پرسش :
بني صدر چه ضربه هايي به ملت ايران زد؟
پاسخ :
از جمله وقايع يا به عبارتي يکی از بحران هايي كه انقلاب اسلامي آن را پشت سر گذاشت و با مديريت حكيمانة امام خميني (رحمة الله عليه)، آن فتنه خاموش و سرانجام آن به پيروزي و سرافرازي امت شهيدپرور انجاميد، جريان بني صدر بود كه در اين رابطه توضيحاتي داده مي شود، بني صدر با توجه به تاكتيك هاي وسيعي كه به كار گرفت1 و با موضع گيري هاي رياكارانه و سخنراني هاي تلويزيوني، خود را چنان معرفي نمود كه براي اكثريت مردم كه او را از نزديك نمي شناختند2 اين تصور بوجود آمده بود كه نامبرده مورد حمايت رهبر انقلاب مي باشد3 لذا توانست اكثريت آراء در انتخابات اولين رئيس جمهوري را به خود اختصاص دهد و به عنوان رئيس جمهور برگزيده شود. بني صدر كه تا قبل از انتخاب شدن به عنوان رئيس جمهور، داعية همراهي با امت اسلامي و خط امام را داشت و زيركانه از ابراز عقايد مخالف حزب الله خودداري مي كرد. از همان روزهاي آغازين رياست جمهوري خود يك باره تغيير روش داده و به رويارويي با ياران امام (رحمة الله عليه) همچون شهيد مظلوم بهشتي پرداخت و با اين مواضع حمايت و پشتيباني منافقين خلق و ديگر ليبرال ها را براي خود كسب نمود ، او مسئوليتي را كه به عنوان امانت از طريق آراء آحاد مردم انقلابي به عهده گرفته بود با بي اعتنايي به خواستة مردم انقلابي در جهت تقويت خط نفاق و انحصار طلبي خود گام برداشت و در مسئله معرفي و تعيين نخست وزيري عليرغم اينكه امام (رحمة الله عليه) دربارة نخست وزيري تاكيد داشتند كه: بايد يك دولت متدين و صددرصد اسلامي و قاطع انتخاب شود4. بني صدر با مجلس و نمايندگان منتخب مردم همراهي ننموده و با كارشكني و بهانه گيري اهداف انحصار طلبانه خود را دنبال مي كرد امّا بالاخره پس از لجاجت بسيار مجبور گرديد شهيد بزرگوار رجايي را به عنوان نخست وزيري معرفي نمايد5 در واقع بني صدر با اين باور و گمان كه با عدم همكاري و مانع تراشي براي شهيد رجائي قدرت اداره امور را نداشته و بعد از اندكي سقوط مي كند به اين امر تمكين داده بود و به همين دليل از همكاري با دولت شهيد رجائي خود داري کرده و با لجاجت و كارشكني، دشمنان انقلاب را خشنود و ياران امام و مردم انقلابي را نگران انقلاب و آيندة آن نمود ، در اين زمان است كه اين نوع شكاف هاي روز افزون بني صدر، رفته رفته، چهرة اجتماعي و سياسي كشور را مشوش نموده6 و خاطر امام (رحمة الله عليه) را دل آزرده مي نمايد.
در عين حال حضرت امام (رحمة الله عليه) كه در افقي بالاتر و وسيع تر، حفظ حكومت اسلامي را در نظر داشت،7 دلسوزان انقلاب را پيوسته به خويشتن داري و صبر دعوت مي نمايد لكن جريان انحرافي بني صدر، روز به روز وسعت بيشتري مي يابد و هر روز حرص بني صدر براي به دست آوردن آنچه كه خود آن را پست كليدي مي خواند بيشتر مي شود و بدين سبب بني صدر و جريان انحرافي او به عنوان كانون قدرتي كه نه تنها در مقابل نيروهاي خط امام قرار گرفتند بلكه حتي موجوديت ولايت فقيه و شخص امام (رحمة الله عليه) را نيز مورد انكار و ترديد قرار مي دهند8 و اين حاكي از يك فتنة بزرگي بود كه به وسيلة جريان بني صدر خصوصاً منافقين دنبال مي شد.
