پرسش :
چه عواملي باعث مي شود بعضي افراد و جريان هاي سياسي در تداوم حرکت انقلاب اسلامي دچار ريزش و سقوط شوند؟
پاسخ :
براي پرداختن به اين موضوع، به دليل كلي بودن ناگزيريم به اختصار و گذرا به يك گونه شناسي در خصوص نيروهائي كه در روند انقلاب به صحنه آمدهاند بپردازيم و به برخي افراد در قالب جريانهائي كه در چند دهة انقلاب احياناً اثرگذار بوده ولی در ادامه انقلاب را همراهی نکردند، توجه نمائيم. آن چه كه در هر انقلاب و نظام سياسي بايد مورد توجه قرار گيرد و در انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي براي هر فرد دلسوز و انقلابي پوشيده نيست اين است كه نيروي انساني از مقوّماتي است كه بايد در هر حرکت و استمرار آن حرکت همواره به آن اهتمام ورزيد و روند جاذبهها و دافعهها و رويش و ريزشهای آن بايد مورد ارزيابي قرار گيرد هم چنانكه مقام معظم رهبري در اين باره فرمودند: «دل انسان غمگين ميشود و ميشكند به خاطر اين كه چرا كساني كه نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمة معصومين ـ عليهم السلام ـ زدند حالا طوري مشي كنند كه اسرائيل و آمريكا و سيا و هر كسي كه در هر گوشة دنيا با اسلام دشمن است، برايشان كف بزنند! اين انسان را غصهدار ميكند ولي به شما عرض كنم نبايد خيال كرد كه اگر چهار نفر آدمي كه سابقه انقلابي دارند، از كاروان انقلاب كنار رفتند، پس انقلاب غريب ماند. همة انقلابها، همه فكرها، همة جريانهاي گوناگون اجتماعي، هم ريزش دارند، هم رويش دارند، ريزش كنار رويش،...»، «جا دارد كه دربارة اين ريزشها و رويشها، از ديدگاه جامعهشناختي و روانشناختي و تاريخي، كار كنند و بحث كنند؛ كه بحثهاي بسيار مهمي است...»[1]
براي پرداختن به اين مهم كه به نوعی می تواند آسيبشناسي انقلاب هم باشد، لازم است به چند مؤلفه كه ميتواند به عنوان عامل اين ريزشها باشد به طور گذرا اشاره نموده و روند جدائي برخي از عناصر و نيروها را در قالب بازشناسي برخي جريانها در گذر چند دهه انقلاب مورد توجه قرار داد ، اما لازم است قبل از آن به دو نكته توجه نمائيم:
اول اينكه؛ نيروها و عناصر دخيل، مسئوليتها و مناصبي را كه در پيش روي خود ديده و آن را بر عهده گرفتهاند نبايد از آن تلقي هميشه ماندگار داشته باشند بلكه بايد آن را به مثابة امانت و وظيفه نگاه نمايند همان طوري كه امام خميني (ره) فرمودند: «جمهوري اسلامي در دست شما و ما و همة ملت ايران امانت است.»[2] و يا فرمودند: «پيروزي ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوهاي، مرهون اسلام است.»[3] لذا انسان با اين تلقي و روية فكري ديگر تعلق خاطري به اين مسئوليتها ندارد و با برداشتن بار مسئوليت با آراميِ خاطر، پذيراي آن ميباشد اما امام راحل با همة اين نصايح، هشدارهايي هم دارند كه لازم است توجه شود، ايشان فرمودند: «مسئولين صاحبان اصلي انقلاب را با بهانههاي بياساس پس نزنند تا به جاي آنان كساني را كه وارثان رژيم گذشته و وابستگان فكري آنان هستند جايگزين كنند... چشمها و گوشها را باز كنيد كه دشمنان، حيله بازان كار كشته هستند و ممكن است از سادهدلي شما استفاده كنند و مراكز حساس را كمكم به دست گيرند و انقلاب را به سوي غرب يا شرق بغلتانند.»[4]
نكتة دوم اينكه: انقلاب اسلامي با رقم خوردن مراحل اوليه پيروزي تا تثبيت نظام جمهوري اسلامي با توطئهها و فتنههايي كه از جانب نيروهاي مورد حمايت استكبار جهاني فراهم گرديده بود دست به گريبان شده و با يك شرايط خاص و وضعيت اضطراري مواجه گرديد و مقاومت در برابر اين جريانها و بحرانها به طور قهري صفآراييهايي را طلب كرده و منجر به شرايط خاص گرديد و لذا ما در اين برهة زماني شاهد ريزشها و جدايي برخي نيروها هستيم كه در اين باره بحث خواهيم كرد. لكن همانطوري كه اشاره كرديم ضروري است كه به برخي از عوامل ريزش افراد و عناصر توجه داشته و آن را در ضمن مواردي متذكر شويم.
علل و عوامل ريزشها
در جدايي و كنارهگيري بعضي افراد و نيروها از جمله عواملي كه دخالت داشته و مؤثر بوده است، ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. نبود بينش و تشخيص معيارها و مرزهاي حق و باطل.
2. نبود خلوص و عدم تبعيت از ولايت.
3. عدم رعايت قانون و قانونمداري و برنتابيدن قانون و عدالت.
4. نبود عقلانيت در برخی از رقابتهاي سياسي و عدم استفاده از ظرفيتهاي موجود و افراط و تفريطهايي كه منجر به تنش و يا فرصتسوزي ميشود.
5. نبود تحليل سياسي و عدم تشخيص مصلحتهاي اسلام و مسلمين و همين طور شهروندان در ايران اسلامي و ناآشنايي به ملاكها و معيارهاي آن.
6. عدم اعتناء و توجه به ارزشهاي بنيادين در فرهنگ و هويت ديني مردم.
7. تبري و برائت نجستن از بيگانگان يا نبود روحية استكبارستيزي.
8. اصرار بر مواضع غلط و حزبگراييهاي افراطي و گروه گراييهاي مذموم كه در آن تشكيلات و گروه به عنوان محور و بت قرار گيرد.
9. دنياطلبي و تطالب كه موجب سوءاستفاده از اموال عمومي و بيتالمال می شود و علاوه بر تضاد منافع، روحيه تفاخر و تبعيض را در بين مردم به ارمغان ميآورد.
10. تحجر و جمود فكري كه آن چيزي غير از جهل و ظلمت و خواري براي مسلمانان فراهم نميكند و اجراي احكام اسلام را معطل گذاشته و سيطره غرب را ماندگار مينمايد.
