دقيق آن روشن نبود. از واژه هاي کلي و چند پهلو استفاده مي شد.
ثالثاً: در صورتي که بدون حدّ و مرز و نامحدود لحاظ مي شد، با مفاهيم و دستورهاي ديني تعارض پيدا مي کرد مفاهيمي چون آزادي، مساوات، برادري، اتباع اکثريت و در رأس همه آنها مشروعيت چنين ويژگي هايي را در خود داشتند و نکته جالب اين است که در مرحله طرح و تقدس بخشي، طراحان مشروطه مقصد اصلي خويش را از طرح اين مقولات روشن نمي کردند. هر قدر علما و روحانيون تيزبين از آنها مي خواستند تا دقيقاً مقصود خود را از مفاهيم فوق روشن کنند، در ارائه پاسخ روشن طفره مي رفتند.
3. رشد جريان هاي سکولار
به دنبال پيدايش مفاهيم مقدس نوظهور و تکوين ارزش هاي نوين که رابطه آن با مفاهيم مقدس ديني هم چون عدالت، اسلام، تشيع، مرجعيت، تقليد و قرآن مبهم و نامفهوم بود، زمينه رشد احزاب و جريان هاي بي ارتباط و حتي معارض دين در جامعه فراهم آمد؛ زيرا با تحول پديد آمده در ارزش هاي نهضت مشروطه حساسيت هاي مردم نسبت به جريان ها و چهره هاي فکري سياسي غير ديني از بين رفت و تقسيم بندي هاي جديدي بر اساس مفاهيم بنيادين مشروطه، يعني آزادي، مساوات، برادري و غيره صورت گرفت. از اين رو پس از رشد فکر مشروطه غربي در نهضت مشروطه، ما شاهد پديده هايي چون توهين به مقدسات و علماي ديني و مخالفت علني با اصول و فروع شريعت هستيم.
4. فروپاشي مرز خودي و غير خودي و بازگشت به دامن استعمار
تا پيش از انقلاب مشروطه، استعمار انگليس در ايران چهره اي منفور داشت و ملت ما در نهضت تنباکو به مبارزه با آن برخاسته بود، ولي به موازات رشد فکر مشروطه خواهي، توجه به سفارت انگليس و دولت مردان انگلستان جلب گرديد و منورالفکران به انگلستان با نگاهی اعتماد آميز نگريستند؛ لذا از سفير خواستند مفهوم مشروطه را برايشان تبيين کند، سپس عناصر و نهادهاي تشکيل دهنده نظام مشروطه را تعريف و آن گاه در مرحله سوم به اين فکر افتادند که شخصي را از انگلستان دعوت کنند تا آنها را در تشکيل مجلس و تدوين قوانين مجلس ياري دهد و بدين سان مقررات ملت تحت تأثير کشوري قرار گرفت که ساليان متمادي در پي فرصتي براي بلعيدن ثروت هاي ايران و اضمحلال فرهنگ و هويت ديني ملت ايران و سلطه سياسي بر آنها بود.
5. حذف نيروهاي مذهبي
يکي از خصوصيات بارز و برجسته نهضت مشروطه اين است که مردم انقلابي در ابتداي امر همگي مي دانستند چه نمي خواهند ولي نمي دانستند چه مي خواهند.
اين قضيه در ميان تمام سطوح جامعه مطرح بود، مگر عناصر سکولار و منورالفکران و ماسون هايي که از ابتدا با هدف مشخصي حرکت را به صورت مرموزانه اي آغاز کرده بودند، بدنه و توده انقلابي و مردمي که در ميدان مبارزه حضور فعال داشتند همگي استبداد قاجار را نمي پسنديدند و در صدد بودند تا ظلم و ستم پادشاهان و شاهزاده هاي قاجار را مهار کنند.
علما و روحانيون نيز با همين هدف وارد ميدان شدند اما طرح آينده انقلاب دقيقاً برايشان روشن و هويدا نبود و اين مساله خود عامل مهمي در منزوي شدن نيروهاي مذهبي از صحنه برنامه ريزي و تصميم گيري هاي کلان کشور پس از پيروزي مشروطه به شمار مي آمد.
