پرسش :
کسانی که با هیچ دین الاهی و راه تشیع آشنایی ندارند و رسیدن به سعادت تنها از راه تشیع است آیا این موضوع با عدل الاهی منافات ندارد؟
پاسخ :
شرح پرسش:
در زمان فعلی هستند کسانی که در این دنیای پهناور با هیچ دین الهی آشنایی ندارند و البته امکانات آشنایی را هم ندارند چه رسد به تعالیم شیعه. حال اگر بپذیریم که رسیدن به سعادت تنها از راه تشیع است و یا بپذیریم که شیعه از دیگر مسلکها سعادتمندتر است آیا این موضوع با عدل الاهی منافات ندارد؟
پاسخ اجمالی:
یقیناً خداوند به کسی ظلم نخواهد نمود و برای افرادی که به هر دلیل نتوانسته اند به تعالیم آسمانی خداوند آشنایی یابند، با تأکید بر حقانیت مکتب تشیع، راه رسیدن به سعادت بسته نبوده و آنان نیز با رعایت اصول فطری بشری و عدالت، می توانند طبق شرایطی وارد بهشت شده و از نعمت خداوند بهرهمند شوند و تنها کسانی مستحق عذاب دوزخند که با وجود دانش و آگاهی، حقیقت را نپذیرفته و نسبت به آن عناد و لجاجت می ورزند.
پاسخ تفصیلی:
پرسش شما در دو بخش ارزیابی می شود:
الف– آیا مذهب شیعه بر حق بوده و سعادت انسان ها را تأمین می نماید؟
ب – آیا انحصار راه حق به مذهب شیعه، با توجه به مواردی که بیان نمودید، با عدالت خداوند سازگار خواهد بود؟
در ارتباط با بخش اول، باید بیان داشت که برای دریافت تمام آموزههای یک دین و ایدئولوژی، باید فرصت فراوانی در نظر گرفت و با مطالعه و پرسش و پاسخ در یکایک موضوعات طرح شده در آن و تطبیق آنها با سایر مذاهب، به حقانیت چنین مذهبی پی برد. برای آگاهی بیشتر، به کتاب های مفصلی که در این ارتباط به رشته تحریر درآمده، مراجعه نمایید.
اما با توجه به اینکه از نحوه پرسشتان چنین استفاده میشود که نسبت به بخش اول؛ یعنی حقانیت شیعه؛ تردیدی نداشته و بیشترین ابهامتان در ارتباط با بخش دوم است، مطالب مختصری را در این زمینه در اختیارتان قرار خواهیم داد:
در این راستا، ابتدا باید بخش دوم پرسشتان را نیز در چهار قسمت جداگانه، مورد مطالعه قرار دهیم:
1 – عدالت خداوند به چه معنا است؟
2 – آیا حقانیت یک مذهب، مخالف عدل خداوند است؟
3 – آیا مسیر سعادت، تنها منحصر به مذهب شیعه است؟
4 – رفتار خداوند با افرادی که پیرو مذهب شیعه نیستند، چگونه است؟
به همین ترتیب به تحلیل این موارد چهارگانه می پردازیم:
1 – در مورد اول باید گفت که عدالت خداوند در این زمینه، به معنای آن است که پروردگار حکیم، هر شخصی را با توجه به دانش و امکاناتی که در اختیار او قرار داده، مورد بازخواست قرار خواهد داد و طبیعتاً اگر دو نفر با شرایط کاملاً مساوی، یکی مسیر حق و دیگری مسیر باطل را در پیش گیرد، جایگاه آنان در مقام پاداش، برابر نخواهد بود و طبیعتاً با این بیان، موقعیت اشخاصی که با داشتن آگاهی از حق، آن را انکار نمایند با افرادی که پیام حق به آنان نرسیده، و به همین دلیل، مذهب حق را انتخاب ننمودند، کاملاً متفاوت بوده و هر یک از آنان باید بگونه ای متفاوت از دیگری، پاسخگوی کردار خویش باشند. لطفاً در آیات ذیل دقت نموده، تا ملاحظه فرمایید که چنین برداشتی، برگرفته از تعالیم قرآن کریم است:
اول: ما هیچ شخصی را عذاب نخواهیم نمود، مگر آنکه راهنما و رسولی از قبل برای او فرستاده باشیم [1] .
دوم: شخصی که بعد از واضح شدن حق، با پیامبر(ص) به ستیز برخیزد و راهی غیر از مسیر افراد با ایمان را انتخاب نماید، او را (در این دنیا) آزاد گذاشته، اما جهنم جایگاه او بوده و چه جای بدی را انتخاب نموده! [2] .
سوم: اشخاصی که بعد از واضح شدن حق، از آن روی برگرداندند، یقیناً شیطان، آنان را بدین کار واداشته و آنان را دچار آرزوهای دور و دراز نموده است [3] .
