چهارشنبه، 15 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

با وجود نيروهاي مخالف روحانيت در جمع مبارزان و انقلابيون، روحانيت چگونه به رهبري برگزيده شد؟


پاسخ :
صداي آزادي‌خواهي از يوغ استبداد و استعمار در ايران قبل از مشروطه شروع شد و گروه‌ها و احزاب، با گرايشات و ايدئولوژي هاي مختلف شكل گرفتند که بزرگترين گروه در اين ميان با گرايشات مذهبي و علماء بودند، چنان كه در تاريخ ايران قبل از دوره رضاخان؛ اندك تأملي و تورقي در صفحات تاريخ مشروطه، اين مطلب روشن مي شود. تاريخ شكل‌گيري احزاب در ايران به دوره قبل از رضاخان بر مي‌گردد. كه اكثر گردانندگان آنها نيز از علماي روحاني بودند؛[1] امّا بعد از به قدرت رسيدن مستبدانه رضاخان در ايران با حمايت استعمارگران خصوصاً انگليس اين گروه‌ها و احزاب با فراز و فرود و ضعف و قدرت حضور داشتند و سرسخت‌ترين دشمن استعمار و استبداد رضاخاني، شهيد سيد حسن مدرس بود كه در هر فرصتي دفاع از ايران و هويت و استقلال آن را وظيفه خود مي‌دانست.[2]
در مجلس و در هر جا كه حضور داشت، مبارزي خستگي ناپذير بود كه تاريخ نظيرش را در استعمار و استبداد ستيزي كمتر ديده بود.[3] مردم هميشه بيدار اين سرزمين به قدري هشيار بودند كه مردان مدافع از آزادي و استقلال وطن خويش را شناخته و از آنها حمايت مي‌كردند. بر اين اساس بود كه به مدرس رأي داده و او را به مجلس براي دفاع از حقوق و حدود و ثغور كشور خويش مي‌فرستادند. اين در شرايطي بود که در طول تاريخ ايران خصوصاً بعد از دوره قاجاريه عده‌اي مدافع و نماينده استعمارگران در ايران بوده و از سادگي مردم سود جسته و با شعارهاي فريبنده مثل تجددطلبي آنها را اغفال نموده و به تشكيل حزبهاي وابسته اقدام مي كردند كه وابستگي آنها يا به غرب سرمايه‌داري و يا به شرق كمونيستي ، روشن بود،[4] همين گروهها، زمينه انحراف مشروطه خواهي در ايران را به وجود آورده و زمينه قدرت گيري رضاخان را فراهم[5] و حكومت مردم سالاري ديني مردم ايران را سالها به تأخير انداخته و اسباب غارت ذخاير نفتي و ... را براي غارتگران مهيا نمودند، و اين حقيقتي است كه براي مردم ايران هرگز پوشيده نيست. كه چه خسارت عظيمي براي علم ، فرهنگ و پيشرفت اين سرزمين از اين ناحيه وارد شده است. در طول تاريخ ايران بعد از اسلام علماي مذهبي سابقه درخشان مبارزاتي در راه استقلال ايران و در راه دفاع از اسلام دارند كه براي مردم پوشيده نيست. اگر در جنگل ميرزا كوچك‌خان[6] براي دفاع از حيثيت ديني و استقلال كشور مبارزه مي‌كند يك روحاني غيور است و اگر سيد جمال الدين[7] اسدآبادي نداي اسلام­خواهي سر مي‌دهد، يك تحصيلكرده روشنگر حوزوي است، اگر نداي مشروطه خواهي در ايران در جهت رهايي از قيد استبداد و استعمار بلند مي شود، توسط علما و مراجع رهبري مي‌شود،[8] نهضت ضد استعماري تحريم تنباكو حركتي از مراجع بزرگ بود. در برابر مفاسد رضاخان كه براي نابودي ارزشهاي اسلامي اقدام مي‌كند روحانيت بيدار قيام مي‌كنند.[9]
لياقت و شايستگي رهبري در نهضت را بايد به كسي واگذار كرد كه مدافع حقوق مردم و ارزشهاي فرهنگي و مذهبی باشد، توده‌اي‌ها و سكولارها كه ضد دين و وابسته به كمونيست‌ها و يا امپرياليسم بودند، در واقع يكي از بازوان استعمار محسوب مي‌شوند كه هيچ پايگاه مردمي ندارند، بلكه برعليه عقايد مذهبي مردم و براي بدنام كردن روحانيت در گوشه و كنار هرج و مرج ايجاد مي‌كردند و هرگز اهداف استقلال طلبانه و دفاع از استقلال نداشتند، همين حزب توده بودند كه در روستاها و شهرها به غارت اموال و به تعدي به مردم مشغول بودند و وابسته به حزب كمونيست شوروي سابق بودند و مساجد و شهرها را به اصطبل اسبهاي خود و سربازخانه تبديل كرده بودند؛[10] امّا روحانيت شيعه و مراجع عظام تقليد با صداقت در هر فرصتي از استقلال كشور دفاع نموده‌اند، در كنار اين قشر عظيم فداكار و مبارز اقشار تحصيلكرده در دانشگاه‌ها نيز با هدايت‌پذيري و الهام از اين رهبران مبارزات پي‌گيري داشته و فداكاري نموده‌اند.[11]
علت اصلي محوريت علماء در رهبري جامعه، سوابق درخشان مبارزاتي آنها و درك و شعور حمايت مردم از آنها و ساختار ايدئولوژي حاكم بر جامعه ايراني مي‌باشد كه متاثر از مكتب اهل بيت مي باشد كه در آن مردم مطيع مراجع تقليد و روحانيت مي‌باشند، نقطه پيوند مستحكم بين مردم و روحانيت شيعه ريشه در قدرت مذهبي و ايدئولوژيك است كه ديگران از آن بي بهره اند.[12]
در دوره مبارزات قبل از پيروزي انقلاب نيروهاي مختلفي در صحنه بودند كه ايدئولوژي آنها براي مردم ناشناخته بود. پس از پيروزي انقلاب آنها از مردم جدا شده و هر يك از اين گروه‌ها راهي براي خود گرفته يا به مردم پيوستند و يا به كارشكني پرداخته و برعليه نظام توطئه چيني كردند، حزب توده و توده‌اي‌ها اغلب قبل از پيروزي انقلاب سركوب شدند و بقاياي آنها نيز به خارج گريختند، بقيه گروه‌ها نيز به دفاع از نظام ادامه راه دادند، اگرچه عده‌اي از آنها نيز به خاطر سلايق خاص منزوي شدند و يا به خارج از كشور رفتند، مهم مردم بودند كه در صحنه ماندند و از انقلاب خويش دفاع و از رهبر الهي خويش اطاعت كرده و به استقرار نظام اسلامي و به دفاع از آن پرداختند و در اين راه خونهاي پاكي را نثار درخت تنومند انقلاب اسلامي نمودند، رهبري اين نهضت را روحانيت و مرجعيت شيعه عهده دار بود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. نهضت روحانيان، نويسنده:علي دواني.
2. نهضت امام خميني،نويسنده: سيد حميد روحاني.
3. تاريخ سياسي معاصر، نويسنده:سيد جلال الدين مدني.