افزون بر آن، آن چه كه بيش از پيش به ياران امام (رحمة الله عليه) هشدار مي داد واقعة حملة آمريكائيان به طبس است كه آن امر از جملة موضوعات تاريكي است كه به جريان بني صدر هم چنين مرتبط مي گردد، در مسئلة تجاوز آمريكائيان در ارديبهشت ماه سال 59 به صحراي طبس و شكست مفتضحانة آنان، علاوه بر اين سؤال كه آمريكائيها با چه پوششي با اطمينان دست به اين عمليات زده و در صحراي طبس نيرو پياده كرده اند كه در جاي خود باقي است، اقدام خيانت آميز بني صدر در خصوص دستور بمباران بقاياي هلي كوپترها و از بين رفتن اسناد و مدارك بر جاي مانده9 را نمي توان با هيچ بهانه اي توجيه نمود و اين عمل بني صدر كه با شهادت رساندن فرماندة سپاه منطقة يزد (شهيد محمد منتظر قائم) كه براي جمع آوري اسناد به آن جا رفته بود همراه گرديد و همانطور كه اشاره كرديم اين اقدام بني صدر هيچ قابل توجيه نبود. همچنانكه بعدها رفتار و اعمال خيانت آميز بني صدر اين موضوع را آشكار نمود. با اين همه امام (رحمة الله عليه) با پيشنهاد شوراي عالي دفاع به خاطر تمركز دادن كارها در جنگ تحميلي، فرصت فرماندهي كل قوا را براي ايشان فراهم كرد10 تا حجتي را براي ايشان تمام كرده و امت و مردم انقلابي، چهرة ايشان را بشناسند و با دادن اين فرصت ها براي ايشان ديگر بهانه و هيچ جاي سخني باقي نماند و در اين راستا در زماني كه جنگ تحميلي با حمايت و پشتيباني كشورهاي غربي شروع شد، امام (رحمة الله عليه) با دادن امكان و فراهم نمودن اين موقعيت ها، همواره به بني صدر نصيحت مي كردند كه همّ خود را مصروف خدمت به اسلام و دفاع از كشور نمايد11 لكن علي رغم تمام اين كوشش ها، بني صدر با بي اعتنايي به نصايح رهبر انقلاب و با برخوردهاي لجاجت آميز با ياران امام (رحمة الله عليه)، هم چنان سبب تضعيف جبهة اسلام مي گرديد.
بني صدر دربارة جنگ باداعية اينكه جنگ را بطور كلاسيك12 و با مقدم شمردن تخصص و تنها با بكارگيري نيروهاي نظامي اداره مي كند. با گذاردن دست روي دست و وقت كشي فراوان باعث گرديد دشمن متجاوز با استفاده از فرصت فراهم آمده، شهرهاي كشورمان را به تصرف درآورد و همچنان پيشروي نمايد و بني صدر هم اين رويه را تاكتيك رزم خود قلمداد مي كرد و مانع دخالت نيروهاي مردمي در جنگ بود. بني صدر علاوه بر ايجاد تشتت و اختلاف در ميان نيروهاي رزمنده به ويژه ارتش و سپاه و با ميدان دادن به پاره اي از افسران و فرماندهان ليبرال با تاكيد بر مسئلة تخصص، خط سياسي خود را دنبال نموده و با مخالفت با دخالت نيروهاي مردمي در جنگ امكان تجاوزات بيشتر را براي دشمن فراهم نمود و با قطع پشتيباني تسليحاتي و لجستيك نيروهاي مردمي در خط مقدم جبهه يعني در واقع همان رزمندگاني را كه با ابتدائي ترين امكانات براي حفظ شهرهايي چون خرمشهر، هويزه، سوسنگرد و... به گونه اي مظلومانه در برابر متجاوز مقاومت و ايستادگي مي كردند را به مسلخ شهادت برد و از سوي ديگر ياران امام (رحمة الله عليه) و نيرو هاي خط امام (رحمة الله عليه) با اعتقاد به بسيج نيروهاي مردمي مي خواستند جنگ را از حالت جنگ كلاسيك درآورده13 تا بتوانند با استفاده از توان مردمي كه رژيم طاغوت را ساقط و انقلاب را به پيروزي رساند، همچنين رژيم متجاوز عراق را سرجاي خود بنشانند كه البته اين ديدگاه با عزل بني صدر حقانيت و برحق بودنش را هر چه بيشتر به اثبات رساند و صباحي نگذشت كه نيروهاي مسلحي كه روحيه شان در اثر جو سازي هاي بني صدر و هوادارانش تضعيف شده بود آن چنان تقويت يافت كه اثرات خود را در پيروزي هاي غرور آفرين به فاصلة چند روز بعد از عزل بني صدر آشكار نمود.14