چهارم: و ما تکالیف اشخاص را جز به اندازه توانایی آنان در نظر نگرفتهایم و نزد ما کتابی گویا به حق است و یقیناً آنها مورد ظلم و ستم واقع نخواهند شد. [4]
آیاتی از این دست بسیارند که نشانگر این اصل کلی اسلامی می باشند که تنها افرادی مورد بازخواست قرار می گیرند که حقیقت برای آنان آشکار شده و با این وجود، به مخالفت با آن برمی خیزند و بدیهی است که مجازات این گونه افراد، با عدالت الاهی منافاتی نخواهد داشت، به عقیده ما، برخورد خداوند با آن بخشی از غیر شیعیان که به هر دلیل نتوانسته اند به حقیقت دست یابند، متفاوت با آن گروه افراد لجوج و معاند میباشد که در قسمتهای بعد، بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
2 – بدیهی است که امکان ندارد دو ایده و تفکر متفاوت و گاهی کاملاً متضاد بتوانند هر دو ارائه دهنده کامل حقیقت واحد باشند و عقیده به این موضوع همانند آن است که بگوییم دو جاده و مسیر غیر همجهت، در نهایت به یک مقصد خواهند رسید!. البته باید بدانیم که ممکن است برخی آموزه های هر مکتبی؛ حتی مکاتب غیر الاهی؛ مطابق با بخشی از حقیقت باشد.
بر این اساس، اگر خداوند بیان نماید که هیچ مذهبی بر مذهب دیگر برتری نداشته و یا اینکه هر شخصی میتواند بدون جستجو و تحقیق، پیرو هر مکتبی گردد و صرف نظر از حق و باطل بودن این مکتب، سعادت کاملش نیز با آن تضمین شود، چنین بیانی میتواند با عدالت خداوند ناسازگار باشد، چون در این صورت، افرادی که با تلاش خود، راه حق را دنبال مینمایند، با اشخاصی که آگاهانه در مسیری خلاف حق قدم برمیدارند، از ارزش و اعتباری یکسان برخوردار خواهند شد و چنین موضوعی، خلاف انصاف و عدالت است.
به همین دلیل، اگر ما اعتقاد به حقانیت کامل مکتبمان؛ که آن را کاملتر از سایر عقاید میدانیم؛ داشته باشیم، سخنی بر خلاف عدالت خداوند بر زبان نیاوردهایم، اما اینکه تکلیف آنانی که به این حقیقت دست نیافتهاند، چیست؟ موضوعی جدا از حقانیت شیعه بوده و بر این اساس، جداگانه به بررسی آن خواهیم پرداخت .
3 – هر چند معتقدیم که مذهب شیعه، کاملترین مکتب بوده و انتخاب آگاهانه به همراه عمل به دستورات آن، میتواند زمینه سعادت کامل انسان ها را فراهم نماید، اما با بررسی تعالیم سایر مکاتب نیز درمییابیم که برخی از این تعالیم، با آموزه های شیعه منافاتی نداشته، بلکه مواردی وجود دارند که تقریباً تمام مکاتب موجود، آن را پذیرفته اند و به عبارتی، چون این موضوعات در فطرت تمام بشر وجود دارند، هیچ مکتبی نمیتواند آنها را انکار نماید. اعتقاد به لزوم وفای به عهد و یا نیکی به پدر و مادر، زشتی ظلم و ستم و سرقت و موارد مشابه دیگری را میتوان از این دسته تعالیم در نظر گرفت. بیان این نکته نیز لازم است که امامان شیعه(ع)، به ما چنین آموختهاند که خداوند برای تنظیم رفتار انسان ها، دو معیار اساسی مشخص نموده که یکی از آنها به نام عقل در درون هر انسانی قرار داشته و معیار دیگر نیز که جنبه بیرونی دارد، تعالیم پیامبران و امامان میباشد [5] و هر چه عقل انسان بیشتر باشد، تمایل به پیروی از انبیاء نیز در او بیشتر خواهد شد و میتوان گفت یافته های عقلی که جدا از پیشداوری ها باشد با تعالیم دینی در یک راستا می باشند [6] و طبیعتاً انسان ها با قدرت خداداد عقل میتوانند؛حتی بر فرض اینکه دینی وجود نداشته باشد؛ بسیاری از خوبیها و زشتیها را تشخیص داده و به مقتضای آن رفتار نمایند و به بخشی از سعادت دستیابند.
