پرسش :
علت اصلي سقوط شاه سياست اسلام زدايي او بود يا فقدان توسعه سياسي باعث انقلاب و سقوط شاه گرديد؟
پاسخ :
در پاسخ به اين سؤال سزاوار است اين دو عامل را که در قالب دو نظريه مطرح گرديده را مورد بررسی و ارزيابی قرار دهيم
نظرية فقدان توسعه سياسي : اين نظريه كه تحت عنوان توسعه نامتوازن از سوي ساموئل هانتيگتون مطرح شده است معتقد است كه "پديدة انقلاب ويژگي جوامع جديد و ناشي از روند نوسازي پرشتاب اجتماعي، اقتصادي و عدم توسعة نهادهاي سياسي جهت جذب و مشاركت نيروهاي نو ظهور است"1 طبق اين نظريه برنامه هاي توسعه اقتصادي شاه از دهة چهل به بعد به دليل روبنايي و سريع بودن و عدم هماهنگي با توسعه سياسي و فرهنگي و اجتماعي موجب تعارضاتي در جامعه سنتي و نيمه صنعتي ايران شد و اين ناهنجاري هاي اجتماعي زمينة تغيير رژيم را فراهم آورد.
ارزيابی نظریه: در خصوص ارزيابي اين نظريه بايد بگوييم
اولاً: اين نظريه تنها مبيّن يكي از عوامل زمينه ساز انقلاب است نه اينكه عامل اصلي انقلاب اين باشد.
ثانياً: "هر چند نوعي از تحولات و نوسازي اقتصادي اجتماعي در رژيم گذشته صورت گرفت ولي انقلابيون از نيروهاي نوپديد که ناشي از روند نوسازي باشند، نبودند به عبارت بهتر رهبري انقلاب را روشنفكران و نيروهاي جديد ناشي از اين نوسازي در اختيار نداشتند، بسياري از اين نيروها زماني با انقلاب همراه شدند كه مردم خيابانها را پر كرده بودند.
ثالثاً: ايدئولوژي انقلاب اسلامي و اتكاي آن به مذهب كه در شعارهاي مردم تبلور پيدا نمود نيز با انقلاب ناشي از روند نوسازي و انقلاب به وسيله يك طبقة متوسط و نوظهور مايل به مشاركت سياسي، به طورآشكار مغاير است"2 به عبارت ديگر چيزي كه عامل وحدت و همبستگي خود جوش مردم بر عليه رژيم شاه شد مسأله توسعه نيافتگي نبود، در واقع اين تحليل صبغة مذهبي و اعتقادات مردم ايران را در پيدايش انقلاب اسلامي ناديده گرفته است.
نظريه سياست اسلام زدايي شاه : براساس اين نظريه "علت اصلي قيام مردم اين بود كه شاه به نابودي ارزشهاي متقن جامعه كه از مذهب سرچشمه مي گرفت كمر بسته بود به همين دليل بود كه با جريحه دار شدن احساسات مذهبي ملت مسلمان ايران ديگر جايی براي تحمل و شكيبائي در مقابل ساير ناملايمات سياسي. اجتماعي و اقتصادي وجود نداشت"3
استاد شهيد مطهري (ره) انگيزه آرمان خواهي و عقيده طلبي را عامل اصلي انقلاب اسلامي ايران معرفي مي كند و می گويد: "انقلاب اسلامي يعني راهي كه هدف آن اسلام و ارزشهاي اسلامي است و انقلاب و مبارزه صرفاً براي برقراري ارزشهاي اسلامي انجام مي گيرد".4 همچنين ايشان فرمودند: ريشة اين نهضت را در جريانهاي نيم قرن اخير كشور از نظر تصادم آن جريانها با روح اسلامي اين جامعه بايد جستجو كرد، در نيم قرن اخير جريانهائي رخ داده كه بر ضد اهداف عالية اسلامي بوده است و طبعاً نمي توانست براي هميشه از طرف جامعة ما بدون عكس العمل بماند، آنچه در اين نيم قرن در جامعة اسلامي ايران رخ داد عبارتست از: 1. استبدادي خشن و وحشي و سلب هر نوع آزادي؛ 2. نفوذ استعمار نو؛ 3. دور نگهداشتن دين از سياست بلكه بيرون كردن دين از ميدان سياست 4. كوشش براي بازگرداندن ايران به جاهليت قبل از اسلام و احياء شعارهاي مجوسي و مي راندن شعارهاي اصيل اسلامي، تغيير تاريخ هجري به تاريخ مجوسي يك نمونة آن است.5. تحريف در ميراث گرانقدر فرهنگ اسلامي و صادر كردن شناسنامة جعلي براي اين فرهنگ به نام فرهنگ موهوم ايراني؛ 6. تبليغ و اشاعة ماركسيسم دولتي؛ 7. كشتارهاي بي رحمانه و ارزش قائل نشدن براي خون مسلمانان؛ 8. تبعيض و ازدياد روزافزون شكاف طبقاتي علي رغم اصلاحات ظاهري ادعائي؛ 9.