پرسش :
آیا قیام یمانی از نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی (عج) است؟
پاسخ :
نشانههای ظهور، از جذابترین و پرطرفدارترین و در عین حال از آسیب پذیرترین بخشهای معارف مهدوی است. اختصاص بخش عمدهای از روایات مهدویت به این موضوع، بهترین گواه بر این مسئله است. این جذابیت از سویی باعث افزایش اقبال عمومی به این مسئله و در نتیجه اصل اندیشه مهدویت میشود، اما از سوی دیگر، افزون بر ایجاد زمینه برای ورود خرافات، طمع شیادان و مدعیان دروغین را برای جعل و تحریف روایات، دو چندان میکند. از اینرو، نظر به فقدان پژوهشهای مستند در این زمینه، شایسته است با انجام تحقیقات مبتنی بر اصول و قواعد فهم حدیث و با جداسازی مطالب مستند از غیرمستند، علاوه بر پالایش معارف مهدویت از خرافات، زمینههای سوءاستفاده از این موضوع از میان برداشته شود.
اهمیت فراوان و جایگاه ممتاز قیام یمانی
در روایت شیعه، تصریح شده است که مخالفت با یمانی، حرام و دشمن وی در آتش است. و شگفت انگیز تر اینکه، چنین تعبیری در مورد دیگر شخصیت های مثبت عصر ظهور، ذکر نشده است. توصیفات و تاکیدات در نصرت و یاری یمانی و دعوت وی به امام عصر، حاکی از اهمیت فراوان یمانی، می باشد. به راستی علت و حکمت آن، چیست؟
بنابراین، دلایل بسیاری به موضوع یمانی و کندوکاو درباره ابعاد مختلف این شخصیت و زوایای زندگی و جنبش یمانی، اهمیت بخشیده است؛ از جمله:
1. تعداد زیادی از روایات در میان مجموعه احادیث علائم الظهور، فقط حدود پنج پدیده را به شکل مستقل، نشانههای ظهور برشمردهاند. بعضی از این پنج نشانه، در اندکی از روایات جای خود را به نشانههای دیگری میدهند، اما معمولاً در اصل پنجشماری آن نشانهها، تغییری ایجاد نمیشود. تأکید پیشوایان معصوم بر این علایم که در برخی روایات از آنها با عنوان علایم حتمی تعبیر شده و جداسازی آنها از سایر نشانههای ظهور، دلیل بر اهمیت این نشانههاست که توجه ویژهای را میطلبد. یمانی یکی از این نشانههاست که معمولاً در زمره پنج علامت یاد شده، به شمار میرود.
2. همچنانکه خواهد آمد، قیام یمانی، فضیلتمحور و اصلاحگر است و روایات، بر وجوب کمک به او تأکید کردهاند. بیگمان جانبداری از این حرکتِ ارزشی و تقویت آن، زمانی امکانپذیر خواهد بود که این شخصیت و جزئیات مربوط به جنبش او تا حد ممکن شناسایی شود.
3 وجود ویژگیهای مثبت در شخصیت یمانی و تکریم و تجلیلی که در کلمات پیشوایان دین از او شده، میتواند انگیزهای برای وسوسه شیادان و فرصتطلبانی باشد که برای جلب عواطف و احساسات مذهبی مردم، از آن استفاده کنند. لذا، این احتمال همواره وجود داشته است که افرادی خود را یمانی معرفی کنند و از این رهگذر، عواطف، احساسات و امکانات مردم را به سوی خود جلب کنند و چهبسا با این عنوان تا مرز تشکیل حکومت و قیام مسلحانه، نیز پیش بروند. از اینرو، بجاست تا در حد ممکن جزئیات این حادثه براساس اصول علمی شناسایی شود تا بتوان در مقام تعیین مصداق، مدعیان دروغین را از یمانی واقعی شناسایی کرد. با جزئیات یاد شده اگر نتوان یمانی واقعی را شناسایی کرد، دستکم این معیارها، برای تشخیص مدعیان دروغین کفایت میکند، و همین مقدار، اهمیت کندوکاو پیرامون این موضوع را به خوبی مینماید.