پی نوشتها:
[1] . ر.ك: ملك زاده، مهدي، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، تهران، علمي، چاپ سوم، 1371، ج 1 و 2و 3، ص 238 و 198 و 194 و 357.
[2] . ر.ك: تركان، محمد، مدرس در پنج دوره تقنينيه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1367، ص 6 ـ 7.
[3] . ر.ك: باقي، عبدالعلي، مدرس مجاهدي شكست ناپذير، قم، انتشارات گواه، چاپ اول، 1370، ص 20 ـ 68.
[4] . مانند پيشه وري و تقي زاده و رهبران كمونيست‌ها در ايران و احزاب ديگري كه وابسته به غرب بودند.
[5] . مدني، سيد جلال الدين، تاريخ سياسي معاصر، قم، جامعه مدرسين، چاپ سوم، بي‌تا، ص 170 ـ 235.
[6] . روحاني، نهضت امام خميني، تهران، مركز اسناد، چاپ اول، 1372، ج 3، ص 80.
[7] . همان، ص 71.
[8] . ر.ك: ملك زاده، مهدي، پيشين، علماي نجف و مشروطه.
[9] . مدني، پيشين، ج 2، ص 12.
[10] . ر.ك: مجاهد، محمد جواد، جنايات كمونيست با وعده و وعيد، مشهد، انتشارات سعيد، چاپ اول، 1354، ص 50 ـ 92.
[11] . مدني، پيشين، ص 325 و 440.
[12] . ر.ك: اميني، شهيدان راه فضيلت، تهران، انتشارات روزبه، چاپ اول، بي‌تا، ص 411.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.