پرسش :
منابع تفسير قرآن كدامند؟
پاسخ :
چون تفسير قرآن بدون علم و قبل از بررسي و تحقيقْ مذموم بوده، مصداق "تفسير به رأي" مطرود است، لازم است بررسي شود كه منابع علم تفسير و اصول بررسي و تحقيق براي دستيابي به معارف قرآني چيست تا تفسير قرآن بدون تحقّق آنها تفسير به رأي و مذموم بوده و با دستيابي به آنها تفسيرِ درايي و ممدوح باشد.
مهمترين منبعْ خود قرآن كريم است كه مبيِّن، شاهد و مفسِّر خويش است. ضرورت تفسير قرآن به قرآن و تأثير عميق آن در دستيابي به معارف قرآني مُبَرْهَن است و فصلي از اين پيشگفتار را به خود اختصاص داده است.
منبع ديگر علم تفسير، سنّت معصومين (عليهمالسلام) است كه طبق حديث متواتر ثقليْن، عترت طاهرين (عليهمالسلام) همتاي قرآن بوده، تمسّك به يكي از آن دو بدون ديگري مساوي با ترك هر دو است و اعتصام به هر كدام بايد همراه با تمسك به ديگري باشد. ضرورت جمع بين قرآن و حديث در تفسير قرآن كريم در فصول بعد تبيين خواهد شد.
منبع سوم، عقل برهاني است كه از گزند مغالطه وَهْم و از آسيبِ تخيّل مصون باشد. مراد از عقل برهاني همان است كه با علوم متعارفه خويش، اصل وجود خدا و ضرورتِ وحدت، حيات، ابديّت، ازليّت، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر، حكمت، عدل و ساير صفات علياي او را ثابت كرده و در اين تثبيت، استوار است؛ گرچه برخي از اسماي مزبور را دليل نقلي، هم اثبات ميكند. پس اگر عقل برهاني مطلبي را اثبات يا نفي كرد، حتماً در تفسير قرآن بايد آن مطلب ثابت شده، مصون بماند و با ظاهر هيچ آيهاي نفي نگردد و مطلبِ نفي شده، منتفي باشد و با ظاهر هيچ آيهاي ثابت نشود؛ چنانكه اگر آيهاي داراي چند احتمال بود و جز يك مُحْتَملِ معيّن همه آنها عقلا ً منتفي بود، بايد به كمك عقل برهاني آيه مورد بحث را فقط بر همان مُحْتَمل حمل كرد و يا اگر آيهاي داراي چند مُحْتَمل بود كه يكي از آنها برابر عقل برهاني، ممتنع بود، حتماً بايد آن مُحْتَملِ ممتنع را نفي كرد و آيه را بر يكي از مُحْتَملهاي ممكنْ بدون ترجيح (در صورت فقدان رجحان) حمل كرد.
تذكّر: گرچه رهآورد علم را نميتوان بر قرآن تحميل كرد، ليكن براهين قطعي علمي يا شواهد طمأنينهبخش تجربي، تاريخي، هنري و مانند آن را ميتوان حامل معارف و معاني قرآن قرار داد، به طوري كه در حد شاهد، قرينه و زمينه براي درك خصوص مطالب مربوط به بخشهاي تجربي، تاريخي و مانند آن باشد، نه خارج از آن.
مأخذ: ( تفسیر تسنيم، ج ١، ص ٦٣)
چون تفسير قرآن بدون علم و قبل از بررسي و تحقيقْ مذموم بوده، مصداق "تفسير به رأي" مطرود است، لازم است بررسي شود كه منابع علم تفسير و اصول بررسي و تحقيق براي دستيابي به معارف قرآني چيست تا تفسير قرآن بدون تحقّق آنها تفسير به رأي و مذموم بوده و با دستيابي به آنها تفسيرِ درايي و ممدوح باشد.
مهمترين منبعْ خود قرآن كريم است كه مبيِّن، شاهد و مفسِّر خويش است. ضرورت تفسير قرآن به قرآن و تأثير عميق آن در دستيابي به معارف قرآني مُبَرْهَن است و فصلي از اين پيشگفتار را به خود اختصاص داده است.
منبع ديگر علم تفسير، سنّت معصومين (عليهمالسلام) است كه طبق حديث متواتر ثقليْن، عترت طاهرين (عليهمالسلام) همتاي قرآن بوده، تمسّك به يكي از آن دو بدون ديگري مساوي با ترك هر دو است و اعتصام به هر كدام بايد همراه با تمسك به ديگري باشد. ضرورت جمع بين قرآن و حديث در تفسير قرآن كريم در فصول بعد تبيين خواهد شد.
منبع سوم، عقل برهاني است كه از گزند مغالطه وَهْم و از آسيبِ تخيّل مصون باشد. مراد از عقل برهاني همان است كه با علوم متعارفه خويش، اصل وجود خدا و ضرورتِ وحدت، حيات، ابديّت، ازليّت، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر، حكمت، عدل و ساير صفات علياي او را ثابت كرده و در اين تثبيت، استوار است؛ گرچه برخي از اسماي مزبور را دليل نقلي، هم اثبات ميكند. پس اگر عقل برهاني مطلبي را اثبات يا نفي كرد، حتماً در تفسير قرآن بايد آن مطلب ثابت شده، مصون بماند و با ظاهر هيچ آيهاي نفي نگردد و مطلبِ نفي شده، منتفي باشد و با ظاهر هيچ آيهاي ثابت نشود؛ چنانكه اگر آيهاي داراي چند احتمال بود و جز يك مُحْتَملِ معيّن همه آنها عقلا ً منتفي بود، بايد به كمك عقل برهاني آيه مورد بحث را فقط بر همان مُحْتَمل حمل كرد و يا اگر آيهاي داراي چند مُحْتَمل بود كه يكي از آنها برابر عقل برهاني، ممتنع بود، حتماً بايد آن مُحْتَملِ ممتنع را نفي كرد و آيه را بر يكي از مُحْتَملهاي ممكنْ بدون ترجيح (در صورت فقدان رجحان) حمل كرد.
تذكّر: گرچه رهآورد علم را نميتوان بر قرآن تحميل كرد، ليكن براهين قطعي علمي يا شواهد طمأنينهبخش تجربي، تاريخي، هنري و مانند آن را ميتوان حامل معارف و معاني قرآن قرار داد، به طوري كه در حد شاهد، قرينه و زمينه براي درك خصوص مطالب مربوط به بخشهاي تجربي، تاريخي و مانند آن باشد، نه خارج از آن.
مأخذ: ( تفسیر تسنيم، ج ١، ص ٦٣)