پرسش :
خاستگاه و منشأ انتظار ظهور «مصلح و نجات دهنده بزرگ» چیست؟
پاسخ :
منشأ و خاستگاه انتظار ظهور «نجات دهنده بزرگ» را مى توان در گزینههاى زیر تحلیل و تبیین کرد:
یک. نداى فطرت و طبیعت ذات بشر
چشمداشت آمدن یک مصلح آسمانى و امید به آینده اى روشن و استقرار صلح و عدل، امرى فطرى و طبیعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرینش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمىشناسد و به هیچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. بر این اساس همه افراد - طبق فطرت ذاتى خود - مایلند روزى فرا رسد که جهان بشریت در پرتو ظهور رهبرى از نابسامانىها نجات یابد. بر این اساس مىتوان ادعا کرد که هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریت و طالب تکامل معنوى و رشد و بالندگى، خواهان و آرزومند قیام یک منجى جهانى و مصلح کل است و در انتظار ظهور چنین شخصى لحظه شمارى مىکند.
دو. ظلم ستیزى و نجات مستضعفان
باور داران به رسولان الهى، عموماً افراد تهى دست و تحت ستم جامعه بودهاند که از اطاعت سردمداران کفر و باطل سرپیچى کرده و در طریق حق و ظلم ستیزى گام نهاده بودند. این امر باعث واکنش شدید جبهه باطل و درگیرى و نزاع همیشگى آنان با گروه حقّ و خداپرست شده است. البته به علّت وجود توان و امکانات بیشتر، گاهى غلبه و سلطه ظاهرى با باطل گرایان بوده و فشارها و سختگیرىهاى فراوانى از سوى آنان اعمال مىشده است.
سفیران الهى نیز که رهبرى صالحان، مستضعفان و ستمدیدگان را عهدهدار بودهاند، همواره با اشراف، فرعونیان و ستمکاران (گروه باطل) نزاع و درگیرى داشتهاند. آنان با ابلاغ پیام الهى و بشارت ظهور منجى، پیروان خود را به استقامت و صبر و بردبارى و انتظار فرج دعوت مى کردند و ریشههاى اعتقاد به آمدن نجات دهنده الهى را در دل و جان یکتاپرستان و مؤمنان مىکاشتند(1). قرآن به صراحت، به این مطلب اشاره کرده، مىفرماید: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ؛ ما در زبور (و کتابهاى آسمانى پیشین)، پس از نوشتن در لوح (محفوظ)، نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث مىبرند.»(2)
معناى روشن آیه شریفه این است : «بندگان شایسته خدا بر سراسر جهان، حکومت عادلانه و انسانى خویش را برقرار خواهند ساخت».
شیخ طوسى در تفسیر آیه شریفه از امام باقر علیه السلام روایت کرده است: «انّ ذلک وعداللّه للمؤمنین بأنّهم یرثون جمیع الارض؛ این وعده قطعى خدا بر مؤمنان است که آنان تمامى زمین و زمان را به ارث خواهند برد.»(3)
البته آیات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد که در جاى خود به آنها پرداخته خواهد شد.
سه. شکست و ناکامى حکومت ها و نظامهاى سیاسى
مشکلات دائمى جهان (جنگها، ستیزشها، نابرابرىها، ناامنىها، بیدادگرىها و...)؛ نیازها و خواستههاى ضرورى بشر (در زمینه رشد اقتصادى، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادى و معنوى و...)؛ ایدهها و آرمانهاى همیشگى بشر (صلح، عدالت، امنیت، آرامش، تعالى روحى و معنوى و...)؛ تجارب گذشته انسانها (در ضعف و ناتوانى دولتها و حکومتها و فراوانى مشکلات) و ... باعث خواست آگاهانه و طلب عاشقانه ظهور منجى و مصلح الهى از سوى بیشتر انسانها است. در واقع همه حکومتها، گروهها، اندیشهها و مکاتب، تمامى ترفندها و برنامههاى خود را براى رفع کاستىهاى جامعه بشرى به کار مىگیرند ؛ ولى به دلایل مختلف موفّق به این کار نمى شوند. روشن است که عامل بسیارى از مشکلات و نابسامانى هاى جوامع، خود حکومتها و مکاتب و گروهها هستند که بیشتر درصدد تأمین منافع مادى خود بودهاند؛ نه برطرف ساختن کاستىها و موانع رشد و شکوفایى انسانها.(4)
چهار. فلسفه تاریخ و معنادارى آن
بر اساس «فلسفه نظرى تاریخ» ظهور «منجى موعود»، فرجام متعالى و شکوهمند آینده جهان و سرمنزل متعالى و متکامل تاریخ بشرى است. بر این اساس روند طولانى مدت تاریخ، داراى هدف، غایت و معناى مشخصى است و آن تحقّق جامعه موعود الهى و رسیدن بشر به اوج سعادت و کمال مادى و معنوى است. این معنادارى تاریخ، در فکر و ذهن بشر سایه انداخته و او را متوجّه فرجام متعالى تاریخ ساخته است. البته هدفى که قرآن براى کاروان بشرى ترسیم مىکند، «عبادت و عبودیت» و در نتیجه رسیدن به قرب الهى است و منظور از آن، معناى وسیع و گستردهاى است که شامل کلیه شئون زندگى انسان در روى زمین مىگردد «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»(5)
این ایده در دورانى از تاریخ، به کمال و تمام تحقّق خواهد یافت و آن عصر «ظهور مهدى موعود» است.(6)
پس معنادارى تاریخ و کشف غایت و هدف آن، مى تواند منشأ توجّه انسانها به ظهور مصلح بزرگ باشد.