با اين چند مقوله كه ذكر گرديد ما ميتوانيم يك چشماندازي به چند دهه انقلاب داشته و موضوع ريزش برخي از افراد و نيروهايي كه وارد جريانات انقلاب و صحنه سياسي شدند را با يك بررسي اجمالي مورد توجه قرار داده و به طور ضمنی نحوه برخورد مديريت و رهبري انقلاب با آن ها را هم چنين يادآور شويم:
الف- نگاهي گذرا به جريانهاي دهة اول انقلاب
در دهة اول انقلاب با انبوهي از نيروها و جريانهايي مواجه هستيم كه در عرصة فعاليتهاي سياسي ظاهر شده و بعضاً در مورد انقلاب مدعي بودند، كه تعداد اين گروهها و احزاب را به حدود دويست حزب يا گروه برشمردهاند امّا اينكه تا چه اندازه در اين حركت عظيم سهيم و يا تأثيرگذار بودهاند را به كتب تاريخي واميگذاريم، آنچه كه از شواهد و برخي اظهارات مورخين انقلاب برميآيد اين گروهها در مقايسه با خيل عظيم مردمي انقلاب به رهبري امام (ره) تأثير عمده و سرنوشتسازي نداشتهاند. چالشها و برخوردهاي افراطي و تند رسانهاي و تبليغاتي و همين طور فيزيكي كه بعدها حتي به برخوردهاي مسلحانه هم منجر گرديد رويه و عملكردي از احزاب و گروهها را به منصة ظهور و بروز رساند كه مردم از آنان روي برتافتند و ديگر جايي و فرصتي براي خود در ميان مردم وفادار انقلاب و امام (ره) نداشتند، تاريخ انقلاب در اين دهه گواه خوبي است كه در ابتدا تا آنجا كه اين فعاليتها و تحركات گروهها به توطئه و فتنه منتهي نشده بود، فرصتهاي زيادي به اينان داده شد.
رهبري انقلاب مگر به سران جبهة ملي فرصت نداد با اينكه پرونده آنان در نهضت ملي نفت و ديگر برهههاي از تاريخ براي امام (ره) روشن بود، به عناصر نهضت به اصطلاح آزادي و هم مسلكان آنان فرصت داد تا آنان دولت موقت را در اختيار گرفتند امّا آنان براي ملت خداجوي چه كردند؟ جز اينكه هر روز داعيه تجزيهطلبي و قوميتگرايي در مناطق مختلف ايران از تركمن صحرا گرفته تا كردستان برميخواست زيرا اين عناصر در برابر آن تجزيه طلبی ها سياست مماشات را اتخاذ کرده و درصدد تقويت آن برآمدند و امنيت ملي و تماميت ارضي كشور را به مخاطره انداختند. در اين زمان است كه طرح خودمختاري توسط سران گروههاي كُرد تسليم دولت ميشود و نزديك بود كه تماميت ارضي كشور به حراج گذاشته شود به راستي با اين رويه آنان در برابر تاريخ چه كسي بايد پاسخگو ميبود، روحية غربگرايانه آنها تا حدی پيش رقت که سر از لانه جاسوسي آمريكا درآورد البته اسناد لانه جاسوسي گواه خوبي در اين باره ميباشد، در خصوص جنگ تحميلي مگر اينها نبودند كه بر عليه دفاع مشروع ملت مسلمان و انقلابي اعلاميه پراكني نمودند و در صدد تضعيف صفوف مجاهدين اسلام گام برداشتند، مگر امثال بنيصدر نبود كه داعية مليگرايي شان فضا را پر كرده بود و مغرور يازده ميليون رأي گرديد و امام (ره) فرصتهاي باورنكردني به ايشان دادند تا دستهاي آلوده به خيانت او بيشتر آشكار گردد، ترديدي در اين سخن نيست كه نفوذ كلام امام (ره) ميتوانست به بستن پرونده او در همان ابتدا منجر شود امّا امام (ره) همچنان بزرگوارانه فرصت را تا فرماندهي كل قوا براي ايشان فراهم نمود امّا ديري نپاييد كه خيانتهاي او در واقعه طبس و همينطور در واگذاري اراضي ميهن اسلامي به دشمن براي مردم روشن گرديد تا اينكه خود مردم او را پس زده و رأيشان را بازپس گرفتند.
گروهكهاي منافقين و ديگر گروههايي چون چريكهاي فدائي خلق گرچه تحركاتي مسلحانه در زمان طاغوت داشتند امّا همين تحركات پراكنده باعث گرديده بود كه تا آستانه انهدام پيش روند، گروهكهايي كه ايدة كمونيستي داشته و وابستگي به بلوك شرق داشتند همچون چريكهاي فدائي خلق و حزب توده بعد از پيروزي انقلاب هم نتوانستند پايگاه مردمي براي خود فراهم كنند و به خاطر ايدههاي كمونيستي دست رد به سينهشان زده شد لكن تا زماني كه دست به توطئه و حركت مسلحانه نزدند امكان و فرصت داشتند چنانچه امام (ره) فرمودند: «بعضي احزابي كه انحرافي هستند،ما آنها را جزء مسلمين هم حساب نميكنيم مع ذلك چون بنابر قيام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهاي سياسي دارند، هم آزادند و هم نشريه دارند به طور آزاد پس بدانيد كه ما اين طور نيست كه با احزاب يا گروههاي ديگر دشمني داشته باشيم.»[5]
گروهك منافقين كه در سال 54 اعلان ايدئولوژي ماركسيستي ميكند و در آن سالها يك تصفيه درون گروهي خونين با نيروهاي مذهبي داشته و ماهيت آنها بر انقلابيون مسلمان معلوم ميگردد و اينان كه تا مرز انهدام و انحلال پيش ميروند بعد از انقلاب با آرم و در لواء مذهب به جذب نيروهاي جوان و هم چنين نفوذ در نهادها و انجمنها و جمعآوري سلاح روي آورده و با ايدئولوژي التقاطي درصدد انحراف جوانان برميآيند لكن با عدم توجه به بنيادهاي مذهبي مردم و نيز فرهنگ و هويت ديني ملت مسلمان ، با تحركات تند و راديكالي فضا را نامساعد نموده و موجبات درگيريهاي خياباني و جنگ مسلحانه را مهيا كردند لذا براي مردم ترديدي باقي نميماند كه آنها نقشي جز عمله استعمار ندارند، در اين مرحله هست امام خمينی (ره) می فرمايند: «باز گذاشتن دست كساني كه قصد توطئه نسبت به اسلام و ملت اسلام دارند خيانت است.»[6] از اين رو آنان با انجام ترورهاي كور و اعلان جنگ مسلحانه و با رو در رو قرار گرفتن در مقابل ملت انقلابي، سرانجامي جز روي آوردن به دامن دشمن بعثي و عاقبتي جز مذلت و بيچارگي نداشتند.