دربارة عزل بني صدر و سقوط آن بايد گفت آن چه كه عزل و سقوط بني صدر را حتمي كرد عاملي نبود جز علمكرد خود او، يعني سقوط بني صدر را مي توان محصول فتنه و تشنجي را كه خود در ميان جامعه بوجود آورده بود دانست و علي رغم نصايح و هشدارهاي امام (رحمة الله عليه) به ايشان، بني صدر همچنان بر طبل جدايي و نفاق مي كوبيد و با انجام سخنراني و مصاحبه سعي بر دامن زدن به تشنج ها بود و زمينه را براي بركناري خود فراهم نمود، يعني ليبرال ها و به عبارتي جريان و خط بني صدر با ائتلافي كه با سازمان منافقين و چپ گرايان صورت داده بودند15 با سوء استفاده از جو محيط آزادي كه بر جامعه حاكم شده بود، در مقابل انقلاب و خط امام (رحمة الله عليه) جبهة واحدي را تشكيل دادند و با استفاده از امكانات دفتر هماهنگي رياست جمهوري و روزنامه هاي ميزان و انقلاب اسلامي و... و تشكيل ميتنيگ ها محيطي ناآرام فراهم كردند و اين جريان تشنج تا اول تيرماه 60 كه به عزل بني صدر از رياست جمهوري انجاميد، ادامه داشت.
البته اوج اين جوسازي ليبرال ها را مي توان سخنراني بني صدر، در ميدان آزادي در روز عاشورا و كف زدن نيروهاي چپ و غير مذهبی در روز عزاي حسيني دانست كه بني صدر ماهيت واقعي خويش را به عموم مردم نشان داد و ديگری، همان جريان روز 14 اسفند 1359 يعنی مراسم سالگرد درگذشت مصدق در دانشگاه تهران بود كه در آن واقعه زد و خورد و درگيري شديدي ميان نيروهاي خط امام (رحمة الله عليه) و هواداران (ميلشيا) سازمان منافقين كه دركنار ليبرال ها قرار گرفته بودند، درگرفت16 ، اين وقايع در شرايطي صورت مي گرفت كه مي بايست همة افكار و توجه به مسئلة جنگ به عنوان مسئلة اصلي كشور معطوف گردد، اين درگيري ها بيشترين انرژي را صرف خود كرده و اميد را در دل دشمنان متجاوز به مراتب بيشتر مي كرد.
با اين همه جريان ليبرال به سرکردگی بنی صدر با تمام نفاق افكني هايي كه بوجود آورده بود خود را به بن بست رسيده مي ديد و در صدد انحلال مجلسي را كه با آراء مردم و با حضور نمايندگان مردم تشكيل گرديده بود، از طريق رفراندوم بود كه رهبر انقلاب امام خميني (رحمة الله عليه) در پاسخ آنها اظهار داشتند، اين شما هستيد كه به بن بست رسيده ايد، ملت هرگز به بن بست نمي رسد17 ، امام (رحمة الله عليه) با اين موضع گيري آنان را در اين امر ناكام گذاشتند لذا جريان ليبرال و نفاق در اين زمان بود كه كار را به دعواهاي خياباني كشانده و بر درگيري ها و تشنج ها افزود و جبهة ملي با حمله به موازين اسلامي (لايحة قصاص) روز 25 خرداد را روز برگزاري تظاهرات و ميتينگ اعلام كرد كه اين امر با موضع قاطع رهبر انقلاب مواجه گرديد، در اين هنگام امام (رحمة الله عليه) ارتداد آن جبهه را صادر نمودند18 و اين موضع گيري هاي جريان ليبرال و بني صدر همچنين با تظاهرات مردم انقلابي پاسخ داده شد و در اين زمان بود كه زمينه براي بركناري بني صدر كاملاً فراهم گرديد و رهبر انقلاب، بني صدر را از فرماندهي كل قوا عزل نمودند و به دنبال آن مجلس شوراي اسلامي نيز با اكثريت قاطع، راي به عدم كفايت سياسي رئيس جمهور داد19 و آن به تاييد رهبر انقلاب رسيد و با عزل رئيس جمهوري بني صدر حضور نيروهاي ليبرال در حكومت و نظامي اسلامي خاتمه يافت.
