پرسش :
قضا و قدر الهی چيست؟ آيا با اختيار منافات ندارد؟
پاسخ :
قضا و قدر الهي از پيچيده ترين مسائل اعتقادي به شمار مي رود. دليل اصلي پيچيدگي اين مسئله، مشكل بودن فهم رابطه آن با اختيار انسان است. چگونه مي توان از يك سو به قضا و قدر معتقد بود و از سوي ديگر، اراده و اختيار انسان و نقش آن را در تعيين سرنوشت خود پذيرفت؟ به همين منظور لازم است كه معناي قضا و قدر به خوبي روشن شود:
در لغت قضا به معني حكم كردن،محكم و تمام كردن كاري آمده است.و قدر به معناي اندازه و مقدار است. و تقدير چيزي، يعني مشخص كردن انداز آن چيز،ومحدودكردن آن[1] يعني هر فاعلي پيش از انجام هر كاري، حدود آن را تعيين مي كند، خياط پيش از آن كه پارچه را ببرد و يا دست به نخ و سوزن بزند، به اندازه گيري مي پردازد.
اما در اصطلاح منظور از تقدير الاهي اين است كه خداي متعال براي هر پديده اي، اندازه و حدود كمي و كيفي و زماني و مكاني خاصي قرار داده است كه تحت تأثير علل و عوامل تدريجي، تحقق مي يابد و منظور از قضاي الاهي اين است كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط يك پديده، آن را به مرحلۀ نهايي و حتمي مي رساند.[2[
قضا و قدر الهي خود بر دو دسته تقسيم مي شوند: قضا و قدر علمي و قضا و قدر عيني
قضا و قدر علمي
مقصود از قضاي علمي آن است كه خداوند از ضرورت وجود اشيا در ظرف تحقق علل آنها آگاه است؛ يعني خدا از ازل مي داند كه هر يك از اشيا در شرايط خاصي و تحت تأثير اسباب و علل خاصي موجود مي شوند.
مقصود از تقدير علمي آن است كه، خداوند پيش از آفرينش هر چيزي به خصوصيات و حدود و اوصاف آن، علم دارد. بنابر اين، مقصود از تقدير علمي آن است كه خداوند از ازل مي داند كه هر يك از مخلوقات او داراي چه ويژگي ها و اوصافي هستند.[3[ خلاصه، علم پيشين خداوند به ضرورت وجود اشيا و خصوصيات آنها، همان قضا و قدر علمي است.
قضا و قدر عيني منظور از تقدير عيني اين است كه، خداوند هر مخلوقى را با اندازه، شرايط، خصوصيات و توان هاى مخصوصى به وجود مي آورد.[4[
منظور از قضاي عيني آن است كه، خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خويش اعطا مي كند و از طريق نظام اسباب و علل، وجود آنها را تعيّن خارجي مي بخشد.[5] و مقتضاي قضاي عيني خداوند اين است كه، وجود پديده ها از آغاز پيدايش تا پايان عمر، بلكه از هنگام فراهم شدن مقدمات، تحت تدبير حكيمانه خداوند و مستند به اراده ي او است
قضا و قدر عيني -بر خلاف قضا و قدر علمي- بر وجود اشيا مقدّم نيست، بلكه با وجود و پيدايش اشيا مقارن و همراه است.[6[
در تقدير عينى خداوند؛ مخلوقات به گونه اى تدبير شده اند كه داراي اندازه و شرايط خاصى مربوط به خود هستند و از آن تجاوز نمي كنند:[7] چنانكه مي فرمايد: إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ ؛[8] البته ما هر چيز را به اندازه آفريديم.
به عنوان نمونه؛ تقدير نوع انسان، اين است كه از مبدأ زمانى خاص، تا سرآمد معيّنى در كره ي زمين، زندگى كند و تقدير هر فردى، اين است كه در مقطع زمانى محدود و از پدر و مادرى معيّن به وجود آيد. همچنين تقدير روزى و ساير شئون زندگى و افعال اختيارى او، فراهم شدن شرايط خاص، براى هر يك از آنها است
از سوي ديگر قضا و قدر در افعال انسان با اختيار و آزادي او كمترين منافاتي ندارد. زيرا تقدير الهي در باره انسان همان فاعليت ويژه او است، و آن اينكه، او يك فاعل مختار و مريد بوده و فعل و ترك هر عملي در اختيار او است. قضاي الهي در مورد فعل انسان قطعيت و حتميت فعل است پس از اختيار و اراده اوبه تعبير ديگر: آفرينش انسان با اختيار و آزادي آميخته و اندازه گيري شده است، و قضاي الهي جز اين نيست كه هرگاه انسان از روي اختيار، اسباب فعلي را پديد آورد، تنفيذ الهي از اين طريق انجام گيرد
برخي از افراد، گنهكاري خود را مولود تقدير الهي دانسته و تصور كرده اند جز راهي كه رفته اند، راه ديگري در اختيار آنها نبوده است، در حالي كه خرد و وحي اين پندار را محكوم مي كنند. زيرا از نظر خرد، انسان با تصميم خود سرنوشت خويش را برگزيده است، و از نظر شرع نيز او مي تواند انساني شاكر و نيكوكار يا كفران كننده و بدكار باشد، چنانكه مي فرمايد: انا هديناه السبيل اما شاكرا واما كفورا.