پنج. قانون سیر تکاملى جامعهها
یکى از دلایل منطقى این موضوع، قانون سیر تکاملى جامعهها است. از آن روز که انسان خود را شناخته، هیچ گاه زندگى یکنواختى نداشته است؛ بدین جهت پیشرفتها و تحوّلات فراوانى در نوع مسکن، تغذیه، وسیله نقلیه، پوشش و علم و دانش او صورت گرفته است. عجیب این که به هیچ یک از اینها قانع نیست و باز براى وصول به سطحى بالاتر و برتر، تلاش و کوشش مىکند.
عشق به تکامل در درون جان آدمى، شعلهاى جاودانه و خاموش ناشدنى است و همچنان انسان را به سوى جامعهاى پیش مىبرد که «تکاملهاى اخلاقى»، در کنار «تکاملهاى مادى» قرار گیرد. یکى از بارقههاى امید مردم براى رسیدن به آیندهاى روشن و دنیایى پراز صلح و صفا و برادرى و برابرى - آن هم با ظهور منجى موعود - در پرتو «قانون تکاملى جامعهها» روشن مىشود.
شش. قانون کنش و واکنشهاى تاریخى
آزمونهاى تاریخى به ما نشان مىدهد که همواره تحولها و انقلابهاى وسیع، عکس العمل مستقیم فشارهاى قبلى بوده است و شاید هیچ انقلاب گستردهاى در جهان رخ نداده، مگر این که پیش از آن، فشار شدیدى در جهت مخالف وجود داشته است. بر اساس این قانون مىتوان ثابت کرد که وضع کنونى جهان، آبستن انقلابى بزرگ و جهانى است. فشار جنگها، ظلمها، بیدادگرىها، تبعیضها و بى عدالتىها، توأم با ناکامى و سرخوردگى انسانها، از قوانین فعلى براى از بین بردن یا کاستن این فشارها، سرانجام واکنش شدید خود را آشکار خواهد ساخت. در نهایت این خواستهاى واپس زده انسانى، در پرتو آگاهى روزافزون ملّتها، چنان عقده اجتماعى تشکیل مىدهد که از نهانگاه ضمیر باطن جامعه، با یک جهش برق آسا، خود را ظاهر ساخته و سازمان نظام کنونى جوامع انسانى را به هم مىریزد و طرح نوینى ایجاد مىکند. این طرح و برنامه انقلابى و گسترده، همان قیام و ظهور مهدى موعود است که در واکنشى قاطعانه و کوبنده در برابر همه تبعیضها، ستمگرىها، حقّ کشى و فسادگرىها است.
هفت. قانون انتظار عمومى
در نهاد انسانها، همواره عشق به نیکى، زیبایى و آگاهى نهفته است. باور به ظهور مصلح جهانى، جزیى از این عشق و زیباخواهى است. در واقع ظهور امام مهدى علیه السلام، بروز کامل این فضایل و خوبىها است و این مطلوب و خواست همه انسانهاى بصیر و پاک سرشت و نقطه اوج این علاقه و عشقورزى است. چگونه ممکن است عشق به تکامل همه جانبه در درون جان انسان باشد و چنان انتظارى نداشته باشد! مگر تحقق رشد و کمال نهایى جامعه انسانى بدون آن امکانپذیر است؟!