بدين ترتيب بني صدري كه با كمك سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا و همچنين با تزوير و دورويي و نفاق با تكيه بر 11 ميليون رأي مردم و حسن اعتماد آنان كه بر كرسي اولين رياست جمهوري ايران نشسته بود، با گذشت زمان سوء سريره و خباثت دروني اش براي مردم آشكار گرديد و همين مردمي كه در اثر عدم آشنائي به بني صدر رأي داده بودند با انجام تظاهرات خياباني رأي خود را پس گرفته و از او تبرّي جستند. با اين همه نفوذ جريان ليبراليسم در نظام اسلامي و حاكميت بني صدر بر كشور، موجب خسارت هاي جبران ناپذيري شد كه جبران آن به سادگي ميسّر نيست. چرا كه اولين رياست جمهوري ايران مهره اي بوده است كه در اسناد اول تا هفتم مجموعة منتشرة لانة جاسوسي آمريكا آمده است كه سازمان سيا با توجه به نكاتي كه در بني صدر ديده بود به وي طمع كرده و در پاريس يكي از جاسوسان برجستة سيا به عنوان يك تاجر با وي ملاقات نموده است و همانطور كه در گزارش تام اهرن رئيس ايستگاه سيا در تهران آمده است: تاجر آمريكائي (راترفورد) به ايران آمده و با آقاي بني صدر ملاقات كرده و وي را با حقوق ماهيانه 1000 دلار به عنوان مشاور شركت آمريكايي استخدام كرده است20 اضافه بر اين كه خود بني صدر بعد از فرار از ايران تصريح مي كند: "در سال 59 اين من بودم كه به نيروهاي (ضد انقلاب و تجزيه طلبي چون) كومله و دموكرات كردشان پيغام دادم كه اسلحه را بر زمين نگذارند."21 و بني صدر با اين اعتراف ها و شواهد و قرائن ديگر جاي ترديدي در وابستگي اش به بيگانگان باقي نمي گذارد و عاقبت پروندة بني صدر با خيانت هايي كه مجالي براي طرح آن در اين مختصر نيست ورق خورد، و امروزه مردم انقلابي ايران سقوط و فرار وي را از الطاف الهي مي دانند.
براي مطالعة بيشتر به كتاب ذخيره هاي امپرياليسم (بني صدر، منافقين) انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و همچنين به كتاب بازخواني پروندة يك رئيس جمهور اثر آقاي قاسم روان بخش انتشارات هماي غدير مراجعه شود.
قال الله تعالي:
"تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علواً في الارض و لا فساداً و العاقبة للمتقين."
"ما اين دار (بهشت ابدي) آخرت را براي آنان كه در زمين اراده علو و فساد و سركشي ندارند مخصوص مي گردانيم و حسن عاقبت، خاص پرهيزكارانست."
"قصص آية 83"
پی نوشتها:
1 . منوچهر محمدي، انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، نشر معارف، 1381، ص 180.
2 . رويدادهاي انقلاب، واحد مطالعات و تحقيقات، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي.
3 . منوچهر محمدي، همان.
4 . صحيفة نور، ج 4، ص 253.
5 . رويدادهاي انقلاب، ص 40.
6 . رويدادهاي انقلاب، ص 40.
7 . همان، ص 40.
8 . همان، ص 41.
9 . منوچهر محمدي، همان، ص 182.
10 . رويدادهاي انقلاب، ص 40.
11 . همان، ص 40.
12 . منوچهر محمدي، همان، ص 186.
13 . همان.
14 . منوچهر محمدي، همان، ص 195.
15 . منوچهر محمدي، همان، ص 191.
16 . همان، ص 188.
17 . صحيفة نور، ج 14، ص 243.
18 . صحيفة نور، ج 15، ص 10.
19 . منوچهر محمدي، همان، ص 190.