به عبارتی، ما شیعه را کاملترین مکتب میدانیم، اما معتقد نیستیم که اگر کسی به این مکتب دست نیافت نمیتواند به هیچ مرحله ای از سعادتمندی برسد چون یکی از اعتقادات ما این است که عقل انسان ها به تنهایی میتواند تشخیص دهنده بسیاری از مسائل بوده و نیز در تعالیمی که به صورت ناقص و گاه تحریف شده، از پیامبران گذشته باقیمانده، مواردی وجود دارد که غیر شیعیان نیز میتوانند با کمک آنها، تا حدودی به مسیر حق نزدیک شوند. خداوند در قرآن کریم، برخی مسیحیان را ستایش نموده، به دلیل آنکه آنان از صفات نیکی؛ همانند تواضع؛ برخوردار بوده اند [7] و همین ویژگی مثبت به آنها اجازه میداد که در صورت روشن شدن حقانیت اسلام، از آن پیروی نمایند.
نتیجه نهایی این بخش، آن است که نمی توانیم افرادی را که با وجود آگاهی از حقانیت شیعه، با آن مخالفت می نمایند، در هیچ مرحلهای از سعادت بپنداریم، اما به نظر ما، اشخاصی وجود دارند که پیروی ننمودن آنها از این مکتب، به دلیل لجاجت و عناد و تکبر نبوده، بلکه به دلایلی نتوانسته اند به چند و چون این مذهب آگاهی یابند. این افراد، در صورت عمل به اصول فطری بشری و نیز تلاش برای رسیدن به حق، می توانند دارای سرانجام نیکی باشند و به تعبیر امام پنجم(ع)، معیار در حسابرسی افراد در روز قیامت، مقدار عقل و دانشی است که در دنیا به آنان عطا شده [8] و این معیاری عادلانه در سعادتمندتر بودن افراد است و خدا بیش از آن، چیزی از بشر نخواهد خواست که در بخش چهارم، این موضوع را بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهیم داد:
4 – اما اینکه عاقبت کار غیر شیعیان چه خواهد شد و آنان در آخرت، چه جایگاهی خواهند داشت؟ این پرسش، موضوع جدیدی نبوده و در زمان امامان(ع) نیز مورد سؤال قرار میگرفته است و روایاتی نیز در این ارتباط نقل شده است.
با بررسی آیات و روایات میتوانیم، اینگونه اشخاص را به سه گروه کلی تقسیم نماییم:
گروه اول: اشخاصی که علاوه بر شیعه نبودن؛ چه به دلیل نداشتن آگاهی و چه به دلیل تکبر و عناد، اصول کلی فطری مورد پذیرش نوع بشر را نیز زیر پا میگذارند. این افراد، علاوه بر آنکه نتوانسته و یا نخواستهاند پیرو راهبران الاهی باشند و این معیار بیرونی سنجش اعمال را مدنظر داشته باشند، به معیار درونی عقل نیز که از دیگر نعمت های خداوند است، توجهی ننمودهاند، پس ظاهراً نمیتوان امیدی برای نجاتشان داشت.
گروه دوم: افرادی که به حقانیت شیعه آگاهند، ولی تکبر و لجاجت و یا ترس از دست دادن موقعیت، مانع آن میشود که آنان از حق پیروی نمایند.
چنین افرادی، به تعبیر پیشوای عابدان، امام سجاد(ع)، حتی اگر صدها سال با زبان روزه در کنار کعبه به عبادت برخیزند، اعمالشان سودی به آنان نخواهد بخشید [9] ! دلیل چنین موضوعی نیز واضح و روشن است، زیرا عبادتی سود خواهد داشت که برای خدا باشد و اشخاصی که با علم به حقیقتی، آن را انکار می نمایند، مطمئناً در صدد جلب رضایت خدا نبوده، بلکه در اعماق دلشان، مقاصدی دنیوی و مادی را دنبال می نمایند! رهبر فقید انقلاب؛ امام خمینی؛ در وصیت نامه خود و بعد از بیان حدیث ثقلین که یکی از دلایل حقانیت تشیع است، این موضوع را چنین خاطر نشان نمودند که:"اگر عذری برای جاهلان بیخبر باشد، برای علمای مذاهب نیست [10] ". البته عدالت خداوند در ارتباط با پاداش برخی اعمال نیک این دسته افراد، این گونه متجلی میشود که در همین زندگی دنیا، برخی سختیها؛ همانند سکرات مرگ؛ را از آنان دور نموده و آنها را به برخی خواسته های خود خواهد رساند، تا دیگر مستحق پاداشی در روز قیامت نباشند [11] .
گروه سوم: گروهی هستند که به تشیع نگرویده اند، اما دلیل آن، عناد و لجبازی نبوده، بلکه تنها به آن دلیل که شرایطشان بگونه ای نبوده تا بتوانند تحقیق لازم را در این مورد انجام دهند و یا انجام دادند ولی به آن نرسیدند و به عبارتی دچار ضعف فرهنگی بوده اند. بسیاری از این افراد در زندگی عادی خود، دست کم اصول فطری بشری را رعایت نموده و از ظلم و ستم به دیگران خودداری می نمایند. باید بدانیم که قسمت عمده غیر شیعیان نیز از این گروه میباشند و پرسش شما نیز به همین افراد مرتبط میشود و ابهامتان نیز منطقی و صحیح بوده که چگونه خداوند عادل، می تواند نسبت به آنان رفتار ناعادلانه ای داشته و آنان را از سعادت محروم نموده و یا وارد دوزخ نماید؟!