همينطور امام (ره) در جريان آقاي شريعتمداري و خلق مسلمان مجال و فرصتهايي به ايشان دادند و با اينكه سابقة سازش و تأييدات او نسبت به طاغوت معلوم بود هم چنان که ايشان بعد از واقعة 15 خرداد در پاسخ به علماي تبريز ميگويد: ... سعي كنيد به اعليحضرت توهين و بياحترامي ننمائيد من به امام خميني گفتم كه با شاه اين طور رفتار نكن امّا او گوش نداد و به اين روز افتاد.[7]
عليرغم مخالفت ايشان با اصول بنيادين انقلاب و ترتيب دادن توطئه حملة حزب خلق مسلمان به اهالی قم، امام (ره) مردم را طي اعلاميهاي به حفظ آرامش و خودداري از درگيري دعوت نمود و با توصيه صبر به مردم انقلابی ، سعي و تلاش نمود تا به مرجعيت تعرضي واقع نشود، امّا متأسفانه اين فرد با قطبزاده براي مشروعيت دادن كودتايي كه طي آن بايد بيت امام (ره) و محلة جماران نابود ميشد همداستان ميشود و پس از كشف توطئه شخصاً طي يك مصاحبه تلويزيوني، اقرار و اعتراف به خيانت مينمايد و علماي اعلام و خبرگان با اعلان خلع مرجعيت او به پرونده او خاتمه ميدهند.[8]
البته اين جريان و سرانجام آن هشداری بود از امکان سوء استفاده از مذهب که در لواء مقدس مآبی می توانست انجام گيرد كما اينكه امام خميني (ره) در خصوص جريان تحجرگرايان و مقدسنمايان و خطر آنان بدينگونه متذكر ميشوند: «امروز عدهاي با ژست تقدس مآبي چنان تيشه به ريشة دين و انقلاب و نظام ميزنند كه گويي وظيفهاي غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان... كم نيست طلاب عزيز لحظهاي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند.»[9] امام خمينی هم چنين می فرمايند: «اينان با تزويرشان از درون محتواي انقلاب و اسلام را نابود ميكنند اينها با قيافهاي حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بيدين معرفي ميكنند. بايد از شرّ اينها به خدا پناه بريم.»[10]
به موازات تداوم و استمرار حرکت انقلابی مردم با جريان و نيروهايي مواجه هستيم كه به گونههاي متفاوت مواضع خود را ظهور و بروز دادهاند و متأسفانه به علل مختلفي كه پيش از اين برشمرديم برخي از اين نيروها از صحنه انقلاب كنار رفته و يا به ورطه سقوط گام نهاده اند لذا ما تلاش می کنيم تا حدودي به مواردي از اين چند جريان در اين نوشته اشاره نموده و در ضمن بحث به برخورد رهبری انقلاب با آنان بپردازيم.
ب- جريانهاي دهه های بعدی از انقلاب
جريان روشنفكر غربگرا
شيفتگي در مقابل فرهنگ غرب براي طيفهايي از جريان روشنفكري موجب گرديد تا برخی از آنان نسبت به اسلام و آموزههاي آن و مبلغان ديني موضع خصمانهاي دنبال كنند و از آن رو كه اين نظام بر اساس مباني اسلامي و خواست دينی مردم شكل گرفته بود آنان درجهت تضعيف اين مباني گام برداشتند و اصول و مباني معرفتي نظام جمهوري اسلامي را با تئوري قبض و بسط شريعت، تجربه نبوي، پلوراليسم ديني و... مورد هجمه قرار داده و با دست يازي به برخي محافل علمي با شبههافكني و ترجمه فراوان متون غربي در جهت استحالة نيروهاي انقلاب و جدايي مردم از زمامداران و رهبران نظام حرکت کردند البته متأسفانه اين جريان با سوء استفاده از برخی فرصت ها چون محافل دانشگاهی و مطبوعات و رسانه همان هدف استحاله نيروهای انقلاب را دنبال کردند و با تشکيل حلقه کيان و ديگر جمع های محفلی در صدد القاء شبهات و نشر پس مانده های از انديشه های غربی برآمده و در برخی نشريات و محافل با سست نمودن پايه های دينی عده ای از مردم به خصوص قشر جوان ارتجاع مدرن و پشيمانی از انقلاب را القاء کردند و اگر رهنمودها و هدايت های رهبری انقلاب که باعث هشياری نيروهای انقلاب و مردم انقلابی گرديد، نبود ، سرانجام اين انقلاب جز سرانجام انقلاب مشروطه نداشت .
جريان استحاله شده و تجديدنظرطلب
تجديدنظر طلبان همان كساني هستند كه به جرگه و حلقههاي محفلي طيف روشنفكري غربگرا پيوسته و به عنوان دستآموزهاي آنان و به عنوان انقلابيون پشيمان و متأثر از دنياي غرب با سوء استفاده از فضاي پيش آمده و بدون توجه به هويت ديني ميليونها مسلمان و متدين كه در احكام اسلامي پيروي حق مدارانه از مراجع تقليد مينمايد به انكار برخي ضروريات دين روي آوردند و ارزشها و باورهاي ديني و نهادهاي ديني را مورد اهانت و استهزاء قرار دادند، آنان تا حدي پيش رفتند كه امنيت ملي را با هدايت آشوبهاي خياباني مورد تهديد قرار دادند. آنان با تعرض به دادگاهها و عدم تمكين به قانون با انگ دادگاه سياسي درصدد ضايع نمودن حقوق شهروندي برآمده و به دنبال مصونيتهاي فراقانوني بودند كه هشياري مردم و برخورد قاطع مسئولين توانست جلوي آن را بگيرد و نكته قابل توجه در اينجا اين است كه جريان غربگرا همواره سعي و تلاش بر اين داشت، تا نيروهاي تجديدنظر طلب و استحاله شده و برخي انجمنهاي اسلامي مورد نفوذ منافقين در دانشگاهها را به هر نحو شده به افراطيگري و خروج از حاكميت و آشوب بر عليه نظام بكشاند اما با همه فرصتهايي كه داده شد متنبه نشدند تا اينكه هوشياري بيشتر مردم فراهم گردد، چند صباحي نگذشت كه مردم با پيروي از علماي اسلام و روحانيت دلسوز از اين قبيل جريانهاي هتاك روي برتافته و رفته رفته اقبال مردم از آنها کاسته شد ، لکن اين جريان استحاله شده و تجديد نظر طلب در روند انتخابات رياست جمهوری در سال 88 ناکام ماند از اين رو با فتنه انگيزی جنبش سبز تا حد خيال براندازی نظام پيش رفتند که با حماسه نهم دی و حضور و پشتيبانی کم نظير مردم از رهبری انقلاب ، تودهنی محکمی خوردند لذا در اين فتنه انگيزی براي آنها غير از ريختن عرض و آبرو و ناكامي براي بيگانگان حاصلي نبود.