20 . قاسم روان بخش، بازخواني پروندة يك رئيس جمهور، نشر هماي غدير، ص 208، (به نقل از كيهان، 7/4/60، ص 4)
21 . قاسم روان بخش، همان، ص 166، (به نقل از كيهان هوايي، 9/10/71، ص 10)
منبع: اندیشه قم
از جمله وقايع يا به عبارتي يکی از بحران هايي كه انقلاب اسلامي آن را پشت سر گذاشت و با مديريت حكيمانة امام خميني (رحمة الله عليه)، آن فتنه خاموش و سرانجام آن به پيروزي و سرافرازي امت شهيدپرور انجاميد، جريان بني صدر بود كه در اين رابطه توضيحاتي داده مي شود، بني صدر با توجه به تاكتيك هاي وسيعي كه به كار گرفت1 و با موضع گيري هاي رياكارانه و سخنراني هاي تلويزيوني، خود را چنان معرفي نمود كه براي اكثريت مردم كه او را از نزديك نمي شناختند2 اين تصور بوجود آمده بود كه نامبرده مورد حمايت رهبر انقلاب مي باشد3 لذا توانست اكثريت آراء در انتخابات اولين رئيس جمهوري را به خود اختصاص دهد و به عنوان رئيس جمهور برگزيده شود. بني صدر كه تا قبل از انتخاب شدن به عنوان رئيس جمهور، داعية همراهي با امت اسلامي و خط امام را داشت و زيركانه از ابراز عقايد مخالف حزب الله خودداري مي كرد. از همان روزهاي آغازين رياست جمهوري خود يك باره تغيير روش داده و به رويارويي با ياران امام (رحمة الله عليه) همچون شهيد مظلوم بهشتي پرداخت و با اين مواضع حمايت و پشتيباني منافقين خلق و ديگر ليبرال ها را براي خود كسب نمود ، او مسئوليتي را كه به عنوان امانت از طريق آراء آحاد مردم انقلابي به عهده گرفته بود با بي اعتنايي به خواستة مردم انقلابي در جهت تقويت خط نفاق و انحصار طلبي خود گام برداشت و در مسئله معرفي و تعيين نخست وزيري عليرغم اينكه امام (رحمة الله عليه) دربارة نخست وزيري تاكيد داشتند كه: بايد يك دولت متدين و صددرصد اسلامي و قاطع انتخاب شود4. بني صدر با مجلس و نمايندگان منتخب مردم همراهي ننموده و با كارشكني و بهانه گيري اهداف انحصار طلبانه خود را دنبال مي كرد امّا بالاخره پس از لجاجت بسيار مجبور گرديد شهيد بزرگوار رجايي را به عنوان نخست وزيري معرفي نمايد5 در واقع بني صدر با اين باور و گمان كه با عدم همكاري و مانع تراشي براي شهيد رجائي قدرت اداره امور را نداشته و بعد از اندكي سقوط مي كند به اين امر تمكين داده بود و به همين دليل از همكاري با دولت شهيد رجائي خود داري کرده و با لجاجت و كارشكني، دشمنان انقلاب را خشنود و ياران امام و مردم انقلابي را نگران انقلاب و آيندة آن نمود ، در اين زمان است كه اين نوع شكاف هاي روز افزون بني صدر، رفته رفته، چهرة اجتماعي و سياسي كشور را مشوش نموده6 و خاطر امام (رحمة الله عليه) را دل آزرده مي نمايد.
در عين حال حضرت امام (رحمة الله عليه) كه در افقي بالاتر و وسيع تر، حفظ حكومت اسلامي را در نظر داشت،7 دلسوزان انقلاب را پيوسته به خويشتن داري و صبر دعوت مي نمايد لكن جريان انحرافي بني صدر، روز به روز وسعت بيشتري مي يابد و هر روز حرص بني صدر براي به دست آوردن آنچه كه خود آن را پست كليدي مي خواند بيشتر مي شود و بدين سبب بني صدر و جريان انحرافي او به عنوان كانون قدرتي كه نه تنها در مقابل نيروهاي خط امام قرار گرفتند بلكه حتي موجوديت ولايت فقيه و شخص امام (رحمة الله عليه) را نيز مورد انكار و ترديد قرار مي دهند8 و اين حاكي از يك فتنة بزرگي بود كه به وسيلة جريان بني صدر خصوصاً منافقين دنبال مي شد.