4. از دیگر ثمرات این بحث اثبات آن است که امامان معصوم قیامهای اصلاحطلبانه را در عصر غیبت تأیید کردهاند. همچنانکه خواهد آمد، پیشوایان معصوم از یمانی و جنبش او جانبداری کردهاند. بنابراین، میتوان گفت که از نظر معصومان در عصر غیبت، قیام های تأیید شده نیز وجود دارند. بنابراین، دیدگاه معروفی که حرکتهای اصلاحی را در عصر غیبت محکوم به شکست و بر خلاف میل و اراده پیشوایان دینی میداند، پذیرفتنی نیست، و در صورت وجود روایاتی که این اندیشه را تأیید میکنند، باید آنها را به صورتی که با روایات یمانی و دیگر روایات، جمعپذیر باشد، تأویل کرد.
معرفی نشانه های حتمی ظهور و قیام امام عصر
در احادیث، از پنج نشانه حتمی ظهور (یمانی، سفیانی، ندای آسمانی، قتل نفس زکیه و خسف بیداء) به صورت ویژه و مستقل سخن به میان آمده است. اهمیت این پنج نشانه را میتوان هم از تعدد روایات مربوط به آنها و هم از جداسازی و بیان این نشانهها به شکل مستقل دریافت. صدوق در کتاب کمال الدین، با سلسه اسنادش از امام صادق علیهالسلام در حدیث معتبر[1] نقل کرده است:
«قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْیمَانِی وَ السُّفْیانِی وَ الصَّیحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِیةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَیدَاء[2]؛
پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمی است: یمانی، سفیانی، صحیه آسمانی، شهادت نفس زکیه و خسف بیداء.»
و نیز مرحوم کلینی در کتاب الکافی، در حدیث معتبر[3]، از امام صادق نقل کرده است:
«خَمسُ عَلاماتٍ قَبلَ قِیامِ القائمِ الصَّیحَةُ وَ السَّفیانِیُّ وَ الخَسفُ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّة وَ الیَمانِیُّ[4]؛
پیش از قیام قائم پنج علامت وجود خواهد داشت: ندای آسمانی، سفیانی، خسف و فرو رفتن (لشکر سفیانی) در زمین، شهادت نفس زکیه و یمانی.»
این دو حدیث معتبر و حدیث های مشابه دیگر، دلالت بر این دارد که ظهور امام مهدی علیهالسلام، متوقف بر نشانه های حتمی است که باید به وقوع بپیوندد. طبق روایت، ندای آسمانی، برای اثبات اینکه امام مهدی، از طرف خداوند متعال، برگزیده و فرستاده شده است و خروج سفیانی به عنوان دشمن اصلی امام، به جنگ میان حق و باطل، اشاره دارد. خروج یمانی، به ضرورت وجود قوا و لشکر جبهه حق و نصرت در ظهور امام مهدی، اشاره دارد و شهادت نفس زکیه، به طغیان حکومت و نظام ناصبی و دشمن اهل بیت در کشور حجاز (عربستان)، اشاره می کند. و خسف بیداء و فرورفتن لشکر سفیانی در زمین در منطقه بیداء در بین مکه و مدینه، نشانگر صحت پیشگویی و صدق پیامبر و بیانگر این است که حکومت جهانی امام مهدی، ادامه حکومت رسول الله و اتمام رسالت پیامبر اسلام، می باشد.[5]
آیا یمانی، نشانه حتمی ظهور است؟
احادیث و منابع حدیثی، قیام یمانی را، از نشانه ها و علائم حتمی ظهور امام مهدی، برشمردهاند، روایات یمانی در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت، حدود 15 حدیث، می باشد که در میان آنها، حداقل 8 حدیث در منابع حدیثی شیعه وجود دارد، که چند حدیث از نظر سند، نیز معتبر می باشد.[6] بنابراین، روایات یمانی، مستفیض، بلکه متواتر معنوی، است. اما برخی در حتمی بودن یمانی، تشکیک کردند که برداشتی کاملا ناصحیحی می باشد.