جريان منتظري و مهدي هاشمي
در اين باره آن چه كه بيشتر جلب توجه مينمايد نامه امام (ره) در تيرماه 1362 در خصوص مهدي هاشمي به مجلس خبرگان است كه فرمودند: بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايت پيشگان بيش از هر كس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذي در بيوت شما با چهرههاي صددرصد اسلامي و انقلابي ممكن است خداي نخواسته فاجعه به بار آورد و با يك عمل انحرافي نظام را به انحراف كشانند....»[11]
مهدي هاشمي در نامه خود به آقاي منتظري به همين مطلب معترف بوده و ميگويد: خدا را گواه ميگيريم كه قطع رابطه با نظام رهآورد مجموع حركتهايي بود كه ايشان با زمينهسازي... بزرگ نشان دادن ضعفها و كمبودهاي كشور و ارائه تحليلهاي افراطي و القائات حساب نشده طي چندين ماه انجام داده است.[12] و امام خميني طي نامهاي در 12/7/65 به آقاي منتظري ضمن دادن فرصت و نصايحي به ايشان ميفرمايند: من تأكيد ميكنم كه شما دامن خود را از ارتباط با سيد مهدي پاك كنيد كه اين راه بهتر است ... هيچ عكسالعملي در رسيدگي به امر او از خود نشان ندهيد كه رسيدگي به امر جنايت مورد اتهام، حتمي است...[13]
با نهايت تأسف ايشان پيشنهاد امام (ره) را رد كردند بلكه به گفته خودشان سعي كردند.... خواب را از چشم امام (ره) بگيرند! امام (ره) با عباراتي چون من از شما خواهش ميكنم كه اين كارها را كنار بگذاريد و مشغول كار خود شويد درصدد حفظ در ورطة سقوط بودند اما ايشان با خشونت و گستاخي به امام پاسخ دادند: لا يكلف الله نفساً الا وسعها[14] و بالاخره ايشان به بلندگوي ليبرالها و منافقان تبديل شده و علناًمطالبي خلاف مصلحت نظام در سخنرانيهاي عمومي مطرح ميكردند از جمله «دشمنان ما كه اين جنگ را تحميل كردند آنها پيروز از كار درآمدند!چقدر نيرو از ايران و از دست ما رفت... بايد اينها بررسي شود و ببينيم اگر اشتباهي كردهايم اينها توبه دارد!»[15] امام (ره) هشدار ديگري به ايشان ميدهند: «كساني كه از منافقين و ليبرالها دفاع ميكنند پيش ملت عزيز و شهيد دادة ما راهي ندارند. اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده كه بدون توجه بلندگوي ديگران شدهاند از اين حركات دست برندارند مردم ما آنها را بدون هيچگونه گذشتي طردخواهند كرد.[16] البته همان طوري كه ديديم به همين ختم گرديد .
و سخن آخر اينكه دربارة دو جريان خودي (جامعه روحانيت و مجمع روحانيون و تشكلهاي همسو...) و نيروها و افرادي كه از لحاظ گرايشي به اين دو جريان خودي مربوطند مطالبي را ذيلاً متذكر ميشويم.
اول اينكه؛ امام (ره) فرمودند: اين مسئله روشن است كه بين افراد و جناحهاي موجود وابسته به انقلاب، اگر اختلاف هم باشد صرفاً سياسي است ولو اينكه شكل عقيدتي به آن داده شود. چرا كه همه در اصول با هم مشتركند و به همين خاطر است كه من آنان را تأييد مينمايم. و همينطور مقام معظم رهبري فرمودند: اگر جناحها بيشتر يكديگر را تحمل كنند وجود دو جناح نه تنها مضر نيست بلكه مفيد هم هست.[17]
دوم اينكه؛ مقام معظم رهبري دربارة جناحهاي موجود فرمودند: جناحهاي سياسي بايد موضعشان را مشخص كنند بايد صريحاًنسبت به آن كسي كه با اسلام مخالف است، با انقلاب مخالف است، با راه امام مخالف است، با اساس اسلامي براي اين نظام مخالف است، موضع و مرزهاشان را روشن كنند همين طور در مقابل كساني هم كه علي الظاهر متدينند اما به تحول انقلاب و به اصل انقلاب هيچ اعتقادي ندارند.»[18]
سوم اينكه؛ امام راحل (ره) در توصية ديگري، به جناحها و افراد مربوط به آنها ميفرمايند: «اگر در اين نظام كسي يا گروهي خداي ناكرده، بيجهت در فكر حذف يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد حتماً پيش از آنكه به رقيب يا رقباي خود ضرر بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است.»[19]
چهارم اينكه؛ همانطوري كه به موارد و عواملي چند از بركناري برخي افراد و نيروها بيش از اين متذكر شويم كه از جملةآن عدم رعايت قانونمنداري و عدم حفظ مصلحت نظام و ارزشهاي ديني مردم بود در اين جا هم بايد يادآور شويم كه بنابر آنچه كه امام (ره) فرمودند: «حفظ مصلحت عمومي و اسلام مقدم است بر حفظ مصلحت شخصي.»[20] و «سفارش اين موضوع لازم نيست كه دفاع از اسلام و نظام شوخي بردار نيست و در صورت تخطي هر كسي در هر موقعيت بلافاصله به مردم معرفي خواهد شد.»[21] و اينكه «اگر ميخواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند بپذيريد قانون را.»[22] لكن متأسفانه برخي از نيروهاي و افراد اين معيارها را رعايت ننموده و مصونيتهاي فراقانوني طلب نموده و مصلحت نظام و اسلام را مورد تعرض قرار دادهاند و بدين خاطر برخورد قانوني دادگاهها و همين طور رد صلاحيت برخي افراد معلول همين عوامل بوده كه به آن اشاره كرديم و العاقبة للمتقين.
پی نوشتها:
[1] . روزنامة رسالت، مورخة 27/9/78.
[2] . صحيفة امام، ج 19، ص 66.
[3] . همان، ج 12، ص 348.
[4] . همان، ج 19، ص 151.
[5] . 22/2/60 كلام امام، راه امام، گروهها.
[6] . امام خميني (ره) كلمات قصار، مؤسسة نشر آثار امام ص 30.
[7] . نگاهي كوتاه بر اهم رويدادهاي انقلاب، واحد مطالعات و تحقيقات سازمان تبليغات اسلامي (پائيز 1379)، ص 31.
[8] . همان، ص 34.
[9] . صحيفة امام، ج 21، ص 278.
[10] . همان، ص 278.
[11] . نگاهي كوتاه بر اهم رويدادهاي انقلاب، همان، ص 127.
[12] . همان، ص 133.
[13] . همان، ص 132.
[14] . همان، ص 133.
[15] . همان، ص 137.
[16] . همان، ص 138.
[17] . روزنامةرسالت، موخه 24/2/79، ص 3.
[18] . روزنامةرسالت، مورخه 24/2/79، ص 4.
[19] . نگاهي بر اهم رويدادهاي انقلاب، همان، ص 123.
[20] . كلمات قصار، امام (ره) ، ص31.
[21] . رويدادهاي انقلاب، همان، ص 151.