افزون بر آن، آن چه كه بيش از پيش به ياران امام (رحمة الله عليه) هشدار مي داد واقعة حملة آمريكائيان به طبس است كه آن امر از جملة موضوعات تاريكي است كه به جريان بني صدر هم چنين مرتبط مي گردد، در مسئلة تجاوز آمريكائيان در ارديبهشت ماه سال 59 به صحراي طبس و شكست مفتضحانة آنان، علاوه بر اين سؤال كه آمريكائيها با چه پوششي با اطمينان دست به اين عمليات زده و در صحراي طبس نيرو پياده كرده اند كه در جاي خود باقي است، اقدام خيانت آميز بني صدر در خصوص دستور بمباران بقاياي هلي كوپترها و از بين رفتن اسناد و مدارك بر جاي مانده9 را نمي توان با هيچ بهانه اي توجيه نمود و اين عمل بني صدر كه با شهادت رساندن فرماندة سپاه منطقة يزد (شهيد محمد منتظر قائم) كه براي جمع آوري اسناد به آن جا رفته بود همراه گرديد و همانطور كه اشاره كرديم اين اقدام بني صدر هيچ قابل توجيه نبود. همچنانكه بعدها رفتار و اعمال خيانت آميز بني صدر اين موضوع را آشكار نمود. با اين همه امام (رحمة الله عليه) با پيشنهاد شوراي عالي دفاع به خاطر تمركز دادن كارها در جنگ تحميلي، فرصت فرماندهي كل قوا را براي ايشان فراهم كرد10 تا حجتي را براي ايشان تمام كرده و امت و مردم انقلابي، چهرة ايشان را بشناسند و با دادن اين فرصت ها براي ايشان ديگر بهانه و هيچ جاي سخني باقي نماند و در اين راستا در زماني كه جنگ تحميلي با حمايت و پشتيباني كشورهاي غربي شروع شد، امام (رحمة الله عليه) با دادن امكان و فراهم نمودن اين موقعيت ها، همواره به بني صدر نصيحت مي كردند كه همّ خود را مصروف خدمت به اسلام و دفاع از كشور نمايد11 لكن علي رغم تمام اين كوشش ها، بني صدر با بي اعتنايي به نصايح رهبر انقلاب و با برخوردهاي لجاجت آميز با ياران امام (رحمة الله عليه)، هم چنان سبب تضعيف جبهة اسلام مي گرديد.
بني صدر دربارة جنگ باداعية اينكه جنگ را بطور كلاسيك12 و با مقدم شمردن تخصص و تنها با بكارگيري نيروهاي نظامي اداره مي كند. با گذاردن دست روي دست و وقت كشي فراوان باعث گرديد دشمن متجاوز با استفاده از فرصت فراهم آمده، شهرهاي كشورمان را به تصرف درآورد و همچنان پيشروي نمايد و بني صدر هم اين رويه را تاكتيك رزم خود قلمداد مي كرد و مانع دخالت نيروهاي مردمي در جنگ بود. بني صدر علاوه بر ايجاد تشتت و اختلاف در ميان نيروهاي رزمنده به ويژه ارتش و سپاه و با ميدان دادن به پاره اي از افسران و فرماندهان ليبرال با تاكيد بر مسئلة تخصص، خط سياسي خود را دنبال نموده و با مخالفت با دخالت نيروهاي مردمي در جنگ امكان تجاوزات بيشتر را براي دشمن فراهم نمود و با قطع پشتيباني تسليحاتي و لجستيك نيروهاي مردمي در خط مقدم جبهه يعني در واقع همان رزمندگاني را كه با ابتدائي ترين امكانات براي حفظ شهرهايي چون خرمشهر، هويزه، سوسنگرد و... به گونه اي مظلومانه در برابر متجاوز مقاومت و ايستادگي مي كردند را به مسلخ شهادت برد و از سوي ديگر ياران امام (رحمة الله عليه) و نيرو هاي خط امام (رحمة الله عليه) با اعتقاد به بسيج نيروهاي مردمي مي خواستند جنگ را از حالت جنگ كلاسيك درآورده13 تا بتوانند با استفاده از توان مردمي كه رژيم طاغوت را ساقط و انقلاب را به پيروزي رساند، همچنين رژيم متجاوز عراق را سرجاي خود بنشانند كه البته اين ديدگاه با عزل بني صدر حقانيت و برحق بودنش را هر چه بيشتر به اثبات رساند و صباحي نگذشت كه نيروهاي مسلحي كه روحيه شان در اثر جو سازي هاي بني صدر و هوادارانش تضعيف شده بود آن چنان تقويت يافت كه اثرات خود را در پيروزي هاي غرور آفرين به فاصلة چند روز بعد از عزل بني صدر آشكار نمود.14