تسلط عناصر غير مسلمان بر مسلمانان در دولت و ساير دستگاهها؛ 10. نقض آشكار قوانين و مقررات اسلامي چه به صورت مستقيم و چه به صورت ترويج و اشاعه فساد در همة زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي؛ 11. مبارزه با ادبيات فارسي اسلامي كه حافظ و نگهبان روح اسلامي ايران است؛ 12. بريدن پيوند از كشورهاي اسلامي و پيوند با كشورهاي غير اسلامي و احياناً ضد اسلامي كه اسرائيل نمونه آن است اين امور و امثال اينها در طول نيم قرن وجدان مذهبي جامعة ما را جريحه دار ساخت و به صورت عقده هاي مستعد انفجار در آورد"5
ارزيابي اين نظريه : در حقيقت محور اصلي انقلاب اسلامي همان مكتبي و اسلامي بودن آن است، اعتقاد به اينكه اسلام تنها مكتب جامع و توحيدي است كه با برخورداري از طرح كاملي براي زندگي بشر تضمين كنندة عدالت، صلح، امنيت، آزادي و ارتقاي معنوي انسان مي باشد، عامل اصلي پيدائي و رشد انقلاب اسلامي و پيروزي آن بوده است"6 انقلاب اسلامي ايران بخاطر ماهيت اسلامي خود عوامل پيروزي را در دل خود پرورانده است، سياستهاي ضد اسلامي و ضد مذهبي و سكولاريزه كردن جامعه به معني ناديده گرفتن اعتقادات و ايمان مردم به اسلام و تعاليم الهي از طرف رژيم شاه بود كه منجر به عكس العمل توده هاي مسلمان ايران به رهبري روحانيت شيعه شد.
علت اصلي پيدايش انقلاب اسلامي، سياست اسلام زدايي شاه
شواهدي كه دلالت مي كنند علت اصلي پيدايش انقلاب اسلامي سياست اسلام زدايي شاه بوده است عبارتند از:
1. رهبري انقلاب که در واقع تحليل ماهيت اين انقلاب از تحليل رهبري انقلاب جدا نيست "بي شك از جان گذشتگي و مبارزه خستگي ناپذير با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانة از مظلوم و صداقت و صراحت و شجاعت و سازش ناپذيري اين رهبر در انتخاب او به مقام رهبري نقش داشته است امّا مطلب اساسي چيز ديگري است و آن اينكه نداي امام خميني (ره) از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت بر مي خواست"7
2. شعارها و خواسته هاي مردم اسلام بود كه در جذب و تحّرك بخشيدن به نيروهاي مؤمن و استوار نقش عمده و تعيين كننده داشت در كلية شعارهاي قاطع و كوبندة همه قشرهاي مردم اين آرمانها متجلي بود و شعارها نشان دهندة شعور و آگاهي مردم نسبت به اسلامي بودن انقلاب بود شعارهائي مانند "جمهوري اسلامي آري، حكومت خود كامان هرگز، رژيم شاهنشاهي سر منشأ فساد است، جمهوري اسلامي مركز عدل و داد است"8
3. وحدت و يكپارچگي مردم که البته اسلام تنها عاملي بود كه اين وحدت را بوجود آورد. "مردم در دوران انقلاب از اسلام حرف مي زدند، از رهبران مذهبي پيروي مي كردند و خواهان حاكميت اسلام و حكومت بودند و در حالي كه در همان دوران جريانات ديگري نيز وجود داشتند كه شعارهاي غير مذهبي مي دادند ولي كسي از آنها حمايت نكرد و كسي دور آنها جمع نشد، حضور يكپارچه ملت از همه اقشار و سطوح اجتماعي با منافع مختلف اقتصادي در انقلاب شاهدي بر وجود وجه مشترك عميقي بين آنها بود و تنها مكتب اسلام مي توانست به عنوان يك عنصر وحدت بخش، وَراي طبقات، گروهها و مليت هاي متفاوت، چنين يكپارچگي را بين مردم ايران به وجود آورد"9
در مجموع رهبري انقلاب، مراكز سازماندهي انقلاب، شعارها و خواسته هاي انقلابيون همه گوياي انطباق روند جريانات و واقعيات دوران انقلاب با انگيزه دينی مردم در مبارزه بر عليه رژيم شاه است و همه نشان مي دهد كه انقلاب مردم به خاطر سياست اسلام زدايي شاه بوده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. استاد مرتضي مطهري (ره)، پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا، از ص 25 تا 77.