در عصر رسالت گروهي از بت پرستان، گمراهي خود را معلول مشيت الهي پنداشته و مي گفتند
اگر خواست خدا نبود ما بت پرست نمي شديم! قرآن كريم پندار آنان را چنين نقل مي كند: يقول الذين اشركوا لو شاء الله ما اشركنا و لا آباءنا و لا حرمنا من شي ء]10[؛ مشركان خواهند گفت: اگر خدا مي خواست ما و پدرانمان مشرك نمي شديم و چيزي را حرام نمي كرديم. سپس در پاسخ آنان مي فرمايد:
كذلك كذب الذين من قبلهم حتي ذاقوا باسنا: پيشينيان نيز چنين دروغ گفتند، تا اينكه عذاب ما را چشيدند.
در پايان يادآور مي شويم سنتهاي كلي خداوند در جهان آفرينش كه گاه به سعادت انسان و گاه به زيان و شقاوت او تمام مي شود، از مظاهر قضا و قدر الهي است، و اين بشر است كه با اختيار خود يكي از آن دو را برمي گزيند.
پي نوشتها:
[1] المصباح المنير، ص۴۹۲
[2]مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ص ۱۵۱، چاپ ونشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۷۹ش.
[3] سبحانى، جعفر، الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج 2، ص 171، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، قم، چاپ سوم، 1412ق؛ حمود، محمد جميل، الفوائد البهية في شرح عقائد الإمامية، ج 1، ص 307، مؤسسة الأعلمي، بيروت، چاپ دوم، 1421ق.
[4] همان؛ سبحانى، جعفر، محاضرات في الإلهيات، با تلخيص: تلخيص از ربانى گلپايگانى، على، ص 226 و 227، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ يازدهم، 1428ق
[5] الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج 2، ص 171
[6]محاضرات في الإلهيات، ص 226
[7] الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج 2، ص 174
[8] قمر، 49؛ ر.ك: طباطبايى، سيد محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 19، ص 85 و 86، دفتر انتشارات اسلامي، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 23، ص 81 85، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374ش
[9] انسان، 3
[10] انعام، 148.
منبع:سایت انوار طاها
قضا و قدر الهي از پيچيده ترين مسائل اعتقادي به شمار مي رود. دليل اصلي پيچيدگي اين مسئله، مشكل بودن فهم رابطه آن با اختيار انسان است. چگونه مي توان از يك سو به قضا و قدر معتقد بود و از سوي ديگر، اراده و اختيار انسان و نقش آن را در تعيين سرنوشت خود پذيرفت؟ به همين منظور لازم است كه معناي قضا و قدر به خوبي روشن شود:
در لغت قضا به معني حكم كردن،محكم و تمام كردن كاري آمده است.و قدر به معناي اندازه و مقدار است. و تقدير چيزي، يعني مشخص كردن انداز آن چيز،ومحدودكردن آن[1] يعني هر فاعلي پيش از انجام هر كاري، حدود آن را تعيين مي كند، خياط پيش از آن كه پارچه را ببرد و يا دست به نخ و سوزن بزند، به اندازه گيري مي پردازد.
اما در اصطلاح منظور از تقدير الاهي اين است كه خداي متعال براي هر پديده اي، اندازه و حدود كمي و كيفي و زماني و مكاني خاصي قرار داده است كه تحت تأثير علل و عوامل تدريجي، تحقق مي يابد و منظور از قضاي الاهي اين است كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط يك پديده، آن را به مرحلۀ نهايي و حتمي مي رساند.[2[
قضا و قدر الهي خود بر دو دسته تقسيم مي شوند: قضا و قدر علمي و قضا و قدر عيني
قضا و قدر علمي
مقصود از قضاي علمي آن است كه خداوند از ضرورت وجود اشيا در ظرف تحقق علل آنها آگاه است؛ يعني خدا از ازل مي داند كه هر يك از اشيا در شرايط خاصي و تحت تأثير اسباب و علل خاصي موجود مي شوند.
مقصود از تقدير علمي آن است كه، خداوند پيش از آفرينش هر چيزي به خصوصيات و حدود و اوصاف آن، علم دارد. بنابر اين، مقصود از تقدير علمي آن است كه خداوند از ازل مي داند كه هر يك از مخلوقات او داراي چه ويژگي ها و اوصافي هستند.[3[ خلاصه، علم پيشين خداوند به ضرورت وجود اشيا و خصوصيات آنها، همان قضا و قدر علمي است.
