پرسش :
دوران انقلاب ما و بعد از آن چه شباهت هايي با دوران پيامبر اكرم(ص) دارد؟
پاسخ :
شروع انقلاب ما هم شباهت به شروع انقلاب پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ داشته و هم به آغاز امامت علي ـ عليه السّلام ـ شبيه بوده اما در ادامه ،نه به دوران پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و نه به دوران حضرت علي ـ عليه السّلام ـ شباهت دارد، نكاتي در اين مقايسه با امعان نظر به دست ميآيد كه براي عبرت مفيد ميباشد.
دوران جاهليت نقطه اوج دوري مردم آن زمان از واقعيت و فاصله گرفتن از دين و فرورفتن در گمراهي و بدعتها بود و ظلم و ستم سران و بزرگان قبائل عرب نسبت به زيردستان و اقشار ضعيف جامعه بيداد مي کرد. ثروت پرستي و مال اندوزي توانگران موجب فقروفلاکت بسياري ازمردم شده بود. فساد و تباهي، فقر و بيچارگي مردم به اعلا درجه خود رسيده بود كه همه اينها زمينه وقوع يك دگرگوني و انقلابي را ايجاب ميكرد.خداي حكيم منت نهاده و در همين زمان پيغمبر خود را براي هدايت و اجراي عدالت و رساندن مردم به سعادت دنيا و آخرت مبعوث ميكند، اولين گروهي كه به او ايمان آورده كساني هستند كه طالب حقيقت، تشنة عدالت بوده و داراي ضميري پاك و خداپرست ميباشند، از قبيل علي ـ عليه السّلام ـ، حضرت خديجه، ابوطالب ـ عليه السّلام ـ و گروه دوم مردم فقير و ستمديده كه از ظلم ستمگران مكه به ستوه آمدهاند و نداي عدالت خواهي، آزادي، برابري و برادري را لبيك گفته و به پيغمبر روي ميآورند؛ اما دشمنان پيامبر و اسلام براي خاموش كردن اين ندا شروع به مقابله كردند،وقتي تطميع و تهديد و توطئه كاري از پيش نبرد، پيغمبر و يارانش را به شعب ابيطالب تبعيد كرده و با نهايت شقاوت و قساوت تصميم به قتل فرستاده خدا ميگيرند، غافل از اين كه (و مكروا و مكرالله و الله خيرُ الماكرين)[1]
دوره قبل از انقلاب نيز كه نقطه اوج سياهي و پليدي شاهنشاهي دو هزار و پانصد ساله ظلم و ستم بود، جنايت و دوري از خدا را به جائي رساندند كه تلاش ميكردند، با نام قانون و آزادي انسان ها را خام كرده و ريشه اسلام و خداپرستي، عدالت خواهي را خشكانده و اگر بتوانند هيچ نامي از اسلام باقي نماند،يا اگر بماند هيچ اثري نداشته باشد، آن چنان ظلم و ستمي بر اين مردم وارد آوردند كه صداي خرد شدن استخوان هاي قشر ضعيف جامعه گوش فلك و گوش شنواي هر انسان آزادمردي را آزار ميداد .اين همه ظلم و ستم نتيجه خواسته هاي نفساني شاه و درباريان و دوستان بيگانه و شهوتپرستشان و خوشگذراني هاي آن طاغوتيان حقيقتستيز بود كه براي رسيدن به اميال خود و از بين بردن موانع آنها كه يكي از اين موانع دين بود از هيچ تلاشي فروگذار نميكردند .لذا براي نابودي دين وغيرت ،ترويج: فساد، عياشي، اعتياد، اختلاف و تفرقه، رواج مسائل خرافي، تجمل پرستي و... را در جامعه به سرحد خود رسانده بودند؛تا جائي اين جامعه را دچار پستي و بياعتباري كردند كه حق كاپيتولاسيون و حق توحش براي بيگانگان در نظر گرفتند. يك نوع جاهليت مدرن بارنگ ولعاب پيشرفت و علم و اطلاعات را بطور منظم و با برنامهاي برجامعه مسلط کرده بودند. در چنين زماني افكار الهام گرفته از دين، قرآن و خواستار عدالت و آزادي كه در سرلوحه آنها فكر بيدار روحاني مجاهد و فقيه آگاه به زمان و نائب امام زمان (عج) حضرت امام خميني (ره)بود ،نداي حقانيت و عدالت پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را دوباره سرداده و ديني را كه در سطح جامعه به خاموشي گرائيده و ظالمان براي به فراموشي سپردن آن براي هميشه ،همت گمارده بودند در رگ هاي مسلمانان به جريان انداخت، ستمگران و طاغوتيان حقيقت ستيز براي خاموش كردن اين ندا به تكاپو افتاده، به هر حربهاي متمسك شدند از تبعيد و تهديد تا زندان و شكنجه و اعدام، اما اين مردم ستمديده و زجركشيده همانند دوران پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، نه تنها با اين اعمال، دست از ياري امام برنداشتند، بلكه روز بروز ايمان آنها بيشتر شد. تبعيد امام مانند هجرت پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از مكه، نقطه عطفي در روند انقلاب بود.همانطورکه بعدازهجرت، طرفداران پيغمبر هر روز بر تعدادشان افزوده ميشد،ومشركان تحمل نکرده و عرصه را بر آنها تنگ تر كرده و دست به غارت اموال آنها و تصاحب خانههاي مسلمانان و بيرون كردن آنها و شهادت عده اي کردند.
بعد ازتبعيدامام نيز همين روند جاري بوده و در نهايت بين انقلابيون و عُمّال رژيم منحوس پهلوي درگيريهاي خياباني، تظاهرات و كشتار مردم توسط طرفداران دربار صفحه تازهاي از انقلاب را ورق زد. حكومت تا بن دندان مسلح طاغوت مانند طاغوتيان زمان پيغمبر بخاطر داشتن مال وآلات و اسباب جنگي هيچگاه فكر شكست را به خود راه نميدادند و به قدرتشان مغروربودند و همچنين شيطان بزرگ زمان، يعني آمريكا برنامهريز و حامي طاغوتيان اين زمان بود،با اين همه؛ همان گونه كه مشركان مكه شكست خوردند، شاه و درباريان هم شكست خورده به خاك ذلت و خواري افتاده و فرار را برقرار ترجيح دادند. درهردو انقلاب عده زيادي كشته شده و در خون خود غلطيدند، و اين باعث شد تا آتش كينه نسبت به ظالمين در دل مردم شعلهورتر شده و كاخ ستم را بسوزاند و پيروزي را رقم بزند. انقلاب پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و امام به پيروزي رسيد، پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ وارد مكه و امام واردکشور شد «انّا فتحنا لك فتحاً مبيناً»؛[2]و وعد الهي «ان تنصرُ الله ينصركُم و يثبّت اقدامكُم»[3] محقق شد.
بعد از پيروزی انقلاب اسلامي، منافقين وگروهاي غيراسلامي، همانند طلقاء[4]بعد ازفتح مکه، بخاطرحفظ موقعيت خود وکسب قدرت ،تظاهربه همراهي باخط امام وحرکت انقلابي مردم مي کردند و از فرصت به دست آمده به نفع خود سوء استفاده ميكردند و دست به توطئه، فتنهگري و آشوب ميزدند و با دشمنان خارجي اسلام و انقلاب همدستي كرده و براي از بين بردن اسلام و انقلاب تلاش ميكردند كه به لطف خدا و درايت الهي وپيامبرگونه امام (ره) تمام اين توطئهها شكست خورده و اسلام و انقلاب اسلامي مستحكم و استوارتر شد.همانگونه که در صدر اسلام تمام دشمنان همدست شده جنگ احزاب راه انداختند تا ريشه اسلام را بخشكانند، در دوران ماهم تمام دشمنان انقلاب ،دشمن بعثي را برانگيخته و حمايت كردند تا با جنگ تحميلي كار انقلاب را خاتمه دهند، اما نتيجه اين جنگ ها جز پيروزي، اتحاد و پيشرفت براي اسلام و مسلمانان نبود و انقلاب در تمام جهان شناختهتر شد و همان گونه كه انقلاب پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ اسلام را به اقصي نقاط جهان منتشر كرد ، انقلاب ايران نيز اسلام و آزادي حقيقي را به جهان شناساند و منشأ بيداري و عدالتخواهي مردم ستمديده جهان گرديد.