[22] . كلمات قصار، امام (ره) ، همان، ص 130.
منبع: اندیشه قم
براي پرداختن به اين موضوع، به دليل كلي بودن ناگزيريم به اختصار و گذرا به يك گونه شناسي در خصوص نيروهائي كه در روند انقلاب به صحنه آمدهاند بپردازيم و به برخي افراد در قالب جريانهائي كه در چند دهة انقلاب احياناً اثرگذار بوده ولی در ادامه انقلاب را همراهی نکردند، توجه نمائيم. آن چه كه در هر انقلاب و نظام سياسي بايد مورد توجه قرار گيرد و در انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي براي هر فرد دلسوز و انقلابي پوشيده نيست اين است كه نيروي انساني از مقوّماتي است كه بايد در هر حرکت و استمرار آن حرکت همواره به آن اهتمام ورزيد و روند جاذبهها و دافعهها و رويش و ريزشهای آن بايد مورد ارزيابي قرار گيرد هم چنانكه مقام معظم رهبري در اين باره فرمودند: «دل انسان غمگين ميشود و ميشكند به خاطر اين كه چرا كساني كه نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمة معصومين ـ عليهم السلام ـ زدند حالا طوري مشي كنند كه اسرائيل و آمريكا و سيا و هر كسي كه در هر گوشة دنيا با اسلام دشمن است، برايشان كف بزنند! اين انسان را غصهدار ميكند ولي به شما عرض كنم نبايد خيال كرد كه اگر چهار نفر آدمي كه سابقه انقلابي دارند، از كاروان انقلاب كنار رفتند، پس انقلاب غريب ماند. همة انقلابها، همه فكرها، همة جريانهاي گوناگون اجتماعي، هم ريزش دارند، هم رويش دارند، ريزش كنار رويش،...»، «جا دارد كه دربارة اين ريزشها و رويشها، از ديدگاه جامعهشناختي و روانشناختي و تاريخي، كار كنند و بحث كنند؛ كه بحثهاي بسيار مهمي است...»[1]
براي پرداختن به اين مهم كه به نوعی می تواند آسيبشناسي انقلاب هم باشد، لازم است به چند مؤلفه كه ميتواند به عنوان عامل اين ريزشها باشد به طور گذرا اشاره نموده و روند جدائي برخي از عناصر و نيروها را در قالب بازشناسي برخي جريانها در گذر چند دهه انقلاب مورد توجه قرار داد ، اما لازم است قبل از آن به دو نكته توجه نمائيم:
اول اينكه؛ نيروها و عناصر دخيل، مسئوليتها و مناصبي را كه در پيش روي خود ديده و آن را بر عهده گرفتهاند نبايد از آن تلقي هميشه ماندگار داشته باشند بلكه بايد آن را به مثابة امانت و وظيفه نگاه نمايند همان طوري كه امام خميني (ره) فرمودند: «جمهوري اسلامي در دست شما و ما و همة ملت ايران امانت است.»[2] و يا فرمودند: «پيروزي ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوهاي، مرهون اسلام است.»[3] لذا انسان با اين تلقي و روية فكري ديگر تعلق خاطري به اين مسئوليتها ندارد و با برداشتن بار مسئوليت با آراميِ خاطر، پذيراي آن ميباشد اما امام راحل با همة اين نصايح، هشدارهايي هم دارند كه لازم است توجه شود، ايشان فرمودند: «مسئولين صاحبان اصلي انقلاب را با بهانههاي بياساس پس نزنند تا به جاي آنان كساني را كه وارثان رژيم گذشته و وابستگان فكري آنان هستند جايگزين كنند... چشمها و گوشها را باز كنيد كه دشمنان، حيله بازان كار كشته هستند و ممكن است از سادهدلي شما استفاده كنند و مراكز حساس را كمكم به دست گيرند و انقلاب را به سوي غرب يا شرق بغلتانند.»[4]
نكتة دوم اينكه: انقلاب اسلامي با رقم خوردن مراحل اوليه پيروزي تا تثبيت نظام جمهوري اسلامي با توطئهها و فتنههايي كه از جانب نيروهاي مورد حمايت استكبار جهاني فراهم گرديده بود دست به گريبان شده و با يك شرايط خاص و وضعيت اضطراري مواجه گرديد و مقاومت در برابر اين جريانها و بحرانها به طور قهري صفآراييهايي را طلب كرده و منجر به شرايط خاص گرديد و لذا ما در اين برهة زماني شاهد ريزشها و جدايي برخي نيروها هستيم كه در اين باره بحث خواهيم كرد. لكن همانطوري كه اشاره كرديم ضروري است كه به برخي از عوامل ريزش افراد و عناصر توجه داشته و آن را در ضمن مواردي متذكر شويم.
علل و عوامل ريزشها
در جدايي و كنارهگيري بعضي افراد و نيروها از جمله عواملي كه دخالت داشته و مؤثر بوده است، ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. نبود بينش و تشخيص معيارها و مرزهاي حق و باطل.
2. نبود خلوص و عدم تبعيت از ولايت.
3. عدم رعايت قانون و قانونمداري و برنتابيدن قانون و عدالت.
4. نبود عقلانيت در برخی از رقابتهاي سياسي و عدم استفاده از ظرفيتهاي موجود و افراط و تفريطهايي كه منجر به تنش و يا فرصتسوزي ميشود.
5. نبود تحليل سياسي و عدم تشخيص مصلحتهاي اسلام و مسلمين و همين طور شهروندان در ايران اسلامي و ناآشنايي به ملاكها و معيارهاي آن.
6. عدم اعتناء و توجه به ارزشهاي بنيادين در فرهنگ و هويت ديني مردم.
7. تبري و برائت نجستن از بيگانگان يا نبود روحية استكبارستيزي.
8. اصرار بر مواضع غلط و حزبگراييهاي افراطي و گروه گراييهاي مذموم كه در آن تشكيلات و گروه به عنوان محور و بت قرار گيرد.
9. دنياطلبي و تطالب كه موجب سوءاستفاده از اموال عمومي و بيتالمال می شود و علاوه بر تضاد منافع، روحيه تفاخر و تبعيض را در بين مردم به ارمغان ميآورد.
10. تحجر و جمود فكري كه آن چيزي غير از جهل و ظلمت و خواري براي مسلمانان فراهم نميكند و اجراي احكام اسلام را معطل گذاشته و سيطره غرب را ماندگار مينمايد.
