پرسش :
آيا انقلاب اسلامي ايران متأثر از الگوي حكومت شوروي سابق است و سرانجام آنها هم يكسان خواهد بود؟
پاسخ :
بدون شك اظهار نظر درباره هر پديده اجتماعي ـ سياسي متأثر از نوع نگرش و به تناسب اطلاعاتي است كه يك فرد دارد، انقلاب اسلامي ايران نيز از اين قاعده مستثني نيست، به همين دليل از زمان شروع تا مرحله پيروزي و پس از آن تاکنون تفسيرها و تحليلهاي گوناگوني در اينباره صورت گرفته و ميگيرد. در اين ميان، كسي كه اولويت دارد، ماهيت انقلاب و نسبت آن با انقلاب هاي ديگر را تبيين كند رهبري يك انقلاب است چرا که او به عنوان معمار اصلي انقلاب ، از نسبت انقلاب تحت رهبري خود با انقلاب هاي ديگر آگاه تر مي باشد .
امام خميني (ره) در اين خصوص ميگويد: «... بنابراين شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامي ايران از همه انقلابها جدا است هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام، و ترديد نيست كه اين يك تحفه الهي و هديه غيبي بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملّت غارت زده عنايت شده است»[1]
گويا آن مرد بزرگ از آينده انقلاب اسلامي و اظهار نظرهايي اينچنيني اطلاع داشته و با بصيرت و بينش الهي، در وصيت نامه سياسي ـ الهي خود، بر اين ويژگي تاكيد ميورزيد كه انقلاب اسلامي، پديدهاي است الهي و تحفه خداوندي.
پس از گفتار الهام بخش معمار اصلي انقلاب اسلامي، بحث را با بررسي مقايسهاي ـ ولو به طور مختصر ـ پي ميگيريم، به نظر مي رسد منظور کساني که متأثر بودن انقلاب اسلامي ايران از الگوي حكومت شوروي را مطرح مي کنند اين باشد كه هر دوي اين انقلابها مبتني بر ايدئولوژي است و هر دو مخالف امپرياليسم غرب و از آنجا كه حكومت شوروي سابق نتوانست در برابر ايدئولوژي غرب موفقيتي كسب كند، سرانجام پس از سالها مقاومت تن به خواستههاي غرب داد، پروژه اصلاحات در شوروي نيز كارساز واقع نشد و جهان بدور از انتظار شاهد فروپاشي ناگهاني كمونيسم و حكومت شوروي سابق گرديد و با اين تحليل انقلاب اسلامي نيز در نهايت به همان سرانجام مبتلا ميشود.
بايد ديد يك چنين پيش داوري تا چه حد با واقعيتهاي انقلاب اسلامي همخواني دارد؟ انقلاب در واقع قويترين و در عين حال با سابقهترين افسانه عصر ما است، نه تنها بيانگر يك سلسله حوادث و اتفاقات بنيادين تاريخي ميباشد، بلكه بيانگر يك سمبل و يك صحيفه از ارزشها وايدهآلهاي مطلوب است، اهميت انقلابها در اين است كه انرژيهاي عظيمي را كه در جوامع و ملتها ذخيره ميباشد، آزاد ميكند، جهان انقلابهاي گوناگون (همانند انقلاب فرانسه و روسيه و چين و...) را به خود ديده است. امّا انقلاب اسلامي به رهبري شخصيت برجسته روحاني در دوران ما عظمت و شگفتيهايي آفريد كه همه تئوريهاي علمي روابط بين المللي و تقسيم بنديهاي جهان را در مدت كوتاهي در هم ريخت و بر خلاف ساير انقلابهايي كه تا كنون بر پايه جدايي سياست از ديانت بودند، اينبار انقلاب با تكيه بر آرمانها و عقايد مذهبي طرحي نو در انداخت.
بررسي تفصيلي دو انقلاب شوروي و ايران، در اينجا نه مقدور است و نه منظور بنابراين عناصر اركان اصلي انقلاب (ايدئولوژي، رهبري و مشاركت مردمي) را در دو نظام به بررسي ميگيريم:
1. ايدئولوژي: نقش ايدئولوژي در ياري رسانيدن به نخبگان و رهبران انقلاب و بسيج كردن مردم و در صحنه نگهداشتن آنان، چه در آغاز و چه در تداوم انقلاب امري است غير قابل انكار . ايدئولوژي انقلاب شوروي سابق مبتني بر ماترياليسم ديالكتيك بود، اقتصاد را زير بنا ميدانست و از اين منظر دين ترياك ترياك تودهها شمرده مي شد که مانند ساير روابط اجتماعي نه تنها از مسايل روبنايي است بلكه مانع پيشرفت انقلاب پرولتري به شمار ميآيد، و لذا ضديت با اديان الهي و و تلاش در از بين بردن نقش آنها در روابط اجتماعي و انكار تودهها را امر ضروري ميداند.