توضیح بیشتر این که: یکی از تقسیمات معروف نشانههای حتمی ظهور که ریشه در احادیث و روایات دارد، تقسیم علائم، به حتمی و غیرحتمی است. نشانههای حتمی، حتماً پیش از ظهور تحقق مییابند، اما در نشانههای غیرحتمی، احتمال عدم تحقق نیز وجود دارد.
حال، آیا جنبش یمانی نیز از نشانههای حتمی ظهور است، یا غیرحتمی؟ در میان مجموعه احادیثی که نشانههای ظهور را به حتمی و غیر حتمی تقسیم کردهاند، در دو روایت به حتمی بودن قیام یمانی، تصریح شده است.
مرحوم نعمانی، به سند خود و در کتاب الغیبة، از امام صادق علیهالسلام، چنین نقل کرده است:
«النِّداءُ مِنَ المَحتومِ والسُّفیانیُّ مِنَ المَحتومِ وَالیَمانیُّ مِنَ المَحتومِ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّةِ مِنَ المَحتومِ وَ کَفٌّ یَطلَعُ مِنَ السَّماءِ مِنَ المَحتُومِ[7]؛
ندای آسمانی از نشانههای حتمی است. سفیانی، یمانی، کشته شدن نفس زکیه، کف دستی که از افق آسمان نمایان میشود؛ نیز از نشانه های حتمی هستند.»
همچنین شیخ صدوق در کتاب کمالالدین از امام صادق علیهالسلام، نقل کرده است:
«قَبلَ قِیامِ القائمِ خَمسُ عَلاماتٍ مَحتُوماتٍ الیَمانِیُّ وَ السَّفیانِیُّ وَ الصَّیحَةُ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّةِ وَ الخَسفُ بِالبَیداءِ[8]؛
پیش از قیام قائم پنج علامت حتمی وجود خواهد داشت: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرورفتن در بیداء.»
مشهور محققین، معتقدند، تاکید بر وقوع و حتمیت پنج علامت قبل از ظهور و قیام قائم و نیز ذکر شدن یمانی در کنار نشانه های حتمی متواتری همچون سفیانی و خسف بیداء بر حتمیت قیام یمانی، دلالت و تاکید دارد. شاهد بر این که، در حدیثی از کتاب الکافی مرحوم کلینی، روای حدیث از امام صادق، علیهالسلام، می پرسد که اگر قبل از تحقق این نشانه ها، شخصی خروج کرد، با او همراهی کنیم، با پاسخ منفی امام معصوم، مواجه میشود. بنابراین پاسخ امام به پرسش راوی حدیث، دلالت بر حتمی بودن این پنج نشانه ظهور، دارد:
«...خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ- الصَّیحَةُ وَ السُّفْیانِی وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِیةِ وَ الْیمَانِی. فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِكَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ: لا ...[9]؛
.... جانم به فدایت، اگر پیش از آن که این نشانه ها، رخ دهد، یکی از اهل بیت شما، خروج کند، آیا ما نیز همراه او، قیام کنیم و او را یاری کنیم؟، حضرت در پاسخ میفرمایند: خیر ... .»
توصیف بخشی از علائم ظهور به حتمیت، منشاء حدیثی، دارد
صرف نظر از این احادیث که ذکر شد، با نگاهی گذرا به روایاتِ علائم الظهور، به سادگی میتوان دریافت که در بسیاری از این روایات، تعدادی از علائم، محتوم خوانده شدهاند. برای نمونه امام صادق علیهالسلام در این باره فرمودهاند:
«مِنَ الأمرِ مَحتُومٌ وَ مِنهُ ما لیسَ بِمَحتُومٍ وَ مِنَ المَحتُومِ خُروجُ السُّفیانِیُّ فی رَجَبٍ[10]؛
برخی از امور حتمی و برخی غیر حتمیاند و یکی از امور حتمی خروج سفیانی در ماه رجب است.»
مسئله تقسیم نشانههای ظهور به حتمی و غیرحتمی، آنقدر مسلم بوده است که گاهی اصحاب ائمه، از حتمی یا غیرحتمی بودن برخی از نشانهها سؤال میکردند. این سؤالات، نشاندهنده مسلم بودن اصل تقسیم نشانهها، به حتمی و غیرحتمی است.