آنچه كه انقلاب ما را در مراحل بعد از تثبيت، از انقلاب پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ جدا ميكند، اين است كه آن مردم با رحلت پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دريک امتحان بزرگ، مردود شده و شكست خوردند و در امر جانشيني پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بخاطر كينه جاهليت كه هنوز در دل آنها مانده بود، علي ـ عليه السّلام ـ را كنار گذاشتند و از حرف پيغمبر عدول كرده و و بناي تفرقه و اختلاف را پايهگذاري كردند، امّا مردم ما بعد از رحلت امام نه تنها از ولايت امر عدول نكردند، بلكه همه به ولايت فقيه و هدايت ها و رهبری آن روي آورده و فريب تبليغات بيگانگان مبني برشکست انقلاب با رحلت امام، را نخوردند و از اين مرحله پيروز بيرون آمدند .
امروز هم گرچه از دوران امام و انقلاب چند دهه مي گذرد، ولي مردم همچنان محكم و استوار بر مباني انقلاب و تبعيت از ولايت فقيه اصرار داشته و دارند و از امتحانات الهی سربلند بيرون آمده و شعار ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند را سر داده و به آن عمل ميكنند هم درمرحله انتخاب جانشيني امام (ره) مردم كشور ما از امتحان سربلند و پيروز بيرون آمدند و هم در مرحله پيروي از جانشين امام.
پی نوشتها:
[1] . آل عمران/54.
[2] . فتح/1.
[3] . محمد/47.
[4] . طلقاء بعد از فتح از مکه همان معاويه و ابوسفيان و همانند آن بودند که پيامبر (ص) از مجازاتشان چشم پوشی کرد و آن ها را رها و آزاد نمود.
منبع: اندیشه قم
شروع انقلاب ما هم شباهت به شروع انقلاب پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ داشته و هم به آغاز امامت علي ـ عليه السّلام ـ شبيه بوده اما در ادامه ،نه به دوران پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و نه به دوران حضرت علي ـ عليه السّلام ـ شباهت دارد، نكاتي در اين مقايسه با امعان نظر به دست ميآيد كه براي عبرت مفيد ميباشد.
دوران جاهليت نقطه اوج دوري مردم آن زمان از واقعيت و فاصله گرفتن از دين و فرورفتن در گمراهي و بدعتها بود و ظلم و ستم سران و بزرگان قبائل عرب نسبت به زيردستان و اقشار ضعيف جامعه بيداد مي کرد. ثروت پرستي و مال اندوزي توانگران موجب فقروفلاکت بسياري ازمردم شده بود. فساد و تباهي، فقر و بيچارگي مردم به اعلا درجه خود رسيده بود كه همه اينها زمينه وقوع يك دگرگوني و انقلابي را ايجاب ميكرد.خداي حكيم منت نهاده و در همين زمان پيغمبر خود را براي هدايت و اجراي عدالت و رساندن مردم به سعادت دنيا و آخرت مبعوث ميكند، اولين گروهي كه به او ايمان آورده كساني هستند كه طالب حقيقت، تشنة عدالت بوده و داراي ضميري پاك و خداپرست ميباشند، از قبيل علي ـ عليه السّلام ـ، حضرت خديجه، ابوطالب ـ عليه السّلام ـ و گروه دوم مردم فقير و ستمديده كه از ظلم ستمگران مكه به ستوه آمدهاند و نداي عدالت خواهي، آزادي، برابري و برادري را لبيك گفته و به پيغمبر روي ميآورند؛ اما دشمنان پيامبر و اسلام براي خاموش كردن اين ندا شروع به مقابله كردند،وقتي تطميع و تهديد و توطئه كاري از پيش نبرد، پيغمبر و يارانش را به شعب ابيطالب تبعيد كرده و با نهايت شقاوت و قساوت تصميم به قتل فرستاده خدا ميگيرند، غافل از اين كه (و مكروا و مكرالله و الله خيرُ الماكرين)[1]