در پاسخ باید گفت که در فرهنگ شیعه، از این دسته از افراد با نامهای مختلفی همچون"مستضعفان"،"اصحاب اعراف" و یا"امیدواران به رحمت خداوندی" و ... نام برده میشود و طبق عقیده ما که برگرفته از بیانات پیشوایانمان است، این گروه، لزوماً وارد دوزخ نمیشوند و راه سعادتمندی؛ به طور کامل؛ بر آنان بسته نیست. از امامان معصوم(ع)، در همین مورد، روایاتی نقل شده که به دو مورد آن اشاره می
نماییم:
مورد اول: زراره نقل مینماید که از امام باقر(ع) پرسیدم که مستضعف کیست؟ ایشان پاسخ فرمودند که او شخصی است که نه تصمیم جدی بر کفر دارد، تا بتوانیم او را کافر بنامیم و نه راه ایمان برای او مشخص شده و به عبارتی نه توانایی ایمان آوردن را دارد و نه توانایی کفر ورزیدن را اینان گروه اطفالند، و آن قسم مردان و زنانى که عقلى همانند عقل کودکان دارند نیز از این گروهند قلم تکلیف از چنین افرادی برداشته شده است [12] . و در جایی دیگر، امام پنجم(ع) خطاب به همان راوی میفرماید که: خداوند میتواند با رحمت خود، مستضعفان را وارد بهشت نموده و یا به دلیل گناهانشان، آنها را روانه دوزخ نماید ولی بهر حال، ظلم و ستمی به آنان نخواهد نمود(و پاداشی مناسب با رفتار و کردارشان به آنان خواهد داد) [13] .
مورد دوم: گروهی از افراد برجسته شیعه به امام پنجم(ع) عرض نمودند که ما هر شخصی که بر عقیده ما باشد را دوست داشته و از هر فردی که اینگونه نباشد، بیزاری میجوییم! امام با استناد به آیهای از قرآن کریم، شیوه آنان را مورد نقد قرار داده و فرمودند که در میان غیر شیعیان، افراد مستضعفی وجود دارند که امید به رحمت خداوند دارند و ... . [14]
این گونه روایات به اندازهای متواتر و فراوان است که برای برخی شیعیان در زمان امامان(ع)، این ابهام به وجود آمده بود که اگر هم ما و هم آنها وارد بهشت میشویم، پس تفاوتمان چیست؟! [15] پاسخ چنین ابهامی هم این است که بهشت، دارای مراتب و منازلی است و هر شخصی؛ بر حسب عملکرد خود؛ در یکی از این منازل جای میگیرد و مطمئناً جایگاه دانایان و بیخبران، یکسان نخواهد بود [16] .
به هر حال، باید بدانیم که رحمت خداوند، آن چنان گسترده است که به تعبیر مولای متقیان در دعای کمیل، اگر خداوند قسم نخورده و تصمیم جدی نداشت که جهنم را محل مجازات کافران گناهکار و حبسی ابدی برای معاندان لجباز قرار دهد، جهنم را نیز خنک و آرام قرار میداد و هیچ شخصی را وارد آن نمینمود [17] ، ولی چون وجود جهنم نیز برای رعایت عدالت لازم بوده و خداوند از ابتدا نیز هشدار داده که مؤمنان و فاسقان، به یک شیوه پاداش داده نمیشوند [18] ، نمیتوان آن را خلاف رحمت و عدالت خداوند دانست.
با آرزوی توفیق، امیدواریم که با توضیحات فوق، ابهامتان در این زمینه برطرف شده باشد.
پی نوشتها:
[1] - اسراء 15(و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا)
[2] - نساء 115(و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین لهم الهدی ....)
[3] - محمد 25.
[4] - مومنون، 62.
[5] - حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 15، ص 206، روایت 20291، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق.
[6] - همان ، ج 15، ص 204، روایت 20287.
[7] - مائده، 82.
[8] - حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 1، ص 40، روایت 64.
[9] - همان، ج 1، ص 122، روایت 308.
[10] - صحیف ه امام، ج 21، ص 394.
[11] - مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 6، ص 152، روایت 6، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.
[12] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 404، روایت 1، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه ش.
[13] - همان، ج 2، ص 408، روایت 1.
[14] - همان، ج 2، ص 382، روایت 3.
[15] - همان، ج 2، ص 406، روایت 2.
[16] - زمر، 9.
[17] - لولا اقسمت ان تملاها من الکافرین ...و ان تخلد فیها المعاندین لجعلت النار کلها بردا و سلاما....