مثلاً ابوحمزه ثمالی میگوید: از امام باقر علیهالسلام سؤال کردم: آیا خروج سفیانی از حتمیات است؟ فرمودند:
«نَعَم وَ النِّداءُ مِنَ المَحتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمسِ مِن مَغرِبِها مَحتُومٌ وَ اختِلافُ بَنیالعَباسِ فِی الدَّولَةِ مَحتُومٌ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّةِ مَحتُومٌ وَ خُرُوجُ القائِمِ مِن آلمحمدٍ مَحتُومٌ[11]؛
بله و ندای آسمانی حتمی است، طلوع خورشید از مغرب، حتمی است، اختلاف بنیعباس بر سر حکومت، حتمی است، کشته شدن نفس زکیه حتمی است و خروج قائم آلمحمد، حتمی است.
از آنچه گذشت، روشن شد که توصیف بخشی از علائم ظهور به محتوم، در فرهنگ روایات و احادیث، متداول و شایع بوده و گاهی پنج نشانه به حتمیت، توصیف میشدهاند، که یمانی، نیز از جمله نشانه های حتمی ظهور، می باشد.
پینوشتها:
[1] مهدی پور، پژوهشی پیرامون علائم حتمی ظهور، صص 21-22.
[2] شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 650.
[3] مهدی پور، پژوهشی پیرامون علائم حتمی ظهور، صص 48-49.
[4] شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 650، باب 57، ح 7.
[5] کورانی، الیمانیون قادمون، صص 115-116.
[6] مهدی پور، پژوهشی پیرامون علائم حتمی ظهور، صص 21-22. و صص 48-49.
[7] نعمانی، الغیبة، ص 357، باب 14، ح 11.
[8] شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 650، باب 57، ح 7.
[9] کلینی، الکافی، ج 8، ص 310، ح 483.
[10] نعمانی، الغیبة، ص 417، باب 18، ح 2.
[11] شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 371.
نشانههای ظهور، از جذابترین و پرطرفدارترین و در عین حال از آسیب پذیرترین بخشهای معارف مهدوی است. اختصاص بخش عمدهای از روایات مهدویت به این موضوع، بهترین گواه بر این مسئله است. این جذابیت از سویی باعث افزایش اقبال عمومی به این مسئله و در نتیجه اصل اندیشه مهدویت میشود، اما از سوی دیگر، افزون بر ایجاد زمینه برای ورود خرافات، طمع شیادان و مدعیان دروغین را برای جعل و تحریف روایات، دو چندان میکند. از اینرو، نظر به فقدان پژوهشهای مستند در این زمینه، شایسته است با انجام تحقیقات مبتنی بر اصول و قواعد فهم حدیث و با جداسازی مطالب مستند از غیرمستند، علاوه بر پالایش معارف مهدویت از خرافات، زمینههای سوءاستفاده از این موضوع از میان برداشته شود.
اهمیت فراوان و جایگاه ممتاز قیام یمانی
در روایت شیعه، تصریح شده است که مخالفت با یمانی، حرام و دشمن وی در آتش است. و شگفت انگیز تر اینکه، چنین تعبیری در مورد دیگر شخصیت های مثبت عصر ظهور، ذکر نشده است. توصیفات و تاکیدات در نصرت و یاری یمانی و دعوت وی به امام عصر، حاکی از اهمیت فراوان یمانی، می باشد. به راستی علت و حکمت آن، چیست؟
بنابراین، دلایل بسیاری به موضوع یمانی و کندوکاو درباره ابعاد مختلف این شخصیت و زوایای زندگی و جنبش یمانی، اهمیت بخشیده است؛ از جمله:
1. تعداد زیادی از روایات در میان مجموعه احادیث علائم الظهور، فقط حدود پنج پدیده را به شکل مستقل، نشانههای ظهور برشمردهاند. بعضی از این پنج نشانه، در اندکی از روایات جای خود را به نشانههای دیگری میدهند، اما معمولاً در اصل پنجشماری آن نشانهها، تغییری ایجاد نمیشود. تأکید پیشوایان معصوم بر این علایم که در برخی روایات از آنها با عنوان علایم حتمی تعبیر شده و جداسازی آنها از سایر نشانههای ظهور، دلیل بر اهمیت این نشانههاست که توجه ویژهای را میطلبد. یمانی یکی از این نشانههاست که معمولاً در زمره پنج علامت یاد شده، به شمار میرود.
