جمعه، 27 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

شبهه: تنها نامى از مهدى بر جاى مانده و هیچ کس، بهره‌اى از او نبرده است!


شرح پرسش :
ابن تیمیه و سعد تفتازانى بر این باورند که تنها نامى از مهدى بر جاى مانده و هیچ کس حتى آنان که به وجود مهدى اعتقاد دارند، بهره‌اى از او نبرده‌اند! فخر رازى در چند بخش از تفسیر خود، این نکته را بازگو مى‌کند که شناخت مهدى مورد ادّعاى شیعیان و بهره‌مندى از او، تکلیفى است که از عهده هیچ کس برنمى‌آید!
پاسخ :
ما در چند محور به این پرسش پاسخ مى‌دهیم:

نخست آن که رسول خدا صلى الله علیه وآله که راستگو در نزد همگان و مورد تصدیق خداوند متعال است، چندین سال پیش از ولادت مهدى علیه السلام به غیبت ایشان اشاره نموده و امامت آن حضرت را مورد تأکید قرار داده است.
روایت هاى مربوط به غیبت و امامت مهدى علیه السلام هم فراوان هستند و هم سندهاى صحیح دارند؛ این روایات نشان مى دهند که:

1. مهدى علیه السلام، امام و منصوب از جانب خداوند متعال است.
2. از نظرها پنهان مى شود.
3. وجود و نصب مهدى علیه السلام به امامت، مفید فایده است، چرا که خداوند، کار بیهوده انجام نمى دهد.

اینک به برخى از این روایات اشاره مى کنیم:

طبق روایتى جابر بن عبدالله انصارى مى گوید:
هنگامى که خداوند متعال آیه ی (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ)؛(1) «اى کسانى که ایمان آورده اید از خدا اطاعت کنید و از پیامبر و اولیاى امر خود نیز اطاعت کنید» را بر پیامبرش حضرت محمّد صلى الله علیه وآله نازل کرد، عرض کردم: اى رسول خدا! ما خدا و رسولش را مى شناسیم، حال مى خواهم بدانم این اولى الامرى که خداوند اطاعت از آنان را در ردیف اطاعت از شما آورده است، کیستند؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:
هم خلفائی یا جابر! وأئمّة المسلمین (من) بعدی؛ أوّلهم علیُّ بن أبی طالب، ثمّ الحسن والحسین، ثمّ علیُّ بن الحسین، ثمّ محمّد بن علیّ المعروف فی التوراة بالباقر، وستدرکه یا جابر! فإذا لقیته فأقرئه منّی السلام.
ثمّ الصادق جعفر بن محمّد، ثمّ موسى بن جعفر، ثمّ علیّ بن موسى، ثمّ محمّد بن علیّ، ثمّ علیُّ بن محمّد، ثمّ الحسن بن علیٍّ.
ثمّ سمیّی وکنیّی حجّة الله فی أرضه، وبقیّته فی عباده ابن الحسن بن علیّ، ذاک یفتح الله تعالى ذکره على یدیه مشارق الأرض ومغاربها، ذاک الّذی یغیب عن شیعته وأولیائه غیبة لا یثبت فیها على القول بإمامته إلاّ من امتحن الله قلبه للإیمان؛
اى جابر! آن ها جانشینان من هستند که پس از من، امامت مسلمانان را عهده دار مى شوند؛
نخستینِ آنان على بن ابى طالب است، آن گاه به ترتیب حسن، حسین، على بن حسین و محمّد بن على به امامت خواهند رسید.
اى جابر! محمّد بن على در تورات با نام باقر، معرفى شده است و تو او را خواهى دید؛ هر گاه او را دیدى، سلام مرا به او برسان.
ائمه بعدى عبارتند از: جعفر بن محمّد صادق، موسى بن جعفر، علىّ بن موسى، محمّد بن علىّ، علىّ بن محمّد، حسن بن على.
و آن گاه هم نام و هم کنیه من که حجّت خدا در روى زمین و بقیة الله در میان بندگان است. او فرزند حسن بن على است که خداوند متعال، مشرق و مغرب زمین را به دست او فتح مى کند. او سال هاى سال از دیدگان شیعیان و دوست دارانش نهان مى شود تا جایى که در این مدّت، تنها برخى افراد - که خداوند، دل هایشان را براى ایمان، آزموده است - در ایمان به امامت او استوار خواهند بود.
جابر مى گوید: عرض کردم: اى رسول خدا! آیا شیعیانش در طول دوران غیبت، از او بهره مند مى شوند؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
إی والّذی بعثنی بالنبوّة، إنّهم یستضیئون بنوره وینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس وإنْ تجلّلها سحاب.
یا جابر! هذا من مکنون سرّ الله، ومخزون علمه، فاکتمه إلاّ عن أهله؛(2)
آرى، سوگند به خدایى که مرا به پیامبرى مبعوث نمود، آن ها در دوران غیبت، از پرتو نور او کسب روشنى و از ولایتش بهره مند مى شوند، درست همان گونه که خورشید در پس ابر، مردم را بهره مند مى کند.
اى جابر! این موضوع رازى از رازهاى پنهان خداوند و ذخایر دانش اوست، پس آن را از نااهلان مخفى نگاه دار.
در روایت دیگرى آمده است: امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
لابدّ للغلام من غیبة.
فقیل له: ولم یا رسول الله؟
قال: یخاف القتل؛(3)
این جوان (یعنى امام زمان علیه السلام) چاره اى جز غیبت ندارد.
به ایشان عرض کردند: اى رسول خدا! چرا؟
فرمود: بیم آن دارد که او را به قتل برسانند.
روایت دیگرى را در این زمینه امام صادق علیه السلام از پدران خود نقل مى فرماید: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
المهدی من ولدی، اسمه اسمی و کنیته کنیتی، أشبه الناس بی خلقاً وخلقاً، تکون له غیبة وحیرة حتّى تضلّ الخلق عن أدیانهم، فعند ذلک یقبل کالشهاب الثاقب، فیملؤها قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً؛(4)
مهدى از فرزندان من، هم نام و هم کنیه ی من است و از نظر اخلاق و آفرینش، از همه بیشتر به من شباهت دارد، غیبتش آن قدر طولانى خواهد شد که مردم، متحیّر شده و از دینشان برمى گردند. در این شرایط همانند شهاب درخشانى که تاریکى ها را از بین مى برد، ظهور خواهد کرد و جهان آکنده از ظلم و ستم را از عدل و داد سرشارِ خواهد نمود.
در روایت دیگرى امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
طوبى لمن أدرک قائم أهل بیتی وهو مقتد به قبل قیامه، یأتم به وبأئمة الهدى من قبله ویبرأ إلى الله عزّوجلّ من عدوّهم، أولئک رفقائی واکرم اُمتی علیّ؛(5)
خوشا به حال آنان که قائم اهل بیتم را ببینند به شرط آن که پیش از قیامش به او اقتدا کنند، و او و ائمه هدایت گر پیش از او را امام و رهبر خود قرار دهند و در مسیر نزدیکى و تقرّب به خدا از دشمنانشان بیزارى بجویند. اینان دوستان من و گرامى ترین افراد امتم هستند.
در نقل دیگرى امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
طوبى لمن أدرک قائم أهل بیتی وهو یأتم به فی غیبته قبل قیامه و یتولّى أولیائه ویعادی أعدائه، ذلک من رفقائی وذوی مودّتی وأکرم أمتی إلى یوم القیامة؛(6)
خوشا به حال کسى که قائم اهل بیت مرا ببیند در حالى که در زمان غیبت، او را امام و رهبر خود قرار داده باشد، دوستانش را دوست بدارد و با دشمنانش دشمنى کند. چنین فردى از دوستان، محبّان و گرامى ترین افراد امّت من تا روز قیامت خواهد بود.
امام صادق علیه السلام در جاى دیگرى مى فرماید: «رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته فمات، فقد مات میتة جاهلیّة؛(7)
هر کس قائم را که از فرزندان من است در دوران غیبتش، انکار کند و بمیرد، به مرگ دوران جاهلى مُرده است.
در روایت دیگرى امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارشان چنین نقل کرده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
القائم من ولدی اسمه اسمی، وکنیته کنیتی، وشمائله شمائلی، وسنّته سنّتی، یُقیم الناس على ملّتی وشریعتی، ویدعوهم إلى کتاب ربّی عزّوجلّ.
من أطاعه فقد أطاعنی، ومن عصاه فقد عصانی، ومن أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، ومن کذبه فقد کذبنی، ومن صدقه فقد صدقنی، إلى الله أشکو المکذبین لی فی أمره، والجاحدین لقولی فی شأنه، والمضلّین لأمتی عن طریقته (وَسَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَب یَنْقَلِبُونَ)(8)؛(9)
قائم از فرزندان من است، کنیه اش کنیه من، نامش نام من، شمایلش شمایل من و سنّت و روشش سنّت و روش من است. مردم را بر طبق شریعت و آیین من به پیش مى برد و آن ها را به کتاب پروردگارم، فرا مى خواند.
هر کس از او اطاعت نماید به تحقیق از من اطاعت نموده و هر کس از او فرمان نبرد در واقع از من نافرمانى کرده است. هر کس در دوران غیبت، او را انکار نماید به تحقیق مرا انکار نموده، هر کس او را تکذیب کند به تحقیق مرا تکذیب کرده و هر کس او را تصدیق نماید به تحقیق مرا تصدیق نموده است.
به خدا شکایت مى برم از کسانى که در مورد او مرا تکذیب کنند، سخنان مرا درباره ی او رد نمایند و امتم را از راه او منحرف سازند «و کسانى که ستم کرده اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت».
روایت دیگرى را امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان على علیه السلام نقل مى کند که حضرتش مى فرماید:
... ولیبعثنّ الله رجلاً من ولدی فی آخر الزمان، یطالب بدمائنا، ولیغیبنّ عنهم تمییزاً لأهل الضلالة حتّى یقول الجاهل: ما لله فی آل محمّد من حاجة؛(10)
... و خداوند در آخرالزمان، مردى از فرزندان مرا برخواهد انگیخت که انتقام خون هاى ما را مى گیرد؛ او براى مشخص شدن گمراهان، از دیدگان نهان خواهد شد تا جایى که نادانان مى گویند: در راه خدا هیچ احتیاجى به آل محمّد نیست.
در روایت دیگرى امام صادق علیه السلام مى فرماید:
إنّ لصاحب هذا الأمر غیبةً لابدّ منها، یرتاب فیها کلّ مبطل؛(11)
صاحب این امر، غیبتى خواهد داشت که ناگزیر واقع خواهد شد، این غیبت به حدى است که همه باطل گرایان در مورد آن به تردید مى افتند.