لنين پس از تبيين اين مطلب كه مكتب ماركس با دين عناد دارد، ميگويد: «بايد دانست چگونه با دين مبارزه كرد، و براي اين كار بايد منابع ايمان و دين تودهها را با مفاهيم ديگري توضيح داد مبارزه عليه دين را نبايد به خطابههاي ميراثي انتزاعي محدود كرد... بايد اين مبارزه را با اقدامات ملموس جنبش طبقاتي در جهت نابود كردن ريشههاي اجتماعي دين ...عملي كرد.»[2]
در ايران، اسلام به عنوان يك مكتب الهي در اعماق قلبها و روحهاي اقشار وسيع مردم نفوذ داشته، ايدئولوژي انقلاب را تشكيل ميدهد، اسلام ديني است كه 1400 سال قبل بر بشر نازل شده و در طول اين مدت نه تنها از گزند حوادث و دستبردهاي بشري محفوظ بوده بلكه با توجه به ويژگيهاي آن[3] و مجاهده عالمان دين از غناي روزافزون برخوردار بوده است بدون ترديد سابقه بس طولاني سياسي اسلام نقش مهمي در انگيزه دادن به ملّت ايران داشته است از آن مهمتر اعتقاد به ظهور منجي عالم، رسالت اصلي انقلابيون را جهت داد.
اين در حالي است كه ايدئولوژي ماركسيسم ساخته و پرداخته ذهن بشر ميباشد و دو سده بيشتر از طرح و تدوين آن نميگذرد.
بنابر اين اگر چه هر دو انقلاب به حسب ظاهر ايدئولوژيك است، امّا در تفاوت آن دو ايدئولوژي همين بس كه يكي ناشي از اراده الهي است و ديگري ساخته ذهن انساني، يكي اراده خالق است، ديگري خواسته مخلوق.
2. رهبري: نقش رهبري همانند ايدئولوژي در شكلگيري، پيروزي و تحولات پس از انقلاب بسيار برجسته مينمايد.
در انقلاب شوروي، به چهره شاخصي كه ويژگيهاي ايدئولوگ، و فرماندهي انقلاب و سازندگي پس از آن را يكجا در خود جمع كرده باشد برنميخوريم چهرههاي مانند «زينوويف، كامنف، استالين ، تروتسكي، دكرنسكي» در عين شهرت دخالتي در سقوط رژيم سابق نداشتند در اين ميان لنين با استعداد و نبوغ خاصي كه داشت، در انقلاب اكتبر 1917 نقش اصلي و محوري داشت، امّا در سقوط رژيم «رومانفها» در فوريه مطلقا نقشي نداشت.[4] در يك جمله تمام آنهايي كه نام برديم نه ايدئولوگ بودند و نه فرمانده انقلاب، بلكه سازندگان و معماران دولتهاي بعد از انقلاب بودند.
درانقلاب اسلامي ، رهبر انقلاب با ويژگيها و نبوغ خاصي كه داشت، سه نقش «ايدئولوگ» ، فرماندهي و سازندگي پس از انقلاب را در طول ربع قرن از حيات طيبهاش بر عهده داشت و به نحو احسن اجرا كرد.
به گفته شهيد مطهري (ره) «اگر امام عنوان پيشوائي مذهبي و اسلامي را نميداشت و اگر مردم ايران در عمق روحشان يك نوع آشنايي و انس و الفتي با اسلام نداشتند، و اگر عشقي كه مردم ما با خاندان پيامبر دارند وجود نميداشت، و اگر نبود كه مردم حس كردند كه اين نداي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و نداي حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و يا نداي امام حسين ـ عليه السّلام ـ است كه از دهان اين مرد بيرون ميآيد، محال بود نهضت و انقلابي به اين وسعت در مملكت ما بوجود آيد.[5]
3. در انقلاب شوروي مشاركت مردمي چندان چشمگير نبود، مبارزه با نظام در طبقات روشنفكر شهري و در قالب احزاب سياسي آغاز شد، حركت از كارخانجات شروع شد و خواستهها اقتصادي بود و هيچ برنامه سياسي در كار نبود.[6]
در انقلاب اسلامي، مشاركت مردمي از وسعت و فراگيري فراواني برخوردار بود كه البته تبيين آن در اين مختصر كاري است دشوار و فقط اجمالا مي گوييم که انقلاب اسلامي ايران انقلاب بود که همه مرزها و طبقهبندي هاي اقتصادي ، صنفي و... را در نورديد، و بر پايه مرزبندي جديدي به نام عقيده و مذهب، ايمان و ايثار، همه مردم را يكپارچه به قيام واداشت.