2. همچنانکه خواهد آمد، قیام یمانی، فضیلتمحور و اصلاحگر است و روایات، بر وجوب کمک به او تأکید کردهاند. بیگمان جانبداری از این حرکتِ ارزشی و تقویت آن، زمانی امکانپذیر خواهد بود که این شخصیت و جزئیات مربوط به جنبش او تا حد ممکن شناسایی شود.
3 وجود ویژگیهای مثبت در شخصیت یمانی و تکریم و تجلیلی که در کلمات پیشوایان دین از او شده، میتواند انگیزهای برای وسوسه شیادان و فرصتطلبانی باشد که برای جلب عواطف و احساسات مذهبی مردم، از آن استفاده کنند. لذا، این احتمال همواره وجود داشته است که افرادی خود را یمانی معرفی کنند و از این رهگذر، عواطف، احساسات و امکانات مردم را به سوی خود جلب کنند و چهبسا با این عنوان تا مرز تشکیل حکومت و قیام مسلحانه، نیز پیش بروند. از اینرو، بجاست تا در حد ممکن جزئیات این حادثه براساس اصول علمی شناسایی شود تا بتوان در مقام تعیین مصداق، مدعیان دروغین را از یمانی واقعی شناسایی کرد. با جزئیات یاد شده اگر نتوان یمانی واقعی را شناسایی کرد، دستکم این معیارها، برای تشخیص مدعیان دروغین کفایت میکند، و همین مقدار، اهمیت کندوکاو پیرامون این موضوع را به خوبی مینماید.
4. از دیگر ثمرات این بحث اثبات آن است که امامان معصوم قیامهای اصلاحطلبانه را در عصر غیبت تأیید کردهاند. همچنانکه خواهد آمد، پیشوایان معصوم از یمانی و جنبش او جانبداری کردهاند. بنابراین، میتوان گفت که از نظر معصومان در عصر غیبت، قیام های تأیید شده نیز وجود دارند. بنابراین، دیدگاه معروفی که حرکتهای اصلاحی را در عصر غیبت محکوم به شکست و بر خلاف میل و اراده پیشوایان دینی میداند، پذیرفتنی نیست، و در صورت وجود روایاتی که این اندیشه را تأیید میکنند، باید آنها را به صورتی که با روایات یمانی و دیگر روایات، جمعپذیر باشد، تأویل کرد.
معرفی نشانه های حتمی ظهور و قیام امام عصر
در احادیث، از پنج نشانه حتمی ظهور (یمانی، سفیانی، ندای آسمانی، قتل نفس زکیه و خسف بیداء) به صورت ویژه و مستقل سخن به میان آمده است. اهمیت این پنج نشانه را میتوان هم از تعدد روایات مربوط به آنها و هم از جداسازی و بیان این نشانهها به شکل مستقل دریافت. صدوق در کتاب کمال الدین، با سلسه اسنادش از امام صادق علیهالسلام در حدیث معتبر[1] نقل کرده است:
«قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْیمَانِی وَ السُّفْیانِی وَ الصَّیحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِیةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَیدَاء[2]؛
پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمی است: یمانی، سفیانی، صحیه آسمانی، شهادت نفس زکیه و خسف بیداء.»
و نیز مرحوم کلینی در کتاب الکافی، در حدیث معتبر[3]، از امام صادق نقل کرده است:
«خَمسُ عَلاماتٍ قَبلَ قِیامِ القائمِ الصَّیحَةُ وَ السَّفیانِیُّ وَ الخَسفُ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّة وَ الیَمانِیُّ[4]؛
پیش از قیام قائم پنج علامت وجود خواهد داشت: ندای آسمانی، سفیانی، خسف و فرو رفتن (لشکر سفیانی) در زمین، شهادت نفس زکیه و یمانی.»