2. عباسعلي عميد زنجاني. انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، نشر طوبي، از ص 307 تا 342.
3. راه انقلاب، مجموعة مقالات پژوهشي دربارة انقلاب اسلامي، ج1. نشر هماهنگ تهران 78، از ص 25 تا 207.
پی نوشتها:
1 . انقلاب اسلامي و چرائي و چگونگي رخداد آن، جمعي از نويسندگان. معاونت امور اساتيد، نشر معارف. چاپ دوم 77، ص 187.
2 . همان. ص 192،191.
3 . منوچهر محمدي، انقلاب اسلامي زمينه هاي و پيامدها، نشر معارف، چاپ اول، ص 104.
4 . مرتضي مطهري (ره)، پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا، چاپ چهارم 68، ص 57.
5 . مرتضي مطهري (ره)، نهضت هاي اسلامي در صد سالة اخير، ص 65 و 66.
6 . عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، نشر طوبي، چاپ دهم 76، ص 37.
7 . مرتضي مطهري (ره) پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا. چاپ چهارم 68، ص 119.
8 . فرهنگ شعارهاي انقلاب اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي. تهران 79. ص 134، 133.
9 . سيد حسين نقوي حسيني، انقلاب اسلامي و تئوري و عمل، انتشارات علمي، فرهنگي صاحب الزمان (عج) ، قم. 80، ص 185.
منبع: اندیشه قم
در پاسخ به اين سؤال سزاوار است اين دو عامل را که در قالب دو نظريه مطرح گرديده را مورد بررسی و ارزيابی قرار دهيم
نظرية فقدان توسعه سياسي : اين نظريه كه تحت عنوان توسعه نامتوازن از سوي ساموئل هانتيگتون مطرح شده است معتقد است كه "پديدة انقلاب ويژگي جوامع جديد و ناشي از روند نوسازي پرشتاب اجتماعي، اقتصادي و عدم توسعة نهادهاي سياسي جهت جذب و مشاركت نيروهاي نو ظهور است"1 طبق اين نظريه برنامه هاي توسعه اقتصادي شاه از دهة چهل به بعد به دليل روبنايي و سريع بودن و عدم هماهنگي با توسعه سياسي و فرهنگي و اجتماعي موجب تعارضاتي در جامعه سنتي و نيمه صنعتي ايران شد و اين ناهنجاري هاي اجتماعي زمينة تغيير رژيم را فراهم آورد.
ارزيابی نظریه: در خصوص ارزيابي اين نظريه بايد بگوييم
اولاً: اين نظريه تنها مبيّن يكي از عوامل زمينه ساز انقلاب است نه اينكه عامل اصلي انقلاب اين باشد.
ثانياً: "هر چند نوعي از تحولات و نوسازي اقتصادي اجتماعي در رژيم گذشته صورت گرفت ولي انقلابيون از نيروهاي نوپديد که ناشي از روند نوسازي باشند، نبودند به عبارت بهتر رهبري انقلاب را روشنفكران و نيروهاي جديد ناشي از اين نوسازي در اختيار نداشتند، بسياري از اين نيروها زماني با انقلاب همراه شدند كه مردم خيابانها را پر كرده بودند.
