يکشنبه، 17 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آیا در آیات قرآن به تاریخ و اهمیت تاریخ نویسی اشاره شده است؟


پاسخ :
پاسخ اجمالی:
نقل بخش‏هاى مهم تاریخ و آگاهى دادن به آن، یکى از شیوه‏هاى تربیتى قرآن است که در مناسبت های متعدد به آن پرداخته است، از جمله مواردی که در قرآن بسیار روی آن تکیه شده سرگذشت پیامبران (ع) است که به برخی از آن اشاره می نماییم:
1. «نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُل‏،[1] هر خبرى از اخبار پیامبران را برایت حکایت مى‏کنیم‏.
2. "وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْک"‏ [2]پیش از تو پیامبرانى فرستاده‏ایم. داستان بعضى را برایت گفته‏ایم و داستان بعضى را نگفته‏ایم‏.
3. وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْک،‏[3] و پیامبرانى که پیش از این داستان هاشان را براى تو گفته‏ایم و آنان که داستان هاشان را براى تو نگفته‏ ایم‏.
4. لَقَدْ کانَ فی‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدیثاً یُفْتَرى‏ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.[4] در داستان هایشان خردمندان را عبرتى است. این داستانى برساخته نیست، بلکه تصدیق سخن پیشینیان و تفصیل هر چیزى است و براى آنها که ایمان آورده‏اند هدایت است و رحمت.

پاسخ تفصیلی:
نقل بخش‏هاى مهم تاریخ و آگاهى دادن به آن، یکى از شیوه‏هاى تربیتى است که قرآن نیز در مناسبت های متعددی به نقل آن پرداخته است، از جمله مواردی که در قرآن بسیار روی آن تکیه شده سرگذشت پیامبران (ع) است؛ زیرا بیان سرگذشت پیامبران (ع) بار تربیتى دارد داستان‏هاى قرآنى، برگزیده‏اى از سرگذشت زندگانى انبیا(ع) است.
داستان‏هاى قرآنى هدف دار است، نه وسیله سرگرمى و یا اغفال. در نقل داستان باید آن فرازهایى مورد توجّه قرار گیرد که داراى بار ارزشى است. بهترین داستان آن است که مایه آرامش خاطر باشد. همه داستان‏هاى قرآنى حقیقت دارد و با نوعى برهان و دلیلِ قابل قبول همراه است.[5]
آیات فراوانی در قرآن پیرامون تاریخ و اهمیت آن وجود دارد که به برخی از آن اشاره می نماییم:
1. «نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُل‏،[6] هر خبرى از اخبار پیامبران را برایت حکایت مى‏کنیم‏.
2. "وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْک"‏ [7]پیش از تو پیامبرانى فرستاده‏ایم. داستان بعضى را برایت گفته‏ایم و داستان بعضى را نگفته‏ایم‏.
3. وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْک،‏[8] و پیامبرانى که پیش از این داستان هاشان را براى تو گفته‏ایم و آنان که داستان هاشان را براى تو نگفته‏ایم‏.
4. لَقَدْ کانَ فی‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدیثاً یُفْتَرى‏ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.[9] در داستان هایشان خردمندان را عبرتى است. این داستانى برساخته نیست، بلکه تصدیق سخن پیشینیان و تفصیل هر چیزى است و براى آنها که ایمان آورده‏اند هدایت است و رحمت.
و آیات دیگر ... .
البته مشاهده آثار گذشتگان و اقوامى که بر اثر پشت پا زدن به حقایق راه فنا و نابودى را پیمودند، تاثیرش بسیار بیشتر از مطالعه تاریخ آنها در کتاب ها است؛ زیرا این آثار حقیقت را محسوس و قابل لمس مى‏سازد.
شاید به خاطر همین است که جمله انظروا (نگاه کنید) را در آیه »قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ»[10]به کار برده نه" تفکروا" (بیندیشید).[11]
لذا در چندین آیه به مسئله گردش و سیاحت در زمین اشاره شده است.
1-" قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ"[12]، بگو بروید در روى زمین گردش کنید سپس بنگرید عاقبت و سرانجام گناهکاران چگونه بوده است.
2-" قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ"[13] بگو در زمین سیر کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را بوجود آورده است.
3-" أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها ..."[14] این آیه مى‏گوید: این جهانگردى معنوى و سیر در ارض قلب انسان را دانا و چشم انسان را بینا و گوش او را شنوا مى‏گرداند، و از خمودى و جمود، رهایى مى‏بخشد.

پی نوشتها:
[1] هود، 120.
[2] غافر، 87.
[3] نساء، 164.
[4] یوسف، 111.
[5] قرائتى، محسن، تفسیر نور، ج ‏5، ص 398، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن - تهران، چاپ یازدهم، 1383 ش.
[6] هود، 120.
[7] غافر، 87.
[8] نساء، 164.
[9] یوسف، 111.
[10] انعام، 11.
[11] مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏5، ص 163، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، 1374 ش..
[12] نمل 71.
[13] عنکبوت، 20.
[14] حج، 46.
منبع: www.islamquest.net


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.