دوره قبل از انقلاب نيز كه نقطه اوج سياهي و پليدي شاهنشاهي دو هزار و پانصد ساله ظلم و ستم بود، جنايت و دوري از خدا را به جائي رساندند كه تلاش ميكردند، با نام قانون و آزادي انسان ها را خام كرده و ريشه اسلام و خداپرستي، عدالت خواهي را خشكانده و اگر بتوانند هيچ نامي از اسلام باقي نماند،يا اگر بماند هيچ اثري نداشته باشد، آن چنان ظلم و ستمي بر اين مردم وارد آوردند كه صداي خرد شدن استخوان هاي قشر ضعيف جامعه گوش فلك و گوش شنواي هر انسان آزادمردي را آزار ميداد .اين همه ظلم و ستم نتيجه خواسته هاي نفساني شاه و درباريان و دوستان بيگانه و شهوتپرستشان و خوشگذراني هاي آن طاغوتيان حقيقتستيز بود كه براي رسيدن به اميال خود و از بين بردن موانع آنها كه يكي از اين موانع دين بود از هيچ تلاشي فروگذار نميكردند .لذا براي نابودي دين وغيرت ،ترويج: فساد، عياشي، اعتياد، اختلاف و تفرقه، رواج مسائل خرافي، تجمل پرستي و... را در جامعه به سرحد خود رسانده بودند؛تا جائي اين جامعه را دچار پستي و بياعتباري كردند كه حق كاپيتولاسيون و حق توحش براي بيگانگان در نظر گرفتند. يك نوع جاهليت مدرن بارنگ ولعاب پيشرفت و علم و اطلاعات را بطور منظم و با برنامهاي برجامعه مسلط کرده بودند. در چنين زماني افكار الهام گرفته از دين، قرآن و خواستار عدالت و آزادي كه در سرلوحه آنها فكر بيدار روحاني مجاهد و فقيه آگاه به زمان و نائب امام زمان (عج) حضرت امام خميني (ره)بود ،نداي حقانيت و عدالت پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را دوباره سرداده و ديني را كه در سطح جامعه به خاموشي گرائيده و ظالمان براي به فراموشي سپردن آن براي هميشه ،همت گمارده بودند در رگ هاي مسلمانان به جريان انداخت، ستمگران و طاغوتيان حقيقت ستيز براي خاموش كردن اين ندا به تكاپو افتاده، به هر حربهاي متمسك شدند از تبعيد و تهديد تا زندان و شكنجه و اعدام، اما اين مردم ستمديده و زجركشيده همانند دوران پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، نه تنها با اين اعمال، دست از ياري امام برنداشتند، بلكه روز بروز ايمان آنها بيشتر شد. تبعيد امام مانند هجرت پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از مكه، نقطه عطفي در روند انقلاب بود.همانطورکه بعدازهجرت، طرفداران پيغمبر هر روز بر تعدادشان افزوده ميشد،ومشركان تحمل نکرده و عرصه را بر آنها تنگ تر كرده و دست به غارت اموال آنها و تصاحب خانههاي مسلمانان و بيرون كردن آنها و شهادت عده اي کردند.