با توجه به آنچه گفته شد، انقلاب اسلامي ايران و حكومت شوروي سابق در هيچ يك از اركان اصلي شباهتي به هم ندارند، تا چه رسد به اينكه انقلاب اسلامي متأثر از آن باشد، و طبيعتا سرانجام يكسان هم نخواهند داشت . انقلاب اسلامي ايران متاثر از انقلاب اسلامي صدر اسلام است، رمز بقاي آن نيز همان رمز پيروزي است رمز پيروزي را ملّت ميداند ونسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن انگيزه الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي و اجتماع ملّت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منوچهر، محمدي، انقلاب اسلامي، بيجا، مؤلف، چاپ 2، 1374.
2. امام خميني،وصيتنامه سياسي، الهي، تهران، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1368.
3. حسين واعظي، اصلاحات و فروباشي، تهران، سروش، 1379.
4. عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، تهران، نشر كتاب سياسي، چاپ 2، 1368.
5. عذر خطيبي، سرگذشت ماركسيسم، تهران، بينا، 1370، ج 1 و 2.
پی نوشتها:
[1] . امام خميني (ره) وصيت نامه سياسي الهي، (تهران، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1368)،ص 10.
[2] . آندره پي تير، ماركس و ماركسيسم، ترجمه شجاع الدين ضيائيان، تهران، دانشگاه تهران، چاپ 6، 1360، ص 281.
[3] . منوچهر. محمدي، انقلاب اسلامي، بيجا، چاپ 2.، 1374، ص 182.
[4] . منوچهر . محمدي، پيشين ص 165 ـ 166.
[5] . مرتضي، مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، (بيجا، صدرا، بيتا) ص 51.
[6] . منوچهر، محمدي، پيشين، ص 145.
[7] . امام خميني (ره)، پيشين، ص 11.
منبع: اندیشه قم
بدون شك اظهار نظر درباره هر پديده اجتماعي ـ سياسي متأثر از نوع نگرش و به تناسب اطلاعاتي است كه يك فرد دارد، انقلاب اسلامي ايران نيز از اين قاعده مستثني نيست، به همين دليل از زمان شروع تا مرحله پيروزي و پس از آن تاکنون تفسيرها و تحليلهاي گوناگوني در اينباره صورت گرفته و ميگيرد. در اين ميان، كسي كه اولويت دارد، ماهيت انقلاب و نسبت آن با انقلاب هاي ديگر را تبيين كند رهبري يك انقلاب است چرا که او به عنوان معمار اصلي انقلاب ، از نسبت انقلاب تحت رهبري خود با انقلاب هاي ديگر آگاه تر مي باشد .
امام خميني (ره) در اين خصوص ميگويد: «... بنابراين شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامي ايران از همه انقلابها جدا است هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام، و ترديد نيست كه اين يك تحفه الهي و هديه غيبي بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملّت غارت زده عنايت شده است»[1]
گويا آن مرد بزرگ از آينده انقلاب اسلامي و اظهار نظرهايي اينچنيني اطلاع داشته و با بصيرت و بينش الهي، در وصيت نامه سياسي ـ الهي خود، بر اين ويژگي تاكيد ميورزيد كه انقلاب اسلامي، پديدهاي است الهي و تحفه خداوندي.
پس از گفتار الهام بخش معمار اصلي انقلاب اسلامي، بحث را با بررسي مقايسهاي ـ ولو به طور مختصر ـ پي ميگيريم، به نظر مي رسد منظور کساني که متأثر بودن انقلاب اسلامي ايران از الگوي حكومت شوروي را مطرح مي کنند اين باشد كه هر دوي اين انقلابها مبتني بر ايدئولوژي است و هر دو مخالف امپرياليسم غرب و از آنجا كه حكومت شوروي سابق نتوانست در برابر ايدئولوژي غرب موفقيتي كسب كند، سرانجام پس از سالها مقاومت تن به خواستههاي غرب داد، پروژه اصلاحات در شوروي نيز كارساز واقع نشد و جهان بدور از انتظار شاهد فروپاشي ناگهاني كمونيسم و حكومت شوروي سابق گرديد و با اين تحليل انقلاب اسلامي نيز در نهايت به همان سرانجام مبتلا ميشود.