با اين چند مقوله كه ذكر گرديد ما ميتوانيم يك چشماندازي به چند دهه انقلاب داشته و موضوع ريزش برخي از افراد و نيروهايي كه وارد جريانات انقلاب و صحنه سياسي شدند را با يك بررسي اجمالي مورد توجه قرار داده و به طور ضمنی نحوه برخورد مديريت و رهبري انقلاب با آن ها را هم چنين يادآور شويم:
الف- نگاهي گذرا به جريانهاي دهة اول انقلاب
در دهة اول انقلاب با انبوهي از نيروها و جريانهايي مواجه هستيم كه در عرصة فعاليتهاي سياسي ظاهر شده و بعضاً در مورد انقلاب مدعي بودند، كه تعداد اين گروهها و احزاب را به حدود دويست حزب يا گروه برشمردهاند امّا اينكه تا چه اندازه در اين حركت عظيم سهيم و يا تأثيرگذار بودهاند را به كتب تاريخي واميگذاريم، آنچه كه از شواهد و برخي اظهارات مورخين انقلاب برميآيد اين گروهها در مقايسه با خيل عظيم مردمي انقلاب به رهبري امام (ره) تأثير عمده و سرنوشتسازي نداشتهاند. چالشها و برخوردهاي افراطي و تند رسانهاي و تبليغاتي و همين طور فيزيكي كه بعدها حتي به برخوردهاي مسلحانه هم منجر گرديد رويه و عملكردي از احزاب و گروهها را به منصة ظهور و بروز رساند كه مردم از آنان روي برتافتند و ديگر جايي و فرصتي براي خود در ميان مردم وفادار انقلاب و امام (ره) نداشتند، تاريخ انقلاب در اين دهه گواه خوبي است كه در ابتدا تا آنجا كه اين فعاليتها و تحركات گروهها به توطئه و فتنه منتهي نشده بود، فرصتهاي زيادي به اينان داده شد.
رهبري انقلاب مگر به سران جبهة ملي فرصت نداد با اينكه پرونده آنان در نهضت ملي نفت و ديگر برهههاي از تاريخ براي امام (ره) روشن بود، به عناصر نهضت به اصطلاح آزادي و هم مسلكان آنان فرصت داد تا آنان دولت موقت را در اختيار گرفتند امّا آنان براي ملت خداجوي چه كردند؟ جز اينكه هر روز داعيه تجزيهطلبي و قوميتگرايي در مناطق مختلف ايران از تركمن صحرا گرفته تا كردستان برميخواست زيرا اين عناصر در برابر آن تجزيه طلبی ها سياست مماشات را اتخاذ کرده و درصدد تقويت آن برآمدند و امنيت ملي و تماميت ارضي كشور را به مخاطره انداختند. در اين زمان است كه طرح خودمختاري توسط سران گروههاي كُرد تسليم دولت ميشود و نزديك بود كه تماميت ارضي كشور به حراج گذاشته شود به راستي با اين رويه آنان در برابر تاريخ چه كسي بايد پاسخگو ميبود، روحية غربگرايانه آنها تا حدی پيش رقت که سر از لانه جاسوسي آمريكا درآورد البته اسناد لانه جاسوسي گواه خوبي در اين باره ميباشد، در خصوص جنگ تحميلي مگر اينها نبودند كه بر عليه دفاع مشروع ملت مسلمان و انقلابي اعلاميه پراكني نمودند و در صدد تضعيف صفوف مجاهدين اسلام گام برداشتند، مگر امثال بنيصدر نبود كه داعية مليگرايي شان فضا را پر كرده بود و مغرور يازده ميليون رأي گرديد و امام (ره) فرصتهاي باورنكردني به ايشان دادند تا دستهاي آلوده به خيانت او بيشتر آشكار گردد، ترديدي در اين سخن نيست كه نفوذ كلام امام (ره) ميتوانست به بستن پرونده او در همان ابتدا منجر شود امّا امام (ره) همچنان بزرگوارانه فرصت را تا فرماندهي كل قوا براي ايشان فراهم نمود امّا ديري نپاييد كه خيانتهاي او در واقعه طبس و همينطور در واگذاري اراضي ميهن اسلامي به دشمن براي مردم روشن گرديد تا اينكه خود مردم او را پس زده و رأيشان را بازپس گرفتند.
گروهكهاي منافقين و ديگر گروههايي چون چريكهاي فدائي خلق گرچه تحركاتي مسلحانه در زمان طاغوت داشتند امّا همين تحركات پراكنده باعث گرديده بود كه تا آستانه انهدام پيش روند، گروهكهايي كه ايدة كمونيستي داشته و وابستگي به بلوك شرق داشتند همچون چريكهاي فدائي خلق و حزب توده بعد از پيروزي انقلاب هم نتوانستند پايگاه مردمي براي خود فراهم كنند و به خاطر ايدههاي كمونيستي دست رد به سينهشان زده شد لكن تا زماني كه دست به توطئه و حركت مسلحانه نزدند امكان و فرصت داشتند چنانچه امام (ره) فرمودند: «بعضي احزابي كه انحرافي هستند،ما آنها را جزء مسلمين هم حساب نميكنيم مع ذلك چون بنابر قيام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهاي سياسي دارند، هم آزادند و هم نشريه دارند به طور آزاد پس بدانيد كه ما اين طور نيست كه با احزاب يا گروههاي ديگر دشمني داشته باشيم.»[5]
گروهك منافقين كه در سال 54 اعلان ايدئولوژي ماركسيستي ميكند و در آن سالها يك تصفيه درون گروهي خونين با نيروهاي مذهبي داشته و ماهيت آنها بر انقلابيون مسلمان معلوم ميگردد و اينان كه تا مرز انهدام و انحلال پيش ميروند بعد از انقلاب با آرم و در لواء مذهب به جذب نيروهاي جوان و هم چنين نفوذ در نهادها و انجمنها و جمعآوري سلاح روي آورده و با ايدئولوژي التقاطي درصدد انحراف جوانان برميآيند لكن با عدم توجه به بنيادهاي مذهبي مردم و نيز فرهنگ و هويت ديني ملت مسلمان ، با تحركات تند و راديكالي فضا را نامساعد نموده و موجبات درگيريهاي خياباني و جنگ مسلحانه را مهيا كردند لذا براي مردم ترديدي باقي نميماند كه آنها نقشي جز عمله استعمار ندارند، در اين مرحله هست امام خمينی (ره) می فرمايند: «باز گذاشتن دست كساني كه قصد توطئه نسبت به اسلام و ملت اسلام دارند خيانت است.»[6] از اين رو آنان با انجام ترورهاي كور و اعلان جنگ مسلحانه و با رو در رو قرار گرفتن در مقابل ملت انقلابي، سرانجامي جز روي آوردن به دامن دشمن بعثي و عاقبتي جز مذلت و بيچارگي نداشتند.