[18] - سجده، 18.
منبع: www.islamquest.net
شرح پرسش:
در زمان فعلی هستند کسانی که در این دنیای پهناور با هیچ دین الهی آشنایی ندارند و البته امکانات آشنایی را هم ندارند چه رسد به تعالیم شیعه. حال اگر بپذیریم که رسیدن به سعادت تنها از راه تشیع است و یا بپذیریم که شیعه از دیگر مسلکها سعادتمندتر است آیا این موضوع با عدل الاهی منافات ندارد؟
پاسخ اجمالی:
یقیناً خداوند به کسی ظلم نخواهد نمود و برای افرادی که به هر دلیل نتوانسته اند به تعالیم آسمانی خداوند آشنایی یابند، با تأکید بر حقانیت مکتب تشیع، راه رسیدن به سعادت بسته نبوده و آنان نیز با رعایت اصول فطری بشری و عدالت، می توانند طبق شرایطی وارد بهشت شده و از نعمت خداوند بهرهمند شوند و تنها کسانی مستحق عذاب دوزخند که با وجود دانش و آگاهی، حقیقت را نپذیرفته و نسبت به آن عناد و لجاجت می ورزند.
پاسخ تفصیلی:
پرسش شما در دو بخش ارزیابی می شود:
الف– آیا مذهب شیعه بر حق بوده و سعادت انسان ها را تأمین می نماید؟
ب – آیا انحصار راه حق به مذهب شیعه، با توجه به مواردی که بیان نمودید، با عدالت خداوند سازگار خواهد بود؟
در ارتباط با بخش اول، باید بیان داشت که برای دریافت تمام آموزههای یک دین و ایدئولوژی، باید فرصت فراوانی در نظر گرفت و با مطالعه و پرسش و پاسخ در یکایک موضوعات طرح شده در آن و تطبیق آنها با سایر مذاهب، به حقانیت چنین مذهبی پی برد. برای آگاهی بیشتر، به کتاب های مفصلی که در این ارتباط به رشته تحریر درآمده، مراجعه نمایید.
اما با توجه به اینکه از نحوه پرسشتان چنین استفاده میشود که نسبت به بخش اول؛ یعنی حقانیت شیعه؛ تردیدی نداشته و بیشترین ابهامتان در ارتباط با بخش دوم است، مطالب مختصری را در این زمینه در اختیارتان قرار خواهیم داد:
در این راستا، ابتدا باید بخش دوم پرسشتان را نیز در چهار قسمت جداگانه، مورد مطالعه قرار دهیم:
1 – عدالت خداوند به چه معنا است؟
2 – آیا حقانیت یک مذهب، مخالف عدل خداوند است؟
3 – آیا مسیر سعادت، تنها منحصر به مذهب شیعه است؟
4 – رفتار خداوند با افرادی که پیرو مذهب شیعه نیستند، چگونه است؟
به همین ترتیب به تحلیل این موارد چهارگانه می پردازیم:
1 – در مورد اول باید گفت که عدالت خداوند در این زمینه، به معنای آن است که پروردگار حکیم، هر شخصی را با توجه به دانش و امکاناتی که در اختیار او قرار داده، مورد بازخواست قرار خواهد داد و طبیعتاً اگر دو نفر با شرایط کاملاً مساوی، یکی مسیر حق و دیگری مسیر باطل را در پیش گیرد، جایگاه آنان در مقام پاداش، برابر نخواهد بود و طبیعتاً با این بیان، موقعیت اشخاصی که با داشتن آگاهی از حق، آن را انکار نمایند با افرادی که پیام حق به آنان نرسیده، و به همین دلیل، مذهب حق را انتخاب ننمودند، کاملاً متفاوت بوده و هر یک از آنان باید بگونه ای متفاوت از دیگری، پاسخگوی کردار خویش باشند. لطفاً در آیات ذیل دقت نموده، تا ملاحظه فرمایید که چنین برداشتی، برگرفته از تعالیم قرآن کریم است:
اول: ما هیچ شخصی را عذاب نخواهیم نمود، مگر آنکه راهنما و رسولی از قبل برای او فرستاده باشیم [1] .
دوم: شخصی که بعد از واضح شدن حق، با پیامبر(ص) به ستیز برخیزد و راهی غیر از مسیر افراد با ایمان را انتخاب نماید، او را (در این دنیا) آزاد گذاشته، اما جهنم جایگاه او بوده و چه جای بدی را انتخاب نموده! [2] .
سوم: اشخاصی که بعد از واضح شدن حق، از آن روی برگرداندند، یقیناً شیطان، آنان را بدین کار واداشته و آنان را دچار آرزوهای دور و دراز نموده است [3] .