بايد ديد يك چنين پيش داوري تا چه حد با واقعيتهاي انقلاب اسلامي همخواني دارد؟ انقلاب در واقع قويترين و در عين حال با سابقهترين افسانه عصر ما است، نه تنها بيانگر يك سلسله حوادث و اتفاقات بنيادين تاريخي ميباشد، بلكه بيانگر يك سمبل و يك صحيفه از ارزشها وايدهآلهاي مطلوب است، اهميت انقلابها در اين است كه انرژيهاي عظيمي را كه در جوامع و ملتها ذخيره ميباشد، آزاد ميكند، جهان انقلابهاي گوناگون (همانند انقلاب فرانسه و روسيه و چين و...) را به خود ديده است. امّا انقلاب اسلامي به رهبري شخصيت برجسته روحاني در دوران ما عظمت و شگفتيهايي آفريد كه همه تئوريهاي علمي روابط بين المللي و تقسيم بنديهاي جهان را در مدت كوتاهي در هم ريخت و بر خلاف ساير انقلابهايي كه تا كنون بر پايه جدايي سياست از ديانت بودند، اينبار انقلاب با تكيه بر آرمانها و عقايد مذهبي طرحي نو در انداخت.
بررسي تفصيلي دو انقلاب شوروي و ايران، در اينجا نه مقدور است و نه منظور بنابراين عناصر اركان اصلي انقلاب (ايدئولوژي، رهبري و مشاركت مردمي) را در دو نظام به بررسي ميگيريم:
1. ايدئولوژي: نقش ايدئولوژي در ياري رسانيدن به نخبگان و رهبران انقلاب و بسيج كردن مردم و در صحنه نگهداشتن آنان، چه در آغاز و چه در تداوم انقلاب امري است غير قابل انكار . ايدئولوژي انقلاب شوروي سابق مبتني بر ماترياليسم ديالكتيك بود، اقتصاد را زير بنا ميدانست و از اين منظر دين ترياك ترياك تودهها شمرده مي شد که مانند ساير روابط اجتماعي نه تنها از مسايل روبنايي است بلكه مانع پيشرفت انقلاب پرولتري به شمار ميآيد، و لذا ضديت با اديان الهي و و تلاش در از بين بردن نقش آنها در روابط اجتماعي و انكار تودهها را امر ضروري ميداند.
لنين پس از تبيين اين مطلب كه مكتب ماركس با دين عناد دارد، ميگويد: «بايد دانست چگونه با دين مبارزه كرد، و براي اين كار بايد منابع ايمان و دين تودهها را با مفاهيم ديگري توضيح داد مبارزه عليه دين را نبايد به خطابههاي ميراثي انتزاعي محدود كرد... بايد اين مبارزه را با اقدامات ملموس جنبش طبقاتي در جهت نابود كردن ريشههاي اجتماعي دين ...عملي كرد.»[2]
در ايران، اسلام به عنوان يك مكتب الهي در اعماق قلبها و روحهاي اقشار وسيع مردم نفوذ داشته، ايدئولوژي انقلاب را تشكيل ميدهد، اسلام ديني است كه 1400 سال قبل بر بشر نازل شده و در طول اين مدت نه تنها از گزند حوادث و دستبردهاي بشري محفوظ بوده بلكه با توجه به ويژگيهاي آن[3] و مجاهده عالمان دين از غناي روزافزون برخوردار بوده است بدون ترديد سابقه بس طولاني سياسي اسلام نقش مهمي در انگيزه دادن به ملّت ايران داشته است از آن مهمتر اعتقاد به ظهور منجي عالم، رسالت اصلي انقلابيون را جهت داد.
اين در حالي است كه ايدئولوژي ماركسيسم ساخته و پرداخته ذهن بشر ميباشد و دو سده بيشتر از طرح و تدوين آن نميگذرد.
بنابر اين اگر چه هر دو انقلاب به حسب ظاهر ايدئولوژيك است، امّا در تفاوت آن دو ايدئولوژي همين بس كه يكي ناشي از اراده الهي است و ديگري ساخته ذهن انساني، يكي اراده خالق است، ديگري خواسته مخلوق.
2. رهبري: نقش رهبري همانند ايدئولوژي در شكلگيري، پيروزي و تحولات پس از انقلاب بسيار برجسته مينمايد.