احساسات و دستگاههاى وجودى انسان، نمىتواند هماهنگ با مجموعه عالم هستى نباشد؛ زیرا همه جهان هستى یک واحد به هم پیوسته است و وجود او نمىتواند از بقیه جهان، جدا باشد. از این به هم پیوستگى به خوبى مىتوانیم نتیجه بگیریم که اگر انسانها انتظار مصلح بزرگ را مىکشند که جهان را آکنده از صلح و عدالت و نیکى مىکند؛ دلیل بر آن است که چنان نقطه اوجى در تکامل جامعه انسانى امکان پذیر و عملى است که عشق و انتظار آن در درون جان ما است. عمومیت این اعتقاد در همه مذاهب، نشانه دیگرى بر اصالت و واقعیت آن است.(7)
هشت. اتفاق ادیان و مصلحان بشرى
تمام ادیان آسمانى به پیروان خود، عصر درخشان و سعادت عمومى، آینده مشعشع و صلح جهانى و دوران پر خیر و برکت را نوید دادهاند که در آن، نگرانىها، دلهرهها و هراسها مرتفع شود و به یُمن ظهور شخصى بزرگ و مردى خدایى - که به تأییدات الهى مؤیّد است - در روى زمین منطقه و شهر و دهستان و دهى باقى نماند ؛ مگر آن که در آن بانگ دلنواز توحید بلند شود و روشنایى یکتاپرستى، تاریکى شرک را زایل سازد و علم و عدل و راستى و امانت، چهره جهان آراى خود را بنمایانند و همه جا را منوّر سازند. این موعود عزیز بر حسب استوارترین و صحیحترین مصادر اسلامى، خلیفه دوازدهم حضرت محمد صلّی الله علیه و آله و دوازدهمین رهبر و امام بعد از آن حضرت است. القاب مشهورش در بین مسلمین، مهدى، قائم، منتظر، صاحب الامر، صاحب الزمان و بقیة اللَّه است. در زبانهاى دیگر، مسیحا، گرزاسبه، وشینو، ارتود، مهمید و... خوانده شده است.(8)
پس مى توان گفت: تقریباً همه کسانى که در این زمینه مطالعه دارند، متفقاند که تمام اقوام جهان، در انتظار یک رهبر بزرگ انقلابى به سر مىبرند که هر کدام او را به نامى مىنامند؛ ولى همگى در اوصاف کلى و اصول برنامههاى انقلابى او اتفاق دارند.
نه. ابتناى بر قرآن و حدیث
اصل مهدویت، مبتنى بر آیات متعددى از قرآن است که دلالت بر پیروزى و فلاح و غلبه سپاه خدا دارند. این آیات علاوه بر آن که بر استقرار دین خدا در سراسر زمین و آینده درخشان عالم دلالت دارند، برحسب معتبرترین مدارک و تفاسیر و احادیث، به تحوّل بىسابقه و بىنظیر و انقلابى که به رهبرى و قیام حضرت مهدى علیه السلام انجام خواهد گرفت، تفسیر شده است. آیاتى مانند:
«فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»؛ مائده (5)، آیه 56.
«إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ»؛ صافات (37)، آیه 172
«وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ...»؛ انفال (8)، آیه 7
«...لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»؛ فتح (48)، آیه 28
«نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ»؛ قصص (28)، آیه 5
و ... .
علاوه بر آیات قرآن، مهدویت و تمامى فروع و جزئیات آن، مبتنى بر احادیث معتبر و متواتر است؛ زیرا کتابهاى حدیث و صحاح و مسانید و اصول سنت و شیعه در این زمینه، از حد احصا و شمارش خارج است. بر این اساس نیز «اصل مهدویت» مورد اتفاق مسلمانان و اجماع شیعه و سنّى است.