بعد ازتبعيدامام نيز همين روند جاري بوده و در نهايت بين انقلابيون و عُمّال رژيم منحوس پهلوي درگيريهاي خياباني، تظاهرات و كشتار مردم توسط طرفداران دربار صفحه تازهاي از انقلاب را ورق زد. حكومت تا بن دندان مسلح طاغوت مانند طاغوتيان زمان پيغمبر بخاطر داشتن مال وآلات و اسباب جنگي هيچگاه فكر شكست را به خود راه نميدادند و به قدرتشان مغروربودند و همچنين شيطان بزرگ زمان، يعني آمريكا برنامهريز و حامي طاغوتيان اين زمان بود،با اين همه؛ همان گونه كه مشركان مكه شكست خوردند، شاه و درباريان هم شكست خورده به خاك ذلت و خواري افتاده و فرار را برقرار ترجيح دادند. درهردو انقلاب عده زيادي كشته شده و در خون خود غلطيدند، و اين باعث شد تا آتش كينه نسبت به ظالمين در دل مردم شعلهورتر شده و كاخ ستم را بسوزاند و پيروزي را رقم بزند. انقلاب پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و امام به پيروزي رسيد، پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ وارد مكه و امام واردکشور شد «انّا فتحنا لك فتحاً مبيناً»؛[2]و وعد الهي «ان تنصرُ الله ينصركُم و يثبّت اقدامكُم»[3] محقق شد.
بعد از پيروزی انقلاب اسلامي، منافقين وگروهاي غيراسلامي، همانند طلقاء[4]بعد ازفتح مکه، بخاطرحفظ موقعيت خود وکسب قدرت ،تظاهربه همراهي باخط امام وحرکت انقلابي مردم مي کردند و از فرصت به دست آمده به نفع خود سوء استفاده ميكردند و دست به توطئه، فتنهگري و آشوب ميزدند و با دشمنان خارجي اسلام و انقلاب همدستي كرده و براي از بين بردن اسلام و انقلاب تلاش ميكردند كه به لطف خدا و درايت الهي وپيامبرگونه امام (ره) تمام اين توطئهها شكست خورده و اسلام و انقلاب اسلامي مستحكم و استوارتر شد.همانگونه که در صدر اسلام تمام دشمنان همدست شده جنگ احزاب راه انداختند تا ريشه اسلام را بخشكانند، در دوران ماهم تمام دشمنان انقلاب ،دشمن بعثي را برانگيخته و حمايت كردند تا با جنگ تحميلي كار انقلاب را خاتمه دهند، اما نتيجه اين جنگ ها جز پيروزي، اتحاد و پيشرفت براي اسلام و مسلمانان نبود و انقلاب در تمام جهان شناختهتر شد و همان گونه كه انقلاب پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ اسلام را به اقصي نقاط جهان منتشر كرد ، انقلاب ايران نيز اسلام و آزادي حقيقي را به جهان شناساند و منشأ بيداري و عدالتخواهي مردم ستمديده جهان گرديد.
آنچه كه انقلاب ما را در مراحل بعد از تثبيت، از انقلاب پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ جدا ميكند، اين است كه آن مردم با رحلت پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دريک امتحان بزرگ، مردود شده و شكست خوردند و در امر جانشيني پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بخاطر كينه جاهليت كه هنوز در دل آنها مانده بود، علي ـ عليه السّلام ـ را كنار گذاشتند و از حرف پيغمبر عدول كرده و و بناي تفرقه و اختلاف را پايهگذاري كردند، امّا مردم ما بعد از رحلت امام نه تنها از ولايت امر عدول نكردند، بلكه همه به ولايت فقيه و هدايت ها و رهبری آن روي آورده و فريب تبليغات بيگانگان مبني برشکست انقلاب با رحلت امام، را نخوردند و از اين مرحله پيروز بيرون آمدند .
امروز هم گرچه از دوران امام و انقلاب چند دهه مي گذرد، ولي مردم همچنان محكم و استوار بر مباني انقلاب و تبعيت از ولايت فقيه اصرار داشته و دارند و از امتحانات الهی سربلند بيرون آمده و شعار ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند را سر داده و به آن عمل ميكنند هم درمرحله انتخاب جانشيني امام (ره) مردم كشور ما از امتحان سربلند و پيروز بيرون آمدند و هم در مرحله پيروي از جانشين امام.
پی نوشتها:
[1] . آل عمران/54.
[2] . فتح/1.
[3] . محمد/47.
[4] . طلقاء بعد از فتح از مکه همان معاويه و ابوسفيان و همانند آن بودند که پيامبر (ص) از مجازاتشان چشم پوشی کرد و آن ها را رها و آزاد نمود.
منبع: اندیشه قم