ثالثاً: ايدئولوژي انقلاب اسلامي و اتكاي آن به مذهب كه در شعارهاي مردم تبلور پيدا نمود نيز با انقلاب ناشي از روند نوسازي و انقلاب به وسيله يك طبقة متوسط و نوظهور مايل به مشاركت سياسي، به طورآشكار مغاير است"2 به عبارت ديگر چيزي كه عامل وحدت و همبستگي خود جوش مردم بر عليه رژيم شاه شد مسأله توسعه نيافتگي نبود، در واقع اين تحليل صبغة مذهبي و اعتقادات مردم ايران را در پيدايش انقلاب اسلامي ناديده گرفته است.
نظريه سياست اسلام زدايي شاه : براساس اين نظريه "علت اصلي قيام مردم اين بود كه شاه به نابودي ارزشهاي متقن جامعه كه از مذهب سرچشمه مي گرفت كمر بسته بود به همين دليل بود كه با جريحه دار شدن احساسات مذهبي ملت مسلمان ايران ديگر جايی براي تحمل و شكيبائي در مقابل ساير ناملايمات سياسي. اجتماعي و اقتصادي وجود نداشت"3
استاد شهيد مطهري (ره) انگيزه آرمان خواهي و عقيده طلبي را عامل اصلي انقلاب اسلامي ايران معرفي مي كند و می گويد: "انقلاب اسلامي يعني راهي كه هدف آن اسلام و ارزشهاي اسلامي است و انقلاب و مبارزه صرفاً براي برقراري ارزشهاي اسلامي انجام مي گيرد".4 همچنين ايشان فرمودند: ريشة اين نهضت را در جريانهاي نيم قرن اخير كشور از نظر تصادم آن جريانها با روح اسلامي اين جامعه بايد جستجو كرد، در نيم قرن اخير جريانهائي رخ داده كه بر ضد اهداف عالية اسلامي بوده است و طبعاً نمي توانست براي هميشه از طرف جامعة ما بدون عكس العمل بماند، آنچه در اين نيم قرن در جامعة اسلامي ايران رخ داد عبارتست از: 1. استبدادي خشن و وحشي و سلب هر نوع آزادي؛ 2. نفوذ استعمار نو؛ 3. دور نگهداشتن دين از سياست بلكه بيرون كردن دين از ميدان سياست 4. كوشش براي بازگرداندن ايران به جاهليت قبل از اسلام و احياء شعارهاي مجوسي و مي راندن شعارهاي اصيل اسلامي، تغيير تاريخ هجري به تاريخ مجوسي يك نمونة آن است.5. تحريف در ميراث گرانقدر فرهنگ اسلامي و صادر كردن شناسنامة جعلي براي اين فرهنگ به نام فرهنگ موهوم ايراني؛ 6. تبليغ و اشاعة ماركسيسم دولتي؛ 7. كشتارهاي بي رحمانه و ارزش قائل نشدن براي خون مسلمانان؛ 8. تبعيض و ازدياد روزافزون شكاف طبقاتي علي رغم اصلاحات ظاهري ادعائي؛ 9.تسلط عناصر غير مسلمان بر مسلمانان در دولت و ساير دستگاهها؛ 10. نقض آشكار قوانين و مقررات اسلامي چه به صورت مستقيم و چه به صورت ترويج و اشاعه فساد در همة زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي؛ 11. مبارزه با ادبيات فارسي اسلامي كه حافظ و نگهبان روح اسلامي ايران است؛ 12. بريدن پيوند از كشورهاي اسلامي و پيوند با كشورهاي غير اسلامي و احياناً ضد اسلامي كه اسرائيل نمونه آن است اين امور و امثال اينها در طول نيم قرن وجدان مذهبي جامعة ما را جريحه دار ساخت و به صورت عقده هاي مستعد انفجار در آورد"5
ارزيابي اين نظريه : در حقيقت محور اصلي انقلاب اسلامي همان مكتبي و اسلامي بودن آن است، اعتقاد به اينكه اسلام تنها مكتب جامع و توحيدي است كه با برخورداري از طرح كاملي براي زندگي بشر تضمين كنندة عدالت، صلح، امنيت، آزادي و ارتقاي معنوي انسان مي باشد، عامل اصلي پيدائي و رشد انقلاب اسلامي و پيروزي آن بوده است"6 انقلاب اسلامي ايران بخاطر ماهيت اسلامي خود عوامل پيروزي را در دل خود پرورانده است، سياستهاي ضد اسلامي و ضد مذهبي و سكولاريزه كردن جامعه به معني ناديده گرفتن اعتقادات و ايمان مردم به اسلام و تعاليم الهي از طرف رژيم شاه بود كه منجر به عكس العمل توده هاي مسلمان ايران به رهبري روحانيت شيعه شد.
