آفرینش مشرکین و مسئله عدل الهی؟
پرسش :
وقتی خداوند در سوره توبه از مشرکین برائت می جوید، آفرینش آنان چگونه با عدل الهی سازگار است؟(اگر بدش می آمد نمی آفرید!)
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
فیض و رحمت عام خداوند بر این تعلق گرفته که اگر مقدمات به وجود آمدن انسانی فراهم شد، او نیز پدید آید اعم از اینکه چه اوصاف و ویژگی های عرضی داشته باشد. بنابراین اصل وجود او که برآمده از فیض الهی است مورد بیزاری خدا نیست و همان طور که در احادیث اهل بیت(ع) هم گفته شده فقط اعمال و عقاید مشرکانه اش مورد بیزاری خدا قرار می گیرد. اعمالی که با اراده و انتخاب آزاد خود شخص مشرک پدید می آیند و هیچ اجباری از سوی خدا برای ارتکاب آنها وجود ندارد و به همین خاطر مسئولیت عواقب بعدی آنها به عهده خود اوست.
ضمن اینکه در بحث «علم الهی» نیز اطلاع خداوند از سرنوشت انسان ها و مخصوصا مشرکین موجب پدید آمدن هیچ «جبری» در حق آنها نمی شود و بدین ترتیب کسی نمی تواند از او بپرسد که چرا با اطلاع از سرنوشت آنها و جهنمی شدن شان باز هم از فیض وجود و حضور در دنیا و آفرینش برخوردارشان ساخته است؟!
پاسخ تفصیلی:
برائت الهی از مشرکین!
در آیه 3 سوره توبه، می خوانیم: «أَنَّ اللَّهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشْرِکین»؛ (خداوند از مشرکین بیزار است). مواجهه با این آیه ممکن این سؤال را در ذهن پدید آورد که آیا عادلانه است خداوند متعال، مخلوقاتی را بیافریند که تا این اندازه و بدین صراحت از آنها بیزار است؟! چه حکمتی اقتضا می کرده که چنین مخلوقاتی در دنیا پدید آیند و آیا خداوند می تواند با آنها مواجهه و تعاملی عادلانه و مانند دیگر مخلوقاتش داشته باشد؟
پاسخ به این سؤال را می توان درقالب چند نکته عنوان کرد:
فیض و رحمت عام خداوند در خلقت موجودات از جمله مشرکین
ما در بحث های خداشناسی معتقدیم که ذات خداوند اقتضای آفرینش موجودات را دارد و هر چیزی که اقتضای وجود و هستی یافتن را داشته باشد یا امکان این را داشته باشد که به وجود بیاید، از سوی خدا فیض وجود را دریافت می کند و خداوند بخلی در وجود و هستی دادن به آن، نمی ورزد.(1) بنابراین اگر بنابر قواعد و قوانین حاکم بر طبیعت و جهان، نطفه از مردی در رحم زنی پدید آمد، لاجرم انسانی به دنیا خواهد آمد. پس در اسباب و مسبباتی که خداوند برای جریان یافتن امور عالم وضع کرده، تنها به دنیا آمدن انسان - البته در صورت فراهم بودن شرایط و اسباب - است که اصالت دارد و اینکه چه وصفی اعم از شقاوت یا سعادت یا موحد و مشرک شدن پیدا می کند، اموری عارض بر اصل به دنیا آمدن اوست. به این ترتیب اصل وجود انسان، حتی انسان های مشرک به عنوان امری برآمده از فیض الهی، چیزی نیست که مورد بیزاری خداوند باشد و این فقط افعال مشرکانه اوست که مورد بیزاری خداوند قرار می گیرد چنان که امام هادی(علیه السلام) در پاسخ به این سؤال که «آیا افعال بندگان توسط خدا آفریده شده اند؟»، فرمود: «لَوْ کَانَ خَالِقاً لَهَا لَمَا تَبَرَّأَ مِنْهَا وَ قَدْ قَالَ سُبْحَانَهُ: أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ لَمْ یُرِدِ الْبَرَاءَةَ مِنْ خَلْقِ ذَوَاتِهِمْ وَ إِنَّمَا تَبَرَّأَ مِنْ شِرْکِهِمْ وَ قَبَائِحِهِمْ»(2)؛ (اگر خداوند آن اعمال را می آفرید، هرگز از آنها برائت نمی جست، همانا پرودگار سبحان که می فرماید: خداوند از مشرکان بیزار است، ولیکن بیزاری الهی از اصل و ذات آفرینش آنها نیست، یقینا از اعمال زشت و شرک آنها بیزاری می جوید).