این دو حدیث معتبر و حدیث های مشابه دیگر، دلالت بر این دارد که ظهور امام مهدی علیهالسلام، متوقف بر نشانه های حتمی است که باید به وقوع بپیوندد. طبق روایت، ندای آسمانی، برای اثبات اینکه امام مهدی، از طرف خداوند متعال، برگزیده و فرستاده شده است و خروج سفیانی به عنوان دشمن اصلی امام، به جنگ میان حق و باطل، اشاره دارد. خروج یمانی، به ضرورت وجود قوا و لشکر جبهه حق و نصرت در ظهور امام مهدی، اشاره دارد و شهادت نفس زکیه، به طغیان حکومت و نظام ناصبی و دشمن اهل بیت در کشور حجاز (عربستان)، اشاره می کند. و خسف بیداء و فرورفتن لشکر سفیانی در زمین در منطقه بیداء در بین مکه و مدینه، نشانگر صحت پیشگویی و صدق پیامبر و بیانگر این است که حکومت جهانی امام مهدی، ادامه حکومت رسول الله و اتمام رسالت پیامبر اسلام، می باشد.[5]
آیا یمانی، نشانه حتمی ظهور است؟
احادیث و منابع حدیثی، قیام یمانی را، از نشانه ها و علائم حتمی ظهور امام مهدی، برشمردهاند، روایات یمانی در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت، حدود 15 حدیث، می باشد که در میان آنها، حداقل 8 حدیث در منابع حدیثی شیعه وجود دارد، که چند حدیث از نظر سند، نیز معتبر می باشد.[6] بنابراین، روایات یمانی، مستفیض، بلکه متواتر معنوی، است. اما برخی در حتمی بودن یمانی، تشکیک کردند که برداشتی کاملا ناصحیحی می باشد.
توضیح بیشتر این که: یکی از تقسیمات معروف نشانههای حتمی ظهور که ریشه در احادیث و روایات دارد، تقسیم علائم، به حتمی و غیرحتمی است. نشانههای حتمی، حتماً پیش از ظهور تحقق مییابند، اما در نشانههای غیرحتمی، احتمال عدم تحقق نیز وجود دارد.
حال، آیا جنبش یمانی نیز از نشانههای حتمی ظهور است، یا غیرحتمی؟ در میان مجموعه احادیثی که نشانههای ظهور را به حتمی و غیر حتمی تقسیم کردهاند، در دو روایت به حتمی بودن قیام یمانی، تصریح شده است.
مرحوم نعمانی، به سند خود و در کتاب الغیبة، از امام صادق علیهالسلام، چنین نقل کرده است:
«النِّداءُ مِنَ المَحتومِ والسُّفیانیُّ مِنَ المَحتومِ وَالیَمانیُّ مِنَ المَحتومِ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّةِ مِنَ المَحتومِ وَ کَفٌّ یَطلَعُ مِنَ السَّماءِ مِنَ المَحتُومِ[7]؛
ندای آسمانی از نشانههای حتمی است. سفیانی، یمانی، کشته شدن نفس زکیه، کف دستی که از افق آسمان نمایان میشود؛ نیز از نشانه های حتمی هستند.»
همچنین شیخ صدوق در کتاب کمالالدین از امام صادق علیهالسلام، نقل کرده است:
«قَبلَ قِیامِ القائمِ خَمسُ عَلاماتٍ مَحتُوماتٍ الیَمانِیُّ وَ السَّفیانِیُّ وَ الصَّیحَةُ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّةِ وَ الخَسفُ بِالبَیداءِ[8]؛
پیش از قیام قائم پنج علامت حتمی وجود خواهد داشت: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرورفتن در بیداء.»
