پرسش :
چرا قضاى نماز و روزه پدر بر پسر بزرگ واجب است ولى قضاى نماز و روزه مادر چنین نيست؟
پاسخ :
مقدمتاً بايد اشاره نمود كه انسان در برزخ، منتظر اعمال خير بازماندگان است. هر اثرى كه بعد از مرگ انسان به يادگار مىماند نتيجه خير يا شرّش به او مىرسد و نيز هر گونه اهدا و تبرّعى كه در برزخ براى كسى انجام بدهند - چه به عنوان نيابت يا به عنوان اهدا، در نيابت هم خواه به صورت اجاره يا تبرّعاً - ثواب آن عمل به متوفّى مىرسد.
روايات فراوانى وارد شده است كه مردگان منتظر آثار خير زندگانند. و يا نقل شده است: مردگانى كه در فشار و گرفتارى هستند، ناگهان فسحت و گشايشى را احساس مىكنند، و هنگامى كه از علت آن سؤال مىكنند، گفته مىشود: چون فلان پسر يا دختر يا يكى از بستگان و دوستانش كار خيرى را به نيابت از او انجام داده يا كار خيرى را خودش انجام داده و ثوابش را به روح او ايثار نموده است. و اين مسأله نيابت و تبرّع از همان اوّلين شب دفن شروع مىشود، هم روحها باهم ارتباط دارند هم اعمال را ذات اقدس اله مىپذيرد و خداى سبحان اعمال پذيرفته شده را به عنوان يك هديه به آن متوفى مىرساند.
در مسأله تبرّع و مشروعيت نيابت و اصل اهداى ثواب، هيچ فرقى بين زن و مرد نيست.
و امّا درباره خصوص پدر و مادر، كه چرا قضاى نمازها و روزههاى پدر، بر پسر بزرگ واجب است ولى قضاى نمازها و روزههاى مادر بر پسر بزرگ واجب نيست؟
جواب شبهه اين است كه اولاً: اينچنين نيست كه متن اسلام همين باشد كه قضاى نماز پدر بر پسر بزرگ واجب باشد و قضاى تكاليف انجام نشده مادر بر پسر بزرگ واجب نباشد بلكه اين حكمى است كه مورد اختلاف فقها است گرچه بسيارى از بزرگان فقاهت همين را فرمودهاند. امّا بزرگان ديگرى هم فتوا دادهاند كه فرقى بين پدر و مادر در اين جهت نيست، هم از بزرگان گذشته و هم از مشايخ فقاهت در بين متأخرين اين فتوا را دادهاند. به عنوان نمونه صاحب عُروه، فتوا داده است كه بين پدر و مادر فرقى نيست و نيز صاحب وسيله فتوا داده است كه بين پدر و مادر فرقى نيست، با احتياط لزومى گفتهاند به اين كه حكم مادر و پدر يكى است.
ثانياً: اگر پدرى مُرد و پسر نداشت و تمام فرزندان او دختر بودند يا اصلاً فرزند نداشت در اين جهت بين پدر و مادر فرقى نيست چون پسر ندارد تا اين كه قضاى نماز بر پسر واجب باشد پس اگر چنانچه قضاى نماز پدر بر پسر واجب است ولى قضاى نماز مادر بر او واجب نيست سِرّش اين است كه: وقتى اين مادر دختر بود تكليف نداشت اكنون هم كه مادر شده است كسى تكليف او را به عهده نمىگيرد يعنى آن وقت كه اين زن دختر بود خداوند قضاى نماز و روزه پدر را به عنوان يك تكليف زائد بر عهده او نگذاشت حالا هم كه مادر شده نمىفرمايد كه قضاى نمازهاى اين مادر بر پسر واجب است زيرا كه:
»من له الغنم فعليه الغرْم»(1).
كسى كه سود مىبرد زيان نيز به گردن اوست.
در هر دو جهت يك آسايش و يك تخفيفى به اين زن داده شده است.
و ثالثاً: اگر پدرى بميرد و چند پسر داشته باشد قضاى نماز و روزه او فقط بر پسر بزرگ واجب است و ساير پسرها و خواهرها از اين حكم معافند، و اين هم احياناً در برابر آن حبوهاى است كه از پدر به پسر بزرگتر مىرسد چون، بخش خاصى از اموال به نام «حبوه» مخصوص پسر بزرگ است - تسبيح و سجاده و شمشير و مركوب ميّت و... - لذا بعضى از بزرگان اين مسأله را اشاره كردهاند كه چون پسر بزرگ حبوه مىبرد يك سلسله تكاليف هم بر عهده او قرار مىگيرد.
مطلب اساسى اين است كه در اصل مشروعيت تبرّع و نيابت يا اهدا ثواب بين زن و مرد فرقى نيست و از نظر مسأله فقهى هم طبق فتوايى كه صاحب عروه و صاحب وسيله ارائه فرمودند فرقى بين پدر و مادر نيست.
( آیةالله جوادی آملی ،زن در آئينه جلال و جمال، صفحات 425 ـ 427.)