علت اصلي پيدايش انقلاب اسلامي، سياست اسلام زدايي شاه
شواهدي كه دلالت مي كنند علت اصلي پيدايش انقلاب اسلامي سياست اسلام زدايي شاه بوده است عبارتند از:
1. رهبري انقلاب که در واقع تحليل ماهيت اين انقلاب از تحليل رهبري انقلاب جدا نيست "بي شك از جان گذشتگي و مبارزه خستگي ناپذير با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانة از مظلوم و صداقت و صراحت و شجاعت و سازش ناپذيري اين رهبر در انتخاب او به مقام رهبري نقش داشته است امّا مطلب اساسي چيز ديگري است و آن اينكه نداي امام خميني (ره) از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت بر مي خواست"7
2. شعارها و خواسته هاي مردم اسلام بود كه در جذب و تحّرك بخشيدن به نيروهاي مؤمن و استوار نقش عمده و تعيين كننده داشت در كلية شعارهاي قاطع و كوبندة همه قشرهاي مردم اين آرمانها متجلي بود و شعارها نشان دهندة شعور و آگاهي مردم نسبت به اسلامي بودن انقلاب بود شعارهائي مانند "جمهوري اسلامي آري، حكومت خود كامان هرگز، رژيم شاهنشاهي سر منشأ فساد است، جمهوري اسلامي مركز عدل و داد است"8
3. وحدت و يكپارچگي مردم که البته اسلام تنها عاملي بود كه اين وحدت را بوجود آورد. "مردم در دوران انقلاب از اسلام حرف مي زدند، از رهبران مذهبي پيروي مي كردند و خواهان حاكميت اسلام و حكومت بودند و در حالي كه در همان دوران جريانات ديگري نيز وجود داشتند كه شعارهاي غير مذهبي مي دادند ولي كسي از آنها حمايت نكرد و كسي دور آنها جمع نشد، حضور يكپارچه ملت از همه اقشار و سطوح اجتماعي با منافع مختلف اقتصادي در انقلاب شاهدي بر وجود وجه مشترك عميقي بين آنها بود و تنها مكتب اسلام مي توانست به عنوان يك عنصر وحدت بخش، وَراي طبقات، گروهها و مليت هاي متفاوت، چنين يكپارچگي را بين مردم ايران به وجود آورد"9
در مجموع رهبري انقلاب، مراكز سازماندهي انقلاب، شعارها و خواسته هاي انقلابيون همه گوياي انطباق روند جريانات و واقعيات دوران انقلاب با انگيزه دينی مردم در مبارزه بر عليه رژيم شاه است و همه نشان مي دهد كه انقلاب مردم به خاطر سياست اسلام زدايي شاه بوده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. استاد مرتضي مطهري (ره)، پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا، از ص 25 تا 77.
2. عباسعلي عميد زنجاني. انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، نشر طوبي، از ص 307 تا 342.
3. راه انقلاب، مجموعة مقالات پژوهشي دربارة انقلاب اسلامي، ج1. نشر هماهنگ تهران 78، از ص 25 تا 207.
پی نوشتها:
1 . انقلاب اسلامي و چرائي و چگونگي رخداد آن، جمعي از نويسندگان. معاونت امور اساتيد، نشر معارف. چاپ دوم 77، ص 187.
2 . همان. ص 192،191.
3 . منوچهر محمدي، انقلاب اسلامي زمينه هاي و پيامدها، نشر معارف، چاپ اول، ص 104.
4 . مرتضي مطهري (ره)، پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا، چاپ چهارم 68، ص 57.
5 . مرتضي مطهري (ره)، نهضت هاي اسلامي در صد سالة اخير، ص 65 و 66.
6 . عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، نشر طوبي، چاپ دهم 76، ص 37.
7 . مرتضي مطهري (ره) پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا. چاپ چهارم 68، ص 119.
8 . فرهنگ شعارهاي انقلاب اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي. تهران 79. ص 134، 133.
9 . سيد حسين نقوي حسيني، انقلاب اسلامي و تئوري و عمل، انتشارات علمي، فرهنگي صاحب الزمان (عج) ، قم. 80، ص 185.
منبع: اندیشه قم