شرک عملی اختیاری است نه مخلوق مستقیم خدا
خداوند مشرکان را از ابتدای خلقت شان مشرک نیافریده است. خداوند هنگام آفرینش هر انسانی به او اراده آزاد و اختیار برای انتخاب مسیر عبودیت یا کفر اعطا می کند تا با رعایت کردن یا تخطی از دستورات الهی، به هدایت یا گمراهی اش معنا دهد. خدا با نشان دادن راه هدایت - به وسیله وضع قوانین شرعی و بعثت انبیاء و ارسال وحی - به انسان، خواسته که بندگانش به مسیر عبودیت راه یابند. از آنجا که ممکن است، عده ای از انسان ها، از اختیار خود سوء استفاده کنند و به مسیر حق پشت کنند، خواه ناخواه برخی از مسیر هدایت باز می مانند. در قرآن کریم بارها و بارها بر این سوء اختیار و بر آزادی عمل انسان برای انتخاب بین هدایت یا گمراهی اشاره شده است.
برای مثال در آیه 29 سوره کهف صریحا گفته شده که: «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ»؛ (حقّ از سوی پروردگارتان است! هر کس مى خواهد ایمان بیاورد [و این هدایت را پذیرا شود] و هر کس می خواهد کافر گردد). نیز در آیه 3 سوره انسان نیز گفته شده که: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛ (ما راه [هدایت] را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاس).
اینکه عده ای از انسان ها با سوءاستفاده از اختیار و آزادی انتخاب شان، به جای توحید، شرک را برگزینند، به آفرینش اولیه آنها از سوی خداوند نقضی وارد نمی کند.
جایگاه علم خداوند در رابطه با سرنوشت مشرکین
ممکن است این سوال به گونه دیگر مطرح شود که اگر خدا به عاقبت مشکران و امثال آنها علم دارد چرا آنها را آفریده که به جهنّم بروند و این ناعادلانه نیست؟
در پاسخ به این سوال می گوییم که: علم خداوند به سرنوشت مشرکین دقیقا با همه قیود و صفاتی است که آنها در خارج دارند با این توضیح که همه افعال آدمی با آن رنگ و خصوصیّتى که در خارج دارند – از جمله ارتکاب آنها با اراده و انتخاب آزاد انسان - براى خداوند از «ازل» معلوم بوده است نه اینکه اطلاع او از آن افعال و سرنوشت آن مشرکین، حالتی جبری برای شان به وجود بیاورد. خداوند از «ازل» مى دانست که فلان فعل خاصّ اعم از خیر یا شر از انسان صادر مى گردد ولی این موجب مجبور بودن انسان در ارتکاب اعمالش نمی شود. زیرا همان طور که گفتیم خداوند نه تنها از اصل عمل آگاه بود بلکه از این هم آگاه بود که آن شخص، این عمل را از روى اختیار و با کمال آزادى انجام مى دهد. بدیهی است که این گونه اطلاع خداوند از سرنوشت انسان ها و مخصوصا مشرکین موجب پدید آمدن هیچ جبری در حق آنها نمی شود و بدین ترتیب کسی نمی تواند از او بپرسد که چرا با اطلاع از سرنوشت آنها و جهنمی شدن شان باز هم از فیض وجود و حضور در دنیا و آفرینش برخوردارشان ساخته است؟! آیا می توان معلمی را که با اطلاع از وضعیت شاگردان سخت کوش یا سر به هوای خود، نتیجه درس خواندن شان را در انتهای سال تحصیلی، پیش بینی می کند - و معمولا پیش بینی اش درست از آب درمی آید - بازخواست کرد که چرا آن شاگردان سر به هوا و سهل انگار را از تدریس و فعالیت آموزشی خود محروم نساخته است؟ بی گمان چنین نیست.(3)
پی نوشت:
(1). بدایة المعارف الالهیة، خرازی، سید محسن، مؤسسه نشر اسلامی، قم، 1422هـ.ق، چاپ نهم، ج 1، ص 127.
(2). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، 1403هـ.ق، چاپ دوم، بیروت، ج 5، ص 20.
(3). ر.ک: پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى، ناصر، سبحانى، جعفر، مدرسه الامام علی بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1377 هـ. ش، چاپ اول، ص 54.
پرسش های مرتبط:
اگر اراده الهى بر عبودیّت بندگان تعلّق گرفته، چرا گروهى راه کفر را پیش مى گیرند؟!
اگر در شب قدر مقدّرات معیّن می گردد، پس تلاش و اختیار انسان در آینده، چه معنا و مفهومی دارد؟!
اگر خداوند می دانسته که بنده ای قرار است جهنّمی شود، چرا او را خلق کرد؟!
«توحید افعالی» یعنی اینکه همه افعال، حرکات و فعّالیّت ها به خدا بر می گردد؛ آیا این تعریف از توحید افعالی مستلزم «جبر گرایی» نیست؟!
آیا عقیده به «توحید افعالی» با «اختیار انسان» منافات ندارد؟!