دربارة عزل بني صدر و سقوط آن بايد گفت آن چه كه عزل و سقوط بني صدر را حتمي كرد عاملي نبود جز علمكرد خود او، يعني سقوط بني صدر را مي توان محصول فتنه و تشنجي را كه خود در ميان جامعه بوجود آورده بود دانست و علي رغم نصايح و هشدارهاي امام (رحمة الله عليه) به ايشان، بني صدر همچنان بر طبل جدايي و نفاق مي كوبيد و با انجام سخنراني و مصاحبه سعي بر دامن زدن به تشنج ها بود و زمينه را براي بركناري خود فراهم نمود، يعني ليبرال ها و به عبارتي جريان و خط بني صدر با ائتلافي كه با سازمان منافقين و چپ گرايان صورت داده بودند15 با سوء استفاده از جو محيط آزادي كه بر جامعه حاكم شده بود، در مقابل انقلاب و خط امام (رحمة الله عليه) جبهة واحدي را تشكيل دادند و با استفاده از امكانات دفتر هماهنگي رياست جمهوري و روزنامه هاي ميزان و انقلاب اسلامي و... و تشكيل ميتنيگ ها محيطي ناآرام فراهم كردند و اين جريان تشنج تا اول تيرماه 60 كه به عزل بني صدر از رياست جمهوري انجاميد، ادامه داشت.
البته اوج اين جوسازي ليبرال ها را مي توان سخنراني بني صدر، در ميدان آزادي در روز عاشورا و كف زدن نيروهاي چپ و غير مذهبی در روز عزاي حسيني دانست كه بني صدر ماهيت واقعي خويش را به عموم مردم نشان داد و ديگری، همان جريان روز 14 اسفند 1359 يعنی مراسم سالگرد درگذشت مصدق در دانشگاه تهران بود كه در آن واقعه زد و خورد و درگيري شديدي ميان نيروهاي خط امام (رحمة الله عليه) و هواداران (ميلشيا) سازمان منافقين كه دركنار ليبرال ها قرار گرفته بودند، درگرفت16 ، اين وقايع در شرايطي صورت مي گرفت كه مي بايست همة افكار و توجه به مسئلة جنگ به عنوان مسئلة اصلي كشور معطوف گردد، اين درگيري ها بيشترين انرژي را صرف خود كرده و اميد را در دل دشمنان متجاوز به مراتب بيشتر مي كرد.
با اين همه جريان ليبرال به سرکردگی بنی صدر با تمام نفاق افكني هايي كه بوجود آورده بود خود را به بن بست رسيده مي ديد و در صدد انحلال مجلسي را كه با آراء مردم و با حضور نمايندگان مردم تشكيل گرديده بود، از طريق رفراندوم بود كه رهبر انقلاب امام خميني (رحمة الله عليه) در پاسخ آنها اظهار داشتند، اين شما هستيد كه به بن بست رسيده ايد، ملت هرگز به بن بست نمي رسد17 ، امام (رحمة الله عليه) با اين موضع گيري آنان را در اين امر ناكام گذاشتند لذا جريان ليبرال و نفاق در اين زمان بود كه كار را به دعواهاي خياباني كشانده و بر درگيري ها و تشنج ها افزود و جبهة ملي با حمله به موازين اسلامي (لايحة قصاص) روز 25 خرداد را روز برگزاري تظاهرات و ميتينگ اعلام كرد كه اين امر با موضع قاطع رهبر انقلاب مواجه گرديد، در اين هنگام امام (رحمة الله عليه) ارتداد آن جبهه را صادر نمودند18 و اين موضع گيري هاي جريان ليبرال و بني صدر همچنين با تظاهرات مردم انقلابي پاسخ داده شد و در اين زمان بود كه زمينه براي بركناري بني صدر كاملاً فراهم گرديد و رهبر انقلاب، بني صدر را از فرماندهي كل قوا عزل نمودند و به دنبال آن مجلس شوراي اسلامي نيز با اكثريت قاطع، راي به عدم كفايت سياسي رئيس جمهور داد19 و آن به تاييد رهبر انقلاب رسيد و با عزل رئيس جمهوري بني صدر حضور نيروهاي ليبرال در حكومت و نظامي اسلامي خاتمه يافت.