لزوم شناخت امام زمان

دوم آن که در احادیث متواتر شیعه و سنّى مى خوانیم که شناخت امام در همه ی زمان ها، واجب است و ائمه، دوازده نفر از اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه و آله هستند، مقتضاى احادیث مذکور این است که مهدى علیه السلام، امام دوازدهم بوده، متولّد شده و در قید حیات باشد.
بر این اساس، اکنون که مهدى علیه السلام، در میان مردم حضور ندارد، باید پذیرفت که ایشان از نظرها نهان و غایب است.

عدم تعارض غیبت با امامت

سوم آن که غیبت با امامت در تعارض قرار نمى گیرد، زیرا تنها هدف خداوند از انتصاب امام این است که مردم را به وسیله ی او هدایت نماید و او را حجّت خود بر آنان قرار دهد. ولى عامل غیبت او نه خداوند است و نه خود امام.

امام مهدى علیه السلام و لطف الهى

چهارم آن که استاد محققان، شیخ نصیرالدین طوسى رحمه الله در این زمینه چنین مى نویسد:
وجوده لطف، وتصرّفه لطف آخر وعدمه منّا؛
وجود ایشان لطف خداوند است و تصرّفات و رفتار ایشان لطفى دیگر از خداوند است و عدم حضور ایشان از خودمان است.
علاّمه حلّى رحمه الله شارح کتاب شیخ نصیرالدین طوسى رحمه الله در شرح این فراز، چنین مى نگارد:
اشکال مى کنند که امام، تنها در صورتى لطف است که به وسیله ی امر و نهى، در جامعه تصرّف نماید و تأثیرگذار باشد. اما شما این عقیده را ندارید، بلکه به وجوب چیزى که آن را لطف مى دانید، اعتقادى ندارید و آن چه وجوبش را لازم مى دانید، لطف محسوب نمى شود.