چهارم: و ما تکالیف اشخاص را جز به اندازه توانایی آنان در نظر نگرفتهایم و نزد ما کتابی گویا به حق است و یقیناً آنها مورد ظلم و ستم واقع نخواهند شد. [4]
آیاتی از این دست بسیارند که نشانگر این اصل کلی اسلامی می باشند که تنها افرادی مورد بازخواست قرار می گیرند که حقیقت برای آنان آشکار شده و با این وجود، به مخالفت با آن برمی خیزند و بدیهی است که مجازات این گونه افراد، با عدالت الاهی منافاتی نخواهد داشت، به عقیده ما، برخورد خداوند با آن بخشی از غیر شیعیان که به هر دلیل نتوانسته اند به حقیقت دست یابند، متفاوت با آن گروه افراد لجوج و معاند میباشد که در قسمتهای بعد، بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
2 – بدیهی است که امکان ندارد دو ایده و تفکر متفاوت و گاهی کاملاً متضاد بتوانند هر دو ارائه دهنده کامل حقیقت واحد باشند و عقیده به این موضوع همانند آن است که بگوییم دو جاده و مسیر غیر همجهت، در نهایت به یک مقصد خواهند رسید!. البته باید بدانیم که ممکن است برخی آموزه های هر مکتبی؛ حتی مکاتب غیر الاهی؛ مطابق با بخشی از حقیقت باشد.
بر این اساس، اگر خداوند بیان نماید که هیچ مذهبی بر مذهب دیگر برتری نداشته و یا اینکه هر شخصی میتواند بدون جستجو و تحقیق، پیرو هر مکتبی گردد و صرف نظر از حق و باطل بودن این مکتب، سعادت کاملش نیز با آن تضمین شود، چنین بیانی میتواند با عدالت خداوند ناسازگار باشد، چون در این صورت، افرادی که با تلاش خود، راه حق را دنبال مینمایند، با اشخاصی که آگاهانه در مسیری خلاف حق قدم برمیدارند، از ارزش و اعتباری یکسان برخوردار خواهند شد و چنین موضوعی، خلاف انصاف و عدالت است.
به همین دلیل، اگر ما اعتقاد به حقانیت کامل مکتبمان؛ که آن را کاملتر از سایر عقاید میدانیم؛ داشته باشیم، سخنی بر خلاف عدالت خداوند بر زبان نیاوردهایم، اما اینکه تکلیف آنانی که به این حقیقت دست نیافتهاند، چیست؟ موضوعی جدا از حقانیت شیعه بوده و بر این اساس، جداگانه به بررسی آن خواهیم پرداخت .
3 – هر چند معتقدیم که مذهب شیعه، کاملترین مکتب بوده و انتخاب آگاهانه به همراه عمل به دستورات آن، میتواند زمینه سعادت کامل انسان ها را فراهم نماید، اما با بررسی تعالیم سایر مکاتب نیز درمییابیم که برخی از این تعالیم، با آموزه های شیعه منافاتی نداشته، بلکه مواردی وجود دارند که تقریباً تمام مکاتب موجود، آن را پذیرفته اند و به عبارتی، چون این موضوعات در فطرت تمام بشر وجود دارند، هیچ مکتبی نمیتواند آنها را انکار نماید. اعتقاد به لزوم وفای به عهد و یا نیکی به پدر و مادر، زشتی ظلم و ستم و سرقت و موارد مشابه دیگری را میتوان از این دسته تعالیم در نظر گرفت. بیان این نکته نیز لازم است که امامان شیعه(ع)، به ما چنین آموختهاند که خداوند برای تنظیم رفتار انسان ها، دو معیار اساسی مشخص نموده که یکی از آنها به نام عقل در درون هر انسانی قرار داشته و معیار دیگر نیز که جنبه بیرونی دارد، تعالیم پیامبران و امامان میباشد [5] و هر چه عقل انسان بیشتر باشد، تمایل به پیروی از انبیاء نیز در او بیشتر خواهد شد و میتوان گفت یافته های عقلی که جدا از پیشداوری ها باشد با تعالیم دینی در یک راستا می باشند [6] و طبیعتاً انسان ها با قدرت خداداد عقل میتوانند؛حتی بر فرض اینکه دینی وجود نداشته باشد؛ بسیاری از خوبیها و زشتیها را تشخیص داده و به مقتضای آن رفتار نمایند و به بخشی از سعادت دستیابند.
به عبارتی، ما شیعه را کاملترین مکتب میدانیم، اما معتقد نیستیم که اگر کسی به این مکتب دست نیافت نمیتواند به هیچ مرحله ای از سعادتمندی برسد چون یکی از اعتقادات ما این است که عقل انسان ها به تنهایی میتواند تشخیص دهنده بسیاری از مسائل بوده و نیز در تعالیمی که به صورت ناقص و گاه تحریف شده، از پیامبران گذشته باقیمانده، مواردی وجود دارد که غیر شیعیان نیز میتوانند با کمک آنها، تا حدودی به مسیر حق نزدیک شوند. خداوند در قرآن کریم، برخی مسیحیان را ستایش نموده، به دلیل آنکه آنان از صفات نیکی؛ همانند تواضع؛ برخوردار بوده اند [7] و همین ویژگی مثبت به آنها اجازه میداد که در صورت روشن شدن حقانیت اسلام، از آن پیروی نمایند.