پینوشتها:
1. ر.ک: نگارنده، آینده جهان، رحیم کارگر، صص 58 - 60
2. انبیا(21)، آیه 105
3. تفسیر تبیان، ج 7، ص 252
4. ر.ک: مقاله «جهانى شدن و حکومت جهانى حضرت مهدى»، رحیم کارگر، فصلنامه انتظار، ش 6، ص 145
5. ذاریات(51)، آیه 56
6. ر.ک: جستارهایى در مهدویت، رحیم کارگر، صص 42 - 48
7. ر.ک: حکومت جهانى مهدى، ناصر مکارم شیرازى، صص 15 - 35 و ص 97
8. ر.ک: امامت و مهدویت، لطف اللَّه صافى گلپایگانى، ج 2، ص 135 - 144
منشأ و خاستگاه انتظار ظهور «نجات دهنده بزرگ» را مى توان در گزینههاى زیر تحلیل و تبیین کرد:
یک. نداى فطرت و طبیعت ذات بشر
چشمداشت آمدن یک مصلح آسمانى و امید به آینده اى روشن و استقرار صلح و عدل، امرى فطرى و طبیعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرینش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمىشناسد و به هیچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. بر این اساس همه افراد - طبق فطرت ذاتى خود - مایلند روزى فرا رسد که جهان بشریت در پرتو ظهور رهبرى از نابسامانىها نجات یابد. بر این اساس مىتوان ادعا کرد که هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریت و طالب تکامل معنوى و رشد و بالندگى، خواهان و آرزومند قیام یک منجى جهانى و مصلح کل است و در انتظار ظهور چنین شخصى لحظه شمارى مىکند.
دو. ظلم ستیزى و نجات مستضعفان
باور داران به رسولان الهى، عموماً افراد تهى دست و تحت ستم جامعه بودهاند که از اطاعت سردمداران کفر و باطل سرپیچى کرده و در طریق حق و ظلم ستیزى گام نهاده بودند. این امر باعث واکنش شدید جبهه باطل و درگیرى و نزاع همیشگى آنان با گروه حقّ و خداپرست شده است. البته به علّت وجود توان و امکانات بیشتر، گاهى غلبه و سلطه ظاهرى با باطل گرایان بوده و فشارها و سختگیرىهاى فراوانى از سوى آنان اعمال مىشده است.
سفیران الهى نیز که رهبرى صالحان، مستضعفان و ستمدیدگان را عهدهدار بودهاند، همواره با اشراف، فرعونیان و ستمکاران (گروه باطل) نزاع و درگیرى داشتهاند. آنان با ابلاغ پیام الهى و بشارت ظهور منجى، پیروان خود را به استقامت و صبر و بردبارى و انتظار فرج دعوت مى کردند و ریشههاى اعتقاد به آمدن نجات دهنده الهى را در دل و جان یکتاپرستان و مؤمنان مىکاشتند(1). قرآن به صراحت، به این مطلب اشاره کرده، مىفرماید: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ؛ ما در زبور (و کتابهاى آسمانى پیشین)، پس از نوشتن در لوح (محفوظ)، نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث مىبرند.»(2)
معناى روشن آیه شریفه این است : «بندگان شایسته خدا بر سراسر جهان، حکومت عادلانه و انسانى خویش را برقرار خواهند ساخت».
شیخ طوسى در تفسیر آیه شریفه از امام باقر علیه السلام روایت کرده است: «انّ ذلک وعداللّه للمؤمنین بأنّهم یرثون جمیع الارض؛ این وعده قطعى خدا بر مؤمنان است که آنان تمامى زمین و زمان را به ارث خواهند برد.»(3)
البته آیات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد که در جاى خود به آنها پرداخته خواهد شد.
سه. شکست و ناکامى حکومت ها و نظامهاى سیاسى
مشکلات دائمى جهان (جنگها، ستیزشها، نابرابرىها، ناامنىها، بیدادگرىها و...)؛ نیازها و خواستههاى ضرورى بشر (در زمینه رشد اقتصادى، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادى و معنوى و...)؛ ایدهها و آرمانهاى همیشگى بشر (صلح، عدالت، امنیت، آرامش، تعالى روحى و معنوى و...)؛ تجارب گذشته انسانها (در ضعف و ناتوانى دولتها و حکومتها و فراوانى مشکلات) و ... باعث خواست آگاهانه و طلب عاشقانه ظهور منجى و مصلح الهى از سوى بیشتر انسانها است. در واقع همه حکومتها، گروهها، اندیشهها و مکاتب، تمامى ترفندها و برنامههاى خود را براى رفع کاستىهاى جامعه بشرى به کار مىگیرند ؛ ولى به دلایل مختلف موفّق به این کار نمى شوند. روشن است که عامل بسیارى از مشکلات و نابسامانى هاى جوامع، خود حکومتها و مکاتب و گروهها هستند که بیشتر درصدد تأمین منافع مادى خود بودهاند؛ نه برطرف ساختن کاستىها و موانع رشد و شکوفایى انسانها.(4)
چهار. فلسفه تاریخ و معنادارى آن
بر اساس «فلسفه نظرى تاریخ» ظهور «منجى موعود»، فرجام متعالى و شکوهمند آینده جهان و سرمنزل متعالى و متکامل تاریخ بشرى است. بر این اساس روند طولانى مدت تاریخ، داراى هدف، غایت و معناى مشخصى است و آن تحقّق جامعه موعود الهى و رسیدن بشر به اوج سعادت و کمال مادى و معنوى است. این معنادارى تاریخ، در فکر و ذهن بشر سایه انداخته و او را متوجّه فرجام متعالى تاریخ ساخته است. البته هدفى که قرآن براى کاروان بشرى ترسیم مىکند، «عبادت و عبودیت» و در نتیجه رسیدن به قرب الهى است و منظور از آن، معناى وسیع و گستردهاى است که شامل کلیه شئون زندگى انسان در روى زمین مىگردد «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»(5)
این ایده در دورانى از تاریخ، به کمال و تمام تحقّق خواهد یافت و آن عصر «ظهور مهدى موعود» است.(6)
پس معنادارى تاریخ و کشف غایت و هدف آن، مى تواند منشأ توجّه انسانها به ظهور مصلح بزرگ باشد.
