چهارشنبه، 6 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

ظلم چیست و چه گناهانی ظلم هستند؟


پاسخ :
پاسخ اجمالی:
ظلم دو معنا دارد؛ یکی جامع همه رذایل بوده، و شامل ارتکاب هر یک از زشتی‌های شرعی و عقلی است. و دیگری ضرر و اذیت رسانیدن به ‏غیر، از قبیل: کشتن و یا زدن، دشنام و فحش دادن، غیبت کردن، تصرف کردن مال ‏غیر به ناحق و یا غیر اینها از کردار یا گفتاری که باعث اذیت دیگری شود. بنابر این، ظالم به کسى می‌گویند که خود را به سپاس‌گزارى از نعمت‌هاى بی‌شمار الهى و مراعات تکالیف شرعى ملزم نمی‌داند و در برابر توانایی‌ها و استعدادهایش مسئولیتى‏ احساس نمی‌کند و از سویى حقوق دیگران را نیز پایمال می‌کند.
در نگاهی کلی، هر گناه خود مصداقی از ظلم است؛ اما در مقام تعیین مصداق، آیات و روایات به ظلم بودن برخی گناهان مانند: شرک، مراعات نکردن حدود الهی، دوستی با دشمنان دین خدا، گرفتن ربا و ... تصریح نموده‌اند.