(1) يكى از قواعدى كه بيشتر در بحث ارث مورد استشهاد واقع مىشود.
مقدمتاً بايد اشاره نمود كه انسان در برزخ، منتظر اعمال خير بازماندگان است. هر اثرى كه بعد از مرگ انسان به يادگار مىماند نتيجه خير يا شرّش به او مىرسد و نيز هر گونه اهدا و تبرّعى كه در برزخ براى كسى انجام بدهند - چه به عنوان نيابت يا به عنوان اهدا، در نيابت هم خواه به صورت اجاره يا تبرّعاً - ثواب آن عمل به متوفّى مىرسد.
روايات فراوانى وارد شده است كه مردگان منتظر آثار خير زندگانند. و يا نقل شده است: مردگانى كه در فشار و گرفتارى هستند، ناگهان فسحت و گشايشى را احساس مىكنند، و هنگامى كه از علت آن سؤال مىكنند، گفته مىشود: چون فلان پسر يا دختر يا يكى از بستگان و دوستانش كار خيرى را به نيابت از او انجام داده يا كار خيرى را خودش انجام داده و ثوابش را به روح او ايثار نموده است. و اين مسأله نيابت و تبرّع از همان اوّلين شب دفن شروع مىشود، هم روحها باهم ارتباط دارند هم اعمال را ذات اقدس اله مىپذيرد و خداى سبحان اعمال پذيرفته شده را به عنوان يك هديه به آن متوفى مىرساند.
در مسأله تبرّع و مشروعيت نيابت و اصل اهداى ثواب، هيچ فرقى بين زن و مرد نيست.
و امّا درباره خصوص پدر و مادر، كه چرا قضاى نمازها و روزههاى پدر، بر پسر بزرگ واجب است ولى قضاى نمازها و روزههاى مادر بر پسر بزرگ واجب نيست؟
جواب شبهه اين است كه اولاً: اينچنين نيست كه متن اسلام همين باشد كه قضاى نماز پدر بر پسر بزرگ واجب باشد و قضاى تكاليف انجام نشده مادر بر پسر بزرگ واجب نباشد بلكه اين حكمى است كه مورد اختلاف فقها است گرچه بسيارى از بزرگان فقاهت همين را فرمودهاند. امّا بزرگان ديگرى هم فتوا دادهاند كه فرقى بين پدر و مادر در اين جهت نيست، هم از بزرگان گذشته و هم از مشايخ فقاهت در بين متأخرين اين فتوا را دادهاند. به عنوان نمونه صاحب عُروه، فتوا داده است كه بين پدر و مادر فرقى نيست و نيز صاحب وسيله فتوا داده است كه بين پدر و مادر فرقى نيست، با احتياط لزومى گفتهاند به اين كه حكم مادر و پدر يكى است.
ثانياً: اگر پدرى مُرد و پسر نداشت و تمام فرزندان او دختر بودند يا اصلاً فرزند نداشت در اين جهت بين پدر و مادر فرقى نيست چون پسر ندارد تا اين كه قضاى نماز بر پسر واجب باشد پس اگر چنانچه قضاى نماز پدر بر پسر واجب است ولى قضاى نماز مادر بر او واجب نيست سِرّش اين است كه: وقتى اين مادر دختر بود تكليف نداشت اكنون هم كه مادر شده است كسى تكليف او را به عهده نمىگيرد يعنى آن وقت كه اين زن دختر بود خداوند قضاى نماز و روزه پدر را به عنوان يك تكليف زائد بر عهده او نگذاشت حالا هم كه مادر شده نمىفرمايد كه قضاى نمازهاى اين مادر بر پسر واجب است زيرا كه:
»من له الغنم فعليه الغرْم»(1).
كسى كه سود مىبرد زيان نيز به گردن اوست.
در هر دو جهت يك آسايش و يك تخفيفى به اين زن داده شده است.
و ثالثاً: اگر پدرى بميرد و چند پسر داشته باشد قضاى نماز و روزه او فقط بر پسر بزرگ واجب است و ساير پسرها و خواهرها از اين حكم معافند، و اين هم احياناً در برابر آن حبوهاى است كه از پدر به پسر بزرگتر مىرسد چون، بخش خاصى از اموال به نام «حبوه» مخصوص پسر بزرگ است - تسبيح و سجاده و شمشير و مركوب ميّت و... - لذا بعضى از بزرگان اين مسأله را اشاره كردهاند كه چون پسر بزرگ حبوه مىبرد يك سلسله تكاليف هم بر عهده او قرار مىگيرد.
مطلب اساسى اين است كه در اصل مشروعيت تبرّع و نيابت يا اهدا ثواب بين زن و مرد فرقى نيست و از نظر مسأله فقهى هم طبق فتوايى كه صاحب عروه و صاحب وسيله ارائه فرمودند فرقى بين پدر و مادر نيست.
( آیةالله جوادی آملی ،زن در آئينه جلال و جمال، صفحات 425 ـ 427.)
(1) يكى از قواعدى كه بيشتر در بحث ارث مورد استشهاد واقع مىشود.