نتیجه نهایی این بخش، آن است که نمی توانیم افرادی را که با وجود آگاهی از حقانیت شیعه، با آن مخالفت می نمایند، در هیچ مرحلهای از سعادت بپنداریم، اما به نظر ما، اشخاصی وجود دارند که پیروی ننمودن آنها از این مکتب، به دلیل لجاجت و عناد و تکبر نبوده، بلکه به دلایلی نتوانسته اند به چند و چون این مذهب آگاهی یابند. این افراد، در صورت عمل به اصول فطری بشری و نیز تلاش برای رسیدن به حق، می توانند دارای سرانجام نیکی باشند و به تعبیر امام پنجم(ع)، معیار در حسابرسی افراد در روز قیامت، مقدار عقل و دانشی است که در دنیا به آنان عطا شده [8] و این معیاری عادلانه در سعادتمندتر بودن افراد است و خدا بیش از آن، چیزی از بشر نخواهد خواست که در بخش چهارم، این موضوع را بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهیم داد:
4 – اما اینکه عاقبت کار غیر شیعیان چه خواهد شد و آنان در آخرت، چه جایگاهی خواهند داشت؟ این پرسش، موضوع جدیدی نبوده و در زمان امامان(ع) نیز مورد سؤال قرار میگرفته است و روایاتی نیز در این ارتباط نقل شده است.
با بررسی آیات و روایات میتوانیم، اینگونه اشخاص را به سه گروه کلی تقسیم نماییم:
گروه اول: اشخاصی که علاوه بر شیعه نبودن؛ چه به دلیل نداشتن آگاهی و چه به دلیل تکبر و عناد، اصول کلی فطری مورد پذیرش نوع بشر را نیز زیر پا میگذارند. این افراد، علاوه بر آنکه نتوانسته و یا نخواستهاند پیرو راهبران الاهی باشند و این معیار بیرونی سنجش اعمال را مدنظر داشته باشند، به معیار درونی عقل نیز که از دیگر نعمت های خداوند است، توجهی ننمودهاند، پس ظاهراً نمیتوان امیدی برای نجاتشان داشت.
گروه دوم: افرادی که به حقانیت شیعه آگاهند، ولی تکبر و لجاجت و یا ترس از دست دادن موقعیت، مانع آن میشود که آنان از حق پیروی نمایند.
چنین افرادی، به تعبیر پیشوای عابدان، امام سجاد(ع)، حتی اگر صدها سال با زبان روزه در کنار کعبه به عبادت برخیزند، اعمالشان سودی به آنان نخواهد بخشید [9] ! دلیل چنین موضوعی نیز واضح و روشن است، زیرا عبادتی سود خواهد داشت که برای خدا باشد و اشخاصی که با علم به حقیقتی، آن را انکار می نمایند، مطمئناً در صدد جلب رضایت خدا نبوده، بلکه در اعماق دلشان، مقاصدی دنیوی و مادی را دنبال می نمایند! رهبر فقید انقلاب؛ امام خمینی؛ در وصیت نامه خود و بعد از بیان حدیث ثقلین که یکی از دلایل حقانیت تشیع است، این موضوع را چنین خاطر نشان نمودند که:"اگر عذری برای جاهلان بیخبر باشد، برای علمای مذاهب نیست [10] ". البته عدالت خداوند در ارتباط با پاداش برخی اعمال نیک این دسته افراد، این گونه متجلی میشود که در همین زندگی دنیا، برخی سختیها؛ همانند سکرات مرگ؛ را از آنان دور نموده و آنها را به برخی خواسته های خود خواهد رساند، تا دیگر مستحق پاداشی در روز قیامت نباشند [11] .
گروه سوم: گروهی هستند که به تشیع نگرویده اند، اما دلیل آن، عناد و لجبازی نبوده، بلکه تنها به آن دلیل که شرایطشان بگونه ای نبوده تا بتوانند تحقیق لازم را در این مورد انجام دهند و یا انجام دادند ولی به آن نرسیدند و به عبارتی دچار ضعف فرهنگی بوده اند. بسیاری از این افراد در زندگی عادی خود، دست کم اصول فطری بشری را رعایت نموده و از ظلم و ستم به دیگران خودداری می نمایند. باید بدانیم که قسمت عمده غیر شیعیان نیز از این گروه میباشند و پرسش شما نیز به همین افراد مرتبط میشود و ابهامتان نیز منطقی و صحیح بوده که چگونه خداوند عادل، می تواند نسبت به آنان رفتار ناعادلانه ای داشته و آنان را از سعادت محروم نموده و یا وارد دوزخ نماید؟!