پاسخ تفصیلی:
«ظلم‏» در لغت، به معنای ‏کار بی‌جا انجام دادن،[1] و خروج از حد میانه‌روی[2] است. ظلم به این معنا، جامع همه رذایل، و ارتکاب هر یک از زشتی‌های شرعی و عقلی را شامل است. و این، ظلم به معنای اعم است.[3]
برای ظلم، معنای دیگری نیز وجود دارد که عبارت است از: ضرر و اذیت رسانیدن به ‏غیر، از قبیل: کشتن و یا زدن، دشنام و فحش دادن، غیبت کردن، تصرف کردن مال ‏غیر به ناحق و یا غیر اینها از کردار یا گفتاری که باعث اذیت دیگری شود. و این، ظلم به معنای اخص است.[4] بیشتر آنچه در آیات و روایات، و عرف مردم ذکر می‌شود این معنا مراد است. پس اصطلاح معروف «ظلم‏» به معناى رعایت نکردن حق است. در این تعریف، حق جایگاهى محورى دارد. علماى اخلاق، ظلم‏ را به اعتبار کسانی‌که هر یک به ‏نوعى حقى بر انسان دارند، به انواعى تقسیم کرده‌اند: ظلم‏ به خدا، ظلم‏ به خود و ظلم‏ به دیگران. ظلم‏ در تمام این موارد، به معناى عدم مراعات حقوقى است که انسان در برابر آنها مسئول است.
بنابراین ظالم به کسى می‌گویند که خود را به سپاس‌گزارى از نعمت‌هاى بی‌شمار الهى و مراعات تکالیف شرعى ملزم نمی‌داند و در برابر توانایی‌ها و استعدادهایش مسئولیتى‏ احساس نمی‌کند و از سویى حقوق دیگران را نیز پایمال می‌کند.[5]
ظلم از گناهان کبیره، و عذاب آن اشد، و ندامت آن بیشتر، و وبال آن بالاتر است.[6] در قرآن بر ظالمان لعن شدید وارد شده، و در روایات متواتر مذمت و نکوهش عظیم و تهدید بر آن ثابت است. و اگر هیچ تهدیدی بر آن نباشد، همین آیات مبارکه برای ‏ظالمان کافی است: «گمان مبر که خدا، از آنچه ظالمان انجام می‌دهند، غافل است! [نه، بلکه کیفر] آنها را براى روزى تأخیر انداخته است که چشم‌ها در آن [به خاطر ترس و وحشت] از حرکت بازمی‌ایستد».[7] و «آنها که ستم کردند به زودى می‌دانند که بازگشتشان به کجاست!».[8]
در واقع ظلم، ناشى از سرپیچى قوا از اطاعت عقل است که در نتیجه آن، بینش‌ها، گرایش‌ها، عواطف و احساسات انسان سمت‌وسوى دیگرى می‌یابد. با ادامه یافتن این روند، حکومت صالح عقل، ضعیف و سرنگون می‌گردد و در مقیاسى وسیع‌تر جامعه را نیز فرامی‌گیرد.[9]
یکى از مهم‌ترین علل ظلم، ضعف ایمان و باورهاى دینى است. بی‌گمان باور نداشتن به غیب و حیات اخروى و حساب‌رسى و پاداش نیک و بد اعمال، موجب جرئت بر ستمگرى می‌گردد. مدیریت ناصحیح قواى انسانى و تسلط ناکافى بر کنترل خواهش‌هاى نفسانى نیز یکى دیگر از اسباب تعدى، بلکه شایع‌ترین آنها است. هنگامی که انسان نتواند نفس زیادت‌خواه را تربیت و مدیریت کند، به ‏ناچار براى ارضاى آن از حد خویش تجاوز می‌کند و حقوق دیگران را زیرپا می‌نهد. مثلاً انسان حریصی که به مال دیگران چشم می‌دوزد، یا فردى که خُلق و خُوى تند و نامهربانى دارد و یا شهوت‌ران هرزه‌اى که اسیر نفس سرکش خویش است، همه در معرض ستمگرى قرار دارند و امنیت اخلاقى جامعه را تهدید می‌کنند. شاید از همین‌رو است که قدرت یا ثروت را از اسباب ظلم به ‌شمار آورده‌اند. به ‏واقع انسان نادان و ناساخته بجاى استفاده صحیح از این نعمت‌هاى بزرگ، آنها را در مسیر کفران و ناسپاسی به ‌کار می‌گیرد.[10]
با توجه به مقدمه‌ای که ذکر شد باید گفت؛ هر گناه، خود مصداقی از ظلم است، ولی در آیات و روایات به صراحت برخی از گناهان از مصادیق ظلم شمرده شده‌اند، که برای نمونه به چند مورد اشاره می‌شود:
1. تجاوز از حدود و قوانین الهی و مراعات نکردن آنها، ظلم است. در قرآن کریم می‌خوانیم: «و هر کس از حدود الهى تجاوز کند به خویشتن ستم کرده است».[11]
2. کسی پس از گناه، توبه نکند و گناه خود را ادامه دهد، این کار او ظلم است؛ چنانچه خدای تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!».[12]
3. قرآن دوستی با دشمنان دین خدا، را ظلم می‌داند: «تنها شما را از دوستى و رابطه با کسانى نهى می‌کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند یا به بیرون‌راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است!».[13]
4. سر پیچى کردن از انفاق واجب، ظلم است؛ «‏اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از آنچه به شما روزى داده‌ایم، انفاق کنید! پیش از آن‌که روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است [تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید]، و نه دوستى [و رفاقت‌هاى مادى سودى دارد]، و نه شفاعت [زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.] و کافران، خود ستمگرند [هم به خودشان ستم می‌کنند، هم به دیگران]».[14] ذیل آیه دلالت دارد بر این‌که سرپیچى کردن از انفاق، کفر و ظلم است.[15] البته این تنها در انفاقات واجب، تصوّر می‌شود.[16]
5. گرفتن ربا ظلم است: در قرآن کریم بعد از نکوهش ربا[17] می‌خوانیم: «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید، و آنچه از [مطالبات] ربا باقى مانده، رها کنید اگر ایمان دارید! اگر [چنین] نمی‌کنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایه‌هاى شما، از آنِ شماست [اصل سرمایه، بدون سود] نه ستم می‌کنید، و نه بر شما ستم وارد می‌شود».[18] این آیه دلالت دارد بر این‌که اولاً رباخوار ملکیتش نسبت به اصل مال امضا شده و ثانیاً گرفتن ربا ظلم است و برای این‌که ظلم نکند، ربا نگیرد.[19]‏
6. تکذیب و دروغ پنداشتن آیات الهى؛ گناه و ظلم است: «و کسانى که پیش از آنها بودند آیات پروردگارشان را تکذیب کردند ما هم به خاطر گناهانشان، آنها را هلاک کردیم، و فرعونیان را غرق نمودیم و همه آنها ظالم [و ستمگر] بودند».[20]
7. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «کوتاهی و تأخیر در بدهکاری که توانایی پرداخت آن‌را دارد، ولی نمی‌پردازد، ظلم است. اگر ندارى با زبان خوش رضایتش را فراهم کن، و مهلت بگیر، با لطف و مدارا بازش گردانى، نه این‌که هم مالش را ندهى هم با او بدرفتارى کنى، که این پستى و فرومایگى است».[21]
8. امام ‏على(ع) می‌فرماید: «انسان ظالم سه نشانه دارد: مافوق خویش را نافرمانى می‌کند؛ به زیردستانش زور می‌گوید و با ستمکاران همراهى می‌کند».[22] در این روایت، حضرت علی(ع) ضمن برشمردن نشانه‌هاى ظالم به برخى از بارزترین مصادیق آن نیز اشاره کرده است.
9. امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «آگاه باشید، ظلم بر سه ‏گونه است: ظلمى که هرگز بخشیده نمی‌شود و ظلمى که بدون مجازات نیست و ظلمى که [قابل بخشش است و] از آن بازخواست نمی‌شود. اما ظلمى که بخشیده نمی‌شود، شرک به خدا است. [البته در صورتى که انسان بدون توبه بمیرد] چنان‌که خداوند می‌فرماید: قطعاً خداوند شرک به خود را نمی‌بخشد.[23] اما ظلمى که بخشیده می‌شود، ظلمى است که انسان با گناهان صغیره، به خود کرده است. و اما ظلمى که بدون مجازات نمی‌ماند، ظلم بعضى از بندگان به بعضى دیگر است که کیفر و قصاص در این مورد بسیار سخت است، و این ظلم فقط مجروح ساختن با کارد و یا زدن با تازیانه نیست، بلکه چیزى است که این‌‏گونه مجازات‌ها در برابرش کوچک است».[24]