آیا علم ازلی خداوند به تناول حضرت آدم(علیه السلام) از درخت ممنوعه، سبب «اجبار» او به این گناه بوده است
فیض و رحمت عام خداوند بر این تعلق گرفته که اگر مقدمات به وجود آمدن انسانی فراهم شد، او نیز پدید آید اعم از اینکه چه اوصاف و ویژگی های عرضی داشته باشد. بنابراین اصل وجود او که برآمده از فیض الهی است مورد بیزاری خدا نیست و همان طور که در احادیث اهل بیت(ع) هم گفته شده فقط اعمال و عقاید مشرکانه اش مورد بیزاری خدا قرار می گیرد. اعمالی که با اراده و انتخاب آزاد خود شخص مشرک پدید می آیند و هیچ اجباری از سوی خدا برای ارتکاب آنها وجود ندارد و به همین خاطر مسئولیت عواقب بعدی آنها به عهده خود اوست.
ضمن اینکه در بحث «علم الهی» نیز اطلاع خداوند از سرنوشت انسان ها و مخصوصا مشرکین موجب پدید آمدن هیچ «جبری» در حق آنها نمی شود و بدین ترتیب کسی نمی تواند از او بپرسد که چرا با اطلاع از سرنوشت آنها و جهنمی شدن شان باز هم از فیض وجود و حضور در دنیا و آفرینش برخوردارشان ساخته است؟!
پاسخ تفصیلی:
برائت الهی از مشرکین!
در آیه 3 سوره توبه، می خوانیم: «أَنَّ اللَّهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشْرِکین»؛ (خداوند از مشرکین بیزار است). مواجهه با این آیه ممکن این سؤال را در ذهن پدید آورد که آیا عادلانه است خداوند متعال، مخلوقاتی را بیافریند که تا این اندازه و بدین صراحت از آنها بیزار است؟! چه حکمتی اقتضا می کرده که چنین مخلوقاتی در دنیا پدید آیند و آیا خداوند می تواند با آنها مواجهه و تعاملی عادلانه و مانند دیگر مخلوقاتش داشته باشد؟
پاسخ به این سؤال را می توان درقالب چند نکته عنوان کرد:
فیض و رحمت عام خداوند در خلقت موجودات از جمله مشرکین
ما در بحث های خداشناسی معتقدیم که ذات خداوند اقتضای آفرینش موجودات را دارد و هر چیزی که اقتضای وجود و هستی یافتن را داشته باشد یا امکان این را داشته باشد که به وجود بیاید، از سوی خدا فیض وجود را دریافت می کند و خداوند بخلی در وجود و هستی دادن به آن، نمی ورزد.(1) بنابراین اگر بنابر قواعد و قوانین حاکم بر طبیعت و جهان، نطفه از مردی در رحم زنی پدید آمد، لاجرم انسانی به دنیا خواهد آمد. پس در اسباب و مسبباتی که خداوند برای جریان یافتن امور عالم وضع کرده، تنها به دنیا آمدن انسان - البته در صورت فراهم بودن شرایط و اسباب - است که اصالت دارد و اینکه چه وصفی اعم از شقاوت یا سعادت یا موحد و مشرک شدن پیدا می کند، اموری عارض بر اصل به دنیا آمدن اوست. به این ترتیب اصل وجود انسان، حتی انسان های مشرک به عنوان امری برآمده از فیض الهی، چیزی نیست که مورد بیزاری خداوند باشد و این فقط افعال مشرکانه اوست که مورد بیزاری خداوند قرار می گیرد چنان که امام هادی(علیه السلام) در پاسخ به این سؤال که «آیا افعال بندگان توسط خدا آفریده شده اند؟»، فرمود: «لَوْ کَانَ خَالِقاً لَهَا لَمَا تَبَرَّأَ مِنْهَا وَ قَدْ قَالَ سُبْحَانَهُ: أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ لَمْ یُرِدِ الْبَرَاءَةَ مِنْ خَلْقِ ذَوَاتِهِمْ وَ إِنَّمَا تَبَرَّأَ مِنْ شِرْکِهِمْ وَ قَبَائِحِهِمْ»(2)؛ (اگر خداوند آن اعمال را می آفرید، هرگز از آنها برائت نمی جست، همانا پرودگار سبحان که می فرماید: خداوند از مشرکان بیزار است، ولیکن بیزاری الهی از اصل و ذات آفرینش آنها نیست، یقینا از اعمال زشت و شرک آنها بیزاری می جوید).