در پاسخ باید گفت که در فرهنگ شیعه، از این دسته از افراد با نامهای مختلفی همچون"مستضعفان"،"اصحاب اعراف" و یا"امیدواران به رحمت خداوندی" و ... نام برده میشود و طبق عقیده ما که برگرفته از بیانات پیشوایانمان است، این گروه، لزوماً وارد دوزخ نمیشوند و راه سعادتمندی؛ به طور کامل؛ بر آنان بسته نیست. از امامان معصوم(ع)، در همین مورد، روایاتی نقل شده که به دو مورد آن اشاره می
نماییم:
مورد اول: زراره نقل مینماید که از امام باقر(ع) پرسیدم که مستضعف کیست؟ ایشان پاسخ فرمودند که او شخصی است که نه تصمیم جدی بر کفر دارد، تا بتوانیم او را کافر بنامیم و نه راه ایمان برای او مشخص شده و به عبارتی نه توانایی ایمان آوردن را دارد و نه توانایی کفر ورزیدن را اینان گروه اطفالند، و آن قسم مردان و زنانى که عقلى همانند عقل کودکان دارند نیز از این گروهند قلم تکلیف از چنین افرادی برداشته شده است [12] . و در جایی دیگر، امام پنجم(ع) خطاب به همان راوی میفرماید که: خداوند میتواند با رحمت خود، مستضعفان را وارد بهشت نموده و یا به دلیل گناهانشان، آنها را روانه دوزخ نماید ولی بهر حال، ظلم و ستمی به آنان نخواهد نمود(و پاداشی مناسب با رفتار و کردارشان به آنان خواهد داد) [13] .
مورد دوم: گروهی از افراد برجسته شیعه به امام پنجم(ع) عرض نمودند که ما هر شخصی که بر عقیده ما باشد را دوست داشته و از هر فردی که اینگونه نباشد، بیزاری میجوییم! امام با استناد به آیهای از قرآن کریم، شیوه آنان را مورد نقد قرار داده و فرمودند که در میان غیر شیعیان، افراد مستضعفی وجود دارند که امید به رحمت خداوند دارند و ... . [14]
این گونه روایات به اندازهای متواتر و فراوان است که برای برخی شیعیان در زمان امامان(ع)، این ابهام به وجود آمده بود که اگر هم ما و هم آنها وارد بهشت میشویم، پس تفاوتمان چیست؟! [15] پاسخ چنین ابهامی هم این است که بهشت، دارای مراتب و منازلی است و هر شخصی؛ بر حسب عملکرد خود؛ در یکی از این منازل جای میگیرد و مطمئناً جایگاه دانایان و بیخبران، یکسان نخواهد بود [16] .
به هر حال، باید بدانیم که رحمت خداوند، آن چنان گسترده است که به تعبیر مولای متقیان در دعای کمیل، اگر خداوند قسم نخورده و تصمیم جدی نداشت که جهنم را محل مجازات کافران گناهکار و حبسی ابدی برای معاندان لجباز قرار دهد، جهنم را نیز خنک و آرام قرار میداد و هیچ شخصی را وارد آن نمینمود [17] ، ولی چون وجود جهنم نیز برای رعایت عدالت لازم بوده و خداوند از ابتدا نیز هشدار داده که مؤمنان و فاسقان، به یک شیوه پاداش داده نمیشوند [18] ، نمیتوان آن را خلاف رحمت و عدالت خداوند دانست.
با آرزوی توفیق، امیدواریم که با توضیحات فوق، ابهامتان در این زمینه برطرف شده باشد.
پی نوشتها:
[1] - اسراء 15(و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا)
[2] - نساء 115(و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین لهم الهدی ....)
[3] - محمد 25.
[4] - مومنون، 62.
[5] - حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 15، ص 206، روایت 20291، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق.
[6] - همان ، ج 15، ص 204، روایت 20287.
[7] - مائده، 82.
[8] - حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 1، ص 40، روایت 64.
[9] - همان، ج 1، ص 122، روایت 308.
[10] - صحیف ه امام، ج 21، ص 394.
[11] - مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 6، ص 152، روایت 6، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.
[12] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 404، روایت 1، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه ش.
[13] - همان، ج 2، ص 408، روایت 1.
[14] - همان، ج 2، ص 382، روایت 3.
[15] - همان، ج 2، ص 406، روایت 2.
[16] - زمر، 9.
[17] - لولا اقسمت ان تملاها من الکافرین ...و ان تخلد فیها المعاندین لجعلت النار کلها بردا و سلاما....
[18] - سجده، 18.
منبع: www.islamquest.net