پنج. قانون سیر تکاملى جامعهها
یکى از دلایل منطقى این موضوع، قانون سیر تکاملى جامعهها است. از آن روز که انسان خود را شناخته، هیچ گاه زندگى یکنواختى نداشته است؛ بدین جهت پیشرفتها و تحوّلات فراوانى در نوع مسکن، تغذیه، وسیله نقلیه، پوشش و علم و دانش او صورت گرفته است. عجیب این که به هیچ یک از اینها قانع نیست و باز براى وصول به سطحى بالاتر و برتر، تلاش و کوشش مىکند.
عشق به تکامل در درون جان آدمى، شعلهاى جاودانه و خاموش ناشدنى است و همچنان انسان را به سوى جامعهاى پیش مىبرد که «تکاملهاى اخلاقى»، در کنار «تکاملهاى مادى» قرار گیرد. یکى از بارقههاى امید مردم براى رسیدن به آیندهاى روشن و دنیایى پراز صلح و صفا و برادرى و برابرى - آن هم با ظهور منجى موعود - در پرتو «قانون تکاملى جامعهها» روشن مىشود.
شش. قانون کنش و واکنشهاى تاریخى
آزمونهاى تاریخى به ما نشان مىدهد که همواره تحولها و انقلابهاى وسیع، عکس العمل مستقیم فشارهاى قبلى بوده است و شاید هیچ انقلاب گستردهاى در جهان رخ نداده، مگر این که پیش از آن، فشار شدیدى در جهت مخالف وجود داشته است. بر اساس این قانون مىتوان ثابت کرد که وضع کنونى جهان، آبستن انقلابى بزرگ و جهانى است. فشار جنگها، ظلمها، بیدادگرىها، تبعیضها و بى عدالتىها، توأم با ناکامى و سرخوردگى انسانها، از قوانین فعلى براى از بین بردن یا کاستن این فشارها، سرانجام واکنش شدید خود را آشکار خواهد ساخت. در نهایت این خواستهاى واپس زده انسانى، در پرتو آگاهى روزافزون ملّتها، چنان عقده اجتماعى تشکیل مىدهد که از نهانگاه ضمیر باطن جامعه، با یک جهش برق آسا، خود را ظاهر ساخته و سازمان نظام کنونى جوامع انسانى را به هم مىریزد و طرح نوینى ایجاد مىکند. این طرح و برنامه انقلابى و گسترده، همان قیام و ظهور مهدى موعود است که در واکنشى قاطعانه و کوبنده در برابر همه تبعیضها، ستمگرىها، حقّ کشى و فسادگرىها است.
هفت. قانون انتظار عمومى
در نهاد انسانها، همواره عشق به نیکى، زیبایى و آگاهى نهفته است. باور به ظهور مصلح جهانى، جزیى از این عشق و زیباخواهى است. در واقع ظهور امام مهدى علیه السلام، بروز کامل این فضایل و خوبىها است و این مطلوب و خواست همه انسانهاى بصیر و پاک سرشت و نقطه اوج این علاقه و عشقورزى است. چگونه ممکن است عشق به تکامل همه جانبه در درون جان انسان باشد و چنان انتظارى نداشته باشد! مگر تحقق رشد و کمال نهایى جامعه انسانى بدون آن امکانپذیر است؟!