شرک عملی اختیاری است نه مخلوق مستقیم خدا
خداوند مشرکان را از ابتدای خلقت شان مشرک نیافریده است. خداوند هنگام آفرینش هر انسانی به او اراده آزاد و اختیار برای انتخاب مسیر عبودیت یا کفر اعطا می کند تا با رعایت کردن یا تخطی از دستورات الهی، به هدایت یا گمراهی اش معنا دهد. خدا با نشان دادن راه هدایت - به وسیله وضع قوانین شرعی و بعثت انبیاء و ارسال وحی - به انسان، خواسته که بندگانش به مسیر عبودیت راه یابند. از آنجا که ممکن است، عده ای از انسان ها، از اختیار خود سوء استفاده کنند و به مسیر حق پشت کنند، خواه ناخواه برخی از مسیر هدایت باز می مانند. در قرآن کریم بارها و بارها بر این سوء اختیار و بر آزادی عمل انسان برای انتخاب بین هدایت یا گمراهی اشاره شده است.
برای مثال در آیه 29 سوره کهف صریحا گفته شده که: «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ»؛ (حقّ از سوی پروردگارتان است! هر کس مى خواهد ایمان بیاورد [و این هدایت را پذیرا شود] و هر کس می خواهد کافر گردد). نیز در آیه 3 سوره انسان نیز گفته شده که: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛ (ما راه [هدایت] را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاس).
اینکه عده ای از انسان ها با سوءاستفاده از اختیار و آزادی انتخاب شان، به جای توحید، شرک را برگزینند، به آفرینش اولیه آنها از سوی خداوند نقضی وارد نمی کند.
جایگاه علم خداوند در رابطه با سرنوشت مشرکین
ممکن است این سوال به گونه دیگر مطرح شود که اگر خدا به عاقبت مشکران و امثال آنها علم دارد چرا آنها را آفریده که به جهنّم بروند و این ناعادلانه نیست؟
در پاسخ به این سوال می گوییم که: علم خداوند به سرنوشت مشرکین دقیقا با همه قیود و صفاتی است که آنها در خارج دارند با این توضیح که همه افعال آدمی با آن رنگ و خصوصیّتى که در خارج دارند – از جمله ارتکاب آنها با اراده و انتخاب آزاد انسان - براى خداوند از «ازل» معلوم بوده است نه اینکه اطلاع او از آن افعال و سرنوشت آن مشرکین، حالتی جبری برای شان به وجود بیاورد. خداوند از «ازل» مى دانست که فلان فعل خاصّ اعم از خیر یا شر از انسان صادر مى گردد ولی این موجب مجبور بودن انسان در ارتکاب اعمالش نمی شود. زیرا همان طور که گفتیم خداوند نه تنها از اصل عمل آگاه بود بلکه از این هم آگاه بود که آن شخص، این عمل را از روى اختیار و با کمال آزادى انجام مى دهد. بدیهی است که این گونه اطلاع خداوند از سرنوشت انسان ها و مخصوصا مشرکین موجب پدید آمدن هیچ جبری در حق آنها نمی شود و بدین ترتیب کسی نمی تواند از او بپرسد که چرا با اطلاع از سرنوشت آنها و جهنمی شدن شان باز هم از فیض وجود و حضور در دنیا و آفرینش برخوردارشان ساخته است؟! آیا می توان معلمی را که با اطلاع از وضعیت شاگردان سخت کوش یا سر به هوای خود، نتیجه درس خواندن شان را در انتهای سال تحصیلی، پیش بینی می کند - و معمولا پیش بینی اش درست از آب درمی آید - بازخواست کرد که چرا آن شاگردان سر به هوا و سهل انگار را از تدریس و فعالیت آموزشی خود محروم نساخته است؟ بی گمان چنین نیست.(3)
پی نوشت:
(1). بدایة المعارف الالهیة، خرازی، سید محسن، مؤسسه نشر اسلامی، قم، 1422هـ.ق، چاپ نهم، ج 1، ص 127.
(2). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، 1403هـ.ق، چاپ دوم، بیروت، ج 5، ص 20.
(3). ر.ک: پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى، ناصر، سبحانى، جعفر، مدرسه الامام علی بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1377 هـ. ش، چاپ اول، ص 54.
پرسش های مرتبط:
اگر اراده الهى بر عبودیّت بندگان تعلّق گرفته، چرا گروهى راه کفر را پیش مى گیرند؟!
اگر در شب قدر مقدّرات معیّن می گردد، پس تلاش و اختیار انسان در آینده، چه معنا و مفهومی دارد؟!
اگر خداوند می دانسته که بنده ای قرار است جهنّمی شود، چرا او را خلق کرد؟!
«توحید افعالی» یعنی اینکه همه افعال، حرکات و فعّالیّت ها به خدا بر می گردد؛ آیا این تعریف از توحید افعالی مستلزم «جبر گرایی» نیست؟!
آیا عقیده به «توحید افعالی» با «اختیار انسان» منافات ندارد؟!
آیا علم ازلی خداوند به تناول حضرت آدم(علیه السلام) از درخت ممنوعه، سبب «اجبار» او به این گناه بوده است