در پاسخ باید گفت: وجود امام به خودى خود، از چند جهت لطف است.
1. او دین را پاس مى دارد و آن را از افزایش و کاهش، در امان نگه مى دارد.
2. پرواضح است که اگر مکلّفین در همه ی شرایط زمانى، به وجود امام و لزوم اجراى حکم وى در مورد خودشان، ایمان داشته باشند از فساد دست مى کشند و به درستکارى نزدیک مى شوند.
3. بى تردید دخل و تصرّف امام، لطف است و این لطف جز با وجود ایشان، جامه ی عمل به خود نمى پوشد. از همین رو هم وجود امام و هم دخل و تصرّف ایشان، لطف الهى به شمار مى آیند.

در تحقیق و توضیح مطلب مى توان گفت: لطف در مورد امامت از چند طریق، تحقق مى یابد:
1. بر خداوند متعال، واجب است که امام را بیافریند، به واسطه ی اعطا قدرت و علم به وى، او را توانا سازد و نام و نَسَبش را براى مردم، با صراحت و بدون هیچ اجمالى بیان نماید؛ خداى متعال این مهم را به انجام رسانیده است.
2. بر امام واجب است که بار امامت را بر دوش گیرد و آن را بپذیرد؛ امام نیز، این وظیفه را پذیرفته است.
3. بر مردم، واجب است که به همکارى و یارى امام بشتابند، اوامر ایشان را قبول کرده و اطاعت کنند. اما از انجام این وظیفه سرباز زده اند.
بنابراین، نه خدا و نه امام، بلکه خود مردم، خویشتن را از لطف کامل، محروم کرده اند.(12)

فواید وجود امام غایب

پنجم آن که منتقدان، از فواید حاصل از وجود امام در زمان غیبت، اطلاعى ندارند، چرا که به چنین مسائلى، دست نمى یابند و نمى توانند از آن آگاه شوند.
به عنوان نمونه، برخى علماى شیعه و حتى غیر علما که مورد اطمینان نیز هستند، خدمت امام زمان علیه السلام تشرّف یافته و ماجراهاى آنان توسط راویان ثقه و مورد اعتماد در کتاب هاى مربوطه، ثبت و ضبط شده است.
شیعیان در بسیارى از مسائل - از جمله مسائل شخصى - به امام زمان علیه السلام مراجعه نموده و مشکل خود را با راهنمایى ایشان، حل و فصل کرده اند.
اما منافقان و دشمنان ائمه علیهم السلام این دست اخبار را نمى پذیرند. البته این امر، طبیعى است و ما بر عدم اعتقاد آن ها خرده نمى گیریم.
افزون بر این، خداوند سبحان، در همه ی امت ها پیامبران و امامانى را براى هدایت مردم، منصوب کرده است تا به وسیله ی آنان، حجت بر مردم تمام شود؛ چه بسیار پیامبرانى که در همان روز نخست نبوّت و دعوت مردم به راه راست، شهد شهادت نوشیده، یا به صلیب، کشیده شدند؛ چه بسیار پیامبرانى که مخالفان با آن ها جنگیدند، آن ها را آواره کردند و از شهر و دیارشان اخراج نمودند. آیا مى توان به خداى متعال گفت: بعثت این رسولان و پیامبران، عبث و بیهوده بوده است؟
کوتاه سخن این که، موانع چندى نه از سوى خدا و امام زمان علیه السلام؛ بلکه از سوى مردم، بر سر راه ظهور ایشان قرار گرفته است و امام علیه السلام پس از فراهم شدن زمینه‌ی لازم، ظهور کرده، حکومت الهى را بنیان نهاده و زمین را از عدل و داد پر خواهد نمود.
امّا این که ظهور ایشان چه زمان، اتفاق مى افتد، مسأله‌اى است که علمش نزد خداوند متعال مى‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:
1- سوره ی نساء: آیه ی 59.
2- کمال الدین: 1 / 253.
3- علل الشرائع: 1 / 243.
4- کمال الدین: 1 / 287.
5- همان.
6- همان: 1 / 286.
7- همان: 2 / 412 و 413.
8- سوره ی شعراء: آیه ی 227.
9- کمال الدین: 2 / 411.
10- کتاب الغیبة، نعمانى: 140.
11- علل الشرائع: 1 / 245.
12- کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد: 491 - 492.

منبع: موعود آسمانی (پژوهشی در امامت حضرت امام مهدی علیه السلام از دیدگاه مسلمانان)، آیت الله سیّدعلی حسینی میلانی، قم: الحقایق، چاپ اول (1390)


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.