پی نوشتها:
[1]. ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج 2، ص 934، دار العلم للملایین‏، بیروت، چاپ اول؛ ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 14، ص 274، دار احیاء التراث العربی‏، بیروت، چاپ اول؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 12، ص 373، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج ‏17، ص 448، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1414ق.‌
[3]. نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص 475، هجرت، قم، چاپ ششم، 1378ش.
[4]. همان، ص 476؛ ر.ک: بن حمید، صالح‏، موسوعة النضرة النعیم فى مکارم اخلاق الرسول الکریم(ص)‏، ج ‏10، ص 4871 – 4872، دار الوسیله‏، جده، چاپ چهارم.
[5]. علیزاده، مهدى‏، اخلاق اسلامى (مبانى و مفاهیم)‏، ص 212 – 213، دفتر نشر معارف‏، قم، چاپ اول، 1389ش.
[6]. معراج السعادة، ص 476.
[7]. «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فیهِ الْأَبْصارُ»؛ ابراهیم، 42.
[8]. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون»؛ شعراء، 227.‏
[9]. اخلاق اسلامى (مبانى و مفاهیم)، ص 214.
[10]. همان، ص 214 – 215.
[11]. طلاق، 1. «وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَه‏».
[12]. حجرات، 11. «وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ».
[13]. ممتحنه، 9. «إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ».
[14]. بقره، 254.
[15]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج ‏1، ص 250، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 323، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[16]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 258، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[17]. بقره، 275.
[18]. بقره، 278 – 279.
[19]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 423.
[20]. انفال، 54.
[21]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 267، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
[22]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، ص 536، حکمت 350، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[23]. نساء، 48: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ‏».
[24]. نهج البلاغة، ص 255، خطبه 176.
منبع: www.islamquest.net


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.