نيروهاي مذهبي در عين اين که در نفي استبداد و تشکيل حکومت موافق با موازين اسلام با يکديگر همنوا بودند امّا در اين که کدام نوع و سيستم حکومتي تأمين کننده خواسته آنان است، تصور روشني در دست نداشتند. برخي گمان مي کردند مشروطه نجات بخش آنهاست؛ برخي ديگر جمهوريت را بر مشروطيت ترجيح مي دادند و دسته اي اساساً مرزي بين آنها احساس نمي کردند و حکومتي را که در دل خود عدل و مساوات و آزادي را داشت مطلوب مي شمردند.
6. بروز هرج و مرج و استبداد جديد
هرج و مرج و بي نظمي در اداره کشور از ديگر پيامدهاي ناهنجار و غم انگيز مشروطه غربي بود، به گونه اي که هر چه از پيروزي انقلاب مي گذشت، وضع اقتصادي و امنيتي جامعه نابسامان تر مي شد، به عنوان نمونه، در حالي که ايران پس از استبداد صغير در مشروطه دوم از سوي قواي درگير در جنگ جهاني سخت تهديد مي شد و بيم آن مي رفت که طرفين ايران را اشغال کنند، مشروطه گران تندرو به جاي تشکيل به يک نيروي نظامي و ارتش منسجم براي حفظ امنيت کشور، بودجه مملکت را صرف زياد کردن اداره ها و توسعه دستگاه هايي مي کردند که چيزي جز ضرر و زيان براي اين ملت به بار نمي آورد. و به جاي اين که به فکر آباداني واقعي شهرها و روستاها و اصلاحات حقيقي اقتصادي باشند همّ خود را صرف مقابله با دين و احکام شريعت مي کردند.
در مسايل اقتصادي و امور مالي، يا اساساً دغدغه اي بين مسئولين نبود و يا اگر هم بعضاً اقدامي صورت مي گرفت در حقيقت افساد اقتصادي بود، نه اصلاح و چيزي جز نارضايتي عمومي به دنبال نداشت. کساني که مدال به اصطلاح آزادي خواهي و جهادگري را بر سينه چسبانده بودند و در ميان مردم به نام مجاهد و آزادي طلب شهرت يافته بودند نه تنها به وعده هاي خويش در مورد آزادي عمل نکردند بلکه با ايجاد فضاي رعب و وحشت در ميان جامعه و تنگ کردن عرصه بر مخالفان، استبدادي به مراتب بدتر از استبداد قاجار را پديد آوردند.
ب) پيامدهاي مثبت
انقلاب مشروطه با همه مشکلات و ناکامي هايي که در بر داشت و به آن اشاره شد آثار عمده مثبتي نيز از خود بر جاي نهاد که به برخي اشاره مي کنيم.
1. مفاهيمي مانند قانون اساسي، مجلس، آزادي انتخابات و... با اين انقلاب مطرح شده و رسميت يافت و اصل وجود قانون اساسي و مجلس با آثار سياسي مهمي همراه بود.
2. تجربيات ارزشمند انقلاب مشروطه در زمان وقوع انقلاب اسلامي مورد توجه واقع شد.
3. از يک سو نابودي نظام سلطنتي و قطع کامل سلطه بيگانگان بر کشور و توجه به فرهنگ و ارزش هاي خودي مورد توجه قرار گرفت و از ديگر سو، رخنه عناصر بيگانه و فرصت طلب در مشروطه، هوشياري انقلابيان مذهبي را براي جلوگيري از تکرار اين امر در انقلاب اسلامي برانگيخت.[1] در نهايت لزوم حفظ وحدت ميان نيروهاي انقلاب را گوشزد کرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ از عدالتخانه تا مشروطه غربي، جواد سليماني، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه از انتشارات مرکز مديريت حوزه، چاپ 1384.
2ـ انقلاب اسلامي و چرايي و چگونگي رخداد آن، جمعي از نويسندگان، انتشارات نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها.
پی نوشت:
[1] . ر.ک: صفاري، ابراهيم، رهبران مشروطه، ص10.
منبع: اندیشه قم