احساسات و دستگاههاى وجودى انسان، نمىتواند هماهنگ با مجموعه عالم هستى نباشد؛ زیرا همه جهان هستى یک واحد به هم پیوسته است و وجود او نمىتواند از بقیه جهان، جدا باشد. از این به هم پیوستگى به خوبى مىتوانیم نتیجه بگیریم که اگر انسانها انتظار مصلح بزرگ را مىکشند که جهان را آکنده از صلح و عدالت و نیکى مىکند؛ دلیل بر آن است که چنان نقطه اوجى در تکامل جامعه انسانى امکان پذیر و عملى است که عشق و انتظار آن در درون جان ما است. عمومیت این اعتقاد در همه مذاهب، نشانه دیگرى بر اصالت و واقعیت آن است.(7)
هشت. اتفاق ادیان و مصلحان بشرى
تمام ادیان آسمانى به پیروان خود، عصر درخشان و سعادت عمومى، آینده مشعشع و صلح جهانى و دوران پر خیر و برکت را نوید دادهاند که در آن، نگرانىها، دلهرهها و هراسها مرتفع شود و به یُمن ظهور شخصى بزرگ و مردى خدایى - که به تأییدات الهى مؤیّد است - در روى زمین منطقه و شهر و دهستان و دهى باقى نماند ؛ مگر آن که در آن بانگ دلنواز توحید بلند شود و روشنایى یکتاپرستى، تاریکى شرک را زایل سازد و علم و عدل و راستى و امانت، چهره جهان آراى خود را بنمایانند و همه جا را منوّر سازند. این موعود عزیز بر حسب استوارترین و صحیحترین مصادر اسلامى، خلیفه دوازدهم حضرت محمد صلّی الله علیه و آله و دوازدهمین رهبر و امام بعد از آن حضرت است. القاب مشهورش در بین مسلمین، مهدى، قائم، منتظر، صاحب الامر، صاحب الزمان و بقیة اللَّه است. در زبانهاى دیگر، مسیحا، گرزاسبه، وشینو، ارتود، مهمید و... خوانده شده است.(8)
پس مى توان گفت: تقریباً همه کسانى که در این زمینه مطالعه دارند، متفقاند که تمام اقوام جهان، در انتظار یک رهبر بزرگ انقلابى به سر مىبرند که هر کدام او را به نامى مىنامند؛ ولى همگى در اوصاف کلى و اصول برنامههاى انقلابى او اتفاق دارند.
نه. ابتناى بر قرآن و حدیث
اصل مهدویت، مبتنى بر آیات متعددى از قرآن است که دلالت بر پیروزى و فلاح و غلبه سپاه خدا دارند. این آیات علاوه بر آن که بر استقرار دین خدا در سراسر زمین و آینده درخشان عالم دلالت دارند، برحسب معتبرترین مدارک و تفاسیر و احادیث، به تحوّل بىسابقه و بىنظیر و انقلابى که به رهبرى و قیام حضرت مهدى علیه السلام انجام خواهد گرفت، تفسیر شده است. آیاتى مانند:
«فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»؛ مائده (5)، آیه 56.
«إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ»؛ صافات (37)، آیه 172
«وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ...»؛ انفال (8)، آیه 7
«...لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»؛ فتح (48)، آیه 28
«نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ»؛ قصص (28)، آیه 5
و ... .
علاوه بر آیات قرآن، مهدویت و تمامى فروع و جزئیات آن، مبتنى بر احادیث معتبر و متواتر است؛ زیرا کتابهاى حدیث و صحاح و مسانید و اصول سنت و شیعه در این زمینه، از حد احصا و شمارش خارج است. بر این اساس نیز «اصل مهدویت» مورد اتفاق مسلمانان و اجماع شیعه و سنّى است.
پینوشتها:
1. ر.ک: نگارنده، آینده جهان، رحیم کارگر، صص 58 - 60
2. انبیا(21)، آیه 105
3. تفسیر تبیان، ج 7، ص 252
4. ر.ک: مقاله «جهانى شدن و حکومت جهانى حضرت مهدى»، رحیم کارگر، فصلنامه انتظار، ش 6، ص 145
5. ذاریات(51)، آیه 56
6. ر.ک: جستارهایى در مهدویت، رحیم کارگر، صص 42 - 48
7. ر.ک: حکومت جهانى مهدى، ناصر مکارم شیرازى، صص 15 - 35 و ص 97
8. ر.ک: امامت و مهدویت، لطف اللَّه صافى گلپایگانى، ج 2، ص 135 - 144