همينطور امام (ره) در جريان آقاي شريعتمداري و خلق مسلمان مجال و فرصتهايي به ايشان دادند و با اينكه سابقة سازش و تأييدات او نسبت به طاغوت معلوم بود هم چنان که ايشان بعد از واقعة 15 خرداد در پاسخ به علماي تبريز ميگويد: ... سعي كنيد به اعليحضرت توهين و بياحترامي ننمائيد من به امام خميني گفتم كه با شاه اين طور رفتار نكن امّا او گوش نداد و به اين روز افتاد.[7]
عليرغم مخالفت ايشان با اصول بنيادين انقلاب و ترتيب دادن توطئه حملة حزب خلق مسلمان به اهالی قم، امام (ره) مردم را طي اعلاميهاي به حفظ آرامش و خودداري از درگيري دعوت نمود و با توصيه صبر به مردم انقلابی ، سعي و تلاش نمود تا به مرجعيت تعرضي واقع نشود، امّا متأسفانه اين فرد با قطبزاده براي مشروعيت دادن كودتايي كه طي آن بايد بيت امام (ره) و محلة جماران نابود ميشد همداستان ميشود و پس از كشف توطئه شخصاً طي يك مصاحبه تلويزيوني، اقرار و اعتراف به خيانت مينمايد و علماي اعلام و خبرگان با اعلان خلع مرجعيت او به پرونده او خاتمه ميدهند.[8]
البته اين جريان و سرانجام آن هشداری بود از امکان سوء استفاده از مذهب که در لواء مقدس مآبی می توانست انجام گيرد كما اينكه امام خميني (ره) در خصوص جريان تحجرگرايان و مقدسنمايان و خطر آنان بدينگونه متذكر ميشوند: «امروز عدهاي با ژست تقدس مآبي چنان تيشه به ريشة دين و انقلاب و نظام ميزنند كه گويي وظيفهاي غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان... كم نيست طلاب عزيز لحظهاي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند.»[9] امام خمينی هم چنين می فرمايند: «اينان با تزويرشان از درون محتواي انقلاب و اسلام را نابود ميكنند اينها با قيافهاي حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بيدين معرفي ميكنند. بايد از شرّ اينها به خدا پناه بريم.»[10]
به موازات تداوم و استمرار حرکت انقلابی مردم با جريان و نيروهايي مواجه هستيم كه به گونههاي متفاوت مواضع خود را ظهور و بروز دادهاند و متأسفانه به علل مختلفي كه پيش از اين برشمرديم برخي از اين نيروها از صحنه انقلاب كنار رفته و يا به ورطه سقوط گام نهاده اند لذا ما تلاش می کنيم تا حدودي به مواردي از اين چند جريان در اين نوشته اشاره نموده و در ضمن بحث به برخورد رهبری انقلاب با آنان بپردازيم.
ب- جريانهاي دهه های بعدی از انقلاب
جريان روشنفكر غربگرا
شيفتگي در مقابل فرهنگ غرب براي طيفهايي از جريان روشنفكري موجب گرديد تا برخی از آنان نسبت به اسلام و آموزههاي آن و مبلغان ديني موضع خصمانهاي دنبال كنند و از آن رو كه اين نظام بر اساس مباني اسلامي و خواست دينی مردم شكل گرفته بود آنان درجهت تضعيف اين مباني گام برداشتند و اصول و مباني معرفتي نظام جمهوري اسلامي را با تئوري قبض و بسط شريعت، تجربه نبوي، پلوراليسم ديني و... مورد هجمه قرار داده و با دست يازي به برخي محافل علمي با شبههافكني و ترجمه فراوان متون غربي در جهت استحالة نيروهاي انقلاب و جدايي مردم از زمامداران و رهبران نظام حرکت کردند البته متأسفانه اين جريان با سوء استفاده از برخی فرصت ها چون محافل دانشگاهی و مطبوعات و رسانه همان هدف استحاله نيروهای انقلاب را دنبال کردند و با تشکيل حلقه کيان و ديگر جمع های محفلی در صدد القاء شبهات و نشر پس مانده های از انديشه های غربی برآمده و در برخی نشريات و محافل با سست نمودن پايه های دينی عده ای از مردم به خصوص قشر جوان ارتجاع مدرن و پشيمانی از انقلاب را القاء کردند و اگر رهنمودها و هدايت های رهبری انقلاب که باعث هشياری نيروهای انقلاب و مردم انقلابی گرديد، نبود ، سرانجام اين انقلاب جز سرانجام انقلاب مشروطه نداشت .
جريان استحاله شده و تجديدنظرطلب
تجديدنظر طلبان همان كساني هستند كه به جرگه و حلقههاي محفلي طيف روشنفكري غربگرا پيوسته و به عنوان دستآموزهاي آنان و به عنوان انقلابيون پشيمان و متأثر از دنياي غرب با سوء استفاده از فضاي پيش آمده و بدون توجه به هويت ديني ميليونها مسلمان و متدين كه در احكام اسلامي پيروي حق مدارانه از مراجع تقليد مينمايد به انكار برخي ضروريات دين روي آوردند و ارزشها و باورهاي ديني و نهادهاي ديني را مورد اهانت و استهزاء قرار دادند، آنان تا حدي پيش رفتند كه امنيت ملي را با هدايت آشوبهاي خياباني مورد تهديد قرار دادند. آنان با تعرض به دادگاهها و عدم تمكين به قانون با انگ دادگاه سياسي درصدد ضايع نمودن حقوق شهروندي برآمده و به دنبال مصونيتهاي فراقانوني بودند كه هشياري مردم و برخورد قاطع مسئولين توانست جلوي آن را بگيرد و نكته قابل توجه در اينجا اين است كه جريان غربگرا همواره سعي و تلاش بر اين داشت، تا نيروهاي تجديدنظر طلب و استحاله شده و برخي انجمنهاي اسلامي مورد نفوذ منافقين در دانشگاهها را به هر نحو شده به افراطيگري و خروج از حاكميت و آشوب بر عليه نظام بكشاند اما با همه فرصتهايي كه داده شد متنبه نشدند تا اينكه هوشياري بيشتر مردم فراهم گردد، چند صباحي نگذشت كه مردم با پيروي از علماي اسلام و روحانيت دلسوز از اين قبيل جريانهاي هتاك روي برتافته و رفته رفته اقبال مردم از آنها کاسته شد ، لکن اين جريان استحاله شده و تجديد نظر طلب در روند انتخابات رياست جمهوری در سال 88 ناکام ماند از اين رو با فتنه انگيزی جنبش سبز تا حد خيال براندازی نظام پيش رفتند که با حماسه نهم دی و حضور و پشتيبانی کم نظير مردم از رهبری انقلاب ، تودهنی محکمی خوردند لذا در اين فتنه انگيزی براي آنها غير از ريختن عرض و آبرو و ناكامي براي بيگانگان حاصلي نبود.