در انقلاب شوروي، به چهره شاخصي كه ويژگيهاي ايدئولوگ، و فرماندهي انقلاب و سازندگي پس از آن را يكجا در خود جمع كرده باشد برنميخوريم چهرههاي مانند «زينوويف، كامنف، استالين ، تروتسكي، دكرنسكي» در عين شهرت دخالتي در سقوط رژيم سابق نداشتند در اين ميان لنين با استعداد و نبوغ خاصي كه داشت، در انقلاب اكتبر 1917 نقش اصلي و محوري داشت، امّا در سقوط رژيم «رومانفها» در فوريه مطلقا نقشي نداشت.[4] در يك جمله تمام آنهايي كه نام برديم نه ايدئولوگ بودند و نه فرمانده انقلاب، بلكه سازندگان و معماران دولتهاي بعد از انقلاب بودند.
درانقلاب اسلامي ، رهبر انقلاب با ويژگيها و نبوغ خاصي كه داشت، سه نقش «ايدئولوگ» ، فرماندهي و سازندگي پس از انقلاب را در طول ربع قرن از حيات طيبهاش بر عهده داشت و به نحو احسن اجرا كرد.
به گفته شهيد مطهري (ره) «اگر امام عنوان پيشوائي مذهبي و اسلامي را نميداشت و اگر مردم ايران در عمق روحشان يك نوع آشنايي و انس و الفتي با اسلام نداشتند، و اگر عشقي كه مردم ما با خاندان پيامبر دارند وجود نميداشت، و اگر نبود كه مردم حس كردند كه اين نداي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و نداي حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و يا نداي امام حسين ـ عليه السّلام ـ است كه از دهان اين مرد بيرون ميآيد، محال بود نهضت و انقلابي به اين وسعت در مملكت ما بوجود آيد.[5]
3. در انقلاب شوروي مشاركت مردمي چندان چشمگير نبود، مبارزه با نظام در طبقات روشنفكر شهري و در قالب احزاب سياسي آغاز شد، حركت از كارخانجات شروع شد و خواستهها اقتصادي بود و هيچ برنامه سياسي در كار نبود.[6]
در انقلاب اسلامي، مشاركت مردمي از وسعت و فراگيري فراواني برخوردار بود كه البته تبيين آن در اين مختصر كاري است دشوار و فقط اجمالا مي گوييم که انقلاب اسلامي ايران انقلاب بود که همه مرزها و طبقهبندي هاي اقتصادي ، صنفي و... را در نورديد، و بر پايه مرزبندي جديدي به نام عقيده و مذهب، ايمان و ايثار، همه مردم را يكپارچه به قيام واداشت.
با توجه به آنچه گفته شد، انقلاب اسلامي ايران و حكومت شوروي سابق در هيچ يك از اركان اصلي شباهتي به هم ندارند، تا چه رسد به اينكه انقلاب اسلامي متأثر از آن باشد، و طبيعتا سرانجام يكسان هم نخواهند داشت . انقلاب اسلامي ايران متاثر از انقلاب اسلامي صدر اسلام است، رمز بقاي آن نيز همان رمز پيروزي است رمز پيروزي را ملّت ميداند ونسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن انگيزه الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي و اجتماع ملّت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منوچهر، محمدي، انقلاب اسلامي، بيجا، مؤلف، چاپ 2، 1374.
2. امام خميني،وصيتنامه سياسي، الهي، تهران، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1368.
3. حسين واعظي، اصلاحات و فروباشي، تهران، سروش، 1379.
4. عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، تهران، نشر كتاب سياسي، چاپ 2، 1368.
5. عذر خطيبي، سرگذشت ماركسيسم، تهران، بينا، 1370، ج 1 و 2.
پی نوشتها:
[1] . امام خميني (ره) وصيت نامه سياسي الهي، (تهران، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1368)،ص 10.
[2] . آندره پي تير، ماركس و ماركسيسم، ترجمه شجاع الدين ضيائيان، تهران، دانشگاه تهران، چاپ 6، 1360، ص 281.
[3] . منوچهر. محمدي، انقلاب اسلامي، بيجا، چاپ 2.، 1374، ص 182.
[4] . منوچهر . محمدي، پيشين ص 165 ـ 166.
[5] . مرتضي، مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، (بيجا، صدرا، بيتا) ص 51.
[6] . منوچهر، محمدي، پيشين، ص 145.
[7] . امام خميني (ره)، پيشين، ص 11.
منبع: اندیشه قم