مشهور محققین، معتقدند، تاکید بر وقوع و حتمیت پنج علامت قبل از ظهور و قیام قائم و نیز ذکر شدن یمانی در کنار نشانه های حتمی متواتری همچون سفیانی و خسف بیداء بر حتمیت قیام یمانی، دلالت و تاکید دارد. شاهد بر این که، در حدیثی از کتاب الکافی مرحوم کلینی، روای حدیث از امام صادق، علیهالسلام، می پرسد که اگر قبل از تحقق این نشانه ها، شخصی خروج کرد، با او همراهی کنیم، با پاسخ منفی امام معصوم، مواجه میشود. بنابراین پاسخ امام به پرسش راوی حدیث، دلالت بر حتمی بودن این پنج نشانه ظهور، دارد:
«...خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ- الصَّیحَةُ وَ السُّفْیانِی وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِیةِ وَ الْیمَانِی. فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِكَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ: لا ...[9]؛
.... جانم به فدایت، اگر پیش از آن که این نشانه ها، رخ دهد، یکی از اهل بیت شما، خروج کند، آیا ما نیز همراه او، قیام کنیم و او را یاری کنیم؟، حضرت در پاسخ میفرمایند: خیر ... .»
توصیف بخشی از علائم ظهور به حتمیت، منشاء حدیثی، دارد
صرف نظر از این احادیث که ذکر شد، با نگاهی گذرا به روایاتِ علائم الظهور، به سادگی میتوان دریافت که در بسیاری از این روایات، تعدادی از علائم، محتوم خوانده شدهاند. برای نمونه امام صادق علیهالسلام در این باره فرمودهاند:
«مِنَ الأمرِ مَحتُومٌ وَ مِنهُ ما لیسَ بِمَحتُومٍ وَ مِنَ المَحتُومِ خُروجُ السُّفیانِیُّ فی رَجَبٍ[10]؛
برخی از امور حتمی و برخی غیر حتمیاند و یکی از امور حتمی خروج سفیانی در ماه رجب است.»
مسئله تقسیم نشانههای ظهور به حتمی و غیرحتمی، آنقدر مسلم بوده است که گاهی اصحاب ائمه، از حتمی یا غیرحتمی بودن برخی از نشانهها سؤال میکردند. این سؤالات، نشاندهنده مسلم بودن اصل تقسیم نشانهها، به حتمی و غیرحتمی است.
مثلاً ابوحمزه ثمالی میگوید: از امام باقر علیهالسلام سؤال کردم: آیا خروج سفیانی از حتمیات است؟ فرمودند:
«نَعَم وَ النِّداءُ مِنَ المَحتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمسِ مِن مَغرِبِها مَحتُومٌ وَ اختِلافُ بَنیالعَباسِ فِی الدَّولَةِ مَحتُومٌ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّةِ مَحتُومٌ وَ خُرُوجُ القائِمِ مِن آلمحمدٍ مَحتُومٌ[11]؛
بله و ندای آسمانی حتمی است، طلوع خورشید از مغرب، حتمی است، اختلاف بنیعباس بر سر حکومت، حتمی است، کشته شدن نفس زکیه حتمی است و خروج قائم آلمحمد، حتمی است.
از آنچه گذشت، روشن شد که توصیف بخشی از علائم ظهور به محتوم، در فرهنگ روایات و احادیث، متداول و شایع بوده و گاهی پنج نشانه به حتمیت، توصیف میشدهاند، که یمانی، نیز از جمله نشانه های حتمی ظهور، می باشد.
پینوشتها:
[1] مهدی پور، پژوهشی پیرامون علائم حتمی ظهور، صص 21-22.
[2] شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 650.
[3] مهدی پور، پژوهشی پیرامون علائم حتمی ظهور، صص 48-49.
[4] شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 650، باب 57، ح 7.
[5] کورانی، الیمانیون قادمون، صص 115-116.
[6] مهدی پور، پژوهشی پیرامون علائم حتمی ظهور، صص 21-22. و صص 48-49.
[7] نعمانی، الغیبة، ص 357، باب 14، ح 11.
[8] شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 650، باب 57، ح 7.
[9] کلینی، الکافی، ج 8، ص 310، ح 483.
[10] نعمانی، الغیبة، ص 417، باب 18، ح 2.
[11] شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 371.