جريان منتظري و مهدي هاشمي
در اين باره آن چه كه بيشتر جلب توجه مينمايد نامه امام (ره) در تيرماه 1362 در خصوص مهدي هاشمي به مجلس خبرگان است كه فرمودند: بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايت پيشگان بيش از هر كس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذي در بيوت شما با چهرههاي صددرصد اسلامي و انقلابي ممكن است خداي نخواسته فاجعه به بار آورد و با يك عمل انحرافي نظام را به انحراف كشانند....»[11]
مهدي هاشمي در نامه خود به آقاي منتظري به همين مطلب معترف بوده و ميگويد: خدا را گواه ميگيريم كه قطع رابطه با نظام رهآورد مجموع حركتهايي بود كه ايشان با زمينهسازي... بزرگ نشان دادن ضعفها و كمبودهاي كشور و ارائه تحليلهاي افراطي و القائات حساب نشده طي چندين ماه انجام داده است.[12] و امام خميني طي نامهاي در 12/7/65 به آقاي منتظري ضمن دادن فرصت و نصايحي به ايشان ميفرمايند: من تأكيد ميكنم كه شما دامن خود را از ارتباط با سيد مهدي پاك كنيد كه اين راه بهتر است ... هيچ عكسالعملي در رسيدگي به امر او از خود نشان ندهيد كه رسيدگي به امر جنايت مورد اتهام، حتمي است...[13]
با نهايت تأسف ايشان پيشنهاد امام (ره) را رد كردند بلكه به گفته خودشان سعي كردند.... خواب را از چشم امام (ره) بگيرند! امام (ره) با عباراتي چون من از شما خواهش ميكنم كه اين كارها را كنار بگذاريد و مشغول كار خود شويد درصدد حفظ در ورطة سقوط بودند اما ايشان با خشونت و گستاخي به امام پاسخ دادند: لا يكلف الله نفساً الا وسعها[14] و بالاخره ايشان به بلندگوي ليبرالها و منافقان تبديل شده و علناًمطالبي خلاف مصلحت نظام در سخنرانيهاي عمومي مطرح ميكردند از جمله «دشمنان ما كه اين جنگ را تحميل كردند آنها پيروز از كار درآمدند!چقدر نيرو از ايران و از دست ما رفت... بايد اينها بررسي شود و ببينيم اگر اشتباهي كردهايم اينها توبه دارد!»[15] امام (ره) هشدار ديگري به ايشان ميدهند: «كساني كه از منافقين و ليبرالها دفاع ميكنند پيش ملت عزيز و شهيد دادة ما راهي ندارند. اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده كه بدون توجه بلندگوي ديگران شدهاند از اين حركات دست برندارند مردم ما آنها را بدون هيچگونه گذشتي طردخواهند كرد.[16] البته همان طوري كه ديديم به همين ختم گرديد .
و سخن آخر اينكه دربارة دو جريان خودي (جامعه روحانيت و مجمع روحانيون و تشكلهاي همسو...) و نيروها و افرادي كه از لحاظ گرايشي به اين دو جريان خودي مربوطند مطالبي را ذيلاً متذكر ميشويم.
اول اينكه؛ امام (ره) فرمودند: اين مسئله روشن است كه بين افراد و جناحهاي موجود وابسته به انقلاب، اگر اختلاف هم باشد صرفاً سياسي است ولو اينكه شكل عقيدتي به آن داده شود. چرا كه همه در اصول با هم مشتركند و به همين خاطر است كه من آنان را تأييد مينمايم. و همينطور مقام معظم رهبري فرمودند: اگر جناحها بيشتر يكديگر را تحمل كنند وجود دو جناح نه تنها مضر نيست بلكه مفيد هم هست.[17]
دوم اينكه؛ مقام معظم رهبري دربارة جناحهاي موجود فرمودند: جناحهاي سياسي بايد موضعشان را مشخص كنند بايد صريحاًنسبت به آن كسي كه با اسلام مخالف است، با انقلاب مخالف است، با راه امام مخالف است، با اساس اسلامي براي اين نظام مخالف است، موضع و مرزهاشان را روشن كنند همين طور در مقابل كساني هم كه علي الظاهر متدينند اما به تحول انقلاب و به اصل انقلاب هيچ اعتقادي ندارند.»[18]
سوم اينكه؛ امام راحل (ره) در توصية ديگري، به جناحها و افراد مربوط به آنها ميفرمايند: «اگر در اين نظام كسي يا گروهي خداي ناكرده، بيجهت در فكر حذف يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد حتماً پيش از آنكه به رقيب يا رقباي خود ضرر بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است.»[19]
چهارم اينكه؛ همانطوري كه به موارد و عواملي چند از بركناري برخي افراد و نيروها بيش از اين متذكر شويم كه از جملةآن عدم رعايت قانونمنداري و عدم حفظ مصلحت نظام و ارزشهاي ديني مردم بود در اين جا هم بايد يادآور شويم كه بنابر آنچه كه امام (ره) فرمودند: «حفظ مصلحت عمومي و اسلام مقدم است بر حفظ مصلحت شخصي.»[20] و «سفارش اين موضوع لازم نيست كه دفاع از اسلام و نظام شوخي بردار نيست و در صورت تخطي هر كسي در هر موقعيت بلافاصله به مردم معرفي خواهد شد.»[21] و اينكه «اگر ميخواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند بپذيريد قانون را.»[22] لكن متأسفانه برخي از نيروهاي و افراد اين معيارها را رعايت ننموده و مصونيتهاي فراقانوني طلب نموده و مصلحت نظام و اسلام را مورد تعرض قرار دادهاند و بدين خاطر برخورد قانوني دادگاهها و همين طور رد صلاحيت برخي افراد معلول همين عوامل بوده كه به آن اشاره كرديم و العاقبة للمتقين.
پی نوشتها:
[1] . روزنامة رسالت، مورخة 27/9/78.
[2] . صحيفة امام، ج 19، ص 66.
[3] . همان، ج 12، ص 348.
[4] . همان، ج 19، ص 151.
[5] . 22/2/60 كلام امام، راه امام، گروهها.
[6] . امام خميني (ره) كلمات قصار، مؤسسة نشر آثار امام ص 30.
[7] . نگاهي كوتاه بر اهم رويدادهاي انقلاب، واحد مطالعات و تحقيقات سازمان تبليغات اسلامي (پائيز 1379)، ص 31.
[8] . همان، ص 34.
[9] . صحيفة امام، ج 21، ص 278.
[10] . همان، ص 278.
[11] . نگاهي كوتاه بر اهم رويدادهاي انقلاب، همان، ص 127.
[12] . همان، ص 133.
[13] . همان، ص 132.
[14] . همان، ص 133.
[15] . همان، ص 137.
[16] . همان، ص 138.
[17] . روزنامةرسالت، موخه 24/2/79، ص 3.
[18] . روزنامةرسالت، مورخه 24/2/79، ص 4.
[19] . نگاهي بر اهم رويدادهاي انقلاب، همان، ص 123.
[20] . كلمات قصار، امام (ره) ، ص31.
[21] . رويدادهاي انقلاب، همان، ص 151.
[22] . كلمات قصار، امام (ره) ، همان، ص 130.
منبع: اندیشه قم