بدين ترتيب بني صدري كه با كمك سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا و همچنين با تزوير و دورويي و نفاق با تكيه بر 11 ميليون رأي مردم و حسن اعتماد آنان كه بر كرسي اولين رياست جمهوري ايران نشسته بود، با گذشت زمان سوء سريره و خباثت دروني اش براي مردم آشكار گرديد و همين مردمي كه در اثر عدم آشنائي به بني صدر رأي داده بودند با انجام تظاهرات خياباني رأي خود را پس گرفته و از او تبرّي جستند. با اين همه نفوذ جريان ليبراليسم در نظام اسلامي و حاكميت بني صدر بر كشور، موجب خسارت هاي جبران ناپذيري شد كه جبران آن به سادگي ميسّر نيست. چرا كه اولين رياست جمهوري ايران مهره اي بوده است كه در اسناد اول تا هفتم مجموعة منتشرة لانة جاسوسي آمريكا آمده است كه سازمان سيا با توجه به نكاتي كه در بني صدر ديده بود به وي طمع كرده و در پاريس يكي از جاسوسان برجستة سيا به عنوان يك تاجر با وي ملاقات نموده است و همانطور كه در گزارش تام اهرن رئيس ايستگاه سيا در تهران آمده است: تاجر آمريكائي (راترفورد) به ايران آمده و با آقاي بني صدر ملاقات كرده و وي را با حقوق ماهيانه 1000 دلار به عنوان مشاور شركت آمريكايي استخدام كرده است20 اضافه بر اين كه خود بني صدر بعد از فرار از ايران تصريح مي كند: "در سال 59 اين من بودم كه به نيروهاي (ضد انقلاب و تجزيه طلبي چون) كومله و دموكرات كردشان پيغام دادم كه اسلحه را بر زمين نگذارند."21 و بني صدر با اين اعتراف ها و شواهد و قرائن ديگر جاي ترديدي در وابستگي اش به بيگانگان باقي نمي گذارد و عاقبت پروندة بني صدر با خيانت هايي كه مجالي براي طرح آن در اين مختصر نيست ورق خورد، و امروزه مردم انقلابي ايران سقوط و فرار وي را از الطاف الهي مي دانند.
براي مطالعة بيشتر به كتاب ذخيره هاي امپرياليسم (بني صدر، منافقين) انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و همچنين به كتاب بازخواني پروندة يك رئيس جمهور اثر آقاي قاسم روان بخش انتشارات هماي غدير مراجعه شود.
قال الله تعالي:
"تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علواً في الارض و لا فساداً و العاقبة للمتقين."
"ما اين دار (بهشت ابدي) آخرت را براي آنان كه در زمين اراده علو و فساد و سركشي ندارند مخصوص مي گردانيم و حسن عاقبت، خاص پرهيزكارانست."
"قصص آية 83"
پی نوشتها:
1 . منوچهر محمدي، انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، نشر معارف، 1381، ص 180.
2 . رويدادهاي انقلاب، واحد مطالعات و تحقيقات، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي.
3 . منوچهر محمدي، همان.
4 . صحيفة نور، ج 4، ص 253.
5 . رويدادهاي انقلاب، ص 40.
6 . رويدادهاي انقلاب، ص 40.
7 . همان، ص 40.
8 . همان، ص 41.
9 . منوچهر محمدي، همان، ص 182.
10 . رويدادهاي انقلاب، ص 40.
11 . همان، ص 40.
12 . منوچهر محمدي، همان، ص 186.
13 . همان.
14 . منوچهر محمدي، همان، ص 195.
15 . منوچهر محمدي، همان، ص 191.
16 . همان، ص 188.
17 . صحيفة نور، ج 14، ص 243.
18 . صحيفة نور، ج 15، ص 10.
19 . منوچهر محمدي، همان، ص 190.
20 . قاسم روان بخش، بازخواني پروندة يك رئيس جمهور، نشر هماي غدير، ص 208، (به نقل از كيهان، 7/4/60، ص 4)
21 . قاسم روان بخش، همان، ص 166، (به نقل از كيهان هوايي، 9/10/71، ص 10)
منبع: اندیشه قم