قضا و قدر عيني منظور از تقدير عيني اين است كه، خداوند هر مخلوقى را با اندازه، شرايط، خصوصيات و توان هاى مخصوصى به وجود مي آورد.[4[
منظور از قضاي عيني آن است كه، خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خويش اعطا مي كند و از طريق نظام اسباب و علل، وجود آنها را تعيّن خارجي مي بخشد.[5] و مقتضاي قضاي عيني خداوند اين است كه، وجود پديده ها از آغاز پيدايش تا پايان عمر، بلكه از هنگام فراهم شدن مقدمات، تحت تدبير حكيمانه خداوند و مستند به اراده ي او است
قضا و قدر عيني -بر خلاف قضا و قدر علمي- بر وجود اشيا مقدّم نيست، بلكه با وجود و پيدايش اشيا مقارن و همراه است.[6[
در تقدير عينى خداوند؛ مخلوقات به گونه اى تدبير شده اند كه داراي اندازه و شرايط خاصى مربوط به خود هستند و از آن تجاوز نمي كنند:[7] چنانكه مي فرمايد: إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ ؛[8] البته ما هر چيز را به اندازه آفريديم.
به عنوان نمونه؛ تقدير نوع انسان، اين است كه از مبدأ زمانى خاص، تا سرآمد معيّنى در كره ي زمين، زندگى كند و تقدير هر فردى، اين است كه در مقطع زمانى محدود و از پدر و مادرى معيّن به وجود آيد. همچنين تقدير روزى و ساير شئون زندگى و افعال اختيارى او، فراهم شدن شرايط خاص، براى هر يك از آنها است
از سوي ديگر قضا و قدر در افعال انسان با اختيار و آزادي او كمترين منافاتي ندارد. زيرا تقدير الهي در باره انسان همان فاعليت ويژه او است، و آن اينكه، او يك فاعل مختار و مريد بوده و فعل و ترك هر عملي در اختيار او است. قضاي الهي در مورد فعل انسان قطعيت و حتميت فعل است پس از اختيار و اراده اوبه تعبير ديگر: آفرينش انسان با اختيار و آزادي آميخته و اندازه گيري شده است، و قضاي الهي جز اين نيست كه هرگاه انسان از روي اختيار، اسباب فعلي را پديد آورد، تنفيذ الهي از اين طريق انجام گيرد
برخي از افراد، گنهكاري خود را مولود تقدير الهي دانسته و تصور كرده اند جز راهي كه رفته اند، راه ديگري در اختيار آنها نبوده است، در حالي كه خرد و وحي اين پندار را محكوم مي كنند. زيرا از نظر خرد، انسان با تصميم خود سرنوشت خويش را برگزيده است، و از نظر شرع نيز او مي تواند انساني شاكر و نيكوكار يا كفران كننده و بدكار باشد، چنانكه مي فرمايد: انا هديناه السبيل اما شاكرا واما كفورا.
در عصر رسالت گروهي از بت پرستان، گمراهي خود را معلول مشيت الهي پنداشته و مي گفتند
اگر خواست خدا نبود ما بت پرست نمي شديم! قرآن كريم پندار آنان را چنين نقل مي كند: يقول الذين اشركوا لو شاء الله ما اشركنا و لا آباءنا و لا حرمنا من شي ء]10[؛ مشركان خواهند گفت: اگر خدا مي خواست ما و پدرانمان مشرك نمي شديم و چيزي را حرام نمي كرديم. سپس در پاسخ آنان مي فرمايد:
كذلك كذب الذين من قبلهم حتي ذاقوا باسنا: پيشينيان نيز چنين دروغ گفتند، تا اينكه عذاب ما را چشيدند.
در پايان يادآور مي شويم سنتهاي كلي خداوند در جهان آفرينش كه گاه به سعادت انسان و گاه به زيان و شقاوت او تمام مي شود، از مظاهر قضا و قدر الهي است، و اين بشر است كه با اختيار خود يكي از آن دو را برمي گزيند.
پي نوشتها:
[1] المصباح المنير، ص۴۹۲
[2]مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ص ۱۵۱، چاپ ونشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۷۹ش.
[3] سبحانى، جعفر، الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج 2، ص 171، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، قم، چاپ سوم، 1412ق؛ حمود، محمد جميل، الفوائد البهية في شرح عقائد الإمامية، ج 1، ص 307، مؤسسة الأعلمي، بيروت، چاپ دوم، 1421ق.
[4] همان؛ سبحانى، جعفر، محاضرات في الإلهيات، با تلخيص: تلخيص از ربانى گلپايگانى، على، ص 226 و 227، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ يازدهم، 1428ق
[5] الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج 2، ص 171
[6]محاضرات في الإلهيات، ص 226
[7] الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج 2، ص 174
[8] قمر، 49؛ ر.ك: طباطبايى، سيد محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 19، ص 85 و 86، دفتر انتشارات اسلامي، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 23، ص 81 85، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374ش
[9] انسان، 3
[10] انعام، 148.